• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جایگاه تفکر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بی شک حیات انسانی حیاتی فکری است و آن با ادراکی سامان می‌یابد که فکر نامیده می‌شود.



فکر هرچه صحیح تر و تام تر باشد حیات و زندگی استوارتر خواهد بود، بنابراین زندگی استوار انسانی، با فکر استوار رابطه مستقیم دارد.
این حقیقت را خداوند با راه‌های مختلف و اسلوب‌های متنوع بیان کرده است؛ مانند آن‌جا که در تمثیلی، هدایت یافتگان را در برابر گمراهان قرار داده، می‌فرماید: آیا کسی که مرده دل بود و زنده‌اش گردانیدیم و برای او نوری پدید آوردیم تا در پرتو آن، در میان مردم راه برود، همانند کسی است که گویی در تاریکی‌ها گرفتار است و از آن بیرون شدنی نیست: «اَوَ مَن کانَ مَیتـًا فَاَحیینـهُ و جَعَلنا لَهُ نورًا یمشی بِهِ فِی النّاسِ کمَن مَثَلُهُ فِی الظُّـلُمـتِ لَیسَ بِخارِج مِنها» یا آن‌جا که دانایان را با نادانان برابر نمی‌داند: «هَل یستَوِی الَّذینَ یعلَمونَ والَّذینَ لا یعلَمونَ»،


آنچه به آن دعوت و هدایت می‌کند راهی است از راه‌های فکری، چون قرآن را دعوت کننده به بهترین ملّت یا سنّت یا طریقه دانسته است: «اِنَّ هـذا القُرءانَ یهدی لِلَّتی هِی اَقوَمُ» و به هر حال آن طریقه و سنت، صراطی است حیاتی که استوارتر بودن آن متوقف بر این است که طریق فکر در آن استوارتر باشد؛ همچنین به صراط مستقیم و راه روشنی هدایت می‌کند که نه مخالف با حق بوده و نه برخی اجزای آن، مخالف با برخی دیگر است: «قَد جاءَکم مِنَ اللّهِ نورٌ و کتـبٌ مُبین (۱۵) یهدی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضونَهُ سُبُلَ السَّلـمِ و یخرِجُهُم مِنَ الظُّـلُمـتِ اِلَی النُّورِ بِاِذنِهِ ویهدیهِم اِلی صِرط مُستَقیم(۱۶)». خداوند متعالی در کتاب خویش حتی در یک آیه از بندگان نخواسته تا کورکورانه به او و آنچه از جانب اوست ایمان بیاورند، یا ندانسته در راهی قدم نهند.


خداوند سبحان حتی شرایعی را که برای بندگان جعل کرده ـ با این‌که عقل به تفاصیل ملاکات آن‌ها راه ندارد ـ به اموری که به منزله استدلال است تعلیل کرده؛ مانند این‌که نماز را بازدارنده از فحشا و منکر : «اِنَّ الصَّلوةَ تَنهی عَنِ الفَحشاءِ والمُنکرِ ولَذِکرُ اللّهِ اَکبَرُ...»، روزه را مایه تقوا : «کتِبَ عَلَیکمُ الصّیامُ کما کتِبَ عَلَی الَّذینَ مِن قَبلِکم لَعَلَّکم تَتَّقون» و وضو را وسیله طهارت معرفی کرده است: «ما یریدُ اللّهُ لِیجعَلَ عَلَیکم مِن حَرَج و لـکن یریدُ لِیطَهِّرَکم ولِیتِمَّ نِعمَتَهُ عَلَیکم لَعَلَّکم تَشکرون». این ادراک عقلی ـ یعنی طریقه فکر صحیح که قرآن کریم مردم را در تشخیص حق و باطل ، خیر و شر و نفع و ضرر به آن ارجاع داده ـ همان چیزی است که انسان بر حسب فطرت خویش از آن آگاه است یا به گفته برخی گاهی با تقلید و گاهی با ممارست و در پیامبران با نور الهی در اصل فطرت محقق می‌شود.
[۱۶] فاطمه محجوب، الموسوعة الذهبیه، ج۱۰، ص۲۰۲، قاهرة، دارالغد العربى.



قرآن کریم به تفکر و تدبر بسیار اهمیت داده و شمار فراوانی از آیات برای ترغیب به آن آمده‌اند، چنان که با جست و جو در آیات به دست می‌آید که خداوند بیش از ۳۰۰ مورد انسان را به تفکر، تذکر و تعقل دعوت کرده است. افزون بر این در آیات بسیاری عدم تفکر و تعقل را توبیخ و ملامت کرده است: «قُل لا اَقولُ لَکم عِندی خَزائِنُ اللّهِ ولا اَعلَمُ الغَیبَ و لا اَقولُ لَکم اِنّی مَلَک اِن اَتَّبِعُ اِلاّ ما یوحی اِلَی قُل هَل یستَوِی الاَعمی والبَصیرُ اَفَلا تَتَفَکرون»، «و مَا الحَیوةُ الدُّنیا اِلاّ لَعِبٌ ولَهوٌ ولَلدّارُ الأخِرَةُ خَیرٌ لِلَّذینَ یتَّقونَ اَفَلا تَعقِلون» و برای آنان که در مسیر جهل و عدم تعقل گام برمی‌دارند و از سرمایه فکر و خرد خویش استفاده نمی‌کنند رجس و پلیدی شک و تردید قرار داده است، آن چنان‌که به ایمان موفق نمی‌شوند: «و ما کانَ لِنَفس اَن تُؤمِنَ اِلاّ بِاِذنِ اللّهِ ویجعَلُ الرِّجسَ عَلَی الَّذینَ لا یعقِلون».
از نگاه قرآن اعراض کنندگان از تعقّل، از چارپایان نیز کمترند: «اِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ البُکمُ الَّذینَ لایعقِلون» و ادراک حق به وسیله تعقل غایت آفرینش وی بر حسب حیات معنوی اوست، چنان که رسیدن به اجل مسمّا (مدّت مقرّر) غایت حیات صوری دنیوی اوست: «و لِتَبلُغوا اَجَلاً مُسَمًّی ولَعَلَّکم تَعقِلون».
برخی با توجه به آیاتی چون «اِنَّ فی ذلِک لاَیـت لِقَوم یتَفَکرون» و «کذلِک نُفَصِّلُ الأیـتِ لِقَوم یتَفَکرون» تفکر را مبدأ وصول به حقیقت، علم و شناخت معرفی کرده‌اند. روایات نیز تصریح می‌کنند که هیچ عبادتی همانند تفکر نیست نیز این‌که ساعتی تفکر برتر از عبادت یک، ۷
[۳۱] میبدی (م. ۵۲۰ ق.)، کشف الاسرار، ج۲، ص۳۸۷، به کوشش حکمت، تهران، امیر كبیر، ۱۳۶۱ ش.
، ۶۰ و ۷۰ سال
[۳۳] میبدی (م. ۵۲۰ ق.)، کشف الاسرار، ج۲، ص۳۸۷، به کوشش حکمت، تهران، امیر كبیر، ۱۳۶۱ ش.
است و این تفاوت به لحاظ اختلاف مراتب شخص متفکر و موضوع تفکر است.
[۳۴] میبدی (م. ۵۲۰ ق.)، کشف الاسرار، ج۲، ص۳۸۷، به کوشش حکمت، تهران، امیر كبیر، ۱۳۶۱ ش.
در علم منطق نیز تفکر، شاخصه اصلی و فصل ممیز انسان از دیگر حیوانات به شمار آمده و انسان را حیوان ناطق (:متفکر) تعریف کرده‌اند.
[۳۶] ابن سینا (م. ۴۲۸ ق.)، الاشارات والتنبیهات، ج۱، ص۱۱، قم، البلاغة، ۱۳۷۵ ش.
[۳۷] ابن سینا (م. ۴۲۸ ق.)، الاشارات والتنبیهات، ج۱، ص۷۷، قم، البلاغة، ۱۳۷۵ ش.

تفکر در صورتی انسان را به حق و حقیقت رهنمون می‌شود که در فضایی عاری از هرگونه وابستگی، دلبستگی و پیشداوری انجام شود وگرنه چنانچه شخص متفکر قبل از تفکر، گرایش خود را به سمت و سویی خاص مشخص کرده و از پیش تصمیم گرفته باشد تفکر او در همان محدوده صورت گرفته و به نتیجه دلخواه وی می‌رسد، چنان که ولید بن مغیره با این گرایش که می‌خواست درباره قرآن چیزی بگوید که دعوت به آن را باطل و قوم خویش را راضی کند، می‌اندیشید که قرآن را شعر معرفی کند یا افسانه ، یا کهانت یا سحر .
او در این محدوده اندیشید و سرانجام به این نتیجه رسید که بگوید قرآن سحر و ساخته دست بشر است، از این رو به شدت مورد غضب و نفرین خداوند قرار گرفت : «اِنَّهُ فَکرَ و قَدَّر (۱۸) فَقُتِلَ کیفَ قَدَّر (۱۹) ثُمَّ قُتِلَ کیفَ قَدَّر (۲۰) ثُمَّ نَظَر (۲۱) ثُمَّ عَبَسَ و بَسَر (۲۲) ثُمَّ اَدبَرَ واستَکبَر (۲۳) فَقالَ اِن هـذا اِلاّ سِحرٌ یؤثَر (۲۴) اِن هـذا اِلاّ قَولُ البَشَر(۲۵)».


(۱)قرآن کریم.
(۲)الطباطبایى (م. ۱۴۰۲ ق.)، المیزان، بیروت، اعلمى، ۱۳۹۳ ق.
(۳)فاطمه محجوب، الموسوعة الذهبیه، قاهرة، دارالغد العربى.
(۴)مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش.
(۵)وهبة الزحیلی، التفسیر المنیر، بيروت، دارالفکر المعاصر، ۱۴۱۱ ق.
(۶) المجلسی (م. ۱۱۱۰ ق.)، بحارالانوار، بیروت، دار احياء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق.
(۷)تفسير کنزالدقایق، المشهدی، به کوشش درگاهی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۱ ق.
(۸)میبدی (م. ۵۲۰ ق.)، کشف الاسرار، به کوشش حکمت، تهران، امیر كبیر، ۱۳۶۱ ش.
(۹)ابن سینا (م. ۴۲۸ ق.)، الاشارات والتنبیهات، قم، البلاغة، ۱۳۷۵ ش.


۱. انعام/سوره۶، آیه۱۲۲.    
۲. زمر/سوره۳۹، آیه۳۹.    
۳. زمر/سوره۳۹، آیه۹.    
۴. زمر/سوره۳۹، آیه۱۸.    
۵. مجادله/سوره۵۸، آیه۵۸.    
۶. مجادله/سوره۵۸، آیه۱۱.    
۷. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۷.    
۸. اسراء/سوره۱۷، آیه۹.    
۹. مائده/سوره۵، آیه۱۵ - ۱۶.    
۱۰. الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.)، المیزان، ج۵، ص۲۵۵، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق.    
۱۱. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۲۹.    
۱۲. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۴۵.    
۱۳. بقره/سوره۲، آیه۱۸۳.    
۱۴. مائده/سوره۵، آیه۶.    
۱۵. الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.)، المیزان، ج۵، ص۲۵۵، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق.    
۱۶. فاطمه محجوب، الموسوعة الذهبیه، ج۱۰، ص۲۰۲، قاهرة، دارالغد العربى.
۱۷. الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.)، المیزان، ج۵، ص۲۵۵، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق.    
۱۸. انعام/سوره۶، آیه۵۰.    
۱۹. انعام/سوره۶، آیه۳۲.    
۲۰. یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۰.    
۲۱. مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۸، ص۳۹۰، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش.    
۲۲. انفال/سوره۸، آیه۲۲.    
۲۳. غافر/سوره۴۰، آیه۶۷.    
۲۴. الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.)، المیزان، ج۱۷، ص۳۴۷، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق.    
۲۵. زمر/سوره۳۹، آیه۴۲.    
۲۶. یونس/سوره۱۰، آیه۲۴.    
۲۷. وهبة الزحیلی، التفسیر المنیر، ج۹، ص۱۶۵، بیروت، دارالفکر المعاصر، ۱۴۱۱ ق.    
۲۸. المجلسی (م. ۱۱۱۰ ق.)، بحارالانوار، ج۱، ص۸۸، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق.    
۲۹. المجلسی (م. ۱۱۱۰ ق.)، بحارالانوار، ج۱، ص۹۴، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق.    
۳۰. المجلسی (م. ۱۱۱۰ ق.)، بحارالانوار، ج۶۸، ص۳۲۷، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق.    
۳۱. میبدی (م. ۵۲۰ ق.)، کشف الاسرار، ج۲، ص۳۸۷، به کوشش حکمت، تهران، امیر كبیر، ۱۳۶۱ ش.
۳۲. المجلسی (م. ۱۱۱۰ ق.)، بحارالانوار، ج۶۶، ص۲۹۳، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق.    
۳۳. میبدی (م. ۵۲۰ ق.)، کشف الاسرار، ج۲، ص۳۸۷، به کوشش حکمت، تهران، امیر كبیر، ۱۳۶۱ ش.
۳۴. میبدی (م. ۵۲۰ ق.)، کشف الاسرار، ج۲، ص۳۸۷، به کوشش حکمت، تهران، امیر كبیر، ۱۳۶۱ ش.
۳۵. المشهدی، تفسیر کنزالدقایق، ج۲، ص۳۲۰، به کوشش درگاهی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۱ ق.    
۳۶. ابن سینا (م. ۴۲۸ ق.)، الاشارات والتنبیهات، ج۱، ص۱۱، قم، البلاغة، ۱۳۷۵ ش.
۳۷. ابن سینا (م. ۴۲۸ ق.)، الاشارات والتنبیهات، ج۱، ص۷۷، قم، البلاغة، ۱۳۷۵ ش.
۳۸. الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.)، المیزان، ج۲۰، ص۸۶-۸۷، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق.    
۳۹. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۸-۲۵.    



دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «تفکر».    


رده‌های این صفحه : اخلاق اسلامی | تفکر




جعبه ابزار