جشن (جهان اسلام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ملاکهای تفکیک و تقسیم انواع جشنهای
مسلمانان با آنِ دیگران متفاوت نیست.
مسلمانان بر اساس تعالیم، سنن و مناسبتهای دینی و در درجه بعد، مناسبتها و بزرگداشتهای مذهبی و فرقهای جشنهای مختلفی داشتهاند.
اهمیت بنیان
خانواده در
اسلام و رواج روابط گسترده و مستحکم خانوادگی و
عشیرهای در تمام سرزمینهای اسلامی، انبوهی از
جشنهای خانوادگی را ایجاب میکرد.
در کنار اینها،
جشنهای اسطورهای و
طبیعی و
ملی و
محلی اقوام غیرعربی را نیز که اسلام پذیرفتند باید در نظر داشت.
تشکیل
حکومت از نخستین سالهای ظهور اسلام و برپابودنِ همواره حکومتهای باشکوه و ثروتمند
مسلمان در سراسر دوره اسلامی، مقتضی برگزاری جشنهای متنوع
سیاسی و
حکومتی بود.
البته باید توجه داشت که مانند هر جای دیگری، در جهان اسلام نیز نمیتوان به طور قطع، جشنها را در چارچوبهای دقیق و منضبط محصور کرد و هر یک را به مبنایی کاملاً روشن و اختصاصی منسوب دانست.
بسیاری از جشنهای مسلمانان کمابیش از محتواهای دینی برخوردار شدهاند و جشنهای خانوادگی نیز گاه در
خاندانهای حکومتگر جنبه عمومی و حکومتی میگرفته است.
از آنجا که تاکنون بررسی کامل و همه جانبهای در باره تعداد جشنهای رایج در جهان اسلام به عمل نیامده است، به دست دادن فهرستی قابل اعتماد از آنها میسر نیست.
در این مقاله با تلاش برای ارائه گونهای مرزبندی اولیه، به طور اجمال به شماری از این جشنها اشاره میشود:
بنا بر
حدیث معروفی از
پیامبر صلیاللّه علیهوآلهوسلم در باره
روز جمعه که
خدا این روز را برای مسلمانان
عید قرار داده (جعله اللّه للمسلمین عیداً) و
روایاتی دیگر که در برخی از آنها به
آذین بستن، نو پوشیدن و دیگر رفتارهای جشنی و مظاهر
سرور و خوشحالی در روز جمعه توصیه شده است،
مسلمانان
جمعه را عید میدانستهاند ولی در حال حاضر این روز به منزله روز برگزاری
نماز جمعه، استراحت و فرصتی برای
نظافت و دید و بازدید است و کارکرد اختصاصی جشنی ندارد
).
در کشورهای اسلامی که تقویم رسمی آنها هجری است جمعه، روز تعطیل هفتگی است.
نمونههای
جشنهای دینی و
مذهبی به ترتیب تقویم قمری.
برخی از مسلمانان در اول و دوم
محرّم به مناسبت سالگرد
هجرت پیامبر از
مکه به
مدینه جشن میگیرند هر چند که این هجرت در
ماه ربیع الاول واقع شده و بعداً در سال هفتم هجری به دستور
عمر آن را در اول محرّم، که آغاز سال قمری است، تاریخگذاری کردند (برای مواردی از برگزاری این جشن به این منابع رجوع کنید
).
گروههایی از مسلمانان
سنّی در روز دهم محرّم
روزه میگیرند و حتی
رفتارهای جشنی از خود بروز میدهند (برای نمونهای روشن در مراکش به این منبع
و در تونس به این منبع
رجوع کنید).
حتی در برخی منابع شمار زیادی از مناسبتها را به
روز عاشورا مربوط دانستهاند
لیکن با این وصف و نیز حتی اگر روایاتی که در باره جواز روزه گرفتن در عاشورا از قول پیامبر وارد شده
درست باشند (برای نقد به این منبع رجوع کنید
) به هیچ روی بر کارکرد جشنی این عمل در اسلام دلالت ندارند.
از سوی دیگر شواهدی در دست است که نشان میدهد
بنی امیه از روی دشمنی با
اهل بیت پیامبر و به انگیزه فرو کاستن تأثیر
شهادت حسین بن علی علیهالسلام، بر عید گرفتن این روز تأکید داشتند و کارکرد جشنی را به عنوان ترفندی سیاسی و تبلیغاتی بر عاشورا بار کردهاند.
برخی مسلمانان به ویژه
شیعیان ایران، عراق، هند و پاکستان، سپری شدن
ماه صفر را که بهزعم آنان ماه
غم و
اندوه است جشن میگیرند.
در
کربلا، زنان کوزههایی حاوی
زغال،
آب و
نمک و
پول خرد را برای رفع
شر و دفع
نحوست از بام
خانه به داخل کوچه پرت میکردهاند.
اهل سنّت در دوازدهم ربیع الاول و شیعیان در هفدهم این ماه
میلاد نبوی را جشن میگیرند.
هر چند برخی مسلمانان مثلاً در هند و پاکستان، دوازدهم ربیع الاول را به عنوان روز
رحلت پیامبر (برای قول به رحلت پیامبر در این روز به این منابع
و برای نقد این قول به این منبع
و برای نقد جامع اقوال مختلف در باره تاریخ وفات پیامبر به این منبع
رجوع کنید) به سوگواری و برگزاری باره
وفات میپردازند و نیز با وجود مخالفت شدید گروههایی محدود از مسلمانان با جشن گرفتن میلاد نبوی و حتی تحریم آن از جانب
وهابیهای عربستان و
دِیوبندیهای هند ، در حال حاضر این جشن از مهمترین
جشنهای اسلامی به شمار میرود و با تفصیل بسیار به همراه ادبیات ویژه خود ــ
مولدیات در سراسر جهان اسلام اجرا میشود (برای گزارش آن در مصر به این منبع
و در لبنان به این منبع
و در هند
و در میان مسلمانان چین و ژاپن به این منبع
رجوع کنید).
مولد الحسنین جشنی است که اهالی قاهره آن را در نیمه
ربیع الاخر در محل
جامع الحسنین که به زعم آنان
مدفن رأس الحسین است برگزار میکنند.
این جشن که در قاهره پس از
مولد نبی، در درجه دوم اهمیت قرار دارد معمولاً در یک روز سهشنبه گرفته میشود.
در پنجم
جمادی الاولی در مناطق شیعهنشین به اختصار
جشن گرفته میشود (برای این جشن در افغانستان به این منبع رجوع کنید
).
در ایران این روز را روز ملی پرستار اعلام کردهاند.
مصریان تولد
زینب کبری سلاماللّهعلیها را در نیمه
ماه رجب، و معمولاً در شب چهارشنبه، در جامعی که به گمان آنان مدفن زینب است جشن میگیرند.
این جشن عملاً از دو هفته قبل تا تاریخ مذکور به طول میانجامد.
تولد حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها در میان شیعیان، در بیستم
جمادی الاخره جشن گرفته میشود.
امروزه در ایران از این روز به عنوان
روز زن و
روز مادر استقبال قابل توجهی به عمل میآید.
تولد
امام علی علیهالسلام، در سیزدهم رجب از مهمترین
جشنهای شیعیان است.
مبعث و معراج پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله در ۲۷ رجب جشن گرفته میشود.
در دکن هندوستان این جشن در منطقههای مختلف در ۱۵، ۱۶ یا ۲۷ رجب برگزار میشود و بیشتر، افراد متدین و تحصیلکرده در آن شرکت میکنند.
میلاد
امام شافعی در اولین یا دومین چهارشنبه از شعبان در مدفن او در جنوب قاهره جشن گرفته میشود.
شیعیان به ترتیب در سوم، چهارم و پنجم
شعبان، تولد
امام حسین،
ابوالفضل العباس و
علی بن حسین علیهمالسلام را جشن میگیرند.
نیمه شعبان با سه عنوان مختلف: شب برات/ برائت و به ویژه نزد شیعیان شب میلاد
امام مهدی عجلاللّه تعالیفرجه و نیز سالگرد
ازدواج علی علیهالسلام و
فاطمه علیهاالسلام جشن گرفته میشود.
شماری از مسلمانان شب چهاردهم یا پانزدهم شعبان (
لَیلَةُ المَحْیة) را همان شبی میدانند که
خداوند در آن، مقدّرات سالانه هر کسی را تعیین میکند.
مسلمانان در این شب به
احیا و
عبادت،
زیارت اهل قبور و طلب
آمرزش برای
ارواح درگذشتگان و نثار شربت و
نان و
حلوا و افروختن
شمع میپردازند.
فاتحه چراغان (افروختن چراغ و فاتحهخواندن بر آن) در هند و کوچهگردی کودکانِ ترانهخوان و طالب خیر و
اِنعام از در خانههای مردم در سه شب متوالی منتهی به نیمه شعبان در عراق و ترقهبازی و آتشبازی از آداب و رسوم این جشن است
برای این جشن نزد
یزیدیه به این منبع رجوع کنید
).
در برخی مناطق (مثلاً در لبنان و اندونزی) در این شب یاد همه
اولیا و
قدیسان را گرامی میدارند.
در ایران که به عقیده
عوام، در این شب فرود یک شهابسنگ/ «تیر شهاب» به خانه علی علیهالسلام نشانه انتخاب او به عنوان داماد پیامبر صلیاللّهعلیهوآله تلقی میشد، مردم به مناسبت این جشن آتشبازی بزرگی برپا میکردند، دولت مبلغی گزاف به این کار اختصاص میداد و عدم مشارکت در این آتشبازی مذهبی، عملی سخت
منکر به شمار میآمد.
شعبانه جشنی است که در آخرین روز شعبان در مراکش با به راه انداختن کاروان شادی برگزار میشود.
ماه رمضان گرچه از نگاه غیرمسلمانان، مملو از تشریفات و مراسم گوناگون است در واقع هرگز در تعالیم اسلامی به عنوان جشنی یک ماهه تلقی نشده هر چند در باره جشنهایی که در استقبال از این ماه برگزار میشد یا در باره برخی رفتارهای جشنی مثلاً بازیها و ضیافتهای پرخرج در طول شبهای آن در منازل و مساجد گزارشهای بسیار هست.
در ایران در روز آخر ماه شعبان جشن کلوخاندازان/ سنگاندازان را برگزار میکردند و در این آخرین فرصت قبل از رمضان به زیادهخواری جشنی میپرداختند
(برای برخی رفتارهای غیرشرعی رایج در این جشن از جمله
بادهگساری افراطی به این منابع رجوع کنید
) (برای جشنِ ندیدن
هلال رمضان که در نوع خود بینظیر است و در آن، مصریان در شب آخر شعبان و در صورتی که
رؤیت هلال رمضان بر آنان اثبات نشود، شادمانه
جشن گرفته شب را به
سورچرانی میگذرانند، به این منبع رجوع کنید
).
با آنکه رمضان، اصولاً ماه
خودسازی و
ریاضت بوده است در حال حاضر در برخی سرزمینهای اسلامی به ویژه در کشورهای عرب حاشیه
خلیج فارس، شبهای این ماه بیشتر حال و هوای جشن به خود میگیرد و به جبران کمتحرکی روزها، شبها تا
سحر خیابانها پر از جمعیت و بازارها پررونق میشوند به طوری که
عید فطر در پایان ماه به صورت نقطه اوج یک جشنِ سی روزه جلوهگر میشود.
شیعیان ایران روز مرگ ابن ملجم را در ۲۷ رمضان به مناسبت
قصاص و
اعدام قاتل امام علی علیهالسلام جشن میگرفتند.
عید فطر یا
عید صغیر پس از پایان رمضان در اول
شوال همراه با کاملترین مجموعه از رفتارهای جشنی برگزار میشود.
این
عید را با عناوین متعدد دیگری نیز مینامند از جمله: در ایران:
عید رمضان، عید روزه گشادن،
در ترکیه: کوچوک بایرام و شِکِر بایرامی، در اندونزی: لِبَرَن.
طول معمول این جشن، سه روز است ولی در برخی نقاط عملاً بیش از این و حتی تا یک ماه (مثلاً در ناحیه مالایا) و بر عکس در ایران تنها یک روز طول میکشد.
این جشن در ایران مانند بسیاری دیگر از
اعیاد دینی و
مذهبی بیشتر جنبه عبادی دارد و با رفتارهای جشنی گستردهای همراه نیست (برای برخی از این رفتارها به این منبع
و برای تفصیل این جشن در کشورهای عربی و آسیای جنوب شرقی به این منابع رجوع کنید
).
در گذشته که پوشش/ کسوت
کعبه رسماً به خرج
سلاطین مصر در این کشور دوخته و آماده میشد، کارِ تهیه آن را از چند روز بعد از عید فطر آغاز میکردند و سپس آن را بعد از برگزاری جشنهای مفصّل و تشریفات مختلف سرانجام در اواخر شوال همراه موکبی با
قافله بزرگ حاجیان مصری به سمت
مکه حرکت میدادند.
تولد
امام رضا علیهالسلام، در یازدهم ذیقعده در میان
شیعیان به ویژه در شهر مشهد که
مدفن و
مزار آن حضرت است جشن گرفته میشود.
عید قربان یا
عید اضحی /
عید النَّحْر /
عید کبیر، جشن بزرگی است که در دهم
ذیحجه برگزار میشود و معمولاً چهار روز طول میکشد.
این جشن را در ایران، عید گوسپندکشان،
در هند، بَقَر، بَقْره عید، در ترکیه، بویوک بایرام و قربان بایرامی، در اندونزی، لبرن حاجی و در مالایا، هری رایا حاجی میخوانند (برای تفصیل در باره این جشن به این منابع رجوع کنید
).
از زمان
آل بویه به این سو، شیعیان روز هجدهم ذیحجه را به عنوان روز اعطای
منصب و اعلام
وصایت علی علیهالسلام که به دست
پیامبر صلیاللّهعلیهو آلهوسلم در بازگشت از
حجة الوداع صورت گرفت جشن میگیرند
(
مرتضی عاملی تاریخ ابداع این جشن را بسیار پیشتر از عهد آل بویه دانسته است).
(برای اهمیت این عید نزد
نُصَیریه از
فرق شیعه به این منبع،
برای تفصیل برگزاری این عید در
دوره فاطمی به این منبع
و برای انبوهی از آثار در باره این عید به این منبع
رجوع کنید).
برقراری پیوندهای
برادرخواندگی یا
خواهرخواندگی ایمانی در میان شیعیان در این عید معمول بوده است.
بنا بر گزارشهای مختلف
(برای نقد به این منبع رجوع کنید
) از آنجا که شیعیان بغداد در قرن چهارم در گرامیداشت
روز غدیر و بروز رفتارهای جشنی در آن بروز و ظهور ویژهای داشتند، برخی از
اهل سنّت نیز در مقابل، هشت روز پس از آن یعنی ۲۶ ذیحجه را به مناسبت بزرگداشت روز پنهان شدن
ابوبکر در کنار پیامبر صلیاللّه علیهوآلهوسلم در
غاری به هنگام هجرت به مدینه، «
یوم الغار» نامیده جشن گرفتند.
بعدها این روز و نیز نهم ربیع الاول محمل رفتارهای جشنی افراط آمیز دیگری از جانب برخی عوام
شیعه گردید که امروزه بسیار رنگ باخته است.
در کنار این جشنها (برای فهرستهای کمابیش مشابهی از اعیاد تقویم قمری به این منابع رجوع کنید
)، و صرفنظر از جشنهای پراکندهای که در میان
مذاهب و
فرقههای کوچک و بزرگ اسلامی رایج است (برای نمونههایی از این جشنها به این منابع رجوع کنید
)، جریان تصوف نیز در جهان اسلام، به تنهایی بستر و مایه انبوهی از جشنها با محتوای دینی گردیده است که عمده آنها را موالید و اعراس (
عُرْس) پیران و
مشایخ بزرگ
صوفیه تشکیل میدهد.
در واقع جشن مولد نبی به اولیا و پیران صوفیه تسری یافت گو اینکه معمولاً صوفیان به ویژه در هند، جشن تولد پیرانشان را در سالروز وفاتشان برگزار میکنند از این رو که معتقدند روز
مرگ، روز تولد مجدد و حقیقی آنهاست و باید برای مرگ سالکِ واصل جشن/ عُرس گرفت.
اهمیت اینگونه از جشنها در کشورهای مختلف اسلامی بسیار متفاوت است.
در حالی که مثلاً در ایران چنین مواردی عمومیت ندارد در مصر، برای هزاران
شیخ و
صوفی جشن مولد برگزار میشود به طوری که برخی از
صوفیان بخش اعظم عمر خود را در جشنهای پیدرپی این مشایخ سپری میکنند.
از مهمترین موارد این موالید در مصر، جشن عظیم مولد امام
سید احمد بَدَوی یا
مولد احمدی در طَنْطاست که با شکوه بسیار چند بار در سال در تاریخهای مختلف جشن گرفته میشود.
عرسهایی که بر گور
مشایخ صوفی در هند برگزار میشود نیز به سبب حضور انبوه جمعیت و
رقص و
موسیقی و جلوههای رنگارنگ خیرهکننده و به ویژه مراسم راه رفتن از روی
آتش از شهرت جهانی برخوردار است.
اصولاً هر منطقهای در هند
پیری دارد که برای او عرس میگیرند و معمولاً عوام
مسلمانان، ماههای سال را به نام شیخی که عرس او در آن ماه برگزار میشود میخوانند، مثلاً
ربیع الاخر را ماه میرانجی،
جمادی الاولی را ماه مَدَر و
جمادی الاخره را ماه خواجه معینالدین مینامند.
از انواع دیگر
جشنهای صوفیانه میتوان به مراسم سالیانه اخوت اشاره کرد که نمونه معروف آن از آنِ اعضای
طریقتِ دَرقاویه در مراکش است.
مراسم ذکر صوفیانه نیز در بسیاری از
طریقتها جنبههای جشنی پیدا کرده است.
در بعد از ظهر دو روز اول اعیاد فطر و قربان در لبنان، مشایخ صوفیه و شاگردانشان حلقههای ذکری برپا میکنند که چندان مورد قبول علمای منطقه نیست.
این صوفیان با ساز و آواز و رقصِ
شمشیر و
خنجر به سمت مقابر اولیا و مشایخ خود راهپیمایی میکنند و در حلقههای ذکری که در این مکانها برگزار میکنند، علاوه بر سماعهای صوفیانه، اعمال خارقالعادهای را چون فرو کردن آلات تیز و برنده در بدن خود به نمایش میگذارند.
برخی صوفیان مصر نیز در حلقههای
ذکر و
سماع و در اعیاد مختلف، زغال افروخته در دهان خود میبرند، شیشههای خرد شده را میبلعند و میخهای تیز در چشمهای خود میکشند.
در جشن صوفیانه دیگری به نام
خَمیس الدَّعْسَه / پنجشنبه لگدکوبکردن، که هر سال مطابق با پنجشنبه مقدّس
مسیحیان (آخرین پنجشنبه قبل از قیام
مسیح)، در دو منطقه از لبنان ــ قبّه ولی سیدالشیانی و مزار
نوح نبی در کرک برگزار میشود و برخی مسیحیان نیز در آن شرکت میکنند، مریدان شیخ صوفی در کنار هم بر روی زمین دراز میکشند و شیخ سوار بر
اسب از روی بدنهای آنها عبور میکند.
پس از عبور موفقیتآمیز و بیآسیب اسب شیخ از روی بدنهای مریدان، جشن با ساز و آواز ادامه مییابد.
این مراسم را صوفیان مصر با عنوان دَوْسَه در جشنهای
مولد نبی، مولد
امام شافعی و
معراج نیز اجرا میکنند.
جشنهایی که معمولاً در آغاز برای یادآوری فصلها و تنظیم برنامههای
کشاورزی ابداع میشدند و با گذشت زمان، مناسبتها و نیز کارکردهای دیگری به آنها افزوده میشد از دوران بسیار کهن در سرزمینهایی که بعداً
اسلام پذیرفتند وجود داشته و
جشن گرفتن برخی از آنها همچنان معمول است.
از مهمترین این جشنها، جشنهای آغاز سالاند که بنا بر تقویمهای مختلف، زمان آن متفاوت میافتد.
غیر از
نوروز که مهمترین و مناسبترین جشن آغاز سال در میان تقویمهای جهان است و درست در نقطه اعتدال ربیعی آغاز میشود و جشنهای زیر مجموعه آن (نوروز)، اقوام دیگری هم که استفاده از تقویم شمسی را میشناختهاند معمولاً جشنهای آغاز سال را در
بهار میگرفتهاند.
جشنهای بهاره در میان جشنهای وابسته طبیعت از بالاترین
کمیت برخوردارند.
با این حال جشنهای آغاز سال در دیگر تقویمهای رایج در جهان اسلام در فصلهای دیگر یا به صورت گردشی نیز برگزار میشده است.
مثلاً در مصر، آغاز سال شمسی با عنوان
سال ایرانی یا
شامی در اوایل بهار، آغاز
سال قبطی در ماه شهریور/ اواخر اوت و آغاز سال قمری به صورت گردشی جشن گرفته میشد.
در مراکش، آغاز سال شمسی با عنوان حاگوزه جشن گرفته میشود.
در همین کشور جشن بهاره دیگری به عنوان عید سُلطان الطَّلَبَه هر سال در نیمه دوم آوریل = اوایل اردیبهشت برگزار میشود که طلاب مدرسه قرویین در فاس سنّتاً در آن نقش فعالی برعهده دارند.
در تونس نیز جشنی بهاره به نام مایو با منشأ پیش از اسلامی هنوز برگزار میشود (برای جشن بهاره سری صال = سرِ سال نزد یزیدیه به این منبع،
برای گزارشهایی از جشنهای بهاره غیر از نوروز در ایران به این منابع
و برای جشن بهارهای به نام گل سرخ که در کناره
مقبره خواجه بهاءالدین نقشبند (متوفی ۷۹۱) در بخارا برگزار میشود به دانشنامه اسلام رجوع کنید).
یکی دیگر از معروفترین جشنهای بهاره که با سنّت دینی آمیختگی وثیقی یافته
جشن خضر الیاس یا
خواجه خضر است که در اواسط بهار (اواخر آوریل و اوایل مه = اردیبهشت) هر سال در سرزمینهای مختلف اسلامی از جمله در ترکیه، آذربایجان، بالکان، آسیای میانه، عراق و هند برگزار میشود و با نذرهای متعدد و مشارکت فعالانه زنان و دختران همراه است.
در این جشن گونهای شعر عامیانه ترکی موسوم به مانی که برای
تفأل و
پیشگویی به کار میرود نیز در مناطق ترکزبان مورد توجه است.
جشنهای آغاز سال/ رأس السنه/ رأس العام قمری در اول محرّم برگزار میشده است ولی به سبب جابجا شدن زمان آن در تقویم قمری، در ادوار گذشته چندان مورد استقبال نبود (برای نمونههایی از جشن آغاز سال قمری در جهان اسلام به این منابع مراجعه کنید
) و در عصر حاضر نیز با وجود تلاش برخی پیشگامان فکری و فرهنگی عرب برای احیا و رونق بخشیدن به این جشن و جنبه رسمی یافتن آن در سالهای اخیر، آغاز سال قمری هنوز به صورت یک جشن تمام عیار در نیامده است.
از دیگر جشنهای وابسته به
طبیعت باید به اعیاد و مراسم مختلفی که به مناسبت بالا آمدن آب
رود نیل یا بازگشایی سالیانه همه خروجیهای دو طرف مسیر اصلی این رود برگزار میشده ــ وفاء النیل، فتح الخلیج و لیلة النقطه و نیز مراسم باستانی قربانی کردن برای این
رود با عنوان عروسة النیل که اکنون به صورت نمادین برگزار میشود ــ اشاره کرد.
جشنها و آیینهای
خانوادگی را میتوان با آشکاری بیشتر به تعبیر آرنلد وانگنپ، در شمار آیینهای گذر تلقی کرد.
در واقع عبور
انسان از هر یک از مراحل زندگی و ورود و تشرف او به مرحله بعدی ــ از
تولد تا
مرگ ــ از ادوار بسیار کهن تاکنون با آیینها و معمولاً با رفتارهای جشنی همراه بوده است.
تولد
کودک در یک خانواده، به ویژه تولد نخستین کودک در سنّت اسلامی یکی از نشانههای توفیق والدین در مرحلهای از زندگی بود و با توجه به اهمیت بنیان
خانواده و ارزش
توالد و بقای نسل در
تعالیم اسلام (خانواده) مسلمانان، همواره تولد کودک را با شادی و
رفتارهای جشنی برگزار میکردند.
این مراسم برای تولد
نوزادان ذکور مفصّلتر از آنِ نوزادان مونث بود
(برای نمونه جشنهای تولد در خاندانهای سلطنتی در
دوره عباسی به این منبع،
در هند به این منابع
رجوع کنید).
علاوه بر جشنهای
نامگذاری کودک
و
عقیقه برای او،
ختنه نیز از موجبات برپایی جشنهای مفصّل خانوادگی بوده است
(برای مواردی در خانوادههای سلطنتی به این منابع،
برای برگزاری جشنهای خانوادگی از جمله ختنه و نیز
عروسی یا نقل مکان به منزل جدید در ایام
اعیاد دینی مثلاً در
عید قربان یا مولد نبی به این منبع
و برای جشنهای مربوط به روییدن نخستین دندانهای کودک به این منابع
رجوع کنید).
یکی دیگر از جشنهای خانوادگی که با دعوت از همسایگان و خویشان و آشنایان و پذیرایی از آنها با خوراکیهای ویژه این جشنها و تشکیل کاروانهای کوچک شادی برگزار میشد، جشن آغاز به تحصیل کودک در مکتب و آغاز تعلم
قرآن و در نهایت، پایان آموزش مقدماتی و اولین ختم قرآن کودک بود که
تحذیق خوانده میشد.
آنچه به این مناسبت برای پسر
مهدی خلیفه عباسی (حک: ۱۵۸ـ۱۶۹) یا برای
معتز (حک: ۲۵۲ـ۲۵۵) با مخارج هنگفت و بذل و بخششهای بسیار و آزاد کردن صدها
بنده برگزار شد
از معروفترین جشنهای
تحذیق کودک به شمار میرود.
این جشن تا آغاز دوره تعلیمات نوین در مناطق مختلف جهان اسلام برگزار میشد و قدردانی و جبران بخشی از زحمات
معلم مکتبدار از جانب
پدر کودک قسمتی از کارکردهای آن را تشکیل میداد
(برای جشنی دیگر به نام شرافه که در مکتبخانههای سودان مرسوم بوده به این منبع رجوع کنید
).
جشنی مشابه در برخی مناطق به مناسبت کسب توانایی فرزند در برخی مشاغل و حِرَف از جمله نَجاری، خراطی، سلمانی، خیاطی، صحافی و نظایر اینها و نه همه مشاغل با حضور رئیس و اعضای برجسته صنفِ مربوط، در منزل پدر کارآموخته جوان برگزار میگردید و پس از صرف
غذا و قرائت
فاتحه و
دعا و تبریک حاضران، به نو ورودِ صنف، شالی عطا میکردند که نشانه تأیید عضویت او شمرده میشد.
این مراسم را
شَدُّالوَلَد میخواندند (برای تفصیل آن در مصر به این منبع،
برای شَدّ به عنوان مراسمی اساساً صنفی که با
ولیمهای هم همراه بود به این منبع
رجوع کنید).
عروسی با در بر داشتن مجموعهای از جشنهای کوچک و بزرگ به هم پیوسته و تفصیل فراوان، مهمترین جشن خانوادگی است.
دیدن و پسندیدن
دختر از جانب خانواده داماد،
خواستگاری،
نامزدی،
عقد، جهازبران، حمامهای آیینی، حنابندان، عروسبران،
زفاف، سلام و
ماه عسل از مناسبتهای عمده جشنهای زیرمجموعه عروسی در سرزمینهای اسلامی بود که از چند روز تا چند ماه به طول میانجامید (برای تفصیل در ایران به این منابع،
در کشورهای عربی به این منابع،
در افغانستان و هند به این منبع،
در چین، اندونزی و ناحیه مالایا به این منابع
و برای نمونههای معروف در خاندانهای سلطنتی به این منابع
رجوع کنید).
شفا گرفتن و برخاستن از بستر
بیماری که در زمینه فکری بشر قدیم به منزله یافتن عمری دوباره بود و گاه در پی
نذری برای اطعام و بخشش صورت میگرفت مناسبت دیگری برای جشنهای خانوادگی بود.
در این موارد به ویژه باید از جشنهایی یاد کرد که پس از
حجامت و
فَصْد یا بهبود یافتن از جراحات، در خانوادههای سلطنتی برگزار میشد.
به سلامت بازگشتن از
سفر به ویژه سفر به مناطق دوردست به سبب دشواریهای آن در ادوار قدیم و خطرات مختلفی که
جان و
مال مسافر را تهدید میکرد درحقیقت به منزله گذشتن از مرحلهای سخت در زندگی در خور جشن گرفتن و
تهنیت گفتن بود.
این رسم در دوره اسلامی به ویژه در بازگشت از سفر
حج که آن نیز به مثابه تولدی روحانی، نوعی از گذر محسوب میشود
و در میان شیعیان در بازگشت از سفر زیارتی به
عتبات، تفصیل یافته است.
گو اینکه
حاجی یا [[|زائر]]، قبل از عزیمت به این سفرها در منزل خود مجلسی میآراید و ولیمه میدهد و از حاضران
طلب عفو میکند، همواره مراسم استقبال از او در هنگام بازگشت باشکوهتر است و گاه تا چند روز به طول میانجامد.
رفتارهای جشنی در بازگشت حجاج، در کشورهای عربی به ویژه عراق و مصر بسیار قابل توجه است (برای جزئیات به این منابع رجوع کنید
).
در مصر، علاوه بر جشن روز بازگشتِ حاجی (
حَفْلَةُ النُّزُول)، پس از یک هفته جشن دیگری (
حفلة السُّبُوع) نیز به مدت یک شبانهروز در منزل او برگزار میشود.
مسافران در بازگشت از هر یک از سفرها از جمله حج، به اهل و
عیال و نزدیکان خود،
سوغات سفر پیشکش میکنند.
خلفا و سلاطین و حاکمان مسلمان نیز همچون سایر حاکمان، مبالغی گزاف از درآمد و ثروت مملکت خود را صرف برگزاری انواع و اقسام جشنهایی میکردهاند که مهمترین کارکردشان، تحکیم و تقویت نهاد حکومت و افزایش محبوبیت حاکمان بود.
عمدهترین جشنهای حکومتی عبارت بودهاند از: جشنهای جلوس/ بر تخت نشستن،
تاجگذاری یا
بیعت با
خلیفه یا
سلطان جدید که گاه سالگردهای آنها نیز
جشن گرفته میشد.
جشنهای رسیدن به
منصب و مقامی مهم در
حکومت در سطح
وزیران، فرمانروایان ولایات و برخی مقامهای عالی دیگر و نیز مراسم
خلعت گرفتن از خلفا و سلاطین
(برای انواع خلعتهای اعطایی مرسوم و آداب پوشیدن آنها به این منبع
و جشن اعلام
ولایت عهدی به این منبع
رجوع کنید).
جشنهای عزیمت سلطان به مسافرت یا بازگشت او و به ویژه رهسپارشدن لشکریان حکومتی به جنگی مهم و بیشتر بازگشت پیروزمندانه سپاهیان از نبرد.
گاهی اوقات حکومتها، در صورت مواجهه با شکستهای نظامی نیز به عنوان ترفندی تبلیغاتی، جشنهای عمومی ترتیب میدادند (برای نمونههایی از این جشنها در دوره
عثمانی پس از عقبنشینی یا لشکرکشیهای ناموفق محمد دوم در ۸۶۲، سلیمان قانونی در ۹۳۷ و مراد سوم در ۹۹۰ به دانشنامه اسلام رجوع کنید).
جشنهای دیپلماتیک که عمدتاً در استقبال و پذیرایی از سفیرانِ خلفا یا سفرای خارجی به ویژه از هند، چین، روم و فرنگ برگزار میشد و طبعاً شکوه و تفصیل این جشنها معانی ضمنی بسیار داشت و حاکی از میزان علاقه و توجه به کشور مورد نظر یا اهمیتی بود که برای روابط با دولت آن سرزمین قائل میشدند.
افتتاح بناهای نوساز.
همچنین استقلال و تأسیس حکومتهای ملی در جهان اسلام، شمار زیادی از
جشنهای سیاسی و
حکومتی را موجب میشده است (برای نمونه از جمله در ترکیه: عید جمهوریت در ۲۸ تا ۳۰ اکتبر (به مناسبت اعلام جمهوری در ترکیه در ۱۹۲۳ میلادی)، عید ظفر در ۳۰ اوت (به مناسبت پیروزی در جنگ دوملوپینار در ۱۹۳۲ میلادی)، عید حاکمیت ملی در ۲۲ تا ۲۴ آوریل (به مناسبت گشایش مجلس ملی ترکیه)، عید گنجلیک (جوانان) در ۱۹ مه (به مناسبت سالروز ورود آتاتورک به خاک ترکیه)، عید آزادی در اول مه (به مناسبت آزادی ترکیه از اشغال دشمن پس از جنگ جهانی اول)؛ در تونس: جشنهای انقلاب در ۱۸ ژانویه، استقلال در ۲۰ مارس، پیروزی در اول ژوئن، جمهوری در ۲۵ ژوئیه، خروج اشغالگران در ۱۵ اکتبر، تولد رئیس جمهور بورقیبه در ۳ اوت؛ در پاکستان: استقلال در ۱۴ اوت، تولد قائم اعظم محمدعلی جناح در ۲۵ دسامبر
در اندونزی: اعلام استقلال در ۱۷ اوت
در ایران: قبل از انقلاب؛ اعلان حکومت
مشروطه در ۱۴ مرداد و پس از انقلاب؛ اعلان
جمهوری اسلامی در ۱۲ فروردین، پیروزی
انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن و جشنهای دیگر).
(۲) محمد بن حسین آقاجمال خوانساری، عقایدالنساء مشهور به کلثوم ننه، در عقاید النساء و مرآت البلهاء: دو رساله انتقادی در فرهنگ توده، چاپ محمود کتیرائی، تهران: طهوری، ۱۳۴۹ ش.
(۳) محمود شکری آلوسی، بلوغالارب فی معرفة احوال العرب، چاپ محمد بهجه اثری، بیروت (۱۳۱۴).
(۴) ابن ایاس، بدائع الزهور فی وقائع الدهور، چاپ محمد مصطفی، قاهره ۱۴۰۲ـ۱۴۰۴/۱۹۸۲ـ۱۹۸۴.
(۵) ابن ایاس، نزهة الامم فیالعجائب و الحکم، چاپ محمد زینهم محمد عزب، قاهره ۱۹۹۵.
(۶) ابن بابویه، کتاب من لایحضره الفقیه، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۴۱۴.
(۷) ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطه، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۸) ابن تیمیه، اقتضاءالصراط المستقیم مخالفة اصحاب الجحیم، (بیجا، بیتا).
(۹) ابن حجر عسقلانی، فتحالباری بشرح صحیح البخاری، مصر ۱۳۴۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۱۰) ابن زبیر، کتاب الذخائر و التحف، چاپ محمد حمیداللّه، کویت ۱۹۵۹.
(۱۱) ابن صاحب الصلاة، المنُّ بالامامة: تاریخ بلاد المغرب و الاندلس فی عهدالموحدین، چاپ عبدالهادی تازی، بیروت ۱۹۸۷.
(۱۲) ابن عبدربّه، العقد الفرید، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸ـ۱۴۱۱/ ۱۹۸۸ـ۱۹۹۰.
(۱۳) ابن عماد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب.
(۱۴) ابن قیم جوزیه، زادالمعاد فی هدی خیرالعباد، چاپ شعیب ارنؤوط و عبدالقادر ارنؤوط، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۱۵) ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
(۱۶) ابن ماجه، سنن ابن ماجه، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۷) ابن منظور، لسان العرب.
(۱۸) ابن ندیم، الفهرست.
(۱۹) سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابیداود، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۲۰) ابوریحان بیرونی، الا´ثار الباقیة عن القرون الخالیة، چاپ ادوارد زاخاو، لایپزیگ ۱۹۲۳.
(۲۱) ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، چاپ جلالالدین همائی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۲۲) ابوریحان بیرونی، کتاب القانون المسعودی، حیدرآباد دکن ۱۳۷۳ـ۱۳۷۵/۱۹۵۴ـ۱۹۵۶.
(۲۳) احمد ابوسعد، قاموس المصطلحات و التعابیر الشعبیة: معجم لَهجی تأصیلی فولکلوری، بیروت ۱۹۸۷.
(۲۴) محمد مناظر احسن، زندگی اجتماعی در حکومت عباسیان، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۲۵) غازی احمدی، «الموالد الدینیه فی مصر»، التراث الشعبی، سال ۷، ش ۴ (۱۳۹۷).
(۲۶) اردو دائرة معارف اسلامیة، لاهور ۱۳۸۴ـ۱۴۱۰/۱۹۶۴ـ۱۹۸۹، ذیل «آخری چهارشنبه» (از مرزا هادی علیبیگ).
(۲۷) ویلیام اسپنسر، سرزمین و مردم ترکیه، ترجمه علیاصغر بهرامبیگی، تهران ۱۳۴۵ ش.
(۲۸) دتیوس کلیفورد اسمیت، سرزمین و مردم اندونزی، ترجمه پرویز داریوش، تهران ۱۳۵۰ ش.
(۲۹) اشرفالدین حسینی، دیوان، چاپ محمد بهشتی، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۳۰) امیر بایزید اموی، «اعیاد الطائفة الیزیدیة»، التراث الشعبی، سال ۴، ش ۹ (۱۹۷۳).
(۳۱) احمد امین، قاموس العادات و التقالید و التعابیر المصریة، قاهره ۱۹۵۳.
(۳۲) عبدالحسین امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج ۱، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
(۳۳) محمدهادی امینی، عیدالغدیر فی عهد الفاطمیین، تهران ۱۳۷۶ ش.
(۳۴) ابوالقاسم انجوی شیرازی، گذری و نظری در فرهنگ مردم، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۳۵) اندونزی: گذشته و آینده، تهران: سفارت جمهوری اندونزی، (بیتا).
(۳۶) ابراهیم رزقاللّه ایوب، التاریخ الفاطمی الاجتماعی، (بیروت) ۱۹۹۷.
(۳۷) محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، چاپ محمد ذهنی افندی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۳۸) عبدالرحمان بدوی، مذاهب الاسلامیین، بیروت ۱۹۷۱ـ۱۹۷۳.
(۳۹) بیهقی، تاریخ بیهقی.
(۴۰) عبدالهادی تازی، جامع القرویین، بیروت ۱۹۷۲ـ۱۹۷۳.
(۴۱) سلیم طه تکریتی، «تقالید و اعراف من تکریت»، در عادات و تقالید الحیاة الشعبیة العراقیة، اعداد و تقدیم باسم عبدالحمید حمودی، بغداد: وزارة الثقافة و الاعلام، دارالشؤون الثقافیة العامة، ۱۹۸۶.
(۴۲) سلیم طه تکریتی، «کتاتیب التعلیم فی تکریت»، التراث الشعبی، سال ۷، ش ۵ و ۶ (۱۳۹۶).
(۴۳) سلیم طه تکریتی، «کسلات، الاعیاد فی بغداد»، التراث الشعبی، سال ۱۱، ش ۶ (۱۹۸۰).
(۴۴) علی تلعفری، «الاحتفال بظهور اول سن للاطفال فی تلعفر»، التراث الشعبی، سال ۴، ش ۱ (۱۹۷۲).
(۴۵) علی تلعفری، «دورة الحیاة فی تلعفر»، در عادات و تقالید الحیاة الشعبیة العراقیة، التراث الشعبی، ۱۹۸۶.
(۴۶) محسن بن علی تنوخی، نشوار المحاضرة و اخبار المذاکرة، چاپ عبود شالجی، بیروت ۱۳۹۱ـ۱۳۹۳/۱۹۷۲ـ۱۹۷۳.
(۴۷) عمرو بن بحر جاحظ، البخلاء، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۴۸) عمرو بن بحر جاحظ، کتاب التاج فی اخلاق الملوک، چاپ احمد زکیپاشا، قاهره ۱۳۳۲/۱۹۱۴.
(۴۹) عمرو بن بحر جاحظ، المحاسن و الاضداد، چاپ فوزی خلیل عطوی، بیروت ۱۹۶۹.
(۵۰) هوشنگ جاوید، موسیقی رمضان در ایران، تهران ۱۳۸۳ ش.
(۵۱) یعقوب جعفری، «تاریخچه پوشش کعبه»، میقات حج، سال ۴، ش ۱۲ (تابستان ۱۳۷۴).
(۵۲) نینا جمیل، الطعام فی الثقافة العربیة، لندن ۱۹۹۴.
(۵۳) جوادعلی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
(۵۴) اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت (بیتا)، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.
(۵۵) جهانگیر، امپراتور هند، توزک جهانگیری، چاپ محمدهادی معتمد الخدمت، چاپ سنگی لکهنو) ۱۸۶۳ (.
(۵۶) علی چگینی، اسلام در برونئی، تهران ۱۳۷۹ ش.
(۵۷) یوسف حبّی، «تقالید الولادة فی تونس»، التراث الشعبی، سال ۱۴، ش ۴ (۱۹۸۳).
(۵۸) جورج حبیب، «خضرالیاس»، همان، سال ۱، ش ۱۱ (ربیعالاخر ـ جمادیالاولی ۱۳۹۰).
(۵۹) حرّ عاملی، وسائل الشیعة.
(۶۰) عبدالرزاق حسنی، «الاعیاد الدینیة لدی الطائفة الیزیدیة»، التراث الشعبی، سال ۴، ش ۷ (۱۹۷۳).
(۶۱) قصی حسین، موسوعة الحضارة العربیة: العصر الفاطمی و الایوبی، بیروت ۲۰۰۵.
(۶۲) محمد بن عثمان حشایشی، الهدیة فی العادات التونسیة، چاپ احمد طویلی و محمد عنابی، تونس ۲۰۰۲.
(۶۳) علی بن ابراهیم حلبی، السیرة الحلبیة، چاپ عبداللّه محمد خلیلی، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
(۶۴) لحد خاطر، العادات و التقالید اللبنانیة، بیروت ۲۰۰۲.
(۶۵) خلیل بن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
(۶۶) لطفی خوری، «ملامح تراثیة مشترکة فی تقالید دوره الحیاة العربیة»، در عادات و تقالید الحیاة الشعبیة العراقیة، همان.
(۶۷) احمد زینی دحلان، السیرة النبویة، چاپ ناجی سوید، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
(۶۸) دهخدا، لغتنامه دهخدا.
(۶۹) سعید دیوهجی، «تقالید الزواج فی الموصل»، در عادات و تقالید الحیاة الشعبیة العراقیة.
(۷۰) محمود روحالامینی، آیینها و جشنهای کهن در ایران امروز، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۷۱) محمد بن یوسف زرندی حنفی، نظم دررالسّمطین، نجف ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
(۷۲) جرجی زیدان، تاریخ التمدن الاسلامی، چاپ حسین مؤنس، قاهره (بیتا).
(۷۳) احمد حمودی سامرائی، «من ذبائح و نذور الجاهلیه»، التراث الشعبی، سال ۱۳، ش ۴ (۱۹۸۲).
(۷۴) جعفر سبحانی، آئین وهابیت، قم ۱۳۷۸ ش.
(۷۵) «سنّتها و رسوم مذهبی اسماعیلیان بدخشان»، چشمانداز، سال ۱، ش ۱۱ (بهمن ۱۳۷۶).
(۷۶) عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الحاوی للفتاوی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۷۷) علی بن محمد شابشتی، الدیارات، چاپ کورکیس عواد، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۷۸) عبدالوهاب شاهرودی، «صفر و سفر: نگاهی دیگر به تاریخ وفات پیامبر (ص)»، مقالات و بررسیها، دفتر ۷۲ (۱۳۸۱ ش).
(۷۹)
محمدجواد شبیری، «تحقیقی در روز وفات پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم»، تحقیقات اسلامی، س ۴، ش ۱ و ۲ (۱۳۶۸ ش).
(۸۰) محمد عبدالسلام خضر شقیری، السنن و المبتدعات المتعلقة بالاذکار و الصلوات، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۸۱) احمد شلبی، الحیاة الاجتماعیة فی الفکر الاسلامی، قاهره ۱۹۸۶.
(۸۲) جعفر شهری باف، طهران قدیم، تهران ۱۳۸۱ ش.
(۸۳) شهمردان بن ابی الخیر، روضة المنجمین، چاپ جلیل اخوان زنجانی، تهران ۱۳۸۲ ش.
(۸۴) صباح ابراهیم سعید شیخلی، الاصناف فی العصر العباسی: نشأتها و تطورها، بغداد ۱۳۹۶/۱۹۷۶.
(۸۵) هلال بن محسِّن صابی، الوزراء، او، تحفة الامراء فی تاریخ الوزراء، چاپ عبدالستار احمد فراج، (قاهره) ۱۹۵۸.
(۸۶) احمد بن عبداللّه صاعدی شیرازی، حدیقة السلاطین قطبشاهی، چاپ علیاصغر بلگرامی، حیدرآباد دکن ۱۹۶۱.
(۸۷) نجلة قاسم صباغ، «جوانب من الحیاة الاجتماعیة فی عصر الرسالة الاسلامیة»، آداب الرافدین، ش ۱۳ (۱۴۰۱).
(۸۸) غلامحسین صدیقی، جنبشهای دینی ایرانی در قرنهای دوم و سوم هجری، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۸۹) احمد صوفی، «ایام الموصل و صبواتها»، التراث الشعبی، سال ۱، ش ۵ (شوال ـ ذیقعده ۱۳۸۹).
(۹۰) محمد بن یحیی صولی، ادب الکتّاب، چاپ محمد بهجة اثری، قاهره) ۱۳۴۱ (، چاپ افست بیروت) بیتا).
(۹۱) عبدالعزیز طباطبائی، الغدیر فی التراث الاسلامی، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(۹۳) طبری، تاریخ طبری (لیدن).
(۹۴) سلمان هادی طعمه، کربلاء فیالذاکرة، بغداد ۱۹۸۸.
(۹۵) رزق طویل، «الاعیاد بین الجاهلیة و الاسلام»، مجله الازهر، سال ۴۷، ش۱۰ (ذیحجه ۱۳۹۵).
(۹۶) مصطفی محمد طیر، «اعیادالمسلمین و غیرهم»، مجله الازهر، سال ۵۸، ش۱۰ (شوال ۱۴۰۶).
(۹۷) علی ظفرخواه، فولکلور خزانهسی، (تبریز) ۱۳۷۹ ش.
(۹۸) جعفر مرتضی عاملی، بزرگداشتها در اسلام (پاسخ به شبهات مخالفین)، ترجمه محمد سپهری، قم ۱۳۷۸ ش.
(۹۹) جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم، قم ۱۴۰۳.
(۱۰۰) عبدالمنصف محمود عبددالفتاح، «الاعیاد الاسلامیة و مالها من آثار طیبة فی نفوس المسلمین عامة»، مجلة الازهر، سال ۷۱، ش ۱۲ (ذیحجه ۱۴۱۹).
(۱۰۱) عبدالمنصف محمود عبددالفتاح، «الاعیاد فی الاسلام»، مجلة الازهر، سال ۵۷، ش ۱۲ (ذیحجه ۱۴۰۵).
(۱۰۲) محمد بن عبدالجبار عتبی، تاریخ یمینی، ترجمه ناصح بن ظفر جرفادقانی، چاپ علی قویم، تهران ۱۳۳۴ ش.
(۱۰۳) خطیب عدنانی، الملابس و الزینة فیالاسلام، لندن ۱۹۹۹.
(۱۰۴) محمود عرفان، «بار یافتن سفیران اسپانیا بحضور امیرتیمور در سمرقند»، آینده، ج ۳، ش ۴ (۱۳۲۳ ش الف).
(۱۰۵) محمود عرفان، «مهمانی عروس امیرتیمور از سفیران اسپانیا»، آینده، ج ۳، ش ۵ (۱۳۲۳ ش ب).
(۱۰۶) حسن بن عبداللّه عسکری، دیوانالمعانی، قاهره ۱۳۵۲.
(۱۰۷) مرتضی عسکری، معالمالمدرستین، تهران ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
(۱۰۸) ابوالفضل بن مبارک علامی، اکبرنامه، چاپ غلامرضا طباطبائی مجد، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۱۰۹) علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهجالبلاغة، چاپ صبحی صالح، بیروت (۱۳۸۷)، چاپ افست قم (بیتا).
(۱۱۰) علی محمد سلام، العطر و الطیب، قاهره ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
(۱۱۱) غازی عبدالباقی، «الاغانی الشعبیة فیالموالد الدینیة بمصر»، التراث الشعبی، سال ۸، ش ۱ (۱۳۹۷).
(۱۱۲) محمد فاروق فرقانی، تاریخ اسماعیلیان قهستان، تهران ۱۳۸۱ ش.
(۱۱۳) محمدحسین فرهنگ، جامعهشناسی و مردمشناسی شیعیان افغانستان، قم ۱۳۸۰ ش.
(۱۱۴) علیاصغر فقیهی، آلبویه: نخستین سلسله قدرتمند شیعه با نموداری از زندگی جامعه اسلامی در قرنهای چهارم و پنجم، (تهران) ۱۳۶۶ ش.
(۱۱۵) محمد آصف فکرت، «نخستین جامهای که خراسانیان بر کعبه پوشاندند»، مشکوة، ش ۳۲ (پاییز ۱۳۷۲).
(۱۱۶) ناصر فکوهی، «از اسطوره تا جشن»، در گستره اسطوره: گفتگوهای محمدرضا ارشاد با ابوالقاسم اسماعیلپور و دیگران، تهران: هرمس، ۱۳۸۲ ش.
(۱۱۷) نصراللّه فلسفی، زندگی شاهعباس اول، تهران، ۱۳۳۴ ش، تهران، ۱۳۴۶ ش.
(۱۱۸) فنگ جین یوان، فرهنگ اسلامی و ایرانی در چین، ترجمه
محمدجواد امیدوارنیا، تهران: الهدی، (بیتا).
(۱۱۹) قاسم عبده قاسم، عصر سلاطین الممالیک، قاهره ۱۴۱۵/۱۹۹۴.
(۱۲۰) زکریا بن محمد قزوینی، عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، بیروت: دارالشرق العربی، (بیتا).
(۱۲۱) قلقشندی، قلائد الجمان فی التعریف بقبائل عرب الزمان.
(۱۲۲) عباس قمی، کتاب الکنی و الالقاب، صیدا ۱۳۵۷ـ۱۳۵۸، چاپ افست قم (بیتا).
(۱۲۳) محمود کتیرائی، از خشت تا خشت، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۱۲۴) حسین کرخی، «کتاتیب بغداد فی العهود السابقة»، التراث الشعبی، سال ۱، ش۱۰ (ربیعالاولـربیعالاخر ۱۳۹۰).
(۱۲۵) کرم حلمی فرحات، الثقافة العربیة و الاسلامیة فی الصین، قاهره ۱۴۲۵/۲۰۰۵.
(۱۲۶) محمدصالح کنبو، عمل صالح، الموسوم به شاهجهاننامه، ترتیب و تحشیه غلام یزدانی، چاپ وحید قریشی، لاهور ۱۹۶۷ـ۱۹۷۲.
(۱۲۷) جعفر قلی کیانی، «نوروز در قرقیزستان»، چشمانداز، ش ۱۳ (فروردین ۱۳۷۷).
(۱۲۸) عبدالحی بن ضحاک گردیزی، زینالاخبار، چاپ عبدالحی حبیبی، چاپ افست تهران ۱۳۴۷ ش.
(۱۲۹) رابرت پرگرین لانگ، سرزمین و مردم پاکستان، ترجمه داوود حاتمی، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۱۳۰) عبدالحمید لاهوری، بادشاهنامه، چاپ کبیرالدین احمد و عبدالرحیم، کلکته ۱۸۶۷ـ۱۸۶۸.
(۱۳۱) روژه لوتورنو، فاس قبلالحمایة، ترجمة الیالعربیة محمد حجی و محمد خضر، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۱۳۲) ادوارد ویلیام لین، عادات المصریین المحدثین و تقالیدهم، ترجمه سهیر دسّوم، قاهره ۱۴۱۹/۱۹۹۹.
(۱۳۳) هانری ماسه، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمه مهدی روشن ضمیر، تبریز ۱۳۵۵ـ۱۳۵۷ ش.
(۱۳۴) آدام متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، یا، رنسانس اسلامی، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۱۳۵) محمدخالد رمضان، «تقالید الزاج و الاعراس فی منطقه وادی بردی و الزبدانی»، التراث الشعبی، سال ۱۳، ش ۴ (۱۹۸۲).
(۱۳۶) محمد دقن، کسوة الکعبة المعظمة: عبرالتاریخ، (قاهره) ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۱۳۷) محمد محمدی ملایری، «النیروز عبرالتاریخ و فیالادب العربی»، الدراسات العربیة، سال ۲، ش ۱ (۱۹۶۰).
(۱۳۸) ابوالوفاء مراغی، «اعیاد و مواسم و ذکریات»، مجلة الازهر، ج ۲۸، ش ۹ (رمضان ۱۳۷۶).
(۱۳۹) محمدکاظم مروی، عالم آرای نادری، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۱۴۰) عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۷۷ ش.
(۱۴۱) مسعودی، مروج الذهب (پاریس).
(۱۴۲) مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۴۳) محمد مشیری، «پذیرایی از کور دیپلماتیک در عمارات سلطنتی ایران»، وحید، سال ۴، ش ۱۱ (آبان ۱۳۴۶).
(۱۴۴) علی مظاهری، زندگی مسلمانان در قرون وسطا، ترجمه مرتضی راوندی، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۱۴۵) مقدسی، البدء و التاریخ.
(۱۴۶) احمد بن علی مقریزی، کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الاثار، المعروف بالخطط المقریزیة، بولاق ۱۲۷۰، چاپ افست قاهره (بیتا).
(۱۴۷) مکتبخانههای قرآن کریم در گذشته و حال در سودان، وقف: میراث جاویدان، سال ۳، ش ۲ (تابستان ۱۳۷۴).
(۱۴۸) حیدر ممتوف، «منبع ایرانی در تشکیل لغت تاتار کریمه»، در جهان ایرانی و توران (مجموعه مقالات)، به اهتمام مرضیه ساقیان، تهران: وزارت امورخارجه، مرکز چاپ و انتشارات، ۱۳۸۱ ش.
(۱۴۹) منی سیدعلی حسن، التصویر الاسلامی فیالهند: تسلیات البلاط و حیاة الشعوب فیالتصویر المغولی الهندی، قاهره ۲۰۰۳.
(۱۵۰) ساچیکو موراتا و ویلیام چیتیک، سیمای اسلام، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۱۵۱) محمد بن محمد موقت، الرحلة المراکشیة، او، مرءاة المساوی الوقتیة، مصر ۱۳۵۱.
(۱۵۲) مهدی مهریزی، تقویم عبادی، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۱۵۳) میرخواند، روضة الصفا.
(۱۵۴) علی میرنیا، پژوهشی در شناخت ایلها و طایفههای عشایری خراسان و نقش سیاسی روسای ایلهای بزرگ در امور کشور، و روابط آنها با حکومتها و استعمارگران، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۱۵۵) ناجیجواد، «کُتّاب ' الملا،»، التراث الشعبی، ش ۲ (۱۹۸۷).
(۱۵۶) ناصرخسرو، سفرنامه، تهران (۱۳۴۱).
(۱۵۷) عظیم نانجی، «دین اسلام»، در جهان مذهبی: ادیان در جوامع امروز، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۴ ش.
(۱۵۸) احمد بن علی نسائی، سنن النسائی، بشرح جلالالدین سیوطی و حاشیه نورالدین بن عبدالهادی سندی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۵۹) نصری اشرفی، نمایش و موسیقی در ایران، تهران ۱۳۸۳ ش.
(۱۶۰) اسعد نظامی تالش، «جامه کعبه»، ایراننامه، سال۴، ش۱ (پاییز ۱۳۶۴).
(۱۶۱) نوروز در ترکمنستان، چشمانداز، ش ۱۳ (فروردین ۱۳۷۷).
(۱۶۲) نوروز در قزاقستان، همان، ش ۱۳ (فروردین ۱۳۷۷).
(۱۶۳) فریدون نوزاد، «خلعت و خلعتپوشان»، فرهنگ گیلان، سال ۱، ش ۱ (زمستان ۱۳۷۷).
(۱۶۴) احمد بن عبدالوهاب نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، قاهره (۱۹۲۳) ـ۱۹۹۰.
(۱۶۵) محمدطاهر بن حسین وحید قزوینی، عباسنامه، یا، شرح زندگانی ۲۲ساله شاهعباس ثانی (۱۰۵۲ـ۱۰۷۳)، چاپ ابراهیم دهقان، اراک ۱۳۲۹ ش.
(۱۶۶) احمد وکیلیان، رمضان در فرهنگ مردم، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۱۶۷) صادق هدایت، نیرنگستان، تهران ۱۳۵۶ ش.
(۱۶۸) فهمی هویدی، الاسلام فی الصین، کویت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۶۹) یعقوبی، تاریخ یعقوبی؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جشنهای جهان اسلام»، شماره۵۰۰۷.