تگرگ
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قطرات یخ بسته
باران را تگرگ (بَرَد) گویند.
تگرگ
(در عربی:
بَرَد )، از عوارض جوّی.
تگرگ از دانه یا تکه های
یخ به
قطر ۵ تا ۵۰ میلیمتر (و گاه بیشتر) تشکیل میشود و حاصل حرکات عمودی شدید
قطرات باران در طوفانهای همراه با
رعدوبرق است که در نتیجه این حرکات،
قطرات آب بسرعت منجمد میشود. این حرکات عمودی سریع بویژه در ابرهای
کومولونیمبوس به وجود میآید. تگرگ دارای لایه های شفاف و نیمه شفاف است. فصل بارش تگرگ اغلب در بهار یا فصول انتقالی سال است، زیرا در این فصول اغتشاشات شدید جوّی زیاد است.
در
فارسی میانه ، تگرگ
به همین شکل به کار میرفته است.
ابوریحان بیرونی آن را به صورت
تَذَرْگ ضبط کرده است. امروزه در کُردی و لُری به آن تِگِر/ تَگَر،
در کرمانی تِتِرْک/ تِتِرْکو /تِغِرْس/ تِغِرْسِه،
در یزدی و خوری تَغَرْسِه/ تَغَرْسَه
و در لارستانی تَغَرْگ
می گویند.
از تلقی ایرانیان پیش از
اسلام در مورد تگرگ مطلبی در دست نداریم، جز آنکه یکی از چهار اسب گردونه
آناهیتا بوده،
به فرمان او فرو میباریده
و
باد ، آن را در همه جا میگسترانیده است.
به تگرگ هم به عنوان پدیده ای سهمگین و مخرب
و هم به عنوان منبعی برای تأمین
آب اشاره کرده اند.
بنا به
داراب نامه طرسوسی ،
به دنبال
عبادت و زاری
داراب برای بیرون رفتن از
محاصره ، تگرگی (در متن: سکنجه،
ژاله ) بارید که هریک «چندِ بیضه ای» بود و سر مردم میشکست و زره آنان را دو نیم میکرد، و در اثر آن داراب توانست از محاصره بگریزد.
عقاید دانشمندان دوره اسلامی در مورد تگرگ، همچون سایر آثار عُلْوی، به طور عمده برگرفته از آثار دانشمندان یونانی است که از ترجمه های سریانی و عربی آنها استفاده میکرده اند. مهمترین این منابع
الآثار العلوی ارسطوست که
ابن رشد آن را نقل کرده است.
بنا به نظر
ارسطو در
بهار و پاییز که همه جا یکسره سرد نیست، سرمای ابر از گرمای بیرون به عمق ابر میگریزد و این تراکم سرما سبب
انجماد و شکل گیری تگرگ میشود؛ بزرگی و کوچکی دانه آن به دو چیز بستگی دارد: قوّت یا ضعف درونی آن، و دوری و نزدیکی مکان تشکیل آن نسبت به
زمین تگرگ را
قطره بارانی منجمد شده دانسته است.
از نظر
آپولونیوس تیانایی باد ابر را میفشرد و سبب بارش باران میشود و چون سرما در هوا بر آن غلبه میکند،
قطرات باران منجمد و تبدیل به تگرگ میشوند. کوچکی و بزرگی دانه تگرگ به علت زیادی یا کمی آب موجود در آن است که این زیادی و کمی بر اثر شدت و ضعف باد به وجود میآید.
کندی (متوفی نیمه دوم سده سوم)،
مطهربن طاهر مقدسی (سده چهارم)
و
حسین بن بهلول (سده چهارم)
کمابیش آرای ارسطو را بازگو کرده اند.
ابن سینا در کتابهایش آرای ارسطو و مشاهدات خود را بیان، و در عین حال آرای مستقلی نیز عرضه کرده است. او باد را از اسباب تشکیل تگرگ دانسته است؛ باد سردی که
ابر گرم نزدیک به زمین را جمع و اجزای آن را با سرما منجمد میکند. تگرگ در تابستان کم میشود، چون بخار مرطوب سنگین در این فصل کم است. در
زمستان نیز تگرگ کم میشود، زیرا ابر منجمد میگردد.
ابوریحان بیرونی
بر خلاف نظریه ارسطویی رایجِ روزگار خویش، نه پدیده های جوّی، که برجها را سبب آثار علوی میداند، چنانکه
برج حَمَل را «کننده رعد و باران و تذرگ» دانسته است. از دانشمندان سپسین،
شهمردان بن ابی الخیر (متوفی پس از ۴۷۵)،
ابوحاتم مظفربن اسماعیل اسفزاری (همعصر او)
و
ابن سَهْلان ساوی (نیمه نخست سده ششم)
آرایی ارسطویی و مشابه هم عرضه کرده اند (اخوان الصفا، سده چهارم،
ابوالبرکات بغدادی ، متوفی ۵۴۵ و
زکریا قزوینی ، متوفی ۶۸۲،).
محمدبن محمودبن احمد طوسی (نیمه دوم سده ششم) نیز از جمله کسانی بود که بر نقش باد در تشکیل تگرگ تأکید داشت. به عقیده او،
برف بخاری (ابری) است که در هوا سرد شده است و اگر هوا متحرک باشد و آن را بگرداند، تبدیل به تگرگ میشود.
شرف الدین محمد مسعودی مروزی (نیمه دوم سده ششم)
نیز پیرو نظریات ارسطو بود.
حسینی اصفهانی (نیمه دوم سده نهم)
و مؤلف گمنام رساله در شناخت کاینات جوّ و طبقات هوا و خاک
ــ که به نام
شاه عباس اول صفوی (حک: ۹۹۶ـ ۱۰۳۸) تألیف شده است ــ نیز سخنان مسعودی مروزی را تکرار کرده اند.
محمدبن محمود شمس الدین آملی (سده هشتم) نظر تازه ای داده است: اگر بخار بالا رود و سرمای شدیدی بدان عارض شود، چنانکه به تمامی اجزای آن بخار، پیش از
اجتماع آن، برسد برف خواهد بارید، و اگر پس از اجتماع اجزای آن برسد، تگرگ خواهد بارید و به واسطه حرکت، شکلی مدور مییابد.
صدرالدین شیرازی (۹۷۹ـ۱۰۵۰) مشابه آرای شمس الدین آملی را با تفصیل بیشتر باز گفته است.
در منابع دوره اسلامی، برای دو سنگ خواصی مرتبط با تگرگ قائل شده اند: حجرالبَرَد، سنگی که تگرگ از آن میگریزد و در ایام تگرگ برای جلوگیری از بارش و زیان آن برای کشاورزی، آن را در محل بلندی میآویزند، و آن را بزرگ (تَزَرْگ) مُهره نیز خوانده اند
سنگ باران/ حجر مَطَر که نوشتهاند میتواند باران و برف و باد و تگرگ به وجود بیاورد و جماعتی از ترکان آنقدر در کاربرد آن مهارت دارند که در هر فصلی با آن باران و برف و باد و تگرگ به وجود میآورند.
مردم
خراسان بر این باورند که برای جلوگیری از ریزش تگرگ، باید دانه تگرگی در دهان گذارد و نجویده بلعید یا دانه تگرگی را به نیت «کلید کردن» ریزش آن، در کلیددان کنار در انداخت.
واژه بَرَد در
قرآن نیز به کار رفته است.
خوردن تگرگ
مکروه است. جهت
نهی از آن در
روایت،
نقمت و
عذاب بودن
نزول آن به
صریح آیه شریفه"... فَیُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشَاءُ... "
بیان شده است.
از تگرگ در
زبان عربی با واژههایی گوناگون مانند بَرَد،
حَبّ الغَمام، حَبّ المُزْن و حَبّ قُرّ
یاد میشود که از میان آنها تنها واژه «بَرَد» در
قرآن به کار رفته است. (
نور /۲۴، ۴۳) بَرَد از ریشه «ب ر د» به معنای سرماست؛
اما برخی وجه نامگذاری تگرگ به بَرَد را آن دانستهاند که تگرگ مانند سوهان (مِبْرَد) لایه روی
زمین را میکَند.
در
قرآن کریم تنها یک بار در
آیه ۴۳ نور/۲۴ سخن از تگرگ به میان آمده است. البته بر اساس قولی شاذّ مقصود از سنگی که از
ترس خدا فرود میآید، در آیه ۷۴ بقره/۲، تگرگ است که از ابر فرود میآید.
در
آیات پیش از آیه ۴۳ نور بیان شده است که
خداوند نور معرفت خود را به
مؤمنان اختصاص میدهد. سپس در آیه ۴۳ با ذکر نظیری، به علت اختصاص مزبور یعنی وابسته بودن آن به خواست و
مشیت الهی اشاره شده است، زیرا خداوند هرگاه بخواهد از
آسمان باران فرو میفرستد که در آن فوایدی برای
انسانها و
حیوانات اهلی و
باغ و
بستانهای آنان است و هرگاه بخواهد تگرگ نازل میکند که باغ و بستانها را نابود کرده، چه بسا موجب کشته شدن انسانها و حیوانات اهلی میشود؛ تگرگی که نزدیک است نور برق آن چشمها را ببرد:
«... فَتَرَی الوَدقَ یَخرُجُ مِن خِللِهِ و یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِن جِبال فیها مِن بَرَد فَیُصیبُ بِهِ مَن یَشاء ویَصرِفُهُ عَن مَن یَشاء یَکادُ سَنا بَرقِهِ یَذهَبُ بِالاَبصر».
اختلاف در اعراب واژههای این آیه، به ویژه با سه بار تکرار شدن کلمه «مِنْ»
و ذکر
کوهها (
جبال) در آن موجب شده تا مفسران معانی گوناگونی را برای آیه ارائه دهند که عمده آنها سه معناست:
خداوند تگرگهایی را که پیش از فرود آمدن به صورت متراکم در
ابرها وجود دارند از جهت تراکم و کثرت به کوههایی تشبیه کرده که تگرگ از آنها نازل میشود.
در تفسیر علمی این آیه نیز گفته شده که پس از اختراع هواپیما و امکان پروازهای بلند، انسان توانست ابرهای مرتفع را که به صورت پردههای بافته شده از
یخ هستند، مشاهده کند و پیش از آن کسی از وجود یخ یا
برف و تگرگ در ابرهای آسمان خبر نداشت. این امر پس از مشاهده مستقیم و محاسبات ترمودینامیک مکشوف شد.
در آسمان کوههایی از جنس تگرگ وجود دارد که تگرگ از آنها فرود میآید.
علامه مجلسی گفته است: ظاهر روایات فراوانی بر این قول دلالت دارد و هیچ دلیل قاطعی بر نفی آن نیست.
بر اساس روایتی از
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله)، ابرها مانند
غربالی تگرگهای آسمان را
آب کرده و آن را به صورت باران نازل میکنند تا آسیبی به انسانها نرسد و تگرگی که فرود میآید
عذابی الهی است که این غربال آن را به صورت باران در نیاورده است.
به نظر میرسد میان دو قول یاد شده تفاوتی جدّی وجود ندارد و میتوان آنها را باهم جمع کرد؛ ولی در این میان قول عجیبی نیز نقل شده که بر اساس آن در آسمان کوههایی هستند که در آن کوهها تگرگ وجود دارد.
خداوند از آسمان به اندازه کوههایی، تگرگ فرود میآورد.
بسیاری از مفسران، یاد کردن خداوند از تگرگ و به میان نیاوردن نامی از برف را با وجود آنکه بارش برف در مجموع بیش از تگرگ است از این رو دانستهاند که مخاطبان
قرآن تگرگ را میشناختند؛ ولی با برف آشنا نبودند، زیرا در سرزمینهای آنان برف نمیبارید.
نقل شده که
ابن عباس گفته است: من هرگز برف را ندیدهام.
البته برخی احتمال دادهاند «بَرَد» در قرآن کریم به هر دو معنای تگرگ و برف به کار رفته باشد.
گرچه در قرآن با صرف نظر از احتمال مزبور، به صراحت نامی از برف به میان نیامده؛ ولی در
تفسیر آیاتی از قرآن، اقوال و روایاتی وجود دارد که در آنها از برف سخن رفته است:
۱. یکی از عذابهای
فرعونیان که در قرآن با واژه «رِجْز» از آن یاد شده (
اعراف /۷، ۱۳۴ـ۱۳۵) در روایاتی برف
یا برف سرخ
دانسته شده است.
۲. عذاب یاد شده در آیه ۱۲
دخان /۴۴ برف دانسته شده است.
۳. در بیان مقصود از «
رزق» در آیه «و فِی السَّماءِ رِزقُکُم و ماتوعَدون» (
ذاریات /۵۱، ۲۲) از برف نام برده شده است.
۴. مقصود از «رسّ» در ترکیب «
اصحاب الرسّ» (
فرقان /۲۵، ۳۸) که به یکی از اقوام عذاب شده اشاره دارد، برف متراکم در کوهها دانسته شده است.
۵. «
غسّاق» که یکی از عذابهای آخرت است (
ص /۳۸، ۵۷) برف سردی دانسته شده که سرمای آن در نهایت شدت است و گفته شده: سرمای این برف اشخاص را میسوزاند، چنانکه
آتش، با گرما میسوزاند.
گفتنی است که در موارد یاد شده، از واژه «
ثَلْج» استفاده شده که ممکن است مقصود برخی از صاحبان اقوال مزبور از این واژه یخ باشد نه برف، زیرا ثَلْج در
لغت هم به معنای برف به کار رفته است و هم به معنای یخ.
(۱) ژاله آموزگاریگانه، تاریخ اساطیری ایران.
(۲) محمدتقی ابراهیم پور، واژه نامه کردی ـ فارسی.
(۳) ابن رشد، رسائل ابن رشد.
(۴) ابن سهلان ساوی، الرساله السنجریه فی الکائنات العنصریه.
(۵) ابن سینا، الشفاء، الطبیعیات، ج ۲، الفن الخامس: المعادن و الا´ثار العلویه، چاپ ابراهیم مدکور، قاهره ۱۳۸۵/ ۱۹۶۵، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
(۶) ابن سینا، طبیعیات دانشنامه علائی، تهران ۱۳۵۳ ش.
(۷) ابن سینا، قراضه طبیعیات، با مقدمه و حواشی و تصحیح غلامحسین صدیقی، تهران ۱۳۳۲ ش.
(۸) ابن سینا، النجاه من الغرق فی بحر الضلالات،.
(۹) ابوحاتم اسفزاری، رساله آثار علوی.
(۱۰) ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعه التنجیم.
(۱۱) ایرج افشار، واژه نامه یزدی.
(۱۲) احمد اقتداری، فرهنگ لارستانی.
(۱۳) المپیودورس، تفسیر المفیدوروس لکتاب ارسطاطالیس فی الا´ثار العلویه، نقل حنین بن اسحاق و اصلاح اسحاق بن حنین، در شروح علی ارسطو مفقوده فی الیونانیه و رسائل اخری.
(۱۴) اوستا، یشت ها، گزارش پورداود.
(۱۵) حمید ایزدپناه، فرهنگ لری.
(۱۶) بلینوس، سرّالخلیقه و صنعه الطبیعه: کتاب العلل.
(۱۷) بندهش، (گردآوری) فرنبغ دادگی، ترجمه مهرداد بهار، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۱۸) ابوالقاسم پورحسینی، فرهنگ لغات و اصطلاحات مردم کرمان.
(۱۹) تئوفراستوس، کتاب الا´ثار العلویه لثاوفرسطس، در مجله تاریخ العلوم العربیه و الاسلامیه.
(۲۰) ابراهیم جعفرپور، اقلیم شناسی.
(۲۱) حسین بن بهلول، کتاب الدلائل.
(۲۲) غیاث الدین علی حسینی اصفهانی، دانش نامه جهان.
(۲۳) رساله در شناخت کاینات جوّ و طبقات هوا و خاک.
(۲۴) ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان.
(۲۵) محمدبن محمود شمس الدین آملی، نفائس الفنون فی عرایس العیون.
(۲۶) شهمردان بن ابی الخیر، نزهت نامه علائی.
(۲۷) محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، شرح الهدایه الاثیریه.
(۲۸) محمدبن حسن طرسوسی، داراب نامه طرسوسی.
(۲۹) محمدبن محمود طوسی، عجایب المخلوقات، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ ش.
(۳۰) بهرام فره وشی، واژه نامه خوری.
(۳۱) محمدرضا کاویانی و بهلول علیجانی، مبانی آب و هواشناسی.
(۳۲) یعقوب بن اسحاق کندی، رسائل الکندی الفلسفیه.
(۳۳) محمدبن مسعود مسعودی مروزی، رساله ای درباره آثار علوی.
(۳۴) مطهربن طاهر مقدسی، آفرینش و تاریخ، مقدمه.
(۳۵) دیوید نیل مکنزی، فرهنگ کوچک زبان پهلوی.
(۳۶) محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، تنسوخ نامه ایلخانی.
(۱). بحارالانوار، المجلسی (م. ۱۱۱۰ ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق.
(۲). تاج العروس، الزبیدی (م. ۱۲۰۵ ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ ق.
(۳). التبیان، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۴). تفسیر الصافی، الفیض الکاشانی (م. ۱۰۹۱ ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۲ ق.
(۵). تفسیر العیاشی، العیاشی (م. ۳۲۰ ق.)، به کوشش رسولی محلاّتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه.
(۶). تفسیر غریب القرآن الکریم، الطریحی (م. ۱۰۸۵ ق.)، به کوشش محمد کاظم، قم، زاهدی.
(۷). تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر (م. ۷۷۴ ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۹ ق.
(۸). جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق.
(۹). الجامع لاحکام القرآن، القرطبی (م. ۶۷۱ ق.)، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷ ق.
(۱۰). الجواهر الحسان، الثعالبی (م. ۸۷۵ ق.)، به کوشش ابومحمد الغماری، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۶ ق.
(۱۱). الدرالمنثور، السیوطی (م. ۹۱۱ ق.)، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ ق.
(۱۲). الصحاح، الجوهری (م. ۳۹۳ ق.)، به کوشش عبدالغفور، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ ق.
(۱۳). فتح القدیر، الشوکانی (م. ۱۲۵۰ ق.)، بیروت، دارالمعرفه.
(۱۴). فرهنگ الفبایی الرائد، جبران مسعود، ترجمه:انزابی نژاد، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۸۳ ش.
(۱۵). فرهنگ فرزان، سید حمید طبیبیان، فرزان، ۱۳۷۸ ش.
(۱۶). فرهنگ لاروس، خلیل جدّ، ترجمه:سید حمید طبیبیان، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۶ ش.
(۱۷). الکشاف، الزمخشری (م. ۵۳۸ ق.)، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ ق.
(۱۸). لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق.
(۱۹). مجمع البحرین، الطریحی (م. ۱۰۸۵ ق.)، به کوشش محمود عادل و احمد حسینی، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۸ ق.
(۲۰). مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.
(۲۱). مجموعه آثار، مهدی بازرگان، تهران، بنیاد فرهنگی بازرگان، ۱۳۷۷ ش.
(۲۲). المصباح المنیر، الفیومی (م. ۷۷۰ ق.)، قم، دارالهجرة، ۱۴۰۵ ق.
(۲۳). معارف قرآن، محمد تقی مصباح، قم، در راه حق، ۱۳۷۳ ش.
(۲۴). مفردات، الراغب (م. ۴۲۵ ق.)، به کوشش صفوان داودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ ق.
(۲۵). المیزان، الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق.
(۲۶). النکت والعیون، الماوردی (م. ۴۵۰ ق.)، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۲ ق.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائره المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تگرگ»، شماره۳۸۱۴. دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله تگرگ، ج۸، ص۶۱۲. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۲، ص۶۱۱.