تهدید جادوگران (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از مصادیق تهدیدشدگان که در
آیات قرآن معرفی شدهاند،
جادوگران هستند.
تهدید جادوگران، به
اعدام و قطع
دست و
پا پس از
ایمان، از سوى
فرعون:
۱. «والقِىَ السَّحَرَةُ سجِدين• قالوا ءامَنّا بِرَبّ العلَمين• قالَ فِرعَونُ ءامَنتُم بِهِ قَبلَ ان ءاذَنَ لَكُم انَّ هذا لَمَكرٌ مَكَرتُموهُ فِى المَدينَةِ لِتُخرِجوا مِنها اهلَها فَسَوفَ تَعلَمون• لَاقَطّعَنَّ ايدِيَكُم وارجُلَكُم مِن خِلفٍ ثُمَّ لَاصَلّبَنَّكُم اجمَعين؛
و ساحران (همگي) به سجده افتادند. و گفتند ما به پروردگار جهانيان ايمان آورديم. فرعون گفت آيا به او ايمان آورديد پيش از آنكه به شما اجازه دهم، حتما اين توطئهاي است كه در اين شهر (و ديار) چيده ايد تا اهلش را از آن بيرون كنيد ولي به زودي خواهيد دانست! سوگند ميخورم كه دستها و پاهاي شما را به طور مخالف (دست راست با پاي چپ يا دست چپ با پاي راست) قطع ميكنم سپس همگي شما را به دار ميآويزم.»
۲. «فَالقِىَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قالوا ءامَنّا بِرَبّ هرونَ وموسى• قالَ ءامَنتُم لَهُ قَبلَ ان ءاذَنَ لَكُم انَّهُ لَكَبيرُكُمُ الَّذى عَلَّمَكُمُ السّحرَ فَلَاقَطّعَنَّ ايدِيَكُم وارجُلَكُم مِن خِلفٍ ولَاصَلّبَنَّكُم فى جُذوعِ النَّخلِ ولَتَعلَمُنَّ ايُّنا اشَدُّ عَذابًا وابقى؛
(موسي عصاي خود را افكند، و آنچه را كه آنها ساخته بودند بلعيد) ساحران همگي به
سجده افتادند و گفتند: ما به پروردگار موسي و
هارون ايمان آورديم!! (فرعون) گفت آيا پيش از آنكه به شما
اذن دهم به او ايمان آورديد؟! مسلما او بزرگ شماست كه سحر به شما آموخته، به يقين دست و پاهاي شما را بطور مختلف قطع ميكنم و بر فراز شاخه هاي
نخل به
دار ميآويزم، و خواهيد دانست كداميك از ما مجازاتش دردناكتر و پايدارتر است!»
۳. «فَالقِىَ السَّحَرَةُ سجِدين• قالَ ءامَنتُم لَهُ قَبلَ ان ءاذَنَ لَكُم انَّهُ لَكَبيرُكُمُ الَّذى عَلَّمَكُمُ السّحرَ فَلَسَوفَ تَعلَمونَ لَاقَطّعَنَّ ايدِيَكُم وارجُلَكُم مِن خِلفٍ ولَاصَلّبَنَّكُم اجمَعين؛
ساحران همگي فورا به سجده افتادند. (فرعون) گفت: آيا به او ايمان آورديد پيش از آن كه به شما اجازه دهم؟! مسلما او بزرگ و استاد شما است كه به شما سحر آموخته، اما به زودي خواهيد دانست كه دستها و پاهاي شما را به طور مختلف قطع ميكنم، و همه شما را به دار ميآويزم.»
هشدار
موسی علیهالسلام به جادوگران فرعونى (قبل از ايمان) از گرفتار شدن به
عذاب الهى:
«فَلَنَأتِيَنَّكَ بِسِحرٍ مِثلِهِ فَاجعَل بَينَنا وبَينَكَ مَوعِدًا لا نُخلِفُهُ نَحنُ ولا انتَ مَكانًا سُوًى• فَتَوَلّى فِرعَونُ فَجَمَعَ كَيدَهُ ثُمَّ اتى• قالَ لَهُم موسى وَيلَكُم لا تَفتَروا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا فَيُسحِتَكُم بِعَذابٍ وقَد خابَ مَنِ افتَرى؛
ما هم قطعا سحري همانند آن براي تو خواهيم آورد، هم اكنون (تاريخش را تعيين كن و) ميعادي ميان ما و خودت قرار ده كه نه ما و نه تو از آن تخلف نكنيم، آنهم در مكاني كه نسبت به همه يكسان باشد! فرعون آن مجلس را ترك گفت، و تمام مكر و
فریب خود را جمع كرد، و سپس همه را (در روز
موعود) آورد. موسي به آنها گفت: واي بر شما دروغ بر خدا نبنديد كه شما را با عذاب خود نابود ميسازد، و نوميدي و (شكست) از آن كسي است كه دروغ (بر خدا) ببندد.»
سحر و احکام مربوط به آن در فقه نیز مورد بحثوبررسی قرار گرفته است. نظرات فقهی امام خمینی درباره عمل به سحر، یادگرفتن و یاددادن و مجازات بهکاربستن آن در کتابهای فقهی ایشان مانند تحریرالوسیله و استفتائات بیان شده است.
امام خمینی در
تحریرالوسیله درباره تعریف
سحر مینویسد: «المراد به ما یعمل من کتابة او تکلّم او دخنة او تصویر او نفث او عقد ونحو ذلک یؤثّر فی بدن المسحور او قلبه او عقله، فیؤثّر فی احضاره او انامته او اغمائه او تحبیبه او تبغیضه ونحو ذلک.»
منظور از
جادوگری آن است که با نوشتن یا سخنگفتن یا دود نمودن یا با تصویر یا دمیدن یا گرهزدن و مانند اینها انجام میگیرد که در
بدن شخص سحر شده یا
قلب او یا
عقل او اثر میکند، پس در احضار او یا خواب کردن یا بیهوش کردن یا به دوستی و یا دشمنی واداشتن او و مانند اینها تاثیر مینماید.
امام خمینی در تحریرالوسیله مینویسد: «عمل السحر وتعلیمه وتعلّمه و التکسّب به حرام.»
جادو کردن و یاددادن و یادگرفتن و کسب کردن با آن،
حرام میباشد. البته «رجوع به ساحر برای
ابطال سحر مانع ندارد، ولی تنها احتمال، موجب جواز
رجوع به ساحر نیست.»
او «
گر حفظ نفس یا واجب دیگری بر آن موقوف باشد با ملاحظه اهمیت واجب دیگر مانع ندارد.»
بنابراین انسان در امور زندگی و حل مشکلات «به سحر و
جادو نمیتواند متوسل شود.»
و اگر سحر را به جهت باطل نمودن
مدعی نبوت یاد بگیرد اشکالی ندارد، بلکه چهبسا
واجب باشد.
به خدمت گرفتن
فرشتگان و حاضر کردن جن و
تسخیر آنها و احضار ارواح و تسخیرشان و امثال اینها به جادوگری ملحق است. بلکه «
شعبده» به آن ملحق میشود یا قسمی از آن است؛ و آن عبارت است از اینکه به سبب حرکت سریع، غیرواقع را واقع نشان دهد.
و همچنین است «
کهانت»؛ و آن عبارت است از اینکه خبر بدهد از آنچه در آینده واقع میشود، به اعتقاد اینکه بعضی از جنها خبر آن را به او القاء میکنند، یا بهزعم اینکه امور را با مقدمات و اسبابی که با آن بر زمان وقوع آنها استدلال میکند میداند.
و همچنین است «
قیافهشناسی»؛ و آن عبارت است از اینکه با نشانههای خاصی استناد کند در اینکه بعضی از مردم را به بعضی دیگر ملحق نماید و بعضی را از بعضی دیگر سلب کند؛ بر خلاف آنچه که شارع مقدس آن را میزان ملحق شدن و نشدن قرار داده است که عبارت از بودن و نبودن فراش است.
و همچنین است «
تنجیم»؛ و آن عبارت است از خبردادن یقینی و جزمی از حوادث جهان هستی، از ارزانی و گرانی و کمحاصلی و پرحاصلی و زیادی باران و کمی آن و غیر اینها از خیر و شر و نفع و ضرر به استناد
حرکات فلکی و نظرات
ستارهشناسی و اتصالات کوکبی و معتقد باشد که این امور فلکی در این عالم به طور مستقل یا با شرکت با خداوند - که بالاتر است از آنچه ظالمین میگویند - مؤثر میباشند، نه (اعتقاد به) هر تاثیری - ولو (اعتقاد) به اینکه خدای متعال آن اثر را به آنها عطا کرده باشد - درصورتیکه (این اعتقاد) از روی دلیل قطعی باشد (که در این صورت اشکال ندارد). و خبردادن به گرفتن خورشید و ماه و به اول هر ماه و به نزدیکی کواکب و جداشدن آنها، درصورتیکه از روی اصول و قواعد درستی ناشی باشد، جزء
تنجیم حرام نیست. و اشتباهی که احیاناً از آنها واقع میشود، مانند سایر علوم، از خطای در حساب و بهکارگیری قواعد، سرچشمه میگیرد.
کسی که عمل به سحر نماید اگر
مسلمان باشد کشته میشود؛ و اگر
کافر باشد،
تادیب میشود.
سحر با
اقرار ثابت میشود و احوط (وجوبی) آن است که دو مرتبه اقرار نماید و با
بیّنه هم ثابت میشود.
اگر او را سحر کند پس کشته شود و سببیّت سحر او برای
قتل معلوم باشد این
عمد است درصورتیکه با این کار،
قصد قتل او را کرده باشد وگرنه عمد نیست، بلکه
شبهعمد میباشد؛ و بین قول به اینکه سحر واقعیّت دارد یا نه فرقی نیست. و اگر مثل اینگونه سحر
نوعاً کشنده است عمد میباشد ولو اینکه
قصد قتل را با آن نداشته باشد.
در آن (زوال عقل)
دیه کامل میباشد. و در
نقصان آن
ارش است. و در زایل شدن و نقصان آن،
قصاص نیست.
در زایل شدن یا نقصان عقل، بین اینکه سبب در آنها، زدن بر سر او باشد یا بر غیر آن و بین غیر آن از اسباب، فرقی نیست. پس اگر او را در
وحشت بیندازد تا عقلش زایل شود بر او دیه کامل است. و همچنین است اگر او را سحر نماید.
•
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۹، ص۳۳۲، برگرفته از مقاله «تهدیدشدگان (جادوگران)». •
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر) ،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی