تقدم و تأخر رتبی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تقدم در لغت فارسی به معنای پیشی است
و معادل آن در
زبان فرانسه واژه Anteriorite
و در
زبان انگلیسی ، واژه Anteriority است.
در اصطلاح فلسفی، پیشی عبارت است از موجودیت چیزی قبل از چیز دیگر، در مرتبت اول بطوری که شی ء دوم فقط پس از
ایجاد شی ء اول ایجاد شود.
تقدم و تاخر که از اعراض ذاتی وجود است
دارای اقسامی است که در نهایت
فلاسفه آنرا به نه مورد رساندهاند که عبارتند از
تقدم و تاخر بالطبع ، بالشرف، بالزمان، بالرتبة، بالدهر، بالحق، بالحقیقة
و المجاز، بالجوهر، بالعلیة.
البته حصر این اقسام استقرایی است
و اگر چه دائر بین نفی
و اثبات است ولی این دوران به صورت حقیقی نیست بنابراین نمیتوان این تقسیم را عقلی دانست.
از این میان، دو قسم
تقدم و تاخر مکانی (که یکی از اقسام
تقدم رتبی میباشد)
و زمانی تا زمان
بوعلی سینا مشهور بوده است.
متکلمان قسم بالذات که قسمی از
تقدم و تاخر زمانی است
و میان اجزای
زمان برقرار است را به آن
اضافه نمودند. تا این اواخر پنج قسم زمانی،
طبعی، رتبی، شرف
و علیت اقسام
تقدم و تاخر بودهاند
و میرداماد نیز
تقدم و تاخر دهری را اضافه نمود.
ازآنجاکه مفاهیم
تقدم و تاخر در مباحثی چون حدوث
و قدم، زمان،
فاعلیت نقش دارند
و بدون شناخت احکام
و اقسام
تقدم و تاخر، تبیین صحیحی از مباحث یادشده حاصل نمیگردد
ازاینرو
امام خمینی در آثار خود برای
تقدم و تاخر اقسام
و احکامی را برمیشمارد.
۱-
تقدم و تاخر زمانی:
تقدم و تاخر زمانی است که در آن سابق با لاحق ازنظر وجود جمع نمیشوند مانند
تقدم بعضی از اجزاء زمان. به اعتقاد امام خمینی سبق زمانی انفکاک در وجود است؛ یعنی سابق در وجود منفک باشد اعم از اینکه سابق
و لاحق غیرمجتمعین در وجود باشند بالذات یا بالعرض است.
۲-
تقدم و تاخر رتبی: امام خمینی برای آن مثال میزند به نقطهای مانند کعبه که در ملاحظه با وضع
و نسبت اشیاء با آن، امام نزدیک او
مقدم بر وضع ماموم است.
۳-
تقدم بالشرف: اگر دو شیء در یک فضیلت
و شرافت
و صفات کمالی با هم مشترک باشند، اما یکی از آن دو شرافت بیشتری داشته باشد به چنین
تقدم و تاخری تقدم بالشرف گویند.
۴-
تقدم و تاخر بالجوهر:
و آن
تقدم علل قوام بر معلول در نفس شیئیت ماهیت
و جوهر ذات است؛ زیرا اگر به تقرر ماهیت
و اینکه ماهیات از تمام وجودات منفک میشود، قائل شویم، پس ملاک
تقدم وجود نیست، زیرا در تقرر ماهیت فرض بر این بود که ماهیت منفک از تمام وجودات است. بنابراین
تقدم باید در نفس شیئیت ماهیت باشد مانند
تقدم جنس
و فصل
و نوع
و ماهیت بر لوازم خود.
۵-
تقدم و تاخر بالحقیقه: منظور از حقیقت در این قسم از اقسام سبق
و لحوق،
و تحقق واقعیت است، بنابراین
تقدم وجود بر ماهیت موجود از این نوع سبق است زیرا وجود اصل است
و بودنش بالحقیقه
و بالذات
و ماهیت بالعرض است. پس ملاک
تقدم دو چیزی که، برای یکی بالذات
و برای دیگر بالمجاز
و العنایه ثابت است، مثل حرکت که اولاً
و بالذات برای کشتی
و ثانیاً
و بالعرض برای سرنشین آن ثابت است،
تقدم و تاخر بالحقیقه است.
از
تحلیل مفهوم
تقدم و تاخر به دست میآید که مسئله مذکور به بحث
تشکیک باز میگردد. زیرا
متقدم و متاخر هر دو در نسبت داشتن به یک مبدا مفروض با یکدیگر مشترکاند
و اختلافشان نیز در همین نسبت میباشد؛ بدین صورت که
متقدم سهم بیشتری از آن نسبت دارد
و متاخر سهم کمتری. بنابراین ما به الامتیاز این دو به ما به الاشتراک آنها باز میگردد
و این همان تشکیک است.
البته مراد از این مطلب این نیست که شباهت کاملی میان
تقدم تاخر و تشکیک وجود دارد بلکه تفاوتی نیز میان این دو بحث وجود دارد
و آن هم این است که در بحث کلی مشکک، تکیه بحث روی آن امر مشترکی است که در یک مصداق بیشتر وجود دارد
و در دیگری کمتر
و مثلا گفته میشود، نسبت قرب مشکک است
و در یک مصداق بیش از دیگری است ولی در بحث
تقدم و تاخر، سخن از همان دو
مصداق آغاز شده
و گفته میشود که یکی از آنها سهم بیشتری از امر مشترک دارد
و لذا
متقدم است
و دیگری سهم کمتری از آن دارد
و لذا
متاخر میباشد.
تقدم به رتبه که به نام
تقدم مکانی نیز نامیده میشود
و نخستین آشنایی
ذهن با مفهوم
تقدم و تاخر از طریق مصادیق محسوس این قسم است، از نظر فلسفی عبارتست از اینکه چیزی به مبدا معینی نزدیک تر از دیگری باشد. بدین صورت که اگر چیزی را که دو شیء دیگر مشترکا با آن نسبت دارند به عنوان مبدا در نظر بگیریم
و آن دو شیء به گونهای باشند که آن مقدار از
نسبت خاص را که شیء دوم با آن مبدا مفروض دارد، شیء اول نیز داشته باشد، اما همه آنچه که شیء اول دارد را شیء دوم نداشته باشد، در این صورت این حالت خاص شیء نخست (یعنی بیشتر بودن نسبتش با مبدا)
تقدم نامیده شده
و حالت خاص شیء دوم را
تاخر مینامند.
این قسم از
تقدم و تاخر بر دو نوع است:
۱. یا به ترتیب ذاتی
و به حسب
عقل است؛ در این قسم از
تقدم رتبی،
تقدم موجود
متقدم، به مقتضای
طبیعت آن شیء است
و به جعل
و قرارداد بستگی ندارد. مانند ترتب اجناس
و انواع متوالی در بالا
و پایین بودن. زیرا هر یک از این اجناس متوالی در عمومیت
و خاص بودن دارای مرتبهای است که عقلا هیچ یک نمیتواند مرتبه اش را عوض نماید
و به مرتبه دیگر برود. مانند
تقدم جسم بر
حیوان و حیوان بر
انسان . مثلا اگر جسم را در نظر بگیریم آنگاه نبات
و حیوان
و در آخر انسان را مد نظر قرار بدهیم، در اینجا ترتیب
و چینش
طبعی میان این امور برقرار است. یعنی نبات میان جسم
و حیوان قرار میگیرد
و نمیتوان جای آن را تغییر داد؛ مانند عدد سه که
طبعا میان عدد دو
و عدد چهار قرار میگیرد
و اگر جای آن عوض شود، دیگر عدد سه نخواهد بود. البته باید توجه کرد که اصل چینش در این موارد،
طبعی و حقیقی است، اما تعیین مبدا برای آن، قراردادی است
و به نحوه اعتبار ما بستگی دارد.
یعنی
متقدم دانستن هر کدام بستگی به این دارد که شما این سلسله را از کدام طرف شروع کنید. اگر از سمت عموم
و جنس الاجناس در انسان که همان
جسم است شروع کنید،
متقدم، همان جسم است، سپس نبات
و حیوان
و سپس انسان. پس اگر مبدا فرضی ما جسم باشد، نبات
متقدم نامیده میشود
و حیوان
متاخر و اگر مبدا ما انسان باشد، حیوان
متقدم است
و نبات
متاخر.
۲. قراردادی
و به حسب وضع است؛ مثلا اگر تخته سیاه کلاس را مبدا فرض کنیم، شاگردان ردیف جلوی کلاس با شاگردان ردیف بعدی هر دو نسبت قرب با مبدا دارند
و در اصل این
نسبت با یکدیگر مشترکند
و تفاوت آنها فقط در میزان این نسبت است. زیرا آن اندازه از نسبت قرب
و نزدیکی را که شاگردان ردیف دوم نسبت به تخته دارند، شاگردان جلو نیز دارند، اما عکس این مسئله صادق نیست
و نسبت قربی که شاگردان ردیف جلو دارند، شاگردان ردیف عقب ندارند. البته چون هر یک میتواند از مرتبه خود به مرتبه دیگر نقل
مکان کند، این رتبه بندی اعتباری است
و بستگی به عوض شدن جای شاگردان
و یا مبدا مفروض دارد.
یک صفت در هر قسم از
تقدم و تاخر نیاز است که باید
متقدم و متاخر با اختلاف در آن شرکت داشته باشند به طوری که هر چه
متاخر داشته باشد باید
متقدم هم داشته باشد نه بر عکس. این
صفت را ملاک مینامیم که در هر یک از اقسام
تقدم و تاخر متفاوت است
به عبارت بهتر، ملاک
تقدم و تاخر، همان معنایی است که شانیت اتصاف به مزیت
و یا فرومایگی را دارد نه اینکه ملاک، اشتراک دو امر در یک صفتی باشد.
ملاک
تقدم و تاخر رتبی در قسم دوم (مکانی)، نسبت موجود
متقدم و متاخر به مبدا محدود
و مشخص است. مانند اشتراک امام
و ماموم در نسبت داشتن با مبدا مفروض، خواه این مبدا
محراب باشد یا درب
مسجد که در این صورت اگر مبدا مفروض محراب باشد،
متقدم امام جماعت است
و اگر درب مسجد باشد،
متقدم، ماموم است. اما در قسم اول (
تقدم و تاخر طبعی) مانند
تقدم هر جنس بر نوع خودش در مترتب بودن اجناس
و انواع ملاک بدین صورت است که؛ اگر مبدا مفروض جنس عالی باشد
و اگر مبدا مفروض نوع باشد امر برعکس است.
در این قسم، ترتیب میان
متقدم و متاخر عقلی است، نه حسی؛ زیرا در خارج یک شیء واحد است که مثلا
جوهر ، جسم،
جسم نامی ، حیوان
و انسان بر او صدق میکنند. اما
عقل است که این مفاهیم گوناگون را از آن مصداق واحد انتزاع کرده، ترتیب خاصی را میان آنها ادراک میکند
و بر این اساس، اگر جوهر را مبدا قرار دهیم، جسم به آن نزدیک تر بوده
و متقدم بر جسم نامی
و حیوان میباشد
و اگر انسان را مبدا قرار دهیم، حیوان به آن نزدیکتر بوده
و متقدم بر جسم نامی
و جسم خواهد بود.
در مقابل
تقدم و تاخر، حالت اشتراکی که میان دو امر در یک معنا، بدون آنکه اختلافی با یکدیگر در
کمال و نقص داشته باشند. در حالی که شانیت
تقدم و تاخر در آن معنا دارا هستند، وجود دارد را معیت میگویند که در هر مورد با دیگری متفاوت است
و رابطه آن با
تقدم و تاخر به نحو ملکه
و عدم ملکه است. معیت در رتبه که در مقابل
تقدم و تاخر رتبی است، عبارتست از عدم اختلاف دو موجود در میزان نسبت قرب
و نزدیکی مکانی
و یا
طبعی با یک مبدا مشترک. معیت رتبی در وضع مانند معیت
و همراهی دو ماموم که در کنار یکدیگر پشت سر یک امام جماعت ایستادهاند
و معیت رتبی
طبعی نیز مانند معیت دو نوع یا دو
جنس که تحت یک جنس قرار گرفتهاند، در سلسله مترتب انواع
و اجناس، نسبت به آن نوع یا جنس. در این مثال، اگر نوع سافل را مبدا قرار دهیم،
و از پایین به بالا برویم، دو نوع مندرج تحت یک جنس قریب نسبت به آن نوع سافل با یکدیگر معیت خواهند داشت
و اگر جنس عالی را مبدا قرار دهیم
و از بالا به پایین حرکت کنیم، دو جنسی که تحت یک جنس مندرج هستند، نسبت به آن جنس عالی معیت خواهند داشت.
•
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «تقدم و تأخر رتبی». • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم
و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.