• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تقریرات

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تقریرات، عنوان آثاری شبیه «امالی» که عمدتاً در فقه و اصول که مؤلفان آن‌ها به مبانی، دلایل و توضیحات استاد خود در دوره درس خارج پرداخته‌اند.



واژه تقریر در اصطلاح منابع دینی و عالمان دین، دو معنا و دو کاربرد دارد:

۱.۱ - تقریرات اصول فقه

یکی در اصول فقه با عنوان تقریر معصوم که عبارت است از سکوت معصوم ( پیامبر اکرم، حضرت فاطمه و ائمه علیهم‌السلام) در برابر کاری که در محضر ایشان انجام می‌شود و در صورت وجود شرایطی خاص، دلیل بر اقرار به صحت و جواز و در نتیجه مشروعیت آن عمل است.
[۲] محمدتقی حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ج۱، ص۱۱۶.
[۳] محمدتقی حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ج۱، ص۱۴۱ـ۱۴۲.


۱.۲ - تقریرات دروس در حوزه

دیگری در نظام آموزشیِ حوزه‌های علوم دینی، که در آن برخی طلاب، پس از پایان هر نوبت درس استاد، درس را مرور می‌کردند و این کار معمولاً به دو شیوه صورت می‌گرفت: شفاهی و مکتوب.در تقریر شفاهی، پس از پایان هر نوبت درس استاد، بعضی از شاگردان ممتاز و خوش فهم و باسابقه، با اتکا به حافظه خود، همان درس را برای شاگردانی که سابقه کمتری داشتند یا درس را خوب نفهمیده بودند، تکرار می‌کردند.
[۴] محمدجعفر مروج، «مصاحبه با حضرت آیت الله حاج سیدمحمدجعفر مروج، ج۱، ص۲۸.
[۵] غلامحسین جعفری همدانی، «مصاحبه با آیة الله میرزا غلامحسین جعفری همدانی، ج۱، ص۲۸.
در این جلسات، طلاب سؤالات خود را راحت تر می‌پرسیدند و اشکالاتشان را برطرف می‌کردند.این روش، علاوه بر آن‌که موجب تقویت افراد ضعیف می‌شد، به حفظ و رسوخ مطالب در ذهن شاگردان کمک می‌کرد و نوشتن آن مطالب را آسان می‌نمود.
[۶] حسن صافی اصفهانی، «مصاحبه با آیة الله صافی اصفهانی»، ج۱، ص۴۰.
[۷] محمدجعفر مروج، «مصاحبه با حضرت آیت الله حاج سیدمحمدجعفر مروج، ج۱، ص۲۸.
مثلاً، پس از پایان هر جلسه درسِ شریف العلمای مازندرانی (متوفی ۱۲۴۵)، یکی از فضلا به تقریر درس می‌پرداخت و استاد مشکلات را حل می‌کرد.سپس چند تن همان درس را مجدداً تقریر می‌کردند تا اشکالات طلاب کاملاً برطرف شود.
[۸] محمدبن سلیمان تنکابنی، قصص العلماء، ج۱، ص۱۱۵.
همچنین میرزا ابوالقاسم تهرانی (متوفی ۱۲۹۲) و میرزا محمدحسن آشتیانی (متوفی ۱۳۱۹) از جمله کسانی بودند که درس شیخ انصاری را برای عده ای تقریر می‌کردند.
[۹] ناصرالدین انصاری قمی، «تألیفات و آثار شیخ اعظم مرتضی انصاری»، ج۱، ص۱۸۹-ـ۱۹۰.
ملامحمد شربیانی درسهای استاد خود، سیدحسن حسینی کوهکمری (متوفی ۱۲۹۹)، را آنقدر تقریر کرده بود که به ملامحمد مقرِّر معروف شده بود. سیدابوالقاسم خوئی نیز به گفته خود
[۱۲] ابوالقاسم خوئی، ج۲۲، ص۱۸.
درسهای استادانش، محمدحسین نائینی و محمدحسین اصفهانی، را برای حاضران تقریر می‌کرد.


این شیوه آموزشی(تقریر) ظاهراً در زمان وحید بهبهانی (متوفی ۱۲۰۵) در حوزه‌های علمی شیعی رایج شد،
[۱۳] ابوالقاسم گرجی، تاریخ فقه و فقها، ج۱، ص۳۳۳.
ولی امروزه معمول نیست.
[۱۴] غلامحسین جعفری همدانی، «مصاحبه با آیة الله میرزا غلامحسین جعفری همدانی، ج۱، ص۲۸.
در نظام آموزشی بعضی از مدارس جهان اسلام، روش دیگری، نزدیک به روش تقریر، سابقه داشته است.در این مدارس، عنوان «مُعید» (بازگوکننده) ظاهراً از نیمه‌های سده پنجم به شاگردی که درس استاد خود را بازگو می‌کرده، اطلاق می‌شده و تا قرن دهم رایج بوده است.این شیوه در مدارس نظامیه (تأسیس در نیمه دوم سده پنجم) تا آن‌جا رایج بوده که هر استاد یک یا چند معید از میان طلاب ممتاز داشته است.معیدان، پس از پایان درس و رفتن استاد، درس را برای طلابی که نیاز به راهنمایی داشتند، بازگو می‌کردند و آن‌ها را در فهم قسمتهای مشکل درس یاری می‌دادند.
[۱۵] ابن جماعه، تذکرة السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص۱۵۰.
[۱۶] نورالله کسائی، مدارس نظامیه و تأثیرات علمی و اجتماعی آن، ج۱، ص۱۶۱.
[۱۷] محمد عبدالرحیم غنیمه، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ج۱، ص۳۲۶.



در تقریر مکتوب، طلابی که قدرت فراگیری بیشتری دارند، پس از پایان هر نوبت درس استاد (در دوره خارج فقه و اصول )، آن درس را به قلم خود می‌نویسند. اصطلاح تقریرات به این معنا، از اواخر قرن دوازدهم رایج شد و همچنان متداول است. البته از گذشته‌های دور تألیف کتب امالی در زمینه حدیث و ادبیات و فقه، در حوزه‌ها و مراکز علمی رایج بوده است.در امالی نویسی، استاد مطالب خود را از روی نوشته یا از حفظ برای شاگردان می‌خوانده و آنان تمامی سخنان وی را بی کم وکاست می‌نوشته‌اند و نوشته‌ها جمع آوری می‌شده، و امالی از تصانیف استاد به شمار می‌رفته است.اما در تقریرات، طلاب آنچه را که از مباحث درس به حسب استعداد خود می‌فهمند، می‌نگارند و حاصل کار، تألیف خود آن‌ها به شمار می‌آید.

۳.۱ - تفاوت تقریرات و امالی

الف) امالی استادان، در گذشته، به نام خود استاد منتشر مى شد بدون آنکه نامى از شاگرد به میان آید; مثل امالی شیخ صدوق و امالی شیخ مفید; ولى در این عصر، تقریرات استادان به نام شاگردان منتشر مى شود، هرچند نام استادان نیز ذکر مى گردد، مانند اجود التقریرات که درسهاى آیة الله نائینی است، ولى به نام شاگردش آیة الله خویی منتشر شده است و ده ها تقریرات دیگر.
ب) در «امالی» الفاظ و عبارات نیز از استاد بوده و شاگردان متن املاى استاد را یادداشت و به نام استاد منتشر مى ساختند; ولى در «تقریرات» محتواى کتاب از اساتید است، ولى شاگردان، آن محتوا را با عبارات و الفاظ و جمله بندى و تبویب مناسب با ذوق خود تهیه و منتشر مى سازند.


محمدجواد عاملی (صاحب مفتاح الکرامة، متوفی ۱۲۲۶) را اولین تقریرنویس دانسته‌اند که تقریرات درس استادش، سید محمدمهدی بحرالعلوم، را تألیف کرد.
[۲۱] سید محسن امین، أعیان الشیعة، ج۵، ص۳۰۸.
تأکیدها و تشویقهای استادان بزرگ فقه و اصول، به رواج و تقویت این سنّت انجامید.میرزا حسن شیرازی (متوفی ۱۳۱۲) به نوشته‌های شاگردانش اهمیت می‌داد و بهترین تقریر را در حضور دیگران معرفی می‌کرد.مثلاً، در یکی از دوره‌های تدریس خود، تقریرات میرزا حبیب الله مشهدی را بر دیگر تقریرات ترجیح داد و هنگام تدریس به آن تصریح کرد.
[۲۲] محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة، ج۱، قسم ۱، ص۳۶۳.
وی همچنین به شاگردان خود سفارش کرد که تقریرات علی روزدری را در اصول فقه، که پسندیده بود، استنساخ کنند. محمدحسین نائینی (متوفی ۱۳۵۵) نیز به این شیوه توجه ویژه ای داشت و بارها از شاگردان خود خواسته بود که مطالب را تقریر کنند.او پس از مشاهده تقریرات طلاب، آنان را راهنمایی می‌کرد.
[۲۴] عباس میری، سیری در زندگانی علمی و سیاسی و اخلاقی نائینی، ج۱، ص۴۱۳ـ۴۱۴.
آیت الله بروجردی نیز کسانی را که تقریرات خوبی داشتند، تمجید می‌کرد و به آنان جایزه می‌داد.
[۲۵] حسینعلی منتظری، «مبانی و سبک استنباط آیة الله بروجردی»، ج۱، ص۲۴۹.
بر اثر تلاشهای وی، سنّت تقریرنویسی ــ که بر خلاف حوزه نجف در حوزه قم چندان مرسوم نبود
[۲۶] محمدجعفر مروج، «مصاحبه با حضرت آیت الله حاج سیدمحمدجعفر مروج، ج۱، ص۲۸.
ــ رایج شد.
[۲۷] حسینعلی منتظری، «مبانی و سبک استنباط آیة الله بروجردی»، ج۱، ص۲۴۸.



پس از رواج سنّت تقریرنویسی، کتابهای تقریری فراوانی نوشته شد، بخصوص آنچه در زمینه اصول فقه، شاگردان بزرگانی چون شریف العلمای مازندرانی، محمدحسین طهرانی حائری (متوفی ۱۲۵۰)، ابراهیم قزوینی حائری (متوفی ۱۲۶۲)، شیخ انصاری، آخوند خراسانی و میرزای شیرازی تألیف کردند. آقابزرگ طهرانی از کتابهای فراوانی که عنوان تقریرات داشته‌اند نام برده و نیز از کتابهای تقریری که عنوانی دیگر داشته‌اند، یاد کرده است؛
[۳۶] سید محسن امین، أعیان الشیعة، ج۲، ص۱۰۹.
[۳۷] سید محسن امین ، أعیان الشیعة ، ج۴، ص۲۰۶.
[۳۸] سید محسن امین، أعیان الشیعة، ج۸، ص۱۵۱.
[۳۹] سید محسن امین، أعیان الشیعة، ج۱۰، ص۱۰۳.
[۴۰] سید محسن امین، أعیان الشیعة، ج۱۰، ص۱۹۸.



بعضی از معروفترین کتابهای تقریری عبارت‌اند از: مطارح الانظار، تألیف میرزا ابوالقاسم تهرانی، که تقریرات درس اصول فقه شیخ انصاری است فوائدالاصول (تألیف محمدعلی کاظمی ) و اجودالتقریرات، ( ابوالقاسم خوئی )که هر دو تقریرات درس اصول فقه میرزای نائینی است
[۴۳] محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۱، ص۳۸۰.
و نهایة الافکار، تألیف محمدتقی بروجردی، که تقریرات درس اصول فقه آقاضیاءالدین عراقی است. علاوه بر فقه و اصول، در زمینه‌های دیگری نیز کتابهای تقریری نوشته شده است؛ از جمله، در منطق، فلسفه، کلام، عرفان و تصوف.
[۴۵] محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۵، ص۵۱ـ۵۲.
[۴۶] محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۱، ص۵۷.
[۴۷] محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۱، ص۱۱۵.
[۴۸] محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۱، ص۱۶۰.
[۴۹] محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۱، ص۴۱۱.



در تقریرنویسی دو شیوه عمده وجود دارد: یکی نوشتن مشروح مطالب در ضمن درس، که معمولترین شیوه است.نامرتب بودن نوشته‌ها (به سبب تندنویسی) و نارسا بودن مطالب و ضعف ساختار جملات (به سبب گفتاری بودن آن) از اشکالات این شیوه است.شیوه دیگر، نوشتن مشروح مطالب پس از پایان درس است. این شیوه، مفیدتر دانسته شده و بزرگان بر آن تأکید کرده‌اند.
[۵۲] محمدعلی رضایی اصفهانی، شیوه‌های تحصیل و تدریس در حوزه‌های علمیه، ج۱، ص۱۷۱ـ۱۷۳.
در حوزه نجف نیز همین شیوه متداول بوده است.
[۵۳] محمدجعفر مروج، «مصاحبه با حضرت آیت الله حاج سیدمحمدجعفر مروج، ج۱، ص۲۸.
[۵۴] غلامحسین جعفری همدانی، «مصاحبه با آیة الله میرزا غلامحسین جعفری همدانی، ج۱، ص۲۸.



تقریرنویسی از سویی موجب یادگیری بهتر و ماندگارتر مقرّر و پیشرفت قدرت استنباط او می‌شود و از سوی دیگر، برای محققان بعدی این امکان را فراهم می‌آورد که آخرین آرای مطرح شده در آن زمینه را بشناسند و بررسی و نقد کنند.همچنین از فراموش شدن آرای صاحب نظران، پس از مرگ آنان، جلوگیری می‌کند.ازینرو، مجموعه‌های تقریری گنجینه ای بزرگ برای حوزه‌ها و راهی مطمئن برای آشنایی با نظریات گوناگون در مباحث علمی است.
[۵۵] رضی شیرازی، «مصاحبه با آیة الله سید رضی شیرازی»، ج۱، ص۶۲.
[۵۶] عباس میری، سیری در زندگانی علمی و سیاسی و اخلاقی نائینی، ج۱، ص۴۱۴.
یکی از عوامل توفیق آیت الله خوئی را در گسترش دروس فقه و اصول، تقریرنویسی مرتب و منظم شاگردان ایشان دانسته‌اند.
[۵۷] سیدعلی خامنهای، رهنمودهایی در تحول حوزه، ج۱، ص۲۶.



مرسوم است که شاگردان تقریرات خود را به استاد عرضه می‌کنند و غالباً استاد نظر خود را در باره آن به صورت تقریظ (ستودن نوشته کسی و تصدیقْ نوشتن بر آن) می‌نویسد.اینگونه تقریرات از اعتبار علمی بیشتری برخوردارند.در متن تقریظ معمولاً از کتاب و مؤلف آن تمجید می‌شود و استاد، اعتبار کتاب را تصدیق و چه بسا اجتهاد تقریرکننده را تأیید می‌کند؛
[۵۹] محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة ، ج۴، ص۳۶۲، پانویس.
[۶۰] محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۱۸، ص۸۹.
[۶۱] محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۱۸، ص۳۸۰.


ممکن است تقریرنویس نسبت به بعضی آرای استاد خود مناقشه کند و پس از بیان نظر او، آن را نقد کند و سپس نظر خود را شرح دهد (تقریرات آیه الله المجدّدالشیرازی، نوشته مولی علی روزدری و اجودالتقریرات، نوشته آیت الله خوئی ).این امر، حاکی از صاحب نظر بودن، و چه بسا مجتهد بودن مقرّر است.


در گذشته، خرید کتابهای تقریری از ورثه مقرّر یا مالکان و متصرفان تقریرات مرسوم بوده است.
[۶۴] محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۴، ص۳۷۷.
[۶۵] محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۴، ص۳۸۲ـ۳۸۳.
[۶۶] محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۴، ص۳۸۷.
برخی از مقرّران نیز تقریرات خود را وقف می‌کرده‌اند.
[۶۷] محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۴، ص۳۸۵.



(۱) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة، جزء ۱: نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، مشهد ۱۴۰۴.
(۳) ابن جماعه، تذکرة السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، (حیدرآباد دکن ۱۳۵۴)، چاپ افست بیروت (بی تا).
(۴) سید محسن امین، أعیان السیعة.
(۵) ناصرالدین انصاری قمی، «تألیفات و آثار شیخ اعظم مرتضی انصاری»، حوزه، سال ۸، ش ۵ (آذر و دی ۱۳۷۰).
(۶) محمدبن سلیمان تنکابنی، قصص العلماء، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، (بی تا).
(۷) غلامحسین جعفری همدانی، «مصاحبه با آیة اللّه میرزا غلامحسین جعفری همدانی»، حوزه، سال ۹، ش ۴ (مهر و آبان ۱۳۷۱).
(۸) محمدتقی حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، قم ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
(۹) سیدعلی خامنه ای، «رهنمودهایی در تحول حوزه»، حوزه، سال ۹، ش ۵ (آذر و دی ۱۳۷۱).
(۱۰) ابوالقاسم خوئی.
(۱۱) محمدعلی رضایی اصفهانی، شیوه های تحصیل و تدریس در حوزه های علمیه، قم ۱۳۷۶ ش.
(۱۲) رضی شیرازی، «مصاحبه با آیة اللّه سید رضی شیرازی»، حوزه، سال ۹، ش ۲و۳ (خرداد ـ شهریور ۱۳۷۱).
(۱۳) حسن صافی اصفهانی، «مصاحبه با آیة اللّه صافی اصفهانی»، حوزه، سال ۱۱، ش ۵ (آذر و دی ۱۳۷۳).
(۱۴) محمد عبدالرحیم غنیمه، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ترجمة نوراللّه کسائی، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۱۵) نوراللّه کسائی، مدارس نظامیه و تأثیرات علمی و اجتماعی آن، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۶) ابوالقاسم گرجی، تاریخ فقه و فقها، تهران ۱۳۷۵ ش.
(۱۷) محمدجعفر مروج، «مصاحبه با حضرت آیت اللّه حاج سیدمحمدجعفر مروج»، حوزه، سال ۱۷، ش ۲ (خرداد و تیر ۱۳۷۹).
(۱۸) محمدرضا مظفر، اصول الفقه، قم: موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، (بی تا).
(۱۹) حسینعلی منتظری، «مبانی و سبک استنباط آیة اللّه بروجردی» (مصاحبه)، حوزه، سال ۸، ش ۱و۲ (فروردین ـ تیر۱۳۷۰).
(۲۰) عباس میری، «سیری در زندگانی علمی و سیاسی و اخلاقی نائینی»، حوزه، سال ۱۳، ش ۴و۵ (مهر ـ دی ۱۳۷۵).


۱. محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۳، ص۶۶.    
۲. محمدتقی حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ج۱، ص۱۱۶.
۳. محمدتقی حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ج۱، ص۱۴۱ـ۱۴۲.
۴. محمدجعفر مروج، «مصاحبه با حضرت آیت الله حاج سیدمحمدجعفر مروج، ج۱، ص۲۸.
۵. غلامحسین جعفری همدانی، «مصاحبه با آیة الله میرزا غلامحسین جعفری همدانی، ج۱، ص۲۸.
۶. حسن صافی اصفهانی، «مصاحبه با آیة الله صافی اصفهانی»، ج۱، ص۴۰.
۷. محمدجعفر مروج، «مصاحبه با حضرت آیت الله حاج سیدمحمدجعفر مروج، ج۱، ص۲۸.
۸. محمدبن سلیمان تنکابنی، قصص العلماء، ج۱، ص۱۱۵.
۹. ناصرالدین انصاری قمی، «تألیفات و آثار شیخ اعظم مرتضی انصاری»، ج۱، ص۱۸۹-ـ۱۹۰.
۱۰. سید محسن امین، أعیان الشیعة، ج۶، ص۱۴۷.    
۱۱. سید محسن امین، أعیان الشیعة، ج۱۰، ص۳۶.    
۱۲. ابوالقاسم خوئی، ج۲۲، ص۱۸.
۱۳. ابوالقاسم گرجی، تاریخ فقه و فقها، ج۱، ص۳۳۳.
۱۴. غلامحسین جعفری همدانی، «مصاحبه با آیة الله میرزا غلامحسین جعفری همدانی، ج۱، ص۲۸.
۱۵. ابن جماعه، تذکرة السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، ج۱، ص۱۵۰.
۱۶. نورالله کسائی، مدارس نظامیه و تأثیرات علمی و اجتماعی آن، ج۱، ص۱۶۱.
۱۷. محمد عبدالرحیم غنیمه، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ج۱، ص۳۲۶.
۱۸. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۴، ص۳۶۶۳۶۷.    
۱۹. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۴، ص۳۶۶۳۶۷.    
۲۰. آیة الله مکارم شیرازی،دائرة المعارف فقه مقارن،ج۱.    
۲۱. سید محسن امین، أعیان الشیعة، ج۵، ص۳۰۸.
۲۲. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة، ج۱، قسم ۱، ص۳۶۳.
۲۳. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۴، ص۳۷۹.    
۲۴. عباس میری، سیری در زندگانی علمی و سیاسی و اخلاقی نائینی، ج۱، ص۴۱۳ـ۴۱۴.
۲۵. حسینعلی منتظری، «مبانی و سبک استنباط آیة الله بروجردی»، ج۱، ص۲۴۹.
۲۶. محمدجعفر مروج، «مصاحبه با حضرت آیت الله حاج سیدمحمدجعفر مروج، ج۱، ص۲۸.
۲۷. حسینعلی منتظری، «مبانی و سبک استنباط آیة الله بروجردی»، ج۱، ص۲۴۸.
۲۸. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۴، ص۳۶۷.    
۲۹. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۴، ص۳۶۷ ۳۸۷.    
۳۰. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۱۰، ص۲۵۱.    
۳۱. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۱، ص۱۲۲.    
۳۲. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی الذریعة الی تصانیف الشیعة،ج۱۸، ص۳۰.    
۳۳. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۱۸، ۹۵.    
۳۴. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۲۵، ص۱۳۶.    
۳۵. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۲۵، ص۱۳۹.    
۳۶. سید محسن امین، أعیان الشیعة، ج۲، ص۱۰۹.
۳۷. سید محسن امین ، أعیان الشیعة ، ج۴، ص۲۰۶.
۳۸. سید محسن امین، أعیان الشیعة، ج۸، ص۱۵۱.
۳۹. سید محسن امین، أعیان الشیعة، ج۱۰، ص۱۰۳.
۴۰. سید محسن امین، أعیان الشیعة، ج۱۰، ص۱۹۸.
۴۱. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۲۱، ص۱۳۶.    
۴۲. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۱، ص۲۷۸.    
۴۳. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۱، ص۳۸۰.
۴۴. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۲۴، ص۳۹۵.    
۴۵. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۵، ص۵۱ـ۵۲.
۴۶. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۱، ص۵۷.
۴۷. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۱، ص۱۱۵.
۴۸. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۱، ص۱۶۰.
۴۹. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۱، ص۴۱۱.
۵۰. سید محسن امین، أعیان الشیعة، ج۶، ص۱۳۲.    
۵۱. سید محسن امین، أعیان الشیعة، ج۶، ص۲۳۸.    
۵۲. محمدعلی رضایی اصفهانی، شیوه‌های تحصیل و تدریس در حوزه‌های علمیه، ج۱، ص۱۷۱ـ۱۷۳.
۵۳. محمدجعفر مروج، «مصاحبه با حضرت آیت الله حاج سیدمحمدجعفر مروج، ج۱، ص۲۸.
۵۴. غلامحسین جعفری همدانی، «مصاحبه با آیة الله میرزا غلامحسین جعفری همدانی، ج۱، ص۲۸.
۵۵. رضی شیرازی، «مصاحبه با آیة الله سید رضی شیرازی»، ج۱، ص۶۲.
۵۶. عباس میری، سیری در زندگانی علمی و سیاسی و اخلاقی نائینی، ج۱، ص۴۱۴.
۵۷. سیدعلی خامنهای، رهنمودهایی در تحول حوزه، ج۱، ص۲۶.
۵۸. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۲۱، ص۲۴.    
۵۹. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة ، ج۴، ص۳۶۲، پانویس.
۶۰. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۱۸، ص۸۹.
۶۱. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۱۸، ص۳۸۰.
۶۲. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۲۱، ص۲۴.    
۶۳. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۴، ص۳۷۱.    
۶۴. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۴، ص۳۷۷.
۶۵. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۴، ص۳۸۲ـ۳۸۳.
۶۶. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۴، ص۳۸۷.
۶۷. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۴، ص۳۸۵.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تقریرات»، شماره۳۷۴۶.    






جعبه ابزار