توسل (دانشنامهحج)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
توسل یکی از اصطلاحات
علم کلام به معنای واسطه قرار دادن عملی یا شخصی در پیشگاه
خداوند است.
وهابیها به تبع
ابن تیمیه قائل به
حرام و
شرک بودن توسل هستند ولی سایر علمای مسلمان با استناد به
آیات قرآن کریم و
سنت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و
سیره اهل بیت (علیهمالسلام)، آن را
جایز و یا
مستحب میدانند.
«توسل» از ریشه «و ـ س ـ ل» معنای رغبت، طلب
و نزدیکی
است که شماری از واژهشناسان آن را همخانواده «سَاَلَ» در
اشتقاق کبیر دانستهاند.
توسل از
باب تفعل و توسیل از
باب تفعیل، به معنای درخواست نزدیک شدن به کسی یا گرفتن چیزی از او با دستاویز کردن واسطهای است. این واسطه را «وسیله» میگویند.
وسیله، خود، باید از قرب، منزلت و درجهای نزد کسی که مقصود این رفتار است، برخوردار باشد.
از اینرو، وسیله در این معانی نیز بهکار رفته است.
به دیگر سخن، وسیله گاه در معنای راه رسیدن به هدف و گاه خود آن هدف بهکار میرود.
کاربردهای فعلی تـوسل بـا حـرف اضافه «بـ» و «الی» متعدی میشوند که پس از اولی، واسطه تـوسل (شخص مقدس) و پس از دومی، مخاطب توسل (خداوند) میآید.
در
قرآن از میان مشتقات این ریشه تنها دو بار واژه «وسیله» بهکار رفته است. در
آیه ۳۵
سوره مائده به
مؤمنان سفارش شده که از خدا پروا نمایند و به سوی او وسیله جویند: «اتَّقُواْ اللهَ وَابْتَغُواْ اِلَیهِ الْوَسِیلَةَ» عموم مفسران، وسیله را در این آیه، به تقرب به سوی خدا یا برانگیختن
محبت او با انجام کارهای نیک تفسیر کردهاند.
فخر رازی (م
۶۰ق) در توضیح رابطه همنشینی میان «
تقوا» و «وسیله» آن دو را به ترتیب شامل پرهیز از نافرمانیها و گردن نهادن به دستورات خداوند شمرده و از برخی اصطلاحات
اخلاق و
تصوف، مانند تخلیه و تحلیه، و محو و صحو بهره برده است.
آیه دوم به نقد این باور برخی مشرکان
عرب میپردازد که بتها را واسطه نزدیکی به خدا میشمردند.
در آیات دیگر، از تعبیر «شفیع» و «شفعاء» برای اشاره به این باور
مشرکان استفاده شده است.
در تفسیری دیگر، این آیه در باره
پیامبران و صالحان دانسته شده که برای نزدیکی به خدا، کارهای نیک را واسطه قرار میدهند. پس دیگران که از آن مقام برخوردار نیستند، به بندگی و طاعت سزاوارتر هستند.
افزون بر آیه نخست پیش گفته که واژه «وسیله» در آن شامل هر کار نیک از جمله توسل جستن به نیکان دانسته شده،
آیاتی دیگر نیز در قرآن گویای مطلوبیت توسل است. از جمله، در آیهای از ستمکاران به خویشتن خواسته میشود که افزون بر
استغفار نزد پیامبر روند و از او بخواهند که برایشان از خداوند طلب آمرزش کند: «وَلَوْ اَنَّهُمْ اِذ ظَّلَمُواْ اَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا»،
رفتن نزد
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و درخواست از ایشان برای طلب استغفار از خداوند، مصداق آشکار توسل به شمار رفته است.
تا پیش از ابن تیمیه (م
۷۲۸ق) توسل وارد میدان بحث و گفتوگوی جدی علمی نشده بود و بابی با نام توسل در کتابهای کلامی یا حدیثی و یا در ضمن ردیهها یافت نمیگشت. توسل به دستاویزها برای رسیدن به اهداف مادّی یا معنوی، امری مطلوب و حتی ضروری از دیدگاه
فطری و
عقلایی به شمار میرود که در اصل مشروعیت و جواز آن، تردیدی وجود نداشته است. ابن تیمیه و پیروان وی، موسوم به
سلفیه، به طور جدی به نقد توسل پرداخته و گونههایی از آن را نامشروع،
بدعت و همراه شرک دانستهاند. آنان توسل را یا به واسطه اعمال و رفتار نیک افراد میدانند و یا به معنای واسطه نهادن شخصی دیگر که در این صورت، نقش آن شخص تنها در حد دعای خیری است که به درگاه خدا انجام میدهد و یا آن شخص، خود، واسطه میان خدا و بندگان قرار میگیرد. البته توسل به این شخص نیز دو حالت دارد؛ گاه در زمان حیات او و گاه پس از مرگ وی صورت میگیرد.
ابن تیمیه در رسالهای با عنوان
قاعدة جلیلة فی التوسل و الوسیله بر پایه همین تقسیمبندی، از دوگونه توسل
مشروع و
نامشروع یاد میکند.
گونه اول آن است که
ایمان و رفتار صالح، واسطه تقرب به خدا قرار گیرد یا آنکه کسی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) یا هر بنده دیگر در هنگام زندگانی وی و در حال حضورش درخواست دعای خیر کند. این نیز تنها در صورتی ممکن است که آن فرد خود اهل
ایمان باشد؛ و گرنه، دعای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و دیگران برای غیر مؤمنان سودی ندارد. نیز
سوگند دادن خدا به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و واسطه نهادن مقام و منزلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در طلب حاجت از خدا، بدعت و نامشروع شمرده شده است. پس توسل به ذات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و دیگران در هیچ حال جایز نیست و بدعت شمرده میشود. درخواست دعای خیر از ایشان نیز تنها هنگام زندگانی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و به طور مستقیم و رودررو، در زمره سنت
صحابه بوده و جز این، بدعت قلمداد میگردد.
ابن تیمیه بر مبنای این نگرش، به نقد و
تاویل روایاتی پرداخته که از توسل اصحاب پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به ایشان حکایت میکنند و در همه موارد میکوشد که توسل را تنها به همان دو معنای مشروع نخست بازگرداند.
این نگرش سختگیرانه را شماری از پیروان ابن تیمیه پذیرفته و
آیات و روایاتی را در اثبات آن برشمردهاند
؛ اما بسیاری همفکران سلفی وی به نقد آن پرداخته و مواردی چون واسطه نهادن مقام و منزلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نزد خدا را
جایز و مشروع شمردهاند.
نیز
ابوالعباس خطیب و
شوکانی، از سلفیان پسین، در اثبات جواز شفاعت جستن از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و توسل به او، به روایات متعدد تمسک کردهاند و آن روایات را صحیح شمردهاند.
ابن عبدالسلام نیز به رغم پذیرش کلی دیدگاه ابن تیمیه، توسل به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را به جهت وجود روایات معتبر در این زمینه، از شمول حرمت توسل استثنا کرده است.
برخی نیز با تلاش در تحلیل دیدگاه ابن تیمیه، به بیان تفاوت آن با دیدگاه وهابیان پرداخته و مشروعیت توسل از دیدگاه وی را به اثبات رساندهاند.
نگرش ابن تیمیه در نقد توسل را عموم دانشمندان مذاهب اسلامی انکار نموده و ردیههای متعدد در این زمینه نگاشتهاند.
بیشتر این ردیهها به تحلیل ماهیت رفتار افراد در توسل به صالحان و نیکان و رد اتهام شرک پرداختهاند و به آیه ۳۵ سوره مائده
و نیز آیاتی که از استغفار پیامبر برای مؤمنان یاد میکند (برای نمونه:
سوره یوسف آیه ۱۲ و آیه ۹۷-۹۸
؛
سوره منافقون آیه ۶۳ و آیه ۵،
) و روایاتی که از توسل صحابه به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در زندگانی و پس از مرگ ایشان حکایت دارند،
استناد میکنند. برای نمونه، مردی نابینا به سفارش پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) با توسل به ایشان بینایی خود را بازیافت.
همچنین بر پایه دعایی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، توسل به مقام و منزلت صالحان روا شمرده شده است.
گاه نیز از توسل افراد متعدد به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) با تعابیری چون «بحق نبیک» در حضور یا غیاب ایشان یاد شده است. عدم نهی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از این کار و انجام آن از سوی چهرههای پذیرفته
اهل سنت، دلیلی دیگر بر اعتبار این رفتار به شمار میرود.
توسل به پیامبران: نیز در
روایات گزارش شده است
؛ چنانکه خود پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) هنگام دفن
فاطمه بنت اسد، با توسل به پیامبران پیشین برای او آمرزش خواست.
در سیره اصحاب پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و
تابعین و صالحان نیز موارد متعدد از توسل به چشم میخورد که بر پسندیده بودن این رفتار نزد ایشان دلالت دارد.
برای نمونه،
عمر در مراسم طلب
باران، به عموی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)،
عباس بن عبدالمطلب، توسل جست.
در گزارشی، از توسل مردی عرب به
ابوبکر یاد شده است.
بلال بن حارث برای طلب باران به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) متوسل گشت.
مالک بن انس در گفتوگو با
منصور دوانیقی، چگونگی
زیارت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و توسل به ایشان را به او آموخت.
در برخی اشعار
شافعی، به صراحت از
خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به عنوان وسیله تقرب به خداوند یاد شده است.
نیز از توسل
احمد حنبل به شافعی و توسل مردم مغرب به مالک بن انس میتوان یاد کرد.
در منابع روایی تفسیری، به نمونههای متعدد از توسل در دوره پیش از اسلام اشاره شده که پیامبران و چهرههای معتبر دیگر انجام دادهاند.
از آنجمله، تلقی کلمات در آیه ۳۷
سوره بقرهبه آشنایی وی با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و
اهل بیت او و توسل به ایشان تفسیر شده که پس از آن، توبه وی پذیرفته شد.
نیز توسل
نوح،
ابراهیم،
موسی و فرزندان
یعقوب (علیهالسلام) به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و توسل
یوسف (علیهالسلام) به حرمت پدرانش و اهل حرم
گزارش شده است.
عبدالمطلب و
ابوطالب نیز در دو رخداد جداگانه، هنگام
استسقاء، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را به عنوان وسیله به درگاه
خداوند یاد کردند و به ایشان توسل جستند.
این روایات به رغم تردید برخی از سلفیان معاصر چون
رشیدرضا در درستی آنها، از
تواتر معنوی برخوردارند و اعتبار شرعی اصل اندیشه توسل را به اثبات میرسانند.
از اینرو، دانشوران مذاهب اسلامی پس از ابن تیمیه به نقد مفصل اندیشه وی در این موضوع پرداختهاند. برای نمونه،
سبکی شافعی (م
۷۴۶ق) بابی جداگانه را در کتاب خود
به موضوع توسل به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) اختصاص داده و از رواج و اعتبار فراگیر آن تا پیش از ابن تیمیه یاد کرده و وی را نخستین کسی دانسته که در درستی این امر تردید ورزیده است.
آنگاه در اثبات درستی توسل به
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، به ذکر شماری گسترده از روایات پرداخته و آنها را در تقسیمی مبتکرانه در سه بخش پیش از رسول خدا، در مدت زندگی ایشان و پس از وفات ایشان دستهبندی کرده است.
در تقسیم دیگر از جهت مفهومی، توسل به معنای طلب حاجت از خداوند با واسطه نهادن شخصی مبارک یا طلب دعا از فردی محترم و یا درخواست از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برای
شفاعت نزد
خداوند جهت برآورده شدن حاجت، تقسیم شده و در هر بخش نیز به احادیثی استناد گشته است.
افزون بر این همه، از دیدگاه تحلیل مفهومی میتوان گفت که ماهیت توسل با زنده و مرده بودن تفاوت نمییابد و لازمه پذیرش توسل به زنده، پذیرفتن توسل به مرده نیز هست. حداکثر میتوان گفت که توسل به مرده بیفایده است، نه آنکه موجب
شرک باشد. بسیاری از فقیهان
اهل سنت نه تنها توسل به صالحان و نیکان را جایز شمردهاند
؛ بلکه برخی آن را
مستحب هم دانستهاند.
گفتوگو در باره توسل در سدههای اخیر در پرتو رشد
وهابیت، بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفت و بازار ردیهنویسی از هر دو سو بسیار گرم شد.
در این میان، سلطه وهابیت بر مکانهای مقدس اسلامی در دوره اخیر و سختگیری آنان بر زائران شیعی و ایرانی برای توسل به مزارهای مقدس، انگیزهای ویژه برای نقد دیدگاه وهابیت در موضوع توسل گشته است. در مجموع منابع نقد وهابیت، بحث توسل از عناوین اصلی است که در آن به اثبات نادرستی دیدگاه وهابیان پرداخته شده است.
۱. آیین وهابیت: سبحانی، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۴ش.
۲. ارغام المبتدع الغبی بجواز التوسل بالنبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): حافظ بن صدیق مغربی، به کوشش سقاف، عمان، دار الامام النووی، ۱۴۱۲ق.
۳. الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف: مرداوی (م ۸۸۵ق)، به کوشش محمد حامد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۷۷ق.
۴. البدایة و النهایه: ابن کثیر (م ۷۷۴ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
۵. البشارة و الاتحاف: حسن بن علی سقاف، اردن، دار الامام النووی، ۱۴۱۳ق.
۶. التبیان: طوسی (م ۴۶۰ق)، به کوشش عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۷. تحفة الاحوذی: مبارکفوری (م ۱۳۵۳ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق.
۸. التفسیر الکبیر: فخر رازی (م ۶۰۶ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۱ق.
۹. تفسیر ثعلبی (الکشف و البیان): ثعلبی (م ۴۲۷ق)، به کوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.
۱۰. التوسل المشروع و التوسل الممنوع: محمدرشید بن علیرضا، مصر، وزارة الاوقاف السعودیه.
۱۱. التوسل بالنبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و جهلة الوهابیین: ابوحامد بن مرزوق، استانبول، مکتبة اشیق، ۱۳۹۶ق.
۱۲. التوسل: سبحانی، بیروت، الدار الاسلامیه، ۱۴۱۲ق.
۱۳. جامع البیان: طبری (م ۳۱۰ق)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
۱۴. حاشیة رد المحتار: ابن عابدین (م ۱۲۵۲ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
۱۵. حلیة الاولیاء: ابونعیم اصفهانی (م ۴۳۰ق)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۵ق.
۱۶. دائرة المعارف قرآن کریم: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۶ش.
۱۷. الدر المنثور: سیوطی (م ۹۱۱ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق.
۱۸. دعاوی المناوئین لدعوة الشیخ محمد بن عبدالوهاب: عبدالعزیز بن محمد، ریاض، دار الوطن، ۱۴۱۲ق.
۱۹. دقائق التفسیر: ابن تیمیه (م ۷۲۸ق)، به کوشش محمد سید، دمشق، مؤسسة علوم القرآن، ۱۴۰۴ق.
۲۰. الرد علی الوهابیه: محمد جواد بلاغی (م ۱۳۲۸ق)، به کوشش حکیم، قم، آل البیت.
۲۱. رفع المناره: محمود سعید ممدوح، عمان، دار الامام النووی، ۱۴۱۶ق.
۲۲. روح المعانی: آلوسی (م ۱۲۷۰ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۲۳. سنن ابن ماجه: ابن ماجه (م ۲۷۵ق)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۵ق.
۲۴. السیرة الحلبیه: حلبی (م ۱۰۴۴ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۰ق.
۲۵. شرح نهج البلاغه: ابن ابیالحدید (م ۶۵۶ق)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق.
۲۶. شفاء السقام: تقی الدین سبکی (م ۷۵۶ق)، به کوشش حسینی جلالی، ۱۴۱۹ق.
۲۷. شواهد الحق: یوسف نبهانی (م ۱۳۵۰ق).
۲۸. الصحاح: جوهری (م ۳۹۳ق)، به کوشش عطار، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۴۰۷ق.
۲۹. صحیح البخاری: بخاری (م ۲۵۶ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق.
۳۰. الصواعق الالهیه: سلیمان بن عبدالوهاب نجدی، مرکز الابحاث العقائدیه.
۳۱. الصواعق المحرقه: احمد بن حجر هیتمی (م ۹۷۴ق)، به کوشش عبدالرحمن و کامل محمد، لبنان، الرساله، ۱۴۱۷ق.
۳۲. عمدة القاری: عینی (م ۸۵۵ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۳۳. الغدیر: امینی (م ۱۳۹۰ق)، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۶ش.
۳۴. فتح الباری: ابن حجر عسقلانی (م ۸۵۲ق)، بیروت، دار المعرفه.
۳۵. الفصول المهمة فی اصول الائمه: : حر عاملی (م ۱۱۰۴ق)، به کوشش قائینی، قم، معارف اسلامی امام رضا (علیهالسلام)، ۱۴۱۸ق.
۳۶. فیض القدیر: مناوی (م ۱۰۳۱ق)، به کوشش احمد عبدالسلام، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
۳۷. قاعدة جلیلة فی التوسل و الوسیله: ابن تیمیه (م ۷۲۸ق)، به کوشش عمیر مدخلی،
عجمان، مکتبة الفرقان، ۱۴۲۲ق.
۳۸. القاموس المحیط: فیروزآبادی (م ۸۱۷ق)، بیروت، دار العلم.
۳۹. قواعد الاحکام: علامه حلی (م ۷۲۶ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۳ق.
۴۰. کشف الارتیاب: سید محسن امین (م ۱۳۷۱ق)، به کوشش امین، مکتبة الحریس، ۱۳۸۲ق.
۴۱. کشف الاسرار: میبدی (م ۵۲۰ق)، به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۱ش.
۴۲. لسان العرب: ابن منظور (م ۷۱۱ق)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
۴۳. مجمع البیان: طبرسی (م ۵۴۸ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ق.
۴۴. مجمع الزوائد: هیثمی (م ۸۰۷ق)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۲ق.
۴۵. مجموع الفتاوی: ابن تیمیه (م ۷۲۸ق)، به کوشش عبدالرحمن، مکتبة ابن تیمیه.
۴۶. مستدرک سفینة البحار: علی نمازی شاهرودی (م ۱۴۰۵ق)، به کوشش نمازی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۹ق.
۴۷. مسند احمد: احمد بن حنبل (م ۲۴۱ق)، بیروت، دار صادر.
۴۸.
المعجم الصغیر: طبرانی (م ۳۶۰ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه.
۴۹.
معجم الفروق اللغویه: ابوهلال عسکری (م ۳۹۵ق)، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۲ق.
۵۰.
المعجم الکبیر: طبرانی (م ۳۶۰ق)، به کوشش حمدی عبدالمجید، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
۵۱.
معجم مقاییس اللغه: ابن فارس (م ۳۹۵ق)، به کوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ق.
۵۲. المنار: رشیدرضا (م ۱۳۵۴ق)، مصر، الهیئة المصریه، ۱۹۹۰م.
۵۳. مواهب الرحمن: سید عبدالاعلی سبزواری، دفتر آیت الله سبزواری، ۱۴۱۴ق.
۵۴. المیزان: طباطبائی (م ۱۴۰۲ق)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق.
۵۵. النهایه: مبارک ابن اثیر (م ۶۰۶ق)، به کوشش زاوی و طناحی، قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۷ش.
۵۶. وسیلة الاسلام بالنبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): احمد بن خطیب، ابن قنفذ (م ۸۱۰ق)، به کوشش محامی، بیروت، دار الغرب الاسلامی، ۱۴۰۴ق.
۵۷. وفاء الوفاء: سمهودی (م ۹۱۱ق)، به کوشش خالد عبدالغنی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۶م.
دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله «توسل»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۱۱/۲۰.