جامع آدمیت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جامع آدمیت، از انجمنهای شبه
ماسونی ایران در عصر
مشروطیت ، به رهبری
عباسقلی خان قزوینی مشهور به آدمیت (متوفی ۱۳۱۸ ش) بود.
عباسقلی
خان پس از
مرگ پدرش، زیر نظر میرزا محمدخان قزوینی، شوهر خواهرش که پیشکار کامران میرزا نایب السلطنه بود، تربیت شد. در جوانی به دستگاه میرزا
یحیی خان قزوینی
مشیرالدوله پیوست و پس از انتصاب
یحیی خان به وزارت
عدلیه ، به آن
وزارتخانه راه یافت.
مشیرالدوله همچنین عامل آشنایی وی با محافل روشنفکری و یاران میرزا ملکم
خان بود.
آدمیت در ۱۳۰۳ فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد و در دورة استبداد ناصری، به نشر و توزیع آثار ملکم
خان و روزنامة قانون پرداخت و پس از
قتل ناصرالدین شاه (۱۳۱۳)، جمعیت سیاسی جامع آدمیت را بنیان گذاشت.
این تشکیلات را انجمن مخفی آدمیت،
انجمن آدمیت
، مجمع آدمیت
و حزب آدمیت
نیز نامیده اند.
جامع آدمیت پس از فراموشخانه ــ که میرزاملکم
خان آن را در ۱۲۷۵ تشکیل داد و در ۱۲۷۸ ناصرالدین شاه به عللی فعالیتش را ممنوع کرد.
ــ و مجمع آدمیت ــ که موجودیت آن در هاله ای از ابهام قرار دارد و ظاهراً میرزاملکم
خان هم زمان با فراموشخانه آن را تأسیس کرده بود و پس از تعطیلی فراموشخانه، تنها مرکز گردهمایی فراماسونها بود
ــ سومین تشکیلات شبه
ماسونی ایران بوده است. این انجمن، هر چند بعضی آداب و رسوم سازمانهای فراماسونری از جمله نحوة عضوگیری و علائم مخصوص اعضا و مخفی کاری را رعایت کرده، سازمانهای فراماسونری جهانی هیچ گاه آن را به رسمیت نشناخته اند،
به همین علت نمیتوان آن را تشکیلات فراماسونری و اعضای آن را
فراماسون به حساب آورد.
جامع آدمیت در ۱۳۱۳، مقارن با قتل ناصرالدین شاه، که آزادی خواهان زمینة نسبتاً مساعدی برای فعالیت یافتند، تشکیل شد
و از مکتب اصالت تحقق (
پوزیتیویسم)
سن سیمون و انسان محوریِ (
اُمانیسمِ )
لیبرال اوگوست کنت الهام گرفته بود
مرامنامة انجمن دو اثر از میرزاملکم
خان با عنوانهای «اصول آدمیت» و «دفتر حقوق اساسی فرد» بود که اولی مردم را به
انسان دوستی و قیام برضد جور و بیدادگری و دومی به شناسایی و تشریح حقوق
انسان راهنمایی میکرد.
گفته شده است به سبب این قضیه و همچنین آشنایی نزدیک بانیِ جامع آدمیت با میرزا ملکم
خان، تأسیس انجمن و سرپرستی امور آن با صوابدید و تحت نظر ملکم
خان بوده است
اما در اسناد جامع آدمیت هیچ گاه به ارتباط این تشکیلات با میرزاملکم
خان یا هیچ نیروی خارجی دیگری اشاره نشده است.
جامع آدمیت در
تهران چهار مجمع داشت که به آنها «مجامع اربعه» می گفتند. یک هیئت امنای دوازده نفره به نام امنای آدمیت، اختیارات تشکیلات را در دست داشت.
مجامع اربعه عبارت بودند از: مجمع آدمیت به ریاست عباسقلی
خان آدمیت؛ مجمع حقوق، که بعدها با عنوان انجمن حقوق از جامع آدمیت جدا شد
و
کرمانشاه ،
نیز شعبه داشت.
عضویت در جامع آدمیت بر اساس شناخت قبلی اعضا از شخص و با ضمانت یک یا دو تن از اعضای قدیم تر صورت میگرفت. عضو جدید باید پس از سپردن
تعهدنامه ،
قسم یاد میکرد که اصول جامع آدمیت را محترم شمارد. به اعضای جامع آدمیت، اِخْوان میگفتند.
حق عضویت دائم ده تومان بود که صرف امور جاری (مانند تأسیس مدرسه) و ترویج معارف میگشت. جلسات جامع آدمیت عصر دوشنبة هر هفته به مدت سه ساعت تشکیل میشد.
اسماعیل رائین ۳۱۴ نفر از اعضای جامع آدمیت را نام برده که از رجال مملکتی، نمایندگان مجلس، شاهزادگان، پزشکان، هنرمندان، نظامیان، تجار، روحانیان و افراد طبقة متوسط بوده اند
با این حال از قرائن چنین برمی آید که شمار اعضا بیش از هزار نفر بوده است.
عباسقلی
خان و اعضای جامع آدمیت میکوشیدند در
ایران سلطنت مشروطه و مجلس ملی برپا شود،
استقلال یوان قضا حفظ گردد و وزرایی مسئول به ادارة امور بپردازند.
این روشنفکران به روش اعتدالی عمل میکردند و معتقد بودند اعمال افراطی نه تنها به تقویت مشروطه کمکی نخواهد کرد، بلکه اساس آن را نیز برهم میزند و مانع از ریشه دار شدن آن میشود.
بر خلاف جناح انقلابی مشروطه خواه، که مخالف تشکیل
مجلس سنا بود از آن رو که شاه و سنا به
اتفاق میتوانستند
مجلس شورای ملی را منحل کنند، اعضای جامع آدمیت با تأسیس سنا موافق بودند و علاوه بر
تشویق وزرای مسئول و طرفداری از آنها، داشتن قانون اساسی و تأسیس بانک ملی نیز از اهدافشان بود.
جامع آدمیت برای دستیابی به اهداف خود، به جلب نظر و جذب افرادِ با نفوذ و مهم اجتماع پرداخت. عضویت میرزا علی اصغرخان
اتابک و محمدعلی شاه قاجار را در ۱۳۲۵ میتوان اوج فعالیتهای آن به شمار آورد.
محمدعلی شاه پس از به
قدرت رسیدن (
ذیحجة ۱۳۲۴)، اتابک
را که در خارج از کشور به سر میبرد، برای احراز سِمَت ریاست وزرایی به
ایران فرا خواند. اتابک از کشورهای بسیاری، از جمله
چین و
ژاپن ، دیدن کرده و شایع شده بود که عقایدش کاملاً تغییر کرده و به سوی آزادی خواهان گرایش یافته است. میرزاملکم
خان این موضوع را تأیید کرد و سلیمان میرزااسکندری با برادر و عمویش
یحیی میرزا و محمدعلی میرزا، که هر سه از امنای جامع آدمیت بودند، از سوی جامع آدمیت با اتابک ملاقات کردند و برای حمایت از اصول مشروطیت از وی
تعهد گرفتند. بدین ترتیب، پس از
قسم خوردن اتابک در حضور هیئت امنای آدمیت مبنی بر پذیرش اصول آدمیت و سعی در تقویت مشروطه و تصویب متمم قانون اساسی، جامع آدمیت در ۱۵
رجب ۱۳۲۵ ضمن پذیرش عضویت اتابک، به پشتیبانی از او پرداخت.
اتابک چند روز بعد از پیوستن به جامع آدمیت، در ۲۱
رجب همان
سال به دست عباس آقا صراف آذربایجانی، به فرمان
محمدعلی شاه یا به اشارة انجمن انقلابی
آذربایجان ، کشته شد و این باور به وجود آمد که جامع آدمیت هم در کشتن وی دست داشته است
اما این موضوع موجب گشت مقامات دولتی و درباری اسناد و مدارک جامع آدمیت را بخوانند و از پیشینة مخفی آن آگاه شوند، از این رو جامع آدمیت فعالیتهای خود را علنی کرد.
با آشکار شدن هویت جامع آدمیت، بسیاری از درباریان از ترس اینکه به سرنوشتی چون سرنوشت اتابک دچار شوند و هم برای اینکه خود را آزادی خواه معرفی کنند، به هر وسیله خواهان عضویت در آن شدند، که نسبت به بسیاری از انجمنهای مرکز (تهران) که تعدادشان به ۱۳۰ انجمن میرسید
دارای روش معتدل تری بود. این دوره را دورة رونق جامع آدمیت دانسته اند.
در این ایام محمدعلی شاه متمم قانون اساسی
مشروطیت را توشیح نکرد و پیشنهاد نمود همة وزرا، از جمله وزیر
جنگ ، را شاه تعیین کند. این دو موضوع، باعث ایجاد نارضایتی و اعتصابات گستردة مشروطه خواهان در همة شهرها، به ویژه
تهران ،
تبریز ،
اصفهان ،
شیراز ،
مشهد ،
بندرانزلی ،
کرمانشاه ،
کرمان و
رشت ، شد. شاه که بیم داشت تاج و تختش را از دست بدهد و از این اوضاع و قتل امین السلطان هراسان شده بود، ناچار برای همراهی و همرنگی با جامعه، ناصرالملک را که تحصیل کردة آکسفورد و شخصی
لیبرال بود، به ریاست وزرایی بر گزید و خود تقاضای عضویت در جامع آدمیت کرد
. عباسقلی
خان با این شرط که شاه ضمن سپردن تعهدنامه ای مبنی بر محترم شمردن و مُجری ' دانستن اصول قانون اساسی مشروطیت شخصاً به مجلس شورای ملی برود و در حمایت از مشروطیت سوگند یاد کند، با عضویت او موافقت کرد.
محمدعلی شاه پس از پذیرفتن این شروط و تأیید قانون اساسی
، در آخر
رمضان ۱۳۲۵، طی مراسم خاصی به عضویت جامع آدمیت در آمد
و جامع آدمیت نیز تمام اعضای خود را ملزم کرد که از
شاه قاجار حمایت کنند.
پیوستن محمدعلی شاه به جامع آدمیت، واکنشهای متفاوتی بر انگیخت. عده ای از درباریان با آن مخالف بودند و میکوشیدند شاه را از جامع آدمیت دور نگه دارند، برخی آن را نشانة ناچاری شاه در همراهی با مشروطه میدانستند و گروهی از انقلابیون تندرو، به خصوص انجمن آذربایجان، آن را نشانة گرایش جامع آدمیت به دربار قلمداد میکردند.
گرویدن شاه و بسیاری از بزرگان
ایران به جامع آدمیت، موفقیت بزرگی به شمار میآمد و میرزا ملکم
خان آن را مؤثرترین عامل ترویج حکومت ملی و اصلاحات مدنی و اجتماعی میدانست که خود موفق به اجرای آن نشده و میرزاعباسقلی
خان آن را تحقق بخشیده بود.
عباسقلی
خان که میدید حاصل سالها تلاش او در ایران به ثمر رسیده است، برای دیدار با میرزا ملکم
خان که در آن زمان سفیر ایران در
ایتالیا بود و صحبت درباره سیاستگذاری آیندة جامع آدمیت و همچنین رساندن نامة شاه به او، در ذیقعدة ۱۳۲۵ راهی ایتالیا شد
و قبل از سفر دستورهای لازم را برای ادارة جلسات جامع آدمیت در غیاب خود بیان کرد
اما به عللی مجبور شد از میانة راه در
رشت به
تهران بر گردد، از جملة این عوامل این خبر نسبتاً موثق بود که انقلابیون تندرو و مجاهدین قفقاز تصمیم دارند هر جا در مسیر سفر به او دسترسی پیدا کنند، وی را به
قتل برسانند. مخالفان نیز شایع کرده بودند که وی مبلغ هنگفتی از انجمن برداشته و به قصد خوشگذرانی راهی فرنگ شده است. عامل دیگر، خبر ایجاد انشعاب در جامع آدمیت و جدا شدن انجمن حقوق از آن بود. بر اساس اسناد به جا مانده، علت این کار ریاست طلبی میرزا علی
خان انتظام الحکماء، رئیس انجمن حقوق، بود که انتظار داشت عباسقلی
خان وی را جانشین خود کند.
عباسقلی
خان، پس از بازگشت، قصد شروع مجدد فعالیتها و سامان دادن به امور جامع آدمیت را داشت
ولی با به
توپ بسته شدن
مجلس شورای ملی در ۲۳
جمادی الاولی ۱۳۲۶ به دستور محمدعلی شاه، ناکام ماند.
در دورة استبداد صغیر با آنکه بیشتر مشروطه خواهان متحمل آسیبهای فراوانی شدند، اعضای جامع آدمیت به رغم داعیة مشروطه خواهی از هر گزندی مصون ماندند
و ارتباط جامع آدمیت با محمدعلی شاه، که بر خلاف همة پیمانهایش مجلس شورای ملی را به توپ بسته بود، موجب شد بسیاری از اعضای جامع آدمیت، بعدها به اولین لژ رسمی
فراماسونری ایران ، یعنی لژ بیداری ایران، بپیوندند.
عباسقلی
خان نیز تا پایان عمر (۱۳۱۸ش) در انزوا به سر برد.
(۱) فریدون آدمیت، فکر آزادی و مقدمة نهضت مشروطیت، تهران ۱۳۴۰ ش.
(۲) حامد الگار، درآمدی بر تاریخ فراماسونری در ایران، ترجمة یعقوب آژند، تهران ۱۳۶۰ ش.
(۳) حامد الگار، میرزاملکم
خان: پژوهشی در باب تجددخواهی ایرانیان، ترجمة متن: جهانگیر عظیما، ترجمة حواشی: مجید تفرشی، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۴) عبدالهادی حائری، تاریخ جنبشها و تکاپوهای فراماسونگری در کشورهای اسلامی، مشهد ۱۳۶۸ ش.
(۵) اسماعیل رائین، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۶) محمدعلی سلطانی، احزاب سیاسی و انجمن های سری در کرمانشاه: از فراموش خانه تا
خانة سیاه، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۷) حمیدرضا شاه آبادی، تاریخ آغازین فراماسونری در ایران: بر اساس اسناد منتشر نشده، ج ۱، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۸) محمود عرفان، «فراماسونها»، یغما، سال ۲، ش ۱۱ (بهمن ۱۳۲۸).
(۹) محمود کتیرائی، فراماسونری در ایران: از آغاز تا تشکیل لژ بیداری ایران، تهران ۱۳۵۵ ش.
(۱۰) محمدبن علی ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، چاپ علی اکبر سعیدی سیرجانی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۱۱) امیرنجات، جمعیت های سری و فراماسونری، میشیگان (۱۳۶۲ ش).
(۱۲) کمال هدایت، «قاتل حقیقی امین السلطان»، یادگار، سال ۳، ش ۶ و ۷ (بهمن و اسفند ۱۳۲۵).
(۱۳) مهدیقلی هدایت، خاطرات و خطرات، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۴) مهدیقلی هدایت، «قاتل حقیقی میرزاعلی اصغرخان اتابک»، یادگار، سال ۳، ش ۴ (آذر ۱۳۲۵).
(۱۵) Ervand Abrahamian, Iran between two revolutions , Princeton, NJ ۱۹۸۳.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جامع آدمیت».