• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جبرئیل و ابراهیم (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



جبرئیل، واژه‌ای عجمی غیر عربی، معرب و به معنای بنده خدا
[۱] مجمع البیان، ج۱ - ۲، ص۳۲۴.
و نام فرشته حامل وحی است.
[۲] تفسیر التحریر و التنویر، ج۱، جزء ۱، ص۶۲۰.




ماجرای گفتگوی جبرئیل با حضرت ابراهیم - علیه‌السّلام - در سوره هود آمده است:
و لقد جاءت رسلنا ابرهیم بالبشری قالوا سلـمـا قال سلـم فما لبث ان جاء بعجل حنیذ• فلما رءا ایدیهم لا تصل الیه نکرهم و اوجس منهم خیفة قالوا لا تخف انا ارسلنا الی قوم لوط• فلما ذهب عن ابرهیم الروع و جاءته البشری یجـدلنا فی قوم لوط• یـابرهیم اعرض عن هـذا انه قد جاء امر ربک و انهم ءاتیهم عذاب غیر مردود. «و به راستی فرستادگان ما برای ابراهیم مژده آوردند سلام گفتند پاسخ داد سلام و دیری نپایید که گوساله‌ای بریان آورد؛ و چون دید دستهایشان به غذا دراز نمی‌شود آنان را ناشناس یافت و از ایشان ترسی بر دل گرفت گفتند مترس ما به سوی قوم لوط فرستاده شده‌ایم؛ پس وقتی ترس ابراهیم زایل شد و مژده (فرزنددار شدن) به او رسید در باره قوم لوط با ما (به قصد شفاعت) چون و چرا می‌کرد؛ ‌ای ابراهیم از این (چون و چرا) روی برتاب که فرمان پروردگارت آمده و برای آنان عذابی که بی بازگشت است خواهد آمد.»
و نبئهم عن ضیف ابرهیم• اذ دخلوا علیه فقالوا سلـمـا قال انا منکم وجلون• قالوا لا توجل انا نبشرک بغلـم علیم• قال ابشرتمونی علی ان مسنی الکبر فبم تبشرون• قالوا بشرنـک بالحق فلا تکن من القـنطین• قال ومن یقنط من رحمة ربه الاالضالون• قال فما خطبکم ایها المرسلون• قالوا انا ارسلنا الی قوم مجرمین• الا ءال لوط انا لمنجوهم اجمعین. «و از مهمانان ابراهیم به آنان خبر ده؛ هنگامی که بر او وارد شدند و سلام گفتند (ابراهیم) گفت ما از شما بیمناکیم؛ گفتند مترس که ما تو را به پسری دانا مژده می‌دهیم؛ گفت آیا با اینکه مرا پیری فرا رسیده است بشارتم می‌دهید به چه بشارت می‌دهید؛ گفتند ما تو را به حق بشارت دادیم پس از نومیدان مباش؛ گفت چه کسی جز گمراهان از رحمت پروردگارش نومید می‌شود؛ (سپس) گفت‌ای فرشتگان (دیگر) کارتان چیست؛ گفتند ما به سوی گروه مجرمان فرستاده شده‌ایم؛ مگر خانواده لوط که ما قطعا همه آنان را نجات می‌دهیم.»
و لما جاءت رسلنا ابرهیم بالبشری قالوا انا مهلکوا اهل هـذه القریة ان اهلها کانوا ظــلمین• قال ان فیها لوطـا قالوا نحن اعلم بمن فیها لننجینه واهله الا امراته کانت من الغـبرین. «و چون فرستادگان ما برای ابراهیم مژده آوردند گفتند ما اهل این شهر را هلاک خواهیم کرد زیرا مردمش ستمکار بوده‌اند؛ گفت لوط (نیز) در آنجاست گفتند ما بهتر می‌دانیم چه کسانی در آنجا هستند او و کسانش را جز زنش که از باقی ماندگان (در خاکستر آتش) است حتما نجات خواهیم داد.»
هل‌اتـک حدیث ضیف ابرهیم المکرمین• اذ دخلوا علیه فقالوا سلـمـا قال سلـم قوم منکرون• فراغ الی اهله فجاء بعجل سمین• فقربه الیهم قال الا تاکلون• فاوجس منهم خیفة قالوا لا تخف وبشروه بغلـم علیم. «آیا خبر مهمانان ارجمند ابراهیم به تو رسید؛ چون بر او درآمدند پس سلام گفتند گفت سلام مردمی ناشناسید؛ پس آهسته به سوی زنش رفت و گوساله‌ای فربه (و بریان) آورد؛ آن را به نزدیکشان برد (و) گفت مگر نمی‌خورید؛ و (در دلش) از آنان احساس ترسی کرد گفتند مترس و او را به پسری دانا مژده دادند.»

۱.۱ - وارد شدن ملائکه بر ابراهیم

این آیه شریفه به داستان وارد شدن ملائکه بر ابراهیم اشاره می‌کند که بر آن جناب در آمدند، و او و همسرش را بشارتی داده گفتند: آمده‌ایم تا قوم لوط را هلاک کنیم. و در این داستان آیتی است بر وحدانیت خدای تعالی در ربوبیت، هم چنان که قبلا نیز اشاره‌ای به آن شد.
و در جمله" هل اتاک حدیث" تعظیمی از امر این قصه شده است. و منظور از کلمه" مکرمین" ملائکه‌ای است که بر ابراهیم وارد شدند، و این کلمه، وصف است برای کلمه" ضیف". و اگر این کلمه را مفرد آورده، با اینکه میهمانان ابراهیم چند نفر بودند، (به شهادت اینکه در وصف آنان فرمود" مکرمین" یعنی محترمین) برای این است که در اصل کلمه" ضیف" مصدر است، و مصدر تثنیه و جمع ندارد.
" اذ دخلوا علیه فقالوا سلاما قال سلام قوم منکرون" ظرف" اذ" متعلق به کلمه" حدیث- داستان" در آیه قبلی است. و کلمه" سلاما" مقول قول (حکایت سخن) ملائکه است، و عامل آن حذف شده و تقدیرش" قالوا نسلم علیک سلاما" می‌باشد.
" قال سلام"- این کلام ابراهیم حکایت پاسخی است که وی به فرشتگان داد. و کلمه" سلام" مبتدایی است که خبرش حذف شده، تقدیر آن" سلام علیکم" است. و اگر ابراهیم پاسخ خود را در قالب جمله‌ای اسمیه آورد، برای این بود که پاسخ بهتری به آنان داده باشد، چون ملائکه سلام خود را در قالب جمله فعلیه آورده و گفتند" نسلم علیک سلاما"، و جمله فعلیه تنها بر حدوث فعل دلالت دارد، و دیگر دوام و ثبوت آن را نمی‌رساند، به خلاف جمله اسمیه که دوام را می‌رساند. در حقیقت آنان گفته‌اند یک سلام بر تو، و وی فرموده همیشه سلام بر شما.
" قوم منکرون"- از ظاهر کلام برمی آید که این جمله نیز حکایت کلام ابراهیم -علیه السلام -باشد، اما نه کلامی که به گوش میهمانان هم رسانده باشد، بلکه کلامی است که خودش با خود گفته، و معنایش این است که: وقتی ایشان را دید، به نظرش ناشناس آمد، در دل با خود گفت اینها چه کسانی هستند من اینها را نمی‌شناسم. و این با آیه هفتاد سوره هود که می‌فرماید" فلما رای ایدیهم لا تصل الیه نکرهم- و چون دید دست به سوی طعام دراز نمی‌کنند، فهمید غریبه و ناشناسند" منافات ندارد تا بگویی در آیه مورد بحث فرموده: به محض دیدن، فهمید غریبه‌اند. و در آیه هود فرموده: در سر سفره فهمید غریبه‌اند و بدش آمد، برای اینکه در آیه مورد بحث سخن دل او را حکایت می‌کند، و در آیه سوره هود آثار دلخوریش از ایشان را که در رخساره اش هویدا شده بود نقل می‌کند.
و این توجیه ما بهتر از توجیهی است که جمعی از مفسرین
[۱۱] روح المعانی، ج۲۷، ص۱۰.
کرده‌اند که جمله" قوم منکرون" سخن زبانی ابراهیم بوده، و تقدیر آیه چنین است: " انتم قوم منکرون" (برای اینکه میزبان کریم و بزرگواری چون ابراهیم هرگز به میهمان تازه وارد خود نمی‌گوید: علیکم السلام شما مردمی ناشناخته هستید).
" فراغ الی اهله فجاء بعجل سمین" کلمه" روغ" که مصدر فعل ماضی" راغ" است- به طوری که راغب گفته
[۱۲] مفردات راغب، ماده"روغ".
- به معنای این است که انسان طوری از حضور حاضران برود که نفهمند برای چه می‌رود، و خلاصه با نوعی حیله برود. دیگران گفته‌اند به معنای رفتن پنهانی است. ولی برگشت معنای اولی هم به همان معنای دوم است.
و مراد از" عجل سمین " گوساله چاقی است که بریان کرده باشند، هر چند ظاهر- لفظ همان گوساله چاق است، چون دنبالش آمده" فقربه الیهم" بعد از آنکه آن را نزد میهمانان آوردند، ابراهیم آن را نزدیک ایشان برد. ممکن هم هست حرف" فاء" را فصیحه بگیریم و بگوییم تقدیر کلام" فجاء بعجل سمین فذبحه و شواه و قربه الیهم" است، یعنی پس گوساله‌ای چاق آورد، و آن را ذبح کرد، و سپس کباب نموده نزدیک میهمانان گذاشت.
" فقربه الیهم قال ا لا تاکلون" طعام را نزدیک ایشان برد، و گفت چرا نمی‌خورید. چون میهمانان را بشر پنداشته بود.
" فاوجس منهم خیفة قالوا لا تخف... "
در این جمله کلمه" فاء" فصیحه است، و از حذف جزئیاتی از کلام خبر می‌دهد و تقدیر کلام چنین است: " فلم یمدوا الیه ایدیهم، فلما رای ذلک نکرهم، و اوجس منهم خیفة- میهمانان دست به سوی آن طعام دراز نکردند، و ابراهیم چون این را بدید بدش آمد و از ایشان احساس ترس کرد" و کلمه" ایجاس" که مصدر فعل ماضی" اوجس" است به معنای احساس در باطن قلب می‌باشد. و کلمه" خیفة" به معنای نوعی ترس است، و معنای جمله این است که: ابراهیم در باطن خود احساس نوعی ترس کرد، (که با ترسهای دیگر فرق داشت).
" قالوا لا تخف"- این جمله بدون واو عاطفه آمده، و به اصطلاح ادبیات به فصل آمده نه وصل، و این بدان جهت است که در حقیقت در معنای جواب از سؤالی است تقدیری، گویا کسی پرسیده: خوب، بعد از آنکه احساس ترس کرد چه شد؟ در پاسخ می‌گوید: فرشتگان گفتند مترس، و او را به فرزندی دانا مژده دادند، و ترسش را مبدل به امنیت و سرور کردند. و مراد از" بغلام علیم" اسماعیل و یا اسحاق است که اختلاف در آن در جلدهای دیگر این کتاب نقل شد.
" فاقبلت امراته فی صرة فصکت وجهها و قالت عجوز عقیم" در مجمع البیان می‌گوید: کلمه" صرة" به معنای فریاد شدید است، و از" صریر" دروازه گرفته شده، که هنگام باز و بسته شدن صدا می‌کند، و این کلمه در مورد جماعت هم به همین شکل استعمال می‌شود. و کلمه" صک" زدن با اعتماد شدید است.


داستان ورود جبرئیل و فرشتگان همراه، به صورت مهمان بر ابراهیم - علیه‌السّلام -در سوره هود در سوره‌های هود حجر و ذاریات آمده است:
ولقد جاءت رسلنا ابرهیم بالبشری قالوا سلـمـا قال سلـم فما لبث ان جاء بعجل حنیذ. «به راستی فرستادگان ما برای ابراهیم مژده آوردند سلام گفتند پاسخ داد سلام و دیری نپایید که گوساله‌ای بریان آورد.»
ونبئهم عن ضیف ابرهیم• اذ دخلوا علیه فقالوا سلـمـا قال انا منکم وجلون. «و از مهمانان ابراهیم به آنان خبر ده؛ هنگامی که بر او وارد شدند و سلام گفتند (ابراهیم) گفت ما از شما بیمناکیم.»
هل‌اتـک حدیث ضیف ابرهیم المکرمین• فما استطـعوا من قیام وما کانوا منتصرین• فراغ الی اهله فجاء بعجل سمین. «آیا خبر مهمانان ارجمند ابراهیم به تو رسید؛ چون بر او درآمدند پس سلام گفتند گفت سلام مردمی ناشناسید؛ آن را به نزدیکشان برد (و) گفت مگر نمی‌خورید.»


در سوره بقره آیه ۱۲۸ به تعلیم مناسک و اعمال حج به ابراهیم - علیه‌السّلام -، از سوی جبرئیل اشاره شده است:
ربنا واجعلنا مسلمین لک ومن ذریتنا امة مسلمة لک وارنا مناسکنا وتب علینا انک انت التواب الرحیم. «پروردگارا ما را تسلیم (فرمان) خود قرار ده و از نسل ما امتی فرمانبردار خود (پدید آر) و آداب دینی ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشای که تویی توبه پذیر مهربان.»
برداشت یاد شده با توجه به روایتی از علی - علیه السلام- در تفسیر آیه است که از خدا خواست مناسک حج را به آنان ارایه دهد و خداوند به وسیله جبرئیل مناسک را به آنان تعلیم داد.
[۱۹] جامع البیان، ج۱، جزء ۱، ص۶۰۴.



در سوره حجر امید دادن جبرئیل به ابراهیم - علیه‌السّلام -، برای بهره مندی از رحمت خدا اشاره شده است:
و نبئهم عن ضیف ابرهیم• قالوا لا توجل انا نبشرک بغلـم علیم• قالوا بشرنـک بالحق فلا تکن من القـنطین. «و از مهمانان ابراهیم به آنان خبر ده؛ . ؛ گفتند مترس که ما تو را به پسری دانا مژده می‌دهیم؛ گفتند ما تو را به حق بشارت دادیم پس از نومیدان مباش.»


خبر جبرئیل و دیگر همراهان وی به ابراهیم - علیه‌السّلام -، از ماموریت خویش در برخی آیات قرآن کریم اشاره شده است:
و نبئهم عن ضیف ابرهیم• قال فما خطبکم ایها المرسلون• قالوا انا ارسلنا الی قوم مجرمین• الا ءال لوط انا لمنجوهم اجمعین. «و از مهمانان ابراهیم به آنان خبر ده؛ ... ؛ مگر خانواده لوط که ما قطعا همه آنان را نجات می‌دهیم.»
و لما جاءت رسلنا ابرهیم بالبشری قالوا انا مهلکوا اهل هـذه القریة ان اهلها کانوا ظــلمین• قال ان فیها لوطـا قالوا نحن اعلم بمن فیها لننجینه و اهله الا امراته کانت من الغـبرین. «و چون فرستادگان ما برای ابراهیم مژده آوردند گفتند ما اهل این شهر را هلاک خواهیم کرد زیرا مردمش ستمکار بوده اند؛ گفت لوط (نیز) در آنجاست گفتند ما بهتر می‌دانیم چه کسانی در آنجا هستند او و کسانش را جز زنش که از باقی ماندگان (در خاکستر آتش) است حتما نجات خواهیم داد.»
قال فما خطبکم ایها المرسلون• قالوا انا ارسلنا الی قوم مجرمین• لنرسل علیهم حجارة من طین. «(ابراهیم) گفت‌ای فرستادگان ماموریت شما چیست؛ گفتند ما به سوی مردمی پلیدکار فرستاده شده ایم؛ تا سنگهایی از گل رس بر (سر) آنان فرو فرستیم.»


در برخی سور قرآن به آرامش دادن جبرئیل و همراهان وی، به ابراهیم - علیه‌السّلام - اشاره شده است:
و لقد جاءت رسلنا ابرهیم بالبشری قالوا سلـمـا قال سلـم فما لبث ان جاء بعجل حنیذ• فلما رءا ایدیهم لا تصل الیه نکرهم و اوجس منهم خیفة قالوا لا تخف انا ارسلنا الی قوم لوط• فلما ذهب عن ابرهیم الروع وجاءته البشری یجـدلنا فی قوم لوط. «و به راستی فرستادگان ما برای ابراهیم مژده آوردند سلام گفتند پاسخ داد سلام و دیری نپایید که گوساله‌ای بریان آورد؛ و چون دید دستهایشان به غذا دراز نمی‌شود آنان را ناشناس یافت و از ایشان ترسی بر دل گرفت گفتند مترس ما به سوی قوم لوط فرستاده شده ایم؛ . ؛ پس وقتی ترس ابراهیم زایل شد و مژده (فرزنددار شدن) به او رسید در باره قوم لوط با ما (به قصد شفاعت) چون و چرا می‌کرد.»
و نبئهم عن ضیف ابرهیم• اذ دخلوا علیه فقالوا سلـمـا قال انا منکم وجلون• قالوا لا توجل انا نبشرک بغلـم علیم. «و از مهمانان ابراهیم به آنان خبر ده؛ هنگامی که بر او وارد شدند و سلام گفتند (ابراهیم) گفت ما از شما بیمناکیم؛ گفتند مترس که ما تو را به پسری دانا مژده می‌دهیم.»
هل‌اتـک حدیث ضیف ابرهیم المکرمین• اذ دخلوا علیه فقالوا سلـمـا قال سلـم قوم منکرون• فاوجس منهم خیفة قالوا لا تخف وبشروه بغلـم علیم. «آیا خبر مهمانان ارجمند ابراهیم به تو رسید؛ چون بر او درآمدند پس سلام گفتند گفت سلام مردمی ناشناسید؛ . ؛ و (در دلش) از آنان احساس ترسی کرد گفتند مترس و او را به پسری دانا مژده دادند.»


جبرئیل، یکی از فرشتگان سلام کننده بر ابراهیم - علیه‌السّلام - است:
و لقد جاءت رسلنا ابرهیم بالبشری قالوا سلـمـا قال سلـم فما لبث ان جاء بعجل حنیذ. «و به راستی فرستادگان ما برای ابراهیم مژده آوردند سلام گفتند پاسخ داد سلام و دیری نپایید که گوساله‌ای بریان آورد.»
اذ دخلوا علیه فقالوا سلـمـا قال سلـم قوم منکرون. «چون بر او درآمدند پس سلام گفتند گفت سلام مردمی ناشناسید.»


مجادله ابراهیم -علیه السلام - با جبرئیل، درباره قوم لوط در بیان شده است :
و لقد جاءت رسلنا ابرهیم بالبشری قالوا سلـمـا قال سلـم فما لبث ان جاء بعجل حنیذ• فلما ذهب عن ابرهیم الروع وجاءته البشری یجـدلنا فی قوم لوط. «و به راستی فرستادگان ما برای ابراهیم مژده آوردند سلام گفتند پاسخ داد سلام و دیری نپایید که گوساله‌ای بریان آورد. ؛ . ؛ پس وقتی ترس ابراهیم زایل شد و مژده (فرزنددار شدن) به او رسید در باره قوم لوط با ما (به قصد شفاعت) چون و چرا می‌کرد.»
بر اساس روایت و اقوال مفسران از جمله فرشتگان فرود آمده بر ابراهیم -علیه السلام جبرئیل بوده است.
[۴۰] مجمع البیان، ج۵ - ۶، ص۲۷۲.

و لما جاءت رسلنا ابرهیم بالبشری قالوا انا مهلکوا اهل هـذه القریة ان اهلها کانوا ظــلمین• قال ان فیها لوطـا قالوا نحن اعلم بمن فیها لننجینه واهله الا امراته کانت من الغـبرین. «و چون فرستادگان ما برای ابراهیم مژده آوردند گفتند ما اهل این شهر را هلاک خواهیم کرد زیرا مردمش ستمکار بوده اند؛ گفت لوط (نیز) در آنجاست گفتند ما بهتر می‌دانیم چه کسانی در آنجا هستند او و کسانش را جز زنش که از باقی ماندگان (در خاکستر آتش) است حتما نجات خواهیم داد.»


در سوره هود آیه ۷۰به بیم ابراهیم -علیه السلام- به هنگام مشاهده جبرئیل و فرشتگان همراه وی اشاره شده است:
و لقد جاءت رسلنا ابرهیم بالبشری قالوا سلـمـا قال سلـم فما لبث ان جاء بعجل حنیذ• فلما رءا ایدیهم لا تصل الیه نکرهم و اوجس منهم خیفة قالوا لا تخف انا ارسلنا الی قوم لوط. «و به راستی فرستادگان ما برای ابراهیم مژده آوردند سلام گفتند پاسخ داد سلام و دیری نپایید که گوساله‌ای بریان آورد؛ و چون دید دستهایشان به غذا دراز نمی‌شود آنان را ناشناس یافت و از ایشان ترسی بر دل گرفت گفتند مترس ما به سوی قوم لوط فرستاده شده‌ایم.»
هل‌اتـک حدیث ضیف ابرهیم المکرمین• اذ دخلوا علیه فقالوا سلـمـا قال سلـم قوم منکرون• فقربه الیهم قال الا تاکلون• فاوجس منهم خیفة قالوا لا تخف وبشروه بغلـم علیم. «آیا خبر مهمانان ارجمند ابراهیم به تو رسید؛ چون بر او درآمدند پس سلام گفتند گفت سلام مردمی ناشناسید؛ . ؛ آن را به نزدیکشان برد (و) گفت مگر نمی‌خورید؛ و (در دلش) از آنان احساس ترسی کرد گفتند مترس و او را به پسری دانا مژده دادند.»
و نبئهم عن ضیف ابرهیم• اذ دخلوا علیه فقالوا سلـمـا قال انا منکم وجلون. «و از مهمانان ابراهیم به آنان خبر ده؛ هنگامی که بر او وارد شدند و سلام گفتند (ابراهیم) گفت ما از شما بیمناکیم.»

۹.۱ - میهمانان ناشناس

از این آیات به بعد. قسمتهای آموزنده‌ای را از تاریخ پیامبران بزرگ و اقوام سرکش به عنوان نمونه‌های روشنی از بندگان مخلص، و پیروان شیطان، بیان می‌کند.
جالب اینکه نخست از داستان مهمانهای ابراهیم شروع می‌کند (همان فرشتگانی که در لباس بشر به سراغ او آمدند نخست بشارت به تولد فرزند برومندی و سپس خبر از مجازات دردناک قوم لوط دادند).
چرا که در دو آیه قبل به پیامبر اسلام -صلی الله علیه وآله - دستور داده شد که هم مقام رحمت خدا را برای بندگان بازگو کند، و هم عذاب الیم او را، و در داستان مهمانهای ابراهیم، دو نمونه زنده از دو صفت فوق دیده می‌شود، و به این ترتیب پیوند میان این آیات گذشته مشخص می‌گردد.
نخست می‌گوید: " به بندگانم از مهمانهای ابراهیم خبر ده" (و نبئهم عن ضیف ابراهیم).
گرچه" ضیف " در اینجا به صورت مفرد است، ولی همانگونه که بعضی از مفسران بزرگ گفته‌اند" ضیف" هم معنی مفرد دارد و هم معنی جمع (مهمان و مهمانان).
این مهمانهای ناخوانده همان فرشتگانی بودند که" به هنگام وارد شدن بر ابراهیم، به صورت ناشناس، نخست بر او سلام گفتند" (اذ دخلوا علیه فقالوا سلاما).
ابراهیم آن گونه که وظیفه یک میزبان بزرگوار و مهربان است برای پذیرایی آنها آماده شد و غذای مناسبی فورا فراهم ساخت، اما هنگامی که سفره غذا گسترده شد میهمانهای ناشناس دست به غذا دراز نکردند، او از این امر وحشت کرد و وحشت خود را کتمان ننمود، با صراحت به آنان" گفت ما از شما ترسانیم" (قال انا منکم وجلون)
این ترس به خاطر سنتی بود که در آن زمان و زمانهای بعد و حتی در عصر ما در میان بعضی از اقوام معمول است که هر گاه کسی نان و نمک کسی را بخورد به او گزندی نخواهد رساند و خود را مدیون او می‌داند و به همین دلیل دست نبردن به سوی غذا دلیل بر قصد سوء و کینه و عداوت است.


در سوره‌های هود و ذاریات به پذیرایی ابراهیم -علیه السلام - از جبرئیل و ملائکه همراه او اشاره شده است:
و لقد جاءت رسلنا ابرهیم بالبشری قالوا سلـمـا قال سلـم فما لبث ان جاء بعجل حنیذ. «و به راستی فرستادگان ما برای ابراهیم مژده آوردند سلام گفتند پاسخ داد سلام و دیری نپایید که گوساله‌ای بریان آورد.»
هل ‌اتـک حدیث ضیف ابرهیم المکرمین• اذ دخلوا علیه فقالوا سلـمـا قال سلـم قوم منکرون• فراغ الی اهله فجاء بعجل سمین. «آیا خبر مهمانان ارجمند ابراهیم به تو رسید؛ چون بر او درآمدند پس سلام گفتند گفت سلام مردمی ناشناسید؛ پس آهسته به سوی زنش رفت و گوساله‌ای فربهبریان) آورد.»


ناخوشایندی ابراهیم -علیه السلام- از غذا نخوردن جبرئیل و دیگر ملائکه مهمان در سوره هود و ذاریات آمده است:
ولقد جاءت رسلنا ابرهیم بالبشری قالوا سلـمـا قال سلـم فما لبث ان جاء بعجل حنیذ• فلما رءا ایدیهم لا تصل الیه نکرهم واوجس منهم خیفة قالوا لا تخف انا ارسلنا الی قوم لوط. «و به راستی فرستادگان ما برای ابراهیم مژده آوردند سلام گفتند پاسخ داد سلام و دیری نپایید که گوساله‌ای بریان آورد؛ و چون دید دستهایشان به غذا دراز نمی‌شود آنان را ناشناس یافت و از ایشان ترسی بر دل گرفت گفتند مترس ما به سوی قوم لوط فرستاده شده‌ایم.»
هل‌اتـک حدیث ضیف ابرهیم المکرمین• اذ دخلوا علیه فقالوا سلـمـا قال سلـم قوم منکرون• فقربه الیهم قال الا تاکلون• فاوجس منهم خیفة قالوا لا تخف وبشروه بغلـم علیم. «آیا خبر مهمانان ارجمند ابراهیم به تو رسید؛ چون بر او درآمدند پس سلام گفتند گفت سلام مردمی ناشناسید؛ . ؛ آن را به نزدیکشان برد (و) گفت مگر نمی‌خورید؛ و (در دلش) از آنان احساس ترسی کرد گفتند مترس و او را به پسری دانا مژده دادند.»


پرسش ابراهیم -علیه السلام- از ماموریت جبرئیل و فرشتگان الهی در سوره حجر و ذاریات آمده است:
و نبئهم عن ضیف ابرهیم• قال فما خطبکم ایها المرسلون. «و از مهمانان ابراهیم به آنان خبر ده. ؛ . ؛ (سپس) گفت‌ای فرشتگان (دیگر) کارتان چیست.»
هل‌اتـک حدیث ضیف ابرهیم المکرمین• قال فما خطبکم ایها المرسلون. «آیا خبر مهمانان ارجمند ابراهیم به تو رسید؛ . ؛ (ابراهیم) گفت‌ای فرستادگان ماموریت شما چیست.»


بشارت جبرئیل به ابراهیم - علیه‌السّلام -، مبنی بر هلاکت قوم لوط است:
ولقد جاءت رسلنا ابرهیم بالبشری قالوا سلـمـا قال سلـم فما لبث ان جاء بعجل حنیذ• فلما رءا ایدیهم لا تصل الیه نکرهم واوجس منهم خیفة قالوا لا تخف انا ارسلنا الی قوم لوط• فلما ذهب عن ابرهیم الروع وجاءته البشری یجـدلنا فی قوم لوط• یـابرهیم اعرض عن هـذا انه قد جاء امر ربک وانهم ءاتیهم عذاب غیر مردود. «و به راستی فرستادگان ما برای ابراهیم مژده آوردند سلام گفتند پاسخ داد سلام و دیری نپایید که گوساله‌ای بریان آورد؛ و چون دید دستهایشان به غذا دراز نمی‌شود آنان را ناشناس یافت و از ایشان ترسی بر دل گرفت گفتند مترس ما به سوی قوم لوط فرستاده شده ایم؛ پس وقتی ترس ابراهیم زایل شد و مژده (فرزنددار شدن) به او رسید در باره قوم لوط با ما (به قصد شفاعت) چون و چرا می‌کرد؛ . ؛ ا ی ابراهیم از این (چون و چرا) روی برتاب که فرمان پروردگارت آمده و برای آنان عذابی که بی بازگشت است خواهد آمد.»
بر اساس حدیثی، جبرئیل از جمله فرشتگان نازل شده بر ابراهیم -علیه السلام - است.
[۶۸] الکافی، ج۸، ص۳۲۸، ح ۵۰۵.
[۶۹] مجمع البیان، ج۵ - ۶، ص۲۷۲.

و نبئهم عن ضیف ابرهیم• قال فما خطبکم ایها المرسلون• قالوا انا ارسلنا الی قوم مجرمین• الا ءال لوط انا لمنجوهم اجمعین• الا امراته قدرنا انها لمن الغـبرین. «و از مهمانان ابراهیم به آنان خبر ده؛ . ؛ (سپس) گفت‌ای فرشتگان (دیگر) کارتان چیست؛ مگر خانواده لوط که ما قطعا همه آنان را نجات می‌دهیم؛ جز آنش را که مقدر کردیم او از بازماندگان (در عذاب) باشد.»
و لما جاءت رسلنا ابرهیم بالبشری قالوا انا مهلکوا اهل هـذه القریة ان اهلها کانوا ظــلمین. «و چون فرستادگان ما برای ابراهیم مژده آوردند گفتند ما اهل این شهر را هلاک خواهیم کرد زیرا مردمش ستمکار بوده‌اند.»
هل‌اتـک حدیث ضیف ابرهیم المکرمین• قال فما خطبکم ایها المرسلون• قالوا انا ارسلنا الی قوم مجرمین• لنرسل علیهم حجارة من طین• مسومة عند ربک للمسرفین. «آیا خبر مهمانان ارجمند ابراهیم به تو رسید؛ ... ؛ (ابراهیم) گفت‌ای فرستادگان ماموریت شما چیست؛ گفتند ما به سوی مردمی پلیدکار فرستاده شده ایم؛ تا سنگهایی از گل رس بر (سر) آنان فرو فرستیم؛ (که) نزد پروردگارت برای مسرفان نشان گذاری شده است.»


جبرئیل، از فرشتگان بشارت دهنده ولادت اسحاق -علیه السلام- به ابراهیم - گفتند ما به سوی گروه مجرمان فرستاده شده‌ایم- علیه‌السّلام -:
و لقد جاءت رسلنا ابرهیم بالبشری قالوا سلـمـا قال سلـم فما لبث ان جاء بعجل حنیذ• فلما ذهب عن ابرهیم الروع وجاءته البشری یجـدلنا فی قوم لوط. «و به راستی فرستادگان ما برای ابراهیم مژده آوردند سلام گفتند پاسخ داد سلام و دیری نپایید که گوساله‌ای بریان آورد؛ . ؛ پس وقتی ترس ابراهیم زایل شد و مژده (فرزنددار شدن) به او رسید در باره قوم لوط با ما (به قصد شفاعت) چون و چرا می‌کرد.»
مقصود از «البشری» در دو آیه یاد شده بشارت به تولد اسحاق -علیه السلام- است.
[۷۷] مجمع البیان، ج۵ - ۶، ص۲۷۲.
[۷۸] مجمع البیان، ج۵ - ۶، ص۲۷۴.

و نبئهم عن ضیف ابرهیم• قالوا لا توجل انا نبشرک بغلـم علیم. «و از مهمانان ابراهیم به آنان خبر ده؛ . ؛ گفتند مترس که ما تو را به پسری دانا مژده می‌دهیم.»
و لما جاءت رسلنا ابرهیم بالبشری قالوا انا مهلکوا اهل هـذه القریة ان اهلها کانوا ظــلمین. «و چون فرستادگان ما برای ابراهیم مژده آوردند گفتند ما اهل این شهر را هلاک خواهیم کرد زیرا مردمش ستمکار بوده‌اند.»
منظور از «بالبشری» بشارت به تولد اسحاق -علیه السلام - است.
[۸۲] مجمع البیان، ج۷ - ۸، ص۴۴۲.

هل‌اتـک حدیث ضیف ابرهیم المکرمین• فاوجس منهم خیفة قالوا لا تخف وبشروه بغلـم علیم. «آیا خبر مهمانان ارجمند ابراهیم به تو رسید؛. ؛ و (در دلش) از آنان احساس ترسی کرد گفتند مترس و او را به پسری دانا مژده دادند.»


در برخی سور قرآن به تمثل جبرئیل، به صورت انسان برای ابراهیم - علیه‌السّلام - اشاره شده است:
و لقد جاءت رسلنا ابرهیم بالبشری قالوا سلـمـا قال سلـم فما لبث ان جاء بعجل حنیذ• فلما رءا ایدیهم لا تصل الیه نکرهم واوجس منهم خیفة قالوا لا تخف انا ارسلنا الی قوم لوط. «و به راستی فرستادگان ما برای ابراهیم مژده آوردند سلام گفتند پاسخ داد سلام و دیری نپایید که گوساله‌ای بریان آورد؛ و چون دید دستهایشان به غذا دراز نمی‌شود آنان را ناشناس یافت و از ایشان ترسی بر دل گرفت گفتند مترس ما به سوی قوم لوط فرستاده شده‌ایم.»
ونبئهم عن ضیف ابرهیم• قالوا لا توجل انا نبشرک بغلـم علیم• قال فما خطبکم ایها المرسلون. «و از مهمانان ابراهیم به آنان خبر ده؛ . ؛ گفتند مترس که ما تو را به پسری دانا مژده می‌دهیم؛ . ؛ (سپس) گفت‌ای فرشتگان (دیگر) کارتان چیست.»
و لما جاءت رسلنا ابرهیم بالبشری قالوا انا مهلکوا اهل هـذه القریة ان اهلها کانوا ظــلمین. «و چون فرستادگان ما برای ابراهیم مژده آوردند گفتند ما اهل این شهر را هلاک خواهیم کرد زیرا مردمش ستمکار بوده‌اند.»
هل‌اتـک حدیث ضیف ابرهیم المکرمین• اذ دخلوا علیه فقالوا سلـمـا قال سلـم قوم منکرون• فراغ الی اهله فجاء بعجل سمین• فقربه الیهم قال الا تاکلون• فاوجس منهم خیفة قالوا لا تخف وبشروه بغلـم علیم. «آیا خبر مهمانان ارجمند ابراهیم به تو رسید؛ چون بر او درآمدند پس سلام گفتند گفت سلام مردمی ناشناسید؛ پس آهسته به سوی زنش رفت و گوساله‌ای فربهبریان) آورد؛ آن را به نزدیکشان برد (و) گفت مگر نمی‌خورید؛ و (در دلش) از آنان احساس ترسی کرد گفتند مترس و او را به پسری دانا مژده دادند.»


۱. مجمع البیان، ج۱ - ۲، ص۳۲۴.
۲. تفسیر التحریر و التنویر، ج۱، جزء ۱، ص۶۲۰.
۳. هود/سوره۱۱، آیه۶۹.    
۴. هود/سوره۱۱، آیه۷۰.    
۵. هود/سوره۱۱، آیه۷۴.    
۶. هود/سوره۱۱، آیه۷۶.    
۷. حجر/سوره۱۵، آیه۵۱ - ۵۹.    
۸. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۳۱.    
۹. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۳۲.    
۱۰. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۴ - ۲۸.    
۱۱. روح المعانی، ج۲۷، ص۱۰.
۱۲. مفردات راغب، ماده"روغ".
۱۳. ترجمه تفسیر المیزان، محمد حسین طباطبائی، ج۱۸، ص۵۶۶.    
۱۴. هود/سوره۱۱، آیه۶۹.    
۱۵. حجر/سوره۱۵، آیه۵۱.    
۱۶. حجر/سوره۱۵، آیه۵۲.    
۱۷. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۴ - ۲۶.    
۱۸. بقره/سوره۲، آیه۱۲۸.    
۱۹. جامع البیان، ج۱، جزء ۱، ص۶۰۴.
۲۰. حجر/سوره۱۵، آیه۵۱.    
۲۱. حجر/سوره۱۵، آیه۵۳.    
۲۲. حجر/سوره۱۵، آیه۵۵.    
۲۳. حجر/سوره۱۵، آیه۵۱.    
۲۴. حجر/سوره۱۵، آیه۵۷ - ۵۹.    
۲۵. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۳۱.    
۲۶. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۳۲.    
۲۷. ذاریات/سوره۵۱، آیه۳۱ - ۳۳.    
۲۸. هود/سوره۱۱، آیه۶۹.    
۲۹. هود/سوره۱۱، آیه۷۰.    
۳۰. هود/سوره۱۱، آیه۷۴.    
۳۱. حجر/سوره۱۵، آیه۵۱ - ۵۳.    
۳۲. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۴.    
۳۳. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۵.    
۳۴. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۸.    
۳۵. هود/سوره۱۱، آیه۶۹.    
۳۶. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۵.    
۳۷. هود/سوره۱۱، آیه۶۹.    
۳۸. هود/سوره۱۱، آیه۷۴.    
۳۹. الکافی، ج۸، ص۳۲۸، ح ۵۰۵.     .
۴۰. مجمع البیان، ج۵ - ۶، ص۲۷۲.
۴۱. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۳۱.    
۴۲. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۳۲.    
۴۳. هود/سوره۱۱، آیه۶۹.    
۴۴. هود/سوره۱۱، آیه۷۰.    
۴۵. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۴.    
۴۶. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۵.    
۴۷. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۷.    
۴۸. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۸.    
۴۹. حجر/سوره۱۵، آیه۵۱.    
۵۰. حجر/سوره۱۵، آیه۵۲.    
۵۱. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج۱۱، ص۹۸.     .
۵۲. هود/سوره۱۱، آیه۶۹.    
۵۳. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۴ - ۲۶.    
۵۴. هود/سوره۱۱، آیه۶۹.    
۵۵. هود/سوره۱۱، آیه۷۰.    
۵۶. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۴.    
۵۷. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۵.    
۵۸. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۷.    
۵۹. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۸.    
۶۰. حجر/سوره۱۵، آیه۵۱.    
۶۱. حجر/سوره۱۵، آیه۵۷.    
۶۲. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۴.    
۶۳. ذاریات/سوره۵۱، آیه۳۱.    
۶۴. هود/سوره۱۱، آیه۶۹.    
۶۵. هود/سوره۱۱، آیه۷۰.    
۶۶. هود/سوره۱۱، آیه۷۴.    
۶۷. هود/سوره۱۱، آیه۷۶.    
۶۸. الکافی، ج۸، ص۳۲۸، ح ۵۰۵.
۶۹. مجمع البیان، ج۵ - ۶، ص۲۷۲.
۷۰. حجر/سوره۱۵، آیه۵۱.    
۷۱. حجر/سوره۱۵، آیه۵۷ - ۶۰.    
۷۲. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۳۱.    
۷۳. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۴.    
۷۴. ذاریات/سوره۵۱، آیه۳۱ - ۳۴.    
۷۵. هود/سوره۱۱، آیه۶۹.    
۷۶. هود/سوره۱۱، آیه۷۴.    
۷۷. مجمع البیان، ج۵ - ۶، ص۲۷۲.
۷۸. مجمع البیان، ج۵ - ۶، ص۲۷۴.
۷۹. حجر/سوره۱۵، آیه۵۱.    
۸۰. حجر/سوره۱۵، آیه۵۳.    
۸۱. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۳۱.    
۸۲. مجمع البیان، ج۷ - ۸، ص۴۴۲.
۸۳. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۴.    
۸۴. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۸.    
۸۵. هود/سوره۱۱، آیه۶۹.    
۸۶. هود/سوره۱۱، آیه۷۰.    
۸۷. حجر/سوره۱۵، آیه۵۱.    
۸۸. حجر/سوره۱۵، آیه۵۳.    
۸۹. حجر/سوره۱۵، آیه۵۷.    
۹۰. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۳۱.    
۹۱. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۴ - ۲۸.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «جبرئیل و ابراهیم».    




جعبه ابزار