جبار بن صخر انصاری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جَبّار بن صَخر انصاری: از حاضران در
بیعت عقبه دوم بود.
ابوعبدالله جبار
بن صخر بن امیة بن خنساء معروف به ابن خنساء به سبب نام
جد اعلایش
از
بنی سلمه از تیرههای خزرج است.
مادرش را عتیکه دختر
خرشة بن عمرو بن عبید یا «علیه»
و یا سعاد دختر سلمه از فرزندان
جشم بن خزرج دانستهاند.
شرح حال نگاران از فردی با نام «
حیان بن صخر »
یاد کردهاند که میتوان آن را تصحیف یافته جبار بن صخر دانست.
به سخن مشهور، جبار همراه ۷۰ تن از
انصار برای دیدار
رسول خدا - صلیاللهعلیهوآلهوسلّم - و دعوت از ایشان برای
هجرت به
مدینه ، در
عقبه دوم (۱۳ق.) حضور داشت و با ایشان
بیعت کرد.
از این رو، از وی با وصف «عقبی» یاد میشود.
دو دخترش به نام سمیکه و عصیمه نیز پس از هجرت رسول خدا- صلیاللهعلیهوآلهوسلّم - به مدینه، با ایشان بیعت کردند.
پس از هجرت رسول خدا به
یثرب ، در جایابی رسول خدا- صلیاللهعلیهوآلهوسلّم - برای استقرار در مدینه، هنگامی که
شتر ایشان در محله
بنی نجار از تیرههای
خزرج زانو زد، جبار به سبب رقابتی که میان
بنی سلمه و
بنی نجار برقرار بود، قصد داشت
شتر رسول خدا- صلیاللهعلیهوآلهوسلّم - را از آن محل حرکت دهد؛ اما با پیشدستی
ابوایوب انصاری در حمل اثاث پیامبر -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم - نتوانست چنین کند.
جبار در پیمان برادری، از سوی پیامبر- صلیاللهعلیهوآلهوسلّم - با
خباب بن ارت عقد برادری بست.
جبّاربن صَخر بن اُمیه انصاری از تیره خزرجی بنوسَلِمه است
و منسوبان به وی را جَبّاری گویند.
کنیه وی ابوعبداللّه
و به نوشته عسکری، معروف به «
ابن خَنْساء » بود.
مادرش عتیکه دختر خرشه
یا عُلَیّه
یا سعاد دختر سلمه از فرزندان
جشم بن خزرج بود
که احتمالاً برخی تصحیف باشد. برخی منابع شرح حال نگاری، افزون بر جباربن صخر از فردی با نام
جابربن صخر یا
حیان بن ضمره یاد کرده و عنوان جداگانهای به این دو نام اختصاص دادهاند، در حالی که اطلاعات مندرج ذیل این دو نام همان اطلاعات مربوط به جبار بن صخر انصاری است، از این رو به نظر میرسد این دو نام صورت تصحیف شده جباربن صخر باشد.
براساس تمامی روایات، او در عقبه دوم همراه ۷۰ تن از انصار به منظور دعوت از
پیامبر برای
هجرت به
مدینه ، حضور داشت،
از این رو در منابع از وی با وصف «عَقَبیّ» یاد شده است.
وی هنگام جایابی
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم برای استقرار در مدینه، هنگامی که
شتر آن حضرت در محله
بنی نجار زانو زد با تحریک شتر رسول خدا، قصد داشت که مرکب پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را از آن محل به سوی سکونت گاه
بنی سلمه هدایت کند که موفق نشد.
در ماجرای
عقد اخوت میان
مهاجر و
انصار ، پیامبر میان وی و
مقدادبن اسود برادری برقرار کرد.
با آغاز درگیریها میان رسول خدا و دشمنان اسلام، جبار بن صخر در این جنگها حضور فعال داشت.
بنابر اخبار، وی در
غزوه بُواط که پیامبر قصد حمله به کاروان تجاری
قریش را داشت همراه رسول خدا بود. آن حضرت جبار و صحابی دیگری را مامور کرد تا پیشاپیش حرکت کرده، در منطقه اُثایَه ـ در ۲۵ فرسخی مدینه و در مسیر جحفه به مکه ـ حوضی ساخته، آن را از آب پر کنند تا همراهان از آن استفاده کنند.
این در حالی است که به نقل
ابن منده و ابونعیم پیامبر وی را مامور تجسس از
مشرکان کرد.
یدر سال دوم هجرت، جباربن صخر در ۳۲ سالگی با شرکت در
نبرد بدر به هنگام فرار مشرکان،
نوفل بن خویلد را که برای رهایی از کشته شدن، رزمندگان
مسلمان را تحریک میکرد تا اسیرش کنند و از
فدیه آزادی اش مالی به دست آورند به
اسارت درآورد؛
اما
امام علی علیهالسّلام چون نوفل را دید، خواسته رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را درباره او (اللَّهم اکفنی نوفل بن خویلد) تحقق بخشید و او را کشت.
افزون بر فعالیتهای یاد شده از جبار در جنگ بدر، برخی منابع او را نگهبان رسول خدا در این
جنگ معرفی کردهاند.
پس از پیروزی مسلمانان در بدر نگرانیهای یهودیان از پیامبر بیشتر شد و یکی از اقدامهای ایشان تلاش برای تفرقه میان
اوس و خزرج بود. حکایت
شاس بن قیس یهودی یکی از همین کارهاست که احتمالاً پس از بدر روی داده و سیره نگاران نیز این رخداد را پس از وقایع نبرد بدر بیان کردهاند.
به گزارش شماری از مفسران،
در
شان نزول آیه ۱۰۰
آل عمران (یا ایها الذین آمنوا ان تطیعوا فریقا من الذین اوتوا الکتاب یردوکم بعد ایمانکم کافرین) را همین دانستهاند.
آوردهاند که پس از حضور
پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در مدینه و از میان رفتن کینهها و دشمنیها میان اوس و خزرج، یهودیان این اوضاع را نپسندیده، درصدد زنده کردن دشمنیهای پیشین میان این دو طایفه برآمدند. شاس بن قیس یهودی در این زمینه پیشگام شد و با فرستادن واسطهای در میان گروهی از اوسیان و خزرجیان با یادآوری جنگهای میان این دو طایفه و نقل برخی اشعار آن ایام، عواطف ایشان را تحریک کرد. جباربن صخر خزرجی و اوس بن قیظی اوسی که در این جمع حضور داشتند به دام توطئه شاس گرفتار آمده، به نزاع برخاستند و از دیگر افراد
عشیره خود نیز خواستند که به آنان پیوسته، سلاح برگیرند. رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم چون از ماجرا آگاه شد، آنان را اندرز داد و از فراخوانی به مسائل جاهلی، نهی کرد. اندرز رسول خدا کارگر شد و ایشان از رفتار ناپسند خویش بازگشته، عذرخواهی کردند؛ آن گاه آیات ۹۹ - ۱۰۰ آل عمران
در این باره نازل شد و از توطئههای
یهود پرده برداشت،
هرچند برخی احتمال دادهاند که آیات یاد شده مورد خاصی را در نظر نداشته و به همه اقدامهای یهودیان برضد رسول خدا اشاره میکند.
خداوند در این آیات یهودیان را نکوهش میکنند که چرا راه را بر
مؤمنان میبندند و به مؤمنان گوشزد میکند که چنانچه تحت تاثیر یهودیان قرار گیرند، آنها مؤمنان را به
کفر بازخواهند گرداند: «قُل یـاَهلَ الکِتـبِ لِمَ تَصُدّونَ عَن سَبیلِ اللّهِ مَن ءامَنَ تَبغونَها عِوَجـًا واَنتُم شُهَداءُ ومَا اللّهُ بِغـفِلٍ عَمّا تَعمَلون• یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِن تُطیعوا فَریقـًا مِنَ الَّذینَ اوتُوا الکِتـبَ یَرُدّوکُم بَعدَایمـنِکُم کـفِرین».
وی در
غزوه بواط (۲ق.) به پیشنهاد
پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلّم - همراه فردی دیگر پیشاپیش حرکت کرد و در منطقه
اثایه در ۲۵ فرسخی
مدینه در مسیر
جحفه آب یک حوض را برای استفاده لشکر آماده نمود.
رسول خدا - صلیاللهعلیهوآلهوسلّم - از آن
آب وضو گرفت و به
نماز ایستاد. جبار بن صخر در سمت چپ به ایشان اقتدا کرد
؛ اما پیامبر- صلیاللهعلیهوآلهوسلّم - دست او را گرفت و به سوی راست رهنمون ساخت.
جبار بن صخر در
نبرد احد نیز شرکت کرد. در این روز چون لشکر مسلمانان دچار آشفتگی و اضطراب شد به گونهای که مسلمانان یکدیگر را میزدند، جباربن صخر از روی سردرگمی ضربهای بر سر
حباب بن منذر انصاری از طایفه خود زد.
او همچنین شاهد کوچ
بنی نضیر از سرزمینشان پس از در افتادن با رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بود و میگفت: هرگز زر و زیور و شوکتی چون زر و زیور ایشان را در قومی ندیدهام که از سرزمینی به سرزمین دیگر تبعید میشوند.
بنابر دستهای از روایات، جباربن صخر پس از به دار آویخته شدن
خبیب بن عدی در اواخر سال چهارم هجری در
مکه ، در
سریهای همراه
عمرو بن امیه ضمری ـ احتمالاً در سال پنجم ـ برای ترور
ابوسفیان به آن دیار رفت
که این ماموریت، موفق نبود؛
گویا گزارشهای موجود در این زمینه به داستان گراییده و به نظر میرسد در بیان جزئیات، افزودههایی به اصل حادثه ملحق شده باشد.
جبار در سال هشتم و در پی شهادت
عبداللّه بن رواحه ، مسئول تخمین میزان محصولات زراعی سرزمینهای خیبر، جانشین وی گردید.
عمر نیز به سبب تجاربی که جبار در این زمینه داشت، به هنگام اخراج
یهودیان خیبر از
جزیرة العرب وی و چند تن دیگر را متصدی قیمت گذاری و تقسیم زمینهای
خیبر کرد.
برخی مفسران ذیل آیه ۱۵
فتح به این امر اشاره کردهاند.
پس از آن در تقسیم زمینهای
وادی القری میان مسلمانان دخالت داشت
و سهمی نیز به خود او رسید.
شماری از مفسران ذیل
آیه ۱۵
فتح که مربوط به تقسیم غنائم
نبرد خیبر است، جبار را متولی تقسیم آن دانستهاند.
وی پس از شهادت عبدالله بن رواحه در
نبرد موته (۸ق.) که مسؤول تخمین میزان محصولات زراعی زمینهای خیبر بود، از سوی رسول خدا- صلیاللهعلیهوآلهوسلّم - مامور تخمین آن سرزمینها شد.
پس از رحلت رسول خدا- صلیاللهعلیهوآلهوسلّم - نیز هنگامی که ع
مر بن خطاب یهودیان را از
حجاز اخراج کرد، جبار برای ارزیابی و قیمت گذاری زمینهای آنان ماموریت یافت.
وی نیز زمینهای
وادی القری میان
مدینه و
تبوک را میان مسلمانان تقسیم کرد و سهم هر یک را مشخص نمود.
سهمی از وادی القری نیز به جبار بن صخر رسید.
وی از سوی مردم مدینه، از کارشناسان و تخمین زنندگان بود.
جبار در سال نهم در سریهای به فرماندهی امام علی علیهالسّلام برای شکستن بت فُلس (بت قبیله طی در سرزمین
نجد ) شرکت کرد و پرچم (لواء) این
سریه به دست او بود. به نقلی وی در این جنگ برای چگونگی رویارویی با دشمن، طرحی را با امام علی علیهالسّلام در میان گذاشت که
امام آن را پسندید و براساس آن عمل کرد.
هنگام فراخوانی رسول خدا برای
جنگ تبوک در سال نهم، جدبن قیس که از تیره
بنی سلمه و بزرگ ایشان بود و در دل
نفاق داشت،
از جبار بن صخر و گروهی دیگر از بنو سلمه میخواست که به دلیل گرمی هوا در جنگ شرکت نکنند
؛ اما به رغم این تلاشها جبار در
غزوه تبوک شرکت کرد.
جبار از راویان
حدیث پیامبر- صلیاللهعلیهوآلهوسلّم - بود. وی در باره چگونگی خواندن
نماز جماعت خود همراه ایشان حدیثی آورده که مورد استناد فقیهان
اهل سنت قرار گرفته و بر پایه آن
فتوا دادهاند.
حدیثی با مضمون «دوری مردم از
قرآن در آینده»
از دیگر روایات وی است.
او به سال ۳۰ هجری در
خلافت عثمان در شهر مدینه در سن ۶۰ سالگی درگذشت
و نسلی از وی برجای ماند.
سن وی هنگام رحلت با توجه به شرکت وی در سن ۳۲ سالگی در نبرد بدر، ۶۰ سال بوده است،
بنابراین، گزارش نویسندگانی که سن وی را به هنگام مرگ ۶۲ سال نوشتهاند،
دقیق نیست.
دو دختر به نامهای سمیکه و عصیمه که در شمار بیعت کنندگان با رسول خدایند، از جمله فرزندان وی بودند.
وی را در شمار
صحابه رسول خدا و راویان آن حضرت برشمردهاند.
(۱) اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد (م. ۸۸۵ق.) ، به کوشش عبدالکریم، مکه، جامعةام القری، ۱۴۰۸ق.
(۲) الاستیعاب، ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ق.) ، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
(۳) اسد الغابه، ابن اثیر (م. ۶۳۰ق.) ، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
(۴) الاصابه، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.) ، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
(۵) الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ، سلیمان بن موسی الحمیری (م. ۶۳۴ق.) ، به کوشش محمد عزالدین، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۱۷ق.
(۶) انساب الاشراف، البلاذری (م. ۲۷۹ق.) ، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
(۷) البدایة و النهایه، ابن کثیر (م. ۷۷۴ق.) ، بیروت، مکتبة المعارف.
(۸) تاریخ الخمیس، حسین الدیاربکری (م. ۹۶۶ق.) ، بیروت، مؤسسة شعبان، ۱۲۸۳ق.
(۹) تاریخ المدینة المنوره، ابن شبه (م. ۲۶۲ق.) ، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
(۱۰) تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر (م. ۵۷۱ق.) ، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
(۱۱) التحفة اللطیفه، شمس الدین السخاوی (م. ۹۰۲ق.) ، قاهره، دار الثقافه، ۱۳۹۹ق.
(۱۲) تصحیفات المحدثین، حسن بن عبدالله العسکری (م. ۳۸۲ق.) ، قاهره، المطبعة العربیة الحدیثه، ۱۴۰۲ق.
(۱۳) تفسیر ابن ابی حاتم (تفسیر القرآن العظیم)، ابن ابی حاتم (م. ۳۲۷ق.) ، به کوشش اسعد محمد، بیروت، المکتبة العصریه، ۱۴۱۹ق.
(۱۴) تفسیر بغوی (معالم التنزیل)، البغوی (م. ۵۱۰ق.) ، به کوشش عبدالرزاق، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق.
(۱۵) تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن)، القرطبی (م. ۶۷۱ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
(۱۶) جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ق.) ، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۱۲ق.
(۱۷) جمهرة انساب العرب، ابن حزم (م. ۴۵۶ق.) ، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
(۱۸) الدرر فی اختصار المغازی و السیر، ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ق.) .
(۱۹) الروض الانف، السهیلی (م. ۵۸۱ق.) ، به کوشش عبدالرحمن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۲ق.
(۲۰) سبل الهدی، محمد بن یوسف الصالحی (م. ۹۴۲ق.) ، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
(۲۱) السیرة النبویه، ابن هشام (م. ۲۱۳ق./۲۱۸ق.) ، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه.
(۲۲) شرف النبی، ابوسعید واعظ خرگوشی (م. ۴۰۶ق.) ، به کوشش روشن، تهران، بابک، ۱۳۶۱ش.
(۲۳) الطبقات الکبری، ابن سعد (م. ۲۳۰ق.) ، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
(۲۴) الطبقات، خلیفة بن خیاط (م. ۲۴۰ق.) ، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
(۲۵) کنز العمال، المتقی الهندی (م. ۹۷۵ق.) ، به کوشش السقاء، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.
(۲۶) المحبر، ابن حبیب (م. ۲۴۵ق.) ، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
(۲۷) المستدرک علی الصحیحین، الحاکم النیشابوری (م. ۴۰۵ق.) ، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
(۲۸) مسند احمد، احمد بن حنبل (م. ۲۴۱ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ق.
(۲۹) المعالم الاثیره، محمد محمد حسن شراب، بیروت، دار القلم، ۱۴۱۱ق.
(۳۰) معجم البلدان، یاقوت الحموی (م. ۶۲۶ق.) ، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
(۳۱) المعجم الکبیر، الطبرانی (م. ۳۶۰ق.) ، به کوشش حمدی عبدالمجید، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
(۳۲) معرفة الصحابه، ابونعیم الاصفهانی (م. ۴۳۰ق.) ، به کوشش محمد حسن و مسعود عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۲ق.
(۳۳) المغازی، الواقدی (م. ۲۰۷ق.) ، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق.
(۳۴) المغنی، عبدالله بن قدامه (م. ۶۲۰ق.) ، بیروت، دار الکتب العلمیه.
(۳۵) تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر، الذهبی (م. ۷۴۸ق.) ، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق.
دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «جبار بن صخر انصاری». حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله«جبار بن صخر».