• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ثابت شدن ماه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دیده شدن ماه قمری در سرزمینی و ثابت گردیدن آن از این راه، فقط به کار همان سرزمین می‌آید یا این که دیده شدن ماه در افقی، فراگیر و غیرویژه است و همه سرزمینها و اقلیمها را در بر می‌گیرد.

فهرست مندرجات

۱ - ثابت شدن ماه و گوناگونی افقها
       ۱.۱ - دیدگاه مشهور
       ۱.۲ - دیدگاه غیر مشهور
       ۱.۳ - اشکالهایی بر این دو دیدگاه
              ۱.۳.۱ - نقد قول نخست دیدگاه غیر مشهور
              ۱.۳.۲ - نقد دوم بر قول نخست دیدگاه غیر مشهور
              ۱.۳.۳ - خروج از تنگنا
              ۱.۳.۴ - رد قول دوم دیدگاه گسترش
              ۱.۳.۵ - صحیحه محمد بن عیسی دلیل دیدگاه گسترش
              ۱.۳.۶ - نظر مخالف علامه تهرانی
              ۱.۳.۷ - نقد و بررسی صحیحه محمد بن عیسی
              ۱.۳.۸ - تحلیل تکوینی باورمندان به گسترش
              ۱.۳.۹ - دو عامل سبب ثابت شدن ماه
       ۱.۴ - عقیده شهید صدر به دیدگاه گسترش
       ۱.۵ - معیار نزدیکی و جداکننده سرزمین‌های نزدیک از دور
       ۱.۶ - معیار درحد و مرز نزدیکی
       ۱.۷ - فیض کاشانی
       ۱.۸ - راه بودن دیده شدن هلال برای ثابت شدن ماه
       ۱.۹ - عدد و جدول
       ۱.۱۰ - رأی بازداشته شده
۲ - دیدگاه اختصاص
       ۲.۱ - مقدار اعتبار دیده شدن ماه
              ۲.۱.۱ - دلیل نخست
              ۲.۱.۲ - دلیل دوم
              ۲.۱.۳ - دلیل سوم
              ۲.۱.۴ - دلیل چهارم
              ۲.۱.۵ - دلیل پنجم
              ۲.۱.۶ - دلیل ششم
              ۲.۱.۷ - دلیل هفتم
              ۲.۱.۸ - اثبات نظریه اختصاص بدون این هفت دلیل
       ۲.۲ - دیدگاه اختصاص در بوته نقد
       ۲.۳ - پاسخ
       ۲.۴ - سؤال
              ۲.۴.۱ - پاسخ
              ۲.۴.۲ - حکم غلبه
              ۲.۴.۳ - ویژگیهای زمان صدور روایت
۳ - سه دیدگاه در فرض دید شدن هلال به طور عادی
       ۳.۱ - دیدگاه نخست
       ۳.۲ - دیدگاه دوم
       ۳.۳ - دیدگاه سوم
              ۳.۳.۱ - نظر فقهای حنبلی
              ۳.۳.۲ - نظر محی الدین نووی
              ۳.۳.۳ - نظر ابن رشد قرطبی
۴ - بیان یک نکته درسرزمینهای مشترک در دیدن هلال
       ۴.۱ - انواع هم افقی قمری
۵ - سیر فقهی دیدگاه اختصاص
       ۵.۱ - اضطراب فتوای شیخ طوسی
       ۵.۲ - اشکالهایی بر صحیحه خزاز و روایت حبیب
۶ - شالوده دیدگاه غیر فراگیر بودن هلال
       ۶.۱ - نظر شیخ طوسی
       ۶.۲ - نظر گروهی از شافعیان
       ۶.۳ - نظر شماری از فقها
       ۶.۴ - ایران اسلامی
۷ - بررسی مبانی دلیلهای دیدگاه غیر مشهور
       ۷.۱ - سخنان ابن ادریس
       ۷.۲ - ضعف سند روایات خزاز و حبیب
              ۷.۲.۱ - نظر شهید اول
              ۷.۲.۲ - نظر علامه
       ۷.۳ - روایات باب بینه
              ۷.۳.۱ - بررسی روایتهای گروه نخست
              ۷.۳.۲ - بررسی روایتهای گروه دوم
۸ - بی اعتباری دیدن ماه در روز
       ۸.۱ - نظر شماری از شافعیان
       ۸.۲ - نظر علامه در تحریر
       ۸.۳ - نظر علامه در تذکره
       ۸.۴ - مبنای علامه برای معیار اتحاد در طلوع و غروب خورشید
       ۸.۵ - چند اشکال به بناکردن معیار علامه بر دیدگاه‌ شیخ
       ۸.۶ - دفاع از علامه
       ۸.۷ - پاسخ به قسمت نخست دفاعیه
       ۸.۸ - پاسخ به قسمت دوم دفاعیه
۹ - چکیده بحث
۱۰ - پانویس
۱۱ - منبع


از حسین ثابت قدم وحید درباره دیده شدن هلال در افق و ثابت گردیدن ماه قمری از این راه، تاکنون چندین پژوهش، بویژه در همین مجلّه فقه، با عنوانهایی چون: (اتحاد و اختلاف افقها) و (معیار آغاز و انجام ماههای قمری)، به چاپ رسیده است.
[۱] مجله فقه، شماره دوم، زمستان ۱۳۷۳ و شماره دهم زمستان ۱۳۷۵.
که در همه آنها به این موضوع پرداخته شده: آیا دیده شدن ماه قمری در سرزمینی و ثابت گردیدن آن از این راه، به کار همان سرزمین می‌آید و به اصطلاح، امری نسبی است که بسان طلوع خورشید ، تنها در همان افق رخ می‌دهد و دیگر افقها را در بر نمی‌گیرد، یا این که دیده شدن ماه در افقی، فراگیر و غیرویژه است و همه سرزمینها و اقلیمها را در بر می‌گیرد و بستگی به افقها و اقلیمهایی که در آنها هلال دیده شده و ماه قمری ثابت گردیده، ندارد. آنچه از آرای فقیهان و از پژوهشهای ارائه شده به دست می‌آید، در این باره، دو دیدگاه وجود دارد: مشهور و غیر مشهور.
در این نوشتار، ما برآنیم در ضمن بررسی دو دیدگاه یاد شده دیدگاه جدیدی ارائه دهیم:

۱.۱ - دیدگاه مشهور

دیدن هلال و ثابت شدن ماه در افقی، تنها برای همان افق و افقهای نزدیک به آن، اعتبار دارد و سرزمینهای دور و افقهای گوناگون را در بر نمی‌گیرد. برابر این نگاه، دیده شدن ماه در عربستان ، ویژه همین کشور است و ایران را در بر نمی‌گیرد. شماری بر این دیدگاه، ادعای اجماع کرده‌اند.
[۲] مستند الشیعه، ملا احمد نراقی، ص ۳۸، چاپ سنگی.


۱.۲ - دیدگاه غیر مشهور

دیدن هلال و ثابت شدن ماه در سرزمینی، برای دیگر سرزمینها کافی است و می‌توان با دیدن هلال و ثابت شدن ماه در هر سرزمینی از کره زمین، روزه گرفت، یا روزه گشاد.
[۳] تحریرالاحکام، علامه حلی، ج۱، ص۸۲.
[۶] مستند الشیعه، مولا احمد نراقی، ص ۳۸- ۳۹، چاپ سنگی.
[۷] الفتاوی الواضحه، سید محمد باقر صدر، ج۱، ص۶۲۸.
[۸] وافی، محمد محسن فیض کاشانی، ج۷، ص۱۲.
[۹] منهاج الصالحین، سیدابوالقاسم خویی، ۲۷۳.
[۱۰] ابوالقاسم خزعلی در مجله فقه اهل بیت، سال اول، شماره سوم۱۳۵/ ۱۸۶ .
[۱۱] ابوالقاسم خزعلی در مجله فقه اهل بیت، سال اول، شماره چهارم ۷۷/ ۸۴ .
[۱۳] گلپایگانی، مجمع المسائل، ج۱، ص۲۷۵.
شماری از باورمندان این دیدگاه، می‌گویند: ماه اگر در سرزمینی ثابت شد، سرزمینهایی را در بر می‌گیرد که در شب، با سرزمینی که در افق آن هلال دیده شده، یکسان باشند، هر چند این یکسانی در پاره‌ای از شب باشد.
[۱۴] مستند العروه الوثقی، آقای خویی، ج۲، ص۱۱۸.


۱.۳ - اشکالهایی بر این دو دیدگاه

بر این دو دیدگاه، اشکالهایی بدین شرح وارد است:

۱.۳.۱ - نقد قول نخست دیدگاه غیر مشهور

بنابر قول نخستِ این دیدگاه، اگر بنا باشد با دیدن هلال و ثابت شدن ماه در افق و اقلیمی، در تمام کره زمین ، ماه ثابت و آغاز شود، از آن جایی که پاره‌ای از سرزمینها در روز قرار دارند، این امر، سبب آغاز، یا انجام ماه، در طول روز در آن سرزمینها خواهد شد، چیزی که از نظر عرف و شرع ، پذیرفته نیست
[۱۵] مجمع الفائده والبرهان، مقدس اردبیلی، ج۵، ص۳۰۱.
[۱۶] جواهر الکلام، شیخ محمد حسن نجفی، ج۱۶، ص۳۶۸.
زیرا آنچه از نظر عرف و شرع، پذیرفته است، شروع و پایان ماه، از هنگام شب است. افزون بر پیامد یاد شده، چنین دیدگاهی، سبب می‌شود گاه ماه به بیست وهشت روز پایان یابد، امری که باطل بودن آن از هر نظر، روشن است. محقق اردبیلی در این باره می‌نویسد:(قد یحصل العلم بعدم امکان الرؤیة فی هذا البلد ولزوم صوم اقل من تسعة و عشرین یوماً و کان لهذا رجع المصنّف فی سائر کتبه.)
[۱۷] مجمع الفائده والبرهان، ج۵، ص۲۹۴.

گاهی، به ناممکن بودن دیدن هلال در سرزمینی که هلال را ندیده‌اند، علم حاصل می‌شود. (از این روی، اعتبار دادن به دیدن هلال در دیگر سرزمینها برای این سرزمین) لازم می‌آید روزه از بیست ونُه روز کم‌تر شود و شاید همین امر، سبب شده که مصنف (علامه حلی) در دیگر آثار خود، از نظر خود برگردد و تغییر دیدگاه دهد.
علامه شعرانی ، پس از یادآوری عرف و عادت می‌فرماید: دیدن هلال، ویژه همان سرزمینی است که هلال دیده شده، و تقریر این عادت و عرف از سوی شارع، درباره بازدارنده دوم از پذیرش دیدگاه گسترش و تعمیم، می‌نویسد: (والمانع الثانی من التعمیم انه ما شهر تام فی بلد الاّ ویمکن رؤیة الهلال لیلة الثلاثین منه فی بلد آخر؛ مثلاً اذا کان فی بلدنا غیر قابل للرؤیة غروب الجمعه فلایبعد ان یصیر قابلاً للرؤیة بعد اربع ساعات فی بلاد المغرب، فیصیر لنا هذا الشهر ایضاً ناقصاً فیتوالی ویکثر فی السنة الینا الشهور الناقصه، بل یمکن ان یصیر شهر بالنسبة الینا ثمانیة و عشرین یوماً، مثلاً رئی هلال رمضان فی بلاد جاوه غروب یوم الجمعه وفی مراکش غروب یوم الخمیس وهلال شوال فی جاوه غروب یوم السبت و فی مراکش غروب یوم الجمعه بحیث کان شهر رمضان فی کل منها تسعة وعشرین یوماً فاذا اخذنا نحن هلال رمضان، من بلاد جاوه بالتلغراف یوم الجمعه وهلال شوال من مراکش یوم الجمعه، صار شهر رمضان بالنسبة الینا، ثمانیة و عشرین یوماً وهذا مما لایکون.)
[۱۸] دروس معرفة الوقت والقبلة، حسن حسن زاده آملی، ص۵۳۱.


۱.۳.۲ - نقد دوم بر قول نخست دیدگاه غیر مشهور

بازدارنده دوم از پذیرش دیدگاه کسانی که دیدن ماه را در افق و سرزمینی، به همه سرزمینها گسترش می‌دهند، این است که:در هر جایی که ماه کامل باشد، دیدن هلال در شب سی‌ام آن، در جای دیگر، ممکن می‌شود؛ در مثل، هر گاه در کشور ما، هلال در غروب جمعه غیر در خور دیدن باشد، دور نیست که چهار ساعت بعد در سرزمینهای غربی، در خور دیدن باشد. از این روی، با گسترش ثابت شدن ماه در شهرها و سرزمینهای غربی، به شهرها و سرزمینهای شرقی، این ماه، نسبت به ما، ناتمام می‌شود و با پی درپی شدن این کاستی و افزایش آن در سال، سرانجام ممکن است، ماهی فرا برسد که برای ما بیست وهشت روز باشد. در مثل، اگر هلال رمضان در جاوه، غروب روز جمعه و در مراکش، غروب روز پنج شنبه و هلال شوال در جاوه غروب روز شنبه و در مراکش ، غروب روز جمعه ، دیده شود؛ به گونه‌ای که ماه رمضان در هر یک از دو منطقه، بیست ونه روز باشد، آن گاه، ما، هلال رمضان را روز جمعه با تلگراف از جاوه و هلال شوال را روز جمعه از مراکش بگیریم، ماه رمضان نسبت به ما، بیست وهشت روز می‌شود.
امّا بنابر قول دوّم دیدگاه گسترش، گستراندن ثابت شدن ماه در سرزمینی، به سرزمین‌هایی که در شب با هم یکسانند، افزون بر این که هیچ روایتی بر این قول دلالت نمی‌کند، چنین امری، گاه، سبب سی ویک روز شدن ماه، در سرزمینهایی می‌شود، امری که از هر نظر باطل است. در مثل، هرگاه در منطقه A هلال دیده و ماه آغاز شود، برای منطقه B که در آستانه طلوع و در حال خارج شدن از شب است نیز، به سبب یکسانی در شب و با منطقه A، آغاز ماه و شب اول ماه خواهد بود، هر چند هلال در آن دیده نشده است. آن گاه، اگر هلال ماه، بعد از سی روز، دوباره در منطقه A دیده شود، ممکن است منطقه B در همان وقت، به جهت کوتاه شدن تدریجی شب (در حدود یک ساعت در ماههایی مثل بهمن، اسفند، فروردین و اردیبهشت) از شب خارج شده و در روز واقع شود و در نتیجه، به سبب یکسان نبودن با منطقه A در شب، ماه در آن ثابت نشود و این در حالی است که منطقه B، شب سی‌ام را پشت سر گذاشته و با گذراندن روز و دیدن هلال در غروب، ماه در آن ثابت خواهد شد، امّا ماهی سی ویک روزه، نه سی روزه.

۱.۳.۳ - خروج از تنگنا

در ضمن، در این جا برای خارج شدن از تنگنا نمی‌توان از قاعده (گذشت سی روز) استفاده کرد و براساس این قاعده، شب سی‌ام را برای منطقه B پایان ماه به شمار آورد؛ زیرا:نخست آن که:زمان آغاز ماه، مورد نزاع و اول کلام است و بحث از این است که آیا ماه با دیدن هلال در یک نقطه از کره زمین ، در همه کره زمین آغاز می‌شود، یا این که ماه آغاز یکسانی ندارد. بلکه با دیدن هلال در بخشی از کره زمین، تنها در همان بخش، ماه آغاز می‌شود و دیگر سرزمینها، پیرو دیده شدن هلال در افق خود هستند.
دو دیگر: این قاعده، که دلیل شرعی و برابر با دلیل تجربی و علمی بیش از سی روز نبودن ماه هلالی است، در جایی به کار بسته می‌شود که از ماه پیشین، سی شبانه روزِ کامل، گذشته باشد؛ امّا در این جا، به سبب قرار داشتن منطقه B در آستانه طلوع فجر ، یا طلوع شمس و خارج شدن از شب، در واقع بیست ونه شب و سی روز، سپری شده است، نه سی شب و سی روز.

۱.۳.۴ - رد قول دوم دیدگاه گسترش

افزون بر موردهای یاد شده در رد قول دومِ دیدگاهِ گسترش، باید افزود:از آن جایی که حدود شب، روشن نیست، این قول نیز از اعتبار می‌افتد؛ چه روشن نیست که آیا شب از آغاز غروب، تا طلوع فجر است، یا از آغاز غروب، تا طلوع شمس . اگر نا روشنی و در پرده ابهام را نپذیریم و شب را در یکی از دو انگاره بدانیم، باز هم در هر صورت، با اشکال روبه رو خواهیم شد؛ زیرا اگر شب را تا طلوع فجر بدانیم، چنین حسابی، با حساب طرح کننده این قول، که حدود شب را تا طلوع خورشید می‌داند، ناسازگاری پیدا می‌کند و اگر آن را تا طلوع خورشید بدانیم، با توجه به این که آغاز روزه، از طلوع فجر است، سرزمینهایی که در هنگام دیدن هلال، در جایی از کره زمین، در بین دو طلوع قرار می‌گیرند، دچار سرگردانی خواهند شد؛ زیرا امر بر روزه، پیش از داخل شدن وقت و آغاز روزه، طلوع فجر است. در حالی که سرزمینهایی که در بین دو طلوع قرار دارند، ماه برای آنان، بنابر فرض، زمانی پس از آغاز روزه ، آغاز شده است؛ از این روی، قدرت بر روزه، نخواهد بود و اگر بخواهند از زمان آغاز ماه روزه بگیرند، چنین روزه‌ای شرعی نخواهد بود؛ چه آن که روزه‌ای از نظر شرع درست است که از طلوع فجر باشد، نه پس از طلوع فجر.

۱.۳.۵ - صحیحه محمد بن عیسی دلیل دیدگاه گسترش

یکی از دلیلهایی که باورمندان دیدگاه گسترش دیدن هلال در سرزمینی به دیگر سرزمینها، برای دیدگاه خویش بدان استناد جسته‌اند، صحیحه محمد بن عیسی است:(کتب الیه ابوعمرو، اخبرنی یا مولای، انّه ربّما اشکل علینا هلال شهر رمضان فلا نراه و نری السماء لیست فیها علّة فیفطر الناس ونفطر معهم ویقول قوم من الحساب قبلنا انّه یری فی تلک اللیلة بعینها بمصر و افریقیه والاندلس، فهل یجوز یا مولای ما قال الحساب فی هذا الباب حتی یختلف الفرض علی اهل الامصار فیکون صومهم خلاف صومنا و فطرهم خلاف فطرنا فوقع علیه السلام:لاتصومنّ الشک افطر لرؤیته وصم لرؤیته.)
[۲۰] وافی، فیض کاشانی، ج۷، ص۱۲۳.

ابوعمرو، به امام نوشت:سرورم! گاهی امر دیدن هلال ماه رمضان بر ما دشوار می‌شود، در حالی که آسمان صاف است و علتی که از دیده شدن هلال باز دارد، وجود ندارد. پس مردم روزه می‌گشایند و ما با آنان روزه می‌گشاییم. در همان حال، اهل حساب و منجمان ، از دیده شدن هلال در آن شب در آفریقا ، مصر و اندلس خبر می‌دهند. آیا چنین چیزی ممکن است، تا در بین شهرها اختلاف در روزه، پدید آید؟ در نتیجه، روزه و فطر آنان، برخلاف روزه و فطر ما شود. امام فرمود:با شک روزه نگیر. با دیدن هلال روزه بگیر و با دیدن آن روزه بگشای. باورمندان به هماهنگی افقها می‌نویسند:(بازداشتن امام، به خاطر شکی است که از قول منجم پدید آمده، در حالی که اگر بر دیده شدن هلال در سرزمینهای دور، علم پیدا شود، حکم همه یکسان خواهد بود.)
[۲۱] رسالة حول مسألة رؤیة الهلال، سید محمد حسین حسینی تهرانی، ص۱۷۰.


۱.۳.۶ - نظر مخالف علامه تهرانی

در برابر، شماری، از جمله علامه تهرانی ، این روایت را نه تنها برای ثابت کردن دیدگاه کسانی که به گسترش باور دارند، کافی ندانسته، بلکه آن را از دلیلهای دیدگاه کسانی به شمار آورده که به فراگیری باور ندارند.
[۲۲] رسالة حول مسألة رؤیة الهلال، سید محمد حسین حسینی تهرانی، ص۱۷۲.


۱.۳.۷ - نقد و بررسی صحیحه محمد بن عیسی

نقد و بررسی صحیحه محمد بن عیسی با درنگ در این روایت، چند نکته، روشن می‌شود:
۱. از پرسش راوی بر می‌آید: در آسمان، غبار و ابری وجود نداشته، تا از دیدن هلال باز بدارند و از خبر منجم، بر می‌آید:دیدن هلال در سرزمین راوی، ناممکن بوده است. ۲. از پرسش راوی روشن می‌شود که وی نمی‌انگاشته زمین کروی است، بلکه بنابر انگاری که از هموار بودنِ زمین داشته، گمان می‌کرده در هر سرزمینی که هلال دیده شود، در تمام کره زمین، هلال دیده می‌شود و اگر در جایی دیده نشود، در دیگر سرزمینها نیز دیده نمی‌شود. از این روی، دیده شدن هلال در آفریقا و… و دیده نشدن در شهر و دیار او، برای او شگفت انگیز بوده است و پرسش وی، درباره روایی و ناروایی رجوع به گفته منجم نبوده، تا شماری از این حدیث و پاسخی که امام فرموده، بی اعتباری گفته منجم را استفاده کنند و نه هم پرسش کننده تکلیف شرعی خود را می‌خواسته بداند؛ زیرا پُرسنده به خاطر دیده نشدن هلال، به تکلیف خود آگاه بوده و در آن شک و گمانی نداشته است، بلکه از یک امر نجومی؛ یعنی دیده شدن هلال در سرزمینی و دیده نشدن آن در سرزمینی که خود می‌زیسته، پرسیده و این که وظیفه کسانی که در نقطه‌ای زندگی می‌کنند که هلال دیده نشده، چیست.
۳. امام به روشنی پرسش پُرسنده را پاسخ نگفته؛ زیرا پُرسنده می‌پرسد: آیا دیده شدن هلال در آفریقا و مصر، ممکن است، در همان حالی که در سرزمین ما ممکن نیست؟ امام، پاسخ نمی‌فرماید: بله، ممکن است، تا امر اختلاف در روزه و فطر ثابت شود، یا نمی‌فرماید: ممکن نیست، تا نادرست بودن سخن منجم و یکسان دیده شدن هلال در تمام اقلیمها، با توجه به انگاره هموار بودن زمین، برای پُرسنده روشن شود، بلکه می‌فرماید: با شک روزه نگیر، با دیدن، روزه بگیر و با آن، روزه بگشای.
آن گاه از این موردهای روشن، نتیجه‌هایی به دست می‌آید:
۱. یقین داشتن پُرسنده به تکلیف خود، به خاطر دیده نشدن هلال، حاکی از این است که ثابت نشدن ماه به خاطر دیده نشدن هلال، یک امر ارتکازی بوده و در ذهن پُرسنده و دیگران، جای و ارتکاز داشته و این خود، ناظر به سیره و رسم معمول زمان شارع بوده است که در آسمان صاف، تا هلال را نمی‌دیدند، به حلول ماه جدید، حکم نمی‌کردند و شارع نیز از این کار بازنداشته است.
۲. پُرسنده می‌گوید، آیا امکان دارد هلال، در حالی که در سرزمین وی دیده نمی‌شود، در جایی دیگر دیده شود، تا روزه اهالی شهرها، ناسان شود؟ امام، پرسش و نتیجه گیری پُرسنده را (تا روزه شهرها ناسان شود) رد نمی‌کند. این رد نکردن، دلیل بر این است که امام دیده شدنِ هلال را در هر مکانی، تنها برای همان مکان، معتبر می‌شمارد وگرنه، شایسته بود، امام با جواب درخور به این پرسش، به این نکته نیز به روشنی اشاره فرماید که اگر به دیدن هلال در اقلیمهای دور قطع حاصل شود، حکم همه، یکی خواهد بود و بدین وسیله انگار پُرسنده را، مبنی بر ناسانی روزه شهرها، درست می‌فرمود و او را از این پندار به در می‌آورد.
۳. از آن جایی که پُرسنده، تکلیف خود را می‌دانسته، معلوم می‌شود، امام در صددِ بیانِ تکلیف شخصی وی نبوده، بلکه به یادآوری یک قاعده کلی، یعنی پرهیز از شک و وابسته کردن روزه داری و روزه گشایی بر دیدنِ هلال، بسنده می‌فرماید، تا از سویی از بیانِ پاسخِ روشن سرباز زند و از دیگر سوی، عمل پُرسنده و در یافتهای ذهنی وی را تقریر و ثابت کند، تا مبادا وی در آسمان صاف و در حالی که دیدنِ هلال، دشوار شده:(ربما اشکل علینا هلال…) با شک روزه بگیرد:(لاتصومن الشک) و مبادا به جای تکیه بر دیدن، با اعتماد به گفته منجم ، دیده شدنِ هلال را در آفریقا و مصر، مبنای روزه قرار دهد:(افطر لرؤیته وصم لرؤیته) امّا این که به چه دلیل، امام از پاسخ روشن:امکان دیده شدن هلال در پاره ای از سرزمینها و دیده نشدن آن درپاره ای دیگر، سرباز زده، شاید پذیرفتن آن بر پُرسنده دشوار بوده؛ زیرا هموار بودن زمین و یکسانی افقها، در ممکن بودنِ دیدن هلال، برای پُرسنده امر ارتکازی بوده است. و شاید پاسخ ندادن امام، ناشی از انگارهای منفی نسبت به منجمان، یا از روی تقیه و… بوده است.
۴. با توجه به نوع پرسش که پُرسنده از ممکن بودنِ یا نبودنِ دیده شدنِ هلال، در سرزمینهای دور می‌پرسد و قاعده‌ای که امام -علیه السلام- ارائه می‌دهد، معلوم نیست باورمندان به گسترش دیدن هلال به همه سرزمینها، از کدام قسمت این پرسش و پاسخ نتیجه گرفته‌اند که اگر به دیده شدن هلال در سرزمینهای دور قطع پیدا شود، حکم همه یکسان خواهد بود؛ چرا نخست آن که:همان گونه که ذکر شد، جواب امام -علیه السلام- پاسخ روشن این پرسش نبوده، تا از این پاسخ، آن نتیجه گرفته شود. دو دیگر:بر فرض که امام -علیه السلام- برای این پرسش، پاسخ روشن بیان فرموده بود، این پاسخ از دو حال خارج نیست: یا چنین امری امکان دارد که در این صورت، روزه و فطر شهرها مختلف می‌شود، چنانچه پُرسنده بر این عقیده است و یا امکان ندارد که در این صورت، ضمن باطل بودن قول منجم، همه سرزمینها در امکان دیده شدن هلال، یکسان خواهند بود. به این معنی که هر گاه هلال در سرزمینی دیده شود، در تمام سرزمینها دیده خواهد شد و اگر در جایی دیده نشود، در دیگر سرزمینها نیز دیده نخواهد شد؛ از این روی، بنابر هر دو جواب، نمی‌توان دیدگاه گسترش را که بیانگر گسترش حکم حلال به تمام سرزمینها، در صورت ثابت شدن آن در اقلیمی است، نتیجه گیری کرد. بدین ترتیب، نگریسته می‌شود که صحیحه محمد بن عیسی ، نه تنها کمکی به بنیه دیدگاه گسترش نمی‌کند که آن را سُست می‌کند و سرانجام در ردیف دلیلهایی که ثابت کننده باور کسانی است که حکم دیدن هلال را در سرزمین و دیاری به دیگر سرزمینها جاری نمی‌سازند، قرار می‌گیرد.

۱.۳.۸ - تحلیل تکوینی باورمندان به گسترش

شالوده ریزان و طرح کنندگان دیدگاه گسترش، در کنار چنگ زدن به قرآن و روایات، از تحلیل تکوینی نیز برای ثابت کردن دیدگاه خود، بهره جسته‌اند که نتیجه این تحلیل، عبارت است از: ماه قمری، با خارج شدن از مُحاق و ظاهر شدن در افق یکی از سرزمینها آغاز می‌شود و چون این امر، بستگی به افقهای زمین و حتی اصل کره زمین ندارد؛ از این روی برای تمام اقلیمهای زمین، امر یکسانی بوده و سبب ثابت شدن ماه برای تمام اقلیمها، چه آن جاهایی که هلال دیده شده و چه آن جاهایی که دیده نشده، می‌شود.
[۲۳] منهاج الصالحین، آقای خویی، ص۲۷۴ ۲۷۵.
آقای خویی می‌نویسد:(الهلال، عبارة عن خروجه عن تحت الشعاع بمقدار یکون قابلاً للرؤیة ولو فی الجمله وهذا کما تری امر واقعی وحدانی لایختلف فیه بلد عن بلد.)
[۲۴] مستند عروة الوثقی، ج۲، ص۱۱۸.
هلال، عبارت است از: خارج شدن ماه از تحت شعاع، به ‌اندازه‌ای که در خور دیدن شود، گرچه به اجمال. و این همان گونه که می‌نگری، امر واقعی و یکسانی است که برای هیچ یک از سرزمینها، فرقی نمی‌کند.

۱.۳.۹ - دو عامل سبب ثابت شدن ماه

تحلیل یاد شده، دو عامل را سبب ثابت شدن ماه دانسته است:
۱. خارج شدن ماه از مُحاق.
۲. دیده شدن هلال در یکی از افقها.
آقای خویی، این دو عامل را برای تمام کره زمین، یکسان دانسته و بر این اساس ثابت شدن ماه را در افقی، برای تمام افقها نتیجه گیری کرده است.
می‌گوییم: امر نخست؛ یعنی خارج شدن ماه از مُحاق را می‌پذیریم که برای تمام کره زمین یکسان رخ می‌دهد و بستگی به اقلیمهای گوناگون زمین و حتی خود کره زمین ندارد. امّا نمایان شدنِ ماه در افقی که برای تمام افقها و اقلیمهای زمین، یکسان باشد نمی‌پذیریم؛ زیرا نمایان شدن ماه در افقی، تنها برای همان اُفق است، نه برای تمام افقها. به دیگر سخن، ثابت شدن ماه، امر مرکبی است که از دو جزء تشکیل می‌شود و با به حقیقت پیوستن و نمود خارجی این دو جزء، ماه ثابت می‌شود:
۱. خارج شدن ماه از مُحاق، یا ثابت شدن هلال.
۲. دیده شدن ماهی که از مُحاق خارج شده و در بالای افق قرار گرفته، یا ثابت شدن هلال، یا اهلال. جزء نخست، یعنی خارج شدنِ ماه از مُحاق، یا ثابت شدن هلال برای تمام زمین در یک آن و با خارج شدن جزئی از ماه از مُحاق، اتفاق می‌افتد و به اصل کره زمین، آفاق، یا اقلیمهای گوناگون آن، و بود و نبود ناظر بستگی ندارد. امّا جزء دوم، یعنی نمایان شدن ماه در افقی، یا ثابت شدن هلال برای همه افقها و سرزمینها، در یک آن، رخ نمی‌دهد، بلکه با توجه به کروی بودن زمین، به اقلیمها، سرزمینها و افقهای گوناگون، بستگی دارد و برای هر منطقه، جداگانه است. از این روی، می‌توان گفت: نسبت بین ثبوت هلال و اثبات هلال از لحاظ منطقی، عموم و خصوص مطلق است؛ یعنی با هر اثبات هلالی، ثبوت هلال نیز هست، چون لازمه اثبات هلال، ثبوت هلال است؛ امّا با هر ثبوت هلالی، لازم نیست اثبات هلال باشد. به دیگر سخن، اهلال، اعم از هلال و فرع بر آن است. آنچه از نظر شرع، در مورد ثابت شدن و آغاز ماه قمری و بار شدن احکامی ‌مانند: روزه ، فطر و… مورد نظر است، همان اثبات هلال است، نه ثبوت هلال؛ چرا که اگر ثبوت هلال؛ یعنی خارج شدن ماه از مُحاق، معیار ثابت شدن ماه و آغاز آن باشد، در این صورت، تمام ماهها، (حسابی) یعنی ۲۹ شبانه روز و ۱۲ ساعت و ۴۴ دقیقه خواهد شد و هیچ ماهی ۲۹ روزه، یا ۳۰ روزه نخواهد بود.
بدین ترتیب، روشن شد که یک جزء از استدلال باورمندان دیدگاه گسترش، درست و جزء دیگر آن نادرست است:خارج شدن ماه از مُحاق و یکسان بودن آن برای همه کره زمین درست؛ ولی یکسان بودن نمایان شدن هلال در یک افق، برای تمام افقها، امری است نادرست. پس وقتی هلال در افقی ظاهر نشود، درست است که بگوییم:یک جزء از دو جزء، امر مرکبِ ثابت شدنِ ماه، به حقیقت نپیوسته و نمود نیافته و به طور طبیعی، هلالی ثابت نشده است.

۱.۴ - عقیده شهید صدر به دیدگاه گسترش

شهید صدر ، به گسترش باور دارد و عقیده دارد: اگر هلال در افقی دیده شد، می‌توان به دیگر افقها، آن را گستراند. تحلیل تکوینی دقیقی هم ارائه می‌دهد. ولی در پایان، برای رسیدن به نتیجه، تنها از دلیلهای شرعی کمک می‌گیرد، نه تحلیل تکوینی . وی در پایان بحث علمی و طرح چند پرسش، می‌نویسد: (والاقرب علی اساس ما نفهمه من الادلة الشرعیة هو الثانی وعلیه فاذا رأی الهلال فی بلد ثبت الشهر، فی سائر البلاد.)
[۲۵] الفتاوی الواضحه، شهید سید محمد باقر صدر، ج۱، ص۶۲۳.
ارتباط ماه، با امکان دیدن هلال، درهر منطقه که باشد، چیزی است که ما از دلیلهای شرعی، به دست می‌آوریم. بنابراین، هرگاه هلال در هر شهری دیده شود، در دیگر شهرها نیز، ثابت می‌شود. دیدگاه مشهور در بوته نقد همان گونه که یادآوری شد، بنابر نظر مشهور، دیدن هلال و ثابت شدن ماه در منطقه‌ای، تنها برای همان منطقه و سرزمینهای نزدیک و هم افق با آن سرزمین، معتبر است و سرزمینهای دور دست و دارای افقهای گوناگون را در بر نمی‌گیرد.


۱.۵ - معیار نزدیکی و جداکننده سرزمین‌های نزدیک از دور

طرح کنندگان این دیدگاه، برای (نزدیکی) که در اساس، امری اعتباری و غیر قاعده‌مند است، تعریفها و معیارهای گوناگونی ارائه داده‌اند که هیچ یک از این معیارها، بر دلیلها و برهانهای علمی و تجربی معتبر، استوار نبوده و نتیجه‌ای به دست نمی‌دهند. به گونه‌ای که شماری، (اتحاد در طلوع و غروب خورشید )
[۲۷] مسالک الافهام، شهید ثانی،ص۸.
[۲۸] ایضاح الفوائد، فخرالمحققین، ج۱، ص۲۵۲.
[۳۰] کفایة الاحکام، محقق سبزواری، ص۸.
شماری (اختلاف اقالیم و تفاوت مناظر طبیعی)
[۳۱] تذکرة الفقهاء، علامه حلی، ج۱، ص۲۶۹.
، شماری (مسافرت قصر)
[۳۲] مهجة البیضاء، فیض کاشانی، ج۲، ص ۱۲۷.
و شماری (منزل و مرحله)
[۳۳] مجله فقه، ج۲، ص۲۴۹.
را معیار نزدیکی و جداکننده سرزمینهای نزدیک از دور بر شمرده‌اند.

۱.۶ - معیار درحد و مرز نزدیکی

افزون بر این، در خود این معیارها نیز، از نظر حدود و زوایا، آرای گوناگونی ارائه شده است. درحد و مرز نزدیکی، معیار نزدیکی و جداکننده سرزمینهای نزدیک از دور مانند:اتحاد در طلوع و غروب خورشید، حد و مرزهایی مانند:هزار میل
[۳۴] ایضاح الفوائد، فخرالمحققین، ج۱، ص۲۵۲.
یا ۱۵ درجه تفاوت در عرض جغرافیایی
[۳۵] مصباح الهدی، شیخ محمد تقی آملی، ج۷، ص ۳۹۲.
، هشت فرسخ
[۳۶] مصباح الهدی، شیخ محمد تقی آملی، ج۷، ص ۳۹۲.
و بیست و چهار فرسخ
[۳۷] الفقه علی المذاهب الاربعه، عبدالرحمن جزیری، ج۱،ص۵۵۰.
، بیان شده است.

۱.۷ - فیض کاشانی

فیض کاشانی درباره این معیارها می‌نویسد:(فما اشتهر بین متأخری اصحابنا من الفرق ثم اختلافهم فی تفسیر القرب والبعد بالاجتهاد، لاوجه له.)
[۳۸] وافی، فیض کاشانی، ج۷، ص۱۲۰.
آنچه در بیان پسینیان از اصحاب ما، مبنی بر ناسانی شهرهای دور و نزدیک دیده می‌شود و آنچه در باب تفسیر دوری و نزدیکی، بر اساس اجتهاد بیان داشته‌اند، همه، بی وجه است. همین گونه است مسأله هم افقی که در دیدگاه‌های معاصران درباره فراگیر نبودن دیده می‌شود،(ظاهرا (هم افقی) برای نخستین بار توسط سید محمد کاظم طباطبائی یزدی معروف به صاحب عروه از فقهای معاصر و پس از وی از سوی فقهایی که بر عروة الوثقی شرح و حاشیه داشته‌اند، به کار برده شده است و شاید آن، تعبیر و بیان دیگری از معیار (اتحاد در طلوع و غروب خورشید) باشد که در آرای فقهی پسینیان، شیعه و سنی ، بویژه شیعه رایج بوده است. هر چند پیشینیان (اتحاد در طلوع و غروب خورشید) را به عنوان معیاری برای تعیین مناطق نزدیک و معاصرین (هم افقی) را به طور مستقل و در عرض معیار (نزدیکی) ذکر کرده‌اند:(اذا ثبت الرؤیة فی بلد آخر و لم یثبت فی بلدة فان کانا متقاربین او علم توافق افقهما کفی والاّ فلا.) هرگاه دیدن در شهر دیگری غیر از شهر مکلف ثابت شود، در صورتی این دیدن برای مکلف بسنده می‌کند که یا این دو شهر نزدیک به هم باشند یا توافق افق آن دو شهر معلوم گردد.)
[۳۹] وسیلة النجاة، سید ابوالحسن اصفهانی،ج۱، ص۲۸۲.
بی آن که مفهوم روشنی از آن ارائه شده باشد؛ چه آن که روشن نیست هم افقی؛ یعنی شهرهایی که از نظر طول جغرافیایی برابرند و به اصطلاح روی یک نصف النهار قرار دارند، مثل تهران، قم ، شیراز، بندرعباس، ابوظبی، یا هم افقی؛ یعنی شهرها و سرزمینهایی که از نظر طلوع و غروب خورشید، یکسانند، هرچند از نظر طول جغرافیایی، مختلف باشند، مانند: مسکو ، حیدرآباد هند که غروب هر دو نقطه در بخشی از سال به طور تقریبی، ساعت ۳/۵ به وقت تهران است؛ امّا از نظر طول جغرافیایی، اختلاف زیادی با هم دارند، یا هم افقی؛ یعنی سرزمینی که در آن هلال دیده شده و تمامی سرزمینهایی که ماه در افق آنها، پیش از غروب خورشید قرار گرفته؛ امّا به علت روشنی افق، هلال دیده نشده است.
به هر حال، هم افقی، به مفهوم نخست (هم افقی نصف النهاری) باشد، یا به مفهوم دوم (هم افقی خورشیدی) دیده شدن هلال در سرزمینی، با دیده شدن آن در دیگر سرزمینها و شهرهای هم افق، با وجود هلال در افق آن منطقه‌ها، ملازمه ندارد؛ زیرا بنابر مفهوم نخست، ممکن است در سرزمینهایی که عرض جغرافیایی بالایی دارند و نزدیک به قطب هستند و روزهای کوتاهی در حدود ۶ ۷ ساعت دارند، خورشید در این سرزمینها، پیش از خارج شدن ماه از مُحاق، غروب کند، حال آن که در سرزمینهای معتدل، با روز طولانی و با طول جغرافیایی یکسان با اقلیمهای قطبی، خورشید پس از خارج شدن ماه از مُحاق و پیش از غروب ماه، غروب می‌کند.
در نتیجه هلال در این جا دیده می‌شود و در آن جا که ماه از محاق خارج نشده و در اساس، هلالی شکل نگرفته، دیده نمی‌شود. بنابر مفهوم دوم، هر چند در هر دو منطقه، خورشید در یک زمان غروب می‌کند، امّا ممکن است در یک منطقه هلال دیده شود و در منطقه دیگر، که از نظر عرض جغرافیایی ناسانی زیادی با سرزمینی که هلال در افق آن دیده شده، دارد، دیده نشود. همچنین برآمدگی سطح زمین از سویی و کم بودن ارتفاع از دیگر سو، سبب قرار گرفتن هلال، در زیر افق و در نتیجه، دیده نشدن هلال در افق آن سرزمین گردد. در بررسی هم افقی به مفهوم سوّم، یا هم افقی قمری(گونه‌های دیگری از (هم افقی قمری) در مباحث بعدی مطرح و بررسی خواهد شد.)(یعنی هم افق بودن تمام سرزمینهای شرقی سرزمینی که در آن هلال دیده شده و پیش از غروب خورشید، هلال را در افق خود داشته‌اند، لکن به دلیل روشنایی افق، هلال دیده نشده، با منطقه‌ای که هلال در آنها دیده شده)

۱.۸ - راه بودن دیده شدن هلال برای ثابت شدن ماه

باید یادآور شد: از آن جایی که بنابر نظر بیش‌تر باورمندان دیدگاه مشهور و غیر مشهور، دیدن هلال ، برای ثابت شدن ماه ، راه است، نه موضوع و مقصود. آنچه که موضوع است، ثابت کردن هلال است، یعنی علم به وجود هلال؛ هلالی که در خور دیدن در سطح افق باشد. از این روی، در صورتی که از راه چشم، علم به هلال پیدا نشد، هر آنچه که این علم را پدید آورد، مانند شهادت دو شاهد، شیاع و سپری شدنِ سی روز، می‌توانند جایگزین دیدن گردند؛ زیرا در علمی که از همه این راهها پیدا شده، وجودِ هلال در افق در نظر گرفته شده است. هر آنچه این علم را به دست ندهد و به هلال در افق نظر نداشته باشد، بسان عدد و جدول، نمی‌تواند برای ثابت کردن ماه، از شایستگی برخوردار باشد و راه برای آن قرار گیرد. زیرا چنین راهی، هم مخالف قرآن است که هلال را برای نظم و سامانِ وقتها معرفی می‌کند:(یسئلونک عن الاهلّة، قل هی مواقیت للنّاس والحج) وهم مخالف با روایتهایی است که تنها دیدن را معیار روزه گرفتن و روزه گشادن می‌دانند:(لیس علی المسلمین الاّ الرؤیة) (لاتصم الاّ للرؤیة) حصر در این روایتها، بدین معنی نیست که ماه و روزه، جز با دیدنِ هلال، ثابت نمی‌شود، بلکه مراد، تأکید بر چیزهایی است که بر دیدن استوارند:(بان یکون المراد، الحصر فیما ینتهی الی الرؤیة وشهادة العدلین انّها تعتبر اذا استند الی الرؤیة لا الی الجدول ومثله.)
[۴۵] وافی، ج۷، ص۱۱۸.
مراد از حصر این است که راههای دیگر، باید به دیدن باز گردند. در مثل، گواهی دو عادل، زمانی اعتبار دارد که مستند به دیدن باشد، نه جدول و مانند آن.

۱.۹ - عدد و جدول

حال اگر برای ثابت کردنِ ماه، به راه و روشی تمسک شود که در آن، نه دیدن، به طور مستقیم درنظر گرفته شده، نه به طور غیرمستقیم، مانند:عدد و جدول که به حساب گریهای نجومی استوار است، یا تقویم‌هایی که تنها زمان رویارویی ماه و خورشید و آنِ خارج شدن ماه را از مُحاق باز می‌نمایند، یا شهادتی که مستند به دیدن نباشد. در این صورت، ضمن این که با قرآن و سنّت، ناسازگاری رخ داده، آن علم یاد شده نیز، به حقیقت نپیوسته و ماه، ثابت نشده است. از همین مقوله است هرگاه هلال در سطح افق وجود داشته باشد؛ امّا به سبب روشنایی افق، دیده نشود، چه آن که، به چنین چیزی از نگاه لغت، هلال، گفته نمی‌شود، تا آنچه در قرآن و روایات در مورد هلال وارد گردیده، بر این مورد (هلال نادیدنی) صادق باشد. دیگر آن که، گیریم بر چنین امری، هلال گفته شود، این هلال، آن هلالی نیست که از نظر شرع، پسندیده و هماهنگ با روایتهای دیدن هلال باشد؛ زیرا همان گونه که پیش از این یاد شد، تنها آن هلالی که در سطح افق قرار گرفته و به‌اندازه‌ای رسیده که با چشم دیده می‌شود، می‌تواند ثابت کند بودن هلال را و سبب ثابت شدنِ ماه قمری گردد، نه هلالی که تنها به مرحله ثبوت رسیده است.
در اساس، وقتی هلال در هنگام غروب با چشم دیده نشود، این امر کشف کننده از این است که این هلال، به سن بلوغ نرسیده و شایستگی دیده شدن نیافته و به دیگر سخن، از مرحله ثبوت، به مرحله اثبات راه نیافته و اندازه و شاخصهایی مانند:سن ماه (مدت زمان سپری شده از آنِ قران نیرین، تا آنِ غروب خورشید) یا جدایی ماه (فاصله زاویه ای ماه از خورشید در آنِ غروب خورشید )، یا اختلاف سمت ماه با خورشید در آنِ غروب، یا… به حدّ تجربی خود نرسیده‌اند وگرنه این هلال نیز باید دیده می‌شد، آن گونه که در سرزمینهای غربی دیده شده است. بدین ترتیب، نمی‌توان براساس پاره‌ای از شاخصها، مانند ارتفاع هلال و مدت ماندگاری و ایست آن در بالای افق سرزمینی که هلال دیده شده و سرعت حرکت زمین، حد ومرز سرزمینهای واقع در شرق منطقه هلالی، که هلال نادیدنی را در افق خود داشته‌اند، حساب و مرزبندی کرد و در این سرزمینها و افقها، به ثبوت ماه حکم کرد؛ زیرا همان گونه که گفته شد، تنها چیزهایی شایستگی دارند برای ثابت شدن ماه، راه واقع شوند که علم به وجود هلالِ درخور دیدن را در صحنه افق، سبب شوند، در حالی که با این حساب گریها، علم به وجودِ هلالِ غیر درخور دیدن، در صفحه افق، به دست می‌آید، هلالی که نه هماهنگ با لغت است و نه با شرع .

۱.۱۰ - رأی بازداشته شده

شاید بتوان ادعا کرد:این گونه حساب گریها، از نمونه‌های ( رأی ) است که در صحیحه محمد بن مسل م، از آن بازداشته شده؛ زیرا (رأی) یاد شده در این حدیث، فراگیر است، هم رأی و نظر بنا شده بر گمان و هم رأی و نظر استوار بر این گونه حساب گریها را در بر می‌گیرد:(اذا رأیتم الهلال، فصوموا واذا رأیتموه فافطروا ولیس بالرأی والتظنی ولیس الرؤیة ان یقوم عشرةنفر ینظرون فیقول واحد منهم:هو ذا وینظر تسعة فلایرونه ولکن اذا رأه واحد، رأه الف.)
[۴۷] من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۲، ص۱۲۳.
با دیدن هلال، روزه بگیرید و با دیدن آن، روزه بگشایید. هلال، با گمان ثابت نمی‌شود. دیدن، این نیست که ده نفر، به جست وجوی هلال بپردازند، تنها یک نفر ادعای دیدن هلال بکند و نُه نفر دیگر آن را نبینند، بلکه دیدن آن است که هر گاه یک نفر هلال را ببیند، هزار نفر هم (اگر به جست وجوی هلال در افق بپردازند) آن را می‌بینند.
در ضمن، حساب گریهای یاد شده، در مورد اُفقِ آن قسمت از سرزمینهای شرقی صادق است که عرض جغرافیایی یکسان، با منطقه‌ای که هلال در آن دیده شده، دارند؛ امّا در مورد سرزمینهای شمالی، یا جنوبی سرزمینی که هلال در آن دیده شده، یا سرزمینهای شرقی و غربی غیرِ هم عرضِ با این سرزمین، که برآمدگی زمین و ارتفاع کم هلال در شبِ بیست ونهم، مانع از این می‌شود که این سرزمینها، هلال را در اُفق خود داشته باشند، این حساب گریها، صدق نمی‌کند. یعنی نمی‌توان با استفاده از ارتفاع هلال و زمان ماندگاری و ایست آن در بالای افق سرزمینی و با توجه به سرعت زمین، حکم کرد که این اقلیمها در هنگام غروب، هلال را در افق خود داشته‌اند.
افزون بر تحلیل و بررسی بالا در نارسایی هم اُفقی به مفهوم سوم، باید افزود: گسترش وجود و ثبوت ماه به سرزمینهایی که تنها هلال را پیش از غروب خورشید در افق خود داشته‌اند، آغاز و انجام ماه را با اشکال روبه رو می‌سازد و در اموری بسان روزه، زکات فطر و… خلل وارد می‌کند؛ زیرا بنابر چنین گسترشی، زمانِ آغاز و انجام ماه برای این سرزمینها، به طور طبیعی هنگامی است که هلال را در افق خود داشته‌اند و این زمان، زمانی جز پیش از غروب خورشید نیست. حال آن که نادرست بودن چنین زمانی برای نمایاندن و اعلام آغاز و پایان ماه، از مقوله‌های روشن است و در آن هیچ گمانی نیست. با این شرح، روشن می‌شود که قسمت دوم دیدگاه مشهور (معتبر شمردن ثابت شدن ماه در سرزمینی برای دیگر سرزمینهای نزدیک، یا هم افق) نمی‌تواند درست باشد و تنها قسمت اول آن؛ یعنی ثابت بودن ماه برای همان سرزمینی که هلال در آن دیده شده (آنچه که قدر متیقّن هر دو دیدگاه است و غیرمشهور هم با آن هماهنگ است)
[۴۸] منهاج الصالحین، آقای خویی، ص ۲۷۳.
درست است. بدین ترتیب، دیدگاه جدیدی پا به عرصه می‌گذارد و نمود می‌یابد و آن، ثابت بودن ماه برای سرزمینهایی که هلال در آنها دیده شده است.


براساس این دیدگاه، هرگاه در کشور ما، در شب بیست ونهم، با فرض این که آسمان صاف باشد و مردم به جست وجوی ماه نو برخیزند؛ ولی درپاره‌ای از شهرها، هلال دیده نشود، در این صورت، دیده شدن هلال در دیگر شهرها، برای شهرهایی که هلال در آنها دیده نشده، اعتباری ندارد. در شهرهایی که هلال دیده نشده، شب سی ام، ماه ثابت خواهد بود، حال چه ثابت بودنِ ماه در شب سی‌ام، به دیدن هلال باشد، یا بنابر قاعده گذشت سی روز (در صورتی که آسمان ابری باشد) زیرا، همان گونه که گفته شد، دیدن، راه ثابت کردن هلال است. از این روی، در صورت نبود آن، دیگر راه‌های شرعی، مانند:گذشت سی روز، که سبب علم به خارج شدنِ ماه از محاق و نمود آن در افق و در نتیجه، ثابت شدن هلال است، جایگزین می‌گردد.

۲.۱ - مقدار اعتبار دیده شدن ماه

در این بخش از دلیلهایی سخن می‌رود که ثابت می‌کنند دیده شدن هلال، تنها برای سرزمینی که در آن هلال دیده شده، معتبر است، نه سرزمینی که آسمان آن صاف بوده و هلال در آن دیده نشده، هر چند به سرزمینی که هلال در آن دیده شده، نزدیک باشد.

۲.۱.۱ - دلیل نخست

آیه شریفه:(فمن شهد منکم الشّهر فلیصمْه)هر کس این ماه را درک کند، باید روزه بدارد. محقق اردبیلی ، در استدلال به این آیه شریفه، می‌نویسد:(ولانّ الظاهر انّ المراد بمن شهد الشهر انّهم رأوا فی البلد الذی هم فیه کما هو المتبادر.) ظاهر این است که مراد از:(من شهد الشهر) دیدن ماه در سرزمینی است که در آن حضور دارند و آنچه به ذهن تبادر می‌کند، همین امر است.
همو می‌نویسد:(فانّ الافق الذی لم یظهر فیه القمر لم یشهد فیه الشهر فلاصوم فیه)
[۵۱] الفقه، سید محمد الحسینی الشیرازی، ج۲، ص۱۶۲.
افقی که هلال ماه در آن دیده نشود (شهد الشهر) در آن صدق نمی‌کند؛ از این روی، روزه واجب نخواهد بود. بنابراین، تا (شهد الشهر) و حضور در افقی که هلال در آن وجود دارد، به حقیقت نپیوندد، ماه پیشین، همچنان ادامه خواهد داشت و چون در شهرهای نزدیک، بنابر فرض، هلال دیده نشد، پس (شهد الشهر) جامه عمل نپوشیده و ماه پیشین، در این شهر ادامه خواهد داشت و نزدیکی این شهرها، به شهری که هلال در آن دیده شده، دلیل پذیرفته‌ای، برای ثابت کردن ماه در آنها نخواهد بود. البته، شماری از مفسران از جمله: امین الاسلام طبرسی
[۵۲] مجمع البیان، ج۱، ص۱۲۳.
، زمخشری
[۵۳] الکشاف، زمخشری ، ج۱، ص۲۲۷.
، فیض کاشانی
[۵۴] تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۲، ص۲۰۲.
و… (شهد) را در این آیه شریفه به معنای ( حضر ) گرفته‌اند و بر این باورند که این آیه در مقام بیان حکم مسافر است، نه این که بر دیدن هلال در افقی، با شرط حضور، دلالت داشته باشد.
علامه طباطبایی ، در تفسیری برخلاف هر دو دیدگاه، بر این باور است: مراد از (شهد الشهر) علم به فرا رسیدن ماه است؛ از این روی، گمان بریهایی چون:(دیدن هلال در افقی که ماه حاضر است)، یا (حاضر در مقابل مسافر) بی دلیل است.

۲.۱.۲ - دلیل دوم

اطلاق روایتهای دیدن: روایات مطلق متواتری وجود دارد که بر آغاز و انجام ماه ، با دیدن، دلالت دارند و در این روایتها، اموری مانند: هم افقی و نزدیکی دیده نمی‌شود: (صم للرؤیة و افطر للرؤیة) (صوموا للرؤیة وافطروا للرؤیة) (اذا رأیت الهلال فصم واذا رأیته فافطر)
[۵۸] فروع کافی، ج۴، ص۷۶.
(اذا رأیتم الهلال فصوموا واذا رأیتموه فافطروا)
[۶۰] فروع کافی، ج۴، ص۱۷.
بنابر مفاد این روایتها، روزه گرفتن و روزه گشادن و به دیگر سخن، ثابت شدن ماه، به دیدن هلال است. و چون بنابر انگار، در شهرهای نزدیک به شهری که در افق آن هلال دیده شده، دیدن هلال رخ نداده، ماه نیز ثابت نخواهد بود.

۲.۱.۳ - دلیل سوم

روایات خاص بینه: دراین مورد می‌توان به روایت حبیب خزاعی و صحیحه خزاز استناد کرد. حبیب خزاعی از امام صادق -علیه السلام- نقل می‌کند: (لاتجوز الشهادة فی رؤیة الهلال دون خمسین رجلا عدد القسامه وانّما تجوز شهادة رجلین اذا کانا من خارج المصر وکان بالمصر علّة فاخبرا انّهما رأیاه واخبرا عن قوم صاموا للرؤیة.) در امر دیدن هلال، شهادت کم تر از پنجاه مرد که معادل عدد قسامه (پنجاه سوگند ) است، جایز نیست و گواهی دو شاهد مرد عادل جایز است، در صورتی که از بیرون شهر باشند و در شهر علت و عارضه‌ای باشد، پس آن دو خبر دهند که ماه را دیده‌اند و خبر دهند از مردمی ‌که با دیدن ماه روزه گرفته‌اند. خزاز از امام صادق -علیه السلام- نقل می‌کند: (…ولایجزی فی رؤیة الهلال اذا لم یکن فی السماء علّة اقل من شهادة خمسین و اذا کانت فی السماء علّة قبلت شهادة رجلین یدخلان و یخرجان من مصر.) هرگاه آسمان صاف باشد، شهادت کم‌تر از پنجاه نفر در دیدن هلال ، معتبر نخواهد بود و هر گاه در آسمان علتی باشد که از دیدن هلال باز دارد، شهادت دو مرد از داخل و خارج شهر پذیرفته است. با چشم پوشی از بخش اول این دو روایت (شهادة خمسین) که راجع به شیاع موجب علم است، بر اساس بخش دوم این دو روایت، پذیرش شهادت گواهان، بسته به موردی است که آسمان صاف نباشد؛ از این روی با صاف بودن آسمان منطقه‌ای که با فرض جست وجو، هلال در آن دیده نشده، دیده شدن هلال در دیگر اقلیمها و شهرها هرچند نزدیک به این منطقه باشد، برای این شهر و سرزمین، کافی نخواهد بود.

۲.۱.۴ - دلیل چهارم

روایاتی که از شک و گمان ، باز می‌دارند: امام صادق- علیه السلام- می‌فرماید: (فی کتاب علی علیه السلام، صم لرؤیته و افطر لرؤیته و ایاک و الشک و الظنّ.) در کتاب حضرت علی ، علیه السلام، است که با دیدن هلال، روزه بگیر و با دیدن آن، روزه بگشای و در امر هلال از شک و گمان( ظن در این جا هم معناست با وهم و گمان بی پایه، نه هم معنی با اطمینان و گمان خردمندانه که خود نوعی علم است. )
[۷۱] تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۵۳۱.
بپرهیز. بر اساس این روایت، وقتی در شهری آسمان، صاف و بی علت باشد و هلال دیده نشود، اگر قطع را نسبت به ثابت نبودن هلال انکار کنیم، وقوع شک و گمان نسبت به ثابت بودن هلال را نمی‌توانیم انکار کنیم و چیزی به عنوان نزدیکی و هم افقی نیز، از این شک و گمان، باز نمی‌دارد تا شهرها و سرزمینهای نزدیک و هم افق با منطقه‌ای که هلال در آن دیده شده، مشمول رای و گمان مورد نظر حدیث واقع نشوند و ماه در آنها نیز ثابت شود.

۲.۱.۵ - دلیل پنجم

صحیحه محمدبن عیسی :این صحیحه، پیش از این در بخش دیدگاه غیر مشهور در بوته نقد مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت.

۲.۱.۶ - دلیل ششم

اصل: هرگاه در اقلیمی نزدیک و هم افق با اقلیم و شهر ما، هلال دیده شود و در سرزمین و شهر ما به خلاف صاف بودن آسمان، هلال دیده نشود، آن گاه نسبت به ثابت شدن ماه جدید، تنها به نزدیکی و هم افقی، شبهه پدید آید، به این شبهه، توجه نمی‌کنیم و می‌گوییم: اصل بقاء ماه پیشین و داخل نشدن ماه پسین است؛ زیرا ثابت بودن ماه پیشین یقینی است و به اعتبار این وجود یقینی، به بقای ماه حکم می‌کنیم و این یقین را با آن شک ، نمی‌شکنیم:(الیقین لا یدخله الشک، صم للرؤیة و افطر للرؤیة) یا می‌گوییم: بقاء ماه را در محاق و خارج شدن آن را از محاق، استصحاب می‌کنیم. صاحب جواهر این اصل را معمولاً سالم از معارض می‌داند. مقدّس اردبیلی درباره اصل و استصحاب، می‌نویسد:(ولواشتبه شعبان… لانّ الاصل و الاستصحاب یقتضی عدم الخروج عن الشهر الاول حتی یعلم ولا یعلم الا بالعدثلاثین.)اگر ماه شعبان در غروب روز بیست ونهم، اشتباه و پوشیده شد، ماه را تا سی روز کامل کن، زیرا اصل و استصحاب، خواستار خارج شدن از ماه اول است، تا این که معلوم شود و معلوم نمی‌شود، مگر این که از ماه اول سی روز بگذرد.

۲.۱.۷ - دلیل هفتم

تمام روایتهایی که از آنها، اعتبار (گذشت سی روز )، استفاده می‌شود، می‌تواند برای ثابت کردن این نظریه، یعنی ثابت بودن ماه، تنها برای سرزمینهایی که هلال در آنها دیده شده است، مورد استناد قرار گیرد و با آنها از گسترش آن، به دیگر سرزمینهای نزدیک و هم افق، که هلال در آنها دیده نشده و ثابت شدن ماه مشتبه شده، بازداشت. رسول اکرم -صلی الله علیه و آله - می‌فرماید: (صوموا لرؤیته و افطروا لرؤیته، فان غم علیکم فعدوا ثلاثین.) با دیدن هلال روزه بگیرید و با دیدن آن روزه بگشایید. پس اگر بر شما پوشیده ماند، سی روز کامل کنید. امام صادق -علیه السلام- می‌فرماید: (شهر رمضان یصیب ما یصیب الشهور من النقصان فاذا صمت تسعة و عشرین یوما ثم تغیمت السماء فاتم العدة ثلاثین.) همان گونه که دیگر ماهها کمبود دارند، ماه رمضان نیز کمبود دارد. هر گاه بیست و نه روز، روزه گرفتی و هلال شوال پنهان ماند، سی روز را کامل کن. امام صادق -علیه السلام- می‌فرماید:(فی کتاب علی علیه السلام صم لرؤیته و افطر لرؤیته و ایاک و الشک و الظن فان خفی علیکم فاتموا الشهر الاول ثلاثین.) در کتاب علی، علیه السلام، است که با دیدن هلال روزه بدار و با دیدن آن افطار کن و از شک و گمان بپرهیز، پس اگر ماه از شما پنهان شد، ماه پیشین را سی روز بشمارید. بنابر مفاد این روایتها، هر گاه هلال در شب بیست ونهم پوشیده شود (حال این پوشیدگی به جهت ورود ماه در محاق و باقی ماندن آن در محاق باشد، یا به جهت ابری بودن یا غباری بودن آسمان.) پایان ماه دانسته نمی‌شود و ثابت کردن ماه جدید، به شب سی‌ام واگذار می‌گردد، هر چند در سرزمینهای نزدیک و هم افق با این منطقه، ماه ثابت شده باشد. اگر گفته شود که این حدیثها برای موردی صادر شده است که آسمان ابری و غباری یا … باشد نه موردی که آسمان صاف و ماه در محاق باشد؛ از این روی، این احادیث شامل این مورد نمی‌شود و ماه در این سرزمینها، به جهت نزدیکی و هم افقی ثابت می‌گردد. می‌گوییم:بر فرض که این طور باشد، از قیاس اولویت استفاده می‌کنیم؛ زیرا وقتی در آسمان ابری که احتمال وجود هلال هست و با این وجود، به بقای ماه پیشین حکم می‌کنیم، پس در صورتی که آسمان صاف است و احتمال وجود هلال نیست، به طریق اولی به بقای ماه پیشین و ثابت نشدن ماه جدید، حکم می‌کنیم.

۲.۱.۸ - اثبات نظریه اختصاص بدون این هفت دلیل

بعد از بیان این دلیلها، یادآور می‌شویم: نظریه اختصاص، بدون اقامه این دلیلها نیز، می‌شد ثابت کرد؛ زیرا درباره (نسبی یا مطلق بودن ثبوت ماه قمری) به طور کلی بیش از سه نظریه نمی‌توان ارائه داد:
۱. با دیده شدن هلال در منطقه و ناحیه ای، در همان سرزمین و ناحیه ماه ثابت می‌شود.(نظریه اختصاص)
۲. با دیده شدن هلال در اقلیمی، افزون بر آن اقلیم در اقلیمهایی نزدیک و هم افق با آن اقلیم نیز ماه ثابت می‌شود.( نظریه غیر فراگیر یا مشهور)
۳. با دیده شدن هلال در اقلیمی در تمام کره زمین یا اقلیمهایی که در شب با اقلیمی که هلالی دیده شده، یکسان هستند، ماه ثابت می‌شود.( نظریه گسترش، یا غیر مشهور) چون در دیدگاه مشهور و غیر مشهور، بررسی و نامعتبر بودن آنها روشن گردید؛ از این روی، تنها دیدگاه:ویژه بودن ماه برای منطقه‌ای که هلال در آن دیده و ثابت شده که در واقع هر دو دیدگاه: مشهور و غیر مشهوردر آن هماهنگی دارند، ثابت خواهد شد، بدون این که به اقامه دلیلی نیاز باشد.

۲.۲ - دیدگاه اختصاص در بوته نقد

روایتهای مطلقی درباره بینه وجود دارد که به دیده شدن هلال در ناحیه و سرزمینی، برای دیگر سرزمینها، چه دور و چه نزدیک، ترتیب اثر می‌دهند. از این روی، ویژگی دیدن هلال و ثابت شدن آن در سرزمینی، برای همان سرزمین، با اشکال روبه روست. هشام بن حکم از امام صادق -علیه السلام- در مورد فردی که بیست ونه روز، روزه گرفته نقل می‌کند که فرمود:(ان کانت له بینة عادله علی اهل مصر انّهم صاموا ثلاثین علی رؤیة قضی یوما )
[۸۲] وافی، محمد محسن فیض کاشانی، ج۷، ص۱۲۰.
اگر برای وی گواه عادلی باشد، مبنی بر این که مردم شهری بنابر دیدن هلال، سی روز روزه گرفته‌اند، باید یک روز را قضا کنند. از امام صادق -علیه السلام- پرسیده شد: از روزی که روزه قضا می‌شود، امام -علیه السلام - فرمود:(لا تقضه الاّ ان یثبت شاهدان عدلان من جمیع اهل الصلاة متی کان راس الشهر و قال لاتصم ذلک الیوم الذی یقضی الاّ ان یقضی اهل الامصار فان فعلوا فصمه.)
[۸۵] وافی،محمد محسن فیض کاشانی، ج۷، ص۱۳۷.
آن روز را قضا مکن، مگر این که با دو شاهد عادل از مردم با نماز ، ثابت شود که چه زمانی آغاز ماه بوده است. و فرمود: آن روز را قضا نکن، مگر این که مردمان شهرهای دیگر نیز آن روز را قضا کنند. از امام صادق -علیه السلام- پرسیده شد که هلال رمضان در بیست ونهم شعبان بر ما پوشیده می‌شود، امام -علیه السلام - فرمود:(لا تصمه الاّ ان تراه، فان شهد اهل بلد آخر انّهم راوه فاقضه.)
[۸۶] وافی، محمد محسن فیض کاشانی،ج۷، ص۱۲۰.
روزه نگیر، مگر این که هلال ماه رمضان ببینی پس اگر اهل شهر دیگری شهادت دادند که آن روز از رمضان بوده است، آن روز را قضا کن.
روشن شد که بنابر مفاد این روایات و اطلاق آنها، اگر گواهانی از سایر سرزمینها و اقلیمها، چه دور یا نزدیک، بر هلال شهادت دهند، شهادت آنان معتبر بوده و قضای روزه لازم خواهد شد و این حاکی از آن است که دیدن هلال در هر سرزمینی، ویژه همان سرزمین نیست، بلکه می‌توان آن را به دیگر سرزمینها، بویژه سرزمینهای نزدیک، گستراند.

۲.۳ - پاسخ

با توجه به جمله‌ها و سخنانی چون: (قضی یوما)، (فاقضه)، (لاتقضه) در روایات یاد شده، روشن می‌شود که این روایات درباره روز شک و اول ماه رمضان صادر شده‌اند، زیرا تنها در صورت از بین رفتن روزه اول ماه رمضان، به سبب شک بردن به هلال رمضان در بیست ونهم شعبان، قضای آن موضوعیت می‌یابد اما در آخر ماه رمضان (شب بیست ونهم) هر چند هلال شوال در هاله ابهام و گمان باشد، وظیفه گرفتن روزه در روز سی‌ام رمضان است و نمی‌توان به ۲۹ روز، روزه بسنده کرد چون (افطرللرؤیه) به حقیقت نپیوسته، از این روی، روزه ای فوت نمی‌شود، تا قضای آن موضوعیت پیدا کند. بدین ترتیب، از این روایتها نمی‌توان گستراندن دیده شدن هلال را در اقلیمی به اقلیمهای دور یا نزدیک، یا ویژه نبودن دیدن هلال را در صورت صاف بودن آسمان و علم به نبود هلال در سطح افق، استفاده کرد. بله اگر حدیثی وجود داشت که در آن شخصی از امام -علیه السلام - می‌پرسید: در شب بیست ونهم شعبان با این که آسمان صاف بود، هلال رمضان را ندیدیم و روز سی‌ام را روزه نگرفتیم، آن گاه گواهانی، گواهی دادند که شب بیست ونهم با دیدن هلال رمضان روزه گرفته‌اند و امام -علیه السلام- می‌فرمود:یک روز قضا کنید، از این حدیث، استفاده می‌کردیم: دیده شدن هلال در ناحیه و سرزمینی، دیگر ناحیه‌ها و سرزمینها را، چه دور و چه نزدیک، در آسمان صاف در بر می‌گیرد. یا استفاده می‌کردیم: دیده شدن هلال در سرزمینی ویژه همان سرزمین نیست. اما نه تنها در این مورد حدیثی نداریم، بلکه حدیثهای برخلاف آن وجود دارد که بر نپذیرفتن گواهی گواهان، در آسمان صاف، دلالت دارند.
روایت حبیب خزاعی و صحیحه خزاز (این دو روایت در ذیل دلیل سوم دلیلهای نظریه اختصاص ذکر شده است.) که پیش از این آورده شد و روایت کریب که از طریق اهل سنت نقل شده، از جمله این احادیث بشمارند. ام الفضل ، دختر حارث، شخصی را به نام کریب، برای انجام کاری نزد معاویه به شام فرستاد. پس از ورود وی به شام، هلال رمضان در شب جمعه ، دیده شد. مردم شام، فردای آن روز را روزه گرفتند. کریب، در پایان ماه، به مدینه بازگشت. در این هنگام بین ابن عباس و وی درباره دیده شدن هلال در شام و مدینه گفت وگویی صورت می‌گیرد که کریب چنین گزارش می‌دهد: (متی رایتم الهلال؟ فقلت:رأیناه لیلة الجمعة. فقال:أأنت رأیته لیلة الجمعة؟ (فقلت:نعم و رآه النّاس و صاموا و صام معاویة. قال: لکن رأیناه لیلة السبت، فلا نزال نصوم حتی نکمل ثلاثین یوماً، او نراه. فقلت:الاتکتفی برؤیة معاویة وصیامه؟ (قال:لا. هکذا أمرنا رسول الله صلّی الله علیه وسلم.)
[۸۹] صحیح مسلم، ج۷، ص۱۹۷.
[۹۰] سنن، أبی داود، ج۲، ص۳۶۷.
[۹۱] سنن، أبی داود، ج۲، ص۳۶۷.
[۹۲] سنن، أبی داود، ج۲، ص۳۶۷.
[۹۳] سنن نسائی، ج۳، ص۱۳۱.
[۹۴] سنن الکبری، ج۴، ص۲۵۱.
ابن عباس گفت:چه هنگام هلال ماه را در شام دیدید؟ گفتم:شب جمعه. گفت تو خود شب جمعه هلال ماه را دیدی؟ گفتم:بله و مردم آن را دیدند و روزه گرفتند و معاویه نیز روزه گرفت. گفت:ولی ما در مدینه شب شنبه هلال ماه را دیدیم و پیوسته روزه می‌گیریم تا سی روز کامل شود یا هلال را ببینیم. گفتم: آیا دیدن معاویه و نیز روزه گرفتن وی، برای شما کافی نیست؟ گفت:نه، پیامبر خدا این گونه به ما امر کرده است. البته شماری
[۹۵] منتهی المطلب، علامه حلی، ج۲، ص۵۹۳.
[۹۶] مغنی، ابن قدامه، ج۳، ص۷.
به جهت تنها بودن کریب در شهادت ، دلالت این روایت را تمام ندانسته‌اند و بر این باورند: این که ابن عباس به سخن کریب اهمیتی نمی‌دهد، بدین جهت است که هلال ماه به گواهی یک نفر، ثابت نمی‌شود، نه این که ثابت شدن هلال در شام برای مردم مدینه حجت نیست. در واقع باید گفت: سرباز زدن ابن عباس از پذیرفتن خبر کریب و روزه نگشودن وی و اهل مدینه برای تنها بودن کریب در گواهی نیست؛ زیرا اگر برای ابن عباس، اعتبار بخشیدن به دیده شدن هلال در شام، به شهادت دو شاهد بستگی داشت، لازم بود پس از این که از کریب می‌پرسد:(آیا تو خود هلال را دیدی؟) این پرسش را هم مطرح کند: (آیا غیر از تو شاهد دیگری وجود دارد یا خیر؟) در حالی که چنین پرسشی از سوی ابن عباس طرح نمی‌شود. ممکن است گفته شود پس در این صورت، پرسش ابن عباس از کریب، بیهوده خواهد بود. می‌گوییم: این پرسش مطرح نشده، مگر به جهت شگفت زدگی ابن عباس از دیده شدن هلال در شام و دیده نشدن آن در مدینه، همان مسائلی که در تحلیل و بررسی صحیحه محمد بن عیسی گذشت. افزون بر این، از پاسخ ابن عباس (لا.هکذا امرنا رسول الله) در می‌یابیم، علت سرباز زدن ابن عباس از پذیرفتن خبر کریب، همان فرموده های رسول الله-صلی الله علیه و آله -:کامل کردن سی روز، یا اعتماد بر دیدن هلال در سرزمینی است که مکلفان در آن حضور دارند، نه اعتماد بر دیدن دیگر سرزمینها، تا در پی آ…، تنها بودنِ کریب در شهادت، مورد بحث قرار گیرد. البته مسائلی که ذکر شد؛ یعنی ترتیب اثر ندادن به گواهی گواهان دیگر سرزمینها، ویژه آسمان صاف است، اما در آسمان ابری قضیه فرق می‌کند که به شرح، بحث آن خواهد آمد.
بدین ترتیب، دانسته می‌شود، حدیث‌هایی که به عنوان اشکال بر دیدگاه: خاص بودن ماه قمری برای ناحیه‌ها و سرزمینهایی که هلال دیده و ثابت شده، ذکر شد درباره آسمان ابری شب بیست ونهم ماه شعبان، صادر شده، نه در موردی که آسمان صاف بوده و علم به نبود هلال رمضان در سطح افق، وجود دارد.

۲.۴ - سؤال

با این حال، یک نکته همچنان بی پاسخ باقی می‌ماند و آن این که چرا در آسمان ابری، برخلاف آسمان صاف، دیدن هلال در دیگر سرزمینها که به بینه گزارش می‌گردد، پذیرفته می‌شود و در آسمان صاف، خیر؟ مگر چه فرقی بین آسمان صاف و ابری وجود دارد که در آسمان صاف، دیدن دیگر سرزمینها، پذیرفته نمی‌شود؛ اما در آسمان ابری، به دیدن دیگر سرزمینها، چه دور و چه نزدیک، ترتیب اثر داده می‌شود، در حالی که چنین امری با دیدگاه اختصاص، که مدعی ویژه بودن دیدن هلال در هر سرزمینی، برای همان سرزمین است، ناسازگاری دارد. البته باورمندان دیدگاه مشهور، در اساس قبول ندارند که این روایتها، سرزمینهای دور را در بر بگیرد و اطلاق این روایتها را به حکم عادت یا انصراف، به سرزمینهای نزدیک مقید کرده‌اند:(العادة قاضیة بانّ الشهادة من اهل بلد قریب کمکة بالنسبة الی المدینة والکوفة الی بغداد وذلک لانّ المسافر من البلاد البعیدة کبلخ ومرو وبخارا الی الکوفة والمدینة، کانت تطول شهوراً بعد ان مضی شهر رمضان و انصرف الاذهان وتوجه الهمم من الصوم الی امور آخر ولایسال احد احداً عن الهلال وربما ینسون اوّل الشهر انّه ای یوم کان.)
[۹۷] وافی، محمد محسن فیض کاشانی، ج۷، ص۱۲۰.


۲.۴.۱ - پاسخ

عرف و عادت حکم می‌کند که شهادت به دیدن هلال ، از شهرهای نزدیکی همچون مکه برای مدینه و یا کوفه برای بغداد باشد. زیرا مسافرت از شهرهای دوری مانند بلخ و مرو و بخارا به کوفه و مدینه، چندین ماه به درازا می‌کشید. مسافرانی که در بلخ، هلال ماه را دیده بودند، وقتی به مدینه وارد می‌شدند، ماه تمام شده بود و ذهن مردم به کلی از مسأله روزه داری برگردیده و به امور دیگری مایل گشته بود. کسی درباره دیدن هلال از کسی چیزی نمی‌پرسید و چه بسا فراموش کرده بودند که اول ماه کی بوده است. شماری نیز همانند شیخ انصاری ، ضمن این که این روایات را به روز شک ، پیوند داده‌اند، در اساس دلالت این روایات را بر سرزمینهای دور یا نزدیک نپذیرفته‌اند. (واما الاخبار فالظاهر منها بحکم الغلبة البلاد المتقاربة مع انّ الظاهر انّ الاطلاق فی مقام بیان حکم انکشاف کون یوم الشک من رمضان لافی مقام بیان الکاشف وانّه یحصل بمجرد رؤیته فی بلد من البلاد ولو کان فی غایة البعد فکما لادلالة فی هذا الاطلاق علی الشروط المعتبرة فی البینة فکذا لادلالة علی الشروط المعتبرة فی البلد من القرب والبعد بل المراد بیان حکم الانکشاف بعد فرض ثبوت الکاشف.)
[۹۸] الطهاره، شیخ مرتضی انصاری، ص۲۷.


۲.۴.۲ - حکم غلبه

به حکم غلبه، این روایتها، شهرهای نزدیک را در بر می‌گیرند. افزون بر این، روایتهای یاد شده، چنانکه از ظاهر آنها بر می‌آید، در مقام بیان روز شک از رمضان هستند، نه در مقام بیان کاشف و این که آغاز ماه به مجرد دیدن هلال در یکی از شهرها، هر چند بسیار دور، حاصل می‌شود. پس همان طور که این روایات در مقام بیان شرطهای معتبر در بینه نیستند و اطلاق ندارند، به شرطهای معتبر در شهرها از زاویه دوری و نزدیکی نیز دلالتی ندارند، بلکه مراد بیان حکم روز شک است، پس از فرض ثبوت کاشف. حقیقت این است که این روایتها، همان گونه که گفته شد و شیخ انصاری نیز بدان به روشنی اشارت کرد، درباره روز شک؛ یعنی هنگامی که آسمان پوشیده و پی بردن به پیدایی و ناپیدایی هلال در سطح افق دشوار باشد، صادر شده‌اند. البته دلالت آنها بر دوری یا نزدیکی، به ویژه همین حالت است، نه هنگامی که آسمان صاف بوده و علم به نبود هلال در افق وجود دارد. بدین ترتیب، دلالت این روایتها، بر دوری یا نزدیکی بدون اشکال خواهد بود. تعبیرهایی همچون (اهل مصر)، (اهل بلد آخر) و (اهل الامصار) در این روایتها، فراگیر و بدون قید و شرط هستند و بازدارنده‌ای از این که هم سرزمینهای نزدیک و هم سرزمینهای دور را در بر بگیرد، وجود ندارد. به قول علامه
[۹۹] منتهی المطلب، ج۲، ص۵۹۲.
(مصر) نکره است و تمام شهرها را در بر می‌گیرد.
در ضمن، این ادعا که به حکم عادت و عرف، این روایتها، به سرزمینها و شهرهای نزدیک بازگشت دارند، دلیل غیردرخور خدشه و استواری نیست. بله، این که بیش‌تر، شهادت بر دیدن هلال، مربوط به شهرهای نزدیک می‌شده، یا اگر از شهرهای دور بود با توجه به گذشت زمانِ زیاد، مسأله دیدنِ هلال و روزه فراموش می‌شد، امر پذیرفتنی و خردمندانه‌ای است، اما با این همه، نمی‌توان آمد وشد بازرگانان، کاروان سالاران و… را از سرزمینهای دور، نادیده انگاشت و یا به قطع ادعا کرد که پس از گذشت چند ماه، مسأله دیدن هلال و شروع ماه رمضان ، به دست فراموشی سپرده می‌شد و کسی دراین باره، پرس وجو نمی‌کرد. بله، درباره آسمان صاف، درست دانستن چنین ادعایی، خردمندانه است، یعنی هرگاه در شب بیست و نهم شعبان ، آسمان صاف و علم به نبود هلال در افق حاصل بود، آغاز نشدن ماه و سی روزه بودن شعبان قطعی می‌شد و گمانی نیز نسبت به آغاز و انجام ماه و یا از بین رفتن تکلیف ایجاد نمی‌شد.
براین اساس، این احتمال، احتمالی عقلایی و قوی بود که بعد از چند ماه، به خاطر بی ثمر بودن جست وجو و پرسش در این مورد، مسأله دیده شدن هلال و اول ماه و روزه داری به کلی از ذهنها پاک شود و از کسانی که از سرزمینهای دور می‌آمدند، پرسش و تحقیق نشود.
افزون بر این، اگر بازگشت این روایتها را به ناحیه‌ها و سرزمینهای نزدیک به حکم عادت و عرف بپذیریم، دوباره با همان مشکل حدومرز سرزمینهای نزدیک، که به عنوان یکی از اشکالهای وارد بر دیدگاه مشهور مطرح بود، روبه رو می‌شویم؛ زیرا هیچ معیاری برای مرزبندی و روشن کردن مرز سرزمینهای نزدیک در این دیدگاه وجود ندارد. پس از بررسی مسائلی که از سوی باورمندان دیدگاه مشهور درباره بازگشت روایتهای بینه، به ناحیه‌های نزدیک یا دلالت نکردن این روایتها به ناحیه‌های دور و نزدیک مطرح شده بود، دوباره به مسأله مطرح شده باز می‌گردیم که چرا در زمان صدور این روایتها، دیدن هلال در دیگر ناحیه‌ها، در صورت صاف بودن آسمان و جست وجوی هلال و ندیدن آن، پذیرفته نمی‌شد (امری که دیدگاه اختصاص مدعی بیان آن است) امّا در صورت ابری بودن آسمان و ممکن نبودن دیدن هلال، دیدن هلال در دیگر سرزمینها، برای این سرزمین ابری، پذیرفته بود. (امری که گویا با دیدگاه اختصاص ناسازگای دارد).

۲.۴.۳ - ویژگیهای زمان صدور روایت

برای پاسخ به این شبهه لازم است ویژگیهای زمان صدور این روایتها را به درستی روشن نمود، تا در نتیجه نگهداشت یکی از عنصرهای اصلی (اگر نگوییم اصلی‌ترین عنصر) در فقه الحدیث، پاسخ به این پرسش و شبهه، درست از کار درآید. برای رسیدن به این هدف، دگربار به صحیحه محمد بن عیسی که پیش از این به نقد و بررسی آن پرداختیم، باز می‌گردیم. در جریان نقد و بررسی این صحیحه دریافتیم که مردم آن زمان، با توجه به این که زمین را هموار می‌انگاشتند، نسبت به پدیده هلال و آغاز ماه انگار ویژه‌ای داشتند، به گونه‌ای که سبب می‌شد، بینگارند هرگاه هلال در جایی دیده شود، در همه جا در خور دیدن است و اگر در جایی دیده نشود، در واقع در هیچ جا دیده نشده است. بدین ترتیب ایشان دیدن هلال و آغاز ماه را برای همه سرزمینها و ناحیه‌ها امری یکسان و همزمان می‌پنداشتند. در صورت صاف بودن آسمان، تنها به دیدن خود تکیه می‌کردند و به اخباری که گاه از دیده شدن هلال در دیگر ناحیه‌ها و سرزمینها می‌رسید، توجه نمی‌کردند، به همین دلیل وقتی یکی از منجمان از دیده شدن هلال در منطقه‌ای دور، مثل آفریقا خبر می‌دهد، چنین خبری و نتیجه‌ای که این خبر در صورت درستی آن در پی خواهد داشت، یعنی مختلف شدن روزه مناطق آفریقا با منطقه ای که هلال را ندیده‌اند، سؤال برانگیز می‌شود یا در روایت کریب، ابن عباس به دیدن مردم شام که یک شب زودتر رخ داده بود، ترتیب اثر نمی‌دهد. در نتیجه، پیامد چنین انگاری از دیدن هلال، یعنی یکسانی و همزمانی دیدن هلال برای تمام ناحیه‌ها، این می‌شود که آغاز ماه یک امر ویژه و منطقه‌ای باشد؛ یعنی مردم هر منطقه تنها با دیدن خود، ماه را آغاز کنند و به طور کلی بین ناحیه‌ها و منطقه‌های زمین در مسأله آغاز و انجام ماه، یک روز تفاوت ایجاد شود، بدون این که خودشان متوجه این تفاوت باشند. شارع نیز بر چنین پیامدی که در واقع پیامدی درست و برابر با اصول صحیح ثبوت ماه بود، با این که خود این انگار نادرست است، صحه می‌گذارد و نسبت به آن ردع و منعی ندارد. صحیحه محمد بن عیسی، صحیحه خزاز ، روایت حبیب خزاعی و روایت کریب ، تأیید کننده این مدعا هستند. حال با وجود چنین دریافت و انگاری نسبت به هلال و آغاز ماه، اگر در شب بیست ونهم، وجود هلال در سطح افق، به خاطر پدیده‌ای مانند: ابر و غبار و… شک می‌شد، آن گاه گواهانی دارای ویژگیهای لازم، به دیدن هلال از ناحیه‌های دور یا نزدیک شهادت می‌دادند، تقریر چنین شهادتی از سوی شارع، با قید و شرطهایی و به گونه‌ای که کشف کننده از وجود هلال درخور دیدن در افق منطقه ابری باشد، برابر بود با باطل بودن انگارهایی که در ذهن ایشان جای گرفته بود؛ چرا که برای آنان این مسأله که در جایی هلال دیده شده باشد و همان هلال در افق شهر ایشان وجود نداشته باشد، سنگین و نامفهوم بود؛ از این روی اقامه بینه بر دیدن هلال از هر مکانی، شکی را که نسبت به وجود هلال در خور دیدن در سطح افق منطقه ابری حاصل شده بود، بر طرف می‌کرد و گمان در ثابت شدن ماه باقی نمی گذاشت.
بدین ترتیب، می‌نگریم که صدور حدیثهای مطلق درباره روز شک و در نظر نگرفتن قیدها و شرطها در این روایتها از سوی شارع، همگی، در همین راستا توجیه می‌یابد و ناسازگاری ظاهری این روایتها با نظریه اختصاص که مدعی ویژه بودن هلال هر منطقه، به همان منطقه است، از میان برداشته می‌شود. حال اگر شارع قصد داشت درباره ثابت شدن ماه، موضعی مخالف با بنای عرف و عادت نسبت به گواهی گواهان در آسمان ابری یا روز شک بگیرد و تنها گواهی گواهانی را که کشف کننده از وجود هلال درخور دیدن در سطح افقِ منطقه ابری است، بپذیرد، چنین امری با توجه به شرطها و نیازهای آن زمان و ذهنهایی که با پدیده های تجربی، تنها به دریافتهای حس بینایی انس گرفته بودند و از علم هیئت و نجوم بهره‌ای نداشتند، کم وبیش، ناممکن می‌نمود.
به عنوان مثال چگونه می‌شد در حدیثی از پذیرش گواهی گواهانی که در ناحیه‌ها و سرزمینهای غربی به هنگام غروب، شاهد هلال بوده‌اند برای سرزمینهای شرقی که در آن هنگام در روز به سر می‌برده‌اند، سرباز زد،(یکی از اصول مسلم و پذیرفته شده در آغاز ماه قمری حتی از نظر باورمندان نظریه غیر مشهور، شروع ماه از هنگام شب و غروب خورشید است.) امری که بیان آن، بستگی به ثابت کردن و فهماندن، دست کم سه مقدمه علمی است:
۱. فهماندن این که زمین کروی است و همواره بخشی از آن شب و بخشی از آن روز است.
۲. فهماندن این که کره زمین در حال حرکت است و این حرکت در جهت غرب به شرق است.
۳. فهماندن این که خورشید نسبت به زمین ثابت است نه متحرک.
بنابراین، به لحاظ همین بازدارنده هاست که می‌نگریم روایتها درباره روز شک و آسمان ابری به گونه مطلق صادر شده‌اند، بدون این که بین گواهان سرزمینهای دور یا نزدیک، فرقی بگذارند. اما درباره آسمان صاف و مورد علم ، روایتهای برابر با پیامد دریافتهای معمول و حاکم بر ذهنها، که در واقع این پیامد برابر بر اصول صحیح در امر آغاز ماه قمری بوده است، صادر گردیده‌اند. بدین ترتیب، می‌توان ادعا کرد:
روایتهای روز شک و نبود علم، از جمله روایتهایی هستند که با توجه به نیازهای زمان و در نظر گرفتن بنای عرف و عادت صادر شده‌اند. شاید به همین دلیل است که در همه روایتهای نقل شده از شیعه و سنی ، دیدن، به گونه مطلق آمده: (صم للرؤیة و افطر للرؤیة)
نخست آن که از بینه و شهادت سخنی به میان نیامده تا به استفاده از سیاق روایت، مطلق بودن بینه نیز استفاده شود.
دو دیگر، در فرض ابری بودن آسمان، برای روشن کردن تکلیف مکلّفان، پس از ناممکنی دیدن، (گذشت سی روز) ملاک ثابت شدن ماه قرار گرفته، نه شهادت دو شاهد و اگر هم روایتهای معتبری درباره شهادت دو شاهد دیده می‌شود، همگی در قالب حصر اضافی و برای اعتباردادن به قول دو شاهد صادر شده‌اند و اطلاق ندارند، مانند: (انّ علیاً -علیه السلام- کان یقول: لا اجیز فی الهلال الاّ شهادة رجلین عدلین.) حضرت علی -علیه السلام- می‌فرمود:در هلال اجازه نمی دهم مگر گواهی دو مرد عادل را. همان گونه که درباره دیدن، یک دسته از روایتها در قالب حصر و برای اعتبار دادن و نمایاندن حجت بودنِ دیدن هلال، صادر شده‌اند و اطلاق ندارند، همانند:(لیس علی المسلمین الاّ الرؤیة.) بر مسلمانان چیزی جز دیدن هلال نیست. و چنین امری به احتمال قوی حاکی از این است که گویا شارع قصد نداشته درباره ثابت شدن ماه در آسمان ابری، برای شهادت دو شاهد، جایگاه و اعتباری قائل شود و اگر در پاره ای از روایتها بدان، به گونه مطلق اعتبار بخشیده، بنابر همان بازدارنده ها و نیازهایی است که شرح آن گذشت، اما امروزه که شرایط دگرگون شده و دیگر از آن بازدارنده ها خبری نیست، لزومی ندارد به تمام گزارشهای رسیده از دیدن هلال، ترتیب اثر داد؛ بلکه با توجه به این که آنچه در ثابت کردن هلال، نقش دارد و گزارگی، علم به وجود هلالِ درخور دیدن، در افق هر منطقه است. در صورت ابری بودن آسمان، می‌توان برای پذیرش گزارشهای رسیده از دیدن هلال در دیگر سرزمینها، شرطهایی را در نظر گرفت و به بررسی و تحلیل آنها پرداخت و تنها آن دسته از اخبار را پذیرفت که از وجود هلال درخور دیدن،در افقهای ابری خبر می‌دهند، به گونه ای که اگر آن پدیده ها وجود نمی داشت، در این افقها نیز هلال دیده می‌شد.
به طور کلی با در نظر گرفتن افقی که هلال در آن دیده شده، نسبت به افقی که ابری است در هنگام غروب روز بیست ونهم، چندین حالت در خور تصور است:
حالت اول: ناحیه ابری در غرب ناحیه هلال باشد و هر دو ناحیه از نظر جغرافیایی هم عرض باشند.
حالت دوم: ناحیه ابری، در شرق ناحیه هلال باشد، چه ناحیه ابری با ناحیه هلال از نظر جغرافیایی هم عرض باشد، یا نباشد.
حالت سوم: ناحیه ابری در شمال یا جنوب ناحیه هلال یا در قسمتهای غربی غیر هم عرض با منطقه هلال باشد.
قسمت دوم این حالت در حکم قسمت اول است؛ زیرا به سبب چرخش غربی شرقی زمین، سرزمینهای غربی غیر هم عرض که در هنگام دیدن هلال، در روز به سر می‌برند، در هنگام غروب، در شمال یا جنوب ناحیه هلال واقع خواهند شد.
از میان این سه حالت، تنها حالت اول، سبب علم به هلال در ناحیه ابری می‌شود؛ چه، در این حالت هنگامی که هلال در شرق ناحیه ابری دیده می‌شود، در همین زمان ناحیه ابری در روز قرار دارد و تا رسیدن به هنگام غروب، خورشید می‌باید مسافتی را در جهت شرق بپیماید و مدت زمانی سپری کند. صرف چنین زمانی سبب می‌شود جدایی ماه هر چه بیش‌تر گردد و هلال در افق منطقه ابری با ارتفاع بلندتر و دیدنی تر از منطقه هلال، استقرار یابد. بدین ترتیب، به هر میزان که ناحیه ابری از ناحیه هلال دورتر باشد، به همان میزان اطمینان به وجود هلال درخور دیدن در افق سرزمین ابری بیش تر خواهد شد. اما در حالت دوم و سوم، چنانچه با دخالت دادن عواملی و انجام دادن محاسبه هایی بتوان قطع حاصل کرد که چنین هلالی در هنگام غروب خورشید ، در سطح افق مناطق ابری نیز، به گونه درخور دیدن، وجود داشته، در این صورت، بنابر آن که قطع ، به طور ذاتی حجت است، ماه در این سرزمینها نیز ثابت خواهد شد؛ اما اگر به دست آوردن چنین قطعی ممکن نباشد، بنابر قاعده گذشت سی روز، ماه پیشین را تا سی روز کامل می‌کنیم، به شرط این که چهار ماه قبل از آن، به گونه پیاپی، ماه سی روز نباش د؛ زیرا بنابر عادت و تجربه، ماههای قمری نمی‌تواند بیش از چهار ماه پیاپی، سی روزه باشد؛ از این روی، وقتی چهار ماه قبلی سی روزه باشد، ماه پنجم، ۲۹ روزه خواهد بود، همان گونه که اگر سه ماه پیاپی ۲۹ روزه باشد، ماه چهارم سی روز خواهد شد. در ضمن، در صورتی که بنابر قاعده گذشت سی روز،ماه را تا سی روز کامل کردیم، آن گاه هلال ماه بعدی در شب بیست وهشتم دیده شد، چنین امری کاشف از این است که ماه پیشین ۲۹ روزه بوده است و ما آن را سی روزه انگاشته‌ایم که چنین موضوعی در ماه رمضان سبب قضای یک روز روزه می‌شود:(صام علی، علیه السلام، بالکوفة ثمانیة و عشرین یوما شهر رمضان فراوا الهلال فامر منادیا ان ینادی اقضوا یوما فانّ الشهر تسعة و عشرین یوما.) حضرت علی -علیه السلام- در کوفه، ماه رمضان را ۲۸ روز، روزه گرفت و در روز بیست و هشتم هلال را دیدند پس به منادی حکم کرد که ندا کند یک روز را قضا کنند (زیرا ماه ۲۹ روز بوده است) باورمندان دیدگاه اختصاص پس از این که دیدگاه اختصاص مطرح شد و با بیان دلیلهای استوار و از میان برداشتن شبهه‌ها و ایرادها، برتری این دیدگاه بر دیگر دیدگاه ها روشن گردید، بر آنیم به این نکته بپردازیم که آیا در میان فقها، چه شیعه و چه سنی ، کسی به این دیدگاه باور داشته است یا خیر؟ با بررسی آرای فقهای شیعه و سنی، خوشبختانه با آرای بسیاری از پیشینیان روبه رو می‌شویم که چنین دیدگاهی داشته‌اند(گرچه این دیدگاه قائلی هم نمی داشت باز هم فرقی نمی‌کرد و از اعتبار آن چیزی نمی کاست) و در آسمان صاف، دیدن هلال را سبب روزه و فطر دانسته‌اند و در این فرض، به مسأله دیدن هلال در افق دیگر ناحیه ها، نپرداخته‌اند، همان گونه که روایات دیدن هلال، خالی از ذکر مسأله دیده شدن هلال در دیگر سرزمینها هستند و چنین چیزی؛ یعنی وابستن روزه و فطر بر دیدن هلال، بدون یاد کرد دیده شدن آن در دیگر ناحیه ها، حکایت از آن دارد که دیده شدن هلال در هر ناحیه، ویژه همان ناحیه است و دیگر ناحیه ها را در بر نمی گیرد.
شیخ صدوق می‌نویسد:(واعلم انّ صیام شهر رمضان بالرؤیة و الفطر بالرؤیة…)
[۱۱۲] المقنع، شیخ صدوق، ص۱۶، چاپ شده در جوامع الفقهیه.
بدان،روزه ماه رمضان با دیدن هلال آغاز و با دیدن آن انجام می‌یابد. شیخ مفید پس از ذکر روایتی از امام صادق -علیه السلام- از طریق محمدبن مسلم مبنی بر بستگی روزه گرفتن و روزه گشادن بر دیدن و پرهیز از گمان، می‌نویسد:(فالهلال علامة الشهر و به وجبت العبادة فی الصیام و الافطار و الحج و سائر ما یتعلق بالشهور علی اهل الشرع…) هلال نشانه ماه است که با دیدن و ثابت شده آن عبادتهایی مانند آغاز و انجام روزه، حج و دیگر چیزهای مربوط به ماههای قمری بر اهل شرع واجب می‌گردد. سید مرتضی در این باره یادآور شده است:(هر آینه پیامبر-صلی الله علیه و آله - هلالهای ماه را دیده و بر اساس آن روزه و افطار را واجب کرد و نیز ایشان فرموده‌اند که:(با دیدن هلال روزه را آغاز کنید و با دیدن آن روزه را به پایان رسانید.)
[۱۱۴] ناصریه، ص۲۴۱، چاپ شده در الجوامع الفقهیه.
شیخ طوسی می‌نویسد:(علامة الشهور رؤیة الهلال مع زوال العوارض و الموانع …)نشانه ماهها،دیدن هلال است، در صورتی که بازدارنده و پدیده هایی از دیدن باز ندارند.
افزون بر این، فقهای بزرگ، ابن براج ، ابوالصلاح حلبی ، سلار
[۱۱۸] المراسم العلویه والاحکام النبویه، ص۶۳۸ ، چاپ شده در الجوامع الفقهیه.
، که از معاصران شیخ به شمار می‌آیند و ابن حمزه
[۱۱۹] الوسیله الی نیل الفضیله، ص۶۸۳، چاپ شده در الجوامع الفقهیه.
و ابن زهره
[۱۲۰] الغنیه، چاپ شده در الجوامع الفقهیه، ص۵۶۹.
که در طبقه‌های بعدی قرار دارند و به طور کلی تمام فقهای پیش از ابن ادریس، در فرضی که دیدن هلال به طور عادی و بدون وجود بازدارنده پدیده‌ای امکان داشته، دیدن را معیار آغاز و انجام ماه دانسته‌اند و هیچ یک از ایشان در این انگاره از اعتبار یا بی اعتباری دیدن هلال در دیگر شهرها یا شهادت شاهدان از دیده شدن هلال در دیگر سرزمینها، بحثی به میان نیاورده‌اند اما هنگامی که پدیده و بازدارنده‌ای وجود داشته که از دیده شدن هلال باز می‌داشته، در این صورت، هر یک از ایشان دیدگاه ویژه‌ای را مطرح کرده‌اند که به طور کلی سه دیدگاه درخور بازشناسی است:



۳.۱ - دیدگاه نخست

شماری همچون شیخ مفید در صورت دیده نشدن هلال در افقی، برای شهادت دو عادل که در داخل یا خارج شهر هلال را دیده باشند، اعتبار قائل شده‌اند؛ اما برای دیده شدن هلال در دیگر سرزمینها و شهرها، خیر:(والرؤیة یجب فرضها بتحصیلها من جهة حاستها و تلزم مع فقدها بشهادة مرضیین انّهما حصلاها.) دیدن واجب است از راه حس باشد و در صورت ندیدن، با شهادت دو شاهد مورد اعتماد که ماه را دیده باشند، دیدن، ثابت می‌شود. (و ربما خفی لعارض او استتر عن اهل مصر لعلّة و ظهر لغیر ذلک المصر و لکن الفرض انّما یتعلّق علی العباد به اذهو العلم دون غیره.) و چه بسا به جهت پدیده‌ای (مانند ابر و غبار) هلال پوشیده بماند و یا بر اهل شهری به خاطر علتی پوشیده گردد و برای غیر آن شهر آشکار شود و لکن واجب بودن روزه، تنها بر مردمان همان شهر واجب است؛ زیرا به ثابت شدن هلال در همان شهر علم داریم و نسبت به شهر دیگر چنین علمی نداریم. البته از اطلاق قسمت اول دیدگاه شیخ مفید ، به تنهایی نمی‌توان قید داخل شهر و خارج شهر را استفاده کرد؛ اما با توجه به قسمت دوم دیدگاه ایشان؛ یعنی معتبر نبودن دیده شدن هلال در دیگر شهرها، مقیدشدن اطلاق کلام ایشان به چنین قیدی ناگزیر است. همان گونه که عبارت (مع فقدها) در کلام ایشان به موردی که در آسمان پدیده و علتی باشد، حمل می‌گردد، یعنی بر این باور می‌شویم: (با دیده نشدن هلال در آسمان پوشیده و ابری، ماه با شهادت دو شاهد مورد اعتماد ثابت می‌شود.) و بدین ترتیب، اعتبار شهادت دو شاهد را ویژه این حالت می‌دانیم، نه آسمان صاف؛ زیرا در آسمان صاف با فرض این که جمع بسیاری به جست وجوی هلال برخیزند و هلال را نبینند و در همین حال، دو شاهد بر دیدن هلال شهادت دهند، چنین امری ناسازگار با علم به نبود هلال از سوی جست وجوگران هلال و مخالف با بنای عقلا و مخالف با مفهوم صحیحه خزاز و روایت حبیب خزاعی و با صحیحه محمدبن مسلم است که پیش از این زیر عنوان دیدگاه مشهور در بوته نقد ، ذکر شد. از این روی شهادت دو شاهد مردود است. شماری،
[۱۲۳] مستند العروة الوثقی، آقای خویی، ج۲، ص۶۹.
از جمله امام خمینی در این باره می‌نویسد:(نعم مع عدم العلّة و الصحو واجتماع الناس للرؤیة و حصول الخلاف و التکاذب بینهم بحیث یقوی احتمال الاشتباه فی العدلین ففی قبول شهادتهما حینئذ اشکال.) در صورتی که آسمان صاف بود و پدیده های بازدارنده از دیده شدن نبود و مردم برای دیدن هلال اجتماع کرده باشند، سپس بین ایشان اختلاف پدید آید و همدیگر را به دروغ گویی متهم کنند، به گونه ای که احتمال اشتباه دو شاهد را تقویت کند، در این صورت قبول شهادت آن دو اشکال خواهد داشت. و با فرض این که کسی به جست وجوی هلال برنخیزد و دو شاهد بر دیدن هلال شهادت دهند، چنین شهادتی بدون اشکال و خلاف، پذیرفته وهماهنگ با بنای عقلا و روایات مطلق بینه( امام صادق -علیه السلام- می‌فرماید: (لاتصم الاّ للرؤیة او شهد شاهدا عدل) و ناسازگار با صحیحه محمدبن مسلم، صحیحه خزاز و روایت حبیب خزاعی است؛ اما چنین فرضی از کلام و محل بحث خارج است؛ چه آن که محل بحث و نزاع در اعتبار شهادت، همان فرض قبلی است. صاحب حدائق در این باره می‌نویسد:(انّما النزاع فی انّه متی کانت المساء خالیة من العلّة المانعة للرؤیة و توجه الناس الی رؤیته فهل یکفی العدلان خاصة کمایدعیه اصحاب القول المشهور او لابد من الرؤیة الیقینیة التی هی عبارة عن رؤیة المکلف نفسه او حصول الشیاع الموجب للعلم.) مورد گفت وگو در مسأله ثابت شدن هلال با دو شاهد عادل این است که:هرگاه آسمان صاف بود و مردم به دیدن هلال بپردازند، در این حال، آیا شهادت دو شاهد عادل، به تنهایی، بسنده می‌کند چنان که باورمندان قول مشهور مدعی آن هستند،یا این که دیدن یقینی لازم است که عبارت است از دیدن خود مکلف یا حاصل شدن شیاعی که علم آور است.

۳.۲ - دیدگاه دوم

در برابر نظریه اول، برخی همچون سید مرتضی ، حلبی و ابن زهره
[۱۲۷] الغنیه، ص۵۷۰ ، چاپ شده در الجوامع الفقهیه.
در صورت ابری بودن آسمان، به طور مطلق، به شهادت دو عادل ، اعتبار داده‌اند، به گونه ای از این اطلاق می‌توان اعتبار دیدن هلال را در خارج از شهر و دیگر شهرها نیز استفاده کرد. سید مرتضی می‌نویسد:(علامة دخول شهر رمضان، رؤیة الهلال، فان خفی کملت عدّة الشهر الماضی ثلاثین وصمت فان شهد شاهدان عدلان علی رؤیة الهلال وجب الصوم.)
[۱۲۸] جمل العلم والعمل، سید مرتضی، تحقیق رشید الصفار، ص۹۵ -۹۶.
دیدن هلال، نشانه داخل شدن ماه رمضان است. پس اگر هلال پوشیده ماند، ماه گذشته تا سی روز کامل می‌گردد و روزه گرفته می‌شود، پس اگر (در همین فرض، یعنی پوشیده بودن هلال) دو شاهد عادل بر دیدن هلال گواهی دهند، روزه واجب می‌شود.(و لازم نیست ماه گذشته سی روز کامل شود.) و ابوالصلاح حلبی در (کافی) می‌نویسد:(و علامة دخوله رؤیة الهلال و بها یعلم انسلاخه و یقوم مقامها شهادة رجلین عدلین فی الغیم و غیره من العوارض و فی الصحو و انتفاءها اخبار خمسین.) نشانه آغاز ماه رمضان، دیدن هلال است و با دیدن هلال، خارج شدن ماه معلوم می‌شود. و در هنگامی که آسمان را ابر یا دیگر پدیده‌ها پوشانده باشد، شهادت دو شاهد، جایگزین دیدن می‌شود و در صافی آسمان و نبود پدیده خبر دادن پنجاه تن، به منزله دیدن است.

۳.۳ - دیدگاه سوم

شماری همچون شیخ طوسی و ابن حمزه
[۱۳۰] الوسیله الی نیل الفضیله، چاپ شده در جوامع الفقیه، ص۶۸۳.
، به اعتبار شهادت دو عادل در داخل و خارج شهر، به روشنی نظر داده‌اند. البته شیخ در یکی از کتابهای خود
[۱۳۱] نهایه، شیخ طوسی، ص۱۵۰.
و ابن براج بر اساس روایت حبیب خزاعی در گاه ابری بودن آسمان، شهادت دو شاهد را از داخل شهر، نپذیرفته‌اند شیخ طوسی در این باره می‌نویسد:(فان کان فی السماء علّة من غیم او قتام او غبار و شهد عدلان مسلمان برؤیته وجب ایضا الصوم و متی کانت فی السماء علّة و لم یر فی البلد اصلا و شهد من خارج البلد نفسان عدلان قبل قولهما و وجب الصوم.) اگر در آسمان، پدیده‌ای مانند ابر، مه و غبار باشد و دو گواه عادل مسلمان (از داخل و خارج شهر) به دیدن هلال، گواهی دهند، روزه واجب می‌شود و زمانی که در آسمان پدیده‌ای باشد و در شهر هلال دیده نشود و دو نفر عادل از بیرون شهر شهادت دهند، قول آن دو پذیرفته می‌شود و روزه واجب می‌گردد. ایشان پس از حکم به اعتبار دیده شدن هلال در خارج از شهر، برای این که حدومرز خارج از شهر را بازشناساند، به تعریف این مسأله پرداخته و برای این منظور (دوری و نزدیکی) را عنوان کرده است. از این چند تن، تنها شیخ طوسی مسأله (نزدیکی یا هم افقی قمری) را باز کرده است اما ابن براج و ابن حمزه آن را مجمل گذاشته‌اند. ابن حمزه می‌نویسد:(واذارئی فی بلد ولم یر فی اخر فان کانا متقاربین لزم الصوم اهلیهما معا و ان کانا متبا عدین مثل بغداد و مصر او بلاد خراسان لم یلزم اهل الاخر.)
[۱۳۵] الوسیله الی نیل الفضیله، چاپ شده در جوامع الفقهیه، ص۶۸۳.
هرگاه هلال در شهری دیده شود و در شهر دیگری دیده نشود، اگر این دو شهر به هم نزدیک باشند روزه بر اهل هر دو شهر واجب است و اگر مانند بغداد و مصر یا بغداد و شهرهای خراسان ، از هم دور باشند بر اهل آن شهری که هلال در آن دیده نشده روزه واجب نیست. شیخ طوسی می‌نویسد:(و متی لم یر الهلال فی البلد و رأی خارج البلد علی ما بیناه وجب العمل به اذا کان البلدان التی رأی فیها متقاربة بحیث لو کانت السماء مصحیه و الموانع مرتفعه لرأی فی ذلک البلد ایضا لاتفاق عروضها و تقاربها مثل بغداد و واسط و الکوفه و تکریت و الموصل فاما اذا بعدت البلاد مثل بغداد و خراسان و بغداد و مصر فانّ لکل بلد حکم نفسه ولا یجب علی اهل بلد العمل بمارآه اهل البلد الآخر.)
[۱۳۶] المبسوط فی فقه الامامیه، ج۱، ص۲۶۸.
هنگامی که هلال ماه در داخل شهر دیده نشود، لیکن در خارج شهر برابر آنچه بیان کردیم، دیده شود، عمل به مقتضای آن واجب است، البته در صورتی که شهرهای یاد شده به گونه‌ای نزدیک هم باشند که در فرض صاف بودن آسمان و نبود بازدارنده در هر دو شهر، به جهت هم عرض بودن و نزدیکی به یکدیگر، به طور قطع، هلال دیده شود مانند شهرهای بغداد، واسط، کوفه، تکریت و موصل. ولی چنانچه شهرهای یاد شده از یکدیگر دور باشند، همچون بغداد و خراسان، یا بغداد و مصر، در این حال هر یک از آنها حکم خاص خود را دارد و بر اهل شهری که هلال را ندیده‌اند، واجب نیست به آنچه شهر دیگر دیده است، عمل کنند. با درنگ در این دیدگاه ها پی می‌بریم هر سه دیدگاه در پذیرش شهادت دو شاهد در داخل شهر، با هم اتفاق دارند؛ اما نسبت به خارج شهر، هر یک بیانی جدای از دیگری ارائه می‌دهد:
دیدگاه نخست: این دیدگاه مقید است، خارج شهر را به پیرامون شهر محدود می‌کند و آن را در برگیرنده دیگر شهرها نمی داند.
دیدگاه دوم: این دیدگاه مطلق است، خارج شهر را در برگیرنده دیگر شهرها نیز می‌داند.
دیدگاه سوم: این دیدگاه بین شهرهای نزدیک و دور تفصیل قائل می‌شود و (خارج شهر) را، تنها شامل شهرهای نزدیک می‌داند. به دیگر سخن، صاحبان این دیدگاه ها، همگی بر اساس صحیحه خزاز، مسأله (داخل و خارج) را به گونه ای در نظر گرفته و به اعتبار شهادت در این چهارچوب رأی داده‌اند؛ اما وقتی با روایات قضا و روز شک که موضوع آنها اعتبار شهادت دیگر شهرها و سرزمینهای دور است، روبه رو شده‌اند، هر یک موضع خاصی گرفته و بر اساس این روایات، به روشنگری حدومرز (خارج شهر) پرداخته‌اند:
دیدگاه نخست، این روایات را در نظر نگرفته، از این روی، برای دیده شدن هلال در دیگر شهرها اعتباری قائل نشده است.
دیدگاه دوم، به اطلاق این روایات تمسک کرده، از این روی، به دیده شدن هلال در دیگر شهرها اعتبار داده و مرزی برای این شهرها در نظر نگرفته است.
دیدگاه سوم، با اطلاق این روایات به سرزمینهای نزدیک، تنها به دیده شدن هلال در شهرهای نزدیک ترتیب اثر داده است.
از میان این سه دیدگاه، به طور کلی دیدگاه سوم درست‌تر و از میان آرای یادشده در این دیدگاه، تنها رأی شیخ طوسی درست و برابر با دیدگاه اختصاص است و از مسأله (هم افقی قمری) تصویر روشن و درستی ارائه می‌دهد؛ زیرا بنابر این قول، دیده شدن هلال در سرزمینی، برای سرزمینها و ناحیه هایی معتبر شمرده شده که به طور معمول، با منطقه هلال، در دیدن مشترک هستند؛ یعنی اگر پدیده‌ای در آسمان نباشد، آن سرزمینها نیز همواره به همراه ناحیه‌ای که هلال در آن دیده شده، هلال را در یک زمان خواهند دید و این برابر با دیدگاه اختصاص است که مدعی اختصاص دیده شدن هلال در یک منطقه، به همان منطقه است. باورمندان به دیدگاه اختصاص، در میان فقهای اهل سنت افزون بر فقهای بزرگ شیعه که به دیدگاه اختصاص، باور داشته‌اند، شماری از فقهای اهل سنت نیز، به این دیدگاه، باور دارند.

۳.۳.۱ - نظر فقهای حنبلی

عبدالله بن قدامه و عبدالرحمن بن قدامه از فقهای حنبلی در باره مسأله (ویژه یا فراگیر بودن ثبوت ماه قمری) سه دیدگاه نقل کرده‌اند که دیدگاه اختصاص از جمله آنهاست:(واذا رأی الهلال اهل بلد لزم جمیع البلاد الصوم و هذا قول اللیث و بعض اصحاب الشافعی و قال بعضهم ان کان بین البلدین مسافة قریبة لا تختلف المطالع لاجلها کبغداد و البصره لزم اهلهما الصوم برؤیة الهلال فی احداهما و ان کان بینهما بعد کالعراق و الحجاز و الشام فلکل اهل بلد رؤیتهم و روی عن عکرمه انه قال لکل اهل رؤیتهم و هو مذهب القاسم و سالم و اسحاق.)
[۱۳۷] المغنی فی شرح مختصر الخرقی، عبدالله بن احمد بن محمد بن قدامه، ج۳، ص۷- ۸.
[۱۳۸] الشرح الکبیر، عبدالرحمن ابی عمر محمد ابن احمد بن قدامه، ج۸، ص۷ ۸.
هرگاه هلال در ناحیه و سرزمینی دیده شود، بر همه سرزمینها روزه واجب است (دیدگاه فراگیر) بنابر قول لیث و شماری از اصحاب شافعی و شافعی مذهبان، اگر دو ناحیه نزدیک به هم باشند، به طوری که طلوع و غروب خورشید در آنها گوناگون نباشد مثل بغداد و بصره، در صورت دیده شدن هلال در یکی از آن دو، بر اهل هر دو منطقه روزه واجب است؛ اما اگر فاصله آنها زیاد باشد، مانند عراق و حجاز و شام ، در این صورت، سرزمینهای دور پیرو دیده شدن هلال در افق خود هستند و دیده شدن در یکی، سودی برای دیگری ندارد (دیدگاه غیر فراگیر) و از عکرمه روایت شده: هر سرزمین، پیرو دیده شدن هلال در افق خود است (دیدگاه اختصاص) این مذهب سالم، قاسم و اسحق نیز هست.

۳.۳.۲ - نظر محی الدین نووی

محی الدین نووی به نقل از سرخسی می‌نویسد:(اذارآه اهل ناحیة دون ناحیة فان قربت المسافة لزمهم کلهم و ضابط القرب ان یکون الغالب انّه اذا ابصره هؤلاء لا یخفی علیهم الاّ لعارض.)
[۱۳۹] المجموع، شرح مهذب، ج۶، ص۳۰۱.
حکم دو ناحیه نزدیک به هم که در یکی از آن دو، هلال دیده شده، یکسان است و معیار نزدیکی دو ناحیه، این است که هرگاه هلال در یکی از این دو ناحیه دیده شود در ناحیه دیگر اگر پدیده و بازدارنده‌ای نباشد، دیده خواهد شد.

۳.۳.۳ - نظر ابن رشد قرطبی

ابن رشد قرطبی ، پس ازنقل روایت کریب می‌نویسد:(فظاهر هذا الاثر یقتضی ان لکل بلد رؤیته قرب او بعد.)
[۱۴۰] بدایة المجتهد ونهایة المقتصد، ج۱، ص۲۶۵.
از ظاهر این روایت بر می‌آید که هر ناحیه پیرو دیده شدن هلال در افق خود آن ناحیه است، چه نزدیک، چه دور.


هم افقی قمری در پیوند با هم افقی قمری یا سرزمینهایی که در دیده شدن هلال هماهنگ هستند، که اساس دیدگاه اختصاص را تشکیل می‌دهد و درکلام شیخ و سرخسی نیز به روشنی بدان اشاره گردیده، بیان یک نکته لازم به نظر می‌رسد و آن این که سرزمینهای مشترک در دیدن هلال که در یک زمان اگر بازدارنده و پدیده‌ای نباشد توانا به دیدن هلال می‌شوند، نمی‌توانند همیشه حدود ثابت و تغییر ناپذیری داشته باشند، گرچه این سرزمینها، به لحاظ نزدیک بودن، چندین ماه، هلال را با هم و به گونه مشترک دیده باشند.
به دیگر سخن، نمی‌توان قائل شد که مناطق A،B،C، در مثل که به لحاظ نزدیک بودن، هلال در این سرزمینها، چندین ماه به طور مشترک دیده شده است، همواره از نظر دیدن هلال، با هم مشترک هستند و هر گاه هلال در یکی دیده شود، لازمه آن این است که در دو منطقه دیگر نیز، دیده خواهد شد؛ زیرا هماهنگی و یکسانی در دیده شدن هلال، پیرو اندازه‌هایی چون:ارتفاع هلال و میل ماه است، به گونه‌ای که در یک یا چند ماه قمری، ممکن است هلال در هر سه منطقه، دیده شود، اما در یک یا چند ماه دیگر، به لحاظ دگرگونی ارتفاع هلال یا دگرگونی میل ماه، تنها در سرزمینهای B،A یا C،B دیده شود.

۴.۱ - انواع هم افقی قمری

بدین ترتیب، هم افقی قمری دو نوع خواهد بود:(قبلاً نیز نوعی از هم افقی بررسی شد)
۱. هم افقی دگرگونی پذیر: این هم افقی پیرو شاخصهایی، مانند ارتفاع هلال و میل ماه بوده و با فرض صاف بودن آسمان، سرزمینهایی را شامل می‌شود که در یک یا چند ماه، هلال در آن سرزمینها، به طور مشترک و همزمان دیده می‌شود و در یک یا چند ماه دیگر، به خاطر دگرگونی آن شاخصها، این هماهنگی و اشتراک رخ نمی دهد. شناساندن سرزمینهای هم افق دگرگونی پذیر، به این گونه که روشن شود در هر ماه، هلال در شب بیست ونهم، در چه ناحیه ها و شهرهایی به طور همزمان و مشترک درخور دیدن است و این اشتراک از هر چند ماه یا چند سال در این ناحیه ها تکرار می‌شود، امری است که تا رسیدن به آن، راه درازی در پیش است؛ چه آن که افزون بر انجام حسابهای دقیق علمی بر پایه شاخصهایی که در هلال جستن و پیش بینی دیدن دخیل هستند، برابر شدن این پیش بینی‌ها با عینیت دیدن و دست آخر قاعده مند شدن این امر که سالها تجربه لازم دارد، بایسته است، تا با استناد به آن، هرگاه دیدن هلال به سبب پدیده ای ناممکن شود، بتوان به طور قطع نسبت به بود یا نبود هلال درخور دیدن در سطح افق، اظهار نظر کرد.
۲.هم افقی ثابت: این هم افقی، برخلاف هم افقی دگرگون پذیر، پیرو دگرگونی اندازه‌های یاد شده نیست و شامل ناحیه‌هایی می‌شود که همواره هلال در آنها، با فرض کم‌ترین بلندی ممکن از سطح افق، که کم‌تر از آن اندازه، دیدن ناممکن است، در تمام ماهها به طور مشترک و همزمان دیده می‌شود، به طوری که در آسمان صاف، هرگاه هلال در یک ناحیه از آن ناحیه‌ها دیده شود، در دیگر ناحیه‌های آن نیز دیده خواهد شد و دیده نشدن آن در یک ناحیه به مفهوم دیده نشدن آن در دیگر ناحیه هاست. براین اساس، گستردگی سرزمین‌های هم افق ثابت، همواره از سرزمینهای هم افق دگرگونی پذیر، کم تر خواهد بود.
شناسایی سرزمینهای هم افق ثابت در شب بیست ونهم، از این جهت اهمیت دارد که هرگاه آسمان به گونه‌ای باشد که هلال در بخشهایی از سرزمینهای هم افق ثابت، دیده شود و در دیگر بخشهای آن، دیدن هلال ناممکن باشد، به لحاظ علم و قطع به وجود هلال در خور دیدن در تمام بخشهای سرزمینهای (هم افق ثابت) به وجود هلال در خور دیدن در ناحیه‌های دیده نشده نیز حکم می‌کنیم. یا در همان حالت، هنگامی که جمع زیادی به جست وجو برخیزند و موفق به دیدن نشوند، گواهی دیدن دو شاهد عادل را می‌پذیریم؛ چرا که ممکن است فقط برای ایشان به لحاظ قرار گرفتن در یک موقعیت خاص نسبت به افق، دیدن ممکن شده باشد. بر خلاف حالتی که آسمان در تمام بخشهای سرزمینهای (هم افق ثابت) صاف بوده و بسیاری از مردم، به جست وجوی هلال برخاسته‌اند و از این میان، تنها دو نفر، یا شمار اندکی ادعای دیدن هلال کنند، چه آن که ادعای ایشان با علم آن جمع به نبود هلال در افق، ناسازگاری پیدا می‌کند و در صورت ناسازگاری بین بینه که گمان آور است و بین علم که حجیت ذاتی دارد، برتری با علم است. و این همان چیزی است که صحیحه خزاز و روایت حبیب خزاعی و صحیحه محمد بن مسلم بر آن دلالت دارند. شایان یادآوری است که بی اعتباری شهادت در آسمان صاف، در جایی است که گروه بسیاری با فرض سلامت بینایی ودقت در دیدن، به جست وجوی هلال برخیزند وگرنه، دلیلی برای مخالفت با اعتبار شهادت وجود ندارد:(لو لم یره لعدم طلبه او لعدم الحاسة او لغیر ذلک اعتبر بالشهادة.)
[۱۴۲] تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۱۵.
[۱۴۳] مستند العروة الوثقی، ج۲، ص۶۹.
اگر هلال، به خاطر به جست وجوی هلال نپرداختن، یا دقت نکردن یا غیر آن، دیده نشود، شهادت معتبر است. و در صحیحه خزاز و روایت حبیب خزاعی هم بیان روشنی بر نپذیرفتن شهادت دو شاهد در آسمان صاف، به طور مطلق وجود ندارد، تا در صورتی که آسمان صاف باشد و گروهی به جست وجوی هلال برنخیزند، یا برخیزند امّا دقت لازم را به کار نبندند یا… ادعای دو شاهد، مبنی بر دیدن هلال برپایه این دو روایت، پذیرفته نشود.


در این قسمت، بر آن هستیم که سیر فقهی و پیشینه دیدگاه اختصاص و از گردونه خارج شدن آن و در برابر، جریان بروز دیدگاه غیر فراگیر را به بوته بررسی نهیم. همان گونه که پیش از این ذکر آن رفت، تمام، یا بیش‌تر فقهای شیعه تا زمان ابن زهره حلبی (م:۵۸۵ه.ق.) براساس صحیحه محمّد بن مسلم، صحیحه خزاز و روایت حبیب خزاعی، به دیدگاه اختصاص باورداشته و به خاطر این روایتهای خاص، اطلاق روایتهای دیدن: (صم للرؤیة وافطر للرؤیة) را مقید کرده، به گونه‌ای که در فرض صاف بودن آسمان، با تمسّک به مفهوم این روایت، آغاز و انجام ماه را به دیدن هلال بسته و برای بینه، اعتباری در نظر نگرفته‌اند و در انگار ابری و غبارآلود بودن آسمان، شهادت دو شاهد از داخل و خارج شهر را معتبر شمرده و بنابر انگار اقامه بینه از سرزمینهای دور، هر یک به فراخور استنباط خویش از روایتهای قضا و روز شک ، نسبت به دیده شدن هلال در سرزمینهای دور نظر خاصی مطرح کرده‌اند.
چنین بنا و مبنایی نسبت به بینه، سالیان سال دوام داشته تا این که ابن ادریس حلی (م:۵۹۸ه) با ضعیف شمردن سند روایت حبیب خزاعی و واحد شمردن آن و با این استدلال که (شهادت دو شاهد عادل، امری است که اصول مذهب بر آن دلالت می‌کند و همه احکام، بسته بر آن است، مگر آنچه که به دلیل خارج شده باشد) به اعتبار بینه، به طور مطلق حکم کرده است:(ان شهد برؤیته شاهدان عدلان، وجب علیک الصوم، سواء کانت السماء مصحیه او فیها علّة او کانا من خارج البلد او داخله و علی کل حال… وهو مذهب سیدنا المرتضی(ره) فی جمل العلم و العمل ومذهب شیخنا المفید فی المقنعه و جمیع اصحابنا… فدلّ علی انّه رحمه الله غیر قائل بالخمسین.)اگر به دیدن هلال ، دو شاهد عادل گواهی دهند، روزه بر تو واجب می‌شود، چه آسمان صاف یا در آن علتی باشد و چه آن دو شاهد از بیرون شهر گواهی دهند یا از داخل و در هر حال، با دو شاهد ثابت می‌گردد و این رأی سید مرتضی و شیخ مفید و همه اصحاب ماست.

۵.۱ - اضطراب فتوای شیخ طوسی

ابن ادریس در آخر این بحث، پس از نقل آرای شیخ طوسی در نهایه، خلاف والجمل والعقود، به اضطراب فتوای وی اشاره می‌کند و در آخر به این نتیجه می‌رسد که شیخ گواهی دو گواه را پذیرفته و به لازم بودن گواهی پنجاه نفر، باور ندارد. همان طور که می‌نگرید ابن ادریس به دنبال ارائه دیدگاه خود، به منظور استوارسازی و تأیید آن، به پیشینیان، از جمله شیخ مفید، سید مرتضی و همه اصحاب، حتی شیخ طوسی متوسل شده و آرای ایشان را موافق با رأی خود و بیانگر اعتبار بینه، به طور مطلق ذکر کرده است.
اظهار چنین دیدگاهی از سوی ابن ادریس و همسو کردن آرای بزرگان فقه با دیدگاه خود، با توجه به شخصیت فقهی علمی ابن ادریس که پویایی فقه شیعه را، پس از یک قرن رکود و یکنواختی ناشی از سیطره آرای شیخ طوسی و شخصیت این فقیه بزرگ بر مجامع فقهی، وجهه همت خویش قرار داده بود، بستر مناسبی را برای اظهار نظر روشن و مستدل فقهای بعدی راجع به اعتبار مطلق بینه در ضمن مخالفت با آرای شیخ طوسی، فراهم می‌کند.

۵.۲ - اشکالهایی بر صحیحه خزاز و روایت حبیب

در این میان، شاید محقق حلی
[۱۴۶] معتبر، محقق حلی، ص۳۱۰.
(م:۶۷۶ه.) وعلامه حلّی
[۱۴۷] مختلف الشیعه، ص۶۵.
(م:۷۲۶ه.) نخستین کسانی باشند که با اشکالهایی بر صحیحه خزاز و روایت حبیب و مستندهای شیخ طوسی ، مانند: ضعیف شمردن سند روایتهای یاد شده، حمل این روایتها بر تهمت و شک و ثابت نبودن عدالت بینه و در برابر استناد به روایتهای قضا، یا روایات مطلقی که در مورد بینه صادر شده، به اعتبار مطلق بینه، که پیش از این، عکس آن؛ یعنی مشروط بودن اعتبار بینه، نظریه‌ای مشهور و اجماعی بود، حکم می‌کنند و به دنبال آن، برای دیدن هلال در شهرهای نزدیک که بیش‌تر به بینه ثابت می‌شد، اعتبار می‌دهند.
[۱۴۹] شرایع الاسلام، محقق حلی، ج۱، ص۲۰۰.
[۱۵۰] معتبر، محقق حلی، ص۳۱۱.
[۱۵۱] ارشاد الاذهان، علامه حلی، ج۱، ص۳۰۱.
[۱۵۲] قواعد الاحکام، علامه حلی، ص۶۹.
[۱۵۳] تذکره الفقها، علامه حلی، ج۱، ص۱۵۱.
با این قول، نظریه جدیدی را که امروزه از آن با عنوان (نظریه غیرفراگیر) یاد می‌شود، پایه گذاری می‌کنند: (اذا رؤی فی البلاد المتقاربة کالکوفه و بغداد وجب الصوم علی ساکنیهما اجمع دون المتباعدة کالعراق و خراسان بل یلزم حیث رؤی.)
[۱۵۴] شرایع الاسلام، ج۱، ص۲۰۰.
هرگاه هلال در یکی از دو شهر نزدیک به هم، مانند کوفه و بغداد دیده شود، روزه بر ساکنان هر دو شهر واجب است، اما در صورتی که این دو شهر یا دو منطقه از یکدیگر دور باشند، در صورتی روزه بر آنان واجب می‌شود که هر منطقه خودش هلال را ببیند. (اذا رئی الهلال اهل بلد ولم یراه اهل بلد آخر، فان تقاربت البلدان کبغداد والکوفه کان حکمهما واحداً یجب الصوم علیهما معاً وکذا الافطار وان تباعدتا کبغداد وخراسان والحجاز و العراق فلکل بلد حکم نفسه.)
[۱۵۵] تذکره الفقها، ج۱، ص۱۵.
هرگاه مردم شهری هلال ماه را ببینند و مردم شهر دیگر آن را نبینند، اگر این دو شهر به یکدیگر نزدیک باشند، مانند بغداد و کوفه، حکم آنها یکی است و بر اهالی هر دو شهر روزه و همین طور فطر واجب است و اگر دور از یکدیگر باشند، مانند بغداد و خراسان و حجاز و عراق ، هر شهری حکم خاص خویش را دارد.
بدین ترتیب، می‌توان سخنان ابن ادریس را در مورد اعتبار مطلق بینه، بستر پدید آمدن دیدگاه غیرفراگیر (دیدگاه مشهور) و در پی آن استدلالها و آرای محقق حلی و علامه حلی را در مورد اعتبار دیده شدن هلال در شهرهای نزدیک، نقطه آغازین دیدگاه غیر فراگیر و نقطه پایانی نظریه اختصاص دانست.


اعتبار دیده شدن هلال در دیگر شهرها، برای شهرهای همجوار و نزدیک، امری است که شالوده دیدگاه غیر فراگیر بودن هلال را تشکیل می‌دهد؛ اما این تمام آن چیزی نیست که دیدگاه غیر فراگیر مدعی بیان آن است؛ بلکه علاوه بر آن، همان طور که پیش از این نیز بیان شد، ما در این دیدگاه شاهد یک سری معیارهایی هستیم که برای روشن کردن مرز سرزمینهای نزدیک به این دیدگاه اضافه شده‌اند. (اتحاد در طلوع و غروب خورشید) یا (هم افقی) از جمله این معیارهایند که بیش‌تر از سوی فقهای شیعه ارائه گردیده است و شاید بتوان معیاری را که شیخ طوسی در مورد تعیین و تحدید دو ناحیه نزدیک در مبسوط بیان کرده:(البلاد المتقاربة التی لایختلف فی المطالع) و علامه حلی در تحریر الاحکام آن را ضمن نقل و تقویت قول شیخ، یادآور شده است، منشأ ورود این معیار در دیدگاه غیر فراگیر دانست:(والشیخ رحمه الله جعل البلاد المتقاربة التی لایختلف فی المطالع کبغداد والبصره کالبلد الواحد والبلاد المتباعدة کبغداد و مصر لکل بلد حکم نفسه و فیه قوّة.)
[۱۵۷] تحریرالاحکام، ص۶۹.


۶.۱ - نظر شیخ طوسی

شیخ طوسی ، شهرهای نزدیک به یکدیگر را که طلوع و غروب آنها گوناگون نباشد، مانند بغداد و بصره در حکم یک شهر قرار داده و برای شهرهای دور همچون بغداد و مصر ، حکم خاصی قائل شده است و در این نظر قوتی است. (وبعضهم اعتبر ما قلناه و ضبطوا التباعد بان یکون بحیث یختلف المطالع کالحجاز والعراق والتقارب بان لایختلف کبغداد والکوفة.)
[۱۵۸] تذکره الفقها، ج۱، ص۲۶۹.


۶.۲ - نظر گروهی از شافعیان

گروهی از شافعیان، همان میزانی را پذیرفته‌اند که ما پذیرفته‌ایم؛ یعنی هر جا در طلوع خورشید اختلاف داشته باشند، مانند حجاز و عراق، شهرهای دور و هر جا از جهت افق با هم یکسان باشند، مانند بغداد و کوفه، شهرهای نزدیک به شمار آورده‌اند.

۶.۳ - نظر شماری از فقها

پس از علامه، شماری از فقها از جمله فخرالمحققین ، شهید ثانی
[۱۶۰] مسالک الافهام، ص۸.
، صاحب مدارک و محقق سبزواری
[۱۶۲] کفایه الاحکام، ص۸.
با اثرپذیری از آرای علامه، همین معیار را بر می‌گزینند و فخرالمحققین افزون بر آن، به تعریف این معیار می‌پردازد و مرز سرزمینهایی را که از نظر طلوع و غروب خورشید اختلاف دارند، هزار میل که سبب یک ساعت تفاوت در طلوع و غروب می‌گردد، تعیین می‌کند. (فکل بلد غربی بعد عن الشرقی بالف میل، یتاخر غروبه عن غروب الشرقی ساعة واحدة وانّما عرفنا ذلک بارصاد الکسوفات القمریه.) هر شهر غربی که مقدار یک هزار میل (۱۶۰۹ کیلومتر)
[۱۶۴] فرهنگ عمید، حسن عمید۱۰۱۴.
[۱۶۵] معجم الوسیط، ص۸۹۴.
از شهر شرقی دور باشد، غروب خورشید در آن جا یک ساعت دیرتر رخ خواهد داد، ما این مقدار را از رصد گرفتگی‌های ماه به دست آوردیم. این گونه است که می‌بینیم معیاری همچون نبود اختلاف در طلوع و غروب خورشید، یا هم افقی خورشیدی، از زمان علامه حلی تا به امروز، به عنوان محور شناسایی مرز بین مناطق نزدیک و دور نسبت به منطقه دیدن هلال از سوی باورمندان دیدگاه غیرفراگیر مطرح می‌گردد.

۶.۴ - ایران اسلامی

در حال حاضر، در ایران اسلامی نیز براساس همین دیدگاه به آغاز و انجام ماه قمری حکم می‌شود؛ یعنی از آن جایی که فاصله غربی‌ترین و شرقی‌ترین نقطه در ایران اسلامی حدود هزار میل یا ۱۵۰۰ کیلومتر است و این مقدار فاصله، سبب یک ساعت فرق در طلوع و غروب خورشید یا وجود یک ساعت واحد در این دو نقطه می‌شود؛ از این روی، در هر نقطه از کشور ما که هلال دیده شود به ثابت شدن ماه در تمام ناحیه‌ها و شهرهای آن حکم می‌شود. به طور کلی می‌توان گفت در کشورهای اسلامی، مرزهای قراردادی هر کشور، نقش تعیین کننده‌ای در حکم آغاز و انجام ماه قمری دارند، به عنوان مثال اگر در شهرهای مرزی شرق عراق، هلال دیده شود و در شهرهای مرزی غرب ایران دیده نشود، مرز قرار دادی بین دو کشور، از ثابت شدن ماه در شهرهای غربی ایران که شاید فاصله آنها با شهرهای یادشده در عراق، از ۲۰۰ یا ۳۰۰ کیلومتر، افزون نباشد، مانع می‌گردد در حالی که چنین امری با دیدگاه فقهی مشهور (دیدگاه غیر فراگیر) که در داخل مرزهای کشور ما پیروی می‌شود، ناسازگاری دارد.


پس از بررسی فرآیند شکل گیری دیدگاه غیرفراگیر و جایگزینی این دیدگاه به جای دیدگاه اختصاص، در این جا برآنیم که به بررسی دلیلها، یا انگیزه‌هایی که محقق حلی و علامه حلی را به سست و بی بنیاد انگاشتن دیدگاه اختصاص و طرح دیدگاه غیرفراگیر واداشته، بپردازیم.

۷.۱ - سخنان ابن ادریس

یکی از این انگیزه‌ها را باید در سخنان ابن ادریس در اعتبار مطلق بینه و همسو کردن نظر بزرگان فقه، از جمله: شیخ مفید ، سید مرتضی ، شیخ طوسی و دیگر اصحاب با این دیدگاه، که در گفتار پیشین ذکر شد، جست وجو کرد. در بررسی چنین انگیزه ای باید به روشنی بیان کرد:هیچ یک از فقهای مورد استناد ابن ادریس ، به اعتبار بینه، به طور مطلق باور نداشته‌اند؛ بلکه آن را در صورت نبود علم و در انگاری که آسمان صاف نباشد، معتبر شمرده‌اند و در همین انگار هم، شماری از ایشان از جمله شیخ طوسی، ابن براج و ابن حمزه ، به اعتبار بینه به طور مطلق، حکم نکرده؛ بلکه برای اعتبار آن، همان طور که ذکر شد، شرط (نزدیکی) را مطرح کرده‌اند. آنچه شیخ طوسی در خلاف یا در دیگر کتابهای خود آورده است، به خلاف گوناگونی این آرا در چند وچون مسأله شهادت، مفاد جملگی آنها، حاکی از این است که شیخ در مورد اعتبار بینه، به تفصیل باور داشته نه اطلاق و حتی نسبت به چنین تفصیلی ادعای اجماع کرده است:(مسأله:لایقبل فی رؤیة هلال رمضان الاّشهادة شاهدین، فاما الواحد فلایقبل منه، هذا مع الغیم واما مع الصحو فلایقبل الاّ خمسون قسامه او اثنان من خارج البلد… دلیلنا:اجماع الطائفه و الاخبار التی ذکرناها فی الکتابین المقدم ذکرهما.) دیده شدن هلال ماه رمضان پذیرفته نمی‌شود، مگر به گواهی دو شاهد . پس، از یک شاهد، گواهی قبول نمی‌شود. (پذیرش گواهی دو شاهد) هنگامی است که آسمان را ابر فراگرفته باشد؛ اما با صافی آسمان و نبود علت، معتبر نیست، مگر شهادت پنجاه نفر به عدد قسامه ، یا دو نفر از بیرون شهر… دلیل ما (بر چنین تفصیلی) اجماع طائفه شیعه و اخباری است که در دو کتاب (تهذیب و استبصار) نقل کردیم.

۷.۲ - ضعف سند روایات خزاز و حبیب

یکی دیگر از انگیزه‌های سست و ضعیف شمردن نظریه اختصاص از سوی علامه
[۱۶۷] مختلف الشیعه، ص۶۵.
[۱۶۸] تذکرة الفقهاء، ج۱، ص.۱۶
ضعیف بودن سند روایتهایی همچون: صحیحه خزاز و روایت حبیب خزاعی است که در واقع، اساس دیدگاه اختصاص را تشکیل می‌دهند، حال آن که بیش تر باورمندان اعتبار بینه به طور مطلق، که به بررسی اسناد این دو روایت پرداخته‌اند
[۱۷۰] مجمع الفائدة والبرهان، ج۵، ص۲۹۱.
[۱۷۱] مشارق الشموس، محقق خوانساری، ص۴۶۴.
[۱۷۲] ریاض المسائل، ج۱، ص۳۱۹.
[۱۷۳] مستند العروة الوثقی، ج۲، ص۶۸.
تنها روایت حبیب خزاعی را به خاطر مجهول بودن حبیب خزاعی و شماری
[۱۷۴] مجله فقه، شماره ۲، ص ۱۶۱.
به جهت وجود اسماعیل مرار در سلسله سند این روایت، مشمول این ضعف دانسته‌اند؛ اما نسبت به صحیحه خزاز چنین نظری نداشته‌اند. محقق حلی ، به رغم ارائه استدلالهایی درباره دیدگاه های شیخ طوسی، یا اثبات مطلق بودن اعتبار بینه، در مورد درستی یا نادرستی سند این دو روایت، چیزی ابراز نکرده است. گویا علامه نیز، یونس بن عبدالرحمن را که در سلسله سند روایت خزاز قرار دارد و شماری
[۱۷۵] سرائر، ابن ادریس، ج۱، ص۳۸۱.
وی را سبب ضعف این روایت دانسته‌اند، ثقه شمرده است.
[۱۷۶] مجله فقه، شماره۲، ص۱۶۱.


۷.۲.۱ - نظر شهید اول

شهید اول در مورد این روایت جمله (اصحّ طریقاً واکثر عملاً) را به کار می‌برد
[۱۷۷] غایة المراد و نکت الارشاد، شهید اول، ص۵۶.
و سید حکیم این دو خبر را برابر با بناء عقلا ذکر می‌کند.
[۱۷۸] مستمسک عروة الوثقی، سید حکیم، ج۸، ص۴۵۴.
بدین ترتیب، ملاحظه می‌شود که خدشه در سند این دو روایت، نمی‌تواند دلیل درخور پذیرشی برای ضعیف قلمداد کردن نظریه اختصاص به شمار آید.

۷.۲.۲ - نظر علامه

به همین جهت، علامه در (مختلف)
[۱۷۹] مختلف الشیعه، ص۶۴.
با فرض سالم بودن سند این دو روایت، برای از میان برداشتن ناسازگاری بین این دو روایت، که سبب محدود شدن دامنه اعتبار بینه می‌گردند و دیگر روایتها که ناظر بر اطلاق دامنه اعتبار بینه هستند، این دو روایت را بر موضع تهمت و شک و ثابت نشدن عدالت بینه حمل کرده و یادآور شده است:این که در این دو روایت در فرض صاف بودن آسمان، ثابت شدن دیدن هلال، بستگی پیدا کرده به شهادت پنجاه نفر، این امر حاکی از بی اعتباری گواهی گواهانی است که گواهی آنان گمان آور است و پدیدآورنده علم عادی و اطمینان نیست.بر این اساس، اصل حجت بودن بینه است در هر حالت، چه آسمان صاف باشد یا نباشد و تنها آن دسته از شهادتهایی که سبب گمان و شک است بنابر مفاد این دو روایت، حجت نیستند. در این باره باید یادآور شد: حمل این دو حدیث بر تهمت و شک، درست است و در آن بحثی نیست؛ ولی چنین امری، باز نمی دارد از این که اعتبار بینه، قید بخورد به فرضی که آسمان غبارآلود و یا ابری باشد؛ زیرا آن جایی که بینه در معرض تهمت قرار می‌گیرد و جز شک و گمان بهره نمی گردد، موردی است که آسمان صاف باشد و گروهی به جست و جوی هلال برخیزند؛ اما موفق به دیدن هلال نگردند، آن گاه از این میان، دو نفر، گرچه عادل، ادعای دیدن هلال کنند.برخلاف موردی که آسمان صاف بوده و بدون جست وجوی گروهی برای دیدن هلال دو نفر عادل، ادعای دیدن هلال کنند. و از آن جایی که درباره اقامه بینه در آسمان صاف، همین دو مورد درخور تصوّر است و این دو مورد هم، یکی بر اساس مفاد حدیث اعتبار ندارد و دیگری به خاطر به جست وجوی هلال برنخاستن، از محل کلام خارج می‌شود. از این روی، دامنه اعتبار بینه (دو شاهد) در عمل، به موردی که در آسمان بازدارنده و پدیده ای باشد، ویژه می‌شود.

۷.۳ - روایات باب بینه

دست آخر، مهم‌ترین انگیزه در جهت گیری محقق و علاّمه به سمت دیدگاه نافراگیر، استناد ایشان به روایتهایی است که در باب بینه، به طور مطلق صادر شده‌اند.
[۱۸۰] معتبر، محقق حلی، ص۳۱۰.
[۱۸۱] مختلف الشیعة، علامه حلی، ص۶۴.
(و از اطلاق استفاده شده از آنها، اعتبار بینه را، چه در آسمان صاف و چه در آسمان ابری و غبارآلود، منتهی از شهرهای نزدیک، استفاده کرده‌اند که در واقع چنین چیزی همان مفاد دیدگاه نافراگیر است.)
۱. امام صادق -علیه السلام - می‌فرماید: (صم لرؤیة الهلال و افطر لرؤیتة فان شهد عندک شاهدان مرضیان باّنهما رأیاه فاقضه.) با دیدن هلال ماه روزه بگیر و با دیدن آن، روزه بگشای. پس اگر دو شاهد پسندیده گواهی دادند که ماه را دیده‌اند، آن را قضا کن.
۲. از امام صادق -علیه السلام- پرسیده شد از روزی که روزه قضا می‌شود، امام -علیه السلام- فرمود:(لاتقضه الاّ ان یثبت شاهدان عدلان من جمیع اهل الصلاة متی کان رأس الشهر.) آن روز را قضا مکن مگر این که دو شاهد عادل از اهل نماز ، ثابت کنند که چه زمانی اول ماه بوده است.
۳. امام صادق -علیه السلام- درباره فردی که بیست و نه روز، روزه گرفته بود، فرمود: (ان کانت له بینة عادلة علی اهل مصر انّهم صاموا ثلاثین علی رؤیة قضی یوما.) اگر برای او گواه عادلی باشد مبنی بر این که مردم شهری بنابر دیدن هلال، سی روز روزه گرفته‌اند، باید یک روز را قضا کنند.
۴. عبدالرحمن بن ابی عبدالله از امام صادق -علیه السلام- می‌پرسد: اگر روز بیست و نهم شعبان هوا ابری بود و ما نتوانستیم ماه را ببینیم، چه کنیم؟ امام فرمود:(لاتصم، الاّ ان تراه، فان شهد اهل بلد آخر فاقضه.) روزه نگیر، مگر این که ماه را ببینی و اگر از شهر دیگری بر دیدن هلال در روز بیست و نهم شعبان شهادت دادند، قضای آن روز را به جای آور.
۵. امام صادق -علیه السلام- درباره معنای اهلّه می‌فرماید: (هی اهّلة الشهور، فاذا رأیت الهلال فصم و اذا رأیته فافطر.) منظور هلال ماههاست پس هرگاه هلال ماه رادیدی روزه بگیر و زمانی که دیدی افطار کن. راوی می‌گوید:گفتم:آیا نظر شما این است که اگر ماه بیست و نه روز بود، یک روز را قضا کنم. امام -علیه السلام- می‌فرماید:(لا الاّ ان تشهد لک بینة عدول، فان شهدوا انّهم راوا الهلال قبل ذلک فاقض ذلک الیوم.) نه، مگر گواهان عادل شهادت دهند. پس اگر گواهی دادند که هلال ماه را یک روز جلوتر دیده‌اند، یک روز را قضا نما.
۶. امام باقر -علیه السلام- می‌فرماید:(لا اجیز الطلاق و لا فی الهلال الاّ رجلین.) در طلاق و هلال اجازه نمی دهم مگر شهادت دو مرد را.
۷. امام صادق -علیه السلام- می‌فرماید:(کان علی -علیه السلام- یقول:لا اجیز فی الهلال الاّ شهادة رجلین عدلین.) حضرت علی -علیه السلام- می‌فرمود: در هلال اجازه نمی دهم، مگر گواهی دو مرد عادل را.
۸. امام صادق -علیه السلام- می‌فرماید: (لا تقبل شهادة النساء فی رؤیة الهلال ولا یقبل فی الهلال الاّ رجلان عدلان.) در ثابت شدن دیدن هلال، شهادت زنان پذیرفته نمی‌شود و پذیرفتنی نیست در هلال مگر ( شهادت ) دو مرد عادل.
۹. امام صادق -علیه السلام- می‌فرماید:(لا تصم الاّ للرؤیة او یشهد شاهدا عدل.) روزه نگیر مگر با دیدن، یا گواهی دو شاهد عادل. این روایات و به طور کلی تمام روایتهایی که در باب بینه صادر شده‌اند، به دو گروه تقسیم می‌شوند:
گروه اول: روایاتی که مربوط به قضا و روز شک هستند.(شماره ۱ تا ۵)
گروه دوم: روایاتی که در قالب حصر صادر شده‌اند.(شماره ۶ تا ۸)

۷.۳.۱ - بررسی روایتهای گروه نخست

در بررسی این روایتها، همان گونه که پیش از این در زیر عنوان: دیدگاه اختصاص در بوته نقد ، گذشت باید عرض کرد:این روایتها مربوط هستند به شب بیست ونهم که آسمان، ابری و دیدن ممکن نیست؛ از این روی، اگر اطلاقی هم در این گونه روایتها دیده می‌شود، مربوط به این حالت است، نه آسمان صاف.

۷.۳.۲ - بررسی روایتهای گروه دوم

در بررسی این روایتها، باید یادآور شد: در اساس، این روایتها، اطلاق ندارند، بلکه تنها برای ثابت کردن حجت بودن بینه (دو شاهد) صادر شده‌اند. به دیگر سخن، این روایتها در مقام حصر اضافی هستند و بر جایز نبودن شهادت فاسق ، عدل واحد و زنان دلالت دارند.
از این روی، همان گونه که از این روایتها نمی‌توان بی اعتباری حکم حاکم، شیاع و گذشت سی روز را استفاده کرد، نمی‌توان اعتبار بینه را در هر حال، نتیجه گرفت. آنچه می‌تواند چنین ادعایی را تأیید کند، وجود روایتهای مطلقی است که درباره دیدن هلال، صادر شده‌اند؛ اما در هیچ یک از آنها، چه روایتهای شیعه و چه روایتهای سنی، بینه در عرض دیدن ذکر نگردیده، تا با استفاده از سیاق روایت، مطلق بودن بینه نیز استفاده شود و تنها در جایی بینه در کنار دیدن، دیده می‌شود که روایت در مقام حصر است، و بر آن است حجت بودن راه‌هایی که با آنها هلال ثابت می‌شو،د ثابت کند.مانند:(لا تصم الاّ للرؤیة او یشهد شاهدا عدل.)
البته در یک روایت، دیدن و بینه بر سیاق واحد بوده و بر خلاف سایر روایات، مفید اطلاق می‌باشد: امام باقر -علیه السلام- می‌فرماید: (قال امیرالمؤمنین علیه السلام اذا رایتم الهلال فافطروا او یشهد علیه عدل من المسلمین فان لم تروا الهلال الاّ من وسط النهار او آخره فاتموا الصیام الی اللیل فان غم علیکم فعدوا ثلاثین ثم افطروا.) حضرت علی -علیه السلام- فرمود: چون هلال را دیدید، یا عادلی از مسلمانان بر آن شهادت داد، روزه بگشایید و اگر هلال را ندیدید، جز در قسمت وسط روز یا آخر آن، پس روزه را تا شب تمام کنید. در این روایت، بینه (صرف نظر از این که بینه به مفهوم یک شاهد باشد یا دو شاهد) همان نقشی را دارد که دیدن دارد؛ یعنی همان گونه که دیدن اطلاق داشته و سبب ثابت شدن ماه می‌گردد، بینه نیز اطلاق دارد و افزون بر آسمان ابری و غبارآلود، سبب ثابت شدن ماه در آسمان صاف نیز می‌گردد. و به طور طبیعی چنین امری با روایات حبیب خزاعی و صحیحه خزاز که فقط در فرض ابری و غبارآلود بودن آسمان، بینه را و در فرض صاف بودن آسمان، شهادت پنجاه نفر را معتبر می‌دانند، نه بینه را، ناسازگار است، مگر این که بر این باور شویم در این جا واژه (عدل) به مفهوم بینه نبوده، بلکه از آن جا عدل مصدر است و بر شمار کم و زیاد صادق،
[۲۰۳] تذکرة الفقهاء، علامه حلی، ج۱، ص۱۵.
منظور از عدل در این جا، همان پنجاه نفر یا شماری است که از آن علم به دست می‌آید. بدین ترتیب، این روایت با روایتهای یاد شده ناسازگاری ندارند، بلکه بیان دیگری از مفاد این دو روایت خواهد بود و دیگر این که از آن مطلق بودن اعتبار بینه استفاده نخواهد شد.
آنچه که چنین ادعایی را تأیید می‌کند: یکی، وجود چند روایت است که با این روایت از نظر سندی نزدیک هستند، در آنها عدل به صورت جمع نقل شده:(واشهدوا علیه عدولامن المسلمین)، (او تشهد علیه بینة عدول من المسلمین)، (او شهد علیه عدول من المسلمین.)
[۲۰۶] مستدرک، ج۷، ص۴۰۷.

و دیگر، وجود روایتهایی است که در باب دیدن صادر شده‌اند و دیدن اطلاق دارد امّا در هیچ یک از آن روایتها (به جز روایتهایی که در مقام حصر هستند و روایتهای قضا که بحث آنها گذشت) بینه در عرض دیدن و به گونه مطلق ذکر نگردیده‌اند و چنین چیزی حاکی از این است که واژه ( عدل ) در روایت یاد شده به مفهوم بینه نیست، تا از آن مطلق بودن اعتبار بینه را استفاده کرد وگرنه می‌بایست در میان این همه روایت مربوط به دیدن، یک مورد یافت شود که در آن بینه در عرض دیدن ذکر شده باشد، حال آن که چنین چیزی نیست و افزون بر این، روایتهای بسیاری از شیعه و سنی وجود دارد که به دنبال دیدن (نه در عرض دیدن) (گذشت سی روز) با فرض ممکن بودن دیدن به عنوان ملاک ثابت شدن ماه، ذکر گردیده است و این نکته، درخور درنگ است.
در ضمن، در روایت مورد بحث، اصل امکان دیدن هلال در روز، بنابر نظریه شماری از فقهای امامیه و عامه
[۲۰۷] بدایة المجتهد ونهایة المقتصد، ابن رشد قرطبی، ج۱، ص۲۶۲.
، محل درنگ است. آقای خویی می‌نویسد: (فالرؤیة فی یوم الشک عند الزوال قبله او بعده مجرد فرض بل لم نر و لم نسمع به لحد الآن… اللهم الاّ قریبا من الغروب بنصف ساعة او ساعة فانّه کثیر شایع.)
[۲۰۸] مستند عروة الوثقی، ج۲، ص۹۷.
دیدن هلال در روز شک، پیش از زوال و بعد از آن، تنها امری فرضی محسوب می‌شود که تا کنون نه آن را دیده‌ایم و نه شنیده‌ایم، مگر نیم ساعت یا یک ساعت مانده به غروب. چه آن که امری شایع است.


بیش‌تر فقهای اهل سنت و فقهای امامیه، بدون این که به ممکن بودن، یا نبودن دیدن در روز بپردازند، بر بی اعتباری دیدن در روز نظر داده و اثری بر این دیدن، بار نکرده‌اند. صاحب جواهر که از جمله این فقهاست، بی اعتباری دیدن در روز را اتفاقی و مورد اجماع فقها دانسته و بر اعتبار دیدن در شب از نظر شرع ادعای ضرورت کرده است و روایات مربوط به آن را شاذ و بدون پاره‌ای از ویژگیهای حجت بودن و ناسازگار با روایتهای صحیح‌تر و مشهورتر ذکر کرده و تقیه‌ای بودن این روایات را احتمال داده است. ( مقدس اردبیلی قائل است که علامه در دیگر کتابهای خود از رای خود در منتهی، برگشته است.)البته اشکال پدیدار شدن هلال در روز از نظر تجربی، به احتمال، به سرزمینهای معتدله اختصاص دارد؛ زیرا در این ناحیه‌ها، جدایی ماه از خورشید در روز سی‌ام در هنگام طلوع خورشید، هر اندازه که باشد برآمدگی زمین یا در زیر افق بودن ماه در ساعتهای بعد از طلوع، شدت نور خورشید مانع از دیدن هلال می‌گردد؛ اما در سرزمینهای قطبی یا سرزمینهایی که عرض جغرافیایی بالایی دارند، به جهت کم بودن شدت نور خورشید، دیدن هلال در روز، ممکن است. اساس ومبنای طرح معیار (هم افقی) یا (اتحاد در طلوع و غروب خورشید) در دیدگاه غیرفراگیر همان طور که پیش از این در ذیل عنوان دیدگاه غیرفراگیر در بوته نقد، شرح شد، روشن نبودن مفهوم معیار (هم افقی) و گوناگونی دیدگاه ها که درباره مرز سرزمینهای (هم افق) یا (یکسان در طلوع و غروب خورشید) ذکر شده، از جمله مواردی است که نامعتبر بودن دیدگاه غیرفراگیر (عدم تعمیم) را سبب می‌شود، حال در این جا این پرسش مطرح است که بر چه اساسی چنین معیار بی پایه‌ای در دیدگاه عدم تعمیم مطرح شده و برخی سرزمینها را در حکم ناحیه‌ای که هلال در آن دیده شده، از نظر آغاز و انجام ماه قمری قرار داده است. یا به بیان دیگر، بنابر چه مبنایی علاّمه حلّی برای روشن کردن سرزمینهای نزدیک با ناحیه‌ای که هلال در آن دیده شده، که اساس دیدگاه غیرفراگیر را تشکیل می‌دهد، به ارائه چنین معیاری پرداخته است. آیا طرح چنین معیاری از جانب وی، آن هم برای نخستین بار در میان فقهای امامیه ، مستند به مبانی تجربی و علمی خاصی بوده، یا آنچه از شیخ طوسی در تحریر الاحکام نقل و سپس تقویت کرده، نقش عمده ای در پذیرفتن چنین معیاری از سوی ایشان در تذکره داشته است.
آنچه در کتابهای علاّمه دیده می‌شود این است که وی در (منتهی) به لحاظ تردید در امکان دیده شدن هلال در جایی و در همان حال دیده نشدن آن در جایی دیگر، دیدگاه فراگیر (غیر مشهور) را ذکر و نظر شیخ طوسی را بی آن که تقویت کند، به عنوان نظر مخالف مطرح کرده است؛ اما در پایان از دیدگاه فراگیر بودن دیدن هلال برگشته و دیدگاه غیرفراگیر را برگزیده است: (اذا رأی الهلال اهل بلد وجب الصوم علی جمیع الناس سواء تباعدت البلاد او تقاربت و به قال احمد و اللیث بن سعد و بعض اصحاب الشافعی و قال الشیخ رحمه الله ان کانت البلاد متقاربة لاتختلف فی المطالع کبغداد و البصره کان حکمها واحدا و ان تباعدت کبغداد و مصر کان لکل بلد حکم نفسه… و لو قالوا انّ البلاد المتباعدة یختلف عروضها فجاز ان یری الهلال فی بعضها دون بعض لکرویة الارض قلنا انّ المعمور منها قدر یسیر هو الربع و لا اعتداد به عند السماء و بالجمله ان علم طلوعه فی بعض الصفایح و عدم طلوعه فی بعضها المتباعد عنه لکرویة الارض لم یتساوحکماهما اما بدون ذلک فالتساوی هو الحق.) چنانچه اهالی شهری هلال را ببینند، روزه بر همه مردم شهرها واجب است، چه شهرهای دیگر دور باشند یا نزدیک.

۸.۱ - نظر شماری از شافعیان

احمد ولیث بن سعد و شماری از شافعیان نیز، بر این باورند و شیخ گفته است: اگر شهرها نزدیک به هم باشند به گونه‌ای که طلوع و غروب آنها مختلف نباشد، مانند بغداد و بصره، حکم آنها همسان خواهد بود و در صورت دور بودن مانند بغداد و مصر، هر شهری پیرو حکم خودش خواهد بود… سپس علامه در نقل استدلال کسانی که فراگیر بودن دیدن هلال را نمی‌پذیرند و بین حکم شهرها تفصیل قائل می‌شوند، می‌افزاید:اگر گفته شود عرض شهرهای دور گوناگون است؛ از این روی، ممکن است به خاطر کروی بودن زمین، هلال در شهری دیده شود و در شهر دیگر دیده نشود، پاسخ می‌دهیم: بخش سکونت پذیر زمین یک چهارم کل کره زمین و مقدار کمی است که در مقایسه با گستردگی آسمان به حساب نمی‌آید. خلاصه سخن این که اگر مسأله طلوع ماه در پاره‌ای از سرزمینها و طلوع نکردن آن در پاره‌ای سرزمینهای دور دست‌تر از آن ناحیه، به خاطر کروی بودن زمین، معلوم شود، حکم آنها مساوی نخواهد بود؛ اما اگر چنین چیزی مسلّم نباشد، قول به برابری حکم، حق است.

۸.۲ - نظر علامه در تحریر

علامه در تحریر الاحکام نیز، با وجود این که به دیدگاه فراگیر بودن هلال، اشاره روشن می‌کند؛ اما نظر شیخ را مبنی بر فراگیر نبودن نیز نقل و آن را تقویت می‌کند:(اذا رأی الهلال اهل بلد وجب الصوم علی جمیع الناس سواء تباعدت البلاد او تقاربت و الشیخ رحمه الله جعل البلاد المتقاربة التی لا یختلف فی المطالع کبغداد و البصره کالبلد الواحد و البلاد المتباعدة کبغداد و مصر لکل بلد حکم نفسه و فیه قوه.)
[۲۱۱] تحریر الاحکام، ج۱، ص۸۲.
چنانچه اهالی شهری هلال را ببیند روزه بر همه مردم شهرها واجب است، چه شهرهای دیگر دور باشند یا نزدیک و شیخ شهرهای نزدیک به یکدیگر را که طلوع و غروب آنها گوناگون نباشد، مانند بغداد و بصره در حکم یک شهر قرار داده و برای شهرهای دور همچون بغداد و مصر، برای هر یک حکم خاصی قائل شده است و در این نظر قوتی است.

۸.۳ - نظر علامه در تذکره

پس از این می‌بینیم علامه در تذکره به دلیل رسیدن به این که ممکن است هلال در جایی دیده شود و در عین حال، در جایی دیگر، دیده نشود، از نظریه فراگیر بودن دیدن هلال دست برداشته (شیخ انصاری به برگشت علامه از دیدگاه فراگیر بودن دیدن هلال در تحریر و در منتهی اشاره کرده است.)
[۲۱۲] الطهاره، ص۲۶.
[۲۱۳] مشارق الشموس، محقق خوانساری، ص۴۷۳.
و ضمن مورد اعتماد دانستن قول شیخ، نظریه فراگیر نبودن هلال را برگزیده است. و معیار درج شده در قول شیخ را که در (منتهی) به عنوان قول مخالف نقل و در (تحریر) ضمن نقل، تقویت کرده، در این جا بدون ذکر دلیلی موجّه، به عنوان معیاری برای مرزبندی سرزمینهای نزدیک و دور که در دیدگاه غیرفراگیر (عدم تعمیم) مطرح می‌شود، پذیرفته است: (اذا رأی الهلال اهل بلد و لم یره اهل بلد آخر فان تقاربت البلدان کبغداد و الکوفه کان حکمها واحدا یجب الصوم علیهما معا و کذا الافطار و ان تباعدتا کبغداد و خراسان و الحجاز و العراق فلکل بلد حکم نفسه قاله الشیخ (ره) و هو المعتمد… لانّ البلدان المتباعدة تختلف فی الرؤیة باختلاف المطالع و الارض کره فجاز ان یری الهلال فی بلد و لا یظهر فی آخر لانّ حدبة الارض مانعة من رؤیته… اختلف الشافعیة فی الضابط لتباعد البلدین فبعضهم اعتبر مسافة القصر و قال بعضهم …و بعضهم اعتبر ما قلناه و ضبطوا التباعد بان یکون بحیث یختلف المطالع کالحجاز و العراق و التقارب بان لا یختلف کبغداد و الکوفه.)
[۲۱۴] تذکره الفقها، ج۱، ص۱۵.
هرگاه مردم شهری هلال ماه را بینند و ساکنان شهر دیگر آن را نبینند، پس اگر دو شهر یاد شده نزدیک به یکدیگر باشند، مانند: بغداد و کوفه، حکم آنها یکی است و بر اهالی هر دو شهر، روزه و فطر واجب است و اگر از هم دور باشند، مانند: بغداد و خراسان یا حجاز و عراق، در این حال هر شهری حکم خاص خود را خواهد داشت. این مطلب را شیخ نیز قائل شده است و چنین چیزی مورد اعتماد است. زیرا دیدن هلال در دو شهر دور، به سبب اختلاف در طلوع خورشید گوناگون می‌شود.افزون بر این، برآمدگی ناشی از کروی بودن زمین، مانع از دیدن هلال در یکی از دو شهر دور (که فاصله محدّبی از یکدیگر دارند) می‌شود از این روی ممکن است هلال در یک شهری دیده شود و در عین حال در شهر دیگر دیده نشود.

۸.۴ - مبنای علامه برای معیار اتحاد در طلوع و غروب خورشید

در ضمن شافعیان در مورد و معیار دوری دو شهر دیدگاه های گوناگونی یاد کرده‌اند، شماری مسافت قصر را معتبر دانسته‌اند و شماری … و بعضی همان میزانی را پذیرفته‌اند که ما پذیرفته‌ایم؛ یعنی هر جا در طلوع خورشید اختلاف داشته باشند مانند: حجاز و عراق، شهرهای دور و هرجا اختلاف نداشته باشند مثل: بغداد و کوفه، شهرهای نزدیک به شمار آورده‌اند. بدین ترتیب، با توجه به ظاهر این سخنان، در پاسخ به پرسشی که درصدر بحث مطرح شد، می‌توان ادعا کرد: مبنای علامه برای ارائه معیار (اتحاد در طلوع و غروب خورشید) همان معیاری بوده که شیخ برای روشن کردن مرز سرزمینهای نزدیک بیان داشته است و علامه دلیل مستدلّی که دلالت بر روشن کردن مرز سرزمنیهای نزدیک نسبت به منطقه‌ای که هلال دیده شده، نداشته تا مبنای رویکرد وی به چنین معیاری گردد.

۸.۵ - چند اشکال به بناکردن معیار علامه بر دیدگاه‌ شیخ

امّا باید اضافه کرد، مسأله به همین جا ختم نمی‌شود بلکه در چنین بنایی، یعنی بناکردن معیار علامه بر دیدگاه‌های شیخ، چند اشکال اساسی دیده می‌شود:
نخست آن که: شیخ معیاری را که در مبسوط برای روشن کردن قلمرو سرزمینهای نزدیک بیان کرده، هم عرضی و نزدیکی است: (لاتفاق عروضها و تقاربها) اما آنچه علامه در منتهی و تحریر نقل کرده و به شیخ نسبت داده، مختلف نبودن طلوع و غروب خورشید است: (البلاد المتقاربه لا یختلف فی المطالع). به بیان دیگر، معیاری که شیخ در مورد سرزمینهای نزدیک ارائه داده، ناظر بر (هم افقی قمری) است که پیش از این به شرح بیان شد و معیاری را که علامه نقل کرده و به شیخ نسبت داده، بر (هم افقی خورشیدی) نظر دارد، امری که در روشن کردن سرزمینهای هم افق قمری یا سرزمینهایی که به طور همزمان هلال در آنها دیده می‌شود، شایستگی ندارد.
دو دیگر: از آن جایی که شیخ به نظریه اختصاص باور دارد و در آسمان صاف برای دیدن هلال در دیگر سرزمینها اعتباری قائل نیست؛ از این روی، در فرض پوشیده بودن آسمان، دیده شدن هلال در سرزمینهای نزدیک را پذیرفته است و معیاری هم برای روشن کردن مسأله (نزدیکی) ارائه داده (اتفاق عرض) مختص به آسمان پوشیده است.امّا دیدگاهی که علامه در تذکره، شیخ را بدان قائل دانسته، مطلق است، به گونه‌ای که هم شامل آسمان صاف و هم شامل آسمان پوشیده می‌شود. به بیان دیگر، دیدگاهی که شیخ قائل بدان بوده، دیدگاه اختصاص است که دیدگاهی مقید است، اما دیدگاهی که علامه آن را به شیخ نسبت داده، دیدگاه نافراگیر بودن هلال است که از جهتی مطلق به شمار می‌آید: (اذا رای الهلال بلد و لم یره اهل بلد اخر فان تقاربت البلدان کبغداد و الکوفه کان حکمها واحدا یجب الصوم علیهما معا و کذا الافطار و ان تباعدتا کبغداد و خراسان و الحجاز و العراق فلکل بلد حکم نفسه قاله الشیخ(ره) و هو المعتمد.)
[۲۱۵] تذکره الفقها، ج۱، ص۱۵.
هرگاه مردم شهری هلال ماه را ببینند و ساکنان شهر دیگر آن را نبینند، پس اگر دو شهر یاد شده، نزدیک به یکدیگر باشند، مانند: بغداد و کوفه ، حکم آنها یکی است و بر اهالی هر دو شهر، روزه و فطر واجب است و اگر از هم دور باشند، مانند: بغداد و خراسان یا حجاز و عراق، در این حال هر شهری حکم خاص خود را خواهد داشت. این تفصیلی است که شیخ بدان نظر داده و امری است مورد پذیرش ما.
سه دیگر: معیار (هم افقی قمری) یا (اتفاق عرضی) معیاری است که شیخ آن را برای روشن کردن مرز سرزمینهای نزدیک، در فرضی که آسمان پوشیده و دیدن به سبب ابر و غبار، ممکن نباشد، طرح کرده، در حالی که علامه آن معیار را، پس از آن که از آن، اتحاد در طلوع و غروب خورشید را اراده کرده، به طور مطلق، هم برای آسمان صاف و هم برای آسمان پوشیده به کار برده است. به بیان دیگر، علامه معیاری را که مربوط به دیدگاه اختصاص بوده، پس از حمل آن بر معنایی دیگر، در دیدگاه نافراگیر بودن هلال، به کار گرفته است، معنایی که نه تنها برای بازشناساندن سرزمینهای نزدیک در دیدگاه اختصاص، بلکه برای بازشناساندن سرزمینهای نزدیک در دیدگاه نافراگیر (عدم تعمیم) نیز شایستگی ندارد؛ چه، سرزمینهایی که از نظر طلوع و غروب خورشید یکسان هستند و خورشید در یک آن، در این سرزمینها طلوع یا غروب می‌کند، سرزمینهایی هستند که یک خط طولانی (خط طلوع یا غروب) را که جز در سرزمینهای قطبی، در دو نیم کره شمالی و جنوبی امتداد دارد، شکل می‌دهند و روشن است که اطلاق نزدیکی یا نزدیک شمردن سرزمینهایی که روی این خط طولانی با عرض های جغرافیایی گوناگون از هم قرار دارند، نادرست است. ضمن این که، دیدن در یک نقطه از این خط طولانی، سبب دیدن در دیگر ناحیه‌های واقع در این خط نمی‌گردد؛ زیرا همسانی در دیدن، همان گونه که پیش از این در ذیل عنوان (هم افقی قمری) گفتیم، پیرو اندازه هایی، مانند ارتفاع هلال و میل ماه است و دگرگونی در هر یک از این اندازه‌ها، سبب دگرگونی در افزایش یا کاهش محدوده سرزمینهای همسان در دیدن می‌گردد. از این روی، با غروب خورشید پس از خارج شدن ماه از محاق و پیش از غروب ماه و دیدن هلال در ناحیه‌ای، تنها آن دسته از سرزمینهای واقع در خط غروب، که اختلاف عرض کم‌تری با سرزمینی که هلال در آن دیده شده، دارند، با این منطقه از نظر دیدن هلال، مشترک خواهند بود و در دیگر سرزمینها، برآمدگی ناشی از اختلاف عرض، از دیدن هلال، باز خواهد داشت. بله، بر فرض محال، اگر ماه نیز جرمی داشت برابر با جرم خورشید، در این صورت ممکن بود با غروب خورشید، تمامی سرزمینهایی که بر روی خط غروب قرار دارند، بی آن که برآمدگی ناشی از اختلاف عرض، مانعی به شمار آید، هلال را به طور همزمان بینند. بدین ترتیب، ملاحظه می‌گردد که چگونه معیاری بی اصل و اساس بنابر یک برداشت نادرست از دیدگاه شیخ، در دیدگاه نافراگیر، که آن نیز بر پایه‌ای صحیح استوار نیست، راه می‌یابد و تا به امروز، عهده دار روشن کردن سرزمینهای نزدیک و هم افق با ناحیه‌ای می‌شود که هلال در آن دیده شده است.

۸.۶ - دفاع از علامه

در این جا ممکن است از باب دفاع از علامه ادعا شود: دیدگاهی که علامه ارائه داده، همان دیدگاهی است که شیخ بدان باور داشته است؛ یعنی مراد علامه از آن کلام مطلق، همان دیدن هلال در شهرهای نزدیک، در فرض پوشیده بودن آسمان بوده و آسمان صاف را در نظر نداشته است. به بیان دیگر، علامه نیز همانند شیخ به نظریه اختصاص باور داشته و غیرفراگیر بودن هلال را اراده نکرده است. و همچنین ادعا شود: مراد علامه از عبارت (لا یختلف فی المطالع) به عنوان معیاری برای روشن کردن سرزمینهای نزدیک، نبود اختلاف در طلوع ماه بوده، نه نبود اختلاف در طلوع وغروب خورشید. به دیگر سخن، علامه نیز همانند شیخ به (هم افقی قمری) یا سرزمینهایی که در یک زمان از نظر طلوع ماه اختلافی ندارند، باور داشته است، (نه هم افقی خورشیدی) یا سرزمینهایی که در یک زمان از نظر طلوع و غروب خورشید اختلافی ندارند. بدین ترتیب آن اشکالهایی که به علامه وارد گردید، بی اساس و ناشی از درک نکردن کلام علامه است.

۸.۷ - پاسخ به قسمت نخست دفاعیه

در پاسخ به قسمت نخست این دفاعیه، عرض می‌کنیم: از آنجایی که علامه در باب دیدن هلال، به اعتبار بینه، به طور مطلق باور داشته و بین بینه‌ای که در فرض صاف بودن آسمان اقامه می‌شود و بینه‌ای که در فرض ابری بودن آسمان اقامه می‌گردد، فرقی نگذاشته؛ از این روی، حمل کلام علامه به فرضی که آسمان ابری باشد، با مبنای علامه ناسازگار خواهد بود. بدین ترتیب، علامه و دیگرانی که به دیدگاه نافراگیر بودن هلال باور داشته‌اند، آسمان صاف و ابری را از هم جدا نکرده‌اند و در هر دو حالت، در صورت اقامه بینه از شهری نزدیک، بدان ترتیب اثر داده‌اند. برخلاف شیخ طوسی
[۲۱۶] مبسوط، ج۱، ص۲۶۷
[۲۱۷] نهایه، ص۱۵۰.
که تنها در آسمان ابری، بینه را معتبر شمرده است.

۸.۸ - پاسخ به قسمت دوم دفاعیه

در پاسخ به قسمت دوم دفاعیه بالا عرض می‌کنیم: حمل این عبارت به آن معنای ادعایی، ضمن ناسازگاری با برداشت دیگران
[۲۱۹] مسالک الافهام، شهید ثانی، ص۸.
و
[۲۲۰] ایضاح الفوائد، فخر المحققین،ج۱، ص۲۵۲.
از این عبارت، با توجه به فرض و صورت مسأله، حملی نادرست و امری نامفهوم خواهد بود؛ زیرا فرض این است که: هلال در ناحیه ای دیده نشده و در ناحیه ای نزدیک به آن، دیده شده است و این، یعنی دو ناحیه‌ای که از نظر طلوع ماه اختلاف دارند و هم افق قمری نیستند و گرنه هرگاه در یکی دیده می‌شد، دیدن در دیگری، پرهیزناپذیر بود. حال با این فرض چگونه ممکن است معیاری را که علامه در مورد نزدیکی دو ناحیه ارائه داده (لا یختلف فی المطالع) را به نبود اختلاف در طلوع ماه حمل کنیم و بگوییم: معیار نزدیکی در دو سرزمینی که در یکی هلال دیده شده و در دیگری دیده نشده؛ یعنی دو ناحیه‌ای که در اساس از نظر طلوع ماه گوناگون هستند، این است که در این دو سرزمین، طلوع ماه مختلف نباشد. به بیان دیگر اگر پرسیده شود در چه صورتی به دو ناحیه‌ای که از نظر طلوع ماه گوناگون هستند، نزدیک اطلاق می‌شود، پاسخ داده شود به دو ناحیه‌ای که از نظر طلوع ماه گوناگون نباشند. بدیهی است که چنین پاسخی نامفهوم و مخالف با فرض است. در حالی که بنابر آن معنای دیگر از عبارت (لا یختلف فی المطالع)،یعنی نبود اختلاف در طلوع و غروب خورشید، چنین بازدارنده‌ای پیش نمی‌آید و دیدگاه علامه، مبنی بر نافراگیر بودن هلال، به این صورت مطرح می‌گردد: (دیدن هلال در یک ناحیه برای ناحیه‌ای دیگر، که هلال در آن دیده نشده، در صورتی معتبر است که فاصله این دو منطقه به‌اندازه‌ای باشد که از نظر طلوع و غروب خورشید، با هم اختلاف نداشته باشند.)


۱. در مسأله دیدن هلال، ویژه یا فراگیر، برای ثابت شدن ماه قمری، تا کنون دو دیدگاه: فراگیر (نظریه غیر مشهور) و غیرفراگیر (نظریه مشهور) مطرح بوده است که با نقد و بررسی بنا شده بر بر استدلالهای شرعی و علمی، باطل بودن هر یک از این دو دیدگاه، معلوم و روشن گردید و در فرجام، بر پایه پاره ای از دلیلهای مستدل، نظریه جدیدی با عنوان (نظریه اختصاص) که در واقع قدر متیقّن دو نظریه پیشین بود، ثابت گردید.
۲. بنابر نظریه (اختصاص) در فرض صاف بودن آسمان، ثابت شدن ماه به دیدن هلال در یک منطقه یا شهر، ویژه همان شهر یا ناحیه است و به شهرهای نزدیک یا دور و به طور کلی هر ناحیه ای که هلال در آن با چشم درخور دیدن نباشد، گسترش داده نمی‌شود. بر این اساس، در شب بیست ونهم هر ماه، هر منطقه خودش عهده دار دیدن هلال شده و ثابت شدن ماه در گرو چنین دیدنی خواهد بود و بر دیدن دیگر ناحیه‌ها اثری بار نخواهد شد. و در فرض ابری بودن آسمان، تنها دیدن هلال در سرزمینهای (هم افق ثابت قمری) (یعنی سرزمینهایی که اگر آسمان آنها صاف باشد،همواره هلال را یکسان و به گونه مشترک خواهند دید) برای یکدیگر معتبر خواهد بود. به عبارت دیگر، در این فرض،تنها دیدن آن دسته از سرزمینهایی که کاشف از وجود هلال درخور دیدن در منطقه ابری است، معتبر خواهد بود وسبب ثابت شدن ماه در منطقه ابری خواهد شد. در نتیجه بنابر نظریه اختصاص، ممکن است در کشور ما ایران، در یک ماه، تمام ناحیه ها، ماهی ۲۹ روزه (بر اساس دیدن) یا ماهی ۳۰ روزه (بر اساس دیدن، یا گذشت سی روز) داشته باشند، اما در پاره‌ای از ماهها، برخی از سرزمینها، هلال را در شب بیست ونهم ببینند و ماهی ۲۹ روزه و پاره‌ای از سرزمینها موفق به دیدن هلال نشده و ماهی ۳۰ روزه داشته باشند؛ چه آن که مسأله ثابت شدن ماه قمری، مسأله ای شرعی است و پیرو مرزهای قراردادی نیست، تا در یک کشور پذیرش حلول دو ماه گوناگون (یکی ۲۹ روزه و دیگری ۳۰ روزه) یا دو نوع تقویم قمری، بر ذهنها سنگین باشد.
۳. با کندوکاو در دیدگاه فقهای پیشین روشن گردید که دیدگاه اختصاص، سالهای سال، از سوی فقیهانی چونان: شیخ صدوق ، شیخ مفید ، سید مرتضی ، شیخ طوسی و … و دیدگاه حاکم بوده، منتهی به سبب پاره‌ای استدلالها و برداشتهای نادرست و حتی نقل قولهای اشتباه، چنین دیدگاهی دچار انحراف می‌گردد و جای خود را به دیدگاه مشهور می‌دهد، به گونه‌ای که می‌توان دیدگاه غیرفراگیر را که تا کنون دیدگاه حاکم در مسأله (ویژه، یا فراگیر بودن دیده شدن هلال در ناحیه ای) بوده، در واقع شکل به انحراف کشیده شده دیدگاه اختصاص دانست. نظریه فراگیر نیز در فرآیند جایگزینی دیدگاه غیرفراگیر به جای دیدگاه اختصاص و تحت تأثیر نظریه نادرست (مطلق بودن اعتبار بینه )، بی آن که شکل یک نظریه تمام عیار را به خود بگیرد، از جانب علامه حلی در تحریر و منتهی مطرح گردیده و با برگشت ایشان از آنچه قائل شده، پرونده این دیدگاه بسته می‌شود، به گونه ای که در دیگر کتابهای دیگر وی، جز نظریه غیرفراگیر دیده نمی‌شود.



۱. مجله فقه، شماره دوم، زمستان ۱۳۷۳ و شماره دهم زمستان ۱۳۷۵.
۲. مستند الشیعه، ملا احمد نراقی، ص ۳۸، چاپ سنگی.
۳. تحریرالاحکام، علامه حلی، ج۱، ص۸۲.
۴. منتهی المطلب، علامه حلی، ج۲، ص۵۹۳.    
۵. حدائق الناضره، شیخ یوسف بحرانی، ج۱۳، ص۲۶۶.    
۶. مستند الشیعه، مولا احمد نراقی، ص ۳۸- ۳۹، چاپ سنگی.
۷. الفتاوی الواضحه، سید محمد باقر صدر، ج۱، ص۶۲۸.
۸. وافی، محمد محسن فیض کاشانی، ج۷، ص۱۲.
۹. منهاج الصالحین، سیدابوالقاسم خویی، ۲۷۳.
۱۰. ابوالقاسم خزعلی در مجله فقه اهل بیت، سال اول، شماره سوم۱۳۵/ ۱۸۶ .
۱۱. ابوالقاسم خزعلی در مجله فقه اهل بیت، سال اول، شماره چهارم ۷۷/ ۸۴ .
۱۲. جواهر الکلام، شیخ محمد حسن نجفی، ج۱۶، ص۳۶۱.    
۱۳. گلپایگانی، مجمع المسائل، ج۱، ص۲۷۵.
۱۴. مستند العروه الوثقی، آقای خویی، ج۲، ص۱۱۸.
۱۵. مجمع الفائده والبرهان، مقدس اردبیلی، ج۵، ص۳۰۱.
۱۶. جواهر الکلام، شیخ محمد حسن نجفی، ج۱۶، ص۳۶۸.
۱۷. مجمع الفائده والبرهان، ج۵، ص۲۹۴.
۱۸. دروس معرفة الوقت والقبلة، حسن حسن زاده آملی، ص۵۳۱.
۱۹. تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج۴، ص۱۵۹.    
۲۰. وافی، فیض کاشانی، ج۷، ص۱۲۳.
۲۱. رسالة حول مسألة رؤیة الهلال، سید محمد حسین حسینی تهرانی، ص۱۷۰.
۲۲. رسالة حول مسألة رؤیة الهلال، سید محمد حسین حسینی تهرانی، ص۱۷۲.
۲۳. منهاج الصالحین، آقای خویی، ص۲۷۴ ۲۷۵.
۲۴. مستند عروة الوثقی، ج۲، ص۱۱۸.
۲۵. الفتاوی الواضحه، شهید سید محمد باقر صدر، ج۱، ص۶۲۳.
۲۶. تذکرة الفقها، علامه حلی، ج۱، ص۲۶۹.    
۲۷. مسالک الافهام، شهید ثانی،ص۸.
۲۸. ایضاح الفوائد، فخرالمحققین، ج۱، ص۲۵۲.
۲۹. مدارک الاحکام، محمد بن علی الموسوی العاملی، ج۶، ص۱۷۱.    
۳۰. کفایة الاحکام، محقق سبزواری، ص۸.
۳۱. تذکرة الفقهاء، علامه حلی، ج۱، ص۲۶۹.
۳۲. مهجة البیضاء، فیض کاشانی، ج۲، ص ۱۲۷.
۳۳. مجله فقه، ج۲، ص۲۴۹.
۳۴. ایضاح الفوائد، فخرالمحققین، ج۱، ص۲۵۲.
۳۵. مصباح الهدی، شیخ محمد تقی آملی، ج۷، ص ۳۹۲.
۳۶. مصباح الهدی، شیخ محمد تقی آملی، ج۷، ص ۳۹۲.
۳۷. الفقه علی المذاهب الاربعه، عبدالرحمن جزیری، ج۱،ص۵۵۰.
۳۸. وافی، فیض کاشانی، ج۷، ص۱۲۰.
۳۹. وسیلة النجاة، سید ابوالحسن اصفهانی،ج۱، ص۲۸۲.
۴۰. تهذیب الاحکام، شیخ طوسی،ج۴، ص۱۵۴.    
۴۱. خلاف، شیخ طوسی، ج۲،ص۱۷۲، مسأله۸.    
۴۲. بقره/سوره۲، آیه۱۸۹.    
۴۳. تهذیب الاحکام،ج۴، ص۱۵۸.    
۴۴. وسائل الشیعه، حر عاملی، ج۷، ص۱۸۷.    
۴۵. وافی، ج۷، ص۱۱۸.
۴۶. فروع کافی، شیخ کلینی، ج۴، ص۷۷    
۴۷. من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۲، ص۱۲۳.
۴۸. منهاج الصالحین، آقای خویی، ص ۲۷۳.
۴۹. بقره/سوره۲، آیه۱۸۵.    
۵۰. مجمع الفائدة و البرهان، مقدس اردبیلی،ج۵، ص۲۹۴.    
۵۱. الفقه، سید محمد الحسینی الشیرازی، ج۲، ص۱۶۲.
۵۲. مجمع البیان، ج۱، ص۱۲۳.
۵۳. الکشاف، زمخشری ، ج۱، ص۲۲۷.
۵۴. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۲، ص۲۰۲.
۵۵. المیزان، علامه طباطبایی، ج۲، ص۲۴.    
۵۶. وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۸۱.    
۵۷. وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۸۴.    
۵۸. فروع کافی، ج۴، ص۷۶.
۵۹. وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۸۲.    
۶۰. فروع کافی، ج۴، ص۱۷.
۶۱. تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۵۶.    
۶۲. تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۵۹.    
۶۳. استبصار، شیخ طوسی، ج۲، ص۷۴.    
۶۴. وسائل الشیعه، ج۷، ص۲۱۰.    
۶۵. تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۶۰.    
۶۶. وسائل الشیعه، ج۷، ص۲۰۹.    
۶۷. حدائق الناضره، شیخ یوسف بحرانی، ج۱۳، ص۲۵۴.    
۶۸. استبصار، شیخ طوسی، ج۲، ص۶۴.    
۶۹. تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۵۸.    
۷۰. وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۹۲.    
۷۱. تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۵۳۱.
۷۲. تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۵۹.    
۷۳. جواهر الکلام، ج۱۶، ص۳۷۹.    
۷۴. مجمع الفائدة والبرهان، مقدس اردبیلی، ج۵، ص۲۹۸.    
۷۵. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، میرزا حسین نوری، ج۷، ص۴۰۵.    
۷۶. وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۸۹.    
۷۷. تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۵۵.    
۷۸. استبصار، ج۲، ص۶۲.    
۷۹. وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۹۲.    
۸۰. استبصار، شیخ طوسی، ج۲، ص۶۴.    
۸۱. تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۵۸.    
۸۲. وافی، محمد محسن فیض کاشانی، ج۷، ص۱۲۰.
۸۳. تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۵۸.    
۸۴. تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۵۷.    
۸۵. وافی،محمد محسن فیض کاشانی، ج۷، ص۱۳۷.
۸۶. وافی، محمد محسن فیض کاشانی،ج۷، ص۱۲۰.
۸۷. تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۷۸.    
۸۸. استبصار، ج۲، ص۷۳.    
۸۹. صحیح مسلم، ج۷، ص۱۹۷.
۹۰. سنن، أبی داود، ج۲، ص۳۶۷.
۹۱. سنن، أبی داود، ج۲، ص۳۶۷.
۹۲. سنن، أبی داود، ج۲، ص۳۶۷.
۹۳. سنن نسائی، ج۳، ص۱۳۱.
۹۴. سنن الکبری، ج۴، ص۲۵۱.
۹۵. منتهی المطلب، علامه حلی، ج۲، ص۵۹۳.
۹۶. مغنی، ابن قدامه، ج۳، ص۷.
۹۷. وافی، محمد محسن فیض کاشانی، ج۷، ص۱۲۰.
۹۸. الطهاره، شیخ مرتضی انصاری، ص۲۷.
۹۹. منتهی المطلب، ج۲، ص۵۹۲.
۱۰۰. مستدرک، ج۷، ص۴۰۵.    
۱۰۱. وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۸۶.    
۱۰۲. وسائل الشیعه، ج۷، ص۲۰۷.    
۱۰۳. فروع کافی، ج۴، ص۷۶.    
۱۰۴. من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۱۲۴.    
۱۰۵. تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۸۰.    
۱۰۶. تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۵۸.    
۱۰۷. استبصار، ج۲، ص۶۴.    
۱۰۸. فروع کافی، ج۴، ص۷۷.    
۱۰۹. من لایحضر الفقیه، ج۲، ص۱۲۳.    
۱۱۰. تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۵۸.    
۱۱۱. وسائل الشیعه، ج۷، ص۲۱۴.    
۱۱۲. المقنع، شیخ صدوق، ص۱۶، چاپ شده در جوامع الفقهیه.
۱۱۳. المقنعه، شیخ مفید، ص ۲۹۵.    
۱۱۴. ناصریه، ص۲۴۱، چاپ شده در الجوامع الفقهیه.
۱۱۵. النهایه فی مجرد الفقه والفتوی، شیخ طوسی، ص ۱۵۰.    
۱۱۶. مهذب، ج۱، ص۱۸۹.    
۱۱۷. کافی، ابوالصلاح حلبی، ص۱۸۱.    
۱۱۸. المراسم العلویه والاحکام النبویه، ص۶۳۸ ، چاپ شده در الجوامع الفقهیه.
۱۱۹. الوسیله الی نیل الفضیله، ص۶۸۳، چاپ شده در الجوامع الفقهیه.
۱۲۰. الغنیه، چاپ شده در الجوامع الفقهیه، ص۵۶۹.
۱۲۱. مقنعه، ص۲۹۷.    
۱۲۲. مقنعه، ص۲۹۶.    
۱۲۳. مستند العروة الوثقی، آقای خویی، ج۲، ص۶۹.
۱۲۴. تحریرالوسیله، ج۱، ص۲۹۷.    
۱۲۵. وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۸۸.    
۱۲۶. الحدائق الناضره فی احکام العترة الطاهره، شیخ یوسف بحرانی، ج۱۳، ص۲۵۵.    
۱۲۷. الغنیه، ص۵۷۰ ، چاپ شده در الجوامع الفقهیه.
۱۲۸. جمل العلم والعمل، سید مرتضی، تحقیق رشید الصفار، ص۹۵ -۹۶.
۱۲۹. کافی، ابوالصلاح حلبی،ص۱۸۱.    
۱۳۰. الوسیله الی نیل الفضیله، چاپ شده در جوامع الفقیه، ص۶۸۳.
۱۳۱. نهایه، شیخ طوسی، ص۱۵۰.
۱۳۲. المهذب، ابن براج، ج۱، ص۱۸۹.    
۱۳۳. مبسوط، شیخ طوسی، ج۱، ص۲۶۷.    
۱۳۴. المهذب، ابن براج، ج۱، ص۱۹۰.    
۱۳۵. الوسیله الی نیل الفضیله، چاپ شده در جوامع الفقهیه، ص۶۸۳.
۱۳۶. المبسوط فی فقه الامامیه، ج۱، ص۲۶۸.
۱۳۷. المغنی فی شرح مختصر الخرقی، عبدالله بن احمد بن محمد بن قدامه، ج۳، ص۷- ۸.
۱۳۸. الشرح الکبیر، عبدالرحمن ابی عمر محمد ابن احمد بن قدامه، ج۸، ص۷ ۸.
۱۳۹. المجموع، شرح مهذب، ج۶، ص۳۰۱.
۱۴۰. بدایة المجتهد ونهایة المقتصد، ج۱، ص۲۶۵.
۱۴۱. تحریر الاحکام، علامه حلی، ص۴۹۱.    
۱۴۲. تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۱۵.
۱۴۳. مستند العروة الوثقی، ج۲، ص۶۹.
۱۴۴. سرائر، ابن ادریس، ج۱، ص۳۸۱.    
۱۴۵. سرائر، ابن ادریس، ج۱، ص۳۸۰ ۳۸۲.    
۱۴۶. معتبر، محقق حلی، ص۳۱۰.
۱۴۷. مختلف الشیعه، ص۶۵.
۱۴۸. خلاف، شیخ طوسی، ج۲، ص۱۷۲.    
۱۴۹. شرایع الاسلام، محقق حلی، ج۱، ص۲۰۰.
۱۵۰. معتبر، محقق حلی، ص۳۱۱.
۱۵۱. ارشاد الاذهان، علامه حلی، ج۱، ص۳۰۱.
۱۵۲. قواعد الاحکام، علامه حلی، ص۶۹.
۱۵۳. تذکره الفقها، علامه حلی، ج۱، ص۱۵۱.
۱۵۴. شرایع الاسلام، ج۱، ص۲۰۰.
۱۵۵. تذکره الفقها، ج۱، ص۱۵.
۱۵۶. مبسوط، شیخ طوسی، ج۱، ص۲۶۸.    
۱۵۷. تحریرالاحکام، ص۶۹.
۱۵۸. تذکره الفقها، ج۱، ص۲۶۹.
۱۵۹. ایضاح الفوائد، ج۱، ص۲۵۲.    
۱۶۰. مسالک الافهام، ص۸.
۱۶۱. مدارک الاحکام، ج۶، ص۱۷۱.    
۱۶۲. کفایه الاحکام، ص۸.
۱۶۳. ایضاح الفوائد، ج۱، ص۲۵۲.    
۱۶۴. فرهنگ عمید، حسن عمید۱۰۱۴.
۱۶۵. معجم الوسیط، ص۸۹۴.
۱۶۶. خلاف، شیخ طوسی، ج۲، ص۱۷۲، مسأله ۱۱.    
۱۶۷. مختلف الشیعه، ص۶۵.
۱۶۸. تذکرة الفقهاء، ج۱، ص.۱۶
۱۶۹. منتهی المطلب، ج۲، ص۵۹۰.    
۱۷۰. مجمع الفائدة والبرهان، ج۵، ص۲۹۱.
۱۷۱. مشارق الشموس، محقق خوانساری، ص۴۶۴.
۱۷۲. ریاض المسائل، ج۱، ص۳۱۹.
۱۷۳. مستند العروة الوثقی، ج۲، ص۶۸.
۱۷۴. مجله فقه، شماره ۲، ص ۱۶۱.
۱۷۵. سرائر، ابن ادریس، ج۱، ص۳۸۱.
۱۷۶. مجله فقه، شماره۲، ص۱۶۱.
۱۷۷. غایة المراد و نکت الارشاد، شهید اول، ص۵۶.
۱۷۸. مستمسک عروة الوثقی، سید حکیم، ج۸، ص۴۵۴.
۱۷۹. مختلف الشیعه، ص۶۴.
۱۸۰. معتبر، محقق حلی، ص۳۱۰.
۱۸۱. مختلف الشیعة، علامه حلی، ص۶۴.
۱۸۲. استبصار، ج۲، ص۶۳.    
۱۸۳. تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۵۷.    
۱۸۴. تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۵۷.    
۱۸۵. وسائل الشیعه، ج۷، ص۲۰۸.    
۱۸۶. وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۹۲.    
۱۸۷. تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۵۸.    
۱۸۸. استبصار، ج۲، ص۶۴.    
۱۸۹. تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۵۷.    
۱۹۰. تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۵۵.    
۱۹۱. استبصار، ج۲، ص۶۳.    
۱۹۲. وسائل الشیعه، ج۷، ص۲۰۹.    
۱۹۳. فروع کافی، ج۴، ص۷۶.    
۱۹۴. من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۱۲۴.    
۱۹۵. تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۸۰.    
۱۹۶. تهذیب الاحکام، ج۶، ص۲۶۹.    
۱۹۷. استبصار، ج۳، ص۳۰.    
۱۹۸. وسائل الشیعه، ج۷، ص۲۱۱.    
۱۹۹. جواهر الکلام، شیخ محمد حسن نجفی، ج۱۶، ص۳۵۹.    
۲۰۰. استبصار، ج۲، ص۷۳.    
۲۰۱. من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۱۲۳.    
۲۰۲. تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۵۸.    
۲۰۳. تذکرة الفقهاء، علامه حلی، ج۱، ص۱۵.
۲۰۴. تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۷۷.    
۲۰۵. استبصار، ج۲، ص۶۴.    
۲۰۶. مستدرک، ج۷، ص۴۰۷.
۲۰۷. بدایة المجتهد ونهایة المقتصد، ابن رشد قرطبی، ج۱، ص۲۶۲.
۲۰۸. مستند عروة الوثقی، ج۲، ص۹۷.
۲۰۹. جواهر الکلام، ج۱۶، ص۳۶۶ ۳۷۰.    
۲۱۰. منتهی المطلب، ج۲، ص۵۹۲.    
۲۱۱. تحریر الاحکام، ج۱، ص۸۲.
۲۱۲. الطهاره، ص۲۶.
۲۱۳. مشارق الشموس، محقق خوانساری، ص۴۷۳.
۲۱۴. تذکره الفقها، ج۱، ص۱۵.
۲۱۵. تذکره الفقها، ج۱، ص۱۵.
۲۱۶. مبسوط، ج۱، ص۲۶۷
۲۱۷. نهایه، ص۱۵۰.
۲۱۸. خلاف، ج۲، ص۱۷۲.    
۲۱۹. مسالک الافهام، شهید ثانی، ص۸.
۲۲۰. ایضاح الفوائد، فخر المحققین،ج۱، ص۲۵۲.



برگرفته از مقاله نگاهی نو به ثابت شدن ماه و گوناگونی افقها - مجله فقه- دفتر تبلیغات اسلامی- شماره۲۴، ج۱، ص۵.    


رده‌های این صفحه : روزه | رویت هلال | فقه




جعبه ابزار