ثنویت در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ثنویت : دو مبدا انگاری برای آفرینش می باشد
واژه ثنویت مصدری جعلی و
مشتق از ثنوی به معنای منسوب به
اثنین است.
ثنویت در
اصطلاح منابع
فرق و
مذاهب ،
یا
دوگانه پرستی (Dualism) در اصطلاح
تاریخ ادیان ، به مجموعه دیدگاههای مبتنی بر فرض دو پایه برای وجود گفته میشود.
[۴] دوگانه پرستی، نوعی آموزه معرفتی و جهان شناختی است که در رده بندی تاریخی ادیان، ضلع چهارم سه آموزه دیگر
توحید (Monotheism)؛
شرک (Polytheism) و
وحدت وجود (Monism) به شمار میرود
[۵] ، بنابراین هر گونه دوگانه گرایی مبتنی بر
تفکیک روح و
جسم ،
نور و
ظلمت ،
خیر و
شر ،
خدا و
شیطان و... الزاما به ثنویت منتهی نمیشود، با این حال فرض حد و مرزی کاملاً قطعی و دقیق میان وحدت وجود، توحید، ثنویت و شرک از نظر تاریخی چندان قابل دفاع نمینماید، زیرا عموما به طیفهایی از
دوگانه گرایان در میان معتقدان به آموزههای دیگر برمی خوریم که درصدد برقراری نوعی تفکیک ثنایی در داخل دستگاه دینی خود برآمدهاند؛ به نحوی که گاه دین پژوهان را به هنگام دسته بندی ادیان به سردرگمی و تردید انداخته است. در گاتاهای اوستا به نمونه قابل توجهی از ثنویت توحیدی برمی خوریم و نیز نمونههایی از تلفیق توحید با وحدت وجود در مذاهب عرفانی مسیحی و اسلامی به چشم میخورند.
در نگاهی کلی ثنویت به سه نوع دوگانه گرایی بخش پذیر است: ا. اعتقاد به دو
واجب الوجود مستقل و غیر وابسته. ب. گرایش به دو منشا مستقل که هر یک موجوداتی را آفریده یا بیافریند. ج. عقیده به دو موجودی که هر یک به طور مستقل پرورش و تدبیر امور عالم یا بخشی از آن را بر عهده داشته باشد.
آموزه ثنویت در میان بیشتر
اقوام باستان به نوعی پیرو داشته است.
تضاد Maya با Atmanدر
ادیان هندی و Yinبا Yang در
ادیان چینی و
اهورامزدا با
اهریمن در
ادیان ایرانی از نمونههای شاخص آناند. گونههای دیگر آن نیز در میان مصریان، یونانیان،
بومیان امریکای شمالی
[۶] و عرب قبل از
اسلام گزارش شدهاند. گرچه برخی از گونههای ثنویت دارای شهرت و گاه قدمت بیشتری نسبت به دیگر گونه هاست، بااین حال در نظر گرفتن خاستگاهی واحد و مشترک برای این عقیده چندان قابل دفاع نمینماید؛ همچنین مطالعه تاریخی ثنویت ما را نسبت بهدرستی برخی اظهار نظرها به تردید میاندازد که ثنویت را مرحله گذر از الهههای طبیعی به سوی نوعی
توحید غیبی در قالب تلاش برای ارایه سیری تکاملی از چند خدایی به سوی
یکتاپرستی میپندارد.
عقیده ثنویت با وجود تصریح به آن در
قرآن تا پیش از پیدایش جریانهای شعوبیگری در ایران، در بین منابع نخستین اسلامی بازتابی نیافته است. جریانهای مذکور با هدف بازگشت به دوره پیش از اسلام در لایههای اندیشهای خود به شدت بر آیینهای ایران باستان تاکید میکردند. پیدایش و گسترش این جریانها به واکنش تند و سریع دانشمندان مسلمان به ویژه نویسندگان فرق و مذاهب انجامید.
احتمالاً به همین سبب در منابع مذکور از میان رویکردهای گوناگون ثنوی تنها به ثنویت ایرانی توجه شده و گویا نوعی تلازم بین آن و فرهنگ ایران قبل از اسلام برقرار شده است. البته واکنش نویسندگان فرق و مذاهب در این خصوص همواره به محکومیت مطلق ادیان ایران قبل از اسلام نینجامیده است و گاه با اعتقاد به تحریف شدن
آیین زرتشت ، ثنویت را بازمانده آیینهای قبل از وی یا از
بدعتهای پس از وی شمردهاند.
به هر روی، در آثار فرق و مذاهب، افزون بر دین زرتشت از آیینهای ایرانی دیگری نیز در زمره پیروان ثنویت یاد شده است که
زروانیه ،
دیصانیه ،
مرقیونیه ،
مزدکیه ،
مانویه و... از مهمترین آنها به شمار میرود.
همان گونه که از ظاهر این عناوین برمی آید، بسیاری از آنها نامهایی برساخته از سوی فرق نویسان
مسلمان بر مبنای وجود عقیدهای بارز میان گروهی از مذاهب یا بر اساس نام سردسته آن گروه است.افزون بر موارد پیش گفته، در منابع فرق و مذاهب، از فرقههای ثنوی دیگری نیز یاد شده که عمده آنها از انشعابات آیینهای مذکور یا از جریانهای شعوبیگری در عصر اسلامی به شمار میروند. این فرقهها عبارتاند از
کیومرثیه ،
مسخیه ،
خرمدینیه ،
ماهانیه ،
صیامیه ،
مقلاصیه ،
کینونیه ،
تناسخیه ،
مغتسله ،
ریشیه ،
ماریه ،
دشتیه ،
جنجیه و
مهریه .
در آثار فرق و مذاهب، مجموعه عقاید گوناگونی به آیینهای مذکور نسبت داده شده که در بسیاری از موارد همانند دیگر نسبتهایی که این گونه منابع به فرقهها و مذاهب رقیب دادهاند غیر واقعی و نادرست است.
در این میان روایتی منسوب به
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بر شدت منازعات افزوده است؛ این
روایت در منابع حدیثی
اهل سنت چنین آمده است: «القدریة مجوس هذه الاُمة».
مخالفان
معتزله از
اهل حدیث و
اشاعره ، با حمل این روایت بر رقیب دیرین خود، عقیده جبرستیزانه
تفویض را مصداق این روایت شمردهاند.
در مقابل، معتزله نیز از در دفاع برآمده، مفهوم «
قَدَرّیه » را به معنای اعتقاد به
قَدَر و نه انکار آن برشمرده و در نتیجه مصداق این روایت را جبرگرایان
اشعری پنداشتهاند و سپس برای توجیه ارتباط این عقیده با ثنویت ادعا کردهاند که ثنویان نیز خیر و شر را ذاتی نور و ظلمت شمرده و منکر اختیار انسان هستند.
این در حالی است که ترکیب ساختاری روایت مزبور و طرح همزمان آن با پیدایش نزاع
جبر و
اختیار ، در کنار نقدهای سندی موجود، نشان از برساختگی آن دارد.
بازتاب وسیع دیگری از مباحث دوگانه پرستی در منابع کلامی مذاهب گوناگون اسلامی به چشم میخورد که در پی رد و ابطال عقاید منسوب به ثنویان و به طور خاص اعتقاد به دو مبدا مستقلاند.
رسالههای مستقلی نیز از متکلمان سدههای نخستین در رد عقاید ثنویان گزارش شدهاند که
الرد علی الاثنین هشام بن حکم و
اقتصاص مذاهب اصحاب الاثنین ابوعیسی وراق و رسالهای از کندی، فیلسوف مشهور، از مهمترین آنها به شمار میروند.
گرایش ثنوی در مقایسه با گرایشهای دینی دیگر، همچون دیانتهای
ابراهیمی یا
آیین شرک و
بت پرستی عرب جاهلی ، چندان مورد توجه قرآن نبوده است
که این میتواند نشان درگیری کمتر قرآن با پیروان این عقیده در منطقه زیر نفوذ اسلام در عصر نزول باشد، با این حال، ثنویت نزد
عرب پیش از اسلام ناشناخته نبود و آنان احتمالاً از طریق عربهای حیره که دولتی زیر قیمومت ایران ساسانی بودند، با این رویکرد اعتقادی آشنایی داشتند.
تنها در یک آیه قرآن از عنوان «دو خدا» یاد شده است: «و قالَ اللّهُ لا تَتَّخِذوا اِلـهَینِ اثنَینِ اِنَّما هُوَ اِلـهٌ واحِدٌ فَاِیّـیَ فَارهَبون».
البته این آیه را نیز نمیتوان به صراحت درباره ثنویت دانست، زیرا ممکن است مقصود
آیه از نفی دو، نه از باب خصوصیت دوگانگی، که نفی هر گونه فرض غیر توحیدی باشد که شامل فرض سه خدا، ۴ خدا و... نیز میشود.
فقره بعدی آیه با تاکید بر یکی بودن خدا «اِنَّما هُوَ اِلـهٌ واحِدٌ» میتواند تاییدی بر این فهم باشد،
بنابراین، آیه میتواند به این معنا باشد که بتها یا هر چیز دیگری را در کنار خدا به خدایی نگیرید،
با این حال برخی، از این آیه، تعریض به ثنویت را فهمیدهاند
؛
اما برخی مفسران با استناد به سیاق این آیه، ثنویت رایج در میان عرب قبل از اسلام را نه به معنای اعتقاد به دو مبدا همعرض، بلکه از نوع تفکیک میان خالقیت و ربوبیت شمردهاند. این صورت ثنویت آنها از نوع ثنویت در ربوبیت و نه خالقیت بوده است؛ به این گونه که خداوند تنها نقش آفریدگار جهان را داشته است؛ اما امر تدبیر آن به موجوداتی چون فرشتگان و پریان سپرده شده است و از همین رو باید آنان را پرستید و بی واسطه آنها توجه به خدا ناممکن است.
شیوهای دیگر از این نوع ثنویت نیز میان عرب گزارش شده که
الوهیت را روشنایی و خالقیت را تاریکی و در نتیجه
خداوند را جامع اضداد میپنداشتند.
این گزارش، بسیار مبهم و کوتاه در منابع آمده و توضیح بیشتری درباره آن ذکر نشده است؛ همچنین در سبب نزول این آیه گفته شده که مشرکان قریش از نام «الرحمن» ـ که گویا تنها در میان عرب جنوب رواج داشته و عرب شمال آن را چندان به کار نمیبردهاند ـ شخصیتی متفاوت از «
اللّه » را تصور میکردند و خداوند در این آیه به پاسخ آنان اشاره کرده، دوگانگی مفروض بین این دو نام را نفی میکند.
فخر رازی آیه۵۱
نحل را برهانی بر توحید خداوند انگاشته و میکوشد برهانهای مختلف توحید و گاه تقریرهای مختلف یک برهان مانند برهان تمانع را بر این آیه تطبیق دهد؛ به این بیان که فرض دو خدا، به معنای وجود اشتراک و تمایز در آن هاست، زیرا از یک سو هر دو خدایند و از سوی دیگر هر یک جز دیگری است و بنابراین هر دو خدا مرکب خواهند بود و هر مرکبی ممکن است نه واجب الوجود؛ همچنین اگر هر یک از آن دو ارادهای برخلاف دیگری کند، یا هر دو اراده محقق میشود که محال است، یا هیچ یک، که در این صورت هر دو عاجزند و ناتوان را خدایی نشاید یا اینکه اراده یکی بر دیگری غلبه میکند که در این صورت آن غالب خداست و دیگری خدا نیست. در نتیجه مفهوم الوهیت و
اثنینیت جمع پذیر نیستند و این همان است که آیه میگوید.
برخی دیگر از مفسران نیز در بیان وجه تاکید بر «اثنین» با وجود صیغه
تثنیه «الهین» که خود به تنهایی بر دو دلالت میکند، گفتهاند که این تاکید از باب توجه دادن به تنافی مفهومی الوهیت و اثنینیت است.
این تفاسیر همگی ثنویت را از نوع باور به دو واجب الوجود مورد توجه قرار داده و رد کردهاند. این در حالی است که قرآن تنها به مسئله
خالقیت یا
ربوبیت توجه داشته، به اثبات واجب الوجود نظری ندارد.
در آیاتی دیگر نیز مفسران بنا به قراینی در آیه، یا با یاری گرفتن از اسباب نزول، یا صرفا به عنوان یک نظر تفسیری، آنها را با عقیده ثنویت یا گروه ثنویان مرتبط دانستهاند؛ مانند
در آیه نخست
انعام ، خداوند خود را آفریدگار آسمان و زمین و سازنده روشنایی و تاریکی میشناساند: «اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذی خَلَقَ السَّمـوتِ والاَرضَ وجَعَلَ الظُّـلُمـتِ والنُّور».
برخی مفسران گاه به استناد روایاتی از
امامان شیعه علیهمالسّلام،
این آیه را اشاره به ثنویان در اعتقاد به دو مبدا نور و تاریکی دانستهاند که مظهر خیر و شرند.
آیه ۱۰۰ همین سوره: «و جَعَلوا لِلّهِ شُرَکاءَ الجِن»
نیز مربوط به ثنویان احتمال داده شده است، زیرا مشرکانی که طبق این آیه
جنیان را
شریک خدا پنداشتهاند، به دو مبدا خیر و شر قائلاند و همه
شرور و بدیها را به مبدا
شر نسبت میدهند و گویا
جن در این آیه به همان
مبدا شر یا
اهریمن اشاره دارد.
آیه مشابهی نیز در
سوره صافات آیه ۱۵۸: «و جَعَلوا بَینَهُ وبَینَ الجِنَّةِ نَسَبـًا...»
آمده که باز بنا بر احتمالی تفسیری به ثنویان ربط داده شده است، از این جهت که آنان یزدان و اهریمن را دو برادر میانگارند که یکی به آفرینش خیر و دیگری به آفرینش شر میپردازد.
این دیدگاههای تفسیری،
جن در این آیات را
شیطان در نظر میگیرند.
این مجموعه تفاسیر، به ثنویت در خالقیت توجه دارند.
آیه ۹۱
مؤمنون در رد عقیده مشرکان میفرماید: خداوند نه فرزندی دارد و نه کسی دیگر در خدایی با او همراه است: «مَا اتَّخَذَ اللّهُ مِن ولَدٍ وما کانَ مَعَهُ مِن اِلـهٍ اِذًا لَذَهَبَ کُلُّ اِلـهٍ بِما خَلَقَ ولَعَلا بَعضُهُم عَلی بَعضٍ سُبحـنَ اللّهِ عَمّا یَصِفون».
این آیه در مقام رد مفهوم
شرک ، اعم از
دو خدایی یا بیشتر است و از این رو خود آیه مستقیما به موضوع ثنویت مربوط نمیشود؛ اما برخی مفسران آن را در خصوص عقیده ثنویت دانستهاند.
مفسران از این آیه همانند آیه ۲۲
انبیاء برهان تمانع را در نفی شریک از خدا استفاده کردهاند و بخش تعلیلی آیه را این گونه توضیح دادهاند که وجود دو خدا به معنای وجود دو نوع
نظام آفرینش متمایز از هم است که نظم یکنواخت جهان آفرینش آن را نفی میکند.
فهم این برهان براساس نظریه عین الربط
ملاصدرا در
تفسیر اصل علیت بدون اشکال و خدشه است. روشن است که ثنویت در تفسیر آیه اخیر از نوع اعتقاد به دو خالق مورد توجه بوده است.در تفسیر آیات دیگری نیز که انگاره وجود شریک برای خدا را به طور مطلق مطرح کرده و به صراحت از اعتقاد به تنها دو مبدا حکایت ندارند، دست کم از جهت شمول مصداقی آنها بر ثنویان، به عقیده ثنویت مربوط دانسته شدهاند.
الاحتجاج، ابومنصور الطبرسی (م. ۵۲۰ ق.)؛ به کوشش سید محمد باقر الخرسان، دارالنعمان، ۱۳۸۶ ق؛ ارشاد العقل السلیم، ابوالسعود (م. ۹۸۲ ق.)؛ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۱ ق؛ اسباب النزول، الواحدی (م. ۴۶۸ ق.)؛ قاهرة، الحلبی و شرکاه، ۱۳۸۸ ق؛ الاقتصاد الهادی، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)؛ به کوشش حسن سعید، تهران، مکتبة جامع چهل ستون، ۱۴۰۰ ق؛ انوارالتنزیل، البیضاوی (م. ۶۸۵ق.)؛ بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۶ ق؛ اوستا، گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه، تهران، مروارید، ۱۳۷۷ ش؛ بحرالعلوم، السمرقندی (م. ۳۷۵ ق.)؛ به کوشش محمود مطرجی، بیروت، دار الفکر؛ بلوغ الارب، الآلوسی (م. ۱۲۶۳ ق.)؛ به کوشش محمد بهجة الاثری، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۳۱۴ ق؛ تاج العروس، الزبیدی (م. ۱۲۰۵ ق.)؛ به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ ق؛ تذکرة الموضوعات، محمد طاهر بن علی الفتنی (م. ۹۸۶ ق.)؛ تفسیر التحریر والتنویر، ابن عاشور (م. ۱۳۹۳ ق.)؛ تونس، الدار التونسیة، ۱۹۹۷ م؛ تفسیر الصافی، الفیض کاشانی (م. ۱۰۹۱ ق.)؛ به کوشش حسین اعلمی، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۲ ق؛ تفسیر القرآن الکریم، صدرالمتالهین (م. ۱۰۵۰ ق.)؛ به کوشش محمد خواجوی، قم، بیدار، ۱۳۶۶ ش؛ تفسیر القمی، القمی (م. ۳۰۷ ق.)؛ به کوشش الجزایری، لبنان، دار السرور، ۱۴۱۱ ق؛ التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م. ۶۰۶ ق.)؛ قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ ق؛ تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و دیگران، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش؛ تلبیس ابلیس، ابن الجوزی (م. ۵۹۷ ق.)؛ به کوشش محمدبن الحسن و مسعد عبدالحمید السعدنی، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۸ ق؛ تمهید الاوائل، محمد الباقلانی (م. ۴۰۳ ق.)؛ به کوشش احمد حیدر، بیروت، مؤسسة الکتب الثقافیة، ۱۴۱۴ ق؛ الجامع لاحکام القرآن، القرطبی (م. ۶۷۱ ق.)؛ بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۷ ق؛ دائره المعارف بستانی، معلم بطرس البستانی، بیروت، دارالمعرفه؛ دبستان مذاهب، مؤبد کیخسرو اسفندیار، تهران، کتابخانه طهوری؛ الدرالمنثور، السیوطی (م. ۹۱۱ ق.)؛ بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ ق؛ رسائل اخوان الصفا، المقدسی، الزنجانی، المهرجانی، العوفی، بیروت، الدار الاسلامیة، ۱۴۱۲ ق؛ روایت پهلوی، متنی به زبان فارسی میانه (پهلوی سامانی) ترجمه: میرفخرائی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۷ ش؛ زادالمسیر، جمال الدین الجوزی (م. ۵۹۷ ق.)؛ به کوشش محمد بن عبدالرحمن عبدالله، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ ق؛ سنن ابی داود، السجستانی (م. ۲۷۵ ق.)؛ به کوشش سعید محمد اللحام، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ ق؛ شرح الاصول الخمسه، عبدالجبارالاسدآبادی (م. ۴۱۵ ق.)؛ به کوشش سمیر مصطفی رباب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۲ ق؛ شرح حکمة الاشراق، محمد بن مسعود قطب الدین شیرازی، قم، بیدار، چاپ سنگی؛ الصحاح، الجوهری (م. ۳۹۳ ق.)؛ به کوشش عبدالغفور العطاری، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ ق؛ طلوع (فصلنامه)؛ قم، مدرسه عالی امام خمینی قدس سره؛ الفرق بین الفرق، عبدالقاهر بن طاهر البغدادی، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۱۷ ق؛ الفصل، ابن حزم الاندلسی (م. ۴۵۶ ق.)؛ قاهرة، مکتبة الخانجی؛ الفهرست، ابن الندیم (م. ۳۸۰ ق.)؛ تهران، مروی، ۱۳۹۳ ق؛ کشف الخفاء، اسماعیل العجلونی (م. ۱۱۶۲ ق.)؛ بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۰۸ ق؛ الکشف والبیان، الثعلبی (م. ۴۲۷ ق.)؛ به کوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ ق؛ لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)؛ به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق؛ مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)؛ بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۶ ق؛ المعارف، ابن قتیبة (م. ۲۷۶ ق.)؛ به کوشش ثروت عکاشة، قم، شریف رضی، ۱۳۷۳ ش؛ المعجم الفلسفی، مراد وهبة، قاهرة، دارقباء، ۱۹۹۸ م؛ المغنی فی ابواب التوحید والعدل، عبدالجبار الاسد آبادی (م. ۴۱۵ ق.)؛ به کوشش محمود محمد قاسم؛ الملل والنحل، الشهرستانی (م. ۵۴۸ ق.)؛ به کوشش محمد سید گیلانی، بیروت، دارالمعرفه؛ موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون والعلوم، محمد علی تهانوی، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون، ۱۹۹۶ م؛ میزان الاعتدال فی نقد الرجال، الذهبی (م. ۷۴۸ ق.)؛ به کوشش البجاوی، بیروت، الدارالمعرفة، ۱۳۸۲ ق؛ المیزان، الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.)؛ بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق.
دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله«ثنویت در قرآن»