تنبیه همسر (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آیاتی از قرآن حق
تنبیه را با شرایط خاص و روش خاص برای شوهر قرار داده است.
قطعا تشریع این حق برای قدرت نمائی و تحت فشار قرار دادن
همسر نیست بلکه بدان منظور است که مرد بتواند همسرش را از رفتن به جاهای غیرمناسب باز دارد و در حفظ و
صیانت او اقدام نماید
بازداشتن همسر از
ناسازگاری و دستیابی
شوهر به
حقوق خویش، دلیل تنبیه وی است.
الرجال قوامون علی النساء... والـتی تخافون نشوزهن فعظوهن واهجروهن فی المضاجع واضربوهن فان اطعنکم فلا تبغوا علیهن سبیلا..
مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتریهایی که خداوند (از نظر نظام اجتماع) برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است، و بخاطر انفاقهایی که از اموالشان (در مورد زنان) میکنند. و زنان صالح، زنانی هستند که متواضعند، و در غیاب (همسر خود،) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقی که خدا برای آنان قرار داده، حفظ میکنند. و (اما) آن دسته از زنان را که از سرکشی و مخالفتشان بیم دارید،
پند و اندرز دهید! (و اگر مؤثر واقع نشد،) در بستر از آنها دوری نمایید! و (اگر هیچ راهی جز شدت عمل، برای وادار کردن آنها به انجام وظایفشان نبود،) آنها را
تنبیه کنید! و اگر از شما پیروی کردند، راهی برای تعدی بر آنها نجویید! (بدانید) خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است. (و قدرت او، بالاترین قدرتهاست.)
مقاتل گوید: آیه در باره
سعد بن ربیع بن عمر و زنش حبیبه دختر زید بن
ابی زهیر نازل شده است. سعد و زید هر دو از
انصار بودند. حبیبه نسبت به سعد نافرمانی کرد و او وی را زد. حبیبه باتفاق پدر خدمت پیامبر رفت. سعد عرض کرد: دخترم را به او دادهام و کتک کاریش کرده است. فرمود:
قصاص کنید. آنها رفتند که قصاص کنند.
پیامبر فرمود: بازگردید. اینک
جبرئیل نازل شد و این آیه را نازل کرد. سپس فرمود ما چیزی اراده کردیم و خداوند چیز دیگری اراده کرد، و آنچه خداوند اراده کرده است، بهتر است و قصاص را رفع کرد.
کلبی گوید: این آیه در باره سعد بن ربیع و زنش خوله دختر محمد بن سلمه نازل شده است. لکن داستان را بهمان صورت نقل کرده است.
ابو روق گوید: آیه در باره جمیله دختر عبدالله بن
ابی و شوهرش ثابت بن قیس بن شماس نازل شده است و تقریبا داستان را بهمان صورت، ذکر کرده است.
الرجال قوامون علی النساء:
" مردان سرپرست و خدمتگزار زنان هستند"- برای توضیح این جمله باید توجه داشت که خانواده یک واحد کوچک اجتماعی است و همانند یک اجتماع بزرگ باید
رهبر و سرپرست واحدی داشته باشد، زیرا رهبری و سرپرستی دستجمعی که زن و مرد مشترکا آن را به عهده بگیرند مفهومی ندارد در نتیجه مرد یا زن یکی باید" رئیس" خانواده و دیگری" معاون" و تحت
نظارت او باشد، قرآن در اینجا تصریح میکند که مقام سرپرستی باید به مرد داده شود (اشتباه نشود منظور از این تعبیر
استبداد و
اجحاف و تعدی نیست بلکه منظور رهبری واحد منظم با توجه به مسئولیتها و مشورتهای لازم است).
این مسئله در دنیای امروز بیش از هر زمان روشن است که اگر هیئتی (حتی یک هیئت دو نفری) مامور انجام کاری شود حتما باید یکی از آن دو، " رئیس" و دیگری" معاون یا عضو" باشد و گر نه
هرج و مرج در کار آنها پیدا میشود- سرپرستی مرد در خانواده نیز از همین قبیل است.
و این موقعیت به خاطر وجود خصوصیاتی در مرد است مانند
ترجیح قدرت تفکر او بر نیروی عاطفه و احساسات (به عکس زن که از نیروی سرشار عواطف بیشتری بهره مند است) و دیگری داشتن بنیه و نیروی جسمی بیشتر که با اولی بتواند بیندیشد و نقشه طرح کند و با دومی بتواند از حریم خانواده خود دفاع نماید.
بعلاوه تعهد او در برابر زن و فرزندان نسبت به پرداختن هزینههای زندگی، و پرداخت مهر و تامین زندگی آبرومندانه همسر و فرزند، این حق را به او میدهد که وظیفه
سرپرستی به عهده او باشد.
البته ممکن است زنانی در جهات فوق بر شوهران خود امتیاز داشته باشند ولی شاید کرارا گفتهایم که قوانین به تک تک افراد و نفرات نظر ندارد بلکه نوع و کلی را در نظر میگیرد، و شکی نیست که از نظر کلی، مردان نسبت به زنان برای این کار آمادگی بیشتری دارند، اگر چه زنان نیز وظائفی میتوانند به عهده بگیرند که اهمیت آن مورد تردید نیست.
دسته دوم، زنانی هستند که از وظائف خود سرپیچی میکنند و نشانههای ناسازگاری در آنها دیده میشود، مردان در برابر این گونه زنان وظائف و مسئولیتهایی دارند که باید مرحله به مرحله انجام گردد، و در هر صورت مراقب باشند که از حریم عدالت تجاوز نکنند، این وظائف به ترتیب زیر در آیه بیان شده است:
و اللاتی تخافون نشوزهن فعظوهن مرحله اول در مورد زنانی است که نشانههای سرکشی و عداوت و دشمنی در آنها آشکار میگردد که قرآن در جمله فوق از آنها چنین تعبیر میکند: " زنانی را که از طغیان و سرکشی آنها میترسید موعظه کنید و پند و اندرز دهید" و به این ترتیب آنها که پا از حریم نظام خانوادگی فراتر میگذارند قبل از هر چیز باید بوسیله اندرزهای دوستانه و بیان نتائج سوء اینگونه کارها آنان را براه آورد و متوجه مسئولیت خود نمود.
و اهجروهن فی المضاجع:
" در صورتی که اندرزهای شما سودی نداد، در بستر از آنها دوری کنید" و با این عکس العمل و بی اعتنایی و به اصطلاح
قهر کردن ، عدم رضایت خود را از رفتار آنها آشکار سازید شاید همین" واکنش خفیف" در روح آنان مؤثر گردد.
و اضربوهن در صورتی که سرکشی و پشت پازدن به وظائف و مسئولیتها از حد بگذرد و هم چنان در راه
قانون شکنی با
لجاجت و سرسختی گام بردارند، نه اندرزها تاثیر کند، و نه جدا شدن در بستر و کم اعتنایی نفعی ببخشد و راهی جز" شدت عمل" باقی. نماند، برای وادار کردن آنها به انجام تعهدها و مسئولیتهای خود چاره منحصر به-
خشونت و شدت عمل گردد، در اینجا اجازه داده شده که از طریق" تنبیه بدنی" آنها را به انجام وظائف خویش وادار کنند.
ممکن است ایراد کنند که چگونه
اسلام به مردان اجازه داده که در مورد زنان متوسل به
تنبیه بدنی شوند؟!
پاسخ اجمالی :دليل حكم تنبيه و زدن زنان ناشزه، بازداشتن آنان از نشوز (ناسازگارى) و تمكين آنان در برابر حق مشروع و قانونى شوهر كه در شرع بسيار محدود است و نيز حل اين مشكل از درون خود خانواده پس از كارساز نبودن راهحلهاى مسالمتآميز، همچون
موعظه و بىاعتنايى كردن است و مرد در غير اين صورت حق تحميل هيچگونه خواسته فردىاش را به همسر خويش ندارد، تا چه رسد به تنبيه و كتك زدن او!
پاسخ تفسیلی:
جواب این ایراد با توجه به معنی آیه و روایاتی که در بیان آن وارد شده و توضیح آن در کتب فقهی آمده است و همچنین با توضیحاتی که روانشناسان امروز میدهند چندان پیچیده نیست زیرا:
اولا آیه، مسئله تنبیه بدنی را در مورد افراد وظیفه نشناسی مجاز شمرده که هیچ وسیله دیگری در باره آنان مفید واقع نشود، و اتفاقا این موضوع تازهای نیست که منحصر به اسلام باشد، در تمام قوانین دنیا هنگامی که طرق مسالمت آمیز برای وادار کردن افراد به انجام وظیفه، مؤثر واقع نشود، متوسل به
خشونت میشوند، نه تنها از طریق ضرب بلکه گاهی در موارد خاصی مجازاتهایی شدیدتر از آن نیز قائل میشوند که تا سرحد
اعدام پیش میرود.
ثانیا" تنبیه بدنی" در اینجا- همانطور که در کتب فقهی نیز آمده است- باید ملایم و خفیف باشد بطوری که نه موجب شکستگی و نه مجروح شدن گردد و نه باعث کبودی بدن.
ثالثا روانکاوان امروز معتقدند که جمعی از زنان دارای حالتی بنام "
مازوشیسم" (آزارطلبی) هستند و گاه که این حالت در آنها تشدید میشود تنها راه آرامش آنان تنبیه مختصر بدنی است، بنا بر این ممکن است ناظر به چنین افرادی باشد که تنبیه خفیف بدنی در موارد آنان جنبه آرام بخشی دارد و یک نوع درمان روانی است.
مسلم است که اگر یکی از این مراحل مؤثر واقع شود و زن به انجام وظیفه خود اقدام کند مرد حق ندارد بهانه گیری کرده، در صدد آزار زن برآید، لذا به دنبال این جمله میفرماید:
فان اطعنکم فلا تبغوا علیهن سبیلا: " اگر آنها
اطاعت کنند به آنها تعدی نکنید"
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «تنبیه همسر (قرآن)»