جبریه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جَبْریّه، طرفدارانِ گرایشی اعتقادیاند که افعال انسانی را مخلوق
خدا میدانستند و اختیار
انسان را
نفی میکردند.
مُجبَر در لغت به معنیِ کسی است که افعالی بر خلاف قصد و اختیارِ خود انجام دهد.
اصطلاحِ جبریه به مفهوم فرقهای
مبتدع مدتها پس از گسترش عقیدۀ جبر در میان مسلمانان وارد ادبیات فرقهنگاری شد.
در
کتاب الاستقامۀ خشیش بن اصرم (د ۲۵۳ق/۸۶۷ م) که در التنبیه
والردِ ملطی بر جا مانده است و یکی از کهنترین آثار فرقهنگاری
اهل سنت به شمار میرود، از جبریه به عنوان فرقهای مستقل نام برده نشده است.
نخستینبار که اهل سنت از جبریه در فهرست فرقههای مبتدع استفاده کردند، مربوط است به
کتاب الرد علی البدع
مکحول بن فضل نسفی (د ۳۱۸ق/۹۳۰م).
مکحول نسفی همچون دیگر فرقهنگاران با توجه به مضمون
حدیث نبویِ افتراق،
برای نشان دادنِ ۷۲ فرقۀ مبتدع، از ۶ فرقۀ اصلی جبریه و
جهمیه به همراه
مرجئه ،
قدریه ،
روافض و
حروریه نام میبرد.
هر یک از این فرق با منشعب شدن به ۱۲ شاخه در مجموع ۷۲ فرقۀ مبتدع را تشکیل میدادند.
تقسیمبندیِ مکحول بعدها هم در آثار اهل سنت ادامه یافت.
طرحهای دیگری نیز در آثار فرقهنگاران مطرح شده است، برای نمونه نویسندۀ بیان الادیان ۸ فرقۀ اصلی را نام میبرد و
جهمیه را در دو گروه مجبره و
مرجئه فهرست میکند .
در آثار فرقهنگاری زیدی و اسماعیلی جبریه اغلب در ذیل فرقۀ بزرگترِ مرجئه مورد بررسی قرار گرفتهاند.
ابوتمام نویسندۀ
اسماعیلی باب الشیطان که از منطقۀ [[خراسان] بود، چهبسا به تبعیت از سنت فرقهنگاریِ
معتزله و
کتاب المقالات
ابوالقاسم بلخی جبریه را در ذیل گروههایی معرفی کرده است که از
ایمان فهمی
مرجئی داشتند و آن را به اقرارِ زبانی منحصر میدانستند.
پیروان
جهم بن صفوان (
جهمیه)،
اسماعیل بطیخ(
بطیخیه)،
ابی صباح بن معمر (
صباحیه)، به همراه
نجاریه و
ضراریه ، در مجموع فرق جبریه محسوب میشدند.
نظیر همین دستهبندی در مفاتیح العلوم
خوارزمی (د۳۸۳ق/ ۹۹۳م) نیز تکرار شده است.
احمد بن یحیی ابن مرتضی (د۸۴۰ ق/۱۴۳۶م) نویسندۀ
زیدی ، نیز مجبره را از جملۀ مرجئه دانسته است.
در تقسیمبندی او
کلابیه ،
اشاعره ،
بکریه و
کرامیه از جمله مجبره هستند.
اما
ابو حاتم رازی (د ۳۲۲ق/۹۳۴م)، نویسندۀ دیگرِ اسماعیلی، در ذکر فرقههای مرجئه، تنها به نظرات آنان دربارۀ
ایمان و
توحید توجه داشته، و ذکری از جبری بودنِ ایشان نکرده است.
در آثار اشاعره هم علاوه بر
جهم بن صفوان به جبری بودنِ برخی از مرجئه اشاره شده است.
بغدادی (د ۴۲۹ق/۱۰۳۸م) آن دسته از مرجئه را که به جبر قائل بودند، از جملۀ جهمیه دانسته است.
معتزله در آثار خود به چگونگی ظهور مجبره اشاره کردهاند.
ابو علی جبایی ایام خلافت امویان را نخستین عصری میداند که مسائل مربوط به
اختیار انسان و
قضا و
قدر الٰهی، و نقش
مشیت الٰهی در سرنوشت انسان به صورت گسترده در جهان
اسلام مطرح شد.
بنا به نظر
قاضی عبد الجبار ،
معاویه و جانشینان وی
جبرگرایی را در
شام گسترش دادند و از آن پس، عقیده به جبر مذهب تودۀ مردم شد.
حسن بصری در رسالهای که برای
عمر بن عبد العزیز نوشته، بدون ذکر نام فرقهای یا کس خاصی، به چند مورد از انحرافات جبرگرایان اشاره کرده است.
امویان مخالفان خود را ــ با توجه به مضمون حدیثی نبوی «القدریة مجوس هذه الامة...» ــ قدریه مینامیدند.
جمعی از کسانی که به طرفداری از اختیار در افعال انسانی به «
قدریه » مشهور شدهاند، از جملۀ مخالفان
بنی امیه به شمار میآمدند.
معبد جهنی که به دستور
حجاج ، یا بهقولی
عبدالملک بن مروان به قتل رسید، و
غیلان دمشقی هم که
هشام بن عبد الملک او را کشت، از جملۀ این قدریاناند.
عنوان قدری از سوی
اهل سنت بعدها به
معتزله هم اطلاق شد.
گرچه معتزله از پذیرفتن این عنوان سر باز زدند و مخالفان خود را
قدری خواندند و گفتند هرکه
خیر و شر قدر را به
خدا نسبت دهد، شایستۀ عنوان قدریه است.
بنا بر گزارش
قاضی عبد الجبار پس از
بدعت بنی امیه ، در باب جبر گروهی این عقیده را اظهار کردند که
خدا میتواند به
انسان تکلیف ما لایطاق کند.
از نظر این گروه اگر
کافری که
خدا علم دارد هرگز
ایمان نخواهد آورد،
قدرت ایمان آوردن داشته باشد، در واقع قادر است خلاف
قضا و قدر الٰهی را انجام دهد.
سید مرتضی عقاید جبریه را بنا بر فهم آنان از مسئلۀ استطاعت ۳ دسته دانسته است.
۱. افعال انسانی
مخلوق خداست و هیچ تصرفی از سوی
انسان در این افعال صورت نمیگیرد.
۲. افعال انسانی را
خدا خلق میکند و انسان بنا به استطاعتی که متقدم بر فعل است، آن را انجام میدهد.
۳. افعال انسانی را خدا خلق میکند و انسان با استطاعتی که در هنگام فعل پدید میآید، آنها را انجام میدهد.
بنابراین دستهبندی، میتوان گفت:
مهمترین نمایندۀ دستۀ اول
جهم بن صفوان (د ۱۲۸ق/۷۴۶م) است.
جهم به کلی منکر
استطاعت انسان بود.
از نظر او میان حوادث طبیعی که در جهان اتفاق میافتد و آنچه انسانها انجام میدهند، تفاوتی وجود ندارد.
دستۀ دوم که اغلب به
ضرار بن عمرو و
حفص الفرد منسوب هستند، آن دسته از معتزلیانی را تشکیل میدهند که استطاعت قبل از فعل را پذیرفته بودند، ولی افعال انسانی را مخلوق خدا میدانستند.
سومین گروه بزرگترین طیف فرقههای
جبرگرا را شامل میشود.
سیدمرتضی گزارش میدهد پیش از همه
یوسف بن خالد سمتی (د ۱۸۹ق/۸۰۵ م) نظریۀ استطاعت همراه با فعل را مطرح کرد و پس از وی
حسین بن محمد بن عبد الله نجار رازی (د۲۲۰ق/۸۳۵ م) این نظریه را پذیرفت.
از اینرو،
نجاریه یا به گفتۀ
اشعری ،
حسینیه یکی از فرقههای ثابت جبریه شد.
اشاعره نیز در مسئلۀ
استطاعت نظری همچون نجاریه داشتند.
چه بسا همین ویژگیِ
اشاعره بود که
شهرستانی را برآن داشت تا جبریه را به دو دستۀ جبریۀ خالص و متوسط تقسیم کند و اشاعره را جبریۀ متوسط بداند.
شمار آیات قرآنی که مورد توجه
جبرگرایان قرار گرفت، به۲۰۰ میرسد، و بهطور کلی بر این موارد تأکید میکنند:
اراده و
مشیت الٰهی
نفی
هدایت کافران
اثبات گمراهی کافران و فاسقان
تقلب و سخت گرداندن قلوب آنان
نیز
اغواء و
اغراء کفار از سوی
خدا .
آیاتی هم مؤید مشخص بودن
مشیت و
اجل انسانها نزد باری
تعالی است
در آیاتی اشاره شده که بدون
اذن الٰهی هیچ کاری بر نمیآید
همچنین الله خالق همه چیز است و مخلوقات در امکان خلق با او شریک نیستند
آیات دیگری بر قدر الٰهی تأکید دارد
در احادیث نبوی نیز نظیر چنین آموزههایی هست.
بنا بر حدیثی نبوی، فرشتهای از جانب
خدا رزق ،
اجل و سعادت و شقاوتِ جنین در
شکم مادرش را مشخص میکند.
گرایش به جبر در میان مسلمانان را نباید از مسائلی دانست که صرفاً برپایۀ آموزۀ قرآنی پیریزی شده است، در
قرآن همچنانکه آیات مربوط به
جبر وجود دارد، آیاتی هم بر
اختیار انسان تأکید دارند.
عوامل دیگری همچون نفوذ فرهنگ و ادیان ایرانی و تأثیر اعتقادات بازمانده از اعراب جاهلی را زمینۀ گرایش به جبر دانستهاند.
علاوه بر این افرادی همچون
احمد بن حنبل اعتقاد به اختیار انسان در افعال را برگرفته از
مسیحیت دانستهاند.
معبد جهنی که به داشتن اختیار در افعال انسانی و
نفی قدر عقیده داشت،
متهم بود که عقاید خود را از مسیحیان فرا گرفته است.
قدیس یوحنا دمشقی ، جبریه را هممعنی با عقیدۀ مسلمانان دانسته است
جبریه از سوی
معتزله و بعدها از سوی متکلمان امامی بهسختی مورد انتقاد قرار گرفتند.
قاضی عبد الجبار مجبره را با
مجوس مقایسه میکند.
شیخ مفید متکلم
امامی مجبره را به دلیل اعتقاداتشان
تکفیر کرد.
ابوالصلاح حلبی پرداخت
صدقات به مجبره را جایز نمیدانست.
اشاعره از نظریۀ خلق افعال
عباد دفاع میکردند و با تکیه بر نظریۀ کسب خود را جبری نمیدانستند.
از نظر اشاعره
انسان به کمک قدرتی که در او از سوی خدا حادث میشود، قادر به انجام دادن افعال میشود و این قدرت را کسب مینامیدند.
عبد القاهر بغدادی (د ۴۲۹ق/۱۰۳۷م) میگوید: ادعای
معتزله در باب افعال انسانی که آن را
مخلوق خدا نمیدانند،
شرک است، زیرا خلق و آفرینش مخصوص خدا ست.
از نظر بغدادی هر که منکر استطاعتِ
عبد باشد و کسبِ افعال انسانی را رد کند، جبری خواهد بود و هر که بنده را مکتسب عمل خود و خدا را خالق آن کسب بداند، سنی اهل عدل است و جبری و قدری نیست.
در این که جبریّه کافرند و احکام
کفر بر آنان بار میشود یا تنها در صورت پایبند بودن به لوازم
کیش خود - مانند نسبت
ظلم به
خداوند دادن در صورت
عقاب بندگان و نفی
ثواب و
عقاب-
کافر و
نجس هستند، اختلاف است. بیشتر فقها قائل به قول دوم میباشند.
(۱) عبدالرحمان ابن جوزی، تلبیس ابلیس، به کوشش سید جمیلی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۲)
علی ابن حزم، الفصل، به کوشش محمد ابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، ریاض، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
(۳) یعقوب ابن سکیت، اصلاح المنطق، به کوشش محمد حسن بکایی، مشهد، ۱۴۱۲ق.
(۴)
علی ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش
علی شیری، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
(۵) احمد ابن مرتضی، البحر الزخار، بیروت، ۱۹۷۵م.
(۶) ابن منظور، لسان.
(۷) ابن ندیم، الفهرست.
(۸) ابوتمام خراسانی، باب الشیطان من
کتاب الشجرة، به کوشش و مادلونگ و پ واکر، برلین، ۱۹۹۰م.
(۹) ابوحاتم رازی، «الزینة»، الغلو و الفرق الغالیة از عبدالله سلوم سامرایی، بغداد، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.
(۱۰) تقی ابوالصلاح حلبی، الکافی، به کوشش رضا استادی، اصفهان، ۱۴۰۳ق.
(۱۱) محمد ابوالمعالی، بیان الادیان، به کوشش هاشم رضی، تهران، ۱۳۴۲ش.
(۱۲) احمد بن حنبل، العلل، به کوشش وصیالله عباس، بیروت/ ریاض، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۱۳)
علی اشعری، مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
(۱۴) احمد امین، ضحی الاسلام، بیروت، دار
الکتابالعربی.
(۱۵) حسن انصاری، «
کتابی از ابوتمام نیشابوری فیلسوف ایرانی ناشناخته»، نشردانش، تهران، ۱۳۸۰ش، شم ۹۷.
(۱۶) محمد بخاری، التاریخ الصغیر، به کوشش محمود ابراهیم زاید، بیروت، ۱۴۰۶ق.
(۱۷) محمد بخاری، «خلق افعال العباد»، عقائد السلف، به کوشش
علی سامی نشار و عمار جمعی طالبی، اسکندریه، ۱۹۷۱م.
(۱۸) محمد بخاری، صحیح، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۱۹) عبد القاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، بیروت، ۱۹۷۷م.
(۲۰) احمد بیهقی، السنن الکبری، بهکوشش محمد عبدالقادر عطا، مکه، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
(۲۱) محمد ترمذی، سنن، به کوشش احمد محمد شاکر، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
(۲۲)
علی جرجانی، التعریفات، به کوشش ابراهیم ابیاری، بیروت، ۱۴۰۵ق.
(۲۳)
علی جرجانی، شرح المواقف، قاهره، ۱۳۲۵ق/ ۱۹۰۷م.
(۲۴) عبدالملک جوینی، الارشاد، به کوشش اسعد تمیم، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
(۲۵) حسن بصری، «رسالة فی القدر»، رسائل العدل و التوحید، به کوشش محمد عماره، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۲۶)
علی خزاز قمی، کفایة الاثر، به کوشش عبد اللطیف حسینی کوهکمری، قم، ۱۴۰۱ق.
(۲۷) محمد خوارزمی، مفاتیح العلوم، به کوشش فان فلوتن، لیدن، ۱۸۹۵م.
(۲۸) عبدالله دارمی، سنن، به کوشش فواز احمد زمرلی و خالد سبع علمی، بیروت، ۱۴۰۷ق.
(۲۹) احمد رازی، حجج القرآن، به کوشش احمدعمر محمصانی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۳۰)
علی سید مرتضی، «انقاذ البشر من الجبر و القدر»، رسائل، به کوشش احمد حسینی و مهدی رجایی، قم، ۱۴۰۵ق.
(۳۱) محمد شهرستانی، الملل والنحل، به کوشش محمد سید کیلانی، بیروت، دارالمعرفه.
(۳۲) عثمان عراقی، الفرق المفترقة بین اهل الزیغ و الزندقة، به کوشش یشار قوتلو آی، آنکارا، ۱۹۶۱م.
(۳۳) محمد عقیلی،
کتاب الضعفاء الکبیر، به کوشش عبد المعطی امین قلعجی، بیروت، ۱۴۱۸ق.
(۳۴) قاضی عبدالجبار، «فضل الاعتزال»، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، به کوشش فؤاد سید، تونس، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۳۵) قرآن کریم.
(۳۶) محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۲م.
(۳۷) محمد کلینی، الکافی، به کوشش
علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۳۸) گارده، ل و جرج قنواتی، فلسفة الفکر الدینی بین الاسلام والمسیحیة، ترجمۀ صبحی صالح و فرید جبر، بیروت، ۱۹۶۷م.
(۳۹) احمد مانکدیم،) تعلیق (شرح الاصول الخمسة، به کوشش عبد الکریم عثمان، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م.
(۴۰) مسلم بن حجاج، صحیح، به کوشش محمد فؤاد عبد الباقی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۴۱) محمد مفید، المسائل السرویة، به کوشش صائب عبد الحمید، بیروت، ۱۴۱۴ق/ ۱۹۹۳م.
(۴۲) محمد ملطی، التنبیه
والرد علی اهل الاهواء والبدع، به کوشش محمد زاهد کـوثری، قاهره، ۱۹۷۷م.
(۴۳) مکحول نسفـی، «
الرد علـی اهل البـدع و الاهواء الضالـة المضلة»، «
کتاب ۱».
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۶۴۲۹. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۳، ص۴۵-۴۶.