تنقیح الأصول (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
«تنقیح الاصول (مباحث الاجتهاد و التقلید)»، اثر حضرت
امام خمینی ، بخش پایانی کتاب تنقیح الاصول به احکام و مبانی نظری
اجتهاد و
تقلید اختصاص یافته است. این مبحث به دنبال مباحث
اصول عملیه با قلمی روان و منسجم تدوین یافته است.
حضرت آيت الله العظمى
سید روح الله مصطفوی خمینی فرزند سيد مصطفى، در ۲۰
جمادی الثانی سال ۱۳۲۰ هجرى قمرى در شهر
خمین به دنيا آمد.
سيد روح الله از همان كودكى تحصيلات خود را آغاز نمود و از زمانى كه طفلى خردسال بود شروع به فراگيرى علوم
محمد و
آل محمد صلوات الله علیهم نمود. در سال ۱۳۳۹ هجرى در ۱۹ سالگى به
اراک رفت تا از
حوزۀ علمیّۀ اراك كه در آن زمان زير نظر حضرت
آیة الله حائری اداره مىشد بهرهمند گردد. دروس سطح را نزد استاد خود
سید علی یثربی کاشانی به پايان رساند و پس از آن به فراگيرى علم
اجتهاد در درس خارج حضرت آية الله حائرى مشغول شد تا به درجۀ اجتهاد نائل آمد. حضرت امام خمينى در سال ۱۳۴۰ هجرى، در سن ۲۰ سالگى همراه استادش حضرت آية الله حائرى، مؤسّس
حوزۀ علمیّۀ قم به شهر قم هجرت كرد.
امام خمينى درس خارج
فقه و اصول خود را در سن ۴۴ سالگى و در سال ۱۳۶۴ هجرى آغاز نمود، كه مصادف با ورود حضرت
آیة الله بروجردی به شهر قم بود. درس
فلسفه ايشان قبل از سال ۱۳۴۸ هجرى قمرى شروع شده بود( يعنى قبل از ۲۸ سالگى). يكى ديگر از مجالس درس حضرت امام درس
عرفان بود. اين درس براى شاگردان خصوصى و مورد اعتماد آن حضرت داير مىشد.از ديگر مجالس درس حضرت امام، درس
اخلاق بود. و بسيار مورد حساسيت حكومت رضاشاه قرار گرفت و از حضرت امام خواستند كه آن جلسه را تعطيل نمايد، اما حضرت امام پاسخ دادند كه:« من اين جلسات را ادامه خواهم داد، مأمورين بيايند و آن را تعطيل كنند.»
امام خمينى مبارزه با ظلم و ستم را از پدر و اجداد طاهرين خود به
ارث برده بود. به دنبال مبارزات آن حضرت، حكومت ظالم در ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ هجرى شمسى آن حضرت را به زندان انداخت و منجر به قيام پانزده خرداد و
شهادت هزاران نفر شد و منجر به تبعيد ايشان به تركيه و از آنجا به
عراق شد. امام خمينى در مدت پانزده سال تبعيد خود در نجف، شاگردان فراوانى تربيت كرد كه هر يك استوانهاى محكم براى
انقلاب اسلامی ايران شدند.
حضرت امام خمينى در ۱۴ خرداد سال ۱۳۶۸ هجرى شمسى، مطابق با ۱۸ شوال ۱۴۰۹ هجرى قمرى، پس از عمرى خدمت به
اسلام و علوم محمد و آل محمد صلى الله عليهم ديده از اين دنيا فرو بست و به ملكوت اعلى پيوست. پيكر مطهرش در
تشییع جنازهاى چند ميليونى و بىسابقه توسط مردم ايران تشييع شد و در بهشت زهراى تهران، در كنار شهداى انقلاب و جنگ تحميلى به خاك سپرده شد و هم اكنون حرم مطهرش زيارتگاه عاشقان
اهل بیت رسول خدا صلى الله عليهم است.
طرح مباحث اصولی از سوی امام خمینی به صورتی روش مند و با تفکیک شقوق و جواب هر مبحث و نیز دخالت دادن برداشتها و گرایشات عقلانی در تبیین مباحث اصولی است. از طرف دیگر در بررسی انظار
اصولیان شیعه عمدتا به اقوال
شیخ انصاری و
آخوند خراسانی و
میرزای نائینی توجه شده است.
مباحث و موضوعات مطرح شده تا حدودی با مباحث سنتی این موضوع هم خوانی ندارد و امام خمینی به اقتضای توجه به سیاست و
حکومت ، فصلی را به شئون و اختیارات
ولی فقیه و ارتباط او با دیگر مجتهدان اختصاص داده و جنبههای سیاسی ولایت فقیه را با جنبههای فقهی اجتهاد و
مرجعیت در پیوندی منسجم مطرح ساخته است.
از آن جا که ولی فقیه خود مجتهد و جامع شرایط فقاهت است، در
امور حکومتی بر دیگر مجتهدان تقدم دارد. در این بحث استدلال شده که قضاوت و دفع خصومات و نیز امور سیاسی و حکومت از مسایلی است که در عصر غیبت هم مورد توجه
شارع مقدس قرار دارد و شارع راضی به اهمال آن نیست. از جنبه دلایل فقهی نیز
مقبوله عمر بن حنظله و
روایات دیگر، دلالت صریح بر نقش
منصب قضاوت و حکومت و اعطای این منصب به ولی فقیه دارد. هم چنین در ذیل شئون ولایت فقیه از مقدمات اجتهاد،
قوه استنباط احکام ، منصب قضاوت، تشخیص
مرجع تقلید و فتاوی او، بحث شده و به صورت تلمیح مشخص شده که اجتهاد و وضعیت مجتهدان و مرجعیت و تقلید از اعلم اموری هستند که در مناسبت با ولی فقیه قابل طرح و بررسی میباشند و با این چشم انداز مباحث سنتی اجتهاد که بدون لحاظ حکومت و سیاست طرح میشد، تغییر مییابد.
هم چنین درباره استدلال به
بنای عقلا در
تقلید از اعلم ، اشکال شده و حتی ادعا شده که
سیره عقلا بر حجیت قول مفضول و غیر اعلم وجود دارد و ترجیح قول افضل و اعلم ضرورت شرعی و عقلی ندارد. بنابراین گر چه رجوع به اعلم نزد عقلا امری نیکو و مستحسن است؛ اما ضروری و حتمی نیست و در صورت تعذر از رجوع به اعلم، بنای عقلا به طور حتمی در رجوع به غیر اعلم قرار دارد. به هر حال نویسنده معتقد است، مقتضای قواعد و اصل اولی تعیین رجوع به اعلم است؛ اما در ادامه استدلالها و مبانی قائلان به جواز رجوع به غیر اعلم را هم بررسی کرده است. برخی به
آیه سؤال ،
آیه نفر و روایات متعدد تمسک کرده و جواز را به دست آوردهاند. در بررسی این استدلالها، اشکالات مختلفی طرح شده و سپس ادله قائلان به تعین و وجوب رجوع به اعلم و قول آخوند خراسانی که قایل به این نظر است، ارزیابی و نقد شده و این نتیجه به دست آمده که دلیلی قوی بر تعیین تقلید از اعلم وجود ندارد. این مبحث با تحقیقات و تحلیلهای دقیق ادامه یافته و بخش مهمی از مباحث اجتهاد را به خود اختصاص داده است.
در فصل دوم از ادله و مبانی
شرط حیات برای مرجع تقلید بحث شده و ابعاد و مشروعیت جواز و عدم جواز تقلید از میت بررسی شده است.
یکی از تفاوتهای مباحث این کتاب در مقایسه با دیگر کتب اصولی کاربرد اصطلاح مرجع تقلید است. برخی در جواز تقلید از میت علاوه بر مقتضای اصل اولیه به
استصحاب هم تمسک کردهاند که مورد نقد و اشکالات مختلف قرار گرفته است. فصل سوم در باره جواز عدول از یک
مجتهد به مجتهد دیگر؛ یعنی تغییر و تبدیل رای مقلد میباشد. فصل پنجم مسئلهای متناظر با این موضوع طرح شده و از تبدل رای مجتهد سخن رفته است. قبل از این بحث در فصل چهارم در تقلید از میت از فرع دیگری بحث شده و آن اختلاف نظر
مجتهد زنده با مجتهد مرده در مسئله بقای بر تقلید است که امام خمینی در این فرع نظر
عبدالکریم حائری را نقد کرده است.
نرم افزار جامع اصول فقه، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.