جنگ عراق با ایران
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از مهمترین جنگهای دوره معاصر در فاصله ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ ش، این
جنگ در پی مجموعهای از عوامل زمینهساز و مناقشههای فزاینده سیاسی ـ نظامی با تجاوز نیروهای
عراق به
ایران آغاز شد.
تلاش
ایران برای بیرون راندن دشمن و بازپسگیری مناطق اشغالی و غلبه بر عراق، بنبست جنگ و فرسایشی شدن آن، گسترش جنگ شهرها، استفاده گسترده عراق از سلاحهای شیمیایی و نهایتاً دخالت نیروهای بیگانه در منطقه خلیجفارس، رویارویی
امریکا با
ایران، گسترش جنگ نفتکشها و بینالمللی شدن ابعاد جنگ و نیز عملکرد شورای امنیت سازمان ملل در طول جنگ و پس از آن در معرفی عراق به عنوان آغازگر جنگ و پذیرش مجدد
قرارداد الجزایر از سوی این کشور، از جمله مشخصههای بارز آن به شمار میآید.
در پی
پیروزی انقلاب اسلامی ایران و سقوط حکومت پهلوی در بهمن ۱۳۵۷ و متعاقب آن وقوع تغییرات اساسی در موقعیت امریکا در منطقه، مناسبات
ایران و عراق نیز ــ که در سالهای پایانی حکومت پهلوی، با میانجیگری الجزایر، در قالب سازوکار معروف به قرارداد الجزایر. (۱۳۵۴ ش/۱۹۷۵) به صورت همزیستی مسالمتآمیز همراه با رقابت نیمهپنهان در عرصههای سیاسی و نظامی و تسلیحاتی درآمده بود ــ دستخوش دگرگونی و تیرگی شد.
با روی کارآمدن
صدام حسین ، و کنارهگیری
حسنالبکر از ریاست جمهوری عراق در ۲۵ تیر ۱۳۵۸/ ۱۶ ژوئیه ۱۹۷۹، فعالیتهای دولت بعث در
خوزستان و کردستان افزایش یافت و گروهها و جریانات سیاسی وابسته به عراق سازماندهی شدند و تشکیلات خود را به داخل
ایران منتقل کردند.
دولت عراق تبلیغات گستردهای بر ضد
ایران کرد مبنی بر ضرورت خروج نیروهای
ایران از سه جزیره ایرانی
ابوموسی و
تنب بزرگ و
تنب کوچک ، و نیز درگیریهای مرزی را تشدید نمود به طوری که تا ۳۱ شهریور ۱۳۵۹/ ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰، ۶۳۶ بار مرزهای
ایران مورد تجاوز عراق قرار گرفت.
عراق در صحنه بینالمللی نیز برضد جمهوری اسلامی
ایران تبلیغات گستردهای کرد.
همزمان، دولت عراق در ۲۶ شهریور ۱۳۵۹/ ۱۷ سپتامبر ۱۹۸۰ با تسلیم یادداشتی رسمی به سفارت جمهوری اسلامی
ایران در بغداد، اعلام کرد که اعلامیه الجزایر و عهدنامههای مربوط به مرز مشترک و حسن هم جواری و سه پروتکل و پیوستهای آن و دیگر موافقتنامهها و یادداشتهای انضمامی به این عهدنامه را یکجا و یک
جانبه فسخ کرده است.
دولت عراق دلیل اتخاذ این تصمیم را چنین اعلام کرد: نقض مُفاد قرارداد الجزایر از سوی
ایران و دخالت مداوم
ایران در امور داخلی جمهوری عراق، پناه دادن به عناصر مخالف عراق از اولین روزهای سرنگونی حکومت پهلوی، دخالت در امنیت داخلی عراق، سوءاستفاده از روابط حسن همجواری، تعدی به سرزمین عراق و قصور در بازگرداندن سرزمینهایی از عراق که تحت تصرف
ایران است.
همچنین اظهار داشت چون در اعلامیهها و اظهاراتِ مقاماتِ مسئولِ
ایران، آشکارا یا ضمنی، ابراز شده است که از اجرای توافقات
اجتناب میورزند، دولت عراق قرارداد الجزایر و ملحقات آن را بیاعتبار اعلام میکند و از مقامات
ایران میخواهد وضع جدید را بپذیرند و در برابر عراق و حاکمیت این کشور و حق قانونی آن در سرزمینهای خاکی و آبی در اروندرود. (به تعبیر دولت عراق: شط العرب) نگرش مسئولانه و عاقلانهای اتخاذ نماید.
همزمان با ارسال این یادداشت، صدامحسین در نطقی در مجلس ملی عراق، متن قرارداد الجزایر را پاره کرد و الغای این قرارداد را تصمیم شورای فرماندهی انقلاب عراق اعلام نمود.
گفتنی است که این قرارداد، پس از پیمان چهار
جانبه سعدآباد در ۱۳۱۶ ش، نخستین عهدنامه رسمی بین
ایران و کشور عراق بعد از استقلال آن بهشمار میآمد.
پیش از آن، چند قرارداد بین
ایران و حکومت عثمانی، که عراق قبل از استقلال، بخشی از آن بود، منعقد شده بود.
از دوره
صفوی به بعد، ۲۴ جنگ بین
ایران و عثمانی روی داد و از ۹۶۳، که عهدنامه معروف به
آماسیه به امضای طرفین رسید، تا قرارداد الجزایر در ۱۹۷۵. (۱۳۵۴ ش)، حدود بیست عهدنامه بین دو طرف برای حل و فصل اختلافات مرزی تنظیم شد.
پاسخ وزارت امور خارجه
ایران در برابر این اقدام دولت عراق، با تأخیر و عملاً پس از حمله عراق. (سه روز بعد از تسلیم یادداشت) صورت گرفت.
در یادداشت ۴ آبان ۱۳۵۹ وزارت امور خارجه
ایران، که در پاسخ به یادداشت دولت عراق تنظیم شده، آمده است: «وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی
ایران به شدت به اقدامهای تجاوزکارانه و غیرانسانی دولت عراق اعتراض کرده، اعلام میدارد که این دولت عراق است که مفاد قرارداد الجزایر و به خصوص پروتکل مربوط به امنیت در مرز را نادیده گرفته است.
از جمله با فرستادن مأموران و گروههای مسلح به استانهای
آذربایجانغربی ،
کردستان ،
کرمانشاه ،
ایلام و
خوزستان به اقدامات خرابکارانه و کمک به ضدانقلاب مبادرت ورزیده و امنیت داخلی
ایران را نقض کرده و به روابط همجواری دو کشور لطمات جبرانناپذیری وارد ساخته است.
از نظر دولت جمهوری اسلامی
ایران، عهدنامه مربوط به مرز دولتی و حسن همجواری بین
ایران و عراق، مورخ ۱۳ ژوئن ۱۹۷۵ و ۳ پروتکل ضمیمه و نامههای مبادله شده و صورت جلسات مشترک و ملحقات آن و همچنین موافقتنامههای چهارگانه تکمیلی که متعاقباً در تاریخ ۲۶ دسامبر ۱۹۷۵ به امضا رسیده و اسناد تصویب آنها در ۱۲ ژوئن ۱۹۷۶ مبادله شده همچنان معتبر و نافذ است.
اقدام صدام حسین و اظهار دولت عراق، وجاهت حقوقی نیز نداشت، زیرا در حقوق بینالمللِ عرفی و قراردادی معاهدات، اصل تداوم معاهدات و خصوصیت لایتغیر بودن آنها از اصول قطعی، دائم و ذاتی عهدنامهها محسوب میشود و استناد به تغییراتِ فاحشِ اوضاع و احوال در معاهدات مرزی و کأن لم یکن دانستن و بیاثر نمودن یا تعلیق مفاد یا انقضای اصول عهدنامهها، مردود است.
حتی از نظر حقوق بینالملل با آنکه کشورهای تازه استقلال یافته حق دارند قراردادهای منعقد شده از سوی دولتهای استعماری را، بر اساس اصل نیل به استقلال کشورهای جدید، تغییر دهند، لیکن اجرای این حق در مورد عهدنامههای مرزی استثناست و در این خصوص بر اصل تداوم معاهدات تأکید شده است.
در قرارداد الجزایر به صراحت بر همین اصل تأکید شده و در مادّه ششم آن بر تغییرناپذیر بودن مرزها و لزوم احترام کامل به تمامیت ارضی دو کشور تصریح شده است و «طرفین معظّمین متعاهِدَین» تأکید کردهاند که خط مرز زمینی و رودخانهای آنان لایتغیر و دائمی و قطعی است.
بدینترتیب، لغو یک
جانبه قرارداد الجزایر، نادیده گرفتن اصل مهمی از اصول حقوق بینالملل بوده است.
در قرارداد مذکور، ساز و کار کامل و جامعی برای حل اختلاف در باره تفسیر یا اجرای عهدنامه و سه پروتکل و ضمایم آن پیشبینی شده بود و دولت عراق بیآنکه به هیچ یک از راههای پیشبینی شده در آنها. (شامل مذاکرات مستقیم، مساعی جمیله دولت ثالث دوست، دادگاه داوری و تعیین داورها یا سر داورها توسط رئیس دیوان بینالمللی دادگستری) متوسل شود، این اصول را نقض نمود: اصل احترام به تمامیت ارضی و تغییرناپذیر بودن مرزها، اصل وفاداری بهعهد و حرمت معاهدات و حل مسالمتآمیز اختلافات و متوسل نشدن به زور، و اصل تناسب.
به علاوه، در حقوق بینالملل نیز راههای متعددی برای حل اختلافات پیشبینی شده است که میبایست به آنها رجوع میشد
بر اساس مفاد قرارداد الجزایر و همچنین موافقتنامههای تکمیلی در ۵ دی ۱۳۵۴، و باتوجه به صورت جلسه مربوط به حل وفصل مطالبات متقابل، که در اول تیر ۱۳۵۵ در تهران به امضا رسیده بود، مقرر شده بود تحویل و تحول املاک، ساختمانها و تأسیسات عمومی یا خصوصی ــ که تعلق ملی آنها، در پی علامتگذاری مجدد مرز زمینی، تغییر یافته است ــ تحت نظارت هیئتی مختلط از کارشناسان دو کشور، در مدت شش ماه. (از اول تیر ۱۳۵۵) به صورت رسمی انجام گیرد، ولی بهرغم آمادگی طرف ایرانی برای تحویل و تحول اراضی، مقامات عراقی به بهانههای مختلف از انجام دادن کار طفره رفتند.
بهطورکلی، تمایل حزب بعث عراق به توسعهطلبی و انگیزه قوی حکومت عراق برای تشکیل دولت ملی ـ عربی، با ضمیمه کردن منطقه خوزستان
ایران به عراق
و قدرتطلبی مشهود صدامحسین، مهمترین علل اقدامات دولت عراق بر ضد
ایران بود؛ هرچند بهانههای دیگری نیز مطرح میشد.
نگرانیهای دولتهای منطقه از شرایط جدید
ایران پس از انقلاب اسلامی و بهمخاطره افتادن منافع و امتیازات دولتهای بزرگ غربی در منطقه و از سوی دیگر، نوپایی حکومت جدید
ایران و آماده نبودن قواینظامی برای مقابلهبا حملات مرزی نیز در تصمیمگیری دولت بعث عراق برای حمله به
ایران مؤثر بوده است.
از نخستین حمله رسمی به
ایران تا بازپسگیری
خرمشهر (۳۱ شهریور ۱۳۵۹ ـ ۳ خرداد ۱۳۶۱) در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ حمله سراسری و رسمی عراق، با به کارگیری حداکثر توان نظامی و با عبور از مرزهای بینالمللی و تجاوز به
خاک ایران، شروع شد.
در ساعات پایانی همان روز، کورت والدهایم، دبیرکل سازمان ملل متحد، از دو دولت خواست که در حل مسالمتآمیز اختلافات میان دو کشور مساعی جمیله خویش را به کار بندند.
روز بعد، در اول مهر، در حالی که عراق، مناطق وسیعی از غرب و
جنوب کشور را به اشغال درآورده بود، شورای امنیت پس از مذاکرات غیر رسمی، نخستین بیانیه را صادر کرد.
در این بیانیه، به هیچروی عراق برای نقض منشور ملل متحد و بر هم زدن صلح و امنیت منطقه و تجاوز نظامی به خاک
ایران محکوم نشد و حتی از عراق نخواستند که نیروهای خود را به مرزهای شناخته شده بینالمللی برگرداند، فقط توصیه شد که هر دو طرف از هرگونه اقدام نظامی و هر عملی که وضع خطرناک فعلی را تشدید نماید، خودداری کنند.
با ادامه حملات عراق به
ایران و با شدت یافتن جنگ، شورای امنیت نخستین قطعنامه را در ۶ مهر ۱۳۵۹ صادر کرد و از دو کشور درگیر خواست ضمن پرهیز از توسل به زور، اختلافات خود را از راههای مسالمتآمیز حل و فصل نمایند.
دولت عراق بلافاصله این قطعنامه را پذیرفت و در نامهای خطاب به دبیر کل آمادگی خود را برای اجرای آن، در صورتیکه طرف ایرانی نیز چنین کند، اعلام نمود، اما دولت
ایران موارد نقض مکرر قرارداد الجزایر توسط عراق و سوءاستفاده این دولت از خویشتنداری
ایران را اعلام و تصریح کرد تا زمانی که نیروهای عراق در داخل خاک
ایران به اقدامات تجاوزکارانه ادامه میدهند،
ایران قطعنامه را نمیپذیرد.
نکته درخور توجه این است که در این قطعنامه هم، مانند بیانیه پیشگفته، به تجاوز عراق به خاک
ایران هیچ اشارهای نشده و موضوع صرفاً با عنوان «وضعیت میان
ایران و عراق»، به مثابه امری که ممکن است در آینده به افزایش تنش در سطح بینالمللی یا اختلافات شدید بینجامد، مطرح گردیده است.
از نظر
ایران، بهرغم اینکه شورای امنیت، وقوع جنگ را احراز کرده بود، شروعکننده آن را تعیین و اعلام ننموده و سخنی از تجاوز و نیز کشور متجاوز و تنبیه آن به میان نیاورده بود.
انتقاد
ایران از قطعنامه نه تنها بیپاسخ ماند، بلکه همچنان قطعنامههای متعدد پس از آن نیز، متأثر از آن، فاقد این سه عنصر اساسی بود.
دولت عراق سعی کرد تجاوز نظامی را تحت عنوان دفاع از خود توجیه کند؛ وزیر خارجه عراق در یک سخنرانی در
شورای امنیت در ۲۳ مهر ۱۳۵۹ اعلام کرد که حکومت عراق ناگزیر است برای حفظ حاکمیت و تمامیت ارضی و پس گرفتن اراضیاش از خود دفاع کند و به زور متوسل شود، زیرا حکومت
ایران راه را بر تمامی راهحلهای قانونی، برای حل موضوعاتی که از تعهداتش سرچشمه میگیرد، بسته است.
جمهوری اسلامی
ایران نیز در پاسخ تأکید نمود که دولت عراق به توسل به زور اعتراف کرده و دلیل یورش به
ایران را رعایت نکردن روندهای حقوقی از سوی
ایران دانسته و به هیچوجه تجاوز
ایران به عراق مطرح نمیباشد.
در این صورت با فرض اینکه
ایران روندهای حقوقی را رعایت نکرده باشد، باز هم تناسب میان حمله و دفاع بهوجود نیامده است و تجاوز عراق و توسل آن دولت به زور، همانا شکستن اراده عمومی سازمان ملل متحد و مغایر با حقوق بینالملل قلمداد میشود.
در برابر، جمهوری اسلامی
ایران، با تأکید بر قطعیت تجاوز نظامی عراق به
ایران، مقابله با این تجاوز را دفاع از خویش تلقی نمود و اعلام کرد تا زمانی که شورای امنیت تدابیر اجرایی برای دفع تجاوز اتخاذ نکند،
ایران حق دفاع را برای خود محفوظ میدارد و از نظر حقوقی این دفاع میتواند حتی در داخل خاک کشور متجاوز نیز مصداق داشته باشد.
در ۲۸ مهر۱۳۵۹، ح
بیب شطی دبیر کل سازمان کنفرانس اسلامی، به همراه
محمد ضیاءالحق (رئیسجمهوری وقت
پاکستان ) و
یاسر عرفات ، رئیس سازمان آزادیبخش
فلسطین (ساف)، برای جلب رضایت جمهوری اسلامی
ایران نسبت به عملکرد کمیته حسن نیت زیر نظر سازمان کنفرانس اسلامی، به
ایران آمدند.
ایشان علاوه بر دیدار با چند تن از مقامات مسئول، به حضور امام
خمینی (ره) نیز رسیدند.
امام خمینی در این ملاقات، ضمن انتقاد از موضع محافظهکارانه کشورهای اسلامی، از آمدن سران ممالک اسلامی به
ایران به منظور مشاهده جنایات صدام استقبال کردند.
سازمان ملل متحد نیز پس از صدور قطعنامه ۴۷۹ تا صدور قطعنامه ۵۱۴ در تیر ۱۳۶۱/ ژوئیه ۱۹۸۲ تقریباً به مدت ۲۲ ماه سکوت کرد و رفتار
سازمان کنفرانس اسلامی و
جنبش عدم تعهد نیز دنبالهروی از همان سیاست سازمان ملل بود.
در این فاصله زمانی، عراق نیز با بهرهبرداری از سکوت بینالمللی، در حالیکه بخشهای مهمی از خاک جمهوری اسلامی
ایران را اشغال کرده بود، به تحکیم مواضع خود در این مناطق پرداخت.
در این میان، بهتدریج موفقیتهای نیروهای نظامی
ایران در چند عملیات نظامی، که به آزادسازی خرمشهر انجامید، فصل جدیدی در تاریخ جنگ عراق با
ایران به وجود آورد که در صحنه سیاسی نیز بسیار مؤثر بود.
آزادسازی خرمشهر،
ایران را در موقعیت برتر قرارداد و عراق، بهویژه شخص صدام حسین، با دشواریهای جدّی روبهرو شد.
موقعیت صدام در میان مردم عراق، به ویژه مسئولان حزب بعث، متزلزل شد، کشورهای عربی کمک مالی خود را برای مدتی به عراق متوقف ساختند و از اواسط ۱۳۶۱ ش نشانههای بحران اقتصادی در این کشور، بهطور جدّی بروز کرد.
نگرانیهایی در سطح بینالمللی و به ویژه در کشورهای منطقه پدید آمد، بیم سرنگونی دولت عراق و برقراری حکومتی از نوع حکومت
ایران و مورد تأیید آن، برای دولت امریکا خوشایند نبود و بهویژه قدرت سیاسی زمامداران کشورهای عربی حاشیه
خلیجفارس را، که عموماً در ارتباط نزدیک با امریکا بودند، به شدت دچار مخاطره میکرد.
اتحاد
شوروی نیز با از دست دادن عراق مخالف بود زیرا پایگاهش در کشورهای عربی به مخاطره میافتاد.
بهعلاوه، بیم آن میرفت که افزایش قدرت
ایران، زمینههای نفوذ مبانی فکری آن را در میان مسلمانان جمهوریهای شوروی تقویت کند، که به زیان وحدت سیاسی اتحاد شوروی بود.
دولت امریکا نیز پس از شکست عراق، دامنه تحریمها را برضد
ایران افزایش داد و مانع از دستیابی
ایران به تجهیزات دفاعی شد.
این تحریمها به طور چشمگیری گسترش یافت تا حدی که تقریباً شامل کلیه اقلام مصرفی و تجاری میگردید.
از طرفی
رونالد ریگان نماینده ویژه خود،
ریچارد فربانکس ، را مأمور کرد تا با مذاکره با دولتهای مختلف، آنها را به نفروختن تسلیحات نظامی به
ایران متقاعد کند.
وزارت خارجه امریکا نیز اعلام کرد تا زمانیکه
ایران با آتشبس مخالفت میکند و مذاکره با عراق را نمیپذیرد، سیاست خارجی دولت امریکا همین خواهد بود.
پس از بازپس گرفتن خرمشهر، دولت امریکا و دولتهای اروپایی و برخی از کشورهای منطقه خلیجفارس کوشیدند به جنگ پایان دهند و از سقوط صدامحسین و حکومت بعثی عراق جلوگیری کنند.
امریکا به طرق مختلف از کشورهای اسلامی خواست که
ایران را، برای نیل به توافق با
بغداد ، تحت فشار قرار دهند؛ اما، کشورهای منطقه با پیشبینی اینکه نیروهای ایرانی با نفوذ به داخل قلمرو عراق، احتمالاً متوجه
بصره خواهند شد، پیشنهاد پرداخت بخشی از غرامتهای ناشی از جنگ و آتشبس را به
ایران مطرح ساختند.
در این میان، شورای امنیت سازمان ملل، به درخواست اردن، در ۲۱ تیر ۱۳۶۱.قطعنامه ۵۱۴ را به تصویب رساند و در آن با اظهار نگرانی عمیق از ادامه برخورد دو کشور، خواستار آتشبس و عقبنشینی نیروها به مرزهای بینالمللی و تلاش در جهت دستیابی به راه حلی جامع و عادلانه و شرافتمندانه براساس اصول منشور ملل متحد شد.
دولت
ایران این قطعنامه را که
جنبه توصیهای داشت.
نپذیرفت و وزارت امورخارجه آن را تلاشی هماهنگ و سازمانیافته از سوی قدرتهای جهانی در جهت ممانعت از دستیابی
ایران به خواستهای قانونی خود و جلوگیری از سقوط رژیم بعثی عراق تلقی کرد و اعلام داشت جمهوری اسلامی
ایران تا تحقق خواستهای خود و دفع کامل قوای متجاوزعراق، به دفاع مشروع خود ادامه خواهد داد.
در پی این موضعگیری صریح
ایران و ادامه مقابله نظامی با عراق، قدرتهای بزرگ ارسال سلاحها و تجهیزات جنگی را برای تقویت بنیه دفاعی عراق و جلوگیری از شکست آن تشدید کردند.
دولت
فرانسه که بعد از شوروی، دومین کشور تأمین کننده سلاحهای عراق بود ــ هنگامیکه
ایران از نظر نظامی در موقعیت برتری قرار گرفت، به طور علنی حمایت خود را از عراق تشدید نمود.
این کشور از مهر ۱۳۵۹/ سپتامبر ۱۹۸۰ تا اواخر ۱۳۶۱/ اوایل ۱۹۸۳، ۶ر۵ میلیارد دلار اسلحه و ۷ر۴ میلیارد دلار کالای غیرنظامی به دولت عراق فروخت که از کل این مبلغ. (۳ر۱۰ میلیارد دلار)، حداقل هفت میلیارد دلار آن به صورت وام بود و همین بدهی عراق به فرانسه سبب شد تا حمایتهای فرانسه برای جلوگیری از سقوط صدام افزایش یابد.
دولت امریکا نیز که از همان آغاز جنگ سیاستی به ظاهر بیطرف در پیش گرفته بود، پس از حمله
ایران به عراق در ۲۲ تیر ۱۳۶۱ ش/ ۱۳ ژوئیه ۱۹۸۲، علناً به نفع عراق موضع گرفت.
این کشور، از طریق هواپیماهای جاسوسی آواکس و ماهوارهها، در جبهه زمینی نقل و انتقال نیروهای
ایران و در جنگ نفتکشها موضع کشتیها را در خلیجفارس به اطلاع مقامات عراقی میرساند
دولت شوروی نیز ضمن چرخش تدریجی به سمت حمایت از عراق برای جلوگیری از سقوط صدام حسین، علاوه بر کمکهای نظامی و اقتصادی، در مواضع سیاسی به آن کشور نزدیک شد.
تقویت مناسبات امریکا و شوروی با عراق، احتمال گسترش جنگ و رو در رویی قدرتهای بزرگ در خلیجفارس را کاهش داد.
شوروی از روابط نزدیک با عراق، در سطح منطقه نیز منافعی بهدست آورد و مناسباتش را با مصر، که از تأمین کنندگان اسلحه برای عراق بود، و نیز با کشورهای خلیجفارس، مانند عمان، امارات متحده عربی و کویت، بهبود بخشید و موافقتنامههایی برای تحویل سلاحهای خود به کویت منعقد کرد.
در پی انجام دو عملیات از سوی
ایران، یکی در ۲۳ تیر ۱۳۶۱ در محور
جنوب و دیگری در ۹ مهر ۱۳۶۱ در منطقه
سومار ، که منجر به آزادسازی بخشهای مهمی از خاک
ایران و تسلط نیروهای
ایران بر شهر مندلی عراق شد.
شورای امنیت به درخواست عراق، در ۱۲ مهر ۱۳۶۱/ ۴ اکتبر ۱۹۸۲ قطعنامه ۵۲۲ را به تصویب رساند و خواستار آتشبس فوری و عقبنشینی نیروها به مرزهای بینالمللی شد و از دولت عراق، به سبب آمادگیاش برای همکاری در اجرای قطعنامه ۵۱۴، استقبال نمود.
دو قطعنامه مذکور تفاوت چندانی با یکدیگر نداشتند.
دولت عراق اعلام کرد که قطعنامه ۵۲۲ را پذیرفته است، ولی جمهوری اسلامی
ایران آن را نپذیرفت و در پی آن حملات هوایی عراق به شهرها و مناطق مسکونی و کشتیهای تجاری و نفتکشهای
ایران آغاز شد.
در ۹ آبان ۱۳۶۲/ ۳۱ اکتبر ۱۹۸۳، به دنبال گسترش دامنه جنگ به خلیجفارس و حملات عراق به نفتکشها و انتشار گزارش نمایندگان ویژه دبیرکل سازمان ملل پس از بازدید از مناطق اشغالی توسط عراق و شهرهای بمباران شده در
ایران و عراق، چهارمین قطعنامه شورای امنیت به شماره ۵۴۰ صادر شد و در آن به گزارش واقعبینانه نمایندگان دبیرکل در بررسی مناطق مسکونی و تأیید لزوم بررسی دقیق علل جنگ اشاره گردید.
این قطعنامه نقض حقوق انسانی را محکوم کرد و خواستار توقف کلیه اقدامات نظامی برضد اهداف غیر نظامی شد و از دبیرکل خواست تا به تلاشهای میانجیگرانه خود ادامه دهد.
دولت
ایران نقص مهم این قطعنامه را کاربرد تعبیر «خلیج» به جای «نام اصیل و تاریخی خلیجفارس اعلام کرد و در عین حال لزوم بررسی واقعبینانه جنگ و عدم اشاره به قطعنامههای قبلی و اشاره نکردن به آتشبس و خروج نیروها و اشاره به گزارش هیئت بازرسی و تلاش دبیرکل برای دستیابی به راه حلی عادلانه و شرافتمندانه و قابل قبول برای هر دو طرف را، که در قطعنامه آمده است، مثبت ارزیابی نمود.
دولت عراق با اعلام پذیرش قطعنامه، جمهوری اسلامی
ایران را تهدید کرد که در صورت رد آن، با تمام قوا، به هر اقدامی برای حفظ منافع حیاتی عراق و دفاع از آنها، دست خواهد زد.
اما دولت
ایران همچنان از تأیید و قبول قطعنامه امتناع ورزید و سه روز پس از تصویب قطعنامه، در ۱۲ آبان ۱۳۶۲/ ۳ نوامبر ۱۹۸۳ در جبهه شمالی به پَنْجوین حمله کرد و عراق نیز حمله به مناطق مسکونی را شدت بخشید.
ایران حملههای عراق به مناطق مسکونی را به اطلاع دبیرکل رساند و عراق نیز، بیاعتنا به بیانیههای سازمان ملل، به حملات خود به مناطق مسکونی ادامه میداد.
در ۳۱ اردیبهشت ۱۳۶۳/ ۲۱ مه ۱۹۸۴، اعضای شورای همکاری خلیجفارس، در نامهای به رئیس شورای امنیت برای بررسی تعرض
ایران به آزادی کشتیرانی در مسیر بندرهای کشورهای خود، خواستار تشکیل جلسه فوری شورای امنیت شدند و در پی آن در ۱۱ خرداد ۱۳۶۳/ اول ژوئن ۱۹۸۴، شورای امنیت طرح پیشنهادی شورای همکاری را به صورت قطعنامه ۵۵۲ تصویب کرد.
در این قطعنامه، ضمن اظهار نگرانی از حمله به کشتیهای تجاری و محکوم کردن این حملات از هر دو کشور، خواسته شد طبق حقوق بینالملل، به حق کشتیرانی آزاد احترام گذاشته شود و حملات بیدرنگ متوقف گردند.به کلیه دولتها نیز توصیه شد «حداکثر خویشتنداری را مبذول دارند».
این بار نیز دولت عراق برای پذیرش قطعنامه اعلام آمادگی کرد اما
ایران با انتشار بیانیهای، بهدلیل عدم محکومیت عراق به عنوان آغازگر و ادامهدهنده حملات به نفتکشها، قطعنامه ۵۵۲ را فاقد اعتبار و آن را با اصول مندرج در منشور سازمان ملل متحد مغایر دانست.
گسترش حملات عراق به مناطق مسکونی، به صدور بیانیههای دیگری از سوی شورای امنیت در ۱۴ و ۲۴ اسفند ۱۳۶۳/ ۵ و ۱۵ مارس ۱۹۸۵ انجامید.
مضمون این دو بیانیه، تقاضای قطع حملات و احتراز از حمله به هدفهای غیر نظامی بود.
در ۲۱ بهمن ۱۳۶۴/ ۱۰ فوریه ۱۹۸۶،
ایران در یک اقدام سریع، شبهجزیره فاو در دهانه اروندرود را در کمتر از ۲۴ ساعت تسخیر کرد.
دولت عراق، که نگران تأثیر منفی این شکست در روحیه سربازان بود، با حملههای سنگین برای خارج کردن آن از تصرف نیروهای
ایران بهکوششی نافرجام دست زد.
و سرانجام، همراه با اتحادیه عرب، پیگیری موضوع را از شورای امنیت خواستار شد که به صدور قطعنامه ۵۸۲. (۵ اسفند ۱۳۶۴) انجامید.
در این قطعنامه، که
جنبه توصیهای داشت، بار دیگر از تشدید حملات به مناطق غیر نظامی، حمله به کشتیهای بیطرف و هواپیماهای کشوری و استفاده از سلاحهای شیمیایی ابراز تأسف و از طرفین خواسته شد آتشبس را رعایت، و مبادله جامع اسیران را آغاز نمایند و همه
جنبههای منازعه را با میانجیگری حل و فصل کنند.
وزارت امورخارجه
ایران، در واکنش به قطعنامه ۵۸۲، با انتشار بیانیهای، نظر شورای امنیت را درباره جنگ و نیز خاتمه مناقشه، ناقص و بیاعتبار و غیر قابل اجرا دانست.
در برابر، عراق اعلام داشت چنانچه
ایران قطعنامه ۵۸۲ را رسماً و بدون هرگونه شرطی قبول و اجرا کند، عراق نیز آماده است آن را اجرا کند.
اما جمهوری اسلامی
ایران، به استناد دلایل پیشین، از پذیرش قطعنامه تن زد.
در این میان، استمرار و تشدید کاربرد سلاحهای شیمیایی توسط عراق به اندازهای بود که شورای امنیت ــ پس از ملاحظه گزارش هیئت اعزامی مأمور معاینه از مصدومانِ ناشی از کاربرد بمبهای شیمیایی که در بیمارستانهای اروپا بستری بودند ــ در ۲ فروردین ۱۳۶۵/ ۲۲ مارس ۱۹۸۶ بیانیهای در محکومیت عراق صادر کرد و آن را ناقض صریح پروتکل ۱۹۲۵/ ۱۳۰۴ ش ژنو دانست.
بار دیگر در ۱۶ مهر ۱۳۶۵/ ۸ اکتبر ۱۹۸۶، در پی گزارش صریح کارشناسان اعزامی دبیرکل از کاربرد سلاح شیمیایی توسط عراق، شورا قطعنامه ۵۸۸ را به اتفاق آرا صادر کرد و در آن، دو کشور را به اجرای کامل و بیدرنگ قطعنامه ۵۸۲ فراخواند.
دولت
ایران، این قطعنامه را ــ که عنوان آن، همچنان وضعیت میان
ایران و عراق بود ــ صرفاً نوعی تهدید تلقی کرد و لحن آن را جهتگیرانه و به زیان
ایران ارزیابی نمود.
این بار نیز عراق موافقت خود را اعلام کرد و فقط در باره موفقیت طرح ۸ مادّهای دبیرکل ابراز بدبینی نمود.
همچنین وزیر خارجه
ایران در نامه مفصّلی به دبیرکل، از قطعنامههای شورا، از آغاز تا آن زمان، انتقاد کرد و بر آمادگی
ایران برای اجرای قوانین بینالمللی و انسانی تأکید نمود و طرح ۸ مادّهای دبیرکل را مبنای مناسبی برای این کار دانست.
در ۱۳۶۵ ش/ ۱۹۸۶ یک رویداد مهم سبب شد تا سیاستهای امریکا بیش از پیش به عراق متمایل، و تنش در مناسبات امریکا و
ایران تشدید شود.
دولت امریکا، که از ۱۳۶۲ ش/ ۱۹۸۳ تحریم فروش تسلیحات به
ایران را تشدید کرده بود.
به امید وساطت
ایران برای آزادی هفت گروگان امریکایی که در بازداشت جهاد اسلامی
لبنان بودند، تصمیم به فروش مخفیانه سلاح به
ایران گرفت و در ۱۲ آبان ۱۳۶۵/ ۳ نوامبر ۱۹۸۶
مک فارلین ، رئیس شورای امنیت ملی امریکا، در رأس هیئتی وارد تهران شد.
افشای خبر این سفر انتقاد شدید کشورهای متحد امریکا را در پی داشت، به گونهای که امریکا برای جلب اعتماد، آشکارا تا پایان جنگ سیاست حمایت از عراق را در پیش گرفت.
در ۱۶ دی ۱۳۶۵/ ۶ ژانویه ۱۹۸۷، نیروهای ایرانی، طبق یک برنامهریزی دقیق نظامی، به اطراف بصره رسیدند.
احتمال سقوط بصره و پیروزی
ایران تقویت شد و این باور پدید آمد که موازنه نظامی در صحنه نبرد به نفع
ایران تغییر کرده است.
نگرانی قدرتهای بزرگ و کشورهای عربی، آنها را به این نتیجه رساند که تنها راه پایان دادن به جنگ، تلاش مشترک امریکا و شوروی در چار چوب همکاری بینالمللی است؛ حتی عراق نیز خواستار آن شد که قدرتهای بزرگ چارهای برای پایان جنگ بیندیشند.
بدینسان، در این مقطع از جنگ، یک بار دیگر براثر تحولات صحنه نبرد، سیاست قدرتهای بزرگ تغییر کرد.
این بار، پایان دادن به جنگ مطمح نظر بود و جلوگیری از پیروزی
ایران برای همه قدرتها امری جدّی بود، زیرا اقدام
ایران در منطقهای به وقوع پیوست که نقطه قوّت ارتش عراق محسوب میشد و بعد از
شلمچه ، احتمال سقوط خطوط دفاعی دیگر، چندان دشوار به نظر نمیرسید.
به همین منظور، خاویر پرزدکوئیار، دبیرکل سازمان ملل، در ۲۲ دی ۱۳۶۵/ ۱۲ ژانویه ۱۹۸۷ اعلام کرد که اعضای شورای امنیت برای پایان دادن به جنگ مصمماند و نظریات و دیدگاهها باید برای تحقق این هدف به یکدیگر نزدیک شوند و شکل اجرایی به خود گیرند.
وی نمایندگان پنج عضو دائم شورا را گرد آورد و آنها را به اقدامات هماهنگ ترغیب نمود.
جمهوری اسلامی
ایران، از همان ابتدای تهیه پیشنویس قطعنامه ۵۹۸، کوشید در مذاکره با دبیرکل و دیگر اعضای شورای امنیت، دیدگاههای خود را به اطلاع آنها برساند.
از سوی دیگر، اعضای شورای امنیت نیز در طرح اولیه، عقبنشینی نیروها به مرزهای بینالمللی را به دنبال برقراری آتشبس پیشبینی کردند به نحوی که رضایت
ایران فراهم شد.
از طرف دیگر، جمهوری اسلامی
ایران توانست با جلب نظر برخی از اعضای غیردائم، شماری از اصلاحات مورد نظر خود ــ نظیر بند ششم. (در باب بررسی مسئولیت مخاصمه)، بند هفتم. (مسئله بازسازی خسارات ناشی از جنگ) و بند هشتم. (در مورد افزایش امنیت و ثبات منطقهای) ــ را در متن پیشنویس قطعنامه بگنجاند.
پیشنویس متن تهیه شده، سرانجام در قالب طرح قطعنامه ۵۹۸، که امریکا پیشنهاد کرده بود، در ۳۱ خرداد ۱۳۶۶/ ۲۷ ژوئن ۱۹۸۷ به تصویب اعضای شورای امنیت رسید.
این قطعنامه در ۲۹ تیر ۱۳۶۶/ ۲۰ ژوئیه ۱۹۸۷ به تصویب رسید و در آن، ضمن تکرار مفاد قطعنامههای قبلی، شروع و تداوم جنگ، بمباران مراکز غیرنظامی، حمله به کشتیهای بیطرف در خلیجفارس و هواپیماهای غیرنظامی، نقض اصول بشردوستانه و استفاده از سلاح شیمیایی نکوهش شد.
یکی از مهمترین امتیازهای این قطعنامه در مقایسه با قطعنامههای پیشین این بود که در بند ششم آن، طبق نظر
ایران از دبیرکل خواسته شد تا هیئت بیطرفی را برای مشورت با
ایران و عراق و تحقیق در باره مسئولیت شروع جنگ تعیین کند.
به اعتقاد
ایران، بند هفتم قطعنامه مزبور، در موارد چگونگی انجام گرفتن کمک بینالمللی و تقسیم آن میان دو کشور و جبران خسارت وارده ابهام داشت.
بند هشتم آن، در باره حفظ امنیت منطقه خلیجفارس، موافق با نامه وزیر امورخارجه
ایران به دبیرکل در ۸ خرداد ۱۳۶۵/ ۲۹ مه ۱۹۸۶ تنظیم شد و در آن بدین نکته تصریح گردید که صلح و امنیت منطقه منوط به احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی و خودداری از مداخله در امور داخلی و حفظ بیطرفی کامل همه کشورهاست.
از دیگر امتیازات قطعنامه ۵۹۸ بر قطعنامههای پیشین این بود که
جنبه توصیهای نداشت و تصمیمی براساس اعتقاد شورای امنیت بود.
تا آن زمان، از نظر حجم، این مفصّلترین قطعنامه شورا درباره جنگ بهشمار میآمد که به اتفاق آرا صادر گردید.
نه ماه و نیم، فاصله زمانی قطعنامه مزبور با قطعنامه پیشین، نشانه آن است که شورای امنیت، جنگ عراق با
ایران را به عنوان یک موضوع جدی پیگیری میکرده و به ویژه هنگامی که بیم تشدید و گسترش جنگ میرفته، مبادرت به تصویب و صدور قطعنامه جدید نموده است.
به اعتقاد
ایران، از نقاط ضعف قطعنامه ۵۹۸، بند سوم قسمت مقدماتی آن بود که از شروع و ادامه طولانی منازعه توأماً ابراز تأسف شده بود.
دولت
ایران، به استناد مدارک موجود، شروعکننده جنگ، گسترشدهنده آن به مواضع غیرنظامی. (بمباران و موشک باران شهرها و حمله به کشتیهای تجاری و نفتکشها) و توسعه دامنه آن به خلیجفارس را عراق و بنابراین دفاع را حق مشروع خود میدانست.
دبیرکل سازمان ملل بهاستناد
قطعنامه ۵۹۸ ، از طرفین درگیر خواست تا با قطع جنگ وارد روند مذاکره و عمل شوند.
وی همچنین بر ضرورت همکاری کامل
ایران و عراق، برای دستیابی به راهحل جامع و عادلانه و شرافتمند، تأکید کرد و از اعضای شورا خواست که از تلاشهای وی حمایت کنند.
انتظار میرفت
ایران و عراق به فاصله چند روز در قبال قطعنامه واکنش نشان دهند.
دبیرکل نیز در مذاکره با طرفین، ترتیبات ضروری را برای تشکیل نیروهای حافظ صلح و ناظر بر آتشبس پیشبینی کرد. عراق بلافاصله پس از تصویب قطعنامه ۵۹۸، با ارسال نامهای به دبیرکل، قطعنامه مذکور را پذیرفت، اما
ایران، بدون مخالفت با قطعنامه، با آتشبس موافقت نکرد.
پس از تصویب قطعنامه ۵۹۸، به دنبال درخواست دولت کویت از امریکا و شوروی برای حفاظت از نفتکشهای این کشور، که در معرض بیشترین مخاطرات قرار داشت، اولین کاروان از نفتکشهای کویت در ۳۰ تیر ۱۳۶۶/ ۲۱ ژوئیه ۱۹۸۷ وارد خلیجفارس شد.
حمایت ناوهای جنگیامریکایی از نفتکشها،
ایران را برای اقدام تلافیجویانه در برابر حملههای عراق با دشواریهای جدّی روبهرو کرد.
این اقدام به منزله دخالت مستقیم امریکا در جنگ بود.
دولت عراق نیز که از همان آغاز کوشش میکرد از فشار مستقیمجنگ بر روی نیروهای خود بکاهد با دخالت کشورهای دیگر در منطقه میتوانست به مقصد نایل آید.
در کنار این اقدامات، دولت امریکا برای جلب موافقت اعضای شورای امنیت در تصویب قطعنامه تحریم فروش سلاح به
ایران تلاش بیوقفهای را آغاز کرد و در نظر داشت بندرهای
ایران را به محاصره نیروهای خود درآورد، اما شورای امنیت اصرار داشت که تا ۱۳ شهریور ۱۳۶۶/ ۴ سپتامبر ۱۹۸۷ به
ایران مهلت داده شود و پس از آن، درصورت عدم پذیرش قطعنامه، تحریم آغاز شود.
با مذاکرههای پیگیر
ایران با
چین و شوروی و مخالفت این دو کشور در شورای امنیت، تلاش امریکا ناکام ماند.
در همین حال تشنج در منطقه افزایش یافت و در اوایل شهریور ۱۳۶۶/ اواخر اوت ۱۹۸۷، نیروی دریایی امریکا ۴۶ کشتی در منطقه مستقر کرد و فرانسه و
انگلیس نیز اعلام کردند که آنها نیز نیروهای دریایی بیشتری به منطقه اعزام خواهند کرد.
عراق نیز، با برخورداری از حمایت وسیع دیپلماتیک، حمله به تأسیسات نفتی دریایی
ایران را آغاز کرد.
به دنبال آن در ۳۰ شهریور ۱۳۶۶/ ۲۱ سپتامبر ۱۹۸۷، با حمله یک بالگرد جنگی امریکایی به کشتی کوچک ایرانی به نام «
ایران اجر» در هشتاد کیلومتری شمالشرقی بحرین، امریکا رسماً وارد جنگ با
ایران شد.
پس از حملات امریکا به سکوهای رشادت و رسالت در ۲۷ مهر ۱۳۶۶/ ۱۹ اکتبر ۱۹۸۷ و به سکوهای سلمان و نصر در ۲۹ فروردین ۱۳۶۷/ ۱۸ آوریل ۱۹۸۸ و تصرف فاو از طرف عراق که در آن به میزان وسیع از سلاحهای شیمیایی استفاده کرد، عراق با روحیه تازهای که از حمایت مؤثر امریکا و نیز پیروزی فاو به دست آورده بود، حمله با سلاحهای شیمیایی را ادامه داد و توانست کلیه اراضی تصرف شده را از
ایران پس بگیرد.
در ۲۵ اسفند ۱۳۶۶/۱۶ مارس ۱۹۸۸، صدام و رهبران بعثی عراق شهر کردنشین حلبچه و روستاهای اطراف آن را، به دلیل همکاری نیروهای کرد با قوای
ایران، بمباران شیمیایی کردند.
در این فاجعه پنج هزار غیرنظامی قربانی شدند.
عراق با وجود شواهد مسلّم و انکارناپذیر، بهکار بردن مواد شیمیایی را انکار کرد، اما در پی ارائه مدارک موثق از سوی
ایران و بررسی کارشناسان اعزامی از سوی سازمان ملل، شورای امنیت برای اولین بار در ۹ اردیبهشت ۱۳۶۷/ مه ۱۹۸۸ قعطنامه ۶۱۲ را به اتفاق آرا تصویب کرد.
این قطعنامه، ضمن محکوم کردن شدید به کار بردن سلاحهای شیمیایی، هر دو طرف را از استفاده این سلاحها منع کرد.
ذکر نام
ایران در کنار عراق در استفاده از این سلاحها، نوعی همسویی با عراق و امریکا و سبب کم شدن فشار افکار عمومی بر آنها میشد.
نقطه اوج تلاشهای خصمانه امریکا برضد
ایران، حمله موشکی ناو امریکایی مستقر در خلیجفارس، به نام وینسنس، به هواپیمای مسافربری ایرباس
ایران در ۱۲ تیر ۱۳۶۷/ ۳ ژوئیه ۱۹۸۸ بود؛ در این حمله، همه ۲۹۰ سرنشین هواپیما کشته شدند.
ایران در نامهای به رئیس شورای امنیت، خواستار تشکیل جلسه فوری برای رسیدگی به این موضوع شد و در ۲۹ تیر ۱۳۶۷/ ۲۰ ژوئیه ۱۹۸۸ پس از استماع سخنان وزیر امور خارجه
ایران و معاون رئیس جمهوری امریکا، در جلسه شماره ۲۸۲۱ شورا، طرح قطعنامه ۶۱۶ به تصویب رسید.
در این قطعنامه شورای امنیت از شورای «سازمان بینالمللی هواپیمایی کشوری» خواست به این موضوع رسیدگی کند.
علاوه بر فاجعه حمله به هواپیمای مسافربری، بهطور کلی حمایت جهانی از عراق به اوج خود رسید و امریکاییها با بمباران سکوهای
ایران، عملاً و آشکارا به نفع عراق وارد جنگ شدند، فرانسه و شوروی پیشرفتهترین هواپیماهای جنگنده را در اختیار عراق گذاشتند، کویت و عربستان نیز به کمکهای مالی خود به این کشور افزودند و آلمان مواد شیمیایی مورد نیاز در ساخت تسلیحات شیمیایی را در اختیار عراق گذاشت.
در این اوضاع، امام خمینی (ره) در نامهای به مسئولان لشکری و کشوری، در ۲۵ تیر ۱۳۶۷/ ۱۶ ژوئیه ۱۹۸۸ اعلام کرد باتوجه به ضربات سنگین بر قوای
ایران و نامه فرمانده سپاه در ۲ تیر ۱۳۶۷/ ۲۳ ژوئن ۱۹۸۸ و اینکه تهیه مایحتاج نظامی بسیار دشوار است، و نیز باتوجه به استفاده گسترده دولت عراق از سلاحهای شیمیایی و نبود وسایل خنثیکننده آن و حضور امریکا در خلیجفارس، قطعنامه ۵۹۸ را میپذیرد.
پذیرش قطعنامه طی نامهای با امضای رئیس جمهوری
ایران، در ۲۷ تیر ۱۳۶۷/ ۱۸ ژوئیه ۱۹۸۸ به دبیرکل سازمان ملل تسلیم شد.
در این نامه تصریح شده است که تجاوز به
ایران ابعاد بی سابقهای یافته و باعث کشیده شدن سایر کشورها و حتی غیر نظامیان بیگناه به جنگ شده است و جمهوری اسلامی
ایران با توجه به اهمیتی که برای جان انسانها و اجرای عدالت و برقراری صلح و امنیت منطقهای و بینالمللی قائل است، قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت را میپذیرد.
امام خمینی. (ره) در ۲۹ تیر همان سال پذیرش قطعنامه ۵۹۸ را به اطلاع مردم رساند.
بعد از پذیرش قطعنامه، مذاکرات صلح به وزارت خارجه سپرده شد که مبنای آن قرارداد الجزایر بود.
پس از پذیرش قطعنامه از سوی
ایران، اقدامات و تلاشهای سیاسی برای اجرای مفاد قطعنامه ۵۹۸ و برقراری آتشبس آغاز شد.
دبیرکل سازمان ملل تلاش کرد با دعوت از وزیران خارجه
ایران و عراق مذاکرات صلح را در مقر سازمان ملل پیش برد.
سفر وزیر امورخارجه
ایران به سازمان ملل برای شرکت در نخستین دور مذاکرات، در شرایطی انجام شد که نیروهای عراق همچنان در خاک
ایران حضور داشتند و در عملیات مشترک با گروههای تروریستی مستقر در عراق، در منطقه غرب کشور، تجاوز به خاک
ایران را آغاز کرده بودند.
هم زمان طارق عزیز، وزیر خارجه عراق، در مصاحبهای، بدون اشاره به ادامه تجاوز و پیشروی قوای عراقی در خاک
ایران، بر مذاکرات مستقیم، به عنوان پیششرط عراق برای دستیابی به هرگونه توافقی برای اجرای آتشبس، تأکید کرد؛ ازاینرو، وزیر خارجه
ایران در نخستین ملاقات با دبیرکل سازمان ملل، باتوجه به کارشکنی عراق در روند صلح، اعلام کرد که تا زمانی که نیروهای عراقی در خاک
ایران باشند، با آتشبس موافقت نخواهد شد.
اما موقعیت
ایران، در پی مقابله قوای نظامی با مهاجمان و به عقب راندن آنان از جبهههای غرب و
جنوب ــ که به عملیات مرصاد موسوم شد ــ بهتدریج بهبود یافت و با این تغییر اوضاع و بر اثر فشارهای بینالمللی به عراق، مبنی بر لزوم پذیرش آتشبس، سرانجام این کشور در ۱۵ مرداد ۱۳۶۷/ ۶ اوت ۱۹۸۸ طی نامهای به دبیرکل اعلام کرد که در صورت اعلامِ رسمی موافقت
ایران با مذاکرات مستقیم، عراق نیز با آتشبس موافقت خواهد کرد.
وزیر خارجه
ایران نیز با تأکید بر اینکه مذاکرات مستقیم پس از اعلام آتشبس آغاز شود، با پیشنهاد عراق موافقت کرد و مقرر شد دبیر کل سازمان ملل در گزارشی به اعضای شورای امنیت، زمان برقراری آتشبس را اعلام کند.
سرانجام در نشستی غیررسمی با اعضای شورای امنیت، تاریخ برقراری آتشبس ۲۹ مرداد ۱۳۶۷/ ۲۰ اوت ۱۹۸۷ اعلام شد.
با وجود دشواری فراوان، سرانجام در تاریخ مقرر، آتشبس میان دو کشور برقرار شد، اما برای تحکیم آن، اجرای بند یکم قطعنامه ۵۹۸ مبنی بر عقبنشینی نیروها به مرزهای بینالمللی الزامی بود و این امر بدون مذاکرات سیاسی بین دو کشور تحقق نمییافت.
به همین سبب، دبیرکل از وزیران خارجه دو کشور خواست در مذاکرات شرکت کنند.
مخالفت دولت عراق برای شرکت در جلسات، موجب تأخیر در برگزاری آن شد، ولی سرانجام با اعلام آمادگی این کشور و سفر وزیران خارجه به ژنو در ۳ شهریور ۱۳۶۷/ ۲۵ اوت ۱۹۸۸ نخستین دور مذاکرات آغاز شد.
برای
ایران عقبنشینی به مرزهای بینالمللی مهمترین موضوع مذاکره بود، در حالی که عراقیها لایروبی اروندرود و آزادی کشتیرانی را با آتشبس مرتبط میدانستند و حتی تلویحاً تهدید میکردند که در صورت موافقت نکردن با لایروبی و آزادی کشتیرانی، آتشبس به مخاطره خواهد افتاد.
بر همین اساس، وزیر خارجه
ایران در ملاقاتی با دبیرکل اعلام کرد که
ایران با هر طرحی که قرارداد الجزایر را مخدوش کند مخالف است.
در واقع، از همان نخستین دور مذاکرات، عراقیها در روند پیشرفت آن، به انحای گوناگون کارشکنی و عملاً تلاش میکردند مفاد قرارداد الجزایر را نادیده بگیرند.
بازگشت دبیرکل سازمان ملل به نیویورک و ادامه کارشکنی عراق سبب شد دومین دور مذاکرات بدون نتیجه پایان یابد.
ایران نیز با آگاهی از ماهیت رفتارهای عراق و تلاش این کشور برای حذف نقش سازمان ملل، تلاش کرد تا ادامه مذاکرات در نیویورک و تحت نظارت شخص دبیرکل انجام پذیرد، اما پس از دعوت دبیرکل از وزیران خارجه دو کشور، دولت عراق به بهانه اینکه نیویورک شهر بیطرفی برای انجام مذاکرات نیست، با محل آن مخالفت کرد که موجب تأخیر کار شد و سرانجام، دبیرکل محل مذاکرات را نیویورک و تاریخ آن را ۳۱ شهریور ۱۳۶۷/ ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۸ اعلام کرد.
عراقیها در اولین نشست، با مستمسک قرار دادن مجدد محل مذاکرات و اینکه نیویورک شهر بیطرفی نیست، در روند مذاکرات اخلال ایجاد کردند و مذاکرات نیویورک همچنان بینتیجه پایان یافت.
دبیر کل، برای پیشگیری از خطر جدّی شکستن آتشبس و با تأکید بر ضرورت عقبنشینی به عنوان تنها راه، محل دور جدید مذاکرات را ژنو اعلام کرد.
از ۱۰ آبان ۱۳۶۷/ اول نوامبر ۱۹۸۸ ادامه مذاکرات در ژنو پیگیری و در مجموع، هفت دور مذاکره فشرده با حضور دبیر کل و نماینده او انجام شد.
در هفتمین دور مذاکرات که در ۲۰ آبان ۱۳۶۷/ ۱۱ نوامبر ۱۹۸۸ برگزار شد، گامهای مثبتی در خصوص کمیته بینالمللی صلیب سرخ و حل مسئله اسرا برداشته شد، اما موضوعات مهمی مانند تفسیر آتشبس، زمان خروج نیروها و لایروبی اروندرود همچنان لاینحل باقی ماند.
ادامه مجادلات در مذاکرات سبب سرخوردگی سازمان ملل شد به گونهای که گمان میرفت دبیر کل شورای امنیت موضوع مذاکرات را رها کند و این به زیان
ایران و به سود عراق بود.
دور جدید مذاکرات در پی سفر نماینده ویژه دبیر کل به بغداد و ارسال نامههای وزیران خارجه
ایران و عراق به دبیرکل، مجدداً در ۲۸ بهمن ۱۳۶۷/ ۱۷ فوریه ۱۹۸۹ در نیویورک، با حضور وزرای خارجه دو کشور و دبیرکل، آغاز شد.
دو طرف در این مذاکرات توافق کردند ادامه گفتگوها در سطح وزیران، زیرنظر دبیر کل، از ۳۱ فروردین ۱۳۶۸/ ۲۰ آوریل ۱۹۸۹ در ژنو برگزار شود.
در دور جدید مذاکرات در ژنو نیز در حد فاصل اردیبهشت تا آبان ۱۳۶۸/ آوریل تا نوامبر ۱۹۸۹ هیچ پیشرفتی حاصل نشد.
دبیرکل نیز تلویحاً به شکست مذاکرات اشاره و اعلام کرد که غلبه بر مشکلات و موانع موجود، جز با عزم جدّی دو طرف مذاکره میسر نخواهد شد.
اما بهرغم شکست مذاکرات، در صحنه بینالمللی، صلحطلبی
ایران در مقابل کارشکنیهای عراق آشکار شد.
همچنین سازمان ملل نشان داد در شرایط خاص حاکم بر آتشبس، تمایل جدی به اجرای قطعنامه ندارد و دستکم فاقد ابزارهای لازم برای اعمال فشار بر عراق و اجرای قطعنامه ۵۹۸ است.
در این میان،
ایران برای احقاق حق خود با مقاومت در برابر کارشکنیهای عراق، اجازه سوءاستفاده از موقعیت نه جنگ نه صلح را نداد.
با وجود توقف در روند مذاکرات، در پی سفر الیاسون، نماینده دبیرکل، در آبان ۱۳۶۸/ نوامبر ۱۹۸۹ به تهران و بغداد، ملاقاتهای متعددی در سطوح مختلف انجام گرفت.
پس از آن دبیرکل گزارش نتایج این سفر رادر ۱۷ آذر/ ۸ دسامبر همان سال، در جلسهای خصوصی به اطلاع اعضای شورای امنیت رساند.
عراقیها با توجه به اوضاع داخلی
ایران پس از رحلت امام خمینی. (ره) در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸، با این تصور که روند بیثباتی سیاسی در
ایران آغاز شده است، با تهدید
ایران تلاش میکردند قرارداد الجزایر را نادیده انگاشته
ایران را به پذیرش صلحی تحمیلی وادار کنند، اما مقاومت
ایران سبب شد تا عراق طرح پیشنهادی صدام را در ۱۵ دی ۱۳۶۸/ ۵ ژانویه ۱۹۹۰ ارائه کند.
صدام به مناسبت شصتونهمین سالگرد تأسیس ارتش عراق، طرح صلح خود را مطرح کرد، با این مفاد: مبادله کلیه اسرای مجروح و معلول و نیز کلیه اسیرانی که تا ۱۳۶۱ ش/ ۱۹۸۲ اسیر شدهاند؛ ملاقات مقامهای ایرانی و عراقی در تهران و بغداد برای حل اختلاف و درک بهتر دیدگاههای طرفین، گشودن مرزهای دو کشور و فراهم کردن تمهیدات لازم برای زائران اماکن متبرکه در دو کشور.
کشورهای عربی، بهویژه عربستان سعودی و کویت و اردن و مصر و مغرب، از این طرح استقبال کردند، اما
ایران اعلام کرد که در این پیشنهاد، به موضوع عقبنشینی نیروها اشاره نشده است و هیچ مطلب جدیدی را شامل نمیشود.
محتوای این پیشنهاد اگرچه بیانگر خط مشی عراق مبنی بر حذف سازمان ملل از روند مذاکرات و تأکید بر مذاکرات مستقیم بود، و در گذشته نیز بارها تکرار شده بود، اما تلاش عراق را برای حل وفصل اختلافات نشان میداد.
در عین حال، آنچه در این اوضاع روی داد، بروز تنش در مناسبات امریکا و عراق بود که منشأ آن نگرانی از افزایش توان نظامی عراق و تهدیدهای عراق و اسرائیل بر ضد یکدیگر بود.
در چنین شرایطی ــ که فضای بینالمللی به شدت برضد عراق شکل میگرفت و تهدیدهای متقابل عراق و اسرائیل، احتمال وقوع درگیری مجدد را در منطقه افزایش داده بود ــ در یکم اردیبهشت ۱۳۶۹/ ۲۱ آوریل ۱۹۹۰ نامهای محرمانه از سوی رئیسجمهوری عراق، از طریق یاسرعرفات برای رهبر انقلاب و رئیسجمهوری
ایران ارسال شد.
صدام حسین در این نامه، ضمن ابراز نگرانی از فتنهانگیزیهای دشمنان عراق و
ایران، با تأکید بر خطر صهیونیسم و برخی قدرتهای جهانی، خواستار ملاقات و مذاکراه مستقیم سران دو کشور، به انگیزه دستیابی به صلح پایدار گردید.
این نامه از سوی رئیسجمهور
ایران بیپاسخ نماند و مقامات
ایران ضمن تأکید مجدد بر اینکه در چارچوب قطعنامه ۵۹۸ به صلح پایدار میاندیشند، با اظهار تأسف عمیق از تحمیل هشت سال جنگ بر دو کشور
ایران و عراق، هرگونه اقدام از جمله ملاقات و مذاکره را منوط به حفظ اعتبار قطعنامه مذکور دانستند.
در ۸ مرداد/ ۳۰ ژوئیه همان سال، صدام حسین نامه دیگری فرستاد و در آن مجموعه پیشنهادهایی کرد که اولین آنها دیدار سران دو کشور بود.
هدف وی از این پیشنهادها حل و فصل جامع مشکلات در چارچوپ قطعنامه ۵۹۸ بود.
وی همچنین خواستار حذف تعیین هیئتی بیطرف برای تحقیق درباره مسئولیت جنگ شد و آن را مانعی بر سر راه صلح دانست و بر تحقق صلحی واقعی و جامع و سریع تأکید ورزید.
در ۱۷ مرداد/ ۸ اوت همان سال، رئیس جمهوری
ایران پیشنهاد ملاقات با صدامحسین را رد کرد و خاطرنشان نمود که ملاقات درصورتی مؤثر است که کلیه مسائل عمده بین طرفین حل وفصل شود.
وی پیشنهاد
صدام حسین برای تعیین مرز آبی در اروندرود را مخالف با مفاد
قرارداد الجزایر دانست.
یک هفته بعد، صدام حسین از موضع پیشین در باره
اروندرود عقبنشینی کرد و در ۲۳ مرداد/ ۱۴ اوت همان سال با ارسال نامهای خواستار حل و فصل مناقشه براساس قرارداد الجزایر شد و متعاقب آن تبادل اسرا و عقبنشینی نیروهای عراقی آغاز گردید.
وی درخصوص تضمین صلح و امنیت در خلیجفارس و تحقق منطقهای عاری از ناوگانها و نیروهای بیگانه نیز اعلام همکاری نمود.
به نظر میرسد اقدام عراق در پذیرش مجدد قرارداد ۱۹۷۵، به چند دلیل صورت گرفت:
۱) با حمله عراق به کویت و تصرف این کشور، اهمیت نقض قرارداد ۱۹۷۵ که عمدتاً به منظور راهیابی گستردهتر عراق به شمال خلیجفارس بود، کاهش یافت.
پیروزی بهدست آمده نیز پیامدهای ناشی از پذیرش قرارداد مذکور را، که عراق به علت آن جنگ را شروع کرده بود، تحتالشعاع قرار داد.
۲) جلوگیری از بهرهمندی احتمالی امریکا از
ایران برضد عراق، به دلیل شرایط نه جنگ نه صلح و خصومتهای دیرینه بین
ایران و عراق.
۳) عدم توان نظامی عراق در صورت تداوم و تشدید درگیری نظامی در کویت به دلیل اینکه عراق بیش از سی لشکر در مرز
ایران داشت و با پذیرش قرارداد ۱۹۷۵ آنها را به کویت و مرز عربستان و همچنین ترکیه گسیل کرد.
۴) تمایل عراق برای نزدیک شدن به
ایران به لحاظ موضع ضدامریکایی این کشور و اشتراک موضع در مسئله نفت و کسب حمایت این کشور در شرایط بحرانی درصورت تداوم محاصره سیاسی و اقتصادی یا درگیری نظامی با غرب.
سرانجام دبیرکل سازمان ملل از هر دو کشور خواست تا مواضع خود را در موضوع بررسی مسئولیت مخاصمه اعلام کنند و خود نیز با گروهی از کارشناسان خبره مشورت کرد و پس از ملاحظه اسناد و مدارک مرتبط با موضوع، در گزارش ۹ دسامبر ۱۹۹۱/ ۱۸ آذر ۱۳۷۰ عراق را متجاوز اعلام نمود.
بند هفتم قطعنامه ۵۹۸ نیز ناظر بر تعیین خسارت و مبتنی بر گزارش هیئت اعزامی دبیرکل بود.
در اجرای بند هشتم قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل متحد، که ناظر بر ترتیبات امنیتی منطقه خلیج فارس بود، جمهوریاسلامی
ایران با دبیرکل، دستیار او و بعضی مقامات کشورهای عربی عضو شورای همکاری خلیجفارس مذاکرات مفصّلی کرد، ولی پس از حمله عراق به کویت در ۱۱ مرداد ۱۳۶۹/ ۲ اوت ۱۹۹۰، نظر آنها به کلی دگرگون شد و با مخالفت اکثر آنها این بند از قطعنامه، که متضمن حضور عراق در این ترتیبات بود، به اجرا در نیامد.
از نیمه دوم ۱۳۶۵ ش،
ایران برای عملیاتی سرنوشتساز آماده شد.
در این زمان، عراق در پی جبران شکست
فاو بود.
نیروهای
ایران، منطقه
ابوالخصیب در
جنوب شلمچه را برای اجرای عملیات انتخاب کردند تا از تجربه سه ساله عملیات آبی ـ خاکی سپاه پاسداران در
جنوب استفاده شود و شبهجزیره فاو بهطور کامل از اشغال عراق آزاد شود، همچنین راه دریایی عراق از خور عبداللّه مسدود و بصره از
جنوب محاصره گردد.
سپاه پاسداران در نظر داشت عملیات را بلافاصله پس از
عملیات والفجر ۸ در سه منطقه هور، شرق بصره و ابوالخصیب انجام دهد ولی به دلیل محدودیتهای نظامی، عملیات به منطقه ابوالخصیب محدود شد.
برای اجرای این عملیات، در منطقه مذکور تاکتیک ویژهای لازم بود که در محور اصلی عملیات قرار گیرد.
اصل غافلگیری بسیار مهم بود، اما این اصل تحقق نیافت و با آغاز عملیات، نیروهای عراقی تنگه اصلی عبور نیروها را مسدود کردند.
درنتیجه، عملیات
والفجر ۱۰ نتیجهای نداشت و به
کربلای ۴ تغییر نام داد.
ناکامی در عملیات والفجر ۱۰ و باقی ماندن ۲۱۰ گردان آماده عملیات در منطقه، موفقیت نسبی عملیات کربلای ۴ در محور
شلمچه ، وجود عقبه یگانها در منطقه و نقش آن در غافلگیری دشمن و بالاخره ناکارآمدی سایر روشها، موجب سرعت در تصمیمگیری در مورد عملیات بعدی شد و عملیات بزرگ کربلای ۵، بعد از سیزده روز، در ۱۹ دی ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه با هدف آزادسازی این منطقه آغاز گردید.
دفاع از این منطقه عملیاتی برعهده لشکر سوم عراق بود.
سه لشکر پیاده، پنج لشکر مکانیزه و سه لشکر زرهی در این منطقه مستقر شدند و با شروع عملیات بهتدریج چند لشکر دیگر عراقی به منطقه اعزام شدند.
شش لشکر گارد ریاست جمهوری از جمله این لشکرها بودند.
برای بازپسگیری فاو، نیروهای عراقی در خط فاو تجمع کرده بودند.
عملیات
کربلای ۵ از پنج محور و آبراهه پرورش ماهی در منطقه شلمچه آغاز شد و با درهمشکستن خط نخست دفاعی ارتش عراق و پیشروی در محورهای تعیینشده، موفقیتهای چشمگیری بهدست آورد و پس از چهار شبانهروز جنگ شدید در شرق بصره، علائم شکست نیروهای عراقی ظاهر گردید.
پس از هشت شبانهروز درگیری سنگین، قرارگاه قدس، آخرین نقطهای که عراق همچنان به حفظ آن امیدوار بود، فروریخت و نیروهای عراق مجبور شدند تا نهر جاسم، سومین رده دفاعی در شلمچه، عقبنشینی و
جزایر بوارین را تخلیه کنند.
مقاومت عراقیها در نهرجاسم باتوجه به اهمیت آن، همه
جانبه و شدید بود.
عواملی از قبیل عدمموفقیت برخی یگانها، حملات شدید عراق، ضعف یگانهای عملیاتی
ایران در پشتیبانی و تدارکات، موجب تسلط عراق و مانع از پیشروی نیروهای ایرانی گردید.
جنگ با شدت بیشتری تا پانزده روز ادامه یافت و در روز پانزدهم نیروهای عملیاتی توانستند خطوط دفاعی بهدست آمده را تثبیت نمایند.
نیروهای عملکننده خطوط دفاعی نیروهای عراقی را درهم شکستند و در شرق نهرجاسم مستقر شدند.
ارتش عراق از مجموع ۱۹۲ تیپ خود ۹۴ تیپ را وارد عملیات کرد.
در این عملیات شش تیپ بهطور کامل و ۲۲ تیپ تا بیش از ۶۰% منهدم شدند و باقی مانده یگانها هم از ۱۰ تا ۶۰% آسیب دیدند.
در این عملیات بسیاری از نیروهای ایرانی به شهادت رسیدند.
یگانهای سپاه پاسداران در این عملیات ۶۵۱، ۷ تن شهید، ۲۹۹، ۵۳ تن مجروح و ۵۲۹، ۳ تن مفقود داشت.
در طول پانزده روز عملیات، عراق برای افزایش فشار بر
ایران بر شدت بمباران شهرها افزود و نیروهای هوایی عراق به ۴۱ شهر
ایران ۲۹۹ بار حمله کردند که ۹۱۸، ۱ تن از مردم غیرنظامی کشته و ۶۵۸، ۷ تن مجروح شدند و بیشترین حمله. (۳۷ بار) به شهر قم صورت گرفت.
عملیات کربلای ۵، دو نتیجه مهم داشت: اولاً معلوم شد عراق بدون حمایت بینالمللی در جنگ شکست میخورَد و ثانیاً نمیتوان خواستهای مشروع
ایران را به طور کامل نادیده گرفت.
همین نگرانیها موجب تشدید نگرانی امریکا و تحریم اقتصادی و تسلیحاتی
ایران شد و قوای نظامی امریکا وارد خلیجفارس گردیدند تا از پیروزی قطعی
ایران در جنگ جلوگیری کنند.
پس از پایان عملیات کربلای ۵، اوضاع جبههها و خطوط دفاعی بهگونهای بود که ادامه عملیات را ضرورت میبخشید.
دو عملیات تکمیلی کربلای ۵ و کربلای ۸ در همین منطقه انجام شد، اما به موفقیت چشمگیری دست نیافت.
ارتش عملیات کربلای ۶ را در منطقه سومار و عملیات کربلای ۷ را در حاجعمران، همزمان با دو عملیات کربلای ۵ سپاه پاسداران، در
جنوب اجرا کرد ولی نتوانست مانع حرکت نیروهای عراق از این مناطق به طرف منطقه عملیاتی
جنوب شود.
در ۱۳۶۶ ش، منطقه عملیاتی
ایران در تعقیب متجاوز تغییر کرد؛به بنبست رسیده بود.
هدف استراتژیک
ایران در منطقه
جنوب، شهر مهم بصره بود و هورالهویزه، شرق بصره و شبهجزیره فاو محورهای مواصلاتی به این شهر بودند.
نیروهای
ایران هر سه محور را بهکار گرفته بودند و شناسایی محور جدید و یافتن ابتکاری نو به زمان نیاز داشت و ازاینرو، سپاه ترجیح داد جبهه جدیدی بگشاید تا با بهدست آوردن زمان، در خلال آسیب رساندن به سازمان رزمی ارتش عراق به طرح جدیدی برسد.
باوجود درک مشترک فرماندهان نظامی از بنبست جبهه
جنوبی و لزوم جلوگیری از توقف جنگ، تغییر استراتژی عملیات از
جنوب به شمال آسان نبود.
در این میان، اعلام آمادگی قرارگاه رمضان مبنی بر پیشبرد جنگ در جبهه شمال تا حدی راهگشای وضع موجود بود.
در جبهه شمالی اهداف متعددی دنبال میشد که تأمین امنیت مرزها بخشی از آن بود.
مسدود کردن گذرگاههای مورد استفاده نیروهای ضدانقلاب و عناصر نفوذی، از اهداف دیگر بود.
با مسدود شدن عابر مرزها، عملیات نامنظم نیروهای عراقی محدود میشد و فعالیت عناصر ضدانقلاب و انجام دادن اقداماتی از قبیل کمین، ترور، گروگانگیری، بمبگذاری و مینگذاری در استانهای کردستان و آذربایجانغربی بهشدت کاهش مییافت.
از سوی دیگر، وجود منابع و تأسیسات اقتصادی عراق در
کرکوک و
سلیمانیه بر اهمیت این جبهه میافزود.
کرکوک بعد از بغداد و بصره مهمترین شهر عراق محسوب میشد و عملیات در
اربیل ، امنیت انتقال نفت عراق را به سواحل
ترکیه در
دریای مدیترانه به خطر میانداخت.
تصرف سلیمانیه، ضمن آنکه گامی برای تسخیر کرکوک بود، برای برخی مقاصد، از جمله کمک به معارضان کُرد در افزایش فشار بر حکومت عراق، هدفی استراتژیک تلقی میشد.
از پاییز ۱۳۶۴ ش با اعلام آمادگی جدّی کردهای معارض دولت عراق برای همکاری با قوای مسلح
ایران، سپاه پاسداران به منظور هدایت جنگهای نامنظم، قرارگاه رمضان را تشکیل داد و نیروهای مسلح
ایران درصدد برآمدند تا در زمستان نیز جبهه شمالی را فعال نگه دارند و با این تدبیر اجرای عملیات همزمان در دو جبهه
جنوبی و شمالی را میسر سازند.
در طول هشت سال جنگ، در محور اربیل چهار عملیات منظم و ده عملیات نامنظم انجام شد.
از چهار نبرد منظم، سه نبرد در محور فرعی رَواندوز و یک نبرد در محور فرعی سیدکان صورت گرفت.
در محور سلیمانیه نیز، در طول جنگ سیزده عملیات منظم و یک عملیات نامنظم انجام شد که از مجموع عملیات منظم، دو عملیات در محور فرعی پَنْجْوین ـ چُوارتا، شش عملیات در محور فرعی ماووت، دو عملیات در محور فرعی قلعه دیزین و دو عملیات در محور فرعی حلبچه صورت گرفت.
در محور کرکوک نیز دو عملیات نامنظم انجام شد.
در حدود یک سال بعد از تشکیل قرارگاه رمضان، اولین اقدام مهم و راهبردی قرارگاه در ۱۹ مهر ۱۳۶۵ برضد تأسیسات نفتی شهر کرکوک و پایگاه هوایی آن انجام شد.
این عملیات، که فتح یک نامیده شد، آغاز جنگی نامنظم در چارچوبی معین و باهدفی مشخص بود.
این استراتژی، نیروهای دشمن را فعالتر میکرد و عملیات در این جبهه میتوانست موجب تجزیه نیرو و فرماندهی ارتش عراق شود.
فرض این بود که ارتش عراق بهطور همزمان توان ایستادگی در برابر حمله نیروهای
ایران در دو جبهه را ندارد.
عملیات والفجر ۸ و والفجر ۹ صحت نسبی این فرض را نشان داده بود، ولی عقبنشینی از منطقه عملیاتی والفجر ۹، بهدلیل ضعف تدابیر پدافندی، شروع سلسله عملیات پیشبینی شده را یک سال به عقب انداخت و در زمستان ۱۳۶۵ ش در جبهه شمالی عملیات مهمی صورت نگرفت.
در فروردین ۱۳۶۶، وقتی محورهای جبهه
جنوبی مسدود گردید، مرحله جدید جنگ در جبهه شمالی آغاز شد.
در ابتدای ۱۳۶۶ ش، در محور سلیمانیه ـ ماووت دو عملیات منظم و نامنظم طراحی و اجرا شد.
موفقیت در عملیات نامنظم به نتایج عملیات منظم بستگی داشت و عملیات منظم زمانی شروع شد که توان رزمی یگانهای عملکننده، بهدلیل جنگ فرسایشی چهار ماهه، در
جنوب کاهش یافته بود.
از همه مهمتر اینکه صعبالعبور بودن منطقه و عدم احداث عقبهها و جادهها موجب شد که نیروهای
ایران قبل از مواجهه با نیروهای عراق، درگیر آمادهسازی شرایط برای نبرد شوند.
درنتیجه تنها بخشی از نتایج عملیات کربلای ۱۰ بهدست آمد و نیروهای عملکننده نتوانستند به نیروهای عملکننده در عملیات نامنظم فتح ۵ در درون عراق ملحق شوند.
با آغاز سال ۱۳۶۶ ش، ناوگان دریایی امریکا و شوروی وارد خلیجفارس شدند، بهاین ترتیب، جبهه جدیدی در مرزهای
جنوبی کشور گشوده شد.
و توجه فرماندهان به جبهه دریایی و انتقال بخشی از توان نیروهای مسلح به آنجا موجب فرعیشدن جبهه زمینی گردید.
با وجود اجرای دو عملیات نصر ۴ و ۷ در جبهه شمالی تا آذر ماه، جبهه زمینی فرعی بود و جبهه دریایی. (خلیجفارس) مطمحنظر بود.
پس از آذر ۱۳۶۶، اگرچه عملیات نصر ۸ و بیتالمقدّس ۲ و ۳ در جبهه شمالی اجرا شد، چون اوضاع مطلوب نبود اجرای استراتژی برگزیده در این جبهه ناقص ماند.
عراقیها با بهکارگیری سلاحهای کشتار جمعی و حملات منظم و گسترده به مناطق کردنشین، زمینه فعالیتهای چریکی را به حداقل رساندند.
مشکلات ناشی از نبرد زمستانی در کوهستانهای اطراف ماووت سبب شد که منطقه نبرد از ماووت به حلبچه منتقل شود و عملیات والفجر ۱۰ در روزهای پایانی ۱۳۶۶ ش بهاجر در آید.
دو عملیات بیتالمقدّس ۴ و ۶ نیز در این جبهه، در دو محور حلبچه و ماووت با موفقیت انجام شد، ولی عملیات والفجر ۱۰، که به آزادسازی شهرهای حلبچه و خَرمال انجامید، آخرین اقدام مهم در مرحله تعقیب متجاوز بود.
در جریان آزاد سازی شهر حلبچه، نیروی هوایی عراق در اقدامی غیرانسانی و با هدف انتقام از مردم کُرد حلبچه، این شهر را بمباران شیمیایی کرد، که در این جنایت هولناک بیش از پنج هزار نفر از مردم بیگناه این شهر به شهادت رسیدند.
اواخر ۱۳۶۶ ش و اوایل ۱۳۶۷ ش با قدرتنمایی کامل عراق در حمله به مناطق مسکونی و به اصطلاح جنگ شهرها همراه بود.
افزایش توان نظامی عراق و کاهش توان اقتصادی و نظامی
ایران شکاف عمیقی میان توانمندیهای نظامی
ایران و اهداف سیاسی کشور ایجاد کرده بود.
حضور نظامی امریکا در منطقه و همرُوی نفتکشهای عراقی، باعث افزایش قدرت نظامی این کشور میشد.
جنگ شهرها در ۸ اسفند ۱۳۶۶ با بمباران دوباره تهران شروع شد و تا ۱۱ فروردین ۱۳۶۷ ادامه داشت.
در این مرحله، عراق از موشکهای دوربرد ساخت شوروی استفاده کرد، که با سفر نخستوزیر ترکیه به دو کشور متوقف گردید، ولی به فاصله چند روز، مرحله پایانی جنگ شهرها در ۲۱ فروردین ۱۳۶۷، از طرف عراق آغاز شد و در اول اردیبهشت ۱۳۶۷ بعد از سقوط فاو، پایان یافت.
در این مدت، عراق بین ۱۹۰ تا ۲۰۰ فروند موشک به شهرهای
ایران و جمهوری اسلامی
ایران نیز نزدیک به پنجاه فروند موشک به شهرهای عراق شلیک کرد.
بر اثر حملات موشکی به شهرهای
ایران، نزدیک به هشتاد هزار تن مجروح یا کشته شدند.
مهمترین هدف عراق از بمباران شهرها تضعیف روحیه مردم
ایران، کاهش اراده نیروهای حاضر در جبهههای جنگ، خنثی نمودن عملیات نظامی
ایران و جبران شکست ارتش عراق بود تا ضمن بالابردن هزینههای جنگ، دولت
ایران را به مذاکره و پایان دادن به جنگ وا دارد.
ویژگی این دوره، تشدید تنش بین
ایران و امریکا در خلیجفارس بود.
در اواخر ۱۳۶۵ ش، کویت از پنج عضو دائم شورای امنیت برای همرُوی نفتکشهای این کشور دعوت کرد.
در اول مرداد ۱۳۶۶، نخستین کاروان نفتکشهای کویتی با همرُوی کشتیهای جنگی امریکایی پس از طی مسافتی در نزدیکی جزیره فارسی به مین برخورد کرد و یکی از نفتکشهای کویتی بهشدت آسیب دید.
دو ماه بعد، یک کشتی ایرانی بهبهانه اینکه مشغول مینگذاری در خلیجفارس بوده است، هدف حمله بالگردهای امریکایی قرار گرفت.
پانزده روز بعد، قایقهای تندرو
سپاه پاسداران با بالگردهای امریکایی درگیر شدند.
اصابت دو موشک کرم ابریشم به نفتکش امریکایی در بندر احمدی کویت پاسخی به اقدامات امریکا بود که در دو روز متوالی صورت گرفت.
امریکا به سکوی نفتی رِشادت در خلیجفارس حمله کرد که با حمله موشکی مجدد به پایانه بندر احمدی روبهرو شد.
بعد از آن، تاحدود شش ماه، درگیری نظامی شدیدی بین
ایران و امریکا رخ نداد.
مرحله دوم درگیری از ۲۵ فروردین ۱۳۶۷ آغاز شد.
زمانی که عراقیها خود را برای حمله همه
جانبه به شبهجزیره فاو آماده میکردند، یک فروند کشتی جنگی امریکایی، هنگام برگشت از همرُوی کشتیهای کویتی در مرکز خلیجفارس، به مین برخورد کرد و سه تن از سرنشینان آن مجروح شدند.
چهار روز بعد، امریکا سکوهای رشادت و سلمان را محاصره کرد و به آتش کشید و ناوچه جوشن و سهند را غرق کرد.
همچنین، هواپیماهای امریکایی ناوچه سبلان را، که هواپیماهای مهاجم امریکایی را هدف حمله قرار داده بود، بمباران کردند.
در همین روز، قایقهای تندروی سپاه پاسداران با ناوگان امریکایی درگیر شدند و به یک فروند کشتی تدارکاتی امریکایی، یک فروند نفتکش انگلیسی و یک فروند کشتی قبرس آسیب شدیدی وارد کردند.
بعد از این درگیری گسترده، امریکا پروازهای تجسسی خود را بر فراز شهرهای
جنوبی ایران از سرگرفت و ناو وینسنس را وارد
خلیجفارس کرد.
در اوایل تیر ۱۳۶۷، تنش در خلیجفارس افزایش یافت و ناو وینسنس هواپیمای مسافربری
ایران را در خلیجفارس هدف قرار داد و ۲۹۰ مسافر و خدمه آن کشته شدند.
عراقیها از فرصت درگیری امریکا با
ایران در خلیجفارس استفاده کردند و با تشدید بمباران شهرها و نفتکشها، کوشیدند با تغییر موازنه جنگ بر روی زمین و تغییر راهبرد دفاعی به حمله، ابتکار عمل را در جنگ در دست بگیرند و با بازپسگیری مناطق تحت تصرف
ایران شرایط لازم را برای پایان جنگ فراهم کنند.
توان رزمی عراق، که در ۱۳۶۶ ش با خرید و تولید جنگافزارهای جدید و ترمیم سازماندهی نظامی افزایش یافته بود، در اوایل ۱۳۶۷ ش نمایان شد.
هر چند ارتش عراق در سلسله عملیات
ایران در جبهه شمالی آسیبهای فراوان دید، درگیری نیروهای
ایران در پدافند گسسته جبهههای متعدد سبب شد تا قدرت واکنش آنها در برابر هجوم ارتش عراق به فاو کاهش یابد.
بهخصوص که عراق تمرکز قوای خود را در فاو، برای جلوگیری از سقوط حلبچه، برهم نزده بود.
در آغاز ۱۳۶۷ ش، عراق با استفاده از برتری نظامی خود در
جنوب و با اتکا به حمایت روانی و سیاسی و تبلیغاتی ناشی از حضور نظامی امریکا در خلیجفارس توانست روحیه لازم را برای خروج از وضع پدافندی و کسب ابتکار عمل بهدست آورد و حملات گستردهای انجام دهد.
نخستین حمله جدید عراق در منطقه فاو صورت گرفت.
ارتش عراق در ۲۸ فروردین ۱۳۶۷، با دو سپاه هفتم و گارد و یگانهای نیروی دریایی خود شامل دَه لشکر و ۲۶ تیپ، به منطقه عملیاتی والفجر ۸ هجوم برد.
این حمله کاملاً غافلگیرانه بود و عراق بهطور گسترده از سلاحهای شیمیایی استفاده کرد.
در این عملیات، نیروهای عراقی از عقبه خشکی برخوردار بودند، در حالیکه نیروهای
ایران در آن سوی آب میجنگیدند و تنها به یک پل بر روی اروندرود متکی بودند.
در هر حال، خطوط گوناگون دفاعی نیروهای
ایران در برابر آتش شدید و آمادگی کامل نیروهای عراقی بعد از ۴۸ ساعت مقاومت سقوط کرد.
سقوط فاو نشاندهنده برتری کمّی عراق از نظر نیرو و تجهیزات و نیز تغییر استراتژی آن از پدافند به آفند در پایان جنگ بود.
روز پس از حمله به فاو، ارتش عراق در ۴ خرداد ۱۳۶۷ با سه سپاه. (گارد ریاست جمهوری از محور آبراهه پرورش ماهی شلمچه، لشکر سوم از محور جاده شلمچه و لشکر هفتم از محور جزیره امالطویل) با پشتیبانی واحدهای توپخانه زرهی و هوایی وارد عمل شد و شلمچه در هشت ساعت سقوط کرد.
ایران برای مقابله با برتری عراق در جبهههای جنگ، در ۲۲ خرداد ۱۳۶۷ عملیات بیتالمقدّس ۷ را با ده یگان سپاه پاسداران، در منطقه شلمچه اجرا کرد که با پیشروی سریع نیروهای
ایران همراه بود، اما بهدلیل ورود یگانهای مجرب عراق به منطقه و انجام چند ضدحمله، نیروهای ایرانی، برای جلوگیری از تلفات بیشتر، به مواضع قبلی عقبنشینی کردند.
عراق در ادامه حملات خود در ۲۴ خرداد ۱۳۶۷، در محور
ماووت (جبهه شمالی) وارد عمل شد و پس از هشت روز درگیری، بخشی از این منطقه را از دست
ایران خارج کرد.
همچنین در ۲۹ خرداد ۱۳۶۷، عراق در اقدامی مشترک با
سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به
مهران حمله کرد.
در این عملیات، نیروهای عراقی به پشتیبانی یک لشکر، ارتفاعاتِ قلعه آویزان را، که بر شهر مهران مسلط بود، تصرف کردند و نیروهای سازمان یاد شده، با برخورداری از حمایت یگانهای عراق، وارد شهر مهران شدند.
یگانهایی از گارد ریاست جمهوری، لشکر سوم و لشکر ششم عراق در آن عملیات شرکت داشتند و از بامداد ۴ تیر ۱۳۶۷ با گشودن آتش سنگین بر خطوط دفاعی و عقبههای منطقه، حمله به جزایر مجنون را آغاز کردند و تا ۱۱ صبح همان روز در محورهای اصلی و فرعی در جزیره شمالی به هم پیوستند.
با سقوط جزایر
جنوبی و شمالی، نیروهای
ایران مناطق ابوذاکر و تُرابه را تخلیه کردند.
ارتش عراق در محورهای طلائیه و کوشک، با پیشروی در خاک
ایران، حملات فرعی خود را آغاز کرد و با تصرف جاده اهواز به خرمشهر و بستن این جاده، چندین پل و قسمتی از ریلهای راهآهن را تخریب کرد.
با آغاز شب، نیروهای عراقی از محور طلائیه به سمت مرز عقبنشینی، و در حوالی نوار مرزی مواضع خود را تثبیت کردند.
عراق پس از بازپسگیری کلیه مناطق تصرف شده در جبهههای
جنوب، به جبهههای شمالی حمله کرد و در ۷ تیر ۱۳۶۷، ارتفاعات شاخ شمیران در منطقه دربندیخان را تصرف نمود.
نیروهای
ایران برای تمرکز توان خود و خارج کردن ابتکار عمل از دست عراق، مناطق حاجعمران، ماووت و پنجوین را تخلیه کردند.
ارتش عراق ضمن اشغال این مناطق به حملات خود ادامه داد و طی هشت روز کلیه مناطق شمالی را که
ایران در ۱۳۶۶ ش و اردیبهشت ۱۳۶۷ با عملیات کربلای ۱۰، نصر ۴، نصر ۸ و بیتالمقدّس ۶ تصرف کرده بود، پس گرفت.
در تیر ۱۳۶۷، نیروهای عراقی به غرب عینخوش، موسیان و
جنوب دهلران حمله کردند و پادگان عینخوش، منطقه زُبَیدات ـ شرهانی و شهر دهلران را اشغال نمودند و عراق اعلام کرد پنج هزار تن از نیروهای لشکرهای ۲۱ و ۷۷
ایران را به اسارت گرفته است.
در ۲۷ تیر ۱۳۶۷، جمهوری اسلامی
ایران بهطور رسمی قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت.
سه روز پس از پذیرش رسمی قطعنامه، ارتش عراق در ۳۱ تیر ۱۳۶۷ از دو محور شلمچه و کوشک وارد خاک
ایران شد و حدود سی کیلومتر از جاده اهواز ـ خرمشهر را تصرف کرد و با استفاده از نیروهای کماندویی و زرهی از دو محور شلمچه و جاده اهواز ـ خرمشهر، خرمشهر را محاصره نمود و تا پنج کیلومتری قرارگاه کربلا پیشروی کرد.
هدف عراق از این تهاجم اشغال مناطقی از
ایران و به اسارت در آوردن نظامیان بیشتری بود تا در زمان مذاکره بعد از جنگ، به عنوان برگ برنده از آن استفاده کند و در تبادل اسرا موقعیت برتری داشته باشد.
مردم
ایران در پی این اقدام احساس خطر کردند و برای مقابله با نیروهای عراقی بسیج شدند.
در شرایطی که خرمشهر و اهواز در آستانه اشغال بودند، امام خمینی (ره) در پیامی به نیروهای مسلح، بر تداوم مبارزه و مقاومت در برابر نیروهای عراقی تأکید کردند.
با انتشار پیام امام، خطوط دفاعی جدید تشکیل گردید و از پیشروی نیروهای عراق جلوگیری شد و در بعد از ظهر همان روز، با توقف نیروهای عراقی، پادگان حمید از اشغال خارج شد.
عراق با مشاهده بسیج عمومی در
ایران و ناکامی نیروهای عراقی در برخی جبههها، پس از ۲۴ ساعت رسماً دستور عقبنشینی از جبهههای
جنوب را صادر کرد.
و در ۳ مرداد ۱۳۶۷، عقبنشینی از جبهههای میانی و غربی
ایران را اعلام نمود.
در حالیکه آخرین نیروهای عراقی از منطقه خارج میشدند، سازمان مجاهدین خلق. (منافقین)، به قصد رسیدن به
تهران در ۳۳ ساعت و سرنگون کردن نظام جمهوری اسلامی
ایران، در ۳ مرداد ۱۳۶۷، با ۲۵ تیپ، حمله به شهرهای کرند و اسلامآباد را آغاز کردند.
آنها در چند ساعت این دو شهر را تصرف و به سوی
کرمانشاه حرکت کردند.
نیروهای
ایران با آگاهی از جهت پیشروی آنان در منطقه حسنآباد، روی ارتفاعات چهارزِبَر خط دفاعی تشکیل دادند و با نیروهای مهاجم، که حدود دو هزار نفر بودند، درگیر شدند.
با ناکامی نیروهای عراقی در پشت ارتفاعات چهارزبر، نیروهای ایرانی برای بازپسگیری مناطق اشغال شده، عملیات مرصاد را در ۶ مرداد ۱۳۶۷ آغاز کردند.
در برخی محورها، نیروهای ایرانی یگانهای عراقی را غافلگیر کردند و آسیبهای فراوانی به آنها رساندند.
خلبانهای هوانیروز نیز با گشودن آتش سنگین بر روی دشمن زمینه فروپاشی مواضع آنها را فراهم ساختند.
شهر
اسلامآباد آزاد شد و نیروهای مجاهدین خلق (منافقین) ضمن تحمل تلفات با بهجا گذاشتن ادوات نظامی متواری شدند.
با توقف عملیات نظامی، مقدمات آتشبس بر اساس قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد فراهم آمد و در ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ بهطور رسمی آتشبس میان دو کشور در جبهههای جنگ برقرار شد و جنگ پس از هشت سال به پایان رسید.
(۱) عبدالحلیم ابوغزاله، الحرب العراقیه الایرانیه: ۱۹۸۰ـ ۱۹۸۸، (بیجا: بینا)، ۱۹۹۴.
(۲) ارتش جمهوری اسلامی
ایران در هشت سال دفاع مقدس، تألیف محمد جوادیپور و دیگران، تهران: سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی
ایران، ۱۳۷۳ـ۱۳۷۶ش.
(۳) حسین اردستانی، تنبیه متجاوز: بررسی تحولات سیاسی نظامی از تابستان ۱۳۶۱ تا فروردین ۱۳۶۷، تهران ۱۳۷۹ ش.
(۴) حسین اردستانی، «عملیات کربلای ۵»، سند مورخ ۱/۱۱/۱۳۶۵، ش ۱۳۶۹، موجود در مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
(۵) حسین اردستانی، «گزارش عملیات خیبر»، سند مورخ ۱۳۶۳ش، ش۱۴۸، موجود در مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
(۶) «ارزیابی عملیات والفجر ۸»، گزارش از یگان جنگال قرارگاه خاتمالانبیاء به فرماندهی قرارگاه خاتمالانبیاء، سند مورخ ۲۸/۱۱/۱۳۶۴، ش ۱۲۳۹۷، موجود در مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
(۷) «استفاده عراق از سلاح شیمیایی در عملیات والفجر ۸»، گزارش دفتر بهداری قرارگاه کربلا، سند مورخ ۱۳۶۴ ش، ش ۴، موجود در مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
(۸) مهدی انصاری، «استراتژی دفاع متحرک عراق»، سند مورخ بهار ۱۳۶۷، ش ۶۸۲، موجود در مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
(۹) مهدی انصاری، محمد درودیان، و هادی نخعی، خرمشهر در جنگ طولانی، تهران ۱۳۷۷ ش.
(۱۰) محمد بکایی، دلیران دریا، تهران ۱۳۷۴ ش.
(۱۱) محمدحسین جمشیدی، «جنگ شهرها»، تاریخ جنگ: فصلنامه مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، ش ۱۱ (بهار ۱۳۷۵).
(۱۲) رکنالدین جوادی، «گزارش مسائل جنگ از آغاز تا پایان»، سند مورخ مهر ۱۳۶۰، ش ۴، موجود در مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
(۱۳) ابوالقاسم حبیبی، «گزارش اجمالی سیوهشت عملیات جنگ»، تهران: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، ۱۳۷۹ ش (جزوه تکثیرشده).
(۱۴) حسین حسینی، «بررسی علل وقوع جنگ
ایران و عراق»، در ریشههای تهاجم: علل و زمینههای شروع جنگ، به کوشش فرهاد درویشی، تهران: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، ۱۳۷۸ ش.
(۱۵) کمال حسینی، «گزارش عملیات بیتالمقدس ۳»، سند مورخ آبان ۱۳۶۷، ش ۶۷۵، موجود در مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
(۱۶) سعید خالوزاده، «حمایتهای سیاسی، نظامی و اقتصادی کشورهای قدرتمند از عراق در طول جنگ با جمهوری اسلامی
ایران»، در دعاوی
ایران: بررسی کمکها و حمایتهای غرب به ویژه آمریکا از صدامحسین در جنگ تحمیلی، تهران: مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران، ۱۳۸۳ ش.
(۱۷) خرمشهر در اسناد ارتش عراق، تحقیق اصغر کاظمی، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری، ۱۳۷۵ ش.
(۱۸) روحاللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی
ایران، صحیفه نور، تهران، ج ۷، ۱۳۷۳ ش، ج ۸، ۱۳۷۳ ش، ج ۱۹، ۱۳۶۸ ش، ج۲۰، ۱۳۶۹ ش.
(۱۹) محمد درودیان، آغاز تا پایان (سالنمای تحلیلی): بررسی وقایع سیاسی ـ نظامی جنگ از زمینهسازی تهاجم عراق تا آتشبس، تهران ۱۳۷۶ ش.
(۲۰) محمد درودیان، پایان جنگ: بررسی و تحلیل رویدادهای سیاسی ـ نظامی جنگ از عملیات والفجر ۱۰ تا اشغال کویت، تهران ۱۳۸۰ ش الف.
(۲۱) محمد درودیان، جنگ: بازیابی ثبات، بررسی تحولات سیاسی نظامی از ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۱، تهران ۱۳۷۸ ش الف.
(۲۲) محمد درودیان، خرمشهر تا فاو: بررسی نظامی ـ سیاسی جنگ بعد از آزادی خرمشهر تا فتح فاو و آزادی مهران (تیر ۱۳۶۱ تا مرداد ۱۳۶۵)، تهران ۱۳۷۸ش ب.
(۲۳) محمد درودیان، خونینشهر تا خرمشهر، تهران ۱۳۸۰ ش ب.
(۲۴) محمد درودیان، شلمچه تا حلبچه: بررسی وقایع سیاسی ـ نظامی جنگ در سال ۱۳۶۶، تهران ۱۳۸۴ ش.
(۲۵) محمد درودیان، «طراحی و انجام عملیات کربلای ۵»، سند مورخ فروردین ۱۳۶۶، ش ۶۶۱، موجود در مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
(۲۶) فرهاد درویشی، «تمهیدات سیاسی و نظامی عراق برای آغاز جنگ»، در ریشههای تهاجم، موجود در مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
(۲۷) غلامعلی رشید، «استراتژی آزادسازی «، تاریخ جنگ: فصلنامه مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، ش ۱۱ (بهار ۱۳۷۵).
(۲۸) محسن رشید، گزارش کوتاه، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۲۹) داود رنجبر، «عملیات والفجر ۸»، سند مورخ ۱۳۶۶ ش، ش ۱۶۳۷، موجود در مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
(۳۰) داود رنجبر، «نگاهی گذرا به سیر جنگهای نامنظم در طول جنگ هشتساله «، سند مورخ ۱۳۶۹ ش، ش ۶۰۶، موجود در مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
(۳۱) روزشمار جنگ
ایران و عراق، نویسندگان: مهدی انصاری و دیگران، تهران: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، ۱۳۷۲ ش ـ.
(۳۲) روزها و رویدادها، تهیه و تنظیم دفتر عقیدتی سیاسی فرماندهی معظم کلقوا، ج ۳، تهران: زهد، ۱۳۷۷ ش.
(۳۳) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دفتر سیاسی، رویدادها و تحلیل، ش ۴۵ (۲۵ تیر ۱۳۶۷)، ش ۴۶ (۲۹ مرداد ۱۳۶۷).
(۳۴) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، اطلس جنگ
ایران و عراق: فشرده نبردهای زمینی، ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ـ ۲۹ مرداد ۱۳۶۷، تهران ۱۳۷۹ ش.
(۳۵) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، جنگ در سال ۶۵: کارنامه یک ساله سپاه، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۳۶) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، راهنمای عملیاتهای جنگ هشت ساله، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۳۷) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، کارنامه نبردهای زمینی، تهران ۱۳۸۱ ش.
(۳۸) مسعود سرمدی، «گزارش عملیات فتح ۱»، سند مورخ ۱۳۶۵ ش، ش ۲۹۴، موجود در مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
(۳۹) علی سمیعی، کارنامه توصیفی عملیات هشت سال دفاع مقدس، تهران ۱۳۸۲ ش.
(۴۰) محمد شبانی، «عوامل مؤثر بر شکست سازمان مجاهدین خلق در عملیات فروغ جاویدان»، فصلنامه دفاعی و امنیتی، ش ۳۱ (تابستان ۱۳۸۱).
(۴۱) موسی کاظمی، «تحلیل آماری جنگ شهرها»، در تأملی در جنگ
ایران و عراق: چند مسئله راهبردی (مجموعه مقالات)، به اهتمام مجید مختاری، تهران: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، ۱۳۸۰ ش.
(۴۲) گاهشمار جنگ عراق و
ایران ۱۹۸۷: از دیماه ۱۳۶۵ تا آذر ۱۳۶۶، ترجمه پیروز ایزدی، بهکوشش محمود یزدانفام، تهران: دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه پاسداران، ۱۳۷۷ ش.
(۴۳) «گزیده اسناد والفجر ۸»، ج ۵، تدوین جعفر فرهادی، تهران: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ (منتشر نشده).
(۴۴) مجید مختاری، «گزارش عملیات والفجر ۸»، سند مورخ ۱۳۶۴ ش، ش ۲۴۰، موجود در مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
(۴۵) نبردهای شرق کارون به روایت فرماندهان، تهران: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، ۱۳۷۹ ش.
(۴۶) مجید نداف، «گزارش سقوط فاو»، سند مورخ ۱۳۶۷ ش، ش ۶۷۹، موجود در مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
(۴۷) علیاکبر ولایتی، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق بر جمهوری اسلامی
ایران، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۴۸) محمود یزدانفام، «سیمای خلیجفارس در واپسین سال جنگ
ایران و عراق «، نگاه، ش ۱۵ و ۱۶ (شهریور و مهر ۱۳۸۰).
(۴۹) حسین یکتا، «وضعیت نظام بینالمللی در آستانه جنگ
ایران و عراق «، در ریشههای تهاجم»، نگاه، ش ۱۵ و ۱۶ (شهریور و مهر ۱۳۸۰).
(۵۰) خبرگزاری جمهوری اسلامی، گزارشهای ویژه.
(۵۱) منوچهر پارسادوست، «داستان جنگ را دوباره بخوانیم«،(گفتگوکننده) : جواد فیض،
ایران فردا، ش ۵۸ (شهریور ۱۳۷۸).
(۵۲) منوچهر پارسادوست، نقش سازمان ملل در جنگ عراق و
ایران، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۵۳) منوچهر پارسادوست، نقش عراق در شروع جنگ، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۵۴) اصغر جعفری ولدانی،
ایران و حقوق بینالملل: «بررسی حقوقی عهدنامه ۱۹۷۵
ایران و عراق»، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۵۵) اصغر جعفری ولدانی، بررسی تاریخی اختلافات مرزی
ایران و عراق، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۵۶) اصغر جعفری ولدانی، کانونهای بحران در خلیجفارس، تهران ۱۳۷۷ ش.
(۵۷) آذرمیدخت مشایخ فریدنی، مسائل مرزی
ایران و عراق و تأثیر آن در مناسبات دو کشور، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۵۸) نبیه اصفهانی، «یومیات الصراع و الحرب: ۱۹۴۷ـ۱۹۸۰»، السیاسه الدولیه، ش ۶۳ (ژانویه ۱۹۸۱).
(۵۹) محمدرضا ضیائی بیگدلی، حقوق بینالملل عمومی، تهران ۱۳۸۴ ش.
(۶۰) اسماعیل منصوری لاریجانی، بررسی حقوقی ـ سیاسی تجاوز رژیم عراق به جمهوری اسلامی
ایران، تهران(بیتا.).
(۶۱) بهمن بختیاری، «حقوق بینالملل و جنگ
ایران و عراق«، ۱۳۶۸ ش.
(۶۲) عباس هدایتی خمینی، شورای امنیت و جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی
ایران (تا پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی
ایران)، تهران ۱۳۷۴ ش.
(۶۳) ابراهیم انوری تهرانی، «تمهیدات رهبران عراق برای تجاوز به قلمرو
ایران»، در بازشناسی
جنبههای تجاوز و دفاع: مقالات ارائه شده به کنفرانس بینالمللی تجاوز و دفاع (تهران، ۱۹ـ۱۷ مرداد ماه ۱۳۶۷)، ج۲، تهران: دبیرخانه کنفرانس بینالمللی تجاوز و دفاع، ۱۳۶۸ ش.
(۶۴) هوشنگ طالع، تجاوز عراق، خیانت خودی، حمایت بیگانه، لنگرود ۱۳۸۰ ش.
(۶۵) تجاوز عراق به
ایران و موضعگیری سازمان ملل متحد، نوشته نسرین مصفا و دیگران، تهران: دانشگاه تهران، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، مرکز مطالعات عالی بینالمللی، ۱۳۶۶ ش.
(۶۶) تحلیلی بر جنگ تحمیلی رژیم عراق علیه جمهوری اسلامی
ایران، تهران: وزارت امورخارجه، دفتر حقوقی، ۱۳۶۱ـ ۱۳۶۷ ش.
(۶۷) ناصر فرشادگهر و حمداللّه آصفی، «فسخ یک
جانبه عهدنامه ۱۹۷۵ از سوی عراق و موضع هر یک از دو طرف عهدنامه»، در بازشناسی
جنبههای تجاوز و دفاع.
(۶۸) جمشید ممتاز، «حق طبیعی دفاع مشروع در جنگ عراق با
ایران»، در بازشناسی
جنبههای تجاوز و دفاع، مقالات ارائه شده به کنفرانس بینالمللی تجاوز و دفاع (تهران، ۱۹ـ۱۷ مرداد ماه ۱۳۶۷)، ج۲، تهران: دبیرخانه کنفرانس بینالمللی تجاوز و دفاع، ۱۳۶۸ ش.
(۶۹) علی بنیلوحی، مبانی دفاع از دیدگاه امام خمینی در دفاع مقدس با تحلیلی مقایسهای، (تهران)۱۳۷۸ ش.
(۷۰) عباس نصراوی، «النتائج الاقتصادیه للحرب العراقیه ـ الایرانیه»، المستقبل العربی، ش ۸۹ (ژوئیه ۱۹۸۶).
(۷۱) مجدی حماد، «الاتحاد السوفیتی و الحرب تقدیر موقف»، السیاسه الدولیه، ش ۶۳ (ژانویه ۱۹۸۱).
(۷۲) محییالدین مصباحی، «چهارچوب مواضع شوروی»، در بازشناسی
جنبههای تجاوز و دفاع، مقالات ارائه شده به کنفرانس بینالمللی تجاوز و دفاع (تهران، ۱۹ـ۱۷ مرداد ماه ۱۳۶۷)، ج۲، تهران: دبیرخانه کنفرانس بینالمللی تجاوز و دفاع، ۱۳۶۸ ش.
(۷۳) رضا موسیزاده، «کمکهای آمریکا به عراق: یک دیدگاه حقوقی«، در دعاوی
ایران.
(۷۴) عباس ملکی، «جنگ تحمیلی و شورای امنیت سازمان ملل متحد»، مجله سیاست خارجی، سال ۲، ش ۲ (فروردین و خرداد ۱۳۶۷).
(۷۵) محمد مهدی بهداروند، بسترهای پذیرش قطعنامه ۵۹۸، قم ۱۳۸۳ ش.
(۷۶) بهرام نوازنی، الگوهای رفتاری ایالات متحده امریکا در رویارویی با جمهوری اسلامی
ایران (۱۳۵۷ـ ۱۳۸۰)، تهران ۱۳۸۳ ش.
(۷۷) فتحیعلی حسین، «تسویه الصراع العراقی الایرانی»، السیاسه الدولیه، ش ۹۵ (ژانویه ۱۹۸۹).
(۷۸) حسن ابوطالب، «المفاوضات العراقیه الایرانیه بینالجمود و الحرکه»، السیاسه الدولیه، ش ۱۰۰ (آوریل ۱۹۹۰).
(۷۹) متن نامههای مبادله شده بین رؤسای جمهوری اسلامی
ایران و جمهوری عراق ۱۳۶۹، تهران: وزارت امورخارجه، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، ۱۳۶۹ ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جنگ عراق با ایران»، شماره۵۱۰۴.