تصوف در آسیا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تاریخ
تصوف در
فرهنگ و
تمدن آسیای جنوب شرقی ، خصوصاً
اندونزی و
مالزی ، با ظهور و گسترش
اسلام در
قرن هفتم/ سیزدهم در این منطقه، پیوند خورده است.
به نظر پژوهشگران،
صوفیان در اسلامی شدن
آسیای جنوب شرقی ، خصوصاً
اندونزی و
مالزی ، که گویا تا
قرن نهم/ پانزدهم طول کشید، نقش مهمی داشتهاند.
به عقیده آنان
صوفیان پس از سقوط
بغداد به دست
مغولان ، همراه با
تجار و کشتیهای بازرگانی
تعالیم اسلام را همراه با افکار
صوفیانه به
مالاکا (واقع در مالزی امروزی) آوردند.
البته در اسناد این دوره، به طور مشخص از هیچیک از
طریقتهای تصوف ذکری به میان نیامده است.
ظاهراً در آغاز،
حاکمان و قدرتمندان از
صوفیان حمایت و برای
توجیه قدرت و
مشروعیت حکومت خود از
تعالیم عرفانی ابن عربی و مکتب او، مانند
نظریه انسان کامل ، استفاده میکردند.
با این حال بر لزوم پیروی از
شریعت نیز تأکید داشتند، ازینرو با
صوفیانی که از نظر حاکمان محلی و
عالمان دینی مرتد شناخته میشدند بشدت مقابله میکردند، چنانکه یکی از این
صوفیان به نام
سیتی جنار ، که زندگی و سخنانش را شبیه
حلاج دانستهاند، در ۹۲۲/ ۱۵۱۶
اعدام شد.
تا قرن یازدهم نیز چند تن دیگر از این گروه
صوفیان محکوم به مرگ شدند.
عالمان دینی و حاکمان محلی به
اندیشه وحدت وجود حساسیت نشان میدادند و این موجب حکم
ارتداد و اعدام عدهای از
صوفیه شد.
مشهورترین نماینده
سلسله قادریه و اندیشه وحدت وجود، در آسیای جنوب شرقی
حمزه فنصوری (قرن دهم/ شانزدهم) است که از پیشروان
اشاعه تفکر اسلامی در این منطقه محسوب میشود.
مرید او،
شمسالدین سوماترانی (متوفی ۱۰۴۰)، نیز صاحب آثاری در
کلام و
عرفان بود.
مشابهتهای موجود میان اندیشه وحدت وجود،
آیین هندو و
بودا و تأثیر درازمدت این دو آیین در آسیای جنوب شرقی، سبب شد اندیشه وحدت وجود که بیشتر از طریق فنصوری و سوماترانی معرفی شده بود، بسرعت انتشار یابد.
از دیگر
صوفیان مهم این منطقه،
نورالدین رانیری (متوفی ۱۰۶۸) است.
وی که از پیروان
احمد سرهندی ،
صوفی اصلاح طلب هندی بود، حدود ۲۹ کتاب نوشت که بیشتر آنها در نفی
تعالیم وحدت وجودی فنصوری و سوماترانی بود، آثار وی هنوز در مراکز دینی سنّتی مالزی
تدریس میشود.
رانیری در کتاب
تبیان فی معرفة الادیان ، ۷۲ گروه را خارج از
اسلام دانسته است که پیروان فنصوری و سوماترانی از آن جملهاند.
وی که معتقد بود اندیشه
وحدت وجود مردم را دچار سر در گمی و
انحراف از اسلام کرده است، در دوره هفت ساله
قضاوت و
شیخ الاسلامی خود در زمان سلطان اسکندر دوم (۱۰۴۷ـ۱۰۵۱/ ۱۶۳۷ـ۱۶۴۱)،
سلطان را واداشت نسبت به وحدت وجودیها شدت عمل نشان دهد و آنها را وادار به
توبه کند.
رانیری بر هماهنگ ساختن
شریعت و
طریقت تأکید بسیار داشت.
کتاب الصراط المستقیم او، اولین کتاب در باره
مسائل فقهی در مالزی است.
وی با از دست دادن حمایت جانشینِ اسکندر دوم به
هند رفت و چهارده سال بعد در هند
وفات یافت.
در قرن یازدهم و دوازدهم، میان آن دسته از
علمای دینی که با تکیه بر آثار
غزالی مدافع سرسخت
عرفان متشرعانه بودند و
صوفیانی که میکوشیدند عقاید عرفانی اسلامی را با اندیشهها و مناسک آیینهای هندو و بودا تلفیق کنند، بخصوص در باره وحدت وجود بحثهایی در گرفت که سبب
ابهام و سر در گمی دینی
مسلمانان مالایایی شد.
این موضوع توجه
عالمان و
صوفیان مکه و
مدینه را نیز جلب کرد، چنانکه
ابراهیم کورانی (متوفی ۱۱۰۲) با نوشتن کتابهایی سعی کرد به مشکلات دینی مردم در این باب پاسخ گوید.
به نظر میرسد که در اواخر قرن یازدهم، اصلاح دینی و مبارزه با آنچه از نظر
عالمان دینی در
تعالیم صوفیان بدعت شمرده میشد، از طریق
عالمان و
صوفیانی مانند
احمد قُشاشی (متوفی ۱۰۷۱)، ابراهیم کورانی و
عبدالکریم سمان (متوفی ۱۱۸۹) که در مدارس دینی مکه و مدینه
تحصیل و تدریس کرده بودند، به آسیای جنوب شرقی راه یافت.
اصولاً همه مبلّغان
سلسلههای صوفیه در این منطقه، در مدارس دینی مکه و مدینه درس خوانده بودند؛ حتی
شطاریه و
نقشبندیه نیز مستقیماً از هند به این مناطق نرسیدند بلکه از
حرمین شریفین (مکه و مدینه) به آنجا راه یافتند.
از جمله
عبدالرئوف سینکیلی (متوفی ۱۱۰۴/ ۱۱۰۵) که در
آچه متولد شد و سپس به
حجاز رفت.
در آنجا به واسطه کورانی از
تعالیم احمد قشاشی که از مشایخ شطاریه ـ قادریه بود، بهره مند شد.
سینکیلی
قرآن و
تفسیر بیضاوی را به زبان مالایی ترجمه کرد.
تألیفاتی در
فقه شافعی نیز از او به جا مانده است.
عمدة المحتاجین ، رساله معروف سینکیلی در
عرفان ، شامل آداب طریقت از جمله در باره برگزاری جلسات
ذکر و
مناجات است.
مخالفت وی با
ابن عربی کمتر از رانیری بود و حتی نظریه مراتب هفت گانه وجود و انسان کاملِ ابن عربی را در آثار خود منعکس کرده است.
سینکیلی با
اعتقاد به اینکه
خداوند از نور
محمد ، صلیاللّهعلیهوآله،
اعیان ثابته و از اعیان ثابته
جهان (
اعیان خارجیه ) را آفرید و اعیان خارجیه از
خدا متمایزند، سعی داشت میان خدا و
خلق تمایز قائل شود.
هدف اصلی او هماهنگ کردن شریعت و طریقت (
تصوف ) بود و
تعالیم شطاریه را مطابق با شریعت میدانست.
یکی دیگر از
صوفیان اصلاح طلب که شاگرد کورانی نیز بود،
محمدیوسف بن عبداللّه خلوتی مقاصری (متوفی ۱۰۳۷) مشهور به
شیخ یوسف است.
او تصوف را
ایمان خالص به یگانگی خداوند میدانست.
به نظر شیخ یوسف
وجود خدا
حقیقی و وجود
مخلوقات مجازی است و به زعم او، این عقیده مشکلات وحدت وجود را حل میکند.
شیخ یوسف طریقت خود را، که تلفیقی از
تعلیمات نقشبندیه و
خلوتیه بود،
طریقت محمدیه یا
احمدیه میخواند.
یکی دیگر از تربیت یافتگان مدینه،
عبدالصمد پالیمبانی (متوفی ۱۲۰۳) است که از نمایندگان
تصوف غزالی بود و در
هدایة السالکین و
سِیَرالسالکین ، از
آثار غزالی بسیار
اقتباس کرده است.
وی و شاگردانش تلفیقی از
تعالیم سمّانیه (شاخهای از خلوتیه)، خلوتیه، نقشبندیه و
قادریه را در
آسیای جنوب شرقی گسترش دادند و هدف اصلی آنها هماهنگ کردن طریقت با شریعت بود.
در
قرن سیزدهم برخی
سلسلههای صوفیانه مانند سمانیه، قادریه، نقشبندیه و گاه شطاریه، سازمانها و تشکیلاتی برای
شورش علیه
استعمارگران تدارک میدیدند، ازینرو در دوران استعمار
هلند این سلسلهها مورد
تهدید و
ارعاب قرار گرفتند.
بتدریج با رشد جریانات ملیگرایانه در آغاز قرن چهاردهم، شورشهای ضداستعماری
صوفیه رو به
افول نهاد و سلسلههای
صوفیانه مورد حمله جریانات اصلاح طلب اسلامی قرار گرفتند.
این جریانات بیشتر تحت تأثیر عقاید اصلاح طلبانه
مصر بودند و از آرای
شیخ محمد عبده و
رشیدرضا الهام میگرفتند.
البته برخی شاخههای
صوفیه، مانند
خالدیه (از شاخههای نقشبندیه) که از اوایل قرن چهاردهم در این منطقه گسترش بسیار یافته، با گرایشهای متشرعانه خود تا حدی با جریانات اصلاح طلب همراه شدهاند.
در این قرن طریقه
تِجانیه از
شمال افریقا به آسیای جنوب شرقی وارد شد.
برخی ادعاهای بنیانگذار آن، از جمله اینکه طریقتش را مستقیماً و بیواسطه به
پیامبر میرساند، با مخالفت
صوفیان و اصلاح طلبان مواجه شد، ولی علیرغم این مخالفتها توانست گسترش یابد و حتی از
فقها تأیید رسمی دریافت کند.
در قرن چهاردهم/ بیستم، پیروان بعضی از سلسلهها با انجام دادن کارهایی از قبیل فروکردن
میخ و میلههای آهنی در قفسه
سینه و نواختن
طبل در ملأ عام و رفتن به
زیارت اولیا و تقدیم هدایا به زیارتگاهها، که به نظر اصلاح طلبان
شرک محسوب میشود، موجب
تضعیف تصوف در این منطقه شدند.
امروزه بعضی از سلسلهها خود را با نیازهای روز همراه ساختهاند و مهمترین کارکرد آنها استفاده از
تعلیمات عرفانی برای ترک
اعتیاد و درمان
بیماریهای روانی است.
تا به امروز، تصوفِ منطبق با شریعت در آسیای جنوب شرقی موفقتر بوده و آثار رانیری و سینکیلی رواج بیشتری داشته و معمولاً
عالمان دینی نیز طرفدار تصوف
جنید ،
قشیری و
غزالی بودهاند.
بعلاوه، تقریباً از ابتدای گسترش تصوف در این منطقه تاکنون، فقهای آن، خود از
صوفیه بودهاند، ازینرو مخالفتی با تصوفِ سازگار با
شریعت ندارند.
امروزه گرایش به تصوف در میان مقامات بالای دولتی،
روشنفکران ،
علمای دینی و حتی اصلاح طلبان وجود دارد.
(۸۴) مرل کالوین ریکلفس، تاریخ جدید اندونزی، ترجمه عبدالعظیم هاشمی نیک، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۸۵) محمدرضا مظفری، اندونزی، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۷۴ ش.
(۸۶) دلیارنوئر، نهضتهای نوین اسلامی در اندونزی، ترجمه ایرج رزاقی و محمدمهدی حیدرپور، مشهد ۱۳۷۰ ش.
(۸۷) دایرة المعارف جهان اسلام آکسفورد؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تصوف در آسیای جنوب شرقی»، شماره۳۵۸۷.