تعارض عام و مفهوممخالف، به معنای تنافی میان مدلول دلیل عام و مفهوممخالف دلیل دیگر میباشد؛ به بیان دیگر، امر دایر است بین تخصیص عام و بین الغایمفهوممخالف
که عام است و هر اعتقادی را که از راه ظن به دست آمده باشد، بی اعتبار میداند، هر چند این ظن از خبر عادل شده باشد، با آیه : ﴿اِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَا فَتَبَیَّنُوا﴾
که مفهوم مخالفش این است که خبر عادل بدون تحقیق قبول میشود؛ در این جا عموم یک آیه و مفهوممخالف دلیل دیگر تعارض داشته و امر دایر است بین این که عموم ﴿اِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً﴾؛ تخصیص زده شود و یا از آیه شریفه ﴿اِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَا فَتَبَیَّنُوا﴾الغایمفهوم گردد.
درباره تقدیم هر یک از آن دو بر دیگری، میان اصولیهااختلاف است؛ برخی، عام را مقدم دانسته و تخصیص عام به مفهوممخالف را جایز نمیدانند. برخی دیگر، مفهوممخالف را بر عام مقدم شمردهاند؛ یعنی به وسیله مفهوم یکی، عموم دیگری تخصیص میخورد. برخی دیگر بر این باورند که در این صورت، کلام مجمل میشود؛ یعنی نه دلیل عام مقدم میشود و نه دلیل خاص مفهومی . عدهای دیگر از اصولیها در مسئله، به تفصیل دیگری اعتقاد دارند.