تعجب از اعمال خضر (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در هنگام همراهی حضرت
موسی علیهالسّلام با حضرت
خضر علیهالسّلام اتفاقاتی رخ داد که موجب
تعجب حضرت موسی شد و این مطلب در آیات
قرآن ذکر شده است.
تعجب موسی علیهالسّلام از کشتن نوجوان از سوی خضر علیه السلام:
«فانطـلقا حتی اذا لقیا غلـمـا فقتله قال اقتلت نفسـا زکیة بغیر نفس لقد جئت شیــا
نکرا.» «پس رفتند تا به نوجوانی برخوردند (بنده ما) او را کشت (موسی به او) گفت آیا شخص بی گناهی را بدون اینکه کسی را به
قتل رسانده باشد کشتی واقعا کار ناپسندی مرتکب شدی.»
در اثناء راه به کودکی رسیدند ولی آن مرد عالم بی مقدمه اقدام به قتل آن کودک کرد"! (فانطلقا حتی اذا لقیا غلاما فقتله).
در اینجا بار دیگر موسی از کوره در رفت، منظره وحشتناک کشتن یک کودک بی گناه، آنهم بدون هیچ مجوز، چیزی نبود که موسی بتواند در مقابل آن سکوت کند،
آتش خشم در دلش برافروخته شد و گویی غباری از اندوه و نارضایی چشمان او را پوشانید، آن چنان که بار دیگر تعهد خود را فراموش کرد، زبان به اعتراض گشود، اعتراضی شدیدتر و رساتر از اعتراض نخست، چرا که حادثه وحشتناکتر از حادثه اول بود و" گفت آیا
انسان بی گناه و پاکی را بی آنکه قتلی کرده باشد کشتی؟! " (قال ا قتلت نفسا زکیة بغیر نفس).
" براستی که چه کار
منکر و زشتی انجام دادی" (لقد جئت شیئا
نکرا).
کلمه" غلام" به معنی جوان نورس است خواه بحد
بلوغ رسیده باشد یا نه.
در اینکه نوجوانی را که آن مرد عالم در اینجا به قتل رسانید به سرحد بلوغ رسیده بود یا نه، در میان
مفسران گفتگو است، بعضی تعبیر به" نفسا زکیة" (انسان پاک و بی گناه) را دلیل بر آن گرفته بودند که بالغ نبوده است.
و بعضی تعبیر" بغیر نفس" را دلیل بر این گرفتهاند که او بالغ بوده، زیرا تنها
قصاص در حق
بالغ جایز است، ولی روی هم رفته نمیتوان به طور قطع در این زمینه با توجه به خود آیه قضاوت کرد.
"
نکر" به معنی زشت و
منکر است و بازتاب آن قویتر از کلمه" امر" که در ماجرای سوراخ کردن کشتی بود میباشد، دلیل آنهم روشن است، زیرا کار اول او زمینه خطری برای جمعی فراهم کرد که به زودی متوجه شدند و خطر را دفع کردند ولی در اقدام دوم ظاهرا او مرتکب جنایتی شده بود.
کلمه" زکیة" در جمله" ا قتلت نفسا زکیة"
به معنای طاهره است و مراد،
طهارت و پاکی او از
گناه است، چون آن کسی که به دست خضر کشته شد کودکی بوده که به طوری که از کلمه" غلاما" استفاده میشود به سن بلوغ نرسیده بوده و این
پرسش موسی
پرسش انکاری بوده است.
و جمله" بغیر نفس" معنایش این است که" بدون اینکه او کسی را کشته باشد تا مجوز کشته شدنش به قصاص باشد" چون این بچه غیر بالغ کسی را نکشته بود و چه بسا از جمله" بغیر نفس" استفاده شود که مقصود از نفس اولی هم جوانی بالغ است یعنی آنکه به دست خضر کشته شده نیز بالغ بوده و کلمه" غلام" هم مطلق است، یعنی هم جوان نابالغ راشامل میشود و هم بالغ را و بنا بر این احتمال، معنا چنین میشود" آیا بدون قصاص نفس بری از گناه مستوجب قتل را کشتی؟ ".
" لقد جئت شیئا
نکرا"
یعنی کاری بس
منکر و زشت کردی، که طبع آن را ناشناس میداند و جامعه بشری آن را نمیشناسد و اگر سوراخ کردن کشتی را" امر" یعنی کاری خطرناک خواند که مستعقب مصائبی است و کشتن جوانی بی گناه را کاری
منکر خواند بدین جهت است که آدم کشی در نظر مردم کاری زشت تر و خطرناکتر از سوراخ کردن کشتی است.
تعجب موسی علیهالسّلام از سوراخ کردن کشتی به دست خضر علیه السلام:
«فانطـلقا حتی اذا رکبا فی السفینة خرقها قال اخرقتها لتغرق اهلها لقد جئت شیــا امرا.» «پس رهسپار گردیدند تا وقتی که سوار کشتی شدند (وی) آن را سوراخ کرد (موسی) گفت آیا کشتی را سوراخ کردی تا سرنشینانش را غرق کنی واقعا به کار ناروایی مبادرت ورزیدی.»
" موسی به اتفاق این مرد عالم الهی به راه افتاد تا اینکه سوار بر کشتی شدند" (فانطلقا حتی اذا رکبا فی السفینة).
هنگامی که آن دو بر کشتی سوار شدند" آن مرد عالم کشتی را سوراخ کرد"! " خرقها".
" خرق" همانگونه که راغب در
مفردات میگوید: به معنی پاره کردن چیزی از روی
فساد است بدون مطالعه و فکر، و ظاهر کار این مرد عالم راستی چنین بود.
از آنجا که موسی از یک سو
پیامبر بزرگ الهی بود و باید حافظ جان و مال مردم باشد و
امر به معروف و
نهی از منکر کند و از سوی دیگر
وجدان انسانی او اجازه نمیداد در برابر چنین کار خلافی سکوت اختیار کند تعهدی را که با خضر داشت به دست فراموشی سپرد و زبان به اعتراض گشود و" گفت آیا کشتی را سوراخ کردی که اهلش را غرق کنی؟ راستی چه کار بدی انجام دادی"! (قال ا خرقتها لتغرق اهلها لقد جئت شیئا امرا).
بدون شک مرد عالم هدفش غرق سرنشینان کشتی نبود ولی از آنجا که نتیجه این عمل چیزی جز غرق کردن به نظر نمیرسید موسی آن را با" لام غایت" که برای بیان هدف میباشد بازگو میکند. " امر" (بر وزن شمر) به کار مهم شگفت آور و یا بسیار زشت گفته میشود.
و براستی ظاهر این کار شگفت آور و بسیار بد بود، چه کاری از این خطرناکتر میتواند باشد که یک کشتی را با داشتن سرنشینهای متعدد سوراخ کنند؟!
در بعضی از
روایات میخوانیم که اهل کشتی به زودی متوجه خطر شدند و شکاف موجود را موقتا با وسیلهای پر کردند ولی دیگر آن کشتی یک کشتی سالم نبود.
هر چند که عاقبت سوراخ کردن کشتی غرق شدن است و قطعا خضر منظورش به دست آمدن این غایت و نتیجه نبوده و لیکن بسیار میشود که عاقبت قهری و ضروری از باب ادعا و مجازا غایت منظور نظر گرفته میشود، چون شنونده و یا خواننده خود میداند که این عاقبت منظور نظر نیست هم چنان که بسیار میشود که میگویی: فلانی، آیا میخواهی با انجام این کار خودت را
هلاک کنی؟
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۸، ص۱۸۷، برگرفته از مقاله «تعجب از اعمال خضر».