ثابت بن قیس
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابومحمد (ابوعبدالرحمن)
ثابت بن قیس بن شمّاس، انصاری و
صحابی سخنور از قبیله
خزرج بود.
ابومحمد (ابوعبدالرحمن)
ثابت بن قیس بن شماس از تیره
بنی مالک بن ثعلبه خزرج است.
برخی وی را از
بنی حارث بن خزرج یا از
بنی سالم بن عوف (از دیگر تیرههای خزرج) شمرده و او را از خطیبان
عرب دانستهاند.
مادرش
هند بنت رهم از
قبیله طی یا
کبشه بنت واقد از تیره
بنی حارث بن خزرج از زنانی دانسته شده که با
پیامبر -صلی الله علیه وآله-
بیعت کرد.
اما بر پایه سخنی از خود وی، مادرش بر آیین
مسیح درگذشت و
ثابت برای حضور در
تشییع جنازه اش از پیامبر-صلی الله علیه وآله- اجازه گرفت.
درباره تیره او اختلاف است؛ برخی او را از تیره بنومالک بن ثعلبه
، گروهی از بنو حارث بن خزرج
و دسته ای از بنو سالم بن عوف
شمرده اند.
ثابت در
مدینه میزیست.
از سرگذشت پدرش جز خبری که وی را از سخنوران عرب شمرده
، گزارش دیگری یافت نشد. مادرش هند بنت رُهم از قبیله طی
یا کبشه بنت واقد
از تیره بنی حارث بن خزرج بود.
ابن سعد، کبشه را از اسلام آورندگان و بیعت کنندگان با پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم میداند
، در حالی که خطیب بغدادی بر پایه گزارشی از خود
ثابت، آورده است که مادرش بر آیین
مسیح از دنیا رفت و
ثابت برای حضور در
تشییع جنازه اش از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم اجازه گرفت.
ثابت بن قیس پس از
شهادت حنظله
غسیل الملائکه در سال دوم هجری، با همسر وی جمیله دختر عبداللّه بن اُبیّ از تیره بنی عوف خزرج ازدواج کرد؛
همچنین از حبیبه دختر سهل
به عنوان دیگر همسران
ثابت یاد کرده اند.
برای
ثابت بن قیس، چهار فرزند نام بردهاند: محمد، یحیی، عبدالله و زینب.
مادر محمد، جمیله است؛ اما این که دیگر فرزندان
ثابت از کدام همسرانش بودهاند، روشن نیست. هر سه پسر
ثابت در رخداد
حره مدینه (۶۳ق.) به دست سپاهیان یزید کشته شدند.
ثابت در زندگی با همسرش جمیله سازگاری نداشت. جمیله به دلایلی چون بدخلقی یا زشتی چهره
ثابت، بر او
ناشزه شد.
نزول آیه ۳۴
نساء را در این زمینه دانستهاند:
(الرجال قوامون علی النساء...) با ادامه اختلاف و ناسازگاری میان
ثابت و طبق
آیه ۲۲۹
بقره همسر وی که وی را جمیله،
حبیبه
یا زینب
یاد کردهاند، با
طلاق خلع از وی جدا شد.
این را نخستین طلاق خلع در
اسلام میدانند.
در نبرد بنی مصطلق (۶ق.)
جویریه دختر
حارث بن ابی ضرار، رئیس
بنی مصطلق، در سهم
ثابت که در آن نبرد حضور داشت، قرار گرفت. به پیشنهاد جویریه،
ثابت پذیرفت تا او را در ازای پرداخت مقدار فراوانی
طلا آزاد کند.
جویریه نیز که برای یاری خواستن در پرداخت این هزینه به
پیامبر - صلی الله علیه وآله- مراجعه کرده بود، همسری ایشان را در ازای پرداخت آن مبلغ به
ثابت، پذیرفت.
ثابت در این سال، در
بیعت رضوان حضور داشت و وفاداری خود به
پیامبر - صلی الله علیه وآله- را تجدید کرد.
ثابت بن قیس کشاورزی میکرد و در
مدینه نخلستانی با بیش از ۵۰
یا ۵۰۰
نخل داشت. در گزارشی آمده است که یکی از باغ هایش را
مهریه زنش قرار داده بود.
وی که ظاهرا از ثروتمندان خاندان خود به شمار میآمد، لباس های فاخر میپوشید و به زیبایی و آراستگی خود اهمیت میداد.
گفتهاند که در
جنگ یمامه (سال ۱۱ هجری) زرهی قیمتی و نفیس بر تن داشت که پس از کشته شدنش دزدیده شد.
گزارشی نیز از بخشندگی او خبر داده است.
گزارشی از پیش از
اسلام ثابت بن قیس جز حضور او در جنگ بُعاث (آخرین نبرد
اوس و خزرج در پیش از اسلام) به دست نیامد. در این جنگ، زُبیربن إیاس بن باطا از
یهود بنوقریظه،
ثابت را نجات داد و با پرداخت
فدیه به اوسی ها، او را آزاد کرد.
سالها بعد که بنوقریظه از مسلمانان شکست خوردند (سال ۵ هجری) و زُبیربن ایاس به اسارت درآمد،
ثابت بن قیس نیز به جبران محبت زُبیر، از پیامبر خواست تا او را ببخشد و مال و فرزندانش را به او بازگرداند. رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم هم پذیرفت.
از زمان دقیق اسلام آوردن
ثابت اطلاعی در دست نیست؛ ولی با توجه به اینکه وی هنگام ورود پیامبر به مدینه ضمن خطابه ای به آن حضرت خوشامد گفت، به نظر میرسد که او در فاصله میان
بیعت عقبه دوم تا
هجرت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم مسلمان شده باشد.
ثابت در خطبه خود، به پیامبر وعده داد که چون جان و فرزندان خود از تو دفاع خواهیم کرد. پیامبر نیز به
ثابت و همراهانش بشارت
بهشت داد.
ثابت را از بزرگان
انصار و از یاران ستودنی پیامبر شمرده اند.
در سال دوم هجری، رسول خدا میان او و
عمار یاسر و در گزارشی عامربن ابی بکیر از تیره بنولیث و از قبیله کنانه
پیمان برادری بست. او در بیشتر جنگها و رویدادهای عصر رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم شرکت داشت.
همه منابع موجود از حضور او در
غزوه احد و جنگ های پس از آن خبر داده اند؛ اما درباره حضورش در
جنگ بدر اختلاف است:بیشتر منابع از حضور او در جنگ بدر (سال ۲ هجری) سخن به میان نیاورده و از احد (سال ۳ هجری) به عنوان نخستین نبردی که در آن شرکت داشته یاد کرده اند
، با این حال ابن حجر برخلاف دیدگاه خود در الاصابه
، در دیگر کتاب خود از او به عنوان بدری یاد کرده است.
طبرسی نیز در خبری،
ثابت بن قیس را از رزمندگان بدر شمرده است.
ثابت در نبرد
بنی مصطلق (سال ۶ هجری) حضور داشت. مطابق گزارشی در تقسیم اسیران بنی مصطلق، جویریه دختر حارث بن ابی ضرار رئیس بنی مصطلق سهم او شد؛ اما بنا به خواهش جویریه وی به صورت «مکاتبه» و با مساعدت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم آزاد و به همسری پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم درآمد.
(جویریه بنت حارث)
ثابت بن قیس همچنین در
بیعت رضوان (سال ۶ هجری) حضور داشت
و با پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بیعت کرد که در صورت تهاجم
قریش آن حضرت را تنها نگذارد. (بیعت رضوان)
رسول خدا- صلی الله علیه وآله- به سال دوم ق. میان او و
عمار یاسر یا
عامر بن ابی بکیر از تیره
بنی لیث قبیله کنانه پیمان برادری بست. منابع از حضور وی در
غزوه احد و جنگهای پس از آن گزارش دادهاند
؛ اما در باره حضورش در نبرد
بدر اختلاف است. بیشتر منابع از حضور او در نبرد بدر سخنی به میان نیاوردهاند.
ابن حجر بر خلاف آن چه در
الاصابه آورده،
در کتاب دیگرش او را بدری دانسته است.
طبرسی نیز در گزارشی به بدری بودن او اشاره کرده است.
ثابت بن قیس که از سخنوران عرب به شمار میآمد
، صدایی بلند و سخنی بلیغ داشت.
وی در جاهای مختلف سخنگوی
انصار بود و به فرمان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم خطبه میخواند. همه منابعی که به شرح حال
ثابت پرداخته اند، از این ویژگی او یاد کرده و به او لقب «خطیب النبی» و «خطیب الانصار» داده اند.
وی در سال نهم هجری که سران بنو تمیم همراه شاعران و سخنوران خود برای مفاخره نزد پیامبر آمده بودند، به فرمان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و در پاسخ به خطیب بنو تمیم خطبه ای رسا خواند. سخنان وی در این رویداد، پیامبر و مسلمانان را شادمان ساخت
و اعجاب و اعتراف سران بنوتمیم را برانگیخت.
ثابت در آغاز سخنانش، خدا را به آفرینش آسمانها و زمین و گستردگی دانش و فضلش ستود. سپس با اشاره به ویژگی های پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم، آن حضرت را در نَسب گرامی ترین، در سخن راستگوترین و در شرافت برترین خلق خدا خوانده، امین و برگزیده خداوند بر جهانیان برشمرد. وی در ادامه، تلاش پیامبر را در فراخوانی مردم به ایمان یادآور شد و انصار را نخستین مردمانی معرفی کرد که پس از نزدیکان پیامبر و مهاجران، دعوت آن حضرت را پذیرفته و به وی گرویدند.
ثابت در پایان، خود و قومش را یاری دهندگان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم معرفی کرد و به مبارزه و جهاد همیشگی در راه ایمان تأکید ورزید.
پیامبر- صلی الله علیه وآله- و مسلمانان را شادمان ساخت
و اعجاب سران بنی تمیم را برانگیخت.
طبرسی ذیل آیات ۲ و ۵ حجرات
این رویداد را مبسوط گزارش داده و معتقد است این آیات در همین واقعه فرود آمده اند. وی متن سخنان
ثابت را نیز نقل کرده است.
ثابت بن قیس به عنوان خطیب پیامبر در مناظره آن حضرت با
مسیلمه کذاب در سال دهم هجری همراه ایشان بود. پیامبر پس از آنکه خود پاسخ مسیلمه را داد، از او رو برگرداند و گفت:
ثابت بن قیس از طرف من به تو پاسخ میدهد.
از پاسخ
ثابت به مسیلمه و سخنان او در این رخداد چیزی گزارش نشده است.
ثابت افزون بر سخنوری، خواندن و نوشتن را نیز میدانست و نویسنده شماری از نامه های پیامبر به سران قبایل بود، برای همین، او را از کاتبان پیامبر نیز شمرده اند.
نامه پیامبر به قبیله بنوکلب و همپیمانانشان
و قبیله ازد
با قلم
ثابت به نگارش درآمد.
ثابت فردی ثروتمند و دارای نخلهای فراوان بود
و به زیبایی و آراستگی خود اهمیت میداد
و جامههای فاخر میپوشید. در منابع، از
زره گرانبها و نفیس او که در
نبرد یمامه (۱۱ق.) هنگام
شهادت به تن داشت، یاد شده است.
وی بسیار سخاوتمند بود
و یک بار همه محصول نخلستانش را به دیگران بخشید و برای خانواده اش چیزی باقی ننهاد. به روایتی، آیه ۶
انعام که به نقل
ابن عباس و
قتاده، از آیات
مدنی سوره انعام است،
ثابت و دیگر مسلمانان را از زیاده روی در بخشش نهی کرد.
ثابت بن قیس صدایی بلند و سخنی بلیغ داشت
و در جایهای گوناگون سخنگوی
انصار بود. هرگاه که پیامبر دستور میداد، او خطبه میخواند. از این رو،
ثابت با لقب «خطیب النبی» و «خطیب الانصار» شهرت یافت.
وی خواندن و نوشتن را نیز میدانست. او را از کاتبان پیامبر- صلیاللهعلیهوآلهوسلّم - شمردهاند.
شماری از نامههای پیامبر به سران قبایلی چون
بنی کلب و هم پیمانانشان
و جز آن
به دست
ثابت نگاشته شده بود.
ثابت در
نبرد بعاث، واپسین نبرد
اوس و
خزرج، حضور داشت و اسیر اوسیان شد. اما
زبیر بن ایاس بن باطا، از سران یهودیان
بنی قریظه، با پرداخت
فدیه به اوسیها او را آزاد کرد.
ثابت برای جبران این محبت زبیر، به سال پنجم ق. که
بنو قریظه از مسلمانان شکست خوردند و
زبیر بن ایاس اسیر شد، از
پیامبر خواست که او را ببخشد و مال و فرزندانش را برگرداند. رسول خدا- صلی الله علیه وآله- این درخواست را پذیرفت.
گزارشها درباره موضعگیری
ثابت پس از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم متفاوت اند؛ براساس گزارش
شیخ مفید ،
ثابت جریان تهاجم به خانه
فاطمه علیهاالسلام و قصد مهاجمان برای به آتش کشیدن آن خانه را از زبان
علی علیهالسلام شنید و با این جمله که «دستم را از دستت جدا نمیکنم تا در پیشگاهت کشته شوم» از آن حضرت اعلام پشتیبانی کرد.
در گزارشی دیگر که مجلسی در بحارالانوار آورده
ثابت از مهاجمان به خانه علی برای گرفتن بیعت شمرده شده است.
در صورت صحت این گزارش،
ثابت را باید جزو جریانی بدانیم که درصدد کسب قدرت بودند؛ اما اعتراض او به
ابوبکر مبنی بر اینکه چرا فرماندهی هیچیک از جنگها را به فردی از انصار وا نمیگذارد
، می تواند نشانه ای بر این باشد که
ثابت نمیتوانسته به جریانی که قدرت را به دست گرفتند منتسب باشد، به ویژه که با خطبه خود در
سقیفه بنی ساعده نیز در برابر جریان قدرت مقاومت کرده و از حقوق انصار دم زده بود
و پیش از آن نیز با عمر روابط نزدیکی نداشت
، به هرحال بر اثر اعتراض
ثابت، ابوبکر فرماندهی بخش انصار را در برخی لشکرکشیها به او داد و در دو جنگ با این سمت حضور داشت:نخست جنگ با طُلیحه، از مدعیان دروغین نبوت در سال ۱۱ هجری که به شکست طُلیحه و پیروانش انجامید.
دوم جنگ با مسیلمه کذّاب از دیگر مدعیان نبوت که آن نیز در سال ۱۱ و به نقلی ۱۲ هجری
اتفاق افتاد و به شکست مسیلمه و یارانش انجامید.
ثابت بن قیس در این واقعه، افزون بر فرماندهی انصار پرچم این گروه را هم به دست داشت
و شجاعت کم نظیری از خود نشان داد و در اعتراض به گریختن بعضی مسلمانان از میدان جنگ میگفت:ما همراه پیامبر این گونه نمیجنگیدیم.
ثابت در این نبرد آن قدر استقامت کرد تا کشته شد.
در برابر این گزارش تنها یعقوبی است که از حیات
ثابت در سال ۳۵ سخن میگوید. وی در بخش آغاز
خلافت حضرت امیرمؤمنان (سال ۳۵ هجری) از سخنان انصار در پیشگاه حضرت و اعلام حمایت و بیعت ایشان گزارش داده است. برپایه این گزارش،
ثابت بن قیس نخستین فرد انصاری بود که در ستایش از جایگاه حضرت علی علیهالسلام سخن گفت و ویژگیها و برتری های آن حضرت را برشمرد.
صاحب اعیان الشیعه با استناد به همین گزارش،
ثابت را از بزرگان شیعه معرفی کرده است.
این در حالی است که بیشتر منابع از کشته شدن
ثابت در سال ۱۱ یا ۱۲ هجری خبر داده اند؛ افزون بر این، در فاصله سال های ۱۲ تا ۳۵ هجری هیچ گونه خبری از زندگی
ثابت در دست نیست و غالب گزارش های موجود درباره این شخصیت، به ۱۲ سال نخست هجری مربوط است. این احتمال در میان است که میان وی و
ثابت بن قیس بن خطیم اشتباه رخ داده باشد.
مفسران از
ثابت بن قیس در
شان نزول برخی آیات یاد کردهاند. از جمله، در شان نزول آیات ۶۶
نساء و۲
و ۱۱
و ۱۳
حجرات
و آیه ۱۱ مجادله
که در باره اصلاح رفتار اجتماعی مسلمانان است، از
ثابت یاد کردهاند.
زندگی
ثابت و همسرش جمیله با اختلاف و درگیری همراه بود و جمیله به عللی که برخی آن را بدخلقی
یا حتی زشترویی
ثابت میدانند ناشزه شده بود و به درخواست های
ثابت اعتنا نمیکرد.
طبق برخی از تفاسیر و برپایه روایتی غیر مشهور از ابوروق آیه ۳۴ نساء
در این زمینه نازل شد و دستوراتی را در خصوص زنان ناشزه بیان کرد و مردان را از ستم به زنان بازداشت
:«اَلرِّجالُ قَوّامونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّه بَعضَهُم عَلی بَعضٍ وبِما اَنفَقوا مِن اَمولِهِم فالصّلِحتُ قنِتتٌ حفِظتٌ لِلغَیبِ بِما حَفِظَ اللّهُ والّتی تَخافونَ نُشوزَهُنَّ فَعِظوهُنَّ واهجُروهُنَّ فِی المَضاجِعِ واضرِبوهُنَّ فَاِن اَطَعنَکُم فَلا تَبغوا عَلَیهِنَّ سَبیلاً اِنَّ اللّهَ کانَ عَلِیًّا کَبِیرا».
با ادامه اختلاف در زندگی
ثابت، همسرش از او نزد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم شکایت کرد و خواهان جدایی از او شد. آن حضرت نیز جدایی از
ثابت را منوط به بازگرداندن باغی دانست که به عنوان مهریه در اختیار او بود.
ثابت بن قیس باغش را پس گرفت و همسرش از او جدا شد.
طبرسی و
طبری این
طلاق را اولین
طلاق خلع در اسلام دانسته اند.
منابعی که به موضوع طلاق همسر
ثابت اشاره کردهاند درباره نام همسر
ثابت آرای متفاوتی دارند؛ عمده منابع از جمیله
و برخی نیز از حبیبه
و زینب
یاد کرده اند.
برخی از مفسران نزول قسمتی از آیه ۲۲۹ بقره
را بر پایه روایتی از ابن جریح درباره
ثابت بن قیس و
طلاق همسرش میدانند.
خداوند در این آیه پس گرفتن مهر را تنها در صورتی جایز میداند که زن علاقه ای به ادامه زندگی زناشویی نداشته باشد و زوجین از آن بترسند که در صورت ادامه زندگی بر اثر اختلاف و درگیری میان خود، حدود الهی را زیر پا گذارند. در این صورت زن میتواند پس از بازگرداندن مهر خود از شوهر طلاق بگیرد:«... ولا یَحِلُّ لَکُم اَن تَأخُذوا مِمّا ءاتَیتُموهُنَّ شَیًٔا اِلاّ اَن یَخافا اَلاَّ یُقیما حُدودَ اللّهِ فَاِن خِفتُم اَلاَّ یُقیما حُدودَ اللّهِ فَلا جُناحَ عَلَیهِما فیمَا افتَدَت بِهِ تِلکَ حُدودُ اللّهِ فَلا تَعتَدوها ومَن یَتَعَدَّ حُدودَ اللّهِ فَاُولئِکَ هُمُ الظّلِمون».
در آغازین سال های هجرت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به
یثرب ، یهود به انگیزه های مختلف با مسلمانان به رویارویی میپرداختند. در یکی از این رویاروییها که به مجادله انجامید،
ثابت بن قیس با مردی از یهود روبه رو شد و آن دو در خصوص میزان فرمانپذیری از دستورات خداوند به یکدیگر فخر میفروختند و هر یک خود را نسبت به پذیرش فرمان های الهی مطیع تر میشمرد. طبق روایت سدّی در پی این مجادله و تفاخر، آیه ۶۶ نساء
نازل شد
:«ولَو اَنّا کَتَبنا عَلَیهِم اَنِ اقتُلوا اَنفُسَکُم اَوِ اخرُجوا مِن دِیرِکُم ما فَعَلوهُ اِلاّ قَلیلٌ مِنهُم ولَو اَنَّهُم فَعَلوا ما یوعَظونَ بِهِ لَکانَ خَیرًا لَهُم واَشَدَّ
تَثبیتا؛ اگر ما بر آنان مقرر میداشتیم که خود (یکدیگر) را بکشید یا از خانه های خویش بیرون شوید جز اندکیشان چنین نمیکردند و اگر پندی را که به آنان داده میشد به کار میبستند همانا برایشان بهتر و استوارتر بود».
گزارشهایی که ذیل آیه ۱۴۱ انعام
دیده میشود، علاقه
ثابت را به بخشش نشان میدهد. او هنگام چیدن محصول خرما از نخلستان خود، همه آن را به دیگران بخشید و برای خانواده اش نبرد. در پی این زیاده روی، این آیه فرود آمد:«... کُلوا مِن ثَمَرِهِ اِذا اَثمَرَ وءاتوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ و لاتُسرِفوا اِنَّهُ لا یُحِبُّ المُسرِفین؛ از میوه آن، هنگامی که به ثمر مینشیند، بخورید و حق آن را هنگام چیدن بپردازید و
اسراف نکنید که خداوند اسراف کنندگان را دوست ندارد».
این آیه، چنین بخششی را اسراف و
حرام شمرد و به مسلمانان از جمله
ثابت فرمان داد تا با اصلاح رفتار خود، از هر گونه اسرافی بپرهیزند. این در حالی است که سوره
انعام،
مکی است و ازاینرو باید ارتباط آیه را با
ثابت از باب تطبیق آیه بدانیم. گرچه
ابن عباس و قتاده این آیه را مدنی میدانند
، سدّی تصریح دارد که آیه فوق مکی است.
بنابر نقل مشهور هنگامی که هیئت بنوتمیم به مدینه نزد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم آمدند عمر و ابوبکر در کنار پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم درباره اینکه کدام یک از اعضای هیئت با پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم مذاکره کنند اختلاف کردند و این گونه بود که در حضور پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم صدایشان بلند شد و در پی آن آیه ۲ حجرات
نازل شد
تا آنان را از این کار برحذر دارد و آن را مایه نابودی کردار آنها بداند:«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتَرفَعوا اَصوتَکُم فَوقَ صَوتِ النَّبیِّ ولا تَجهَروا لَهُ بِالقَولِ کَجَهرِ بَعضِکُم لِبَعضٍ اَن تَحبَطَ اَعملُکُم و اَنتُم لاتَشعُرون». در آیه بعدی خداوند افرادی را میستاید که نزد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم آرام سخن میگویند و آنان را شایسته آمرزش و پاداش بزرگ میداند:«اِنَ الَّذینَ یَغُضّونَ اَصوتَهُم عِندَ رَسولِ اللّهِ اُولئِکَ الَّذینَ امتَحَنَ اللّهُ قُلوبَهُم لِلتَّقوی لَهُم مَغفِرَةٌ و اَجرٌ عَظیم».
این در حالی است که در روایت دیگری گزارش شده که با نزول این آیات،
ثابت بن قیس که به سبب ضعف شنوایی نزد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم نیز بلند سخن میگفت گمان کرد که روی سخن آیات با اوست، از این رو خود را در منزل حبس کرد و بیرون آمدن خود را به رضایت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم از او مشروط دانست و چون خبر آن به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم رسید از
ثابت دلجویی کرد و به او بشارت
بهشت داد.
ثابت نیز با خود عهد بست که مراقب باشد در کنار پیامبر آرام سخن بگوید.
به نظر میرسد برخی مفسران از ضعف شنوایی استفاده کردهاند تا توجه مخاطبان را از مشاجره ابوبکر و عمر به ماجرای
ثابت معطوف دارند.
براساس گزارش های ذیل آیه ۱۱ حجرات،
ثابت به سبب ضعف شنوایی همواره در مسجد کنار پیامبر مینشست تا گفتار آن حضرت را به راحتی بشنود. یک بار که دیرتر به مسجد آمد، جایی برایش نمانده بود، از همین رو از میان مردم بهسختی گذشت تا به جایگاه همیشگی اش برسد. مردی که نمیخواست
ثابت پیش تر برود، به او گفت:جایت را یافتی، بنشین!
ثابت خشمگین پشت سر آن مرد نشست و پرسید:این مرد کیست؟ خود مرد گفت:من فلانی ام.
ثابت به تمسخر از مادر آن مرد با لقبی بد که در جاهلیت گفته میشد یاد کرد. مرد شرمسار سر به زیر افکند.
پس از این، آیه ۱۱ حجرات
نازل شد:«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا یَسخَر قَومٌ مِن قَومٍ عَسی اَن یَکونوا خَیرًا مِنهُم ولا نِساءٌ مِن نِساءٍ عَسی اَن یَکُنَّ خَیرًا مِنهُنَّ ولا تَلمِزُوا اَنفُسَکُم ولا تَنابَزُوا بِالاَلقبِ بِئسَ الاِسمُ الفُسوقُ بَعدَ الایمنِ ومَن لَم یَتُب فَاُولئِکَ هُمُ الظّلِمون؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! نباید گروهی از مردان شما گروهی دیگر را مسخره کنند. شاید آنها از اینها بهتر باشند و نه زنانی زنان دیگر را. شاید آنان بهتر از اینان باشند و یکدیگر را مورد طعن و عیبجویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید. بسیار بد است که بر کسی پس از ایمان نام کفرآمیز بگذارید و آنها که توبه نکنند ستمگرند».
در گزارش دیگری آمده است که آیه ۱۳ حجرات
درباره این سخن
ثابت که به کسی گفت:«ابن فلان» نازل شد. پیامبر پس از شنیدن این سخن از گوینده آن پرسید.
ثابت نیز خود را گوینده آن کلام زشت معرفی کرد. پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم از او خواست تا به چهره های مردم بنگرد. سپس از او پرسید که در این چهرهها چه میبیند؟
ثابت مردم حاضر در مجلس را به سفید و سرخ و سیاه قسمت کرد. پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم نیز در پاسخ
ثابت فرمود که مردم را فقط باید به دین و
تقوا از یکدیگر برتری داد.
در این باره این آیه فرود آمد:«یاَیُّهَا النّاسُ اِنّا خَلَقنکُم مِن ذَکَرٍ و اُنثی و جَعَلنکُم شُعوبًا وقَبائِلَ لِتَعارَفوا اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ اللّهِ اَتقکُم اِنَّ اللّهَ عَلیمٌ خَبیر؛ ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. گرامی ترین شما نزد خدا پارساترین شماست. خداوند دانا و آگاه است».
ابن حبیب بغدادی این درگیری را بین
ثابت و
عمربن خطاب میداند و به نزول آیه ۱۱ حجرات
درباره او اشاره کرده است. در آنجا
ثابت بن قیس عمربن خطاب را به سبب داشتن مادری که از سیاهان حبشی بود با عبارت یابن السوداء (ای پسر آن زن سیاه) مسخره کرد.
فخررازی نیز ماجرای توهین
ثابت به یکی از
صحابه را در دومین شأن نزولی که برای آیه ۱۱ مجادله
آورده از ابن عباس نقل میکند و به ضعف شنوایی
ثابت و برخوردی اشاره میکند که پیش آمده بود و میگوید:دیگران راه را برای
ثابت برای نزدیک شدن به پیامبر گشودند؛ اما برخی فضا را بر او تنگ کردند و سخنانی میان
ثابت و آنها درگرفت و در پی آن آیه ۱۱ مجادله
نازل شد
:«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِذا قیلَ لَکُم تَفَسَّحوا فِی المَجلِسِ فَافسَحوا یَفسَحِ اللّهُ لَکُم و اِذا قیلَ انشُزوا فانشُزوا یَرفَعِ اللّهُ الَّذینَ ءامَنوا مِنکُم والَّذینَ اوتُوا العِلمَ دَرَجتٍ واللّهُ بِما تَعمَلونَ خَبیر؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! چون شما را گویند که در مجلسها جای بگشایید، پس جای بگشایید، تا خدا برای شما جای بگشاید و چون شما را گویند که برخیزید برخیزید، تا خدا کسانی از شما را که ایمان آورده اند (پایه ای) و کسانی را که به ایشان دانش داده شده پایهها بالا برد و خدا بدانچه میکنید آگاه است».
(۱) اسباب النزول، الواحدی (م. ۴۶۸ق.)، به کوشش کمال بسیونی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق.
(۲) الاستیعاب، ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق.
(۳) اسد الغابه، ابن اثیر (م. ۶۳۰ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
(۴) الاصابه، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
(۵) اعیان الشیعه، سید محسن الامین (م. ۱۳۷۱ق.)، به کوشش حسن الامین، بیروت، دار التعارف.
(۶) الامالی، المفید (م. ۴۱۳ق.)، به کوشش غفاری و استاد ولی، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق.
(۷) امتاع الاسماع، المقریزی (م. ۸۴۵ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق.
(۸) انساب الاشراف، البلاذری (م. ۲۷۹ق.)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
(۹) بحار الانوار، المجلسی (م. ۱۱۱۰ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
(۱۰) البدایة و النهایه، ابن کثیر (م. ۷۷۴ق.)، بیروت، مکتبة المعارف.
(۱۱) تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون (م. ۸۰۸ق.)، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۸ق.
(۱۲) تاریخ بغداد، الخطیب البغدادی (م. ۴۶۳ق.)، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
(۱۳) تاریخ خلیفه، خلیفة بن خیاط (م. ۲۴۰ق.)، به کوشش فواز، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
(۱۴) تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، الطبری (م. ۳۱۰ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
tag dark_tagالطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۲۸۴.
(۱۵) تاریخ المدینة المنوره، ابن شبه (م. ۲۶۲ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق. تاریخ الیعقوبی، احمد بن یعقوب (م. ۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
(۱۶) التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م. ۶۰۶ق.)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ق.
(۱۷) تفسیر ثعلبی (الکشف و البیان)، الثعلبی (م. ۴۲۷ق.)، به کوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.
(۱۸) تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن)، القرطبی (م. ۶۷۱ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
(۱۹) تهذیب التهذیب، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۴ق.
(۲۰) الثقات، ابن حبان (م. ۳۵۴ق.)، الکتب الثقافیه، ۱۳۹۳ق.
(۲۱) جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۱۲ق.
(۲۲) جمهرة انساب العرب، ابن حزم (م. ۴۵۶ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
(۲۳) الدر المنثور، السیوطی (م. ۹۱۱ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق.
(۲۴) سبل الهدی، محمد بن یوسف الصالحی (م. ۹۴۲ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
(۲۵) سنن الدارقطنی، الدارقطنی (م. ۳۸۵ق.)، به کوشش مجدی الشوری، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
(۲۶) سیر اعلام النبلاء، الذهبی (م. ۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.
(۲۷) السیرة الحلبیه، الحلبی (م. ۱۰۴۴ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۰ق.
(۲۸) السیرة النبویه، ابن هشام (م. ۲۱۳ق./۲۱۸ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه.
(۲۹) سیره ابن اسحق (السیر و المغازی)، ابن اسحق (م. ۱۵۱ق.)، به کوشش زکار، قم، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، ۱۳۶۸ش.
(۳۰) شرح اصول کافی، محمد صالح مازندرانی (م. ۱۰۸۱ق.)، به کوشش سید علی عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۱ق.
(۳۱) صبح الاعشی، احمد القلقشندی (م. ۸۲۱ق.)، به کوشش زکار، دمشق، وزارة الثقافه، ۱۹۸۱م.
(۳۲) صحیح البخاری، البخاری (م. ۲۵۶ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق.
(۳۳) الطبقات الکبری، ابن سعد (م. ۲۳۰ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
(۳۴) الطبقات، خلیفة بن خیاط (م. ۲۴۰ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
(۳۵) الطرائف، ابن طاوس (م. ۶۶۴ق.)، قم، مطبعة الخیام، ۱۳۹۹ق.
(۳۶) العقد الفرید، احمد بن عبدربه (م. ۳۲۸ق.)، به کوشش مفید قمیحه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۴ق.
(۳۷) فتح الباری، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.)، بیروت، دار المعرفه.
(۳۸) الکامل فی التاریخ، علی ابن اثیر (م. ۶۳۰ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
(۳۹) مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
(۴۰) المحبر، ابن حبیب (م. ۲۴۵ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
(۴۱) المعجم الکبیر، الطبرانی (م. ۳۶۰ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
(۴۲) المغازی: الواقدی (م. ۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق.
(۴۳) المفصل، جواد علی، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۷۶م.
(۴۴) مکاتیب الرسول، احمدی میانجی، تهران، دار الحدیث، ۱۴۱۹ق.
(۴۵) المنتظم، ابن الجوزی (م. ۵۹۷ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.
(۴۶) النسب، ابن سلام الهروی (م. ۲۲۴ق.)، به کوشش مریم محمد، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
دانشنامه موضوعی قرآن کریم، برگرفته از مقاله «ثابت بن قیس بن شمّاس». حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله «ثابت بن قیس».