تکرار در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
گروهی از
قرآنپژوهان تکرار در
قرآن را نمیپذیرند و در مقابل، گروهی آن را پذیرفته و آن را جلوه ای جدید از
اعجاز اسلوبی
قرآن میشمارند.
تَکرار (به فتح تاء) از ماده «ک ر ر» به معنای باز گرداندن قول یا فعلی
برای بار دوم
و مصدر غیر قیاسی باب تفعیل است.
برخی معتقدند همان مصدر قیاسی باب «تفعیل» است که «الف» آن عوض از «یاء» است.
تکرار در اصطلاح
علمای بلاغت عبارت است از دلالت دوباره لفظ بر معنا با تکرار آن
و در
قرآن پژوهی از اسلوب های بلاغی
قرآن به شمار می آید
و ناظر به آیاتی است که لفظ، عبارت یا معنایی از آن در آیات دیگر به نحوی تکرار شده اند؛ کم باشد یا زیاد و تکرار با
عین عبارت باشد یا با اختلافی اندک و در یک
سوره باشد یا چند سوره.
در پژوهش های
قرآنی این بحث با عناوینی گونه گون مطرح می شود که برخی از آن عناوین کاربرد بیشتری دارد؛ عناوینی چون التکرار
، الترداد
، التصریف
، متشابه
القرآن ، آیات المشتبهات
و الاشباه.
برخی نیز نمونه هایی از این بحث را با عنوان عام تر «مشکل
القرآن» مطرح ساخته اند.
بعضی از پژوهندگان بلاغت و
علوم قرآن از تکرار به «ترداد» یا «تردید» تعبیر کرده اند، چنان که
جاحظ در
البیان والتبیین مبحثی را با این نام گشوده، می گوید:قد رأیناالله عزوجل ردّد ذکر قصة
موسی و
هود و
هارون و....
سیوطی «تردید» را قسمی از تکرار دانسته، معتقد است وقتی لفظی دو بار تکرار شود و بار دوم متعلق به معنایی غیر از معنای اول باشد در این صورت تردید صورت گرفته است؛ مانند آیه «فَبِاَیِّ ءالاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبان»که ۳۱ بار در
سوره الرحمن تکرار شده و هر بار به مضمون آیه قبل از خودش تعلق گرفته است.
تصریف از ماده «ص ر ف» به معنای باز گرداندن چیزی از حالتی به حالتی یا تبدیل آن به چیز دیگر است.
در تعریف تصریف
قرآنی گفته اند که تصریف آیات عبارت است از تنوع بخشیدن و ارائه آن به طرق و صورت های گوناگون بر حسب سیاقی که آن آیات در آن واقع شده اند؛ همچنین تنوع بخشیدن به معانی و اسلوب ها و انتقال از یک معنا به معنای دیگر و از یک اسلوب به اسلوب دیگر و نیز تفنن در ادای یک معنا با الفاظ و طرق متعدد را تعریف آیات گویند که
قرآن کریم این شیوه را برای بیان اصول عقیده و ارائه ادله آن و نیز بیان قصص و امثال و
ترغیب و
ترهیب و
وعد و
وعید و دیگر موضوعات به کاربرده است.
از نمونه های تصریف در معانی می توان به تصریف قصه های
حضرت موسی و
نوح اشاره کرد که در
قرآن کریم در سوره های متعدد و با سبک های مختلف ارائه شده اند.
تصریف و تغییر سبک سخن از اقسام بلاغت و از ویژگی های سبک
قرآنی و فنی از
فنون اعجاز آن است.
تصریف را در معنای مورد بحث
قرآن کریم نیز به کاربرده است:«ولَقَد صَرَّفنا لِلنّاسِ
فی هذا القُرءان...
جمعی از مفسران«صَرَّفنا»را به معنای برگرداندن و تکرار با بیان و سبک های مختلف دانسته اند.
کاربران واژه تصریف به ادله ای چون
قرآنی بودن این واژه، توهم زیادت و بی فایده بودن، قبح و کراهت و دلزدگی و ملالت از واژه تکرار و نیز اینکه تکرارهای
قرآن به واقع تکرار نیستند و در هر یک اهداف و اغراض متعالی فراتر از یک تکرار متعارف نهفته است، به استعمال اصطلاح تصریف به جای تکرار توصیه می کنند.
دو اصطلاح
تکرار و متشابه پرکاربردترین عناوین به کار رفته در این بحث اند و از این رو، متشابه و مشتقات آن (مشتبهات، الاشباه) رواج و شهرت بیشتری دارد.
متشابه بر مشابهت چیزی با چیزی دلالت می کند.
ابن منادی (م. ۳۳۶ ق.) از پیشگامان تألیف در متشابه
القرآن با گسترش دادن دایره کاربرد این واژه، برای متشابه انواع مختلفی بیان کرده است.
روشن است که مستند ابن منادی در این توسعه، همان ریشه لغوی متشابه است که هر مشابهتی را که موجب ابهام و اشکال شود در بر می گیرد؛ اما دیگر مصنفان
علوم قرآنی عمدتاً دو نوع متشابه را مطرح کرده اند:متشابه در برابر محکم و نیز متشابه در معنای مورد بحث که از آن به متشابه لفظی تعبیر می کنند.
متشابه لفظی را به آوردن یک سخن در صورت های گوناگون و فواصل مختلف تعریف کرده اند: هو إیراد القصة الواحدة
فی صور شتی و فواصل مختلفه.
مراد از قصه در این تعریف خصوص قصص
قرآنی نیست، بلکه بر اساس معنای لغوی
آن هر امر و موضوعی به طور مطلق است، چنان که این معنا از شواهدی که آنان برای قصه ذکر کرده اند به دست می آید.
سخن درباره پیشینه دقیق این بحث به دلیل نبودن اخبار قطعی، دشوار است. بر اساس پاره ای روایات، بعضی از
زنادقه در محضر
امام حسن مجتبی (علیهالسلام) وجود تکرار در
سوره کافرون را مورد نقد قرار دادند و امام با پاسخی مستدل خدشه آنان را به ساحت
قرآن ناروا دانستند.
افزون بر این، می توان گفت نخستین پدیدآورندگان این
علم، قاریان بودند که در آغاز برای آسان شدن حفظ الفاظ مشابه، به این بحث اهتمام ورزیده، کتاب هایی نوشتند؛ نخستین تألیف به جا مانده از
ابوالحسن علی بن حمزه کسایی (م. ۱۷۹ ق.) از قرای سبعه با نام مشتبهات
القرآن است که به گردآوری
آیات متشابه لفظی اختصاص یافته است.
از گفتگوی ابن منادی (م. ۳۳۶ ق.) با
ابوالحسن ادریس (م. ۲۹۲ - ۲۹۳ ق.) از پیشوایان
علم قرائت و شاگرد
خلف بن هشام (م. ۲۲۹ ق.) از قرای عشره چنین برمی آید که فرّاء (م. ۲۰۷ ق.) کتابی در این زمینه داشته است؛ آن گاه ابن منادی از کتاب های خلف ابن هشام،
صاحب بن عبدان ،
ابو موسی الزرقی که از قاریان بودند نام می برد که وی بر این کتاب ها دست یافته است.
سپس عده ای در تألیف متشابه
القرآن افراط کرده دامنه آن را به طور اغراق آمیزی گسترش دادند و از تکرار پاره ای کلمات نظیر مَن، مِن، ما، لن، کیف و حتی فراتر از این تعداد تکرارهایی از نوع تکرار دو کلمه متقارن و کنار هم سخن راندند.
رفته رفته شیوه دیگری در تصنیف آیات متشابه به کار گرفته شد و آن روش جمع آیات متشابه بر اساس هر سوره به ترتیب مصحف شریف بود که نوع «سوری» نام گرفت، بر خلاف نوع «ابوابی» که یک آیه یا عبارت
قرآنی بدون توجه به ترتیب سوره انتخاب و آیات متشابه در ذیل آن آورده می شد که مشتبهات
القرآن کسایی از این نوع است. ابن منادی این دو نوع را در دو فصل جداگانه در کتابش آورده است.
در مرحله نهایی تکامل این
علم، همت گروهی از
علما به توجیه و بیان سبب و حکمت آیات متشابه از جهت موارد اشتراک و افتراق آیات معطوف شد و به این ترتیب تحولی بزرگ در این
علم پدیدار گردید که افزون بر زدودن پندارهای اشکال و ضعف و خطا از ساحت
قرآن به کشف جلوه جدیدی از اعجاز اسلوبی
قرآن انجامید.
کتب متشابه
القرآن بر اساس سیر تطور چند دسته اند:
کتاب هایی که تنها به گردآوری
آیات متشابه پرداخته و عمدتاً برای تسهیل
حفظ قرآن توسط قاریان نوشته شده اند.
افزون بر کتاب مشتبهات
القرآن کسایی و متشابه
القرآن العظیم ابن منادی و کتبی که ذکر آن ها گذشت، از نگاشته های عصر حاضر نیز می توان این کتاب ها را نام برد:
أ. دلیل المتشابهات اللفظیة
فی القرآن الکریم اثر محمد بن عبداللّه الصغیر؛
ب. دلیل الحیران
فی متشابهات
القرآن اثر عبد المنعم کامل شعیر؛
ج. اغاثة اللهفان
فی ضبط متشابهات
القرآن اثر عبداللّه عبدالحمید الوراقی؛
د. المختصر المفید
فی متشابهات
القرآن المجید اثر سعاد عبد الفتاح ابراهیم؛
ه. هدایة الحیران
فی متشابه الفاظ
القرآن اثر احمد عبد الفتاح الزواوی.
کتاب هایی که آیات متشابه
قرآن را به نظم در آورده اند؛ مانند:
أ. هدایة المرتاب و غایة الحفاظ و الطلاب
فی تبیین متشابه الکتاب اثر
علم الدین علی بن محمد سخاوی (م. ۶۴۳ ق.)؛
ب. تتمة البیان لما اشکل من متشابه
القرآن اثر عبد الرحمن بن اسماعیل مقدسی معروف به
ابی شامه (م. ۶۶۵ ق.) که شاگرد سخاوی است؛
ج. منظومه محمد بن مصطفی الخضری الدمیاطی (م. ۱۲۸۷ ق.).
کتاب هایی که به توجیه متشابه
القرآن اختصاص دارند؛ مانند:
أ. البرهان
فی توجیه متشابه
القرآن لما فیه من الحجة و البیان اثر محمود بن حمزه بن نصر کرمانی (م. ۵۰۵ ق.) که با نام اسرار التکرار نیز به چاپ رسیده است؛
ب. درة التنزیل و غرة التأویل اثر محمد بن عبداللّه الاصبهانی معروف به
خطیب اسکافی (م. ۴۲۰ ق.). برخی نیز این کتاب را منسوب به
راغب اصفهانی دانسته اند
؛
ج. ملاک التأویل القاطع لذوی الالحاد و التعطیل
فی توجیه المتشابه اللفظی من آی التنزیل اثر
ابن الزبیر الغرناطی (م. ۷۰۸ ق.) که در حقیقت تلخیص کتاب درة التنزیل اسکافی همراه با اضافاتی از سوی مؤلف
و کامل ترین کتاب در نوع خود است؛
د. کشف المعانی
فی المتشابه من المثانی اثر بدرالدین بن جماعه (م. ۷۳۳ ق.)؛
ه. کتاب هایی چون اسرار التنزیل یا قطف الازهار سیوطی،
فتح الرحمن بکشف ما یلتبس
فی القرآن زکریا الانصاری (م. ۹۲۶ ق.)
، اضواء علی متشابهات
القرآن (حاوی ۱۶۵۱ پرسش و پاسخ) خلیل یاسین.
امالی
سید مرتضی و تأویل مشکل
القرآن ابن قتیبه نیز گرچه به طور کامل به این موضوع اختصاص ندارند، مباحثی را درباره متشابه خود جای داده اند.
کتبی که به اصل بحث تکرار و مباحث نظری آن پرداخته اند، بدون اینکه به بیان تمامی آیات مربوط یا حکمت تکرار آن ها بپردازد؛ مانند:
أ. ظاهرة التکرار
فی القرآن الکریم اثر عبد المنعم السید حسن؛
ب. التکرار اثر حسین نصّار؛
ج. اسرار التکرار
فی لغة
القرآن اثر محمد السید شیخون؛
د. تجزیه و تحلیل علت تکرار الفاظ و مفاهیم
قرآن کریم اثر پریچه ساروی.
افزون بر آنچه در برخی تفاسیر ذیل آیات مربوط مطرح شده
، کتب
علوم قرآنی نیز معمولا بابی را به آن اختصاص داده اند.
در نگاشته های ویژه تبیین
اعجاز و نیز
قصص قرآن نیز می توان رد پای این بحث را یافت، زیرا در آغاز چنین پنداشته می شود که تکرار در
قرآن با
معجزه بودن آن سازگار نیست؛ لیکن دانشمندان به این پندار نادرست پاسخ داده اند
و از آنجا که بخش مهمی از تکرار
قرآنی، تکرار معنا در
عین اختلاف الفاظ است مانند تکرار در قصص
قرآن، در کتب ویژه قصص
قرآن نیز می توان نشانه ای از این بحث را یافت.
فهم درست کلام الهی، کشف اغراض و اهداف خداوند از چینش آیات، زدودن شبهه ها از ساحت
قرآن، اثبات
اعجاز کتاب الهی ، صیانت قاریان و حافظان از خطا در حفظ آیات، ایمان به عظمت گفتار الهی و کشف گوشه ای از ظرایف و لطایف نهفته در کلام الهی، از جمله فواید
علم متشابه
القرآن اند که به آن اهمیت ویژه ای بخشیده اند.
این فواید از هر دو حوزه
آیات متشابه به دست می آیند:از
علم المتشابه به جهت رابطه آن با
علم حفظ و قرائت و نیز از جهت بحث مهم توجیه آیات متشابه لفظی که در حقیقت شاخه ای از دانش ارجمند تفسیر است.
همچنین می توان ارتباط آن را با سایر
علوم به ویژه
علوم قرآنی بیان کرد؛ از آنجا که بحث از تکرار در ادبیات عرب در
علم بلاغت می آید
ارتباط
علم متشابه لفظی با
علم بلاغت روشن شده، حکمت ذکر آن در بحث اسالیب
القرآن و
فنونه البلیغه دانسته می شود.
بحث از تکرار در حوزه
علوم تربیتی و
روان شناسی تعلیم و تربیت نیز جایگاه مهمی دارد؛ از آنجا که
قرآن کتاب
تعلیم و تربیت است بهره گیری از شیوه های مؤثر تربیتی از جمله تذکر پیوسته و تکرار هدفمند معنادار می شود.
علم روان شناسی
تعلیم و تربیت بر تأثیر تکرار بر
حافظه و دقت
تأکید کرده، آن را از عوامل مؤثر در یادگیری می داند.
در تفسیر ترتیبی نیز این بحث از جهت توجیه و تبیین علل تشابه، ذیل آیات مربوط مطرح می شود و به نوعی با تفسیر موضوعی نیز مرتبط می شود، چنان که برخی درباره تکرار یک لفظ اصلی و کلیدی در آیات دارای وحدت موضوعی، معتقدند تبیین ابعاد دقیق و جامع موضوع و در نتیجه کمک به تفسیر موضوعی از فواید این گونه تکرار است
؛ مانند تکرار لفظ «
شفاعت » در آیاتی از
قرآن که گاه شفاعت را به طور مطلق و گاه به
اذن خدا می داند و با کنار هم گذاشتن آیات مربوط دیدگاه
قرآن درباره شفاعت روشن می شود.
پیوند
علم متشابه
القرآن با دانش های
اعجاز ، قصص
قرآن و قرائات نیز با توضیح گذشته روشن می شود.
درباره رابطه
اطناب و
تکرار دو دیدگاه عمده وجود دارد:دیدگاه نخست معتقد به تفاوت کلی اطناب و تکرار است
، زیرا اطناب افزودن در تعبیر و ایراد معناست؛ اما تکرار تنوع بخشیدن به مقصود برای هدف خاص و به جهت تناسب مقام و جایگاه سخن است. بر اساس این دیدگاه تکرار از جنس
تصریف و گوناگون آوردن کلام است.
دیدگاه دوم و مشهور آن است که تکرار از جنس اطناب و نوعی از آن است
، چنان که
سیوطی تحت عنوان نوع چهارم از انواع «اطناب بالزیاده» به تکرار اشاره می کند.
به طور کلی می توان گفت اطناب بسط یک مطلب برای غرض و فایده ای است که گوینده در نظر دارد؛ اما تکرار، مکرر آوردن چیزی برای هدفی جدید است، هر چند هر دو اسلوب از جهت بسط و زیادت هدفمند اشتراک دارند.
گروهی از
قرآن پژوهان وجود تکرار را در
قرآن نپذیرفته، بر این باورند که آنچه بعد از جمله اول می آید و به ظاهر آن را تکرار می کند غرضی متفاوت با جمله پیشین دارد، به ویژه آنکه پذیرش تکرار موهم نوعی زیادت و ضعف در تبیین مقصود است.
برخی دیگر ورود تکرار را پذیرفته و علل و حکمت هایی برای آن برشمرده اند.
این حکمت ها نه تنها وجود تکرار در
قرآن را توجیه می کنند و به طعن مخالفان پاسخ می دهند، بلکه تکرارها را جلوه ای جدید از اعجاز اسلوبی
قرآن می شمارند.
قائلان به تکرار با تقسیم آن به تکرار مفید و پسندیده و تکرار بی فایده و مذموم
تکرارهای
قرآن را از نوع نخست دانسته اند که در راستای تبیین مقاصد ژرف الهی هدفمندانه به خدمت گرفته شده اند، به هر حال اختلاف نظر در این باره نتیجه عملی ندارد و تفاوت مبنایی را ایجاد نمی کند، زیرا موافقان، به تکرار مفید و پسندیده نظر داشته و مخالفان نیز به انکار صرف اکتفا نکرده اند، بلکه آنان نیز با پذیرش تکرار در
قرآن حکمت هایی برای اسکات خصم ارائه داده اند.
به اعتقاد
امام خمینی تکرار آیات در
قرآن بهگونهای انجام شده، که نهتنها از شیرینی آن کاسته نمیشود، بلکه ظرافتهای بهکاررفته سبب جذابیت بیشتر متون شده است و هر دفعه که اصل مطلب تکرار میشود خصوصیات و لواحقی در آن مذکور است که در دیگران نیست بلکه در هر دفعه یک نکته مهم عرفانی یا اخلاقی مد نظر قرار داده شده است.
ایشان راز تکرارهای
قرآن را در ویژگی اخلاقی
قرآن کریم میداند و معتقد است اگر در
قرآن تکرار هست برای این است که
قرآن آدمسازی میخواهد بکند و اگر مطالب اخلاقی در
قرآن تکرار میشود زیرا سبک انسانسازی به این شکل است، هر صفحهای از
قرآن باز شود دعوت به تقوا و خوبی کرده است قصههای پیامبران را گفته و تکرار کرده هرچند
قرآن قصه نمیخواهد بگوید؛ آدم درست کردن یکدفعه گفتن نیست باید تکرار شود
بنابراین یک جهت تکرار، اخلاقی بودن و هدف اخلاقی داشتن
قرآن است و تربیت بدون تکرار امکانپذیر نیست لذا باید تلقین کرد،
تلقین با یکدفعه صورت نمیگیرد بلکه باید تکرار شود تا در قلب نقش ببندد
لذا سبب تکرار قصههای
قرآن همین هدف تربیتی است. قصههایی مثل قصه آدم، موسی، ابراهیم و دیگر انبیاء الهی مکرر در
قرآن ذکر شده برای این است که کتاب
قرآن کتاب سیر و سلوک الی الله، کتاب توحید و معارف و مواعظ است و در این امور، مطلوب تکرار است تا در
نفوس قاسیه تاثیری کند و قلبها از آن مکررات موعظه بگیرند.
به اعتقاد امام خمینی
قرآن یک مطلب را در آیات و سورههای مختلف با عبارت متنوعی ارائه میدهد همچنین تغییر نوع خطاب نیز در
قرآن بسیار است، راز این تنوع و تکرار آن است که
قرآن شریف برای سعادت جمیع طبقات و قاطبه سلسله بشر است و این نوع انسان در حالات قلوب و عادات و اخلاق و ازمنه و امکنه مختلف هست و نمیشود همه را به یک نحو دعوت کرد. کسی که بخواهد تربیت و
تعلیم و انذار و تبشیر کند باید مقصد خود را با عبارات مختلفه و بیانات متفاوت درضمن قصه، حکایت، کنایه و امثال و رموز بیان کند تا نفوس مختلفه هر یک بتوانند از آن استفاده کنند ازاینجهت است که این کتاب شریف به اقسام مختلفه و
فنون متعدده مردم را به حقتعالی دعوت میکند.
دانشمندان در مبحث «تقسیم التکرار و المتشابه» تکرار را از ابعادی گوناگون تقسیم کرده اند. کلی ترین تقسیم صورت گرفته تقسیم به تکرار در لفظ و تکرار در معناست
؛ خواه لفظ یک کلمه باشد یا یک جمله و خواه شمار تکرار آن اندک باشد یا بسیار و خواه در یک
سوره تکرار شود یا در چند سوره. برخی نیز آن را از جهت ارزشی به تکرار ممدوح و مذموم
یا مستهجن و غیر مستهجن
تقسیم کرده اند.
ابن جوزی (م. ۵۹۷ ق.) نیز ابوابی را برای متشابه بر اساس نوع اختلاف آیات مکرر قرار داده و در هر باب فصولی را مطرح کرده، هر چند انواع آن را دقیقاً حصر نکرده است.
بعدها
زرکشی (م. ۷۹۱ ق.) با افزودن ابوابی آن را در ۸ نوع تنظیم کرد که مورد توجه سیوطی و دیگران قرار گرفت. این ابواب بدین شرح اند:
۱. اختلاف در نظم؛ مانند «وادخُلوا البابَ سُجَّدًا وقولوا حِطَّةٌ»
و «وقولوا حِطَّةٌ وادخُلوا البابَ سُجَّدًا».
۲. اختلاف در زیادت و نقصان؛ مانند «سَواءٌ عَلَیهِم ءَاَنذَرتَهُم اَم لَم تُنذِرهُم لایُؤمِنون»
و «وسَواءٌ عَلَیهِم...».
۳. اختلاف در تقدیم و تأخیر؛ مانند «یَتلوا عَلَیهِم ءایتِکَ ویُعَلِّمُهُمُ الکِتبَ والحِکمَةَ ویُزَکّیهِم»
و «ویُزَکّیهِم ویُعَلِّمُهُمُ الکِتبَ والحِکمَةَ».
۴. اختلاف در تعریف و تنکیر؛ مانند «ویَقتُلونَ النَّبِیّینَ بِغَیرِ الحَقِّ»
و «بِغَیرِ حَقّ».
۵. اختلاف در جمع و اِفراد؛ مانند «لَن تَمَسَّنَا النّارُ اِلاّ اَیّامًا مَعدودَةً»
و «اَیّامًا مَعدودت».
۶. اختلاف در تبدیل یک حرف به دیگری؛ مانند «اسکُن اَنتَ وزَوجُکَ الجَنَّةَ وکُلا»
و «وزَوجُکَ الجَنَّةَ فَکُلا».
۷. اختلاف در تبدیل یک کلمه به دیگری؛ مانند «ما اَلفَینا عَلَیهِ ءاباءَنا»
و «ما وجَدنا عَلَیهِ ءاباءَنا».
۸. اختلاف در ادغام و ترک آن؛ مانند «لَعَلَّهُم یَتَضَرَّعون»
و «لَعَلَّهُم یَضَّرَّعون».
ابن جوزی در تقسیمی دیگر به شمار تکرار یک آیه، عبارت، یا لفظ اشاره می کند و از آنچه فقط یک بار تکرار شده آغاز می کند و با آنچه ۱۰۰ بار تکرار شده مانند کلمه «فَلَمّا» پایان می دهد.
زرکشی افزون بر ذکر تقسیمات ابن جوزی تقسیمی را نیز از جهت جنس مکرر ارائه داده است و به تکرار
اضراب (
حرف بل )، تکرار امثال، و تکرار قصص اشاره می کند.
برخی برای تحلیل دقیق تر و جزئی تر علل و حکمت تکرارهای
قرآن تقسیمات مفصل تری را مطرح کرده اند:تقسیم تکرار از نظر قالب های لفظی و معنوی، تقسیم از نظر رابطه مختصات یعنی توجه به موقعیت و محلی که موارد مکرر نسبت به یکدیگر در
قرآن دارند، و بر تقسیم تکرار از نظر تعداد، عناوین کلی این تقسیم بندی است. هریک از این عناوین زیر شاخه هایی نیز دارد.
(۱) آراء المستشرقین، عمربن ابراهیم رضوان، ریاض، دارطیبة، ۱۴۱۳ ق.
(۲) الاتقان، السیوطی (م. ۹۱۱ ق.)، بیروت، دارالکتب
العلمیة، ۱۴۰۷ ق.
(۳) الاساس
فی التفسیر، سعید الحوّی، دارالسلام، ۱۴۰۹ ق.
(۴) اسرار التکرار
فی القرآن، محمود بن حمزة الکرمانی (م. ۵۰۵ ق.)، به کوشش عبدالقادر احمد، دارالفضیله.
(۵) اسرار التکرار
فی لغة
القرآن، محمود السید الشیخون، قاهرة، مکتبة الکیات الازهریة، ۱۴۰۳ ق.
(۶) اضواء علی متشابهات
القرآن، خلیل یاسین، بیروت، مکتبة الهلال، ۱۹۸۰ م.
(۷) الاعجاز
فی دراسات السابقین، عبدالکریم الخطیب، دارالفکر العربی، ۱۹۷۴ م.
(۸) اعجاز
القرآن، الباقلانی (م. ۴۰۳ ق.)، به کوشش احمد حیدر، بیروت، الکتب الثقافیة، ۱۴۰۶ ق.
(۹) امالی، السید المرتضی (م. ۴۳۶ ق.)، به کوشش حلبی، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۳ ق.
(۱۰) بدیع
القرآن، ابن ابوالاصبع المصری (م. ۶۵۴ ق.)، به کوشش محمد شرف، قاهرة، دارنهضه.
(۱۱) البرهان
فی علوم القرآن، الزرکشی (م. ۷۹۴ ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۵ ق.
(۱۲) بلاغة تصریف القول
فی القرآن، عبدالله محمد النقراط، سوریة، دارقتیبة، ۱۴۲۳ ق.
(۱۳) البیان والتبیین، الجاحظ (م. ۲۵۵ ق.)، به کوشش عبدالسلام محمد، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ ق.
(۱۴) پایه های اساسی شناخت
قرآن، عبدالفتاح طبارة، ترجمه:دریایی، رسالت قلم، ۱۳۶۱ ش.
(۱۵) تأویل مشکل
القرآن، ابن قتیبة (م. ۲۷۶ ق.)، به کوشش سید احمد صقر، قاهرة، دارالتراث، ۱۳۹۳ ق.
(۱۶) تاج العروس، الزبیدی (م. ۱۲۰۵ ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ ق.
(۱۷) التبیان، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۱۸) تجزیه و تحلیل علت تکرار الفاظ و مفاهیم
قرآن، پریچه ساروی، قم، عرش اندیشه، ۱۳۸۴ ش.
(۱۹) التحبیر
فی علم التفسیر، السیوطی (م. ۹۱۱ ق.)، به کوشش فتحی عبدالقادر، القاهرة، دارالمنار، ۱۴۰۶ ق.
(۲۰) تحریر التحبیر، ابن ابی الاصبع المصری (م. ۶۵۴ ق.)، به کوشش حفنی محمد، قاهرة، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۶ ق.
(۲۱) التصویرالفنی
فی القرآن، سید قطب (م. ۱۳۸۷ ق.)، بیروت، دارالشروق، ۱۴۱۵ ق.
(۲۲) التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م. ۶۰۶ ق.)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ ق.
(۲۳) التکرار، حسین نصارة، قاهرة، مکتبة الخانجی، ۱۴۲۳ ق.
(۲۴) ثلاث رسائل
فی اعجاز
القرآن، الرمانی، الخطابی، الجرجانی، به کوشش محمد خلف الله، مصر، دارالمعارف.
(۲۵) جواهر البلاغه، سید احمد هاشمی، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۷۵ ش.
(۲۶) خصائص القصة الاسلامیه، مامون فریزجوار، جدة، دارالمنارة، ۱۴۰۸ ق.
(۲۷) درة التنزیل و غرة التأویل، الخطیب الاسکافی (م. ۴۲۰ ق.)، به کوشش محمد مصطفی، مکة، جامعة ام القری، ۱۴۱۲ ق.
(۲۸) روانشناسی پرورشی، علی اکبر سیف، تهران، مؤسسه آگاه، ۱۳۸۴ ش.
(۲۹) روان شناسی تربیتی، علی شریعتمداری، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۶ ش.
(۳۰) شبهات و ردود، معرفت، قم، التمهید، ۱۴۲۳ ق.
(۳۱) الصحاح، الجوهری (م. ۳۹۳ ق.)، به کوشش عبدالغفور، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ ق.
(۳۲) الطراز، یحیی بن حمزة العلوی الیمنی (م. ۷۴۹ ق.)، بیروت، المکتبة العصریة، ۱۴۲۳ ق.
(۳۳)ظاهرة التکرار
فی القرآن الکریم، عبدالمنعم السید حسن، مصر، دارالمطبوعات الدولیه، ۱۴۰۰ ق.
(۳۴)
علم النفس یا روانشناسی از لحاظ تربیت، علی اکبر سیاسی، تهران، دهخدا، ۱۳۵۵ ش.
(۳۵)
علوم القرآن، محمد باقر حکیم، تهران، مجمع الفکر الاسلامی، ۱۴۱۷ ق.
(۳۶) فتح الرحمن، زکریا الانصاری (م. ۹۲۶ ق.)، به کوشش الصابونی، بیروت،
عالم الکتب، ۱۴۰۵ ق.
(۳۷) الفن القصصی، محمد احمد خلف الله، القاهرة، مکتبة الانجلو المصریة، ۱۹۷۲ م.
(۳۸)
فنون الافنان فی عیون علوم القرآن، عبدالرحمن ابن الجوزی (م. ۵۹۷ ق.)، به کوشش حسن ضیاءالدین، بیروت، دارالبشائر، ۱۴۰۸ ق.
(۳۹) القصة
فی القرآن، محمد قطب، قاهرة، دارقباء، ۲۰۰۲ م.
(۴۰) الکشاف، الزمخشری (م. ۵۳۸ ق.)، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ ق.
(۴۱) کشف الظنون، حاجی خلیفه (م. ۱۰۶۷ ق.)، بیروت، دارالکتب
العلمیة، ۱۴۱۳ ق.
(۴۲) کشف المعانی، بدرالدین بن جماعة (م. ۷۳۳ ق.)، به کوشش عبدالجواد، دارالوفاء، ۱۴۱۰ ق.
(۴۳) لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق.
(۴۴) متشابه
القرآن، عدنان محمد زرزور، دمشق، دارالفتح، ۱۳۸۹ ق.
(۴۵) متشابه
القرآن العظیم، احمد بن جعفر ابن المنادی (م. ۳۳۶ ق.)، به کوشش عبدالله الغنیمان، مکتبة لینة، ۱۴۱۴ ق.
(۴۶) المثل السائر، ضیاءالدین ابن اثیر الجزری (م. ۶۳۷ ق.)، به کوشش احمد الحوفی، مصر، مکتبة نهضة المصر، ۱۳۷۹ ق.
(۴۷) مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.
(۴۸) محاسن التأویل، القاسمی (م. ۱۳۳۲ ق.)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دارالفکر، ۱۳۹۸ ق.
(۴۹) مستشرقان و
قرآن، محمد حسن زمانی، قم، دفتر تبلیغات؛
(۵۰) معانی
القرآن، الفراء (م. ۲۰۷ ق.)، به کوشش نجاتی و نجار، الدارالمصریه.
(۵۱) معترک
الاقرآن، السیوطی (م. ۹۱۱ ق.)، به کوشش احمد شمس الدین، بیروت، دارالکتب
العلیمة، ۱۴۰۸ ق.
(۵۲) المعجزة الکبری، محمد ابوزهرة، قاهرة، دارالفکر العربی، ۱۴۱۸ ق.
(۵۳) معجم مقاییس اللغه، ابن فارس (م. ۳۹۵ ق.)، به کوشش عبدالسلام محمد، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ ق.
(۵۴) المعجم الوسیط، ابراهیم انیس و دیگران، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۵ ش.
(۵۵) المغنی
فی ابواب التوحید والعدل، عبدالجبار اسد آبادی (م. ۴۱۵ ق.)، به کوشش محمود محمد.
(۵۶) مفردات، الراغب (م. ۴۲۵ ق.)، به کوشش صفوان داودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ ق.
(۵۷) ملاک التأویل، ابن الزبیر الثقفی الغرناطی (م. ۷۰۸ ق.)، به کوشش سعید الفلاح، بیروت، دارالغرب الاسلامی، ۱۴۰۳ ق.
(۵۸) مناهل العرفان، الزرقانی، به کوشش احمد شمس الدین، بیروت، دارالکتب
العلمیة، ۱۴۱۶ ق.
(۵۹) من
علوم القرآن و تحلیل نصوصه، عبدالقادر حسین، الدوحة، دارقطری بن الفجاءة، ۱۹۸۷ م.
(۶۰) المیزان، الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.)، بیروت،
اعلمی، ۱۳۹۳ ق.
(۶۱) هدایة المرتات، علی بن محمد السخاوی (م. ۶۴۳ ق.)، به کوشش عبدالقادر الخطیب، بیروت، دارالفکر المعاصر، ۱۴۱۴ ق.
•
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله تکرار در قرآن کریم، ج۸. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.