• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تهدید در قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تهدید به معنای ترسانیدن و وعده عقوبت دادن و نیز ایجاد بیم بر جان، مال یا آبروی دیگری یا وا داشتن دیگری به ارتکاب جرم است.



تهدید در لغت به معنای ترسانیدن
[۲] لغت نامه، ج۵، ص۷۱۶۷، «تهدید».
و وعده عقوبت دادن
[۴] لسان العرب، ج۱۵، ص۵۰، «هدد».
و در اصطلاح حقوق به معنای ایجاد بیم بر جان، مال یا آبروی دیگری
[۵] ترمینولوژی حقوق، ص۱۸۳.
و در تعریفی وا داشتن دیگری به ارتکاب جرم است؛ به گونه‌ای که ترس از عاقبت فعل یا ترک مجرمانه، فاعل را مطیع سازد.
[۶] حقوق جزای عمومی، ج۲، ص۹۶ - ۹۷.



تحقق تهدید اصطلاحی در جایی است که وضع سنی، شخصی، اخلاقی و سایر اوضاع تهدید شده به صورتی باشد که عرفا و عادتا از تهدید انجام شده بترسد
[۷] مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ج۲، ص۱۴۷۶.
؛ همچنین لازم است فعل یا ترک مطلوبِ تهدید کننده برخلاف قانون و میل تهدید شده باشد،
[۸] ترمینولوژی حقوق، ص۱۸۳.



بنابراین تهدید حقوقی عملی مجرمانه است و با « انذار » که کاری ارزشی است فرق دارد، زیرا انذار هشدار و بیم از واقع است که با هدف شناساندن حق از باطل انجام می‌شود.
از همین رو قرآن کریم منذر واقعی را خداوند می‌داند که آثار و پیامدهای واقعی و پوشیده گناهان را اعلام می‌کند. پیامبران و در مرحله بعد اوصیا و عالمان دینی
[۱۴] الصافی، ج۴، ص۲۳۶.
به این کار اقدام می‌کنند.


در جایی که تهدید بر وقوع عقد و ایقاع باشد و تهدید به حدّی نرسد که قصد انشا را از مخاطب سلب کند تهدید، مصداق « اکراه » نیز هست و چنانچه قصد انشا را سلب کند مصداق « اجبار » خواهد بود.
[۱۶] ترمینولوژی حقوق، ص۷۴، ۱۸۳.



با توجه به تعریف تهدید، ارعاب‌های قانونی از مصادیق تهدید اصطلاحی به شمار نمی‌آیند؛ همچنین به نظر می‌رسد کاربرد این اصطلاح در مورد ارعاب‌های مخالفان انبیا برای محدود کردن پیامبران و پیروانشان جای تامّل دارد، زیرا درخواست تهدید کنندگان در چنین مواردی برخلاف قوانین پذیرفته شده در این جوامع نبوده است، با این حال به دلیل دور بودن این قوانین از منطق و حق و نیز نزدیکی فراوان این دو مفهوم، پرداختن به مجموعه مباحث ارعاب و ترساندن ناروا در این مقاله توجیه پذیر است.


با توسعه مفهومی فوق، این موضوع را در قرآن کریم می‌توان در داستان‌های ذیل یافت:
ماجرای تهدید کردن کافران، پیامبران (نوح، صالح و هود) را به تبعید و آوارگی،
تهدید کردن قوم نوح آن حضرت را به سنگسار کردن،
ارعاب حضرت ابراهیم به وسیله آزر و بت پرستان،
تهدید حضرت لوط و خانواده او از سوی زشتکاران قوم خود،
تهدید حضرت شعیب و پیروانش به وسیله اشراف مدین به اخراج از شهر،
تهدید حضرت موسی علیه السلام؛ بنی اسرائیل و ساحران از سوی فرعونیان ،
تهدید فرستادگان حضرت عیسی علیه السلام؛ به وسیله مردم انطاکیه ،
وحشت اصحاب کهف از حاکمان جبّار زمان
و بالاخره تهدید پیامبر اعظم علیه‌السّلام به وسیله مشرکان و منافقان .


از مصادیق روشن و منطبق با تهدید اصطلاحی می‌توان از تهدید حضرت یوسف ، به وسیله زلیخا و تهدید هابیل از سوی قابیل نام برد.
آیاتی که به موضوع اکراه پرداخته‌اند نیز در موضوع تهدید قابل طرح‌اند؛ همچنین از مصادیق محاربه و افساد در زمین در آیه ۳۳ سوره مائده اخلال در امنیت عمومی است که با ایجاد ترس و وحشت محقق می‌شود.
[۳۳] تفسیر قرطبی، ج۶، ص۱۰۱.
[۳۴] کنزالعرفان، ج۲، ص۳۵۱.
تهدید عبداللّه بن اُبَیّ پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم را به اخراج از مدینه نیز می‌تواند از مصادیق تهدید اصطلاحی باشد.


البته مقوله تهدید با امنیت پیوستگی شدیدی دارد، زیرا امنیت را به نبود تهدید تعریف کرده‌اند.
[۳۷] التحقیق، ج۱، ص۱۵۰، «امن».
در این صورت تهدید عبارت است از هر پدیده‌ای که امنیت را در حوزه‌های مختلف خدشه دار کند. با این رویکرد تهدید تنها به صورت فردی نخواهد بود، بلکه گستره‌ای وسیع داشته، در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، ملی، جهانی و... قابل طرح است.
[۳۸] آیات الاحکام، ص۴۳۰.

در این صورت موضوعاتی چون بغی ، استکبار ، فتنه ، ظلم و ارهاب که از عوامل نا امنی شمرده می‌شوند و هر یک از آن‌ها بخشی از حقوق عمومی و آزادی‌ها را در جامعه تهدید می‌کند، می‌توانند با موضوع تهدید پیوند معنایی داشته باشند.


قرآن کریم جامعه عاری از تهدید و بیم را نعمتی الهی می‌داند که با ریشه کنی عوامل تهدید و پیروزی مؤمنان محقق شد: «واذکُروا اِذ اَنتُم قَلیلٌ مُستَضعَفونَ فِی الاَرضِ تَخافونَ اَن یَتَخَطَّفَکُمُ النّاسُ فَـٔوکُم واَیَّدَکُم بِنَصرِه».

۹.۱ - جامعه بی‌تهدید درقرآن

امنیت مکه را نیز نعمتی الهی می‌شمارد که بیشتر مردم از آن نا آگاه اند: «اَوَ لَم نُمَکِّن لَهُم حَرَمـًا ءامِنـًا یُجبی اِلَیهِ ثَمَرتُ کُلِّ شَی ءٍ رِزقـًا مِن لَدُنّا ولـکِنَّ اَکثَرَهُم لا یَعلَمون»
و جامعه تهی از تهدید و ترس را به مؤمنان صالح وعده می‌دهد: «وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ ءامَنوا مِنکُم و عَمِلوا الصّــلِحـتِ لَیَستَخلِفَنَّهُم فِی الاَرضِ... و لَیُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم اَمنـًا».
در آیه ۱۱۲ سوره نحل از مردمی یاد شده است که در پرتو لطف الهی از شهری امن و بدون ترس و نعمت‌های فراوان برخوردار بودند؛ ولی بر اثر ناسپاسی با گرسنگی و ترس کیفر شدند: «و ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَریَةً کانَت ءامِنَةً مُطمَئِنَّةً یَاتیها رِزقُها رَغَدًا مِن کُلِّ مَکانٍ فَکَفَرَت بِاَنعُمِ اللّهِ فَاَذقَهَا اللّهُ لِباسَ الجوعِ والخَوفِ بِما کانوا یَصنَعون».
در شماری از آیات، خداوند ایمنی مردم مکه از ترس و تهدید را به خود نسبت می‌دهد: «اَلّذی... وءامَنَهُم مِن خَوفٍ».

۹.۲ - عکس العمل شیطان

در برابر این موهبت الهی یعنی نبود تهدید، شیطان به هراس افکنی می‌پردازد: «اِنَّما ذلِکُمُ الشَّیطـنُ یُخَوِّفُ اَولِیاءَه» و با ترویج حق گریزی، فساد، دشمنی و خدا فراموشی امنیت را در عرصه‌های مختلف تهدید می‌کند.


قرآن با آموزه‌های خود زمینه امنیت جانی، مالی و عِرضی آحاد جامعه را فراهم ساخته که نقطه مقابل تهدید است.

۱۰.۱ - دستورات اخلاقی

قرآن از یک سو با دستورات اخلاقی همچون نهی از تمسخر ، عیب جویی، سوء ظن ، نجوا، نهادن نام‌های زشت بر دیگران، تجسس ، غیبت و تهمت آبروی مؤمنان را از هر گونه تعرض و خدشه حفظ و زمینه سلامت جامعه از تهدیدهای عِرضی را فراهم می‌کند.

۱۰.۲ - رهنمودهای اقتصادی

از سوی دیگر با رهنمودهای اقتصادی همچون داد و ستد سالم، پرداخت حقوق مالی مانند زکات و خمس و اعلام عمومی بودن انفال و نیز نکوهش انباشت مال، انحصار اقتصادی، اسراف و تبذیر بستر لازم را برای برخورداری همه جامعه از امکانات مالی متناسب فراهم کرده است.
طبعا در جامعه پیراسته از فقر و تبعیض بسیاری از زمینه‌های سرقت و زورگیری و نا امنی اقتصادی منتفی است.

۱۰.۳ - حفظ جان انسان‌ها

آیاتی از قرآن نیز با بیان پاره‌ای از احکام فقهی و اخلاقی بر حفظ جان انسان‌ها تاکید ورزیده‌اند؛
در آیه ۱۵۱ سوره انعام کشتن بی گناهان را حرام کرده است: «و لاتَقتُلواالنَّفسَ الَّتی حَرَّمَ اللّهُ اِلاّ بِالحَقِّ».
در آیه ۳۲ سوره مائده قتل انسانی بی گناه را همانند قتل همه مردم دانسته، چنان که نجات یک انسان از مرگ را مانند زنده داشتن همه مردم برشمرده است: «مَن قَتَلَ نَفسـًا بِغَیرِ نَفسٍ اَو فَسادٍ فِی الاَرضِ فَکَاَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعـًا و مَن اَحیاها فَکَاَنَّما اَحیَا النّاسَ جَمیعـًا».
قرآن با وضع قوانین کیفری و تشریع شدت عمل در مجازات قاتلان سارقان و تهمت زنندگان بستر مناسب برای حفظ جان، مال و آبروی آحاد جامعه را پدید آورده است.
همچنین برای آسودگی جامعه مسلمانان از ترس و تهدیدهای خارجی آنان را به آمادگی نظامی و جهاد برای دفع فتنه و آشوب فرا می‌خواند.


قرآن از تهدیدِ امنیت عمومی جامعه اسلامی به «جنگ با خدا و پیامبر » تعبیر کرده که بیانگر اهمیت جامعه اسلامی و امنیت آن است
[۷۱] کنزالعرفان، ج۲، ص۳۵۱.
[۷۲] تفسیر قرطبی، ج۶، ص۹۹.
و کشتن، به دار آویختن، قطع دست و پا به طور مخالف (قطع پای راست و دست چپ یا پای چپ و دست راست) و تبعید را کیفر محاربه و تهدید دانسته است.
البته این مجازات و مایه رسوایی آنان در دنیاست و برای آنان در آخرت عذابی بزرگ خواهد بود: «اِنَّما جَزؤُا الَّذینَ یُحارِبونَ اللّهَ ورَسولَهُ ویَسعَونَ فِی الاَرضِ فَسادًا اَن یُقَتَّلوا اَو یُصَلَّبوا اَو تُقَطَّعَ اَیدیهِم واَرجُلُهُم مِن خِلـفٍ اَو یُنفَوا مِنَ الاَرضِ ذلِکَ لَهُم خِزیٌ فِی الدُّنیا ولَهُم فِی الاخِرَةِ عَذابٌ عَظیم».

۱۱.۱ - مفهوم محاربه

فقیهان و مفسران در تبیین مفاد این آیه به تفصیل به موضوع محاربه و کیفر محارب پرداخته‌اند. آنان محاربه را به کشیدن سلاح و ترساندن مردم در هر مکان و زمان تفسیر کرده،
[۷۵] کنزالعرفان، ج۲، ص۳۵۱.
دزدی ، راهزنی ، زورگیری و قتل را از مصادیق محاربه برشمرده‌اند.
[۷۹] اطیب البیان، ج۴، ص۳۵۲.

برخی مفهوم محاربه را به هر اقدامی توسعه داده‌اند که به تزلزل پایه‌های مستحکم جامعه اسلامی بینجامد و آن را شامل هر گونه توطئه ، فتنه انگیزی و برنامه ریزی تخریبی دانسته‌اند.
[۸۰] من وحی القرآن، ج۸، ص۱۴۸.


۱۱.۲ - تفاوت‌محاربه‌وتهاجم‌نظامی

شایان گفتن است که تفاوت محاربه و تهاجم نظامی دشمن در این است که تهاجم نظامی معمولاً امنیت ، استقلال و تمامیت ارضی کشور اسلامی را به مخاطره می‌افکند؛ ولی در محاربه امنیت داخلی هدف اصلی است.
[۸۱] آیات الاحکام، ص۴۲۷.


۱۱.۳ - فساد در زمین

مراد از «یَسعَونَ فِی الاَرضِ فَسادًا» که آن را تفسیر محاربه دانسته‌اند
[۸۲] زبدة البیان، ص۸۳۵.
اخلال در امنیت عمومی با ایجاد ترس و وحشت است که معمولاً با به کارگیری سلاح قتاله محقق می‌شود، از همین رو در روایات ، فساد در زمین و محاربه به کشیدن شمشیر و مانند آن تفسیر شده است.
[۸۴] جامع احادیث الشیعه، ج۲۶، ص۱ - ۴.


۱۱.۴ - کیفر محارب

فقها در چگونگی کیفر محارب بر یک نظر نیستند؛ برخی با استفاده تخییر از کلمه «اَو» در آیه، قاضی را در حکم به کیفر محارب به یکی از مجازات‌های مذکور در آیه مخیر دانسته‌اند
[۸۵] کنزالعرفان، ج۲، ص۳۵۲.
؛ ولی اغلب فقها میزان جرم محارب را در ارتکاب به قتل، سرقت ، ضرب و شتم و ایجاد وحشت متفاوت دانسته، کیفری متناسب با جرم را از آیه استفاده کرده‌اند.
[۸۷] احکام القرآن، جصاص، ج۳، ص۵۷۴.


۱۱.۴.۱ - استنباط راوندی

راوندی چند نوع مجازات را برای محارب از این آیه استنباط کرده است:
۱. اعدام محارب. البته برخی می‌گویند: در صورتی که مرتکب قتل شده باشد، قصاص می‌شود و اگر ولیّ دم عفو کند به عنوان حد اعدام می‌گردد.
[۹۰] کنزالعرفان، ج۲، ص۳۵۲.

۲. بریدن دست و پا به طور مخالف و سپس قتل و صلب . چنانچه مرتکب قتل و گرفتن مال شده باشد. مال مسروق هم به صاحبش باز گردانده می‌شود.
۳. بریدن دست و پا به صورت مخالف و تبعید در صورتی که با تهدید اقدام به گرفتن مال کرده و قتلی انجام نداده باشد.
۴. قصاص و تبعید، اگر مرتکب جرح شده باشد و تبعید، در صورتی که سلاح کشیده و تهدید و ارعاب کرده ولی کار دیگری نکرده باشد.
[۹۳] آیات الاحکام، ص۴۳۱ - ۴۳۲.

دیگر فقها نیز با اندکی اختلاف تفصیل مشابهی را ارائه کرده‌اند.
[۹۴] المبسوط (السرخسی)، ج۹، ص۱۳۴.
[۹۵] کشاف القناع، ج۶، ص۱۹۱.

فقیهان شیعه و سنی برای نفی تخییر و لزوم تناسب مجازات با جرم به شماری از روایات نیز استناد کرده‌اند.
[۹۹] تفسیر قرطبی، ج۶، ص۹۹.



تهدیدکنندگان برای پیشبرد اهداف خود با ابزارهایی گوناگون افراد را تهدید می‌کنند؛
قابیل برادر خود را به قتل تهدید کرد. آزر و دیگر بت پرستان حضرت ابراهیم علیه‌السّلام را به سوزاندن و سنگسار کردن تهدید کردند. حضرت نوح ، حضرت شعیب و حضرت موسی علیهم‌السّلام نیز به سنگسار شدن تهدید شدند. زلیخا حضرت یوسف را به زندان تهدید کرد و بالاخره فرعون ساحران گرونده به حضرت موسی علیه السلام را به قطع دست و پا و بر صلیب کشیدن تهدید کرد.


طبقه حاکمان و اشراف که آموزه‌های انبیا را با آزادی‌های مطلق خود معارض می‌دیدند و از سویی امکانات لازم را برای ارعاب و ایجاد جنگ روانی داشتند فضای جامعه را برای پیامبران و پیروان آنان نا امن کرده و آنان را به اشکال گوناگون تهدید می‌کردند.
تهدیدهای شیطان با هدف حق ستیزی و دشمنی با انسان است، چنان که بسیاری از تهدیدهایی که قرآن گزارش کرده است با انگیزه مبارزه با حق بوده است.
حسادت
[۱۱۱] جامع البیان، ج۶، ص۲۵۷.
و نیل به خواسته‌های نفسانی نیز از انگیزههای دیگر تهدید است.


انبیا و پیروان آن‌ها که با ایمان به خدا خود را در «امن» و آرامش قرار داده‌اند و هیچ چیز را بدون اراده او مؤثر نمی‌دانند و از سویی به راه خود ایمان دارند و نمی‌ترسند: «مَن ءامَنَ بِاللّهِ والیَومِ الاخِرِ وعَمِلَ صــلِحـًا فَلَهُم اَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم ولا خَوفٌ عَلَیهِم ولا هُم یَحزَنون»، از تهدیدهای مشرکان متزلزل نمی‌شوند، بر خدا توکل و بر عقیده خود استقامت و پافشاری می‌کنند.
آنان هیچ گاه به خواسته‌های نامشروع تهدید کنندگان تن نمی‌دهند؛ و از اعمال و خواسته‌های آنان بیزارند؛ و گاه با مهربانی و ملاطفت تهدیدها را نادیده می‌گیرند.

۱۴.۱ - احکام و آثار اکراه

در صورتی که تهدید از مصادیق اکراه باشد، احکام و آثار اکراه را خواهد داشت؛ یعنی تکلیف اولیه برداشته شده، کیفرهای دنیوی آن لغو می‌شوند،
[۱۲۲] المغنی، ج۶، ص۵۱۰.
بنابراین شخصی که به شرب خمر ، زنا و اظهار کلمات کفرآمیز تهدید شده است در صورت ارتکاب، گناهی نکرده و مجازات نمی‌شود.
روشن است که رفع تکلیف در جایی است که تهدید شده گریزگاهی نداشته باشد؛ ولی اگر نسبت به رهیدن از حوزه نفوذ تهدید کننده کوتاهی کند، مسئول کارهای خود خواهد بود،
[۱۲۵] المکاسب، ج۸، ص۶۸.
چنان که عذر مسلمانان ساکن مکه که با تهدید در جنگ بدر برای نبرد با مسلمانان شرکت کرده بودند پذیرفته نشد، زیرا آنان می‌توانستند با دل کندن از خانه و اموال خود مهاجرت کرده، از نفوذ مشرکان برهند. در این ماجرا تنها عذر مردان، زنان و کودکان ضعیفی پذیرفته شده که جز ماندن در مکه چاره‌ای نداشتند. آیات ۹۷ ـ ۹۹ سوره نساء این موضوع را گزارش کرده‌اند.

۱۴.۲ - تهدید به به خروج از اسلام

در مواردی که مسلمانی به خروج از اسلام تهدید می‌شود، اظهار کفر با وجود اطمینان و ایمان قلبی ، از روی تقیه جایز است. از شان نزول همین آیه برمی آید که مقاومت در برابر تهدید کفار و شهادت در این راه نیز جایز است، چنان که یاسر و سمیه زیر شکنجه‌های دشمن به شهادت رسیدند.
[۱۳۰] الدرالمنثور، ج۴، ص۱۳۲ - ۱۳۳.
برخی با استفاده از این آیه، تهدید را از مسوّغات دروغ دانسته‌اند.
[۱۳۱] المکاسب، ج۴، ص۱۸۲ - ۱۸۳.



آیات الاحکام، عمید زنجانی، تهران، مطالعات و تحقیقات علوم اسلامی، ۱۳۸۲ ش؛ احکام القرآن، الجصاص (م. ۳۷۰ ق.)؛ به کوشش عبدالسلام محمد، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق؛ احکام القرآن، ابن ادریس الشافعی (م. ۲۰۴ ق.)؛ به کوشش عبدالغنی عبدالخالق، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۰۰ ق؛ ارشاد الاذهان، العلامة الحلی (م ۷۲۶ ق.)؛ به کوشش فارس الحسون، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۰ ق؛ التبیان، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)؛ به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ التحقیق، المصطفوی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ ش؛ ترمینولوژی حقوق، جعفری لنگرودی، تهران، گنج دانش، ۱۳۶۳ ش؛ تفسیر اطیب البیان، عبدالحسین طیب، تهران، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۴ ش؛ تفسیر الصافی، الفیض الکاشانی (م. ۱۰۹۱ ق.)؛ بیروت، نشر اعلمی، ۱۴۰۲ ق؛ تفسیر العیاشی، العیاشی (م. ۳۲۰ ق.)؛ به کوشش رسولی محلاّتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه؛ تفسیر من وحی القرآن، سید محمد حسین فضل اللّه؛ بیروت، دارالملاک، ۱۴۱۹ ق؛ جامع احادیث الشیعه، اسماعیل معزی ملایری، قم، مطبعة العلمیة، ۱۳۹۹ ق؛ جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)؛ به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ ق؛ حقوق جزای عمومی، محمدعلی اردبیلی، تهران، نشر میزان، ۱۳۸۳؛ الجامع لاحکام القرآن، القرطبی (م. ۶۷۱ ق.)؛ بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۷ ق؛ جواهر الکلام، النجفی (م. ۱۲۶۶ ق.)؛ به کوشش قوچانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ الخلاف، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)؛ به کوشش سید علی خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۸ ق؛ الدرالمنثور، السیوطی (م. ۹۱۱ ق.)؛ بیروت، دار المعرفة، ۱۳۶۵ ق؛ زبدة البیان، المقدس الاردبیلی (م. ۹۹۳ ق.)؛ به کوشش استادی و زمانی نژاد، قم، مؤمنین، ۱۳۷۸ ش؛ سلسلة الینابیع الفقهیه، علی اصغر مروارید، بیروت، فقه الشیعة، ۱۴۱۳ ق؛ شرایع الاسلام، المحقق الحلی (م. ۶۷۶ ق.)؛ به کوشش سید صادق شیرازی، تهران، استقلال، ۱۴۰۹ ق؛ الصحاح، الجوهری (م. ۳۹۳ ق.)؛ به کوشش عبدالغفور العطاری، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ ق؛ فقه القرآن، الراوندی (م. ۵۷۳ ق.)؛ به کوشش حسینی، قم، کتابخانه نجفی، ۱۴۰۵ ق؛ الکافی، الکلینی (م. ۳۲۹ ق.)؛ به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش؛ کشاف القناع، منصور البهوتی (م. ۱۰۵۱ ق.)؛ به کوشش محمد حسن، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۸ ق؛ کنزالعرفان فی فقه القرآن، مقداد السیوری (م. ۸۲۶ ق.)؛ به کوشش بهبودی، تهران، مرتضوی، ۱۳۷۳ ش؛ لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)؛ به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق؛ لغت نامه، دهخدا (م. ۱۳۳۴ ش.) و دیگران، تهران، مؤسسه لغت نامه و دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ ش؛ المبسوط، السرخسی (م. ۴۸۳ ق.)؛ بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۶ ق؛ مبسوط در ترمینولوژی حقوق، جعفری لنگرودی، تهران، کتابخانه گنج دانش، ۱۳۷۸ ش؛ مجمع الفائدة والبرهان، المحقق الاردبیلی (م. ۹۹۳ ق.)؛ به کوشش عراقی و دیگران، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۶ ق؛ المحلی بالآثار، ابن حزم الاندلسی (م. ۴۵۶ ق.)؛ به کوشش احمد شاکر، بیروت، دار الفکر؛ مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام، الشهید الثانی (م. ۹۶۵ ق.)؛ قم، معارف اسلامی، ۱۴۱۶ ق؛ مصباح الفقاهه، تقریر بحث الخوئی (م. ۱۴۱۳ ق.)؛ توحیدی، قم، مکتبة الداوری؛ المغنی والشرح الکبیر، عبدالله بن قدامة (م. ۶۲۰ ق.) و عبدالرحمن بن قدامة (م. ۶۸۲ ق.)؛ بیروت، دار الکتب العلمیه؛ مفردات، الراغب (م. ۴۲۵ ق.)؛ به کوشش صفوان داودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ ق؛ مکاسب، الانصاری (م. ۱۲۸۱ ق.)؛ به کوشش کلانتر، بیروت، النور، ۱۴۱۰ ق؛ من لا یحضره الفقیه، الصدوق (م. ۳۸۱ ق.)؛ به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ ق؛ المیزان، الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.)؛ بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق.


۱. الصحاح، ج۲، ص۵۵۶، «هدد».    
۲. لغت نامه، ج۵، ص۷۱۶۷، «تهدید».
۳. مفردات، ص۸۳۴.    
۴. لسان العرب، ج۱۵، ص۵۰، «هدد».
۵. ترمینولوژی حقوق، ص۱۸۳.
۶. حقوق جزای عمومی، ج۲، ص۹۶ - ۹۷.
۷. مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ج۲، ص۱۴۷۶.
۸. ترمینولوژی حقوق، ص۱۸۳.
۹. التبیان، ج۱، ص۶۲.    
۱۰. المیزان، ج۲۰، ص۳۰۵.    
۱۱. نبا/سوره۷۸، آیه۴۰.    
۱۲. بقره/سوره۲، آیه۲۱۳.    
۱۳. التبیان، ج۵، ص۳۲۲.    
۱۴. الصافی، ج۴، ص۲۳۶.
۱۵. توبه/سوره۹، آیه۱۲۲.    
۱۶. ترمینولوژی حقوق، ص۷۴، ۱۸۳.
۱۷. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۱۳.    
۱۸. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۱۶.    
۱۹. مریم/سوره۱۹، آیه۴۶.    
۲۰. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۶۷.    
۲۱. اعراف/سوره۷، آیه۸۸.    
۲۲. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۹.    
۲۳. شعراء/سوره۲۶، آیه۴۹.    
۲۴. غافر/سوره۴۰، آیه۲۶.    
۲۵. اعراف/سوره۷، آیه۱۲۴.    
۲۶. یس/سوره۳۶، آیه۱۸.    
۲۷. کهف/سوره۱۸، آیه۲۰.    
۲۸. زمر/سوره۳۹، آیه۳۶.    
۲۹. فصّلت/سوره۴۱، آیه۵.    
۳۰. منافقون/سوره۶۳، آیه۸.    
۳۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۳۲.    
۳۲. مائده/سوره۵، آیه۲۷.    
۳۳. تفسیر قرطبی، ج۶، ص۱۰۱.
۳۴. کنزالعرفان، ج۲، ص۳۵۱.
۳۵. منافقون/سوره۶۳، آیه۸.    
۳۶. مفردات، ص۹۰.    
۳۷. التحقیق، ج۱، ص۱۵۰، «امن».
۳۸. آیات الاحکام، ص۴۳۰.
۳۹. انفال/سوره۸، آیه۲۶.    
۴۰. قصص/سوره۲۸، آیه۵۷.    
۴۱. نور/سوره۲۴، آیه۵۵.    
۴۲. قریش/سوره۱۰۶، آیه۴.    
۴۳. انفال/سوره۸، آیه۲۶.    
۴۴. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۶۷.    
۴۵. آل عمران/سوره۳، آیه۱۷۵.    
۴۶. اعراف/سوره۷، آیه۱۷.    
۴۷. نور/سوره۲۴، آیه۲۱.    
۴۸. مائده/سوره۵، آیه۹۱.    
۴۹. مجادله/سوره۵۸، آیه۱۹.    
۵۰. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۱.    
۵۱. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۱.    
۵۲. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۲.    
۵۳. مجادله/سوره۵۸، آیه۱۰.    
۵۴. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۱.    
۵۵. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۲.    
۵۶. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۲.    
۵۷. نور/سوره۲۴، آیه۲۳.    
۵۸. بقره/سوره۲، آیه۲۷۵.    
۵۹. توبه/سوره۹، آیه۶۰.    
۶۰. انفال/سوره۸، آیه۴۱.    
۶۱. انفال/سوره۸، آیه۱.    
۶۲. توبه/سوره۹، آیه۳۴.    
۶۳. حشر/سوره۵۹، آیه۷.    
۶۴. انعام/سوره۶، آیه۱۴۱.    
۶۵. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۶.    
۶۶. بقره/سوره۲، آیه۱۷۸.    
۶۷. مائده/سوره۵، آیه۳۸.    
۶۸. نور/سوره۲۴، آیه۴.    
۶۹. انفال/سوره۸، آیه۶۰.    
۷۰. انفال/سوره۸، آیه۳۹.    
۷۱. کنزالعرفان، ج۲، ص۳۵۱.
۷۲. تفسیر قرطبی، ج۶، ص۹۹.
۷۳. مائده/سوره۵، آیه۳۳.    
۷۴. الخلاف، ج۵، ص۴۵۷ - ۴۶۰.    
۷۵. کنزالعرفان، ج۲، ص۳۵۱.
۷۶. فقه القرآن، ج۲، ص۳۸۷ - ۳۸۸.    
۷۷. ارشاد الاذهان، ج۲، ص۱۸۶.    
۷۸. سلسلة الینابیع (الینابیع الفقهیة)، ج۴۰، ق ۱، ص۲۰۷.    
۷۹. اطیب البیان، ج۴، ص۳۵۲.
۸۰. من وحی القرآن، ج۸، ص۱۴۸.
۸۱. آیات الاحکام، ص۴۲۷.
۸۲. زبدة البیان، ص۸۳۵.
۸۳. الکافی، ج۷، ص۲۴۶.    
۸۴. جامع احادیث الشیعه، ج۲۶، ص۱ - ۴.
۸۵. کنزالعرفان، ج۲، ص۳۵۲.
۸۶. مسالک الافهام، ج۱۵، ص۸.    
۸۷. احکام القرآن، جصاص، ج۳، ص۵۷۴.
۸۸. احکام القرآن، شافعی، ص۳۱۴.    
۸۹. فقه القرآن، ج۲، ص۳۸۷-۳۸۸.    
۹۰. کنزالعرفان، ج۲، ص۳۵۲.
۹۱. مجمع الفائده، ج۱۳، ص۲۹۵.    
۹۲. فقه القرآن، ج۲، ص۳۸۷-۳۸۸.    
۹۳. آیات الاحکام، ص۴۳۱ - ۴۳۲.
۹۴. المبسوط (السرخسی)، ج۹، ص۱۳۴.
۹۵. کشاف القناع، ج۶، ص۱۹۱.
۹۶. المحلی، ج۱۱، ص۳۰۲.    
۹۷. من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۶۸.    
۹۸. التبیان، ج۳، ص۵۰۴.    
۹۹. تفسیر قرطبی، ج۶، ص۹۹.
۱۰۰. مائده/سوره۵، آیه۲۷.    
۱۰۱. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۲۴.    
۱۰۲. مریم/سوره۱۹، آیه۴۶.    
۱۰۳. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۱۶.    
۱۰۴. هود/سوره۱۱، آیه۹۱.    
۱۰۵. دخان/سوره۴۴، آیه۲۰.    
۱۰۶. یوسف/سوره۱۲، آیه۳۲.    
۱۰۷. اعراف/سوره۷، آیه۱۲۴.    
۱۰۸. ص/سوره۳۸، آیه۳۲.    
۱۰۹. یس/سوره۳۶، آیه۶۰.    
۱۱۰. التبیان، ج۳، ص۴۹۳.    
۱۱۱. جامع البیان، ج۶، ص۲۵۷.
۱۱۲. مائده/سوره۵، آیه۲۷.    
۱۱۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۳۲.    
۱۱۴. بقره/سوره۲، آیه۶۲.    
۱۱۵. اعراف/سوره۷، آیه۱۲۶.    
۱۱۶. آل عمران/سوره۳، آیه۱۷۳.    
۱۱۷. اعراف/سوره۷، آیه۱۲۶.    
۱۱۸. یوسف/سوره۱۲، آیه۳۳.    
۱۱۹. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۶۸.    
۱۲۰. مریم/سوره۱۹، آیه۴۷.    
۱۲۱. شرایع الاسلام، ج۴، ص۹۳۳.    
۱۲۲. المغنی، ج۶، ص۵۱۰.
۱۲۳. نور/سوره۲۴، آیه۳۲.    
۱۲۴. نحل/سوره۱۶، آیه۱۰۶.    
۱۲۵. المکاسب، ج۸، ص۶۸.
۱۲۶. جواهرالکلام، ج۳۲، ص۱۱.    
۱۲۷. نحل/سوره۱۶، آیه۱۰۶.    
۱۲۸. تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۷۱.    
۱۲۹. الصافی، ج۳، ص۱۵۷.    
۱۳۰. الدرالمنثور، ج۴، ص۱۳۲ - ۱۳۳.
۱۳۱. المکاسب، ج۴، ص۱۸۲ - ۱۸۳.
۱۳۲. مصباح الفقاهه، ج۱، ص۶۱۹.    



دانشنامه موضوعی قرآن کریم، برگرفته از مقاله «تهدبد».    




جعبه ابزار