تکذیبهای اشراف (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از مصادیق
مکذبان که در
آیات قرآن معرفی شدهاند،
اشراف هستند.
اشراف صدر
اسلام، تكذيبكننده
پیامبر صلیاللهعلیهوآله و رسالت وى:
۱. «حَتّى اذا اخَذنا مُترَفيهِم بِالعَذابِ اذا هُم يَجَرون• ام لَم يَعرِفوا رَسولَهُم فَهُم لَهُ مُنكِرون؛
تا زمانى كه متنعّمان مغرور آنها را در چنگال عذاب گرفتار سازيم؛ ناگاه، نالههاى دردناك
و استغاثهآميز آنها بلند مىشود. يا اينكه پيامبرشان را نشناختند (وازسوابق او آگاه نيستند)، از اين رو او را انكار مىكنند؟!»
۲. «فَلا تُطِعِ المُكَذّبين• ولا تُطِع كُلَّ حَلّافٍ مَهين• ان كانَ ذا مالٍ وبَنين؛
حال كه چنين است از تكذيبكنندگان
اطاعت مكن.
و از كسى كه
سوگند ياد مىكند
و پست است اطاعت مكن. مبادا بخاطر مال
و فرزندان فراوانش (از او پيروى كنى)!»
اشراف فرعونى، تكذيبكننده رسالت
موسی و هارون علیهماالسلام:
ثُمَّ أَرْسَلْنَا
مُوسَى وَأَخَاهُ هَارُونَ بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ • إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا عَالِينَ • فَكَذَّبُوهُمَا فَكَانُوا مِنَ الْمُهْلَكِينَ؛
سپس
موسى و برادرش هارون را با آيات خود
و دليلى روشن فرستاديم، به سوى
فرعون و اطرافيان
اشرافى او؛ امّا آنها
تکبّر كردند،
و آنها مردمى برترى جوى بودند.
و آنها آن دو را تكذيب كردند؛
و سرانجام هلاك شدند.»
خسران و زيانكارى، فرجام
اشراف تكذيبكننده
شعیب علیهالسلام:
«وقالَ المَلَا الَّذينَ كَفَروا مِن قَومِهِ ...• الَّذينَ كَذَّبوا شُعَيبًا كَان لَم يَغنَوا فيهَا الَّذينَ كَذَّبوا شُعَيبًا كانوا هُمُ الخسِرين؛
اشراف كافر قوم او گفتند: ... كسانى كه شعيب را تكذيب كردند، آنچنان نابود شدند كه گويا هرگز در آن خانهها سكونت نداشتند! آرى آنها كه شعيب را تكذيب كردند، زيانكاران واقعى بودند.»
اشراف قوم عاد از مکذبان هستند.
اشراف قوم عاد، از مكذّبان رسالت
هود علیهالسلام:
«والى عادٍ اخاهُم هودًا قالَ يقَومِ اعبُدُوا اللَّهَ ما لَكُم مِن الهٍ غَيرُهُ افَلا تَتَّقون• قالَ المَلَا الَّذينَ كَفَروا مِن قَومِهِ انّا لَنَركَ فى سَفاهَةٍ وانّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الكذِبين؛
و به سوى قوم عاد، برادرشان «هود» (را فرستاديم)؛ گفت: اى قوم من! تنها خدا را پرستش كنيد، كه جز او معبودى براى شما نيست. آيا
پرهیزگاری پيشه نمىكنيد؟!
اشراف كافر قوم او گفتند: ما تو را گرفتار
سفاهت مىبينيم،
و به يقين تو را از دروغگويان مىدانيم.»
اشراف قوم عاد، تكذيبكننده
آخرت:
«ثُمَّ انشَأنا مِن بَعدِهِم قَرنًا ءاخَرين• وقالَ المَلَا مِن قَومِهِ الَّذينَ كَفَروا وكَذَّبوا بِلِقاءِ الأخِرَةِ ...؛
سپس گروه ديگرى را بعد از آنها به وجود آورديم. ولى اشرافيان خودخواه از قوم او كه كافر بودند،
و ديدار آخرت را تكذيب مىكردند....»
بنا بر اينكه مراد از «قرنا» قوم عاد باشد.
اشراف قوم نوح، تكذيبكننده رسالت وى:
۱. «لَقَد ارسَلنا نوحًا الى قَومِهِ فَقالَ يقَومِ اعبُدُوا اللَّهَ ما لَكُم مِن الهٍ غَيرُهُ انّى اخافُ عَلَيكُم عَذابَ يَومٍ عَظيم• قالَ المَلَا مِن قَومِهِ انّا لَنَركَ فى ضَللٍ مُبين• فَكَذَّبوهُ فَانجَينهُ والَّذينَ مَعَهُ فِى الفُلكِ واغرَقنَا الَّذينَ كَذَّبوا بِايتِنا انَّهُم كانوا قَومًا عَمين؛
ما
نوح را به سوى قومش فرستاديم؛ او گفت: اى قوم من! تنها خداوند يگانه را
پرستش كنيد، كه معبودى جز او براى شما نيست.
و اگر غير او را عبادت كنيد، من بر شما از
عذاب روز بزرگى مىترسم! ولى
اشراف قومش به او گفتند: ما تو را در
گمراهی آشكارى مىبينيم. امّا سرانجام او را
تکذیب كردند؛
و ما او
و كسانى را كه با وى در كشتى بودند، رهايى بخشيديم؛
و كسانى را كه آيات ما را تكذيب كردند،
غرق كرديم؛ زيرا آنها گروهى نابينا
و كوردل بودند.»
۲. «ولَقَد ارسَلنا نوحًا الى قَومِهِ انّى لَكُم نَذيرٌ مُبين• فَقالَ المَلَا الَّذينَ كَفَروا مِن قَومِهِ ما نَركَ الّا بَشَرًا مِثلَنا وما نَركَ اتَّبَعَكَ الَّا الَّذينَ هُم اراذِلُنا بادِىَ الرَّأىِ وما نَرى لَكُم عَلَينا مِن فَضلٍ بَل نَظُنُّكُم كذِبين؛
و ما نوح را به سوى قومش فرستاديم؛ (او به آنها گفت): من براى شما بيمدهندهاى آشكارم.
اشراف کافر قومش در پاسخ او گفتند: ما تو را جز بشرى همچون خودمان نمىبينيم؛
و كسانى را كه از تو پيروى كردهاند، جز افراد پست سادهلوح، مشاهده نمىكنيم؛
و براى شما فضيلتىنسبت به خود نمىبينيم؛ بلكه گمان مىكنيم كه شما
دروغگو هستيد.»
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۸، ص۴۵۳، برگرفته از مقاله «تکذیبهای اشراف».