جزایر تنب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تنب، جزایر، دو جزیره ایرانی که در آبهای نیمه شرقی و نیمه شمالی
خلیج فارس قرار دارد.
این دو جزیره در گذشته به «جزیره تنب»، «جزیره تنبو» و «نَبیو تنب» معروف بودند، ولی از نیمه دوم
قرن چهاردهم، «تنب بزرگ» و «تنب کوچک» خوانده میشوند. تنب، واژه ای تنگستانی به معنای «تپه» است.
طبق تقسیمات کشوری، جزایر تنب در بخش تنب، در قسمت شمالی شهرستان ابوموسی (در استان هرمزگان) قرار دارند. طبق سرشماری ۱۳۷۵ ش، جمعیت تنب بزرگ (مرکز بخش ) ۴۸۳ و جمعیت تنب کوچک ۱۵۴ تن بوده است.
این جزیره میان َ۳۴ ْ۵۵ و َ۲۸ ْ۵۵ طول غربی و َ۳۰ ْ۲۶ و َ۳۴ ْ۲۶ عرض شمالی، و در ۳۱ کیلومتری جنوب جزیره قشم واقع است و این کوتاهترین فاصله جزیره تنب با
خاک اصلی
ایران است. در این فاصله، آبهای سرزمینی ــ بخشی از دریا به شعاع دوازده میل دریایی در مجاورت ساحل که دولت ساحلی در آن از حاکمیت کامل برخوردار است
ــ به طول ۶ر۲۰ کیلومتر از کرانه های اصلی ایران ــ که از کرانه های قشم در آن بخش محاسبه میشود ــ با آبهای سرزمینیِ تنب بزرگ تداخل مییابند. فاصله این جزیره از بندر لنگه کمتر از پنجاه
و از ابوموسی حدود ۵۳ کیلومتر است.
تنب بزرگ در پانزده کیلومتری شمال خط مُنَصِّف خلیج فارس (خط میانی محاسبه شده نسبت به دو کرانه ایرانی و عربی در شمال و جنوب) قرار دارد و فاصله اش با نزدیکترین کرانه های امارات متحده عربی (جزیره حمرا/ جزیره الحمراء از امیرنشین رأس الخیمه) ۶۹ کیلومتر است. این جزیره تقریباً گِرد و قطر آن در حدود چهار کیلومتر است.
خاک جزیره شنی و خشک است. این جزیره تپههایی دارد که بلندترین آنها (ارتفاع: ۵۳ متر) در بخش شمالی واقع است. بخش جنوبی هموار، و مناسبترین لنگرگاه جزیره است. در این بخش گیاهان صحرایی میروید که به مصرف چرای دامهای محلی میرسد.
جمعیت بومی جزیره، هنگام برقراری دو باره حاکمیت ایران بر آن در ۱۳۵۰ ش، حدود سیصد تن بود، شامل ایرانیانی از بندر لنگه و اعرابی از قبیله بنی یاسِ کشور
دبی، که به عربی سخن میگفتند. دولت ایران بعد از پس گرفتن این جزیره از
بریتانیا، اعلام کرد که مردم جزیره در انتخاب تابعیت ایران یا تابعیت رأس الخیمه آزادند و متعاقب آن، بیشتر ساکنان جزیره به رأس الخیمه
مهاجرت کردند.
هم اکنون شمار درخور توجهی از ایرانیان در این جزیره به امور اقتصادی و اداری مشغول اند.
آب آشامیدنی تنب بزرگ در گذشته از دو حلقه چاه آب نیمه شور در بخش جنوبی جزیره تأمین میشد که امروزه خشک شدهاند و آب آشامیدنی از
جزیره قشم تأمین میشود. دولت ایران یک دستگاه تقطیر آب در قشم ساخته است.
دکل یک فانوس دریایی در شمال جزیره به ارتفاع ۲۶ متر وجود دارد که در ۱۳۳۲ احداث شده است.
این جزیره در َ۱۴ ْ۲۶ تا َ۱۵ ْ۲۶ عرض شمالی و َ۸ ْ۵۵ تا َ۹ ْ۵۵ طول شرقی و در حدود دوازده کیلومتری مغرب تنب بزرگ، واقع است.
فاصله آن با
جزیره حمرا در کرانه های عربی (رأس الخیمه) حدود هشتاد کیلومتر و با کرانه های ایرانی (بندر لنگه) ۴۵ کیلومتر است.
تنب کوچک تقریباً مثلثی شکل است. پهنای آن در گسترده ترین بخش (در جنوب) حدود یک کیلومتر است. صخره ای به ارتفاع ۳۲ متر در شمال غربی جزیره وجود دارد که بلندترین نقطه جزیره است.
این جزیره مسکون نیست و آب آشامیدنی ندارد. برخی گیاهان مقاوم در برابر خشکی و شوری در آن میرویند. مارها و پرندگان در آن آشیانه دارند
ازینرو، آن را «تنب مار» نیز خوانده اند.
در ۱۳۵۰ ش، که دو جزیره تنب و بخش شمالی
جزیره ابوموسی به
ایران پس داده شد، به اهمیت سوق الجیشی این جزایر توجه ویژه شد. در این دوران، بویژه در مقابل تهدید احتمالی اتحاد شوروی از طریق
تنگه هرمز، حفظ امنیت خلیج فارس و نظارت بر جزایر سر راه ورود به این تنگه بسیار اهمیت داشت (میدل ایست مانیتور، ۱۵ ژوئیه ۱۹۷۹) و رهبران سیاسی ایران در آن دوران، در باره اهمیت استراتژیک جزایر تنب و ابوموسی برای
امنیت ایران و خلیج فارس سخن میگفتند.
تنب بزرگ، به سبب قرار گرفتن در زنجیر دفاعی فرضی ایران در تنگه هرمز، اهمیت داشت. این زنجیر، خطی نیمه منحنی بود که شش جزیره هرمز، لارک، قشم، هنگام، تنب بزرگ و ابوموسی را به هم وصل میکرد و میتوانست خط دفاعی محکمی برای ایران در تنگه هرمز و در دهانه ورودی
خلیج فارس باشد.
تنب کوچک فقط به منظور پشتیبانی از تنب بزرگ اهمیت داشت (نقشه تنگه هرم).
با فروپاشی اتحاد شوروی در ۱۳۷۰ ش/ ۱۹۹۱، تهدید خارجی از راه تنگه هرمز به تهدید داخلی در خلیج فارس تبدیل شد و اهمیت سوق الجیشی جزایر تنب نیز از میان رفت. با این حال، ایران، با در اختیار داشتن این دو جزیره، خلیج فارس و تنگه هرمز را با تسلط بیشتری کنترل میکند. دولتهای ذینفع در خلیج فارس، به سبب اهمیت جزایر تنب، مایلاند که این جزایر در تملک ایران نباشند.
بسیاری از مورخان و جغرافی نویسان متقدم اسلامی، مانند
طبری،
مسعودی،
ابن حوقل،
یعقوبی،
مقدسی، همه جزایر خلیج فارس را متعلق به ایران دانسته اند. بنا بر نوشته
حمداللّه مستوفی در
نزهه القلوب جزیره های واقع در
دریای عمان و
دریای پارس، از جمله تنب بزرگ و تنب کوچک، به ایران تعلق دارند.
صفویان که پرتغالیها را از خلیج فارس بیرون راندند، همه جزایر این
دریا را به ایران باز گرداندند. افول
قدرت صفویان در اوایل قرن دوازدهم سبب ایجاد آشفتگی در ایران شد. شیخ قاسمی کرانه های مُسَنْدَم (شارجه)، در دهه ۱۱۰۰ با بهره گرفتن از این آشفتگی، به باسعیدو (در جزیره قشم) رفت.
نادرشاه افشار (حک: ۱۱۴۸ـ۱۱۶۰)، عربهای مسندم را برجای خود نشاند، ولی
مرگ وی آشفتگی را به ایران باز گرداند.
کریم خان زند (متوفی ۱۱۹۳) قبایل عربِ ساکن در کرانه های شمالی خلیج فارس را سرکوب کرد و اقتدار ایران را در کرانه های ایرانی شمال خلیج فارس برقرار کرد.
در این دوران بود که شاخه ای از قواسم (جواسم) مسندم، در بندر لنگه ساکن شدند و توانستند با قبول تابعیت ایران مقام ضابطی بندر لنگه و توابع آن را از کریم خان زند بگیرند.
در سراسر دوران صفویه و
زندیه و
قاجاریه، فرمانداری
بندر لنگه شامل بندرهای کنگ، لافْت، چارَک و جزایر قشم،
کیش، تنب بزرگ و کوچک، ابوموسی، سیری/ سرّی، فارور و نَبیو فارور میشد.
در نظام حکومتی ایالتی آن دوران، که به نظام «ممالک محروسه» ایران معروف بود، فرمانداری و
حکومت بر ولایات ایران، چه این ولایات به صورت خودمختار و تحت فرمان حاکمان محلی اداره میشدند چه حکومت مرکزی فرماندار آن را تعیین میکرد، حق مالکیت و حاکمیت مستقلی برای فرمانداران محسوب نمیشد چنانکه پیش از فرمانداری عربهای قاسمی در بندرلنگه، شماری از فرمانداران ایرانی آنجا را اداره میکردند و پس از عزل قاسمیان در ۱۲۶۶، تعدادی از فرمانداران ایرانی اداره امور بندرلنگه وتوابع آن را بر عهده گرفتند.
در ۱۸۲۰ که بریتانیا شیوخ قاسمی ساحل جنوبی خلیج فارس را که به راهزنی دریایی میپرداختند سرکوب کرد، قصد داشت قواسم لنگه را نیز مورد تعرض قرار دهد اما
ایران با این استدلال که آنها تابع ایران هستند و دزدی دریایی نمیکنند و اگر هم کردند دولت ایران آنان را سرکوب خواهد کرد با آن مخالفت کردند.
بر اساس همین واقعیت جغرافیایی بود که از ۱۲۵۶ تا ۱۲۶۵/ دهه ۱۸۴۰، که بریتانیا در خلیج فارس، اقتدار مییافت و جزایر خلیج فارس را به حاکمیتهای عربی تحت الحمایه خود تبدیل میکرد، حاج میرزا آقاسی، صدراعظم وقت ایران، در اطلاعیه ای همه جزایر خلیج فارس را متعلق به ایران اعلام کرد.
از اواخر
عهد قاجار تا ۱۳۱۶، تقسیمات کشوری تغییر یافت و نظام سیاسی ـ اداری تازه ای به وجود آمد. بر اساس این نظام جدید، ایران به ۲۷ ایالت تقسیم شد. ایالت بیست وششم، شامل جزایر و بندرهای خلیج فارس میشد و بندر لنگه و توابع آن، ولایت ویژه آن ایالت به شمار میآمدند.
فرمانداری قاسمی در بندر لنگه نیز در این تحولات به «نیابت فرمانداری» تنزل داده شد. در همین سال رویدادهایی در بندر لنگه زمینه را برای پایان دادن به
حکومت قواسم آنجا فراهم ساخت و شیخ یوسف قاسمی، فرماندار وقتِ بندرلنگه، را یکی از کسانش به نام شیخ قضیب بن راشد، کشت و بدون اجازه دولت ایران، حکومت بندرلنگه را در اختیار گرفت. این کار سبب شد که دولت ایران به حاکمیت ضابطان قواسم در بندرلنگه و توابع آن پایان دهد. به دستور صدراعظم وقت، علی اصغرخان امین السلطان، در ۱۲۶۶ شیخ قضیب را بازداشت و به
تهران منتقل کردند و او در تهران درگذشت و بدین ترتیب فرمانداری قواسم در بندرلنگه پایان گرفت. سپس، در ۱۳۰۴ ق حاج محمدمهدی ملک التجار بوشهری به فرمانداری بندرلنگه و توابع آن منصوب شد.
جیمز موریه، سفرنامه نویس و دیپلمات انگلیسی، به مناسبت عبور از نزدیکی دو جزیره تنب بزرگ و کوچک در بیستم فوریه ۱۸۱۱ توضیح داده است که، نام آنها ایرانی است، در بخش ایرانی واقع شدهاند و خشک و غیرقابل کشت اند.
اسناد دولتی بریتانیا نشان میدهد که نگرانی آن دولت در باره احتمال دست اندازی روسیه به خلیج فارس از آغاز
قرن چهاردهم/ بیستم افزایش یافته است.
وزارت خارجه بریتانیا در جلسه ای محرمانه در اوایل تابستان ۱۳۲۰ تصمیم گرفت برای جلوگیری از
تجاوز روسیه به خلیج فارس، جزایر تنگه هرمز را اشغال کند. این تصمیم در ۲۶
صفر ۱۳۲۰/ ۱۴ ژوئیه ۱۹۰۲ در یادداشتی محرمانه به فرماندهان استعماری بریتانیا در
هند و خلیج فارس ابلاغ شد.
سند دیگری از دولت بریتانیا در همان سال، اشغال مواضع استراتژیک خلیج فارس را در مقابل تهدید روسیه تأکید میکند.
در نتیجه این تصمیمات، حکومت هند بریتانیا در اواخر بهار ۱۳۲۱، تصویب کرد که شیخ قاسمی شارجه، جزایر تنب و ابوموسی را اشغال کند.
اسناد وزارت خارجه بریتانیا نشان میدهد که در اواخر
ربیع الاول و اوایل جمادی الاول ۱۳۲۱/ اواخر ژوئن و اوایل ژوئیه ۱۹۰۳، شیخ قاسمی شارجه، پرچم خود را در تنب بزرگ و ابوموسی
و در ۱۳۲۶/۱۹۰۸ نیز پرچم خود را در تنب کوچک برافراشت.
در ۱۳۲۲/ آوریل ۱۹۰۴، دامبرن بلژیکی، رئیس گمرکات جنوب ایران، دستور داد، پرچم ایران را در جزایر تنب و ابوموسی بر افرازند. این کار سبب اعتراض بریتانیا شد و از آن تاریخ، مکاتبات رسمی بسیاری میان دو دولت ایران و بریتانیا بر سر حاکمیت بر این جزایر و مالکیت آنها آغاز گردید.
طبق این مکاتبات، بریتانیا و پس از آن امارات مدعی بود که حاکمیت قواسم بندرلنگه بر جزایر تنب و ابوموسی مستقل از دولت
ایران بوده است،
در حالی که اسناد ایرانی و بسیاری از اسناد دولتی هند و بریتانیا نادرست بودن این ادعا را نشان میدهند و حاکم قاسمی لنگه، ضابط ایران در آنجا بوده است که بر جزایر نیز حکم میرانده است و حتی در جنگ با
خوارج عمان به فرمان
کریم خان زند، با محمدخان بستکی مشارکت داشته است. دولت بریتانیا در ۱۳۱۱ ش/ ۱۹۳۲، از مشاور حقوقی وزارت خارجه خود، ادوارد بکت، خواست تا به این وضع اصالت حقوقی دهد، اما وی این ادعا را وارد ندانست و حاکمیت ایران را بر تنب و ابوموسی تأیید کرد.
این در حالی است که در نقشهها و اطلسهای رسمی و غیررسمی بسیاری از جمله نقشه های بریتانیایی
قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم این جزایر جزئی از
خاک ایران قلمداد شده بودند.
امروزه امارات متحده عربی در تأیید ادعای حاکمیت اعراب بر جزایر تنب به مکاتباتی استناد میکند که میان دو شاخه قاسمی بندر لنگه در شمال و بندر رأس الخیمه در جنوب رد و بدل شده است. از میان این اسناد، سندی که بیش از دیگر اسناد خواست بریتانیا و امارات متحده عربی را بر آورده میسازد، نامه ای است به تاریخ اول
جمادی الاخره ۱۳۰۱/ ۲۹ مارس ۱۸۸۴ از شیخ یوسف قاسمی از بندر لنگه به شیخ حمید قاسمی در رأس الخیمه که در آن نوشته شده است «جزیره تنب به حقیقت جزیره ای متعلق به شماست ای قواسم عمان».
این جمله تعارفی بیش نیست چنانکه چند سطر پایینتر در همان نامه آمده است که
شهر لنگه شهر شماست. در گذشته بریتانیا و هم اکنون
امارات متحده عربی، جمله مربوط به بندر لنگه را دست آویز ادعای خود نکرده اند، اما جمله ای مشابه را در باره جزایر تنب، سند تعلق آنها به امارت رأس الخیمه دانسته اند. گفتنی است که این نامه هنگامی نوشته شده که نمایندگان و کارگزاران بریتانیا در ۱۲۹۰/ ۱۸۷۳، در کشمکش میان شیوخ قاسمی بندر لنگه و بندر رأس الخیمه بر سر چرای دامهای آنها در تنب بزرگ، آن جزیره را رسماً از آن ایران دانستند
و از شیخ قاسمی بندرلنگه خواستند که دوستی اش را با شیخ رأس الخیمه تجدید کند.
بریتانیا در ۱۳۲۳ ایران را واداشت تا پرچم خود را از جزایر تنب و ابوموسی پایین بکشد، مشروط بر اینکه «وضع موجود» در این جزایر حفظ شود تا سرنوشت حاکمیت بر این جزیرهها از راه گفتگو میان ایران و شیوخ قاسمی مشخص گردد.
بریتانیا به قول خود عمل نکرد و گفتگو با ایران را ۶۸ سال
به تأخیر انداخت.
از۱۳۰۰ ش/ ۱۹۲۱ که سرزمین رأس الخیمه از شیخ نشین شارجه جدا گردید و امارتی مستقل شد، بریتانیا تنب بزرگ و کوچک را متعلق به آن دانست. در طول ۶۸ سال، دولت ایران برای پس گرفتن این جزایر تلاشهای فراوانی کرد، از جمله مداخله در اداره امور این جزیره ها، جلوگیری از رفت و آمد اتباع بیگانه به آنجا، اعلام تصمیم به اقامه شکایت در مراجع بین المللی، اعزام مأمور برای بازدید از این جزایر، توقیف قایقهای بیگانه در آبهای این جزایر، و حتی پس گرفتن جزیره تنب بزرگ در دی ۱۳۱۳/ ژانویه ۱۹۳۵.
بر اساس اسناد دولتی بریتانیا، شیخ رأس الخیمه پس از تماسهای محرمانه با ایران در ۱۳۱۳ ش /اواخر ۱۹۳۴ پرچم خود را از جزیره تنب بزرگ پایین کشید و جزیره را به ایران تحویل داد.
در این زمان نماینده بریتانیا به شیخ رأس الخیمه اعتراض کرد و به او یک ماه فرصت داد تا پرچم خود را در تنب برافرازد و تهدید کرد اگر اقدامی صورت نگیرد آنها پرچم یکی دیگر از شیوخ خلیج فارس را در آنجا برخواهند افراشت.
در ۱۳۴۶ ش/ ۱۹۶۸، دولت بریتانیا تصمیم گرفت تا۱۳۵۰ ش/ پایان ۱۹۷۱ از خلیج فارس خارج شود و فدراسیونی از امارات تحت الحمایه خود در منطقه تشکیل دهد. سه
قدرت منطقه، یعنی ایران و
عراق و
عربستان سعودی، هریک با دلیل ویژه خود، اعلام کردند که این فدراسیون را به رسمیت نخواهد شناخت. بریتانیا برای حفظ بقای این فدراسیون کوشید تا حمایت ایران، بزرگترین قدرت منطقه، را جلب کند و ناچار شد وعده خود را عملی سازد و با ایران مذاکره کند.
در نتیجه این مذاکرات ــ که حدود یک سال به طول انجامید ــ در ۹ آذر ۱۳۵۰/۳۰ نوامبر ۱۹۷۱، تنب بزرگ و کوچک، بدون قید و شرط، به ایران بازگردانده شد و حاکمیت ایران بر اساس «تفاهمنامه» ۱۳۵۰ ش/ ۱۹۷۱، در نیمه شمالی جزیره ابوموسی تجدید گردید. باز گرداندن این دو جزیره بر اساس توافق با بریتانیا بود که همچنان مسئولیت هرگونه
دفاع از سرزمینهای امارات عربی خلیج فارس را بر عهده داشت. با اعتراض نکردن بریتانیا و تأیید نماینده آن، در جلسه ۱۸ آذر۱۳۵۰/ ۹ دسامبر ۱۹۷۱
شورای امنیت سازمان ملل متحد، توافق قانونی ایران و بریتانیا را برای بازگشت جزایر تنب به ایران به رسمیت شناخت.
دولتهای میانه رو عرب، بویژه
مصر و عربستان سعودی، که از توافقهای ایران و بریتانیا آگاه بودند، اعتراضی نکردند ولی دولتهای تندرو عرب، از جمله عراق و
لیبی و
یمن جنوبی و
الجزایر، به شورای امنیت سازمان ملل متحد شکایت کردند. شورای امنیت در ۱۸ آذر ۱۳۵۰/ ۹ دسامبر ۱۹۷۱ در جلسه ویژه ای، پس از شنیدن سخنان نمایندگان شاکیان، به پیشنهاد نماینده سومالی (از اعضای اتحادیه عرب) پرونده را مختومه اعلام کرد.
پس از گذشت ۲۱ سال هیچ کشوری حاکمیت بر این جزایر یا مالکیت آنها را ادعا نکرد. در ۱۳۷۰ ش /۱۹۹۱ نیروهای نظامی ایالات متحده امریکا و متحدان اروپایی
آن، پس از اخراج نیروهای عراقی از
کویت، در خلیج فارس مستقر شدند. از اواخر ۱۳۷۱ ش /اوایل ۱۹۹۲ که حضور نظامی ایالات متحده در خلیج فارس قطعی گردید، امارات متحده عربی درصددِ گرفتن جزیره های تنب و ابوموسی بر آمد. بروز حوادثی در جزیره ابوموسی در آن سال، سبب شد تا دولت امارات متحده عربی طی عرض حالی به سازمان ملل متحد، حاکمیت خود را بر نیمه جنوبی جزیره ابوموسی مطرح کند (۲۷ اکتبر ۱۹۹۲) و نیز مدعی حاکمیت بر تنب بزرگ و تنب کوچک شود.
(۱) ولید حمدی اعظمی، النزاع بین دوله الامارات العربیه و ایران حول جزر «ابوموسی و طنب الکبری و الصغری » فی الوثائق البریطانیه: ۱۷۶۴ـ۱۹۷۱ م، لندن ۱۴۱۳/۱۹۹۳؛
(۲) ایران. وزارت کشور، معاونت سیاسی، دفتر تقسیمات کشوری، نشریه تاریخ تأسیس عناصر تقسیماتی به همراه شماره مصوبات آن، تهران ۱۳۸۱ ش؛
(۳) رابرت بلدسو و بولسلاو آدام بوسچک، فرهنگ حقوق بین الملل، ترجمه بهمن آقائی، تهران ۱۳۷۵ ش؛
(۴) محمداعظم بنی عباسیان بستکی، تاریخ جهانگیریه و بنی عباسیان بستک، به کوشش عباس انجم روز، ( تهران ) ۱۳۳۹ ش؛
(۵) اصغر جعفری ولدانی، ایران و حقوق بین الملل: «مبانی حقوق حاکمیت ایران بر جزایر تنب و ابوموسی »، تهران ۱۳۸۰ ش؛
(۶) اصغر جعفری ولدانی، نگاهی تاریخی به جزایر ایرانی تنب و ابوموسی، تهران ۱۳۷۶ ش؛
(۷) حمداللّه مستوفی، نزهه القلوب؛
(۸) علی رزم آرا، جغرافیای نظامی ایران: جزایر ایران در خلیج فارس، تهران ۱۳۲۰ ش؛
(۹) محمد رشید فیل، دوله الامارات العربیه المتحده و مأزق الاحتلال الایرانی لجزر ابوموسی و طنب الکبری و طنب الصغری، دبی ۱۹۹۹؛
(۱۰) جهانگیر قائم مقامی، بحرین و مسائل خلیج فارس، تهران ۱۳۴۱ ش؛
(۱۱) ( ۱۲۸۰ ه .ش ) تا سال ۱۳۶۰ ه .ق ( ۱۳۲۰ ه .ش )، تهران: وزارت امورخارجه، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۶۸ ش؛
(۱۲) عیسی گلوردی، جغرافیای جزایر ایرانی خلیج فارس: جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک، تهران ۱۳۸۱ ش؛
(۱۳) پیروز مجتهدزاده، «تاریخ و جغرافیای سیاسی جزایر تنب و ابوموسی »، اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، سال ۶، ش ۱۱ و ۱۲ (مرداد و شهریور ۱۳۷۱)؛
(۱۴) پیروز مجتهدزاده، کشورها و مرزها در منطقه ژئوپلیتیک خلیج فارس، ترجمه حمیدرضا ملک محمدی نوری، تهران ۱۳۷۳ ش؛
(۱۵) مرکز آمار ایران، سرشماری عمومی نفوس و مسکن ۱۳۷۵: شناسنامه آبادیهای کشور، استان هرمزگان ، شهرستان ابوموسی، تهران ۱۳۷۶ ش؛
(۱۶) جمشید ممتاز، ایران و حقوق بین الملل: «وضعیت حقوقی جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک »، ترجمه و تحقیق امیرحسین رنجبریان، تهران ۱۳۷۶ ش؛
(۱۷) محمدعلی موحد، مبالغه مستعار: بررسی مدارک مورد استناد شیوخ در ادعا بر جزایر تنب کوچک، تنب بزرگ ، ابوموسی، تهران ۱۳۸۰ ش؛
(۱۸) اسماعیل نوری زاده بوشهری، ایران کنونی و خلیج فارس، تهران ۱۳۲۵ ش؛
(۱۹) کاظم ودیعی، مقدمه بر جغرافیای انسانی ایران، تهران ۱۳۵۳ ش؛
(۲۰) Davoud Hermidas Bavand, The historical, political and legal bases of Iran's sovereignty over the islands of Tunb & Abumusa , New York ۱۹۹۴;
(۲۱) J. B. Kelly, Britain and the Persian Gulf: ۱۷۹۵-۱۸۸۰ , Oxford ۱۹۶۸;
(۲۲) J. C. Lorimer, Gazetteer of the Persian Gulf, ف Oma ¦n, and Central Arabia , Buckinghamshire ۱۹۸۶;
(۲۳) Pirouz Mojtahedzedeh, "The evolution of Iran's role in the Strait of Hormuz", in Sovereignty, territoriality and international boundaries in south Asia, south west Asia and the Mediterranian basin , ed. Natasha Beschorner et al. , London: University of London, ۱۹۹۰ a ;
(۲۴) idem, "Iran's maritime boundaries in the Persian Gulf, in The Boundaries of modern Iran , ed. Keith Mclachlan, London ۱۹۹۴;
(۲۵) idem, The islands of Tunb and Abu Musa , London ۱۹۹۵;
(۲۶) idem, "Perspectives on the territorial history of the Tonb and Abu Musa Islands", in Small islands, big politics , ed. Hooshang Amirahmadi, New York ۱۹۹۶- ;
(۲۷) idem, Political geography of the Strait of Hormuz: the evolution of Iran's role ( ۱۹۷۰s and ۱۹۸۰s ), London ۱۹۹۰ b ;
(۲۸) James Morier, A second journey through Persia, Armenia, and Asia Minor , London ۱۸۱۸;
(۲۹) Richard Schofield, ed., Territorial foundation of the Gulf states , London ۱۹۹۴;
(۳۰) United Nations, UN monthly chronicle , vol. ۹, no.۱ (Jan. ۱۹۷۲), record of the month December ۱۹۷۱.
(۳۱) گزیده اسناد خلیج فارس، ج ۱: جزایر خلیج فارس از سال ۱۳۲۰ ه .ق؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جزایر تنب»، شماره۳۹۱۳.