تَفْضیل اَنْبیاء (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تَفْضیل اَنْبیاء به معنای برتری بعضی
انبیاء (علیهمالسّلام) بر بعضی دیگر است.
به صراحت
قرآن انبياء (عليهمالسّلام) از لحاظ
فضیلت يكسان نيستند و بعضى بر بعضى مزيّت دارند.
فضيلت یا
تفضلّى و خدایى است كه روى
استعداد شخص از
خداوند افاضه میشود.
یا کسبی است كه از تلاش خود شخص برمیخیزد و هر يک از انبياء (عليهمالسّلام) داراى مزيّتى بودند كه در ديگرى وجود نداشت.
تَفْضیل به معنای برتری است.
تَفْضیل انبیاء به معنای برتری بعضی انبیاء (عليهمالسّلام) بر بعضی دیگر است.
به مواردی از
تَفْضیل اَنْبیاء که در
قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
به صراحت
قرآن انبياء (عليهمالسّلام) از لحاظ
فضيلت يكسان نيستند، بعضى بر بعضى مزيّت دارند:
(تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ.) (ما بعضى از آن
پیامبران را بر بعضى ديگر برترى بخشيديم؛ برخى از آنها، خدا با او سخن مىگفت و بعضى را درجاتى برتر داد و به
عیسی بن مریم، نشانههاى روشن داديم و او را با «
روح القدس» تأييد نموديم.)
از اين آيه سه مطلب روشن میشود:
- اول اينكه: پيامبران بعضى از بعضى افضلاند و اين تفضيل از جانب خداست كه فرموده «فَضَّلْنا» عين همين كلمه در آيه بعدى نيز خواهد آمد.
- دوم اينكه: سبب تفضيل سخن گفتن خدا و تأييد با روح القدس و اعطاء معجزات است كه آيه در صدد بيان اسباب تفضيل است.
- سوم اينكه: علت افضليت عيسى (عليهالسّلام) معجزات و تأييد با روح القدس بوده است.
(وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلى بَعْضٍ وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً) (ما بعضى از پيامبران را بر بعضى ديگر برترى داديم و به داود، «
زبور» بخشيديم.)
در اين آيه نيز
تفضيل از جانب خدا است و علت
فضیلت داود اعطاء زبور است.
داود و
سلیمان (علیهماالسّلام) میگويند:
(الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنا عَلى كَثِيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِينَ.) (ستايش مخصوص خداوندى است كه ما را بر بسيارى از بندگان مؤمنش برترى بخشيد.)
سليمان به مردم درباره دانستن زبان پرندگان و دارا بودن به هر شىء میگويد:
(يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتِينا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ) (ى مردم! زبان پرندگان به ما تعليم داده شده و از هر چيز به ما عطا گرديده به يقين؛ اين
فضيلت آشكارى است.)
چنانكه گفته شد:
تفضيل پيامبران از جانب خدا است به نظر میآيد علّت
تفضيل در استعدادها و معنويّات آن بزرگواران بوده كه شايستگى
تفضيل را داشتهاند، گر چه همه انبياء (عليهمالسّلام) داراى
فضل بودهاند،
قرآن فرموده:
(اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ) آيه در جواب كسانى است كه میگفتند: بايد به ما هم
وحی و
رسالت داده شود، خدا در جواب فرمود: «خدا داناتر است كه رسالت خويش را در كجا قرار میدهد و به كدام كس محول میكند.» يعنى جعل رسالت احتياج به
استعداد دارد و خدا بهتر میداند كدام شخص داراى آن استعداد است و در عين حال صاحبان استعداد نيز بعضى بر بعضى مزيّت دارند.
درباره
رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) بايد بدانيم آن حضرت خاتم پيامبران و آورنده دين كاملتر از اديان گذشته است و كتابش چنانكه خواهيم گفت حافظ كتابهاى گذشته است در اين صورت بىشک از ديگران
افضل خواهد بود و ذيلا خواهيم ديد كه آن حضرت جامع اسباب
فضيلت و سهمش رویهم از ديگران زياد بود و از مصاديق
«وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ» و يا مصداق منحصر به فرد آن بود.
درباره تأييد به
روح القدس آمده:
(فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ.) (خداوند ياور اوست و همچنين
جبرئیل و مؤمنان صالح و
فرشتگان بعد از آنان پشتيبان اويند.)
(قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ.) (بگو: «كسى كه دشمن جبرئيل باشد دشمن خداست؛ چرا كه او به فرمان خدا،
قرآن را بر
قلب تو نازل كرده است.».)
امّا در خصوص سخن گفتن خدا با آن حضرت بايد دانست خدا با پيامبران سه نحو سخن میگويد: وحى، سخن گفتن با ايجاد صدا، فرستادن
ملک. اين آيه هر سه را بيان میكند:
(وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ.) (و امكان ندارد خدا با هيچ انسانى سخن بگويد، مگر از راه وحى يا از پشت حجابى (همچون ايجاد صوت)، يا رسولى (فرشتهاى) مىفرستد و به فرمان خود آنچه را بخواهد وحى مىكند.)
در آيه ما بعد تصريح شده كه خدا با حضرت رسول (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) با هر سه قسم سخن گفته است زيرا آيه ما بعد چنين شروع شده:
(وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا.) لفظ «كَذلِكَ» اشاره به آيه قبل و سه قسم وحى است يعنى: «به تو دينى با هر سه قسم وحى كرديم.»
على هذا آن حضرت از
(«مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ») نيز میباشد.
از طرف ديگر به قول بعضى مراد از
«رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ» آن حضرت است و درباره حضرتش آمده:
(وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ) (و ما تو را جز براى همه مردم نفرستاديم.)
(وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ) (ما تو را جز براى
رحمت جهانيان نفرستاديم.)
وانگهى كتاب آن حضرت ناظر و حافظ كتابهاى ديگر است:
(وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ.) (و اين كتاب (
قرآن) را به
حق بر تو نازل كرديم، در حالى كه كتب پيشين را تصديق مىكند و با آنها هماهنگ است و نگاهبان و حاكم بر آنها است.)
ايضا آيه
اسراء و آيات
سوره نجم درباره
معراج از ادلّ دليل بر
افضليّت آن حضرت است اگر كمى در آيه:
(سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى) (پاک و منزّه است آن كس كه بندهاش را در يک شب، از
مسجدالحرام به
مسجدالأقصی -كه گرداگردش را پر
برکت ساختهايم- برد.)
و آيات
(وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى • عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى • عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى • إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ ما يَغْشى • ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى • لَقَدْ رَأى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى) (و بار ديگر نيز او را مشاهده كرد، نزد «
سدرة المنتهی»، كه «بهشت جاويدان» در آن جاست. در آن هنگام كه چيزى (نور خيره كنندهاى) سدرة المنتهى را پوشانده بود، چشم او هرگز منحرف نشد و طغيان نكرد آنچه ديد واقعيّت بود. به يقين او بزرگترين نشانههاى پروردگارش را در آن سفر آسمانى ديد.)
دقّت كنيم در
افضل بودن آن حضرت شكى نخواهيم داشت.
در آيه
(وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ.) (به خاطر آور) هنگامى را كه از پيامبران پيمان گرفتيم و همچنين از تو و از نوح و ابراهيم و موسى و عيسى بن مريم.)
آن حضرت از همه پيامبران
اولو العزم جلوتر ذكر شده میشود آنهم دليل مطلب باشد اينها همه راجع به استفاده از
آیات است؛ در اين زمينه رواياتى نيز وارد شده كه در كتابها از جمله
بحار طبع جديد جلد ۱۶ ص ۴۰۲-۴۲۰. منقولاند.
آنچه گفته شد راجع به
فضيلت تفضلّى و خدائى است كه روى
استعداد شخص از خداوند افاضه میشود چنانكه از
«فَضَّلْنا» و
«اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ» روشن گرديد، امّا راجع به
فضيلت كسبى میشود گفت كه هر يک از آن بزرگواران (عليهمالسّلام) داراى مزيّتى بودند كه در ديگرى وجود نداشت مثلا
نوح (علیهالسّلام) مدّت نهصد و پنجاه سال تبليغ كرده و از اين لحاظ منحصر به فرد است:
(فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ.) (و او در ميان آنان نهصد و پنجاه سال، درنگ كرد (ولى تبليغ او جز در گروه اندكى مؤثر واقع نشد) و سرانجام طوفان عظيم آنان را فرا گرفت.)
درباره پيامبران آمده
(وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ) (و سلام بر پيامبران.)
(قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلى عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى) (بگو: «ستايش مخصوص خداست و سلام بر بندگان برگزيدهاش!».)
و درباره بعضى بالخصوص آمده:
(سَلامٌ عَلى إِبْراهِيمَ.) (سلام بر
ابراهیم.)
(سَلامٌ عَلى مُوسى وَ هارُونَ.) (سلام بر موسى و هارون.)
(سَلامٌ عَلى إِلْياسِينَ) (سلام بر الياسين.)
ولى درباره نوح (عليهالسّلام) آمده:
(سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ) (سلام بر نوح در ميان جهانيان باد.)
اين
«فِي الْعالَمِينَ» ظاهرا به علت آن است كه اولين پايه گذار مبارزه با
بت پرستی آن بزرگوار است و نسبت به رسولان آينده فتح الباب كرده است.
«فِي الْعالَمِينَ» ظاهرا حال است از
(«سَلامٌ») يعنى: «سلام بر نوح سلامی كه پيوسته در ميان مردمان خواهد ماند.»
ايضا جريان
ذبح اسماعیل (علیهالسّلام) و اسكان ذريّه در وادى غير ذى زرع و انداخته شدن به آتش نسبت به ابراهيم (علیهالسّلام) و هكذا
صبر ایّوب (علیهالسّلام) كه فرموده:
(إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ) (ما او را شكيبا يافتيم؛ چه بنده خوبى.)
و نيز تلاشها و مجاهدتهاى موسى (علیهالسّلام).
اگر از اين جهت حالات رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) را بررسى كنيم خواهيم ديد آن حضرت نيز در نوبت خود بىنظير است: ايستادگى در راه خدا،
استقامت در برابر تحريم اقتصادى سه ساله
قریش در
شعب ابی طالب (علیهالسّلام)، مهاجرت در راه خدا و براى خدا، شركت در جنگهاى متعدّد و برداشتن زخمها، صبر بر زحمات و نادانیهاى قوم، تشكيل
حکومت دینی، نجات مردم از بت پرستى، تحكيم پايههاى
توحید و غيره كه با شمردن به طول خواهد انجاميد تنها اگر جريان شعب ابىطالب (علیهالسّلام) را در نظر بگيريم به استقامت ممتاز آن حضرت (صلواتاللّهوسلامهعليهوآله) پى خواهيم برد در مدت آن سه سال چنان در مضيقه واقع شدند كه يكى از يارانش میگويد: شب چيز نرمى زير پايم احساس كردم آن را به دهان گذاشته و از كثرت گرسنگى بلعيدم و اكنون كه دو سال از آن زمان میگذرد هنوز نمیدانم آن چيز چه بود.
درباره
مفاضله ميان انبياء و
ائمّه (علیهمالسّلام) از جنبه وحى و طرف خطاب خدا بودن انبياء
افضلاند ولى از جنبه كسبى بايد اندازه تلاش آنان را در نظر گرفت و روى آن حساب كرد مثلا زكريّا و على بن ابى طالب (عليهماالسّلام) را در نظر میگيريم، قطع نظر از جنبه وحى:
- على (علیهالسّلام) مروّج شريعت
قرآن بود.
- زكريّا (علیهالسّلام) مروّج شريعت
تورات.
- على (علیهالسّلام) شريعت مستقل نداشت.
-
زکریّا (علیهالسّلام) شريعت مستقل نداشت.
- على (علیهالسّلام) در راه خدا بارها جنگيد.
- زكريّا (علیهالسّلام) در هيچ جنگى شركت نكرد.
- على (علیهالسّلام) به هنگام
مرگ بدنش پر از جاى زخمهاى جنگى بود.
- زكريّا (علیهالسّلام) اثرى از زخم نداشت.
رویهم رفته اگر تلاشها و فعاليتهاى
علی (علیهالسّلام) را در راه خدا با تلاشهاى زكريّا (علیهالسّلام) مقايسه كنيم علائم طور ديگر جابجا خواهد شد. پس ما در بيان
فضيلت كسى بايد سراغ تلاشها و زحمات شخص وى برويم تا نتيجه مطلوب بهدست آيد.
وانگهى مطابق
روایات، ائمّه (عليهمالسّلام) نيز صداى
ملائکه را مىشنيدند ولى خود آنها را نمیديدند و نيز به قلوبشان الهام میشد.
مفید (رحمهاللّه) در كتاب
اوائل المقالات میگويد: قومى از
امامیّه قطع كردهاند كه امامان اهل بيت از همه انبياء جز پيامبر ما
افضلاند و عدّهاى از اماميّه آنها را به استثناى اولو العزم از همه
افضل گفتهاند، گروهى از آنها از هر دو قول امتناع كرده و همه انبياء (عليهمالسّلام) را از امامان (عليهمالسّلام)
افضل دانستهاند اين بابى است كه عقول را در ايجاب و منع آن مجال نيست و بر هيچ يک از اقوال اجماعى منعقد نشده. در
قرآن مواضعى است كه قول اول را تقويت میكند.
نگارنده گويد آنچه در واقع و در علم خدا هست بدان تسليم هستيم.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «فضل»، ج۵، ص۱۸۴.