تکذیب لقاءالله (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مراد از «
لقاء الله»، ملاقات معنوى و
شهود باطنى در
قیامت است؛ وكسى كه قيامت را
تکذیب کند، هستى خود را با دنياى فانى
معامله كرده و اين بزرگترين
خسارت است.
•«قد خسر الذین کذبوا بلقاء الله حتی اذا جاءتهم الساعة بغتة....:كسانى كه ديدار
خدا (
قیامت) را تكذيب كردند حقّا كه زيانكار شدند، (و اين انكارشان ادامه دارد) تا چون به ناگاه قيامت بر آنها فرا رسد مىگويند: اى دريغ بر ما بر آنچه درباره آن كوتاهى كرديم! و آنها (در آن روز) بار سنگين گناهانشان را بر پشتشان مىكشند، هان چه بد بارى است كه بر دوش خواهند كشيد!» .
در این
آیه به خسران و زيان منكران
معاد و
رستاخیز اشاره كرده میفرمايد:" آنها كه ملاقات پروردگار را
انکار كردند مسلما گرفتار زيان شدند" (قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ).منظور از ملاقات پروردگار همانطور كه قبلا اشاره شد يا ملاقات معنوى و ايمان شهودى است، (
شهود باطنى) و يا ملاقات صحنههاى رستاخيز و
پاداش و جزاى او است.سپس مىگويد اين انكار براى هميشه ادامه نخواهد يافت، و تا زمانى خواهد بود كه" ناگهان رستاخيز بر پا شود، و آنها در برابر اين صحنههاى وحشتناك قرار گيرند و نتائج اعمال خود را با
چشم خود ببينند، در اين موقع فرياد آنها بلند مى شود: اى واى بر ما چقدر كوتاهى درباره چنين روزى كرديم"؟! (حَتَّى إِذا جاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قالُوا يا حَسْرَتَنا عَلى ما فَرَّطْنا فِيها).منظور از" ساعة" روز قيامت است و" بغتة" به معنى اين است كه بطور ناگهانى و جهش
آسا كه هيچ كس جز خدا وقت آن را نمىداند واقع مىشود، و علت انتخاب اين نام (ساعة) براى روز قيامت يا بخاطر آن است كه با سرعت حساب
مردم در آن ساعت انجام مىگيرد، و يا اشاره به ناگهانى وقوع آن است كه در ساعتى
برق
آسا مردم از جهان برزخ منتقل به عالم قيامت مىشوند.
حسرت به معنى تاسف بر چيزى است ولى عرب هنگامى كه زياد متاثر شود خود" حسرت" را مخاطب قرار داده و مىگويد:" يا حسرتنا": گويا شدت حسرت چنان است كه بصورت موجودى در مقابل او مجسم شده است! سپس
قرآن مىگويد:" آنها بار گناهانشان را بر دوش دارند" (وَ هُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلى ظُهُورِهِمْ)." اوزار" جمع" وزر" به معنى بار سنگين است و در اينجا منظور از آن گناهان است و اين آيه مىتواند يكى از دلائل
تجسم اعمال بوده باشد زيرا مى گويد آنها گناهان خود را بر دوش مىكشند.و نيز مى تواند كنايه اى از سنگينى بار
مسئولیت بوده باشد زيرا مسئوليتها همواره تشبيه به بار سنگين مى شود.و در پايان آيه میفرمايد" چه بد بارى بر دوش مىكشند" (أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ) در آيه فوق سخنى از خسران و زيان منكران معاد به ميان آمده،
دلیل اين موضوع روشن است زيرا
ایمان به
معاد علاوه بر اينكه
انسان را آماده براى زندگى سعادت بخش جاويدان مىكند و او را به
تحصیل كمالات علمى و عملى دعوت مینمايد اثر عميقى در كنترل
انسان در برابر آلودگى و گناهان دارد و در بحث هاى مربوط به معاد اثر سازنده آن را از نظر فردى و اجتماعى به خواست خدا توضيح خواهيم داد.
•«... قد خسر الذین کذبوا بلقاء الله وما کانوا مهتدین:و (به ياد آر) روزى كه (
خداوند) آنها را (در صحنه قيامت) گرد مى آورد در حالى كه گويى (در
دنیا يا در عالم برزخ) جز ساعتى از روز درنگ نكردهاند با يكديگر اظهار آشنايى مىكنند؛ (در آن روز) كسانى كه ديدار خدا را تكذيب نمودند حتما زيانكار شدهاند و از هدايت يافتگان نيستند.».
این
آیه اشاره به وضع دردناك تکذیب کنندگان
معاد در
قیامت كرده مىگويد:" به خاطر بياور آن روز را كه خداوند همه آنها را محشور و جمع مىكند در حالى كه چنان
احساس مىكنند كه تمام عمرشان در اين دنيا بيش از ساعتى از يك
روز نبوده، به همان مقدار كه يكديگر را ببينند و بشناسند" (وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ كَأَنْ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا ساعَةً مِنَ النَّهارِ يَتَعارَفُونَ بَيْنَهُمْ).اين احساس كم بودن مقدار اقامت در
دنیا يا به خاطر آن است كه اصولا در برابر زندگى جاويدان قيامت به مقدار ساعتى بيش نيست.و يا به خاطر آن است كه اين دنياى ناپايدار چنان با
سرعت بر آنها گذشته كه گويى يك ساعت بيش نبوده است.و يا اينكه به خاطر عدم استفاده صحيح از
عمر خود چنين مىپندارند كه همه عمرشان بيش از يك ساعت ارزش نداشته است! بنا بر آنچه در تفسير فوق گفتيم جمله يَتَعارَفُونَ بَيْنَهُمْ (يكديگر را مىشناسند) اشاره به مقدار درنگ آنها در دنيا است، يعنى آن چنان عمر را كوتاه احساس مىكنند كه گويا تنها به مقدارى بوده كه دو نفر يكديگر را ببينند و معارفه اى در ميان آنها انجام گردد و از همديگر جدا شوند.اين
احتمال نيز در تفسير آيه داده شده است كه منظور احساس كوتاهى زمان دوران
برزخ است، يعنى آنها در دوران برزخ در حالتى شبيه به خواب فرو مى روند كه گذشت سالها و قرون و اعصار را احساس نمى كنند، بطورى كه به هنگام رستاخيز فكر مىكنند دوران برزخشان كه شايد هزاران و يا دهها هزار سال بوده بيش از ساعتى نبوده است.شاهد اين تفسير آيه ۵۵ و ۵۶
سوره روم است كه مىگويد: وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ ما لَبِثُوا غَيْرَ ساعَةٍ كَذلِكَ كانُوا يُؤْفَكُونَ وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِيمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِي كِتابِ اللَّهِ إِلى يَوْمِ الْبَعْثِ فَهذا يَوْمُ الْبَعْثِ وَ لكِنَّكُمْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ.
از اين دو آيه استفاده مى شود كه گروهى از مجرمان به هنگامى كه قيامت بر پا مىشود
سوگند ياد مىكنند كه دوران برزخشان ساعتى بيش نبوده است ولى مؤمنان به آنها مى گويند دورانى طولانى بوده و هم اكنون
قیامت بر پا شده است و شما نمى دانيد. مطابق اين تفسير معنى جمله" يَتَعارَفُونَ بَيْنَهُمْ" چنين خواهد بود كه آنها بقدرى زمان
برزخ را كوتاه احساس مى كنند كه هيچ مطلبى از دنيا را فراموش نكرده اند و يك ديگر را به خوبى مىشناسند. و يا اينكه اعمال زشت يكديگر را در آنجا مى بينند و باطن يكديگر را مى شناسند و اين خود يك رسوايى بزرگ براى آنها است.سپس اضافه مى كند در آن روز به همه آنها ثابت مى شود" افرادى كه روز رستاخيز و ملاقات پروردگار را تكذيب كردند، زيان بردند"، و تمام سرمايههاى وجود خود را از دست دادند بى آنكه نتيجهاى بگيرند (قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ)." و اينها به خاطر اين تكذيب و انكار و اصرار بر گناه و لجاجت، آمادگى هدايت نداشتند" (وَ ما كانُوا مُهْتَدِينَ).چرا كه قلبشان تاريك و روحشان ظلمانى بود.
•«وقال الملا من قومه الذین کفروا وکذبوا بلقاء الاخرة...:و از قوم او اشرافى كه
کفر ورزيده و ديدار
آخرت را تكذيب نموده بودند و آنها را در زندگى
دنیا از خوشگذرانى برخوردار كرده بوديم (به ديگر مردم) گفتند: اين
مرد جز بشرى مانند شما نيست، از آنچه مى خوريد مى خورد و از آنچه مىنوشيد مىنوشد (پس چگونه مى تواند
پیامبر باشد)!»
قرآن در این
آیه مىگويد:" آن جمعيت اشرافى خودخواه كه خداوند يگانه را
انکار و
تکذیب كردند و لقاى آخرت و رستاخيز را تكذيب نمودند و ما آنها را نعمت فراوانى در اين زندگى دنيا بخشيده بوديم گفتند: اين فقط انسانى است مثل شما، از آنچه شما مىخوريد مىخورد، و از آنچه مى نوشيد مىنوشد" (وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ الْآخِرَةِ وَ أَتْرَفْناهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا ما هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَ يَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ).آرى جمعيتى كه در ناز و نعمت به سر مىبردند و به تعبير قرآن" ملا" بودند (ظاهرى
چشم پر كن و درونى از نور حق تهى داشتند) چون دعوت اين پيامبر بزرگ را مخالف هوسهاى خود مى ديدند، و مزاحم منافع نامشروع و
استکبار و برترى جويى بى دليل شان مشاهده مى كردند و به خاطر همين ناز و نعمت ها از خدا دور افتاده بودند و سراى
آخرت را انكار نمودند، به ستيزه بر خواستند، درست با همان منطقى كه سركشان
قوم نوح داشتند.آنان انسان بودن اين رهبران الهى و خوردن و نوشيدن آنها را همانند ساير مردم دليلى بر نفى رسالتشان گرفتند، در حالى كه اين خود تاييدى بر
رسالت اين بزرگ مردان بود كه آنها از ميان تودههاى مردم برمى خاستند كه دردها و نيازها- شان را به خوبى
درک كنند.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «تکذیب لقاءالله».