جواهرالمضیه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جواهرالمُضِیه، نخستین تألیف درباره طبقات و شرح احوالِ عالمان
حنفی ، به عربی، اثر ابن ابیالوفا
عبدالقادر بن محمد قُرَشی (متوفی ۷۷۵) میباشد.
به نوشته مؤلف،
سبب تألیفِ این کتاب، نبودن کتابی در باره طبقات و احوال عالمان حنفی
مذهب و ترغیبِ برخی استادان و معاصران او، مانند
قطبالدین عبدالکریم حلبی،
تقیالدین سُبکی شافعی، ابوالحسن علی ماردینی و
فرزند او عبداللّه بوده است.
تاریخ شروع و پایان تألیف الجواهر المضیه معلوم نیست، اما ذکر
تاریخ ۷۵۹ در کتاب
نشان میدهد که تألیف کتاب چند
سال پیش از ۷۵۹ آغاز شده است، هرچند که با توجه به برخورداری مؤلف از راهنمایی عالمان مذکور میتوان حدس زد که او سالها پیش از آن به تمهید مقدمات تألیف مشغول بوده است.
همچنین از ذکر
تاریخ ۷۷۱
و تکرار آن
بر میآید که تألیف کتاب تا سالهای پایانی عمر مؤلف ادامه داشته و احتمالاً در اواخر عمرش، با سرعت بیشتری پیش رفته است.
الجواهر المضیه، با مقدمهای مفصّل در سه باب آغاز میشود: باب اول
در بیان
اسماءالحسنی، باب دوم
در بیان پارهای مطالب بهویژه نامهای
رسول خدا صلیاللّهعلیهوآلهوسلم و معرفی فرزندان او، و باب سوم
در مناقب
ابوحنیفه .
بخش اصلی کتاب، یعنی شرح احوال و طبقات و آثار عالمان حنفی، شامل ۱۱۵، ۲ شرح حال در هفت قسمت (با عنوان کتاب) است، بدینترتیب: کتابالاسماء شامل ۸۷۱، ۱ زندگینامه، بزرگترین بخش این مجموعه میباشد و مؤلف عنوان
کتابالاسماء را در پایان فصل آورده است
کتابالکُنی'، شامل ۱۲۲ زندگینامه
کتابالذیل علی الکُنی'، شامل چهارده زندگینامه
کتاب النساء، کوچکترین بخش مجموعه، شامل پنج زندگینامه در باره عالمان
زن کتاب الانساب، شامل ۴۴ زندگینامه
کتاب الالقاب، شامل ۵۳ زندگینامه
و کتاب مَن عُرِفَ بابن فُلان، شامل شش زندگینامه.
بخش پایانی الجواهر المضیه (کتاب الجامع) مطالب متنوعی دارد.
بیش از سه چهارم شرححالها در کتاب الاسماء آمده که در آن نام افراد سرشناسه (مدخل) است، اما معمولاً در مواردی که
کنیه یا
لقب یا نسبت فرد از
نام او مشهورتر بوده، عنوان مشهورتر سرشناسه شده است.
در موارد بسیاری نیز شرححال فرد تکرار شده، مانند تکرار شرححال
محمد بن حسین بخاری و
محمد بن محمود کَرْدَری،
هر دو در ذیل «خواهرزاده».
در مواردی نیز نام یا شرححال یک فرد بیش از دو بار آمده، مانند ابوعصمه نوح بن ابیمریم که در چهار جا مطرح شده است: در دو جای کتاب الاسماء با عنوان «الجامع»
و «نوح بن ابیمریم»،
در کتاب الالقاب با عنوان «الجامع»
و در کتاب الکنی' با عنوان «ابوعصمه».
در بیشتر موارد ذکرِ شرححال در غیر جای اصلی گفته شده که تفصیل آن قبلاً آمده است یا بعداً خواهد آمد.
مؤلف به اینگونه ارجاعات پایبند بوده است.
قرشی در بخشهای کتاب الاسماء و کتاب النساء، هر
کتاب را بهترتیب الفبایی نام و
نام پدر و نام
جد و در سایر بخشها، بهترتیب الفبایی کنیه یا
نسبت یا لقب و یا مضافٌ الیه ابن تنظیم کرده، با این همه، مانند برخی منابع شرح حال پیش از خود، از جمله
تاریخ نیشابور و
تاریخ بغداد ، درمواردی در کتاب الاسماء از این ترتیب عدول کرده است، مانند تقدم نام عبداللّه در حرف «ع» بر اسامی دیگری که با عبد شروع میشوند
و تقدم نام محمد در حرف «م» بهاحترام نام
پیامبر صلیاللّه علیهوآلهوسلم.
در مواردی که نام پدر فرد معلوم نبوده، بعد از نام، لقب یا
شهرت یا نسبت فرد برای ترتیب الفبایی ملاک بوده است.
مؤلف در تنظیم زندگینامهها، پس از ذکر نام و کنیه و لقب، به مطالبی از این دست پرداخته است:
تاریخ و محل
ولادت، محل
زندگی، بستگان مشهور، نام استادان و شاگردان، نام مشایخ حدیثی یا
راویان حدیث از او، محل
تعلیم و تعلم، علومی که آموخته، سفرها، آثار و تألیفات، اظهارات دیگران در باره او،
تاریخ ومحل درگذشت و
محل دفن. او در شماری از زندگینامهها به ذکر اطلاعات اجمالی بسنده کرده است.
مثلاً، گاه فقط ذکر کرده که فرد موردنظر، صاحب فلان اثر یا آثار است،
پدر فلان فردِ مشهور است،
با فرد شناخته شدهای دوستی داشته
و
استاد یا
شاگرد فلان فرد معروف بوده است.
گاه تنها شهرت فرد در آثار حنفیان بیان شده،
گاهی هم یک فرد برای مؤلف به کلی ناشناخته بوده است.
در برخی موارد هم که
تاریخ تولد و
مرگ فرد را نمیدانسته، به ذکر
طبقه او بسنده کرده است.
بنابراین، حجم زندگینامهها بسیار متفاوت است، گاهی چهار پنج صفحه یا بیشتر
و گاه یکی دو کلمه یا نیم سطر یا یکی دو سطر.
یکی از ویژگیهای الجواهرالمضیه اشتمال آن بر مطالب گوناگون
تاریخی، جغرافیایی، حدیثی،
کلامی ،
فقهی ، ادبی، کتابشناختی و
تمدنی است و از این رو، منعکسکننده اوضاع و احوال علمی و فرهنگی و تمدنی جوامع
اسلامی پس از حمله مغولان است.
قرشی، به مناسبت، به برخی حوادث
تاریخی دوران خود یا پیش از خود اشاره کرده است، نظیر حمله مغولان،
منازعات حنفیان و
شافعیان در
خراسان ،
فتنه بین
ناصبیان و
حنبلیان ،
ماجرای محنت و خلقِ
قرآن و
قتل و
غارت اسماعیلیان .
گاه نیز به برخی اتفاقات
تاریخی توجه ویژه نشان داده است.
مثلاً، در جایی
با عنوان «فائدةٌ اتفاقیةٌ اعتباریه» نوشته که سال ۷۱۰ در
تاریخ مصر سالی استثنایی بوده است، زیرا در آن
سال سلطان و
قاضی و
مفسر و
واعظ و شیخالشیوخ و محتسب و نظیر آنها، همه، درگذشتهاند.
قرشی به نکات ادبی هم توجه داشته است، از جمله ذکر ضبطهای گوناگون یک لفظ
و معنای واژهها.
گاهی هم کلمهای را با تلفظ محلی آورده، مانند واژه «دِلِّی» که تلفظ
دهلی است.
عبدالقادر قرشی به نکات کتابشناختی توجه نشان داده است، مانند توصیف تفصیلی پارهای از کتابها،
تاریخدار بودن نسخه
و خوب بودن آن
و گزارش نسخههایی که دیده بوده است.
وی گاهی اطلاعات نادری در باره برخی کتابها به دست داده، مثلاً گفته که
ابوجعفر بخاری،
انسابالاشراف بَلاذُری و برخی دیگر از کتب نفیس را، که در
عراق نبوده، به آنجا آورده است.
قرشی همچنین به کتابهای مهم حدیثی و فقهی حنفیان توجه ویژه داشته و در جایجای کتاب از آنها نقل قول نموده و نام کسانی را که آنها را خوانده یا تدریس یا حفظ کردهاند آورده است، از جمله القُنْیه، اثر مختار بن محمود زاهدی
الهدایه، اثر مَرْغینانی
الجامع الکبیر و
الجامع الصغیر و المختصر، اثر
احمد بن محمد قدوری.
پارهای نکات مربوط به
تاریخ فقه، از جمله احیای
اصول فقه به دست عِمادی کَرْدری،
سلسله سند فقهی سَروجی (متوفی ۷۱۰) تا
ابوحنیفه،
کتابهای درسی حنفیان
و نیز پارهای مسائل کلامی
در این کتاب جالب توجه است.
نکاتی که به تمدن آن دوره و پیش از آن مربوط است نیز در الجواهر المضیه چشمگیر است، از جمله معرفی
مساجد ،
مدارس ،
مقبره ها
و
خانقاه ها.
همچنین از کتاب میتوان پراکندگی جغرافیایی حنفیان و
مذهب حنفی را به دستآورد.
از دیگر ویژگیهای الجواهر المضیه، تفکیک و تعیین هویت برخی عالمان
حنفی و
شافعی همنام یا عالمان دارای لقب یا نسبت مشترک،
توضیحات راهگشا درباره شماری از افراد یاد شده در متون فقهی
و تفکیک آثار حنفی همنام با دیگر مذاهب
اهل سنّت است.
قرشی همهجا صرفاً ناقل نیست و گاه مطالب را نقد کرده
و در پارهای از موارد، تردید روا داشته است.
در کتاب الجامع،
که بخش پایانی الجواهر المضیه است، نیز نکات درخور توجهی آمده است، از جمله مطالبی درباره تعریف صحابی و مصادیق مهم آن،
نخستین کسی که اسلام آورد،
بیان مراد از «عَبادِلَه» (جمعِ عبداللّه) در کتابهای فقهی حنفی،
تابعین،
پیشوایان چهار مذهب فقهی اهل سنّت،
صاحبان
کتب سِتّه،
فقهای سبعه،
قرّاءِ سبعه،
پارهای اطلاعات عمومی
تاریخی در باره خلفا
و برخی فواید حدیثی.
قرشی در ابتدای الجواهر المضیه به تفصیل منابع آن را معرفی نکرده و تنها به برخی از آنها، مانند
تاریخ نیشابور (اثر
حاکم نیشابوری) و نیز منابع
تاریخی و اطلاعات
شفاهی اشاره نموده،
اما در جایجای کتاب، به تفاریق، و بیشتر با آوردن نام مؤلفان از منابع خود یاد کرده است.
مصحح الجواهر المضیه، عبدالفتاح محمدحلو، در مقدمه
عمده منابع مورد استفاده عبدالقادر را، که خود به آنها تصریح کرده، آورده که مشتمل است بر ۱۶۸ منبعِ
تاریخی عام،
تاریخنگاری محلی، مشیخهها، انساب، شرححالها و نیز کتابهای فقهی و حدیثی و کلامی و تفسیری.
عبدالقادر از منابع دیگری هم بدون ذکر نام آنها استفاده کرده است.
وی همچنین به دیدهها و شنیدههای خود،
خواب و
رؤیا ،
دستخط علما
و یادداشتهای سابق خود
استناد کرده و با این همه، در پارهای موارد هیچگونه مأخذی ذکر ننموده است.
با توجه به تعداد نقل قولها از سمعانی در الجواهر المضیه، میتوان گفت کتاب
سمعانی مهمترین منبع عبدالقادر بوده
و سپس از آثار ابن نجّار،
ذهبی ،
خطیب بغدادی ،
حاکم نیشابوری،
ابومحمد مُنذِری ،
عبدالغافر فارسی
و ابوسعد ادریسی استرآبادی
بیشترین بهره را برده است.
الجواهرالمضیه، با همه ارزش خود، اشتباهاتی دارد.
مثلاً، برخی عالمانِ مذاهبِ دیگر، حنفی تلقی شدهاند.
حاجیخلیفه آن را مشتمل بر خطاهای بسیار و
تصحیف دانسته است.
مصحح کتاب، با رد این ادعا،
خود پارهای از کاستیهای الجواهر المضیه را برشمرده است.
محمد بن محمد ثقفی حلبی، مشهور به ابن شِحْنه (متوفی ۸۹۰)، بر الجواهرالمضیه حاشیه نوشته است.
برخی نیز الجواهر المضیه را تلخیص کردهاند، از جمله ابراهیم بن محمد حلبی (متوفی ۹۵۶).
گفتنی است
ابن حجر عسقلانی به مناسبتِ نقل مطالبی از الجواهر المُضیه، با توجه به محتوای کتاب، آن را
طبقات الحنفیه نامیده است
پس از عبدالقادر قرشی، مؤلفانِ طبقات حنفیان عمدتاً به الجواهر المضیه استناد کرده و احیاناً به استدراک و اصلاح مطالب آن پرداختهاند، از جمله قاسم بن قُطْلوبُغا (متوفی ۸۷۹) در کتاب تاجالتراجم و تقیالدین تمیمی (متوفی ۱۰۰۵) در الطبقات السنیه فی تراجم الحنفیه.
الجواهرالمضیه نخستین بار در ۱۳۳۲ در حیدرآبادِ دکن، در دو جلد، بهچاپ رسید که آکنده از تصحیف و تحریف و خطاست.
چاپ معتبر این کتاب در ۱۳۹۸ـ ۱۴۰۸ در ریاض، بهاهتمام عبدالفتاح محمد حلو، بر پایه سه نسخه خطی در پنج جلد صورت گرفته است.
جلد پنجم این چاپ، نمایه سودمندی از مجموع مطالب متن کتاب است.
(۱) ابن ابیالوفا، الجواهر المضیه فی طبقات الحنفیه، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، ریاض ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
(۲) ابن تغری بردی، المنهل الصافی، چاپ محمد محمدامین، قاهره (۱۹۹۴.
(۳) ابن حجر عسقلانی، انباء الغمر بأبناء العمر، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۷ـ ۱۳۹۶/ ۱۹۶۷ـ ۱۹۷۶.
(۴) ابن حجر عسقلانی، الدرر الکامنه فی اعیان المائه الثامنه، چاپ محمد سیدجادالحق، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۶؛
(۵) ابن حجر عسقلانی، المجمع المؤسس للمعجمالمفهرس، چاپ یوسف عبدالرحمان مرعشلی، بیروت ۱۴۱۳ـ ۱۴۱۵/ ۱۹۹۲ـ۱۹۹۴.
(۶) تقیالدین بن عبدالقادر تمیمی، الطبقات السنیه فی تراجم الحنفیه، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، ریاض۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۷) حاجی خلیفه.
(۸) محمد بن عبدالرحمان سخاوی، الاعلان بالتوبیخ لمن ذم ّ
التاریخ، چاپ فرانتس روزنتال، بیروت.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جواهرالمضیه»، شماره۵۱۶۷.