جذیمةالابرش
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جَذِیمة الابرش، از مشهورترین فرمانروایان حِیَره و مؤسس دولت تَنوخیان است.
جذیمة الابرش بن مالک/ مَلک بن فَهْم بن غَنْم اَزدی، به مالک بن نَصْربن أَزْد میرسد.
برخی مورخان او را از عربهای بائده (از میان رفته) و از
نسل سام بن
نوح دانستهاند
اما بنا به گفته
ابن حَزْم ،
چنین انتسابی صحیح نیست. برخی نیز او را از عَمالقه شمرده و کنیهاش را ابومالک ذکر کرده اند.
بر خلاف دیگر مورخان،
ابن حائک ادعا دارد که دو جذیمه وجود داشته است، یکی جذیمه الابرش بن مالک ازدی و دیگری جذیمه الوَضّاح بن حارث حِمیری.
در پی شکسته شدن سد مأرِب و حادثه
سیل عَرِم در
یمن، که به گفتهای در اواخر سده اول یا اوایل سده دوم میلادی اتفاق افتاد،
پدر جذیمه با گروهی از قبیله ازد، از یمن خارج شدند و مدتی در سَراه،
عمان و
بحرین اقامت گزیدند و از این رو به تنوخ (به معنای مقیم) معروف شدند. بنا بر برخی روایات، نخستین سکونتگاه جذیمه، یَبرِین در اطراف بحرین بود.
در پی اوضاع آشفته دوره ملوک الطوایف، یعنی دوره پس از
مرگ بلاش چهارم اشکانی (۱۹۱ـ۲۰۹ میلادی) تا تأسیس دولت
ساسانی در حدود ۲۲۶ میلادی،
خاندان جذیمه راهی
عراق شدند و در
سیاه چادرهایی در کنار
رود فرات (از حیره تا اَنبار) مستقر گردیدند.
قبایل یمنی کنار رود فرات، نخست مالک بن فهم را فرمانروای خویش کردند و پس از کشته شدن وی، برادرش عمروبن فهم و به روایتی پسرش جذیمه بن مالک را به فرمانروایی خود برگزیدند.
جذیمه، که بزرگ ترین فرزند پدرش بود،
به اختلاف روایات، یازده
تا چهارده برادر
و یک خواهر به نام رَقاش (ام عمرو) داشت که نزد مورخان اخباری از
شهرت خاصی برخوردار بود.
جذیمه با لَمیس، دختر زُهَیربن عمرو قُضاعی (از رؤسای قبایل یمنی)،
ازدواج کرد و مدتی در بحرین مقیم شد و بعد به همراه پدرش به عراق رفت.
درباره زمان فرمانروایی او نیز اختلاف نظر هست؛ برخی گفتهاند که او در دوره ملوک الطوایف
یا سی سال پس از ظهور
حضرت عیسی علیهالسلام
به
حکومت رسید که این گفته، با توجه به برخی تناقضها و قرائن تاریخی
و نیز
سنگ نوشته کشف شده در اُمَّالجمال واقع در
اردن نمی تواند صحیح باشد.
بنا بر روایاتی، که منطقیتر به نظر میرسند و با دیگر حوادث تاریخی هماهنگی دارند، جذیمه در حدود سال ۲۰۸ میلادی و به روایتی در ۲۱۵ میلادی،
به عنوان نخستین فرمانروای
عرب، بر حیره و حومهاش مسلط گردید و عربهای منطقه به وی پیوستند و از او حمایت کردند
و آنگاه اردشیر بابکان (حک: ۲۲۶ـ۲۴۱ میلادی)، سر سلسله ساسانیان (حک: ح ۲۲۶ـ ح۶۵۲ میلادی)، به پاس خدماتش، وی را فرمانروای عربها در منطقه مرزی حیره کرد.
جذیمه را پادشاه مَعَدّ (جدّ اعلای اعراب) و دومین فرمانروای آل نصر یا لَخمیان عراق
و آخرین
حاکم قضاعی حیره
نیز دانسته اند.
درباره مدت حکومت جذیمه اختلاف نظر وجود دارد. برخی مورخان اخباری، مدت فرمانرواییش را ۱۱۸ یا ۱۲۰ سال
گفتهاند که درست به نظر نمیرسد. بیشتر مورخان معتقدند که وی از ۲۰۸ تا ۲۶۸ میلادی
حکومت کرد.
قلمرو حکومت جذیمه در سرزمین عراق، از حیره تا انبار بود.
بیشتر مورخان بر این باورند که جذیمه به نوعی
بیماری پوستی (بَرَص، خوره یا جذام) دچار شده بود و اعراب، از بیم
خشم وی و نیز برای
احترام، به جای أَبْرَص (خوره دار یا جذامی) از او با لقب أبْرَش (خالدار یا لکه دار) یا وَضّاح (تابناک، روشن، درخشان) یاد کرده اند.
با این حال، برخی گفتهاند که جذیمه از زیباروترین مردم بود.
گفتهاند که او پادشاهی با
عظمت و در
حکمت و خطابت سرآمد
و دارای طبع
شعر بود و از وی اشعاری نقل شده است که نحویان به برخی از آنها استشهاد کرده اند.
مورخان، جذیمه را برترین پادشاه عرب از نظر ژرف نگری، سرسختترین آنان بر
دشمنان، دوراندیشترین آنان در مسائل، و با استقامتترین آنان در امور دشوار دانستهاند و هیئتهایی با هدایا از اطراف قلمروش نزد او میرفتند.
در عین حال گفتهاند که او بسیار
متکبر بود و کسی را لایق
شب نشینی نمیدانست و به جای آنان، با دو
ستاره آسمان به نام «فَرقَدان» هم نشینی میکرد تا اینکه با مالک و عقیل آشنا گردید و آنان را به مصاحبت خویش برگزید.
جذیمه برای کسب
شهرت و شکوه بیشتر و به دست آوردن
قدرت سیاسی و دینی، ادعای
نبوت و پیشگویی میکرد.
او دو
بت به نام ضَیزَنان ساخت که در کنار آنها به میگساری میپرداخت و از آنها برای چیره شدن بر دشمنانش مدد میجست.
مورخان عرب جذیمه را در بسیاری از امور پیشتاز میدانند، از جمله میگویند او نخستین پادشاه عرب بود که بر تخت نشست و کمربند شاهی بست،
بر قبیله قُضاعه در حیره فرمانروایی کرد،
با سپاهیان منظم به
جنگ میرفت
نخستین کسی بود که برایش در
شب شمع روشن کردند، نخستین کسی بود که نعلین به پا کرد، و در جنگها بر روی قلعهها منجنیق قرار داد.
به گفته برخی مورخان، جذیمه عقیم بود و از این رو پادشاهی را پس از خود به خواهرزادهاش، عمروبن عَدِیّ، واگذار کرد.
به گفته برخی دیگر، وی دختری به نام
زینب داشت.
عدهای هم او را صاحب فرزندانی شمردهاند
و نام دو فرزند او را جَهضَم و وَهَبیل ذکر کرده اند.
اخباریان عرب ماجرایی را نقل میکنند که بیشتر شبیه به افسانه است: جذیمه میخواست با یورش به قبیله اِیاد، عَدِیّبن نصر لخمی را، که نزد داییهایش در قبیله ایاد
زندگی میکرد و
زیبا و ظریف بود، نزد خویش بیاورد و ساقی مجلس خود کند. افراد قبیله ایاد، که از یورشهای جذیمه به ستوه آمده بودند، برای جلوگیری از حملات وی، شخصی را برای دزدیدن دو
بت او، ضیزنان، فرستادند و آنگاه به جذیمه خبر دادند چنانچه به آنان تضمین دهد که دیگر به قبیله ایاد حمله ور نمیشود، دو بت را به همراه عدی بن نصر لخمی به او باز میگردانند. جذیمه نیز پذیرفت و عدی را ساقی مجلس میگساری خود نمود تا اینکه رقاش، خواهر جذیمه، شیفته وی شد و به همسری او در آمد و آنان صاحب فرزندی به نام عمرو گردیدند. عمرو در
جوانی ناپدید شد (به نظر اخباریان عرب، جنها او را ربوده بودند) و تلاشهای جذیمه برای یافتنش به نتیجهای نرسید تا اینکه پس از سالها مالک و عقیل، فرزندان فارج قضاعی، عمرو را یافتند و نزد داییاش باز گرداندند. جذیمه الابرش، مالک و عقیل را به پاس خدماتشان به هم نشینی خود برگزید و بنا بر روایاتی، آن دو چهل سال هم نشین جذیمه بودند و از لحاظ طول هم نشینی، مَثَل شدند تا اینکه جذیمه، به عللی نامعلوم، آن دو را کشت.
جذیمه شیفته یورش بردن به قبایل دیگر بود. گفتهاند بیشتر حملاتش به عربهای عاربه، قبایل ایاد که در مجاورت قلمروش در عَین اُباغ بودند
و ملوک الطوایف
بود، که به نظر منطقی نمیآید.
وی به قصد یورش به قبایل طَسْم و جَدیس در
یمامه حرکت کرد، ولی وقتی دید حَسّان بن تُبَّع بن اَسعَدبن ابی کَرِب به آنان حمله کرده است، بازگشت و در راه، سپاهیان حسان بن تبّع دستهای از لشکریانش را سرکوب کردند.
جذیمه در اواخر عمرش به
شام حمله کرد و با عمروبن ظَرِب (طرب) بن حَسّان بن اُذَینه عاملی، پادشاه شام و غرب جزیره فرات، جنگهای سختی کرد و سرانجام، او را کشت و با غنایم بسیار به قلمروش بازگشت.
جذیمه به داشتن مشاوری بسیار دانا و دور اندیش به نام قَصیربن سَعد
و اسبی کم نظیر و بسیار تندرو به نام عصا
مشهور بود.
برخی مورخان، کشته شدن جذیمه را به دست زَبّاء، دختر عمروبن ظَرِب عاملی، به صورت افسانهای نقل کردهاند. بر اساس آن، زبّاء به قصد انتقام گرفتن از
قاتل پدرش، از جذیمه در ظاهر خواست تا وی را به همسری خود بپذیرد و دو قلمرو را تحت سلطه خویش در آورد. جذیمه، پس از
مشورت با اطرافیانش و موافقت همگی آنان، به جز قصیربن سعد لخمی که این درخواست را دسیسه میدانست، با این درخواست موافقت کرد. آنگاه خواهرزادهاش، عمروبن عدیّ، را در حیره جانشین خود کرد و راهی شام شد و پس از حوادث بسیاری که بیشتر جنبه داستانی دارد، زبّاء رگهای دست وی را برید و او را کشت. آنگاه قصیر، به یاری عمروبن عدیّ،
انتقام خون جذیمه را گرفتند و زبّاء را کشتند و یا زبّاء، با خوردن زهر، خودکشی کرد.
مورخان معاصر درباره زبّاء و اینکه وی همان زنوبیا، پادشاه معروف تَدْمُر، باشد یا خیر، اختلاف نظر دارند و اجمالاً
قتل جذیمه به دست این زبّاء را نمیپذیرند و آن را افسانه میدانند.
نام جذیمه در
سنگ نوشتهای متعلق به ۲۷۰ میلادی، که اخیراً در امّالجمال کشف شده، به صورت جدیمت آمده است.
برخی مورخان معاصر، بدون ذکر منبع، تاریخ کشته شدن جذیمه را سال ۲۶۸ میلادی ذکر کردهاند.
(۱)
محمود شکری آلوسی ، بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب ، چاپ
محمد بهجة اثری ، بیروت ?( ۱۳۱۴ ) ؛
(۲) ابن حائک ، کتاب الاکلیل ، ج ۲، چاپ محمدبن علی اکوع ، قاهره ۱۳۸۶/۱۹۶۶؛
(۳) ابن حبیب ، کتاب اسماء المغتالین من الاشراف فی الجاهلیة و الاسلام ، و اسماء من قتل من الشعراء ، در نوادر المخطوطات ، چاپ عبدالسلام
محمد هارون ، مجموعة ۶، ( قاهره ) ۱۳۹۳/۱۹۷۳؛
(۴) ابن حبیب، کتاب المُحَبَّر ، چاپ ایلزه لیشتن شتتر، حیدرآباد دکن ۱۳۶۱/۱۹۴۲، چاپ افست بیروت ( بی تا. ) ؛
(۵) ابن حزم ، جمهرة انساب العرب ، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۶) ابن خلّکان ؛
(۷) ابن درید، الاشتقاق ، چاپ عبدالسلام
محمد هارون ، مصر ۱۳۷۸/۱۹۵۸؛
(۸) ابن رشیق ، العمدة فی محاسن الشعر و آدابه و نقده ، چاپ
محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛
(۹) ابن سعید مغربی ، نشوة الطرب فی تاریخ جاهلیة العرب ، چاپ نصرت عبدالرحمان ، عمان ۱۴۰۲/۱۹۸۲؛
(۱۰) ابن قتیبه ، المعارف ، چاپ ثروت عکاشه ، قاهره ۱۹۶۹؛
(۱۱) ابن کلبی ، نسب مَعَدّ و الیمن الکبیر ، چاپ ناجی حسن ، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛
(۱۲) علی بن سلیمان اخفش اصغر، کتاب الاختیارین ، چاپ فخرالدین قباوه ، دمشق ۱۳۹۴/۱۹۷۴؛
(۱۳) یزیدبن
محمد ازدی ، تاریخ الموصل ، چاپ علی حبیبه ، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۷؛
(۱۴) عبدالقادربن عمر بغدادی ، خزانة الادب و لب لباب لسان العرب ، چاپ عبدالسلام
محمد هارون ، قاهره ۱۹۶۷ـ۱۹۸۰؛
(۱۵) حسن پیرنیا، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض ساسانیان ، تهران ۱۳۷۰ ش ؛
(۱۶) عبدالملک بن
محمد ثعالبی ، ثمار القلوب فی المضاف و المنسوب ، قاهره ۱۳۲۶/ ۱۹۰۸؛
(۱۷) عبدالملک بن
محمد ثعالبی، لطائف المعارف ، چاپ ابراهیم ابیاری و حسن کامل صیرفی ، ( قاهره ? ۱۳۷۹/۱۹۶۰ ) ؛
(۱۸) عمروبن بحر جاحظ ، البیان و التبیین ، چاپ عبدالسلام
محمد هارون ، قاهره ۱۳۸۰ـ۱۳۸۱/ ۱۹۶۰ـ۱۹۶۱؛
(۱۹) عمروبن بحر جاحظ، کتاب البرصان و العرجان و العمیان و الحولان ، چاپ عبدالسلام
محمد هارون ، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰؛
(۲۰) جوادعلی ، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام ، بیروت ۱۹۷۶ـ ۱۹۷۸؛
(۲۱) حمزة بن حسن حمزه اصفهانی ، کتاب تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء علیهم الصلوة والسلام ، برلین ۱۳۴۰؛
(۲۲) محمدبن
احمد خوارزمی ، کتاب مفاتیح العلوم ، چاپ فان فلوتن ، لیدن ۱۸۹۵، چاپ افست ۱۹۶۸؛
(۲۳) احمدبن داوود دینوری ، الاخبار الطوال ، چاپ عبدالمنعم عامر، مصر ( ۱۳۷۹/۱۹۵۹ ) ، چاپ افست بغداد ( بی تا. ) ؛
(۲۴) خیرالدین زرکلی ، الاعلام ، بیروت ۱۹۸۴؛
(۲۵) عمروبن عثمان سیبویه ، الکتاب ، چاپ امیل بدیع یعقوب ، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹؛
(۲۶) طبری ، تاریخ (بیروت )؛
(۲۷) عبدالرحیم بن
احمد عباسی ، معاهد التنصیص علی شواهد التلخیص ، ( قاهره ) ۱۳۶۷/۱۹۴۷، چاپ افست بیروت ( بی تا. ) ؛
(۲۸) عارف عبدالغنی ، تاریخ الحیرة فی الجاهلیة والاسلام ، دمشق ۱۹۹۳؛
(۲۹) حسن بن عبداللّه عسکری ، الاوائل ، چاپ
محمد مصری و ولید قصاب ، دمشق ۱۹۷۵؛
(۳۰) یوسف رزق اللّه غنیمه ، الحیرة : المدینة و المملکة العربیة ، بغداد ۱۹۳۶؛
(۳۱) عمر فرّوخ ، تاریخ الجاهلیة ، بیروت ۱۹۸۴؛
(۳۲) عادل فریجات ، «جذیمة الابرش الازدی فی المصادر العربیة »، دراسات تاریخیة ، سال ۱۴، ش ۳ـ۴ (سپتامبر ـ دسامبر ۱۹۹۳)؛
(۳۳) قلقشندی ؛
(۳۴) مسعودی ، مروج (بیروت )؛
(۳۵) مفضَّل ضبی ، امثال العرب ، چاپ احسان عباس ، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۳۶) احمدبن
محمد میدانی ، مجمع الامثال ، چاپ
محمد ابوالفضل ابراهیم ، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷؛
(۳۷) نشوان بن سعید حمیری ، الحورالعین ، چاپ کمال مصطفی ، چاپ افست تهران ۱۹۷۲؛
(۳۸) یاقوت حموی ؛
(۳۹) یعقوبی ، تاریخ .
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائره المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جَذِیمه الابرش»، شماره۴۵۳۹.