• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تَذَر (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





تَذَر: (لَا تَذَرْ عَلَى)
تَذَر: از ماده «وذر» (بر وزن مرز) به معنى «به‌جاى نهادن، باقى گذاردن و ترک كردن چيزى» به خاطر كمى و بى‌اعتنايى است.



به موردی از کاربرد تَذَر در قرآن، اشاره می‌شود:

۱.۱ - تَذَر (آیه ۲۶ سوره نوح)

(وَ قَالَ نُوحٌ رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا)
(نوح گفت: «پروردگارا! هيچ كس از کافران را بر روى زمین باقى مگذار!)

۱.۱.۱ - تَذَر در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: كلمه ديار به معناى كسى است كه براى منزل گرفتن پياده شده باشد، اين آيه تتمه نفرين نوح (علیهالسلام) بر آنان است و جمله‌ (مِمَّا خَطِيئاتِهِمْ أُغْرِقُوا ...)، جمله معترضه‌اى بود كه بين دو فقره از نفرين آن جناب فاصله شده، تا اشاره كند به اين‌كه هلاكتشان‌ به خاطر آن خطاهايى بوده كه نوح (علیهالسلام) شمرده و نيز براى اين بوده كه زمينه را براى نفرين بعدى خود و درخواست هلاكت عليه آنان فراهم سازد و روشن شود كه غرق شدن قوم استجابت نفرين آن جناب بود و اين عذاب تا آخرين نفرشان را هلاک كرد.


۱.۲ - تَذَرْنِي (آیه ۸۹ سوره انبیاء)

(وَ زَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَ أَنتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ)
(و زكريا را به ياد آور در آن هنگام كه پروردگارش را خواند و عرض كرد: «پروردگار من! مرا تنها مگذار و فرزند برومندى به من عطا كن و تو بهترين وارثانى.»)

۱.۲.۱ - تَذَرْنِي در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: اين آیه عطف است بر آن‌چه آيه قبلش عطف بر آن بود. يعنى: و به ياد آر زكريا را در آن زمان كه پروردگارش را ندا كرد و از او درخواست فرزندى نمود. اين‌كه گفت: خدايا مرا تنها مگذار بيان نداى او است و منظور از تنها گذاشتن اين است كه فرزندى نداشته باشد كه از او ارث ببرد.


۱.۳ - يَذَرُونَ (آیه ۲۳۴ سوره بقره)

(وَ الَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْوَاجًا يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْرًا فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا فَعَلْنَ فِي أَنفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ اللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ)
(و كسانى كه از شما مى‌ميرند و همسرانى باقى مى‌گذارند، بايد چهار ماه و ده روز، انتظار بكشند و عدّه نگه دارند و هنگامى كه به پايان مدّتشان رسيدند، گناهی بر شما نيست كه هر چه مى‌خواهند، درباره خودشان به طور شايسته انجام دهند و با مرد دلخواه خود، ازدواج كنند. و خدا به آنچه انجام مى‌دهيد، آگاه است.)

۱.۳.۱ - يَذَرُونَ در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: كلمه توفى به معناى ميراندن است، وقتى گفته مى‌شود خدای تعالی فلانى را توفى كرد، معنايش اين است كه او را ميراند، پس خدا متوفى است، (به كسر فاء) و او (شخص مرده) متوفى (به فتح فاء) است: متوفى اسم فاعل و متوفى اسم مفعول است و كلمه يتوفون فعل مجهول است يعنى فعلى است كه حالت اسم مفعولى را بيان مى‌كند و كلمه يذرون مانند كلمه يدعون فعل مضارعى است كه از ماده آن دو فعل ماضى مشتق نشده است و معناى هر دو رها كردن و ترک نمودن است و منظور از كلمه عشره ده روز است كه چون از ظاهر كلام پيدا بود كلمه روز را ذكر نفرمود.


۱.۴ - ذَرْهُمْ (آیه ۳ سوره حجر)

(ذَرْهُمْ يَأْكُلُواْ وَ يَتَمَتَّعُواْ وَ يُلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ)
(آن‌ها را به حال خود واگذار تا بخورند و از دنیا بهره گيرند و آرزوها آنان را غافل سازد؛ ولى بزودى خواهند فهميد!)

۱.۴.۱ - ذَرْهُمْ در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: كلمه يلههم از الهاء به معناى صرفنظر كردن از كارى و اشتغال به كارى ديگر است. وقتى گفته مى‌شود ألهاه كذا من كذا معنايش اين است كه فلان كار از فلان كار بازش داشته و آن را از يادش ببرد.
اين‌كه فرمود: رهايشان كن! بخورند و كيف كنند و آرزو بازشان بدارد دستورى است به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به اينكه دست از ايشان بر دارد و رهايشان كند تا در باطل خود سرگرم باشند. اين تعبير كنايه از اين است كه سر بسرشان نگذار و براى اثبات حقانيت دعوتت و اثبات اين‌كه به زودى آرزو مى‌كنند كه اى كاش آن را پذيرفته بودند، با ايشان محاجه مكن، به زودى آن روز را خواهند ديد و آرزوى اسلام خواهند كرد، اما وقتى كه ديگر راهى بدان نداشته باشند و ديگر نتوانند ما فات را تدارک كنند.


۱.۵ - فَذَرْهُمْ (آیه ۴۵ سوره طور)

(فَذَرْهُمْ حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي فِيهِ يُصْعَقُونَ)
(حال كه چنين است آن‌ها را رها كن تا روز مرگ خود را ملاقات كنند!)

۱.۵.۱ - فَذَرْهُمْ در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: كلمه ذرهم امر است و معناى اتركهم را مى‌دهد، يعنى رهايشان كن و فعل مذكور فعلى است كه از ميان همه مشتقاتى كه يک ماده دارد- يعنى ماضى و مضارع و امر و نهى و جحد و نفى و استفهام و اسم فاعل و اسم مفعول- تنها مضارع و امر دارد و بقيه را ندارد و كلمه يصعقون، مجهول مضارع از مصدر اصعاق به معناى ميراندن است.
بعضى‌ هم گفته‌اند: ثلاثى مجرد آن يعنى صعق نيز معناى ميراندن را مى‌دهد و كلمه مورد بحث از همين ثلاثى مجرد است.
خدای سبحان بعد از آن‌كه مكذبين دعوتش را به عذابى واقع و بدون شک انذار كرد و تمامى عذرهايى كه مى‌آورند و يا ممكن بود آن‌ها را بهانه قرار دهند رد نمود و نيز بعد از آن‌كه به رسول گراميش فرمود: اينان در اصرار بر باطل به حدى رسيده‌اند كه اگر آيت حق را به چشم ببينند باز هم تاويل مى‌كنند، اينک در اين آیه به آن جناب دستور مى‌دهد رهايشان كند و به حال خودشان وابگذارد و اين خود به طور كنايه تهديدى است به اينكه اگر به همين حال بمانند عذاب شاملشان خواهد شد.


۱.۶ - فَذَرُوهَا (آیه ۶۴ سوره هود)

(وَ يَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللّهِ وَ لاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ)
(اى قوم من! اين «ناقه» از سوى خداوند براى شما معجزه‌اى است؛ بگذاريد در زمين خدا به چرا مشغول شود و هيچ گونه آزارى به آن نرسانيد، كه به زودى عذاب خدا شما را خواهد گرفت!»)

۱.۶.۱ - فَذَرُوهَا در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: در اين آيه شريفه كلمه ناقة به كلمه جلاله اللَّه اضافه شده و اين اضافه، اضافه ملكى و به معناى آن نيست كه خدا ماده شتر دارد بلكه اضافه تشريفى است، نظير اضافه در بيت اللَّه و كتاب اللَّه و اين ناقه آيتى بوده معجزه براى نبوت صالح (علیهالسلام) كه خداى تعالى به وسيله اين آيت، نبوت آن جناب را تاييد كرده و اين معجزه را به درخواست قوم ثمود از شكم صخره كوه بيرون آورد، صالح بعد از اظهار اين معجزه به قوم ثمود فرمود: اين ناقه بايد آزادانه در زمين خدا بچرد و آن‌ها را تحذير كرد و زنهار داد از اينكه آن حيوان را به نحوى اذيت كنند، مثلا آن را بزنند و يا زخمى كنند و يا بكشند و به ايشان خبر داد كه اگر چنين كنند عذابى نزديک و بى مهلت آنان را خواهد گرفت،- معناى آيه مورد بحث همين بود كه گفتيم.


۱.۷ - فَذَرُوهَا (آیه ۷۳ سوره اعراف)

(وَ إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءتْكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللّهِ وَ لاَ تَمَسُّوهَا بِسُوَءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ)
(و به سوى قوم ثمود، برادرشان صالح را فرستاديم؛ گفت: «اى قوم من! تنها خدا را بپرستيد، كه جز او، معبودى براى شما نيست. دليل روشنى از طرف پروردگارتان براى شما آمده: اين «ناقه» الهى براى شما نشانه‌اى است؛ بگذاريد در زمين خدا به چرا مشغول شود و هيچ گونه آزارى به آن نرسانيد، كه عذاب دردناكى شما را خواهد گرفت!)

۱.۶.۱ - فَذَرُوهَا در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: استعمال لفظ فاء، تفريع را مى‌رساند و چنين مى‌فهماند كه چون ناقه مذكور، ناقه خدا است پس بگذاريد تا در زمين خدا بچرد. و اين تعبير يعنى به كار بردن لفظ فاء خالى از تشديد هم نيست، هم آن تفريع را مى‌رساند.


۱.۷.۲ - تَذَر در تفسیر نمونه

اين فعل فقط در قالب مضارع و امر استعمال مى‌شود، چنان‌كه در آيه ۲۳ سوره نوح از زبان بت‌پرستان مى‌خوانيم:
(وَ قٰالُوا لاٰ تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ‌...)
«و گفتند: دست از خدايان و بت‌هاى خود برنداريد...»
و يا در آيه ۸۹ سوره انبیاء، آنجا كه زکریا به پروردگارش عرض مى‌كند:
(... رَبِّ لاٰ تَذَرْنِي...)
«پروردگار من! مرا تنها مگذار»
زيرا او در آرزوى فرزندى بود كه بتواند برنامه‌هاى الهى را تعقيب كند و با تعبير «لا تذرنى» اين حقیقت را بازگو كرد كه اگر تنها بمانم فراموش خواهم شد.
در آيه ۲۳۴ سوره بقره مى‌خوانيم:
(وَ اَلَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْوٰاجاً يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً...)
«و كسانى كه از شما مى‌ميرند و همسرانى باقى مى‌گذارند، بايد چهار ماه و ده روز انتظار بكشند (عدّه نگهدارند)...»
در آيه ۳ سوره حجر از فعل امر استفاده شده است:
(ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ اَلْأَمَلُ‌...)
«بگذار آ‌ن‌ها (تا همچون چهارپايان) بخورند و بهره گيرند و آرزوها آن‌ها را غافل سازد.»
همچنين در آيه ۴۵ سوره طور:
(فَذَرْهُمْ حَتّٰى يُلاٰقُوا يَوْمَهُمُ اَلَّذِي فِيهِ يُصْعَقُونَ‌)
«اكنون كه چنين است آن‌ها را رها كن تا روز مرگ خود را ملاقات كنند.»
در اين دو آيه، جمله «ذرهم» (آن‌ها را رها كن) امرى است تهديدآميز و منظور از آن ترک اصرار بر تبليغ اين‌گونه افراد غيرقابل هدايت است.
همچنين در آيه ۷۳ سوره اعراف و آيه ۶۴ سوره هود، درباره ناقه صالح مى‌خوانيم كه او به قوم خود (ثمود) گفت:

۱. نوح/سوره۷۱، آیه۲۶.    
۲. انبیاء/سوره۲۱، آیه۸۹.    
۳. بقره/سوره۲، آیه۲۳۴.    
۴. حجر/سوره۱۵، آیه۳.    
۵. طور/سوره۵۲، آیه۴۵.    
۶. هود/سوره۱۱، آیه۶۴.    
۷. اعراف/سوره۷، آیه۷۳.    
۸. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، دار القلم، ص۸۶۲.    
۹. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ج۳، ص۵۱۰.    
۱۰. نوح/سوره۷۱، آیه۲۶.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۷۱.    
۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۵۵.    
۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۶.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۳۵۳.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۴۸.    
۱۶. انبیاء/سوره۲۱، آیه۸۹.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۲۹.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۴۴۵.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۱۶.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۵۸.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۹۷.    
۲۲. بقره/سوره۲، آیه۲۳۴.    
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۸.    
۲۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۳۶۳.    
۲۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۲۴۲.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۳۸.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۶۰۲.    
۲۸. حجر/سوره۱۵، آیه۳.    
۲۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۶۲.    
۳۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۱۴۰.    
۳۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۹۷.    
۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۶۴.    
۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۰۵.    
۳۴. طور/سوره۵۲، آیه۴۵.    
۳۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۲۵.    
۳۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۳۵.    
۳۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۲۳.    
۳۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۳۶۶.    
۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۵۶.    
۴۰. هود/سوره۱۱، آیه۶۴.    
۴۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۲۹.    
۴۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۴۶۶.    
۴۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۳۱۳.    
۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۸۵.    
۴۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۲۶۵.    
۴۶. اعراف/سوره۷، آیه۷۳.    
۴۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۵۹.    
۴۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۲۲۸.    
۴۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۱۸۱.    
۵۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۱۵۸.    
۵۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۶۷۹.    
۵۲. نوح/سوره۷۱، آیه۲۶.    
۵۳. انبیاء/سوره۲۱، آیه۸۹.    
۵۴. بقره/سوره۲، آیه۲۳۴.    
۵۵. حجر/سوره۱۵، آیه۳.    
۵۶. طور/سوره۵۲، آیه۴۵.    
۵۷. هود/سوره۱۱، آیه۶۴.    
۵۸. اعراف/سوره۷، آیه۷۳.    
۵۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۶، ص۲۳۶.    
۶۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۹، ص۱۵۵.    
۶۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۱۱، ص۹.    
۶۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۲۲، ص۴۶۴.    
۶۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۲۵، ص۸۲.    



• شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «تَذَر»، ج۴، ص۶۴۲.






جعبه ابزار