وضع الفاظ
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
وضع الفاظ، نوع رابطه و چگونگی
دلالت لفظ بر معنا است.
وضع، در
لغت به معنای گذاشتن و نهادن است، و در
اصطلاح نیز همین معنا مورد نظر میباشد؛ یعنی گذاشتن و قرار دادن برای معنا.
درباره نوع رابطه بین لفظ و معنا دو دیدگاه وجود دارد:
۱. ذاتی بودن؛ به این معنا که دلالت لفظ بر معنا، ذاتی است، وبی آن که نیازی به وضع باشد، بر آن معنا دلالت میکند.
۲. غیر ذاتی بودن؛ به این معنا که بر اثر وضع واضع یا کثرت استعمال، لفظ با معنای خاصی، پیوند میخورد.
طبق این مبنا، درباره چگونگی دلالت لفظ بر معنا چند نظریه وجود دارد:
ا) نظریه اختصاص؛
مرحوم آخوند معتقد است رابطهای ویژه میان لفظ و معنا وجود دارد که یا از راه
وضع تعیینی (تخصیصی) و یا از راه
وضع تعینی (تخصصی) به وجود میآید؛
ب) نظریه انس ذهنی؛ یعنی بر اثر
وضع، نوعی سازگاری میان لفظ و معنا پدید میآید که با شنیدن لفظ، معنای آن به ذهن میآید، به اندازهای که
حسن و قبح معانی به
الفاظ نیز سرایت میکند.
ج) نظریه التزام و تعهد؛ یعنی واضع میپذیرد که هرگاه بخواهد معنایی را در ذهن شنونده بیافریند یا از ذهنش بگذراند، از لفظ خاصی استفاده کند.
د. نظریه اعتبار؛ یعنی واضع، هنگام
اراده یک معنا، از یک لفظ بهره بگیرد.
امام خمینی با تایید وضع برای روح معانی آن را از امور مهمی میداند که نقش بنیادین در فهم متون شریعت دارد و کلید اصلی برای بازگشایی درهای معرفت و اسرار قرآنی است و مصداق روایتی است که تفکر در آن را برتر از شصت سال عبادت میداند.
به اعتقاد ایشان، وضع الفاظ برای روح معانی یکی از وجوهی است که
جامعیت قرآن را از جهت الفاظ تایید میکند؛ زیرا منحصر نبودن الفاظ در معانی حسی و طبیعی، این الفاظ دایره گستردهتری مییابند و دارای نوعی احاطه و شمولاند و میتوانند معانی گستردهای را در خود جای دهند.
امام خمینی بحث مفصلی از آن را در آثار خود ارائه کرده است و در میان اندیشمندان معاصر کسی مانند امام خمینی به این موضوع توجه نداشته است. از دیدگاه ایشان این موضوع دارای آثار متعددی است و کلید حل بسیاری از مشکلات و شبهات کلامی، فلسفی و تفسیری و عرفانی است. ایشان در این بحث تقریر خاصی از این موضوع ارائه میکند که مبتنی بر وضع واضع است و از این طریق اشکالهای احتمالی که ممکن است بر گستره این امر وارد شود، رفع میکند.
به اعتقاد امام خمینی الفاظ برای مفاهیم عام و روح معنا وضع شدهاند و واضع الفاظ اگرچه در زمان وضع معانی مجرد و روح معنا را در نظر نداشته است، آنچه الفاظ برای آن وضع شدهاند، معنای مجرد است که مقید به مصداق معینی نیست اگرچه ممکن است واضع گمان کند مفهوم منحصر در مصداقی است، این گمان او لفظ را مقید به آن وضع نمیکند و ازاینجهت معانی دیگر و حقایق طولی آن نیز بر لفظ منطبق است.
از جمله آثار و کارکردهای نظریه روح معانی در نگاه امام خمینی، فهم صحیح از متون دینی و آیات متشابه است. امام خمینی در تفسیر آیات متشابه از طریق حمل الفاظ بر روح معانی وارد شده و معتقد است بر اساس این قاعده، تفسیر آیاتی مانند میزان، قلم،
عرش با
تاویل صحیح امکانپذیر است زیرا تاویل بازگرداندن لفظ از معنای ظاهری به معنای باطنی و حقیقی خود است و این قاعده نیز باب تاویل را بر سالک باز میکند و سالک به معانی باطنی از کتاب الهی دست مییابد. امام خمینی آیاتی نظیر
(الرَّحْمَنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی) و آیه
(وَجَاء رَبُّکَ) حمل آنها بر معانی ظاهری را خلاف عقل و برهان میداند.
میان
مقام وضع و
مقام استعمال تفاوت وجود دارد؛ به این بیان که برای وضع، واضع هر کدام از لفظ و معنا را جداگانه لحاظ میکند و لفظ را نشانه معنا قرار میدهد، ولی در مقام استعمال، لفظ جنبه مرآتیت برای معنا دارد و گویی در معنا فانی میشود.
•
فرهنگنامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۷۹۹، برگرفته از مقاله «وضع الفاظ». • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.