جاگیر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جاگیر (یا جایگیر)، زمینی که در دوران حکومت مسلمانان در
هند ، از جانب سلطان به حاکمانِ ایالتها، والیانِ شهرها و روستاها، امرا و فرماندهان نظامی، رؤسای محلی و سایر
کارگزاران حکومتی واگذار میشد تا به جای حقوق و مستمری خویش، از عواید آن بهره مند گردند.
این واژه از دو کلمه فارسی «جا» و «گیر»، به معنای گیرنده جا و مکان، ترکیب شده است لیکن در همه منابع فارسیِ نگاشته شده در هندِ دوره اسلامی، به معنای زمین و محلِ واگذار شده به افراد و معادل
اِقطاع عربی است. در منابع مذکور، جمع این کلمه به صورت «جاگیرات» و فردی که جاگیر به وی واگذار شده با عنوان «
جاگیردار » (جمع آن: جاگیرداران) به وفور به کار رفته است.
برخی بدون
اشاره به اصل کلمه و چگونگی
اشتقاق آن، جاگیر را غیرفارسی دانسته اند،
لیکن هیچ دلیلی برای پذیرش این سخن در دست نیست و به نظر میرسد واژه جاگیر از زبان فارسی به دیگر زبانهای رایج در شبه قاره هند، از قبیل هندی،
اردو ،
مراتی و کَرْناتَکی، راه یافته باشد
واژه جاگیر به معنای واگذاری حق بهره مندی از درآمدهای زمین به افراد درعوض انجام دادن برخی خدمات به ویژه در امور نظامی، از دوره لودیان (۸۵۵ـ۹۳۲) در منابع فارسی در هند رایجگردید. با این حال، این شیوه پرداخت حقوق نظامیان و
کارگزاران دولتی، با تفاوتهایی در شیوهها و شرایط واگذاری، از نخستین قرون ظهور
اسلام ، در سرزمینهای اسلامی با عناوینی چون اقطاع (اقطاع استغلال)، تیول،
تیمار ،
زعامت ، خاص و
سیورغال مرسوم بود.
به گفته
هیوئن تسانگ ، جهانگرد چینی که در اواخر قرن اول هجری و چند سال پیش از فتح شبه قاره هند به دست مسلمانان از این سرزمین دیدن کرده است، همه وزرا و کارکنان
دولت، از طریق واگذار شدن زمین به آنان، حقوق خویش را دریافت میکردند. این رسم در
آسیای مرکزی و در میان ترکان و مغولان نیز رایجبود.
سلاطین
دهلی نیز برای اداره قلمرو خویش، نظام جاگیرداری را پذیرفتند و به جای پرداخت نقدی، بیشتر سرزمینهای تحت امر خویش و مناطقی را که به تدریج فتح میکردند، به امرا و فرماندهان واگذار کردند، اما در منابع این دوره از جاگیر سخنی به میان نیامده و این نوع واگذاریها اقطاع نامیده شده است.
بهلول لودی (حک: ۸۵۵ـ۸۹۴) پس از رسیدن به سلطنت در دهلی، از افراد قبیله خود و سایر قبایل
افغان ، برای مهاجرت به هند دعوت کرد و به آنان وعده داد سرزمینهایی را که این گروه (مهاجران) فتح کنند، به صورت جاگیر میانشان تقسیم خواهد کرد. این امر سرآغاز گسترش بی رویه نظام جاگیرداری در شبه قاره هند گردید. پس از تأسیس حکومت مغولان در هند، نظام واگذاریِ جاگیر وارد مرحله ای جدید گردید. پادشاهان
مغول ، توجه بسیاری به اعطای جاگیر نشان دادند و در دوره حکومت آنان، قوانین و مقررات ویژه ای در باره چگونگی واگذاری و بهره مندی از جاگیر، وظایف جاگیرداران و نحوه نظارت بر اعمال آنان تدوین گردید.
زمینهایی که به صورت جاگیر واگذار میشد اغلب از میان زمینهای خالصه انتخاب میگردید، اما چون همه زمینهای قلمرو حکومت، از آنِ سلطان به شمار میرفت، وی قادر بود هر نوع زمینی را به عنوان جاگیر واگذار کند و در واقع، تبدیل خالصه به جاگیر و بالعکس، حق انحصاری او بود.
درآمد سالانه هر جاگیر میبایست تقریباً معادل حقوقی بود که یک جاگیردار در سال دریافت میکرد؛ بنابراین، اندازه هر جاگیر بسته به درجه و رتبه جاگیردار، از یک ایالت وسیع تا یک یا چند مزرعه کوچک متغیر بود. اگر پس از جمع آوری محصولات و اخذ مالیاتها، درآمد جاگیر بیش از حقوق مشخص شده برای جاگیردار میشد، مبلغ اضافی به
خزانه سلطان فرستاده میشد
و چنانچه این مقدار کمتر از مقرری جاگیردار تشخیص داده میشد، کسری آن را سلطان به صورت نقدی یا با اعطای جاگیری دیگر جبران میکرد
برخی سلاطین نیز درآمدهای اضافی را، برای جلب حمایت بیشتر، به خود فرماندهان نظامی واگذار میکردند.
هر جاگیر، با صدور فرمانی رسمی، از جانب
سلطان یا وزیر وی اعطا میشد
در این فرمانها، ضمن توصیه جاگیرداران به رعایت
عدالت و تلاش برای آبادانی جاگیر، اغلب به شرایط واگذاری و نحوه بهره مندی از درآمدهای آن نیز اشاره میشد.
به هنگام واگذاری جاگیر، القاب و مناصب دیگر و هدایایی نیز به جاگیردار
اعطا میشد.
جاگیرداران نیز در این زمان، هدایا و پیشکشهای نفیس تقدیم سلطان میکردند.
جاگیرها، باتوجه به اهداف و شرایط واگذاری، به انواع مختلفی تقسیم میشدند. مهم ترین جاگیرها عبارت بودند از:
جاگیر تنخواه/ تنخواه جاگیر. این نوع جاگیر به حاکمان ایالتها و فرماندهان نظامی واگذار میشد تا علاوه بر برداشت حقوق سالانه خود، به فراهم آوردن و نگهداری تعداد مشخصی سرباز و پرداخت مقرری آنان از درآمدهای جاگیر اقدام کنند
جاگیرتنخواه اصلی ترین و گسترده ترین نوع جاگیر به حساب میآمد و در دوره خاندانهای حکومتگر
مسلمان در هند، به ویژه در دوره لودیان و مغولان، اغلب زمینهای کشاورزی و نیز شهرها و روستاها، به صورت جاگیر تنخواه به
کارگزاران مختلف حکومتی واگذار گردیده بود.
این جاگیر را پادشاه برای مخارج شخصی وزرا، امیران یا فرماندهان نظامی، به آنان واگذار میکرد. هنگامی که شخصی خدمتی شایسته انجام میداد یا به هر دلیل مورد توجه سلطان قرار میگرفت، معمولاً از جاگیرذات برخوردار میگردید
گاه به برخی از کارکنان دربار، همچون پزشکان، نیز جاگیرذات داده میشد.
در صورت کافی نبودن درآمد جاگیر برای جاگیردار، سلطان علاوه بر کمکهای نقدی، گاه به جاگیردار، جاگیرهای کوچکی با نام مدد معاش واگذار میکرد. خشکسالی، قحطی و دیگر بلایای طبیعی که باعث کاهش درآمد جاگیرها میشد، از عوامل اعطای این جاگیرها بود.
جاگیروطن. به منطقه ای که رؤسای محلی و زمینداران هندو، ضمن پذیرش حاکمیت مسلمانان، به صورت خودمختار در آنجا زندگی میکردند،
وطن گفته میشد. چون این افراد از منصبداران سلطان به حساب میآمدند، وی این مناطق را تحت عنوان «
وطن جاگیر » به آنان واگذار میکرد که به صورت موروثی در دست جاگیرداران هندو باقی میماند. هرچند پس از درگذشت یک جاگیردار، جانشین وی با
حکم سلطان منصوب میگردید، لیکن حتی درصورت شورش او برضد سلطان، شاه قادر نبود این جاگیرها را پس بگیرد. این جاگیرداران فقط حق داشتند که از
اتباع هندوی خویش مالیات بگیرند و درصورت کمتر بودن درآمد جاگیر از میزان حقوق جاگیردار، سلطان کسری آن را از راههای مرسوم جبران میکرد
در منابع از جاگیرهای دیگری، از قبیل جاگیرسر، جاگیرخدمت، جاگیردیوانی، جاگیر احشام/ حشم، جاگیر وقف، جاگیرالتمغا و جاگیر امیرالامرا، نیز نام برده شده است
که مفهوم دقیق آنها، تفاوت آنها با یکدیگر و شرایط واگذاری آنها را نمیتوان به درستی مشخص کرد. جاگیرها اغلب در قبالِ انجام شدن برخی خدمات نظامی، اداری یا قضایی واگذار میشدند
و چنانچه جاگیردار از منصب خود
عزل میگردید یا به هر علت شرایطی را که سلطان برای اعطای جاگیر تعیین کرده بود، از دست میداد، جاگیر از وی پس گرفته میشد
گاه جاگیر برای مدتی مشخص به افراد سپرده میشد
به کسانی همچون شاهزادگان به هنگام مراسم
ازدواج ، مادران سلاطین، پناهندگان سیاسی و برخی از فقرا و نیازمندان نیز گاه جاگیرهایی به صورت غیرمشروط واگذار میگردید
که به آنها «
انعام » می گفتند.
بر اساس برخی اسناد و منابع، به دانشمندان و صوفیان برجسته نیز برای گذران زندگی جاگیرهایی داده میشد. همچنین به برخی مساجد و مدارس و حتی معابد هندوان جاگیرهایی تخصیصمی یافت. این جاگیرها اغلب تا چندین نسل در دست خاندان جاگیردار باقی میماند
اصلی ترین وظیفه جاگیردار این بود که پس از جمع آوری مالیات زمین و برداشتن سهم خویش، مازاد آن را به مرکز
ارسال دارد. به علاوه میبایست لشکری منظم فراهم میآورد و در مواقع نیاز آن را به یاری سلطان میفرستاد.
سامان دادن به امور اداری و تأمین نظم و
امنیت اجتماعی نیز برعهده جاگیرداران بود
ایجاد برخی بناهای
عام المنفعه نیز گاه از جانب سلطان برعهده جاگیرداران گذاشته میشد.
مقدارِ مالیاتی که هر جاگیردار موظف به جمع آوری آن بود، مشخص نیست. آنچه مسلّم است این است که میزان مالیاتها نمیبایست از نصف کل محصولات به دست آمده در یک سال، بیشتر میشد.
حدود این مالیات، پس از کسر سهم جاگیردار و عوامل وی، نصیب سلطان میشد.
جاگیرداران برای افزایش درآمد جاگیر خویش، تلاش فراوان میکردند و سلطان نیز آنان را به مشارکت در
عمران جاگیر تشویق میکرد.
از برخی فرمانهای خطاب به جاگیرداران چنین برمی آید که آنان به رغم ممانعت حکومت، علاوه بر مالیات کشاورزی، مالیاتهای دیگری از قبیل عوارض راهداری و مالیات بر حِرَف و مشاغل نیز میگرفتند
جاگیرداران لزوماً در جاگیر خود ساکن نبودند و ممکن بود محل خدمت یا سکونتشان متفاوت باشد
که در این صورت، برای اداره امور جاگیر، نایبی
انتخاب میکردند
بیشتر جاگیرداران به سبب اشتغال به امور نظامی و نیز برای پرهیز از مواجهه مستقیم با زمینداران و کشاورزان و دردسرهای جمع آوری مالیات، این کار را به فردی به نام «
عامل » می سپردند. جاگیردار از عامل خویش رسیدی معادل مالیات جاگیر میگرفت و عامل میکوشید به هر طریق ممکن، مبلغی را که به جاگیردار متعهد شده بود جمع آوری کند.
عامل اغلب از میان افرادی برگزیده میشد که هیچ نسبتی با زمینداران و رؤسای محلی نداشتند تا حتی المقدور از تبانی عامل با آنان، برضد جاگیردار، جلوگیری شود.
باتوجه به احتمال تغییر جاگیردار از جانب سلطان و بر گزیدن عاملی جدید که تعهد دریافت مالیات بیشتری به جاگیردار میسپرد، عاملان هر لحظه خویش را در معرض عزل میدیدند و همین امر باعث فشار بیشتر و ظلم آنان بر مردم میشد. گاه نیز جاگیردار، جاگیر خویش را در عوض دریافت مبلغی مشخص، به صورت
اجاره به دیگران میسپرد. اجاره دادن جاگیرها اغلب با مخالفت سلطان روبرو میشد، با این حال این کار، به ویژه در دوره پادشاهان ضعیف، بسیار رواج داشت.
جاگیرداران بزرگ میتوانستند جاگیر خود را با اجازه سلطان به جاگیرهای کوچک تری قسمت و میان فرماندهان و سربازان عالی رتبه خویش تقسیم کنند.
از دیگر افرادی که به جاگیردار در ایفای وظایفش یاری میکردند، این اشخاص بودند:
فوطه دار (خزانچی جاگیردار)، کارکن که مأمور رسیدگی به امور دفتری و ثبت و ضبط درآمدهای جاگیر بود، و
فوج دار که فرمانده نظامی و مسئول اجرای نظم در جاگیر بود و اغلب سلطان او را برمی گزید
جاگیرداران بزرگ، به ویژه در مناطق دور از پایتخت، قدرت مطلق قلمرو خویش بودند
و جاگیرها به هنگام ضعف حکومت مرکزی یا بروز هرج ومرج، محل امنی برای جاگیرداران شورشی و سایر ناراضیان به حساب میآمدند.
توصیه فراوان سلاطین به جاگیرداران در باره تعدی نکردن به رعایا، نشان دهنده میزان ظلم این گروه به مردم است.
به علاوه، جاگیرداران ممکن بود از راههای مختلف، چون نگاهداشتن شمار کمی سرباز یا دادن گزارشهای نادرست در باره میزان عواید جاگیر خویش، سعی کنند از سهم سلطان بکاهند و درآمد خویش را افزایش دهند.
بنابراین، حکومتها برای نظارت بیشتر بر جاگیرداران و جلوگیری از قدرت یافتن بیش از حد آنان، اقداماتی میکردند، از جمله جاگیرداران را از محلی به محل دیگر
انتقال میدادند.
تغییر جاگیرداران، به ویژه در دوره ضعف سلاطین، مشکلات زیادی در پی داشت، از قبیل نرسیدن جاگیرداران به حقوق خویش و مطالبه آن از مردم پس از موعد مقرر یا پس از عزل از این منصب،
سعایت مردم از یکدیگر نزد جاگیردار جدید و ایجاد هرج و مرج
و مقاومت برخی جاگیرداران و شورش آنها،
لیکن این کار اغلب مانع قدرت یافتن و نفوذ فراوان جاگیرداران میشد. به گفته
عبدالجبار جاگیرهای مدد معاش در دوره «نظام» های
حیدرآباد (از خاندانهای حاکم در جنوب هند حک: ۱۱۳۷ـ۱۳۶۷) به صورت موروثی در آمد و سلطان پس از درگذشت یا عزل یک جاگیردار، فردی را از خاندان وی به جای او بر میگزید. برخی سلاطین برای انتخاب جانشین جاگیرداران، قوانین خاصی وضع کرده بودند.
سلطان از میان معتمدان خود، فرد امینی را برای نظارت بر کار جاگیردار در جمع آوری مالیات و گزارش میزان عایدی
و شخصی را هم به عنوان صدر (قاضی) برای انجام دادن امور قضایی و رسیدگی به شکایات مردم از جاگیردار و عوامل وی
بر میگزید که برای حفظ
استقلال آنها، حقوقشان از جانب خود سلطان پرداخت میشد.
گاه هر دو منصب مذکور به یک نفر سپرده میشد. به علاوه، در هر جاگیر فردی به نام
وقایع نویس (سوانح نویس، وقایع نگار یا اخبارنویس) از جانب سلطان منصوب میشد که اعمال و رفتار جاگیرداران و هر حادثه کوچک و بزرگی را که در جاگیر رخ میداد، ثبت میکرد و به خدمت سلطان میفرستاد
در منابع از شخصی به نام «
قانون گو » نیز سخن رفته که ظاهراً خزانه دار سلطان در هر جاگیر و مأمور حسابرسی به اموال از جانب وی بوده است
نظام جاگیرداری کمک فراوانی به پادشاهان برای اداره قلمروشان میکرد و به ویژه در دوره مغولان از پایه های اصلی ساختار نظامی، سیاسی و اداریِ حکومت به شمار میرفت. به واسطه این نظام، پادشاهان هم بهطور دائمی لشکری بزرگ و منظم در
اختیار داشتند و هم از مشکلات جمع آوری مالیات در
امان بودند. این نظام نه تنها مانع پرداخت مبالغ فراوانی پول از خزانه برای مقرری نظامیان میشد، بلکه سالانه مبالغ هنگفتی به صورت نقد و جنس روانه خزانه مرکزی میکرد. بااین حال، به هنگام ضعف حکومتها یا اشتغال سلاطین به جنگهای بزرگ و طولانی، نظام جاگیرداری یکی ازمشکلات عمده کشور و از عوامل ایجاد شورش و ناامنی میشد، به طوری که گاه برخی پادشاهان برای در امان ماندن از آسیبهای این نظام، ناچار همه جاگیرها را به خالصه تبدیل میکردند و حقوق سپاهیان را نقد میپرداختند.
در عهد حکومت مغولان در هند، از نیمه دوم سلطنت
اورنگ زیب (حک: ۱۰۶۸ـ۱۱۱۸)، به سبب جنگهای طولانی وی با سلاطین
دکن و غیبت از پایتخت، مشکلات نظام جاگیرداری به تدریج افزایش یافت و در دوره سلاطین پایانیِ این خاندان به اوج خود رسید. به همین دلیل برخی جاگیرداری را یکی از علل اصلی سقوط حکومت مغولان در هند دانسته اند
با این حال، اعطای جاگیر به صورت گسترده، پس از دوره مغول و در عهد تسلط انگلیسی ها بر هند و نیز حاکمیت خاندانهای کوچک مسلمان در آنجا، ادامه یافت
(۱) اسکندرمنشی.
(۲) امیرخسرو، خزاین الفتوح.
(۳) عبدالقادربن ملوکشاه بداؤنی، منتخب التواریخ.
(۴) ضیاءالدین برنی، تاریخ فیروزشاهی.
(۵) لاله تیک چندبهار، بهارعجم.
(۶) بایزید بیات، تذکرة همایون و اکبر.
(۷) لکهنو.
(۸) یوسف حسین خان، فرامین و اسناد سلاطین دکن.
(۹) غلامحسین خان زمان خان، تاریخ آصفجاهیان.
(۱۰) احمد دهلوی، فرهنگ آصفیه.
(۱۱) یحیی بن احمد سرهندی، تاریخ مبارک شاهی.
(۱۲) شمس سراج عفیف، تاریخ فیروزشاهی.
(۱۳) سیدباحیدر شهریار نقوی، فرهنگ اردو ـ فارسی.
(۱۴) صمصام الدوله شاهنوازخان، مآثرالامراء.
(۱۵) علی بن عزیزاللّه طباطبا، برهان مآثر.
(۱۶) ابوتراب محمد عبدالجبار، محبوب الوطن.
(۱۷) عبداللّه، تاریخ داودی.
(۱۸) ابوالفضل بن مبارک علاّ می، اکبرنامه.
(۱۹) علیمحمدخان بهادر دیوان گجرات، مرآت احمدی.
(۲۰) محمدبن جلال الدین غیاث الدین رامپوری، غیاث اللغات.
(۲۱) دهلی مین موجوده فارسی کی ۲۳۱ خطوط و مراسلات کامجموعه، مرتبه پرماتما شرن، دهلی: دهلی یونیورسنی، ۱۹۶۶.
(۲۲) محمدقاسم بن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته.
(۲۳) عبدالحمید لاهوری، بادشاهنامه.
(۲۴) محمدعارف قندهاری، تاریخ اکبری.
(۲۵) منتخب کاغذات عهد شاهجهان.
(۲۶) اسکندربن محمد منجو، مرآت سکندری.
(۲۷) ابوالقاسم میرعالم، حدیقة العالم، ج ۱.
(۲۸) علی اکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی.
(۲۹) یوسف میرک بن میرابوالقاسم نمکین بهکری، تاریخ مظهر شاهجهانی.
(۳۰) عبدالباقی نهاوندی، مآثر رحیمی.
(۳۱) احمدبن محمدمقیم هروی، طبقات اکبری.
(۳۲) جهانگیر، امپراتور هند.
(۳۳) M Athar Ali, The Mughal nobility under Aurangzeb , Bombay ۱۹۷۰;.
(۳۴) Bahadur and Sinha, The Muslim sovereigns of the Deccan , Hyderabad Deccan (nd) ;.
(۳۵) Edward Balfour, The cyclopedia of India and of eastern and southern Asia , ۳rd ed, London ۱۸۸۵, repr Graz ۱۹۶۷-۱۹۶۸;.
(۳۶) Franµois Bernier, Travels in the Mogul empire: AD ۱۶۵۶-۱۶۶۸ , tr Archibald Constable, New Delhi ۱۹۸۳;.
(۳۷) S M Imamuddin, "A Study of the Jagir system in Afghan India", Islamic culture , vol ۳۵ (۱۹۶۱) ;.
(۳۸) Stanley Lane-Poole, Mediaeval India under the Mohammedan rule, Delhi ۱۹۸۰;.
(۳۹) Mir Najmuddin Ali Khan, "The educational system in the Deccan during the Bahmani period from ۱۳۴۷-۱۵۰۰", Ph Ddissertation, department of history, Osmania University, ۱۹۷۷;.
(۴۰) Ishtiaq Husain Qureshi, The administration of the Sultanate of Dehl ¦, Karachi ۱۹۵۸;.
(۴۱) ـ Abbؤs Khؤn Sarwؤnص, " Tؤr ¨kh- i-Sher Shؤh ¨, or, Tuhfat-i Akbar Shؤh ¨, in The history of India as told by its own historians: The Muhammadan period , edited from the posthumous papers of H M Elliot by John Dowson, vol۴, Lahore: Islamic Book Service, ۱۹۷۶;.
(۴۲) Muhammad Suleman Siddiqi, The Bahmani S ¤u ¦fis , Delhi ۱۹۸۹;.
(۴۳) idem, "Shaikh Muh ¤ammad Rukn al-din:his role in medieval Deccan", Islamic culture , vol ۵۵, no ۱ (Jan ۱۹۸۱) ;.
(۴۴) Richard Temple, Journals Kept in Hyderabad, Kashmir, Sikkim , and Nepal , New Delhi ۱۹۷۷;.
(۴۵) TDVIA , sv "Ca g âr" (by Azmi عzcan) ;.
(۴۶) Horace Hayman Wilson, A glossary of judicial and revenue terms, and of useful words occurring in official documents relating to the administration of the government of British India , ۲nd ed, Delhi ۱۹۶۸.
(۴۷) فارسی اخبارات و مراسلات، نیشنل آرکایوز.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جاگیر»، شماره ۴۳۳۶.