تعلیم و تربیت اسلامی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
توجه
اسلام به ابعاد فردی انسان، اعم از بعد عاطفی (
وجدان،
امیال،
غرایز،
احساسات و...)، عقلانی (
خرد،
دانش،
شناخت،
افکار،
عقاید و...) رفتاری
و نیازهای زیستی، روحی روانی، عاطفی
و... نشانگر اهمیت به
تعلیم و تربیت اسلامی میباشد.
دین مقدس اسلام دارای نظامی فراگیر
و شامل است. به نحوی که هر متخصص متعهد
و منصفی از هر فنی، به نحوی با نظرات دین اسلام سروکار دارد. چرا که
اسلام همانند دیگر ادیان الهی بر تمام شئون انسانی اعم از
اقتصاد،
اجتماع،
سیاست،
حکومت، ...
و به خصوص حوزه
تعلیم و تربیت اشراف دارد. سرّ این واقعیت به طور اجمال این است که، اساساً
دین را برنامه زندگی
بشر دانستهاند.
پس منطقاً این برنامه باید در تمام شئون زندگی او منطبق باشد.
توجه مستقیم خطابات قرآنی
و بقیه کتب آسمانی به
انسان، نشان از توجه عمیق
و دقیق همه
ادیان الهی به ویژه اسلام به نفس انسانی
و ابعاد مختلف وجودی او است. توجه اسلام به ابعاد فردی انسان، اعم از بعد عاطفی (
وجدان، امیال،
غرایز،
احساسات و...) ، عقلانی (خرد، دانش، شناخت، افکار، عقاید
و...) رفتاری
و نیازهای زیستی، روحی روانی، عاطفی
و... نشانگر این اهمیت است.
تربیت در اسلام دارای راه
و رسم منسجم
و کاملی است. به همین منظور در
قرآن و سنت برای انسان یک برنامه زندگی کاملاً منسجم
و نظامدار طراحی شده است. انسان برای بهره بردن از آن برنامه کامل، سالم
و همه جانبه باید تحت یک
تربیت صحیح
و البته فراگیر به نحوی که تمام طول عمر او
و همه جوانب
و ابعاد انسانیاش را در بر گیرد، باشد.
امّا بیان این نکته لازم است که
تعلیم و تربیت اسلامی با
علم تعلیم و تربیت کاملاً منطبق نیست. بنابراین ابتدا باید روشن شود که
علم تعلیم و تربیت چیست
و سپس نسبت آن با
تعلیم و تربیت اسلامی بیان گردد.
برای
معرفی هر
علم بهترین راه
تعریف، بیان ابعاد
و ویژگیهای آن
علم میباشد. امّا درباره
علم تعلیم و تربیت این وضع قدری متفاوت است. زیرا غالب دانشمندانی که در حیطه
تعلیم و تربیت صاحب رای میباشند، هم در
تعریف و ماهیت
علم تعلیم و تربیت و هم در ابعاد
و ویژگیهای آن اختلاف نظر دارند. بسیاری از آنها حتی در
علمیّت تعلیم و تربیت یا آموزش
و پرورش، مانند دیگر
علوم، اتفاق نظر ندارند. بنابراین ابتدا مختصراً به
تعریف تعلیم و تربیت میپردازیم، سپس سیری کوتاه در نظرات مختلف
و متعددی در زمینه
علم بودن
و یا نبودن آن از ابتدا تاکنون خواهیم داشت. آنگاه به برخی ویژگیهای آن اشاره نموده
و در آخر ارتباط آن را با اسلام بیان خواهیم کرد.
(آموزش
و پرورش)،
تعریف علم تربیت (Pedagogie) همانند خود
تربیت (Education) بسیار مشکل
و دشوار است. زیرا هنوز درباره محتوا
و روش آن اتفاق نظر مشخصی وجود ندارد
و علم بودن آن مورد تردید میباشد. در
دائرةالمعارف فلسفی لالند
آمده است: پداگوژی (
تعلیم و تربیت) از ریشه یونانی است
و آن وظیفه بردهای بوده است که اداره
و هدایت اطفال را به عهده داشته است. بنابراین معنا از
تربیت، اهلیّت این فرد به اصطلاح مربی را هم میتوان تکنیک دانست، هم کاری هنری،
و هم ناشی شده شده از فلسفه
و نیز
علم. بعضی از فلاسفه
تعلیم و تربیت چون «
امانوئل کانت»(Immanuel Kant) مشکل
تعریف و تربیت را به مشکل بودن ماهیت
تربیت ربط میدهند
و معتقدند: برخلاف آنچه مردم تصور میکنند
تعلیم و تربیت بزرگترین
و دشوارترین مسائل مبتلا به
انسان است. او در بین ابداعات
بشر دو مورد را از بقیه مشکلتر میداند، هنر مملکتداری یعنی
حکومت،
و هنر
تعلیم و تربیت. وی معتقد است، مردم هنوز درباره معنای واقعی این دو اختلاف نظر دارند.
برخی دیگر از فلاسفه
تعلیم و تربیت در
تعریف «
تربیت»
و «آموزش
و پرورش» با مشکل مواجه شده تا جایی که افراد صاحبنظری مانند
پیترز (R. S. Paters.) معتقدند: فلاسفه جدید، تلاش در راه ارائه
تعریف از «
تربیت»
و «آموزش
و پرورش» را رها کرده
و یا به حداقل
تعریف یعنی
تعریف فرضی بسنده کردهاند.
دور کیم، (Emile Duikheim) جامعهشناس
معروف،
تعلیم و تربیت را یک نظریه
علمی میداند. که با استفاده از دادههای
علوم دیگر نظیر روانشناسی
و جامعهشناسی به ارزیابی نظامها
و روشهای
تربیتی میپردازد
و به این طریق عمل مربیان را توضیح داده
و هدایت میکند.
به اعتقاد برخی دیگر از صاحب نظران،
تربیت فعالیتی مداوم، جامع (توجه به همه آنچه برای به کمال رسیدن انسان لازم است، همه ابعاد وجودی
و نیازهای فردی، اجتماعی، اقتصادی
و فرهنگی انسان)
و برای همه (فرد فرد جامعه)
و برای رشد
و تعالی
و تکامل انسان
و غنای فرهنگی
و تعالی جامعه.
تربیت هم نیازی مستقل
و هم وابسته، هم نهایی
و هم واسطهای، هم هدف است
و هم وسیله، هم زیربنای اجتماع است
و هم غایت است
و هم مقصود.
همچنان که گفته شد در میان اندیشمندانی که در حوزة
تعلیم و تربیت فعالند، در
علمیّت تعلیم و تربیت یا آموزش
و پرورش، به عنوان یک
علم مانند دیگر
علوم، البته با ویژگیهای مربوط به خود، اختلاف نظر وجود دارد.
هر
علمی سعی دارد تا قلمرو خود را مشخص کند، موقعیتهای
و واقعیتهای مربوطه را بیان کرده
و قوانین حاکم بر آن را کشف کند.
امّا تا قرن ۱۸ میلادی به کارگیری روشهای
علمی معروف و متداول، در
تعلیم و تربیت مرسوم نبوده
و حتی صاحبنظرانی همچون
ژان ژاک روسو (Jean Jauques Rousseau.) نیز از به کارگیری آن در
تعلیم و تربیت احتیاط میکردند
و منتظر تدوین رسالهها
و متون
علمی در این زمینه بودند.
متفکری چون کانت به
تربیت تجربی (غیر
علمی) بیشتر دلبسته بود تا روش
علمی آزمایشی. او معتقد بود
تربیت هنری است که فقط با جمع شدن تجارب چند نسل کامل خواهد شد.
و بالاخره برخی نیز معتقدند که
تربیت فرآیندی تصادفی است که روش
علمی به هیچ وجه در آن راه نیافته است.
با این همه، پیشرفت همه
علوم مربوط به آدمی، به تدریج بحث درباره پدیدههای انسانی بسیار پیچیده را، بدون اینکه سبب تخریب آن شود، امکانپذیر کرد،
و با تجزیه
و تحلیلهای نسبتاً دقیق
علمی موقعیتهای
تربیت، کم
و بیش به تحقق
علم تربیت و به پیدایش آنچه امروزه به
علوم تربیتی معروف است انجامید.
در قرن نوزدهم فعالیتهایی در زمینه
علمی کردن
تعلیم و تربیت صورت گرفت ولی چندان قانعکننده نبود. تا بالاخره در قرن بیستم برای اولین بار شخصی به نام
لوسین سل لوریه (Lucien Cellerier.) «طرح کلی
علم پداگوژیک» (Esquisse dune science pedagoqgique.) را زیر عنوان معنای «واقعیات
و قوانین
تربیت»، منتشر نمود. مؤلف مذکور از
علمیت تعلیم و تربیت به شدت دفاع میکرد
و معتقد بود که: هدف
تعلیم و تربیت جستجوی قوانین مربوط به پدیدههایی است که در
تربیت به ظهور میرسد، بر آن تاثیر میگذارد
و از مقدمات معینی استنتاج شده است. او معتقد است: این
علم موجب نظم
و روشنی شده
و به ما اجازه میدهد تا اندازهای پیشبینی کنیم که در شرایط یکسان، نتایج فلان روش یا شیوه
تربیتی چه خواهد بود. در لغتنامه
معروف بویسون (Dictionnaire de Pedagogie de BUISSON.) آمده است:
تعلیم و تربیت علم تربیت است، اعم از
تربیت بدنی، ذهنی
و اخلاقی. در این
علم از دادههای
علومی نظیر فیزیولوژی،
روانشناسی، تاریخ
و... استفاده میشود. دور کیم نیز
تعلیم و تربیت را یک نظریه
علمی،
جان دیویی، (John Dewey.)
و نیز اشخاصی مثل
پل لاپی (Paul LAPI.)
آن را به دلایل مختلف
علم میدانند
و خطوط اصلی آن را پیریزی شده میدانند
و معتقدند که:
علوم تربیتی از مجموع نظم
و مقررات
و شیوههایی (Dscipline.) که واقعیتها
و موقعیتهای مختلف
تعلیم و تربیت را در بافت تاریخی، اجتماعی، اقتصادی، فنی
و سیاسی آن پیجویی میکند، تشکیل میشود. امّا در عین حال، حتی تا اواخر قرن بیستم نیز بسیاری از متخصصان از آن با احتیاط سخن میگفتند. آنان
تعلیم و تربیت را همانند برخی پیشینیان، هنر
و حرفه میدانند نه
علم. به نظر آنان
تعلیم و تربیت تنها هنر
و یا فنی کاربردی است که میکوشد حتیالامکان روشهای
علمی را در تحقیقات خود به کار برد.
از مجموع آنچه گفته شد میتوان نتیجه گرفت که، در هر صورت
تعلیم و تربیت یک
علم است. البته این
علم نیز مانند
علوم دیگر دارای ویژگیهای منحصر به خود میباشد.
بهتر است در این بخش به همین مناسبت به برخی از ویژگیهای این
علم اشاره کنیم. ویژگیهایی که برخی را به این غلط فاحش واداشته است که در
علم بودن
تعلیم و تربیت تشکیک نمایند.
۱. موضوع
تربیت، انسان است
و انسان موجودی پیچیده است. نوع زندگی فردی
و به تبع اجتماعی او نیز دائماً در حال تحول
و دگرگونی میباشد، بسیاری از ابعاد وجودی او هنوز در هالهای از ابهام باقی مانده است. به همین دلیل
علم تعلیم و تربیت نیز از جهات مختلف دارای پیچیدگی فوقالعادهای است.
۲.
علم تعلیم و تربیت یا
علوم تربیتی، از جملة
علوم بین رشتهای (Interdisciplinary) است. این
علم از مجموعهای از
علوم انسانی
و غیر انسانی از قبیل: تاریخ،
اقتصاد،
آمار، ریاضیات، فیزیولوژی،
روانشناسی،
جامعهشناسی،
انسانشناسی،
مردمشناسی،
و حتی
فلسفه و هنر
و... بهره میبرد.
۳.
علم تعلیم و تربیت صرفاً یک
علم نظری محض نیست بلکه
علمی کاربردی است. یافتههای این
علم در عمل برای
تربیت انسان به کار گرفته میشود
و اساساً سودمندی
علم تعلیم و تربیت به کاربردی بودن آن است.
۴. در
تعلیم و تربیت، همانند برخی
علوم دیگر، علاوه بر یافتهها
و نظریههای
علمی، یک سیستم
و نظام
تربیتی نیز پیریزی میگردد تا آن یافتهها
و نظریههای
علمی در عمل به کار گرفته شود. این سیستم دارای سلسلهای از اهداف، مبانی، اصول، شیوهها، خط مشیها، ...
و روشهای ویژهای میباشد. آنچه درباره جوان بودن
علم تعلیم و تربیت گفته شد، نه تنها درباره نظام
تربیتی صادق است، بلکه باید گفت نظامهای
تربیتی موجود در
عالم به مراتب از خود
علم تعلیم و تربیت جوانتر است.
از آنچه درباره
تعلیم و تربیت گفته شد به دست آمد که
تعلیم و تربیت جدید، همانند دیگر
علوم انسانی، بیشتر در قرون اخیر، به خصوص در قرن بیستم، دچار تحول
و دگرگونی
و رشد بوده است. امّا در اسلام
و منابع اسلامی به
تربیت به معنای عام آن از همان ابتدای ظهور این دین مقدس الهی اهمیت فوقالعادهای داده شده است.
انسان موضوع
تربیت و یکی از اساسیترین موضوعات مطالعاتی این
علم محسوب میشود. چرا که
تربیت را «فراهم آوردن زمینه برای پرورش دادن
و به فعلیت رساندن تمام استعدادهایی میداند که
خداوند بالقوه در نهاد او به ودیعت نهاده است.»
این انسان تنها به وسیله کسی میتواند به درستی شناسانده شود
و سپس
تربیت گردد که خود خالق اوست. لذا بهترین منبع مطالعه انسان
و علم انسانشناسی، منابع متصل به وحی الهی، یعنی
قرآن و روایات میباشد. در منابع اسلامی به این نکته مهم تذکر داده شد که زمام
تربیت انسان باید به دست کسی باشد که از رمز
و راز او
و زوایای آشکار
و پنهان
و ابعاد مختلف وجودیاش، حتی از خود آدمی آگاهتر است. کسی که گل وجودش را سرشته، خمیر مایه فطرتش را به دست خویش آفریده باشد،
در آن از روح خود دمیده،
عقل،
عاطفه،
وجدان و معنویتخواهی را در ذاتش نهاده
و همیشه با او میباشد که:
و لقد خلقنا الانسان
و نعلم ما توسوس به نفسه
و نحن اقرب الیه من حبل الورید.
در منابع اسلامی آنچه هدف ارسال
رسل و بعثت انبیاء الهی (علیهمالسّلام) شمرده شده است،
تربیت انسان
و انسانسازی
و به فعلیت رساندن تمام گنجینهها
و استعدادهای نهفته در درون وی بوده است.
هدف از آفرینش
انسان و تربیت او جز این نمیتواند باشد. اتفاقاً در قرآن
خداوند نیز به عنوان مربی انسان
معرفی شده است.
چنانکه اشاره شد در
علم تعلیم و تربیت از جمله مهمترین امور، نظریهپردازی
و نیز پیریزی یک نظام
تربیتی منسجم
و کارآمد میباشد
و مهمترین عناصر در یک نظام
تربیتی عبارتند از: اهداف، مبانی، اصول، شیوهها، خط مشیها،
و روشهای
تربیتی، که بخش زیادی از آن در منابع اسلامی آمده است، بقیه امور از قبیل، راهبردها، وسایل
و ابزار، تکنیکها
و فنون، یا عبارت اخرای همان چهار امر است یا فرعی از فروعات همانهاست که باید از
علوم دیگر کمک گرفته شوند. در
تعلیم و تربیت اسلامی از جهت منابع
علمی تنوع بسیاری مشاهده میشود. قرآن کریم
و روایات، منابع بسیار غنی
و عمیقی در جهت استخراج
و استنباط بسیاری از مسائل مربوط به
تعلیم و تربیت به حساب میآیند.
فلاسفه
و مربیان مسلمان
تعلیم و تربیت با استفاده از منابع غنی
و پایان ناپذیر وحی
و میراث گرانقدر
انبیاء الهی و ائمه اطهار (علیهمالسّلام) آثار گرانسنگی را از خود در
تربیت به یادگار گذاشتهاند. منابع موجود در این زمینه که از قدیم توسط فلاسفه
و مربیان مسلمان
تعلیم و تربیت به نگارش درآمده، میتواند شاهد این مدعا باشد.
در این زمینه به برخی از این منابع به عنوان نمونه اشاره میگردد:
۱. منابع قدیم، نظیر:
اخلاق ناصری (
خواجه نصیرالدین طوسی)،
کیمیای سعادت (
امام محمد غزالی)،
تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق (
ابوعلی مسکویه)،
محجة البیضاء (
فیض کاشانی)،
معراج السعاده (
ملا احمد نراقی)،
جامع السعادات (
ملا محمد مهدی نراقی)
و...
۲. منابع جدید نظیر:
تعلیم و تربیت در اسلام (
شهید مرتضی مطهری)،
آیین تربیت و اسلام و تعلیم و تربیت (
ابراهیم امینی)،
شرح چهل حدیث (
امام خمینی)
و...
لازم به ذکر است که بسیاری از دانشمندان مسلمان در لابلای مباحث دیگر نظیر اخلاق، بخشهایی از فلسفه، مباحث تفسیری، سیره انبیاء
و اهل بیت (علیهمالسّلام)
و...، به مسائل
تربیتی نیز پرداختهاند.
اما متاسفانه در بخش مهم تدوین
علم تربیت اسلامی به معنای مصطلح
و نیز در ارائة نظریه
تربیت و ارائه یک نظام
تربیتی جامع
و کارآمد، اندیشمندان
مسلمان تحرک چندانی از خود نشان ندادهاند. متفکران مسلمان که میبایست با استفاده از آموزههای وحیانی قرآن
و نیز روایات پربار ائمة معصومین ـ (علیهمالسّلام) ـ
و نظرات فیلسوفان
و مربیان بزرگ مسلمان، از طرفی بنای یک
علم بینظیر
تربیت اسلامی را بنهند
و از طرف دیگر در اندیشه نظریهپردازی در
تعلیم و تربیت اسلامی
و ارائه یک نظام منسجم
و کارآمد
تربیتی اسلامی باشند، چنانکه خود معترفند، بیشتر متاثر از فیلسوفان
تعلیم و تربیت در مغرب زمین بوده
و تنها به یافتههای
علوم جدید در
غرب اکتفا کردهاند. برخی از آنها با اعتقاد به
تعلیم و تربیت سکولار (Secular Education) اساساً منابع اسلامی حتی قرآن را منبع مناسبی برای مطالعه در این زمینهها نمیدانند
و برخی نیز تنها با نگاهی سطحی به این امر مهم تنها به رنگ
و لعاب سطحی از اسلام به
تربیت و Islamize کردن آن بسنده کردند.
دقت در ابعاد مختلف
تربیت، به خصوص در بعد اهداف، مبانی، روشها
و توجه
و اهمیتی که در دین مقدس اسلام به این امور در زمینه مسایل
تربیتی داده شده است، مسئولیت صاحبنظران مسلمان
تعلیم و تربیت را دو چندان میکند
و از آنان بیش از یک نگاه سطحی انتظار دارد. آنها خود معتقدند که در اسلام منابعی که بتوان از آن برای ترسیم سیمای
تعلیم و تربیت اسلامی استفاده برد، نظیر قرآن
و سنت شریف نبوی (صلّیاللهعلیه
وآله)
و ائمه هدی (علیهمالسّلام) بسیار است. لکن از آنها در جهت پیریزی یک نظام منسجم
تربیتی بهرهبرداری نشده است. البته در دهههای اخیر برخی از آنها به فکرچاره افتاده
و بانی کنفرانسهایی در زمینه
تعلیم و تربیت اسلامی بودهاند تا بلکه بتوانند در این زمینه گامهایی را بردارند.
تعلیم و تربیت اسلامی به عنوان بیان آنچه که برای
تربیت انسان مورد نیاز بوده است، توسط خداوند
و انبیاء الهی
و نیز ائمه اطهار (علیهمالسّلام) به اندازه کافی بیان شده است. مطالعه قرآن
و دیگر منابع اصیل اسلامی هر اندیشمند منصف را به این واقعیت
و حقیقت غیر قابل انکار میرساند.
منابع موجود در این زمینه که از قدیم توسط فلاسفه
و مربیان مسلمان
تعلیم و تربیت به نگارش درآمده، میتواند به فهم این امر به طالبان حقیقت کمک نماید، که به برخی از آنها
و نیز به آثاری از مربیان
و نویسندگان معاصر اشاره شد.
اما،
تعلیم و تربیت اسلامی به معنای
علم تعلیم و تربیت و نیز ارائه نظریه
تربیتی و سیستم
تعلیم و تربیت اسلامی هنوز بسیار جوان
و کم سابقه است
و هنوز فعالیتهای بیشتری را طلب میکند تا به یک
علم تمام عیار
و نظریهای
علمی و نیز سیستمی فراگیر
و کامل تبدیل گردد. البته در این ارتباط اگر نقصی نیز مشاهده شود، که میشود، مربوط به دستاندکاران امر مطالعه
و نظریهپردازی، برنامهریزی
و پیریزی یک نظام
تعلیم و تربیت اسلامی
و در آخر اجرای آن در مرحله عمل میباشد.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «تعلیم و تربیت اسلامی»، تاریخ بازیابی ۹۶/۱۰/۲۳.