تلاش حبیب بن مظاهر برای جذب نیرو
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پس از آنکه لشکر
ابن سعد و جمع زیادی از کوفیان به
کربلا آمدند و در برابر
امام حسین(علیهالسلام) موضع گرفتند
حبیب بن مظاهر اسدی خدمت امام حسین (علیهالسلام) رسید و از ایشان اجازه خواست تا به نزدیکی
کوفه که قبیلهای از
بنی اسد در آنجا بودند، برود و آنان را به یاری امام دعوت نماید.
امام به وی اجازه داد و او توانست جمعی از بنی اسد را همراه خود سازد که گروهی از لشکریان عمر سعد مانع ملحق شدن آنان به امام شدنند.
چون ششم محرم رسید و لشکر عمر بن سعد تکمیل شد،
حبیب بن مظاهر اسدی نزد
امام حسین (علیهالسّلام) رفت و عرض کرد: ای فرزند
پیامبر، در این نزدیکیها گروهی از
قبیله بنی اسد زندگی میکنند و بین ما و آنها دوستی برقرار است. آیا اجازه میفرمایید نزد آنان بروم و ایشان را
[
به یاری شما
]
فرابخوانم؟ امید است خداوند به وسیله آنان نفعی به شما برساند، یا برخی از سختیها را از شما برطرف سازد. امام به او اجازه داد؛ لذا او نزد آنان رفت و به آنها گفت: من شما را به شرف و برتری
آخرت و ثوابهای عظیمش دعوت میکنم، من شما را به یاری پسر دختر پیامبرتان فرا میخوانم، او
مظلوم واقع شده است؛ زیرا مردم
کوفه او را
دعوت کردند تا یاری اش کنند، اما اکنون که به سوی آنها آمده است، او را رها و خوار کرده و با او به
دشمنی برخاستهاند و میخواهند او را به
قتل برسانند. پس از این سخنرانی، حدود هفتاد نفر با او همراه شدند.
از آن طرف شخصی به نام
جبلة بن عمرو نزد عمر بن سعد رفت و او را از این ماجرا با خبر کرد. ابن سعد نیز
ازرق بن حارث صیداوی را با عدهای به آنجا فرستاد و بین آن گروه و کاروان امام حایل شدند
[
و از ملحق شدن آنها جلوگیری کردند
]
. حبیب بن مظاهر نزد امام برگشت و تمام ماجرا را برای امام نقل کرد، و امام حسین فرمود: الحمدلله کثیراً.
• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۷۰۳.