جهاد با کفار (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آیات زیادی در باره اهمیت و وجوب
جهاد در قرآن وجود دارد که به بیان آنها میپردازیم
جهاد بر
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم با کفار و سختگیری بر آنان واجب شده است.
یـایها النبی
جـهد الکفار... واغلظ علیهم..
"یـایها النبی
جـهد الکفار... واغلظ علیهم..
ای پیامبر!
با کافران...
جهاد کن، و بر آنها سخت بگیر! "
مراد از"
جهاد با کفار و منافقین" بذل
جهد و کوشش در اصلاح امر از ناحیه این دو طایفه است، و خلاصه منظور این است که
با تلاش پی گیر خود جلو
شر و فسادی که این دو طایفه برای
دعوت دارند بگیرد، و معلوم است که این جلوگیری در ناحیه
کفار به این است که حق را برای آنان بیان نموده،
رسالت خود را به ایشان برساند، اگر ایمان آوردند که هیچ، و اگر نیاوردند
با ایشان جنگ کند. و در ناحیه
منافقین به این است که از آنان دلجویی کند و
تالیف قلوب نماید، تا به تدریج دلهایشان به سوی ایمان گرایش یابد. و اگر هم چنان به نفاق خود ادامه دادند، جنگ
با منافقان (که شاید ظاهر آیه شریفه هم همین باشد)، سنت رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بر آن جاری نشده، و آن جناب در تمام عمر
با هیچ منافقی نجنگیده، ناگزیر باید کلمه"
جاهد" را به همان معنایی که کردیم بگیریم
جهاد با کافران جنگ افروز و حربی، امری واجب بر مسلمانان است.
"وقـتلوا فی سبیل الله الذین یقـتلونکم... • ... ولا تقـتلوهم عند المسجد الحرام حتی یقـتلوکم فیه فان قـتلوکم فاقتلوهم کذلک جزاء
الکـفرین.
و در راه خدا،
با کسانی که
با شما میجنگند، نبرد کنید... • ... و
با آنها، در نزد
مسجد الحرام (در منطقه
حرم)، جنگ نکنید! مگر اینکه در آن جا
با شما بجنگند. پس اگر (در آن جا)
با شما پیکار کردند، آنها را به
قتل برسانید! چنین است جزای
کافران! "
معنای این کلام اشتراط قتال به قتال نیست، و نمیخواهد بفرماید اگر قتال کردند شما هم قتال کنید، چون در آیه کلمه (ان- اگر) به کار نرفته، از سوی دیگر قید نامبرده احترازی هم نمیتواند باشد، تا معنا این شود که تنها
با مردان قتال کنید نه
با زنان و کودکان لشکر دشمن، (که بعضی اینطور معنا کردهاند) برای اینکه قتال
با زنان و اطفال که قدرت بر قتال ندارند عملی بی معنا است، و معنا ندارد بفرماید
با آنان مقاتله (جنگ طرفینی) مکن، بلکه اگر منظور این بود باید بفرماید: زنان و کودکان را مکشید.
بلکه ظاهر آیه این است که فعل" یقاتلونکم" برای
حال و وصفی باشد برای اشاره و معرفی دشمن و مراد از جمله" الذین یقاتلونکم" الذین حالهم حال القتال مع المؤمنین باشد، یعنی کسانی که حالشان حال قتال
با مؤمنین است، و کسانی که در
مکه چنین حالی را داشتهاند همان مشرکین مکه بودند.
"وقـتلوهم حتی لاتکون فتنة ویکون الدین لله فان انتهوا فلا عدون الا علی الظــلمین.
و
با آنها پیکار کنید! تا
فتنه (و
بت پرستی، و سلب
آزادی از مردم،) باقی نماند و دین، مخصوص خدا گردد. پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آنها نشوید! زیرا) تعدی جز بر ستمکاران روا نیست "
"فقـتل فی سبیل الله لا تکلف الا نفسک وحرض المؤمنین عسی الله ان یکف باس الذین
کفروا والله اشد باسـا واشد تنکیلا.
در راه خدا پیکار کن! تنها مسئول
وظیفه خود هستی! و مؤمنان را (بر این کار،) تشویق نما! امید است خداوند از قدرت
کافران جلوگیری کند (حتی اگر تنها خودت به میدان بروی)! و خداوند قدرتش بیشتر، و مجازاتش دردناکتر است "
، امر به قتال را متفرع بر ما قبل یعنی کوتاهی مردم از رفتن به جنگ
با دشمن میسازد، جملههای بعدی که میفرماید:
" لا تکلف الا نفسک و حرض المؤمنین" نیز مؤید این
تفریع و نتیجه گیری است، چون معنای آیه چنین است که حال که مردم از
جهاد کردن
تثاقل و خودداری میورزند و دوست ندارند، در
جهاد شرکت کنند، توای پیامبر خودت
با کفار مقابله بکن و از تثاقل مردم در امر
جهاد و مخالفتشان در امر خدای سبحان ناراحت مشو، چون تکلیف دیگران متوجه تو نیست، تو فقط موظفی تکلیف خودت را انجام دهی نه تکلیف آنان را.
بله، تنها وظیفهای که نسبت به غیر خودت داری این است که در امر
جهاد تشویقشان کنی و مؤمنین را تحریک نمایی تا شاید خدای تعالی خطر
کفار را کفایت و دفع نماید و معنای جمله: " لا تکلف الا نفسک" این است که تو، به جز عمل خودت مکلف به چیزی نیستی و بنا بر این استثنایی که در آیه شریفه آمده
با تقدیر مضاف است و تقدیر کلام" لا تکلف شیئا الا عمل نفسک" میباشد.
"ودوا لو تکفرون کما
کفروا فتکونون سواء فلا تتخذوا منهم اولیاء حتی یهاجروا فی سبیل الله فان تولوا فخذوهم واقتلوهم حیث وجدتموهم ولاتتخذوا منهم ولیـا ولانصیرا.
آنان آرزو میکنند که شما هم مانند ایشان
کافر شوید، و مساوی یکدیگر باشید. بنا بر این، از آنها دوستانی انتخاب نکنید، مگر اینکه (
توبه کنند، و) در راه خدا هجرت نمایند. هر گاه از این کار سر باز زنند، (و به اقدام بر ضد شما ادامه دهند،) هر جا آنها را یافتید،
اسیر کنید! و (در صورت احساس خطر) به قتل برسانید! و از میان آنها،
دوست و یار و یاوری اختیار نکنید "
در تعقیب آیه قبل درباره منافقانی که بعضی از مسلمانان ساده دل به حمایت از آنها برخاسته و از آنها
شفاعت میکردند و قرآن بیگانگی آنها را از
اسلام بیان داشت در این آیه میفرماید: تاریکی درون آنها بقدری است که نه تنها خودشان کافرند بلکه" دوست میدارند که شما هم همانند آنان
کافر شوید و مساوی یکدیگر گردید".
(ودوا لو تکفرون کما
کفروا فتکونون سواء) بنا بر این آنها از
کافران عادی نیز بدترند، زیرا
کفار معمولی دزد و غارتگر عقائد دیگران نیستند، اما اینها هستند، فعالیتهای پی گیری برای تخریب عقاید دیگران دارند.
اکنون که آنها چنین هستند هرگز نباید شما مسلمانان دوستانی از میان آنها
انتخاب کنید (فلا تتخذوا منهم اولیاء). مگر اینکه در کار خود تجدید نظر کنند و دست از
نفاق و تخریب بردارند و نشانه آن این است که از مرکز
کفر و نفاق به مرکز
اسلام (از
مکه به
مدینه)
مهاجرت نمایند.
(حتی یهاجروا فی سبیل الله).
" اما اگر آنها حاضر به مهاجرت نشدند بدانید که دست از
کفر و نفاق خود بر نداشتند و اظهار اسلام آنها فقط به خاطر اغراض
جاسوسی و تخریبی است و در این صورت میتوانید هر جا بر آنها دست یافتید، آنها را اسیر کنید و یا در صورت لزوم به قتل برسانید".
"ستجدون ءاخرین یریدون ان یامنوکم ویامنوا قومهم کل ما ردوا الی الفتنة ارکسوا فیها فان لم یعتزلوکم ویلقوا الیکم السلم ویکفوا ایدیهم فخذوهم واقتلوهم حیث ثقفتموهم واولـئکم جعلنا لکم علیهم سلطـنـا مبینا.
بزودی جمعیت دیگری را مییابید که میخواهند هم از ناحیه شما در امان باشند، و هم از ناحیه قوم خودشان (که مشرکند. لذا نزد شما ادعای ایمان میکنند ولی) هر زمان آنان را به سوی
فتنه (و بت پرستی) بازگردانند،
با سر در آن فرو میروند! اگر از درگیری
با شما کنار نرفتند و پیشنهاد
صلح نکردند و دست از شما نکشیدند، آنها را هر جا یافتید
اسیر کنید و (یا) به قتل برسانید! آنها کسانی هستند که ما برای شما، تسلط آشکاری نسبت به آنان قرار دادهایم "
"یـایها الذین ءامنوا اذا لقیتم الذین
کفروا زحفـا فلا تولوهم الادبار.
ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که
با انبوه
کافران در میدان نبرد رو به رو شوید، به آنها پشت نکنید (و فرار ننمایید) "
" زحف" در اصل به معنای حرکت کردن به سوی چیزی است آن چنان که پاها به سوی زمین کشیده شود، همانند حرکت کودک قبل از آنکه راه بیافتد و یا
شتر به هنگام خستگی که پای خود را به روی زمین میکشد سپس به حرکت لشکر انبوه نیز گفته شده است زیرا از دور چنان به نظر میرسد که گویی روی زمین میلغزند و به پیش میآیند.
در آیه فوق بکار بردن کلمه" زحف" اشاره به این است که هر چند دشمن از نظر نفرات و تجهیزات فراوان و شما در اقلیت قرار داشته باشید نباید از میدان مبارزه فرار کنید همانگونه که نفرات
دشمن در میدان بدر چند برابر شما بود و پایداری به خرج دادید و سرانجام پیروز شدید.
اصولا
فرار از جنگ یکی از بزرگترین گناهان در
اسلام محسوب میشود
"ان تستفتحوا فقد جاءکم الفتح وان تنتهوا فهو خیر لکم وان تعودوا نعد ولن تغنی عنکم فئتکم شیــا ولو کثرت وان الله مع المؤمنین.
اگر شما فتح و پیروزی میخواهید، پیروزی به سراغ شما آمد! و اگر (از مخالفت) خودداری کنید، برای شما بهتر است! و اگر بازگردید، ما هم باز خواهیم گشت و جمعیت شما هر چند زیاد باشد، شما را (از یاری خدا) بی نیاز نخواهد کرد و خداوند
با مؤمنان است! "
"قل للذین
کفروا ان ینتهوا یغفر لهم ما قد سلف وان یعودوا فقد مضت سنت الاولین• وقـتلوهم حتی لا تکون فتنة ویکون الدین کله لله فان انتهوا فان الله بما یعملون بصیر.
به آنها که
کافر شدند بگو: «چنانچه از مخالفت باز ایستند، (و ایمان آورند،) گذشته آنها بخشوده خواهد شد و اگر به اعمال سابق بازگردند، سنت خداوند در گذشتگان، درباره آنها جاری میشود (و حکم نابودی آنان صادر میگردد). •
با آنها پیکار کنید، تا فتنه(شرک و سلب آزادی) برچیده شود، و دین (و پرستش) همه مخصوص خدا باشد! و اگر آنها (از راه
شرک و
فساد بازگردند، و از اعمال نادرست) خودداری کنند، (خداوند آنها را میپذیرد) خدا به آنچه انجام میدهند بیناست "
"یـایها النبی حرض المؤمنین علی القتال ان یکن منکم عشرون صـبرون یغلبوا مائتین وان یکن منکم مائة یغلبوا الفـا من الذین
کفروا بانهم قوم لا یفقهون.
ای پیامبر! مؤمنان را به جنگ (
با دشمن)
تشویق کن! هر گاه بیست نفر
با استقامت از شما باشند، بر دویست نفر غلبه میکنند و اگر صد نفر باشند، بر هزار نفر از کسانی که
کافر شدند، پیروز میگردند چرا که آنها گروهی هستند که نمیفهمند "
"وان نکثواایمـنهم من بعد عهدهم وطعنوا فی دینکم فقـتلوا ائمة
الکفر انهم لاایمـن لهم لعلهم ینتهون.
و اگر پیمانهای خود را پس از
عهد خویش بشکنند، و آیین شما را مورد طعن قرار دهند،
با پیشوایان
کفر پیکار کنید چرا که آنها پیمانی ندارند شاید (
با شدت عمل) دست بردارند! "
"قـتلوهم یعذبهم الله بایدیکم ویخزهم وینصرکم علیهم ویشف صدور قوم مؤمنین.
با آنها پیکار کنید، که خداوند آنان را به دست شما
مجازات میکند و آنان را رسوا میسازد و سینه گروهی از مؤمنان را
شفا میبخشد (و بر قلب آنها مرهم مینهد) "
"یـایها النبی
جـهد الکفار... واغلظ علیهم..
ای پیامبر!
با کافران...
جهاد کن، و بر آنها سخت بگیر! "
"یـایها الذین ءامنوا قـتلوا الذین یلونکم من
الکفار ولیجدوا فیکم غلظة..
ای کسانی که
ایمان آوردهاید!
با کافرانی که به شما نزدیکترند، پیکار کنید! (و دشمن دورتر، شما را از دشمنان نزدیک غافل نکند! ) آنها باید در شما شدت و
خشونت (و قدرت) احساس کنند... "
"فاذا لقیتم الذین
کفروا فضرب الرقاب حتی اذا اثخنتموهم فشدوا الوثاق فاما منا بعد واما فداء حتی تضع الحرب اوزارها ذلک ولو یشاء الله لانتصر منهم ولـکن لیبلوا بعضکم ببعض والذین قتلوا فی سبیل الله فلن یضل اعمــلهم.
و هنگامی که
با کافران (جنایت پیشه) در میدان
جنگ رو به رو شدید گردنهایشان را بزنید، (و این کار را هم چنان ادامه دهید) تا به اندازه کافی دشمن را در هم بکوبید در این هنگام اسیران را محکم ببندید سپس یا بر آنان منت گذارید (و آزادشان کنید) یا در برابر آزادی از آنان فدیه
[۲۴] بگیرید (و این وضع باید هم چنان ادامه یابد) تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد، (آری) برنامه این است! و اگر خدا میخواست خودش آنها را
مجازات میکرد، اما میخواهد بعضی از شما را
با بعضی دیگر بیازماید و کسانی که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را از بین نمیبرد! "
"یـایها النبی
جـهد الکفار... واغلظ علیهم..
ای پیامبر!
با کافران...
جهاد کن، و بر آنها سخت بگیر! "
جهاد بر مسلمانان، در صورت طعن به
دین از سوی ائمه
کفر واجب است.
"وان نکثواایمـنهم من بعد عهدهم وطعنوا فی دینکم فقـتلوا ائمة
الکفر..
و اگر پیمانهای خود را پس از
عهد خویش بشکنند، و آیین شما را مورد
طعن قرار دهند،
با پیشوایان
کفر پیکار کنید... "
درست است که آنها
با شما پیمان
ترک مخاصمه بستهاند، ولی این پیمان
با نقض شدن مکرر و آمادگی برای نقض در آینده اصلا اعتبار و ارزشی نخواهد داشت.
" تا
با توجه به این
شدت عمل و
با توجه به این که راه بازگشت به روی آنها باز است، از کار خود
پشیمان شوند و دست بردارند
جهاد با کافران تا پیروزی بر آنان
واجب است.
"فاذا لقیتم الذین
کفروا فضرب الرقاب حتی اذا اثخنتموهم فشدوا الوثاق فاما منا بعد واما فداء حتی تضع الحرب اوزارها ذلک..
و هنگامی که
با کافران (جنایت پیشه) در میدان جنگ رو به رو شدید گردنهایشان را بزنید، (و این کار را هم چنان ادامه دهید) تا به اندازه کافی دشمن را در هم بکوبید در این هنگام اسیران را محکم ببندید سپس یا بر آنان
منت گذارید (و آزادشان کنید) یا در برابر
آزادی از آنان
فدیه (غرامت) بگیرید (و این وضع باید هم چنان ادامه یابد) تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد، ... "
آیات گذشته مقدمهای بود برای آماده ساختن مسلمانان برای بیان یک دستور مهم جنگی که در آیات مورد بحث مطرح شده است، میفرماید: " هنگامی که
با کافران در میدان جنگ روبرو میشوید
با تمام قدرت به آنها حمله کنید و گردنهایشان را بزنید"! (فاذا لقیتم الذین
کفروا فضرب الرقاب) «۱» بدیهی است گردن زدن
کنایه از
قتل است، بنا بر این ضرورتی ندارد که جنگجویان کوشش خود را برای انجام خصوص این امر به کار برند، هدف این است که دشمن از پای درآید، ولی چون گردن زدن روشنترین
مصداق قتل بوده روی آن تکیه شده است.
نبرد
با کافران فتنه گر واجب است.
"وقـتلوا فی سبیل الله الذین یقـتلونکم... • واقتلوهم حیث ثقفتموهم واخرجوهم من حیث اخرجوکم والفتنة اشد من القتل..
و در راه خدا،
با کسانی که
با شما میجنگند، نبرد کنید!. .. • و آنها را (بت پرستانی که از هیچ گونه جنایتی ابا ندارند) هر کجا یافتید، به
قتل برسانید! و از آن جا که شما را بیرون ساختند (مکه)، آنها را بیرون کنید! و
فتنه (و بت پرستی) از کشتار هم بدتر است!. .. "
وقـتلوهم حتی لاتکون فتنة..
"وقـتلوهم حتی لا تکون فتنة..
و
با آنها پیکار کنید! تا فتنه (و
بت پرستی، و سلب
آزادی از مردم،) باقی نماند "
" فتنه"
مفهوم وسیعی دارد که هر گونه اعمال فشار را شامل میشود، لذا گاهی در قرآن کلمه فتنه به معنی
شرک و بت پرستی که انواع محدودیتها و فشارها را برای جامعه در بر دارد گفته شده، همچنین به فشارهایی که از ناحیه دشمنان برای جلوگیری از گسترش دعوت اسلام و به منظور خفه کردن ندای حق طلبان و حتی باز گرداندن مؤمنان به سوی
کفر به عمل میآید" فتنه"
اطلاق شده است. در آیه فوق بعضی از مفسران فتنه را به معنی
شرک و بعضی به معنی کوشش-های دشمنان برای سلب
آزادی فکری و اجتماعی از مسلمانان گرفتهاند، ولی حق این است که مفهوم آیه مفهوم وسیعی است که هم" شرک" را شامل میشود و (به قرینه جمله و یکون الدین کله لله) و هم سایر فشارهایی که از طرف دشمنان به مسلمانان وارد میشد.
آیه فوق به دو قسمت از اهداف مقدس
جهاد اسلامی اشاره میکند:
۱- بر چیدن بساط
بت پرستی و از میان بردن بتکدهها، زیرا همان طور که در بحث اهداف
جهاد گفتهایم آزادی دینی مخصوص کسانی است که از یکی از ادیان آسمانی پیروی کنند، و در برابر آنها اعمال فشار برای تغییر
عقیده صحیح نیست، ولی بت پرستی نه دین است و نه مکتب بلکه
خرافه است و
انحراف، و
حکومت اسلامی باید نخست از طریق
تبلیغ و اگر ممکن نشد از طریق توسل به زور بساط بت پرستی را از همه جا برچیند و بتخانهها را ویران کند.
۲- به دست آوردن آزادی بیان و
تبلیغ و نشر اسلام، در این قسمت نیز
اسلام اجازه میدهد که اگر کسانی
با اعمال خود جلو آزادی عمل مسلمانان را در نشر و تبلیغ و دعوت به اسلام بگیرند آنها حق دارند متوسل به
جهاد آزادی بخش شوند و راه را برای تبلیغ منطقی بگشایند (برای توضیح بیشتر به تفسیر نمونه جلد دوم صفحه ۱۵ تا ۱۸ مراجعه فرمائید).
جهاد با کافران و اخراج آنان، از اطراف
مسجد الحرام واجب است.
"واقتلوهم حیث ثقفتموهم واخرجوهم من حیث اخرجوکم... کذلک جزاء
الکـفرین.
و آنها را (بت پرستانی که از هیچ گونه جنایتی ابا ندارند) هر کجا یافتید، به
قتل برسانید! و از آن جا که شما را بیرون ساختند (مکه)، آنها را بیرون کنید!. .. چنین است جزای
کافران! "
علیه مشرکین
مکه کمال سخت گیری را به خرج دهید، و آنان را هر جا که برخوردید به قتل برسانید، تا مجبور شوند از سرزمین و
وطن خود کوچ کنند، همانطور که شما را مجبور به جلای وطن کردند، هر چند که رفتار آنان
با شما سخت تر بود، برای اینکه رفتار آنان فتنه بود، و فتنه بدتر از کشتن است، چون کشتن تنها انسان را از زندگی دنیا محروم میکند، ولی فتنه مایه محرومیت از زندگی
دنیا و
آخرت و انهدام هر دو نشاه است.
جهاد با کافران، تا حاکمیت
اسلام بر گستره جهان
واجب است.
"وقـتلوهم حتی لاتکون فتنة ویکون الدین لله..
و
با آنها پیکار کنید! تا فتنه (و بت پرستی، و سلب آزادی از مردم،) باقی نماند و
دین، مخصوص خدا گردد... "
"وقـتلوهم حتی لا تکون فتنة ویکون الدین کله لله..
و
با آنها پیکار کنید! تا فتنه (و بت پرستی، و سلب آزادی از مردم،) باقی نماند و دین، مخصوص خدا گردد... "
آیه
دلالت دارد که قبل از قتال باید مردم را
دعوت کرد، اگر دعوت را پذیرفتند که قتالی نیست، و اگر دعوت را رد کردند آن وقت دیگر ولایتی ندارند، یعنی دیگر خدا که نعم الولی و نعم النصیر است ولی و سرپرست ایشان نیست و دیگر یاریشان نمیکند، چون خدا تنها بندگان مؤمن خود را یاری میفرماید.
و معلوم است که منظور از قتال این است که دین برای خدا به تنهایی شود و قتالی که چنین هدفی دارد و تنها به این منظور صورت میگیرد معنا ندارد بدون دعوت قبلی به دین حق که اساسش
توحید است آغاز شود.
ترک جهاد با کافران در صورت دست کشیدن آنان از فتنه انگیزی لازم است.
"اخرجوکم والفتنة اشد من القتل ولا تقـتلوهم عند المسجد الحرام حتی یقـتلوکم فیه فان قـتلوکم فاقتلوهم کذلک جزاء
الکـفرین• فان انتهوا فان الله غفور رحیم.
و آنها را (بت پرستانی که از هیچ گونه جنایتی ابا ندارند) هر کجا یافتید، به قتل برسانید! و از آن جا که شما را بیرون ساختند(مکه)، آنها را بیرون کنید! و فتنه (و بت پرستی) از کشتار هم بدتر است! و
با آنها، در نزد مسجد الحرام (در منطقه
حرم)، جنگ نکنید! مگر اینکه در آن جا
با شما بجنگند. پس اگر (در آن جا)
با شما پیکار کردند، آنها را به قتل برسانید! چنین است جزای
کافران! • و اگر خودداری کردند، خداوند آمرزنده و مهربان است. "
اگر از
شرک دست بردارند، و آتش فتنه و
فساد را خاموش کنند، آنها برادران مسلمان شما خواهند بود، و حتی چنان که در دستورات دیگر آمده است از
مجازات و غرامتهایی که برای مجرمان است در مورد آنان صرف نظر میشود.
"وقـتلوهم حتی لا تکون فتنة ویکون الدین کله لله فان انتهوا فان الله بما یعملون بصیر.
و
با آنها پیکار کنید، تا فتنه(
شرک و سلب آزادی ) برچیده شود، و
دین (و پرستش) همه مخصوص خدا باشد! و اگر آنها (از راه شرک و فساد بازگردند، و از اعمال نادرست) خودداری کنند، (خداوند آنها را میپذیرد) خدا به آنچه انجام میدهند بیناست "
این آیه و آیه بعدش مشتمل است بر تکلیف مؤمنین به وظیفهای، در قبال آن وظیفهای که
کفار در آیه قبلی مکلف به آن بودند، به این معنا که در آیه قبل فرموده بود: " به
کفار بگو اگر از دشمنی خدا و رسولش دست بردارند جرائم گذشته شان آمرزیده میشود، و اگر آن خرابکاریها را تکرار کنند خوب میدانند که بر نیاکانشان چه گذشت"، آن گاه در این آیه میفرماید به آنان چنین بگو: و اما تو و مؤمنین زنهار که در مهم خود که همان اقامه
دین و تصفیه کردن و صالح ساختن محیط برای مؤمنین است کوتاهی و سستی نکنید، و به قتال
کفار بپردازید تا این فتنهها که هر روز به راه میاندازند خاتمه پذیرد و دیگر هوای
فتنه انگیزی در سر نپرورانند، اگر دست بردارند که خداوند به
پاداش اعمالی که از ایشان ببیند جزای خیرشان میدهد، و اگر سرپیچی کنند و هم چنان فتنه و جنگ به راه اندازند، شما نیز جنگ را ادامه دهید که خداوند یاور شما است، باید این را بدانید و سستی و
ترس به خود راه ندهید.
مقاومت مؤمنان در
جهاد با کافران، حتی در صورت ده برابر بودن آنان، قبل از پیدایش ضعف
بصیرت در میان آنها واجب است.
همچنین مقاومت مؤمنان در
جهاد با کافران، حتی در صورت دو برابر بودن افراد آنان واجب است.
"یـایها النبی حرض المؤمنین علی القتال ان یکن منکم عشرون صـبرون یغلبوا مائتین وان یکن منکم مائة یغلبوا الفـا من الذین
کفروا بانهم قوم لا یفقهون• الــن خفف الله عنکم وعلم ان فیکم ضعفـا فان یکن منکم مائة صابرة یغلبوا مائتین وان یکن منکم الف یغلبوا الفین باذن الله والله مع الصـبرین.
ای پیامبر! مؤمنان را به جنگ (
با دشمن) تشویق کن! هر گاه بیست نفر
با استقامت از شما باشند، بر دویست نفر غلبه میکنند و اگر صد نفر باشند، بر هزار نفر از کسانی که
کافر شدند، پیروز میگردند چرا که آنها گروهی هستند که نمیفهمند• هم اکنون خداوند به شما
تخفیف داد، و دانست که در شما ضعفی است بنا بر این، هر گاه یکصد نفر
با استقامت از شما باشند، بر دویست نفر پیروز میشوند و اگر یکهزار نفر باشند، بر دو هزار نفر به فرمان خدا غلبه خواهند کرد! و خدا
با صابران است! "
بدون شک از دو آیه مورد بحث بخوبی فهمیده میشود که حکم در آن دو مبنی بر اوصاف روحیی است که در مؤمنین و
کفار اعتبار شده، و اینکه همان قوای روحی که در آیه اولی برای یک
مؤمن اعتبار شده بود و قوتش به اندازهای بود که بر قوای روحی و داخلی ده نفر
کافر غلبه میکرد چیزی نگذشت که آن قدر پائین آمد تا همان قوا بر بیشتر از قوای روحی دو نفر
کافر نمیچربید یعنی قوای روحی مؤمنین متوسط الحال به نسبت هشتاد در صد کاهش یافت، و بیست مؤمن در برابر دویست
کافر که در آیه اولی اعتبار شده بود در آیه دومی مبدل شد به صد مؤمن در برابر دویست
کافر. و صد نفر در برابر هزار نفر آیه اولی در آیه دومی مبدل شد به هزار در برابر دو هزار.
بحث دقیق در عواملی که بر حسب احوال جاری در مجتمعات بشری در نفوس انسانها صفات اخلاقی مختلفی ایجاد میکند نیز آدمی را به این معنا راهنمایی مینماید، برای اینکه هر جامعه خانوادگی و حزبی که به منظور غرضی از اغراض زندگی مادی و یا دینی تشکیل مییابد، در اول تشکیل و ابتدای انعقاد به موانع و گرفتاریهایی که از هر سو اساس آن را
تهدید به انهدام میکند برمی خورد و در نتیجه قوای دفاعیش بیدار گشته و آماده میشود تا در راه رسیدن به هدفی که به نظرش مشروع است پیکار کند، یعنی آن نفسانیات که انسان را وادار به تحذر از ناملایمات و بذل جان و مال در این راه میکند در وی بیدار میشود.
و همچنین به پیکار خود ادامه داده و شب و روز جان و مال خود را در این راه صرف میکند، و باز تجدید قوا نموده پیش میرود تا آنجا که برای خود تا اندازهای
استقلال در زندگی فراهم سازد، و تا حدی محیط را مساعد نموده و جمعیتش فزونی یافته آسایش و آرامش پیدا میکند، و شروع میکند به عیاشی و استفاده از فواید کوششهایش، در این هنگام است که آن قوای روحی که در همه اعضاء گسترده است و اعضاء را وادار بکوشش و عمل میکرده آرام گشته رو به سستی میگذارد.
تقدم
جهاد با کافران همجوار بر دیگر
کافران واجب است.
"یـایها الذین ءامنوا قـتلوا الذین یلونکم من
الکفار ولیجدوا فیکم غلظة..
ای کسانی که ایمان آوردهاید!
با کافرانی که به شما نزدیکترند، پیکار کنید! (و دشمن دورتر، شما را از دشمنان نزدیک غافل نکند! ) آنها باید در شما شدت و خشونت (و قدرت) احساس کنند و بدانید خداوند
با پرهیزگاران است! "
درست است که
با تمام دشمنان باید مبارزه کرد، و تفاوتی در این وجود ندارد، ولی از نظر
تاکتیک و روش مبارزه، بدون شک باید نخست از دشمنان نزدیکتر شروع کرد، چرا که خطر دشمنان نزدیکتر بیشتر است همانگونه که به هنگام دعوت به سوی
اسلام و
هدایت مردم به آئین حق باید از نزدیکتر شروع کرد،
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم دعوت خود را به فرمان خداوند از بستگانش شروع کرد و سپس مردم
مکه را
تبلیغ فرمود، بعد از آن به سراسر جزیره عرب، مبلغ فرستاد و سپس نامه برای سلاطین جهان نوشت، و بدون شک این روش به پیروزی نزدیکتر است.
البته هر قانونی استثنایی دارد، ممکن است مواقع فوق العادهای پیش بیاید که دشمن دورتر به مراتب خطرناکتر باشد، و قبلا باید به دفع او شتافت، اما همانگونه که گفتیم این یک
استثناء است نه یک قانون همیشگی.
و اما اینکه گفتیم پرداختن به دشمن نزدیکتر لازمتر است، دلائلش واضح است زیرا.
اولا- خطر دشمن نزدیک از خطر دشمنان دور بیشتر میباشد.
ثانیا- آگاهی و اطلاعات ما نسبت به دشمنان نزدیکتر افزونتر است و این خود به پیروزی کمک میکند.
ثالثا پرداختن به دور و رها کردن نزدیک این خطر را نیز دارد که دشمنان نزدیک ممکن است از پشت سر حمله کنند و یا کانون اصلی
اسلام را به هنگام خالی شدن مرکز درهم بکوبند. رابعا وسائل و هزینه مبارزه
با نزدیک، کمتر و ساده تر، و تسلط بر جبهه در آن آسانتر است به این جهات و جهات دیگر دفع اینگونه دشمنان، لازمتر است.
ذکر این نکته نیز لازم به نظر میرسد: در آن موقع که آیه فوق نازل شد، اسلام تقریبا همه
جزیره العرب را گرفته بود و بنا بر این نزدیکترین دشمن در آن روز شاید امپراطوری
روم شرقی بود که مسلمانان برای مبارزه
با آنان به
تبوک شتافتند.
مقابله به مثل و
جهاد دفاعی
با کافران متجاوز در حرم خدا، امری
واجب است.
"واقتلوهم حیث ثقفتموهم واخرجوهم من حیث اخرجوکم والفتنة اشد من القتل ولا تقـتلوهم عند المسجد الحرام حتی یقـتلوکم فیه فان قـتلوکم و آنها را (بت پرستانی که از هیچ گونه جنایتی ابا ندارند) هر کجا یافتید، به
قتل برسانید! و از آن جا که شما را بیرون ساختند (مکه)، آنها را بیرون کنید!. .. چنین است جزای
کافران! "
آیا صحیح است کسی به انسان حمله کند و او از خود
دفاع ننماید؟ یا ملتی متجاوز و سلطه گر
هجوم بر
ملت دیگر ببرند و آنها دست روی دست گذارده نابودی کشور و ملت خویش را تماشا کنند.
در اینجا تمام قوانین آسمانی و بشری به شخص یا جمعیتی که مورد هجوم واقع شده حق میدهد برای دفاع از خویشتن به پا خیزد و آنچه در
قدرت دارد به کار برد، و از هر گونه اقدام منطقی برای حفظ موجودیت خویش فروگذار نکند.
این نوع
جهاد را، "
جهاد دفاعی" مینامند، جنگهایی مانند
جنگ احزاب و احد و موته و تبوک و حنین و بعضی دیگر از غزوات اسلامی جزء این بخش از
جهاد بوده و جنبه دفاعی داشته است.
هم اکنون بسیاری از دشمنان اسلام، جنگ را بر مسلمین تحمیل کردهاند و سرزمینهای اسلامی را
اشغال نموده و منابع آنها را زیر سلطه خود گرفتهاند چگونه
اسلام اجازه میدهد در مقابل آنها سکوت شود؟
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «جهاد با کفار»