توسعه پایدار
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
توسعه پایدار (Sustainable Development) یکی از اصطلاحات اقتصادی بوده و محل تلاقی
جامعه،
اقتصاد و
محیط زیست است. توسعه پایدار، ترکیبی از دو واژه است که دو جنبه متفاوت (پیشرفت اقتصادی-صنعتی و کیفیت محیط زیست) را در یک نماد (توسعه پایدار) متحد میسازد.
توسعه پایدار همواره در مباحث خود به موارد زیر: بههم پیوستگی محیط زیست و
توسعه اقتصادی؛ توجه به مردم بهعنوان محور توسعه و تلاش در جهت برقراری زمینههای مشارکت؛ توجه به رفع
نیازهای اولیه و اساسی مردم؛ توجه به توسعه درونی در چارچوب محدودیتهای
منابع طبیعی؛ کمک به فقرا و تهیدستان و تلاش برای دستیابی به
عدالت اجتماعی و سعی در برقراری
عدالت اقتصادی تاکید داشته است.
از ویژگیهای توسعه پایدار میتوان به:
توسعهیافتگی، سلامت محیط زیست و انعطافپذیری اشاره کرد.
توسعه از نظر اندیشهوران
علوم اقتصادی و
اجتماعی، بهمعنای ارتقای مستمّر کلّ جامعه و نظم اجتماعی بهسوی زندگی بهتر یا انسانیتر است؛
اما «توسعهای که نیازمندیهای حاضر را بدون لطمه زدن به توانایی نسلهای آتی در تامین نیازهای خود برآورده میسازد، توسعه پایدار گویند.»
توسعه پایدار، ترکیبی از دو واژه است که دو جنبه متفاوت (پیشرفت اقتصادی-صنعتی و کیفیت محیط زیست) را در یک نماد (توسعه پایدار) متحد میسازد. بهعبارت دیگر دو مفهوم اقتصاد و
اکولوژی در کنار هم قرار گرفته و زیربنای استراتژی توسعه پایدار را شکل میدهد.
آنچه در تعاریف مربوط به توسعه پایدار مشترک است، جنبه پویایی آن، رفع نیازهای اساسی، توجه خاص به حفاظت از محیط زیست و جلوگیری از تخریب و آلودگی آن است.
شرط لازم جهت دستیابی به توسعه پایدار، حفظ کارآیی در تخصیص
منابع و شرط کافی آن عبارت است از:
الف: تقلیل
منابع تجدید نشدنی و احیای دوباره و حفاظت از آن؛
ب: جایگزینی
منابع تجدیدپذیر با
منابع تجدیدناپذیر؛
ج: ایجاد تعادل در جذب فضولات توسط محیط زیست در مقابل مقدار فضولات وارد شده به محیط زیست.
بهرغم اینکه از ابتدای طرح توسعه،
منابع طبیعی نقش اساسی در شکلگیری آن داشت؛ اما تا دهههای اخیر از توجه جدی به آن غفلت شده بود.
رشد شتابان اقتصادی در دوران
انقلاب صنعتی از طریق استخراج
منابع طبیعی برای بهکارانداختن صنایع سنگین، بسیار مورد استفاده قرار گرفت؛ تا جاییکه هرچه بیشتر شدن دود سیاه از دودکش کارخانهها را معرف پیشرفت اقتصادی و مدرنیزه شدن بهشمار میآوردند.
در این میان، بشر در اشتیاق خود بهمنظور دستیابی هرچه بیشتر به توسعه
تکنولوژی و
صنعت، بیشتر از آنکه بتواند محیط زیست را مجددا برای زندگی مساعد کند، از آن بهرهبرداری نمود و دیگر فراموش کرد که میزان توسعه و کاربرد
منابع توسط انسانها
طبیعت را با چه سرعتی تخریب و آلوده میکند. بشر حقوق نسلهای آینده را نسبت به ذخایر غیرقابل تجدید که در معرض پایانپذیری است، نادیده گرفته و به سهم فرزندان از
منابع و
طبیعت هیچ توجهی نکرده است.
بهمرور زمان و مشاهده آثار زیانبار توسعه اقتصادی، همگان نسبت به استراتژی توسعه حساس شده و حفاظت از محیط زیست را وظیفه عمومی تلقی کردند.
برای همین از اوایل دهه ۱۹۷۰، در رویکردهای علمی به توسعه، تجدیدنظر اساسی پدید آمد.
بنا بهدعوت کنفرانس
سازمان ملل پیرامون محیط زیست انسانی (United Nations Conference on the Human Environment) اجلاسی با حضور کارشناسان در سال۱۹۷۱ در شهر "
فونکس"
سوئیس با هدف ایجاد ارتباط بین توسعه اقتصادی و محیط زیست تشکیل شد.
این حرکت در اجلاس "
استکهلم"در سال ۱۹۷۲ قوت بیشتری گرفت و در
اعلامیه کوکویک (Cocoyoc Declaration) در سال ۱۹۷۴ تفسیر جامعتر و عمیقتری از آن عرضه شد. چالش جدید که در آغاز توسعه بومشناسانه (Ecodevelopment) خوانده میشد، سرانجام با عنوان توسعه پایدار عالمگیر شد تا به طرح الگویی برای توسعه اقتصادی بپردازد که برای محیط زیست بشری مضر نباشد.
توسعه پایدار همواره در مباحث خود به موارد زیر تاکید داشته است:
بههم پیوستگی محیط زیست و توسعه اقتصادی بهعنوان اساس بحث توسعه پایدار؛
اهمیت افراد در دستیابی به توسعه پایدار و توجه به مردم بهعنوان محور توسعه و تلاش در جهت برقراری زمینههای مشارکت؛
توجه به مردم و رفع نیازهای اولیه و اساسی آنها؛ از جمله مسکن مناسب، بهداشت و تکنولوژی مناسب برای همه؛
توجه به توسعه درونی در چارچوب محدودیتهای
منابع طبیعی؛
کمک به فقرا و تهیدستان؛ چراکه راهی جز تخریب و آلودگی محیط زیست برای این گروه باقی نمانده است؛
تلاش برای دستیابی به عدالت اجتماعی و برابری "
دروننسلی" و "
بیننسلی" و سعی در برقراری عدالت اقتصادی.
توسعه پایدار تفاوتهایی با توسعه اقتصادی دارد؛ که مهمترین آنها عبارتند از:
۱. در مباحث مربوط به توسعه پایدار، خود توسعه بهصورت فرایندی فرهنگی درمیآید و هدف، بهجای حصول ثمرات کوتاهمدت، به برقراری رابطهای فرهنگی بین محیط
طبیعی، انسان و برنامه توسعه تبدیل میشود.
۲. در تفکر توسعه اقتصادی،
سرمایه طبیعی و
سرمایه تولیدی، تقریبا بهطور کامل جانشین یکدیگر در نظر گرفته میشود و تکنولوژی میتواند هرگونه کاهش
منابع طبیعی را جبران نماید. در مقابل، تفکر توسعه پایدار براین باور است که تکنولوژی را همیشه نمیتوان جایگزین بسیاری از عملکردهای حیاتی
طبیعی نمود.
۳. نگرش جزءگرا در توسعه اقتصادی،
انسان و محیط زیست را بهعنوان دو پدیده مستقل و مختلف در نظر گرفته و بر این اساس، برنامهریزی و طراحی میکند که در نهایت ایندو را در مقابل هم قرار میدهد. حال آنکه در تفکر توسعه پایدار، مبنای نظری و فکری کلگرایانه حکمفرما است.
۴. آموزش در توسعه پایدار، آموزشی از طریق مشارکت مستقیم و فعال با اتکا به نگرش کلگرایانه است. اجزای چنین توسعهای باید بهصورت نهادهای مشخص و قابل شناسایی، درک و منتقل شوند. این آموزش از یک سو باید سیاستگذاران، تصمیمگیران، برنامهریزان، طراحان و مجریان را دربرگیرد و از سوی دیگر، در نهایت شامل کسانی که توسعه را تحقق میبخشند (یعنی مردم) گردد.
۵. پایه و اساس بحث توسعه پایدار، استفاده معقول و منطقی از محیط زیست و
منابع طبیعی است. این امر مستلزم توجه به نیاز نسلها است. توسعه پایدار در درون فرهنگ خود، عدالت بین نسلی و دروننسلی را در کنار هم مورد تاکید قرار میدهد و به برخورداری از شرایط یکسان در
استحصال از
منابع زیستمحیطی توجهی خاص دارد.
۶. توسعه پایدار، بهواسطه نیاز اساسی به مشارکت و همفکری عمومی، وحدت، همبستگی اجتماعی، عدالت و توازن را میطلبد. چنین حالتی، بدون وجود عدالت اجتماعی و ازبین رفتن
فقر در جامعه و نیز بدون
توزیع عادلانه امکانات، قابل حصول نخواهد بود.
۷. از نظر توسعه پایدار، ارزش تمام منافع و هزینههای اجتماعی، از جمله کاهش ارزش
منابع طبیعی و ارزشگذاری میزان آلودگی و تخریب محیط زیست، باید در نظام حسابداری بهمنظور تعیین نقش توسعه در نظر گرفته شود و بهدلیل اینکه بازارها نمیتوانند از کارآیی لازم در این زمینه برخوردار باشند، بر لزوم دخالت دولت تاکید میشود.
مهمترین عوامل رسیدن به توسعه پایدار عبارتند از:
۱: نیاز به تغییر نهادهای موجود و ایجاد نهادهای جدید؛
۲: اولویتدادن به
سرمایه انسانی بهویژه زنان و جوانان در جهت پایداری توسعه؛
۳: نقش رهبری در به دوشکشیدن و بالابردن تلاش توسعهای از بالا؛
۴: نقش سازمانهای مدنی اجتماعی برای پیشراندن توسعه از پایین به بالا؛
۵: اهمیت
حقوق بشر و مفهوم و هدف گسترده آن؛
۶: آمیختن توسعه با ساختار اجتماعی و فرهنگی؛
۷: ارتباط درونی میان پایداری توسعه و
اعتماد به نفس.
ویژگیهای توسعه پایدار عبارت هست از:
نخستین ویژگی و بهتعبیری، لازمه توسعه پایدار، تحقق خود توسعه است؛ تا از پایداری آن سخن رود. توسعه، جریان چندبُعدی است که مستلزم تغییرات اساسی در ساختار اجتماعی، طرز تلقّی مردم، نهادهای ملّی، تسریع
رشد اقتصادی، کاهش نابرابری و ریشهکن کردن فقر مطلق است.
توسعه در اصل باید نشان دهد که مجموعه نظام اجتماعی، هماهنگ با نیازهای متنوّع اساسی و خواستههای افراد و گروههای اجتماعی داخل نظام، از حالت نامطلوب، به یک زندگی بهتر (از نظر مادی و معنوی)، سوق یابد.
این هدف زمانی محقق میشود که
منابع انسانی، فیزیکی و
طبیعی در دسترس بهصورت کارآمد و در جهت رسیدن به این هدف تخصیص داده شوند. استفاده
کارآمد از
منابع طبیعی، بهمعنای این است که هیچگونه افراط و تفریطی در استفاده از آنان صورت نگیرد. رفتارهای بهرهوران، براساس
عدل باشد و هیچگونه انحصار و تکاثری در استفاده از آنان صورت نگیرد.
گام دوم، فراهمساختن محیط زیست سالم و جلوگیری از تخریب آن است؛ زیرا حتی در صورتیکه بتوانیم رشد اقتصادی را نیز محقق سازیم، بدون داشتن چنین محیطی، اسباب آسایش انسان فراهم نخواهد شد؛ بنابراین؛ یکی دیگر از ویژگیهای توسعه پایدار، توجه اکید به مسائل زیستمحیطی و رعایت شاخصهای آن است. این ویژگی، در ادبیات توسعه پایدار بهاندازهای اهمیت دارد که کنار عدالت بین نسلی در بسیاری از
منابع، توسعه پایدار را نیز تعریف کرده است.
در مسیر پایداری، نارساییها و موانعی از جانب محیط و نیز استفاهکنندگان از آن پیش میآید. یکی از ویژگیهای توسعه پایدار، ظرفیت جامعه در واکنش به اینگونه موانع
طبیعی تحمیلی است و بهتعبیری دیگر، انعطافپذیری یا قابلیت نظام برای ترمیم یا نگهداری سطح بهرهوری در بینظمیهای کوتاه یا بلندمدّت است.
بهصورت روشن، این ویژگی نیز همانند ویژگی پیشین در جهت استمرار
تعادل موجود در عناصر
طبیعت بوده و انعطافپذیری، قابلیت نظام زیستمحیطی بهمنظور مقابله با عدم تعادلها یا برگرداندن وضعیت به حالت تعادل است.
شاخصهای معرف توسعهپایدار، شاخصهایی هستند که بر پایه آن میتوان ملاحظات زیستمحیطی را در تصمیمگیریهای اقتصادی-اجتماعی دخالت داد.
شاخصهای معرف اوضاع جنگلزدایی و بیابانزدایی؛ متوسط نرخ رشد مساحت جنگلزدایی و متوسط رشد تخریب چراگاههای دائمی موجود از جمله این شاخصها هستند.
شاخص معرف انهدام گونههای جانوری و گیاهی؛ نسبت گونههای پستاندار رو به انقراض به کل گونههای رو به انقراض، از جمله شاخصهای این دستهاند.
شاخصهای معرف میزان اثرات گازهای گلخانهای (Green House Effect)؛ در صورت وجود این وضعیت، شاهد افزایش سطح آب دریاها، جاری شدن سیل و تغییرات اقلیمی ناگهانی، تخریب مزارع و عدم امکان سازگاری گروهی حیوانات و گیاهان خواهیم بود. انتشار گاز گلخانهای و نتایج ناگوار تغییرات در کاربری زمین، در زمره این شاخصها هستند.
شاخص معرف وضع
منابع آب؛ دو شاخص مهم در این زمینه عبارتند از نسبت تفاوت
تولید و فروش آب به کل تولید آب و سهم سرانه از مصرف خانگی در استخراج آب شرین.
شاخص معرف شدت انرژی (Energy Intensity)؛ بیانگر مصرف انرژی بهازای یک واحد محصول
تولید ناخالص داخلی (GDP) است. دو شاخص مهم در این زمینه عبارتند از: مصرف انرژی بهازای هر واحد محصول ناخالص داخلی و درصد سوخت سنتی از کل سوختهای مصرفی.
در کنار شاخصهای معرف توسعه زیستمحیطی، لزوم وجود شاخصهای اجتماعی بهنام شاخصهای انسانی احساس میشود؛ که در کل از شاخصهای توسعه پایدار محسوب میشوند. این شاخصها عبارتند از شاخصهای بهداشتی، شاخصهای آموزشی، جمعیت، ارتباطات و اطلاعات.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «توسعه پایدار»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۱/۲۶.