• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تصور و تصدیق (دائرة‌المعارف‌بزرگ‌اسلامی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: تصور و تصدیق.

تَصَوُّرْ وَ تَصْدیق، دو اصطلاح عمده در منطق برای تقسیم دوگانۀ علم حصولی است. تصور آن صورت ذهنی است که از حکم خالی باشد، اما نه به این معنا که مقید به نداشتن حکم و تجرد از آن باشد، بلکه به این معنا که همراهی یا عدم همراهی آن با حکم در نظر گرفته نشود. تصدیق عبارت از تصوری است که همراه آن حکمی وجود داشته باشد، یا مقارن حکم باشد. تقسیم دوگانۀ علم به تصور و تصدیق در کتابهای منطقی به نحو مفصل مورد بحث قرار گرفته است و استفاده از آن در تبویب مباحث این علم نقشی بارز دارد. از مقسم تصور و تصدیق با تعابیر مختلفی همچون معرفت و معارف، اموری که در اوهام و اذهان ما حاصل می‌شوند، تعالیم، علم و ادراک، و یا مطلق تصور یاد شده است. هریک از تصور و تصدیق را به دو قسم ضروری و نظری تقسیم کرده‌اند و به این ترتیب در مجموع ۴ قسم حاصل شده است: تصور ضروری، تصدیق ضروری، تصور نظری و تصدیق نظری.



سخن از تصور و تصدیق ریشه در آثار ارسطو و به‌ویژه ۳ کتاب باری ارمینیاس (= عبارت)، تحلیلات ثانیه و نفس او دارد
[۱] ولفسن، ه‌ . ا.، «دو اصطلاح تصور و تصدیق در فلسفۀ اسلامی»، منطق و مباحث الفاظ، ص۴۴۸-۴۵۲.
. ارسطو در کتـاب عبارت، جمله را به چیزی تعریف می‌کند که مشتمل بر سلب یا ایجاب است، اما اجزاء آن ــ که اظهار یا عبارت به ‌شمار مـی‌آیند ــ چنین نیستند
[۲] .گ۱۶b، سطر۴، Aristotle، Peri Hermeneias
. همو در آغاز تحلیلات ثانیه نیز که سخن از ابتناء هرگونه تعلیم و تعلم ذهنی بر معرفتی پیشین به میان می‌آورد، در توضیح معرفت پیشین می‌گوید که در برخی از موارد باید به ضرورت از پیش فرض گرفت که یک چیز هست و در موارد دیگر باید دریافت که آنچه گفته می‌شود، چیست
[۳] .گ۷۱a، سطرهای۱-۱۳، Aristotle، Peri Hermeneias
. او برای قسم نخست، قضیه‌ای را که مبیّن امتناع اجتماع نقیضین است، و برای قسم دوم مثلث را به عنوان مثال ذکر می‌کند
[۴] .گ۷۱a، سطرهای۱-۱۳، Aristotle، Peri Hermeneias
. در کتاب نفس نیز به مناسبت بحث از اندیشیدن دربارۀ تقسیم‌ناپذیر و توضیحاتی که دربارۀ آن داده است و باتوجه به شرح ابن رشد بر این توضیحات، اثر دیگری از این تقسیم‌بندی را در آثار ارسطو می‌توان یافت
[۵] ولفسن، ه‌ . ا.، «دو اصطلاح تصور و تصدیق در فلسفۀ اسلامی»، منطق و مباحث الفاظ، ص۴۵۰.
. در تعالیم رواقیان نیز دربارۀ این دو مفهوم سخن به میان آمده است و معادل آنها را در فلسفۀ رواقی به ترتیب دو اصطلاح phantasia logiké و axioma دانسته‌اند
[۶] ولفسن، ه‌ . ا.، «دو اصطلاح تصور و تصدیق در فلسفۀ اسلامی»، منطق و مباحث الفاظ، ص۴۵۶.
.


باید گفت اگرچه این دو مفهوم ریشه در آثار ارسطو دارند، استفاده از آنها در جهت تقسیم‌بندی مجموعۀ مباحث مطرح در هر علم و بر اساس آن تفکیک مباحث هر علم در دو سطح مبادی و مسائل به تصوری و تصدیقی، از اختصاصات روش‌شناسی تحقیقی علوم اسلامی است
[۷] حائری یزدی، مهدی، مقدمه بر آگاهی و گواهی، ص۱۰.
، به این معنی که تقسیم علم به دو قسم تصور و تصدیق به صورت یک اصل موضوع در آغاز کتابهای علوم اسلامی طرح می‌شود و سامان مباحث علم بر مبنای آن صورت می‌گیرد.

۲.۱ - تقسیم دوگانه علم

از آنجا که تقسیم دوگانۀ علم به تصور و تصدیق از جملۀ مسائلی است که بیشتر در کتابهای منطقی به نحو مفصل مورد بحث قرار گرفته است و استفاده از آن در تبویب مباحث این علم نقشی بارز دارد، یکی از مقاصد گنجاندن آن در آغاز کتابهای منطقی و در بحث از غایت منطق را، فراهم کردن بنیادی معرفت‌شناختی برای دو ستون اصلی منطق ارسطو یعنی تعریف و قیاس دانسته‌اند
[۸] .Black، D. L.، Logic and Aritotle’s Rhetoric and Poetics in the Medieval Arabic Philosophy، p۷۴، Leiden، ۱۹۹۰
.


یکی از تقسیمات اولیه‌ای که برای علم ذکر می‌شود، تقسیم آن به لحاظ حضور خود معلوم نزد عالم یا صورت آن به دو قسم حضوری و حصولی است، و این تقسیمی است که طرح مشخص و روشن آن به سهروردی شیخ اشراق بازمی‌گردد
[۹] سهروردی، یحیى، التلویحات اللوحیة، مجموعۀ مصنفات، ص۷۰-۷۲.
. چون در علم حضوری، وجود علمی و عینی شیء عین یکدیگرند، فرض انقسام آن به دو قسم تصور و تصدیق را نمی‌توان پذیرفت، ولی در علم حصولی که در آن وجود علمی شیء غیر از وجود عینی آن است، چنین تقسیمی امکان‌پذیر می‌شود. بنابراین، مقسم در اقسام دوگانۀ تصور و تصدیق، علم حصولی ارتسامی است
[۱۰] صدرالدین شیرازی، محمد، التصور و التصدیق، ص۴۶-۴۷.
.

۳.۱ - تعابیر مقسم

از مقسم تصور و تصدیق با تعابیر مختلفی همچون معرفت و معارف
[۱۲] فارابی، ابونصر، البرهان، المنطق عندالفارابی، ص۱۹.
، اموری که در اوهام و اذهان ما حاصل می‌شوند
[۱۳] ابن ‌سینا، حسین بن عبدالله، منطق المشرقیین، ص۹.
، تعالیم ، علم و ادراک ، و یا مطلق تصور
[۱۶] جرجانی، علی، حاشیۀ شرح الشمسیة، شروح الشمسیة، ص۳۱.
یاد شده است. در تفاوت معرفت و علم گفته شده است که واژۀ علم بر مدرکاتی که با امور خارج از خود مطابقت دارند، اطلاق می‌شود، در حالی که واژۀ معرفت بر هر آنچه که در نفس حاصل می‌شود، دلالت می‌کند، و بر همین مبنا بهتر آن است که معرفت به جای علم، مقسم تصور و تصدیق دانسته شود
[۱۷] ابن باجه، محمد، تعالیق علی البرهان، ص۱۰۶.
. بنابراین، می‌توان گفت چنین مقسمی اعم از آن است که صورتی مطابق واقع باشد یا غیر مطابق، و تصور کنه ماهیات اشیاء در نظر باشد یا وجه آن، و علم تصدیقی جازم باشد یا غیر جازم، و یقینی باشد یا غیر یقینی
[۱۸] قطب‌الدین رازی، محمد، الرسالة المعمولة، رسالتان فی التصور و التصدیق، ص۹۴.
.

۳.۲ - علم حصولی

علم حصولی را به صورتهای مختلفی تعریف کرده‌اند: حصول صورت شیء در عقل
[۱۹] اثیرالدین ابهری، مفضل، تنزیل الافکار، ص۱۳۹.
، حصول صور در آیینۀ عقل که عبارت از مثال اشیاء هستند . حضور ماهیات اشیاء نزد عقل ، و حضور صورتی از شیء نزد عقل
[۲۲] ابن ترکه، علی، المناهج فی المنطق، ص۲.
. در برخی از این تعاریف به تصور از جهت علم بودن و در برخی دیگر از جهت معلوم بودن توجه شده است
[۲۳] قطب‌الدین شیرازی، محمود، درة التاج، ص۲۹۴.
.


تصور آن صورت ذهنی است که از حکم خالی باشد، اما نه به این معنا که مقید به نداشتن حکم و تجرد از آن باشد، بلکه به این معنا که همراهی یا عدم همراهی آن با حکم در نظر گرفته نشود
[۲۴] صدرالدین شیرازی، محمد، التصور و التصدیق، ص۵۹.
[۲۵] شهرزوری، محمد، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیة، ج۱، ص۴۰.
، زیرا اگر در این تعریف، تصور را مقید به نداشتن حکم و تجرد از آن کنیم، آنگاه در تعریف تصدیق با دشواری مواجه خواهیم شد و تقسیم منطقی علم به تصور و تصدیق بی‌اساس خواهد شد. از تصور تعاریف دیگری نیز صورت گرفته است، چنان‌که آن را به ادراک ذواتی که با عبارات مفرد از آنها یاد می‌شود
[۲۶] غزالی، محمد، مقاصد الفلاسفة، ص۳۳.
و یا صرف حصول صورت شیء در عقل
[۲۷] سهروردی، یحیى، منطق التلویحات، ص۱.
و یا دریافتن صورت چیزی و معنی آن را در خاطر آوردن، بی‌آنکه هیچ دانش دیگر با آن باشد
[۲۸] ابن سهلان ساوی، عمر، تبصره، ص۴.
، نیز تعریف کرده‌اند که تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند.


از آنجا که تعریف هریک از تصور و تصدیق به نحوی با تعریف دیگری مرتبط است، فهم معنای دقیق تصور، مستقل از تعریف تصدیق، ممکن نیست. دربارۀ چیستی و حقیقت تصدیق اقوال مختلفی وجود دارد:
۱. تصدیق عبارت از اقرار نفس به معنای قضیه و صورت اذعان به آن است و منظور این است که معنای حاضر در نفس، مطابق واقع و نفس‌الامر است
[۲۹] قطب‌الدین رازی، محمد، الرسالة المعمولة، رسالتان فی التصور و التصدیق، ص۹۷.
. به عبارت دیگر تصدیق آن است که پس از حصول صورت تألیفی معنای قضیه در ذهن، نسبت این مفهوم مرکب با نفس‌الامر سنجیده شود و به مطابقت یا عدم مطابقت آن با خود اشیاء و امور حکم شود
[۳۰] ابن ‌سینا، حسین بن عبدالله، الشفاء، منطق، مدخل، ص۱۷.
[۳۱] اثیرالدین ابهری، مفضل، تنزیل الافکار، ص۱۴۰.
[۳۲] ابوالبرکات، هبةالله، المعتبر، ص۳۵-۳۶.
[۳۳] ابن ترکه، علی، المناهج فی المنطق، ص۲.
.
۲. تصدیق عبارت از تصوری است که همراه آن حکمی وجود داشته باشد، یا مقارن حکم باشد
[۳۵] علامه حلی، حسن، القواعد الجلیة، ص۱۸۲.
[۳۶] قطب‌الدین رازی، محمد، شرح مطالع الانوار سراج‌الدین ارموی، ص۷-۸.
. در این تعریف دو مطلب محوری وجود دارد که منشأ آراء گوناگونی در تحلیل چیستی تصدیق بوده است: نخست اینکه حکم چیست و دیگر اینکه معیّت و مقارنت حکم یا تصور که منجر به حصول تصدیق می‌شود، به چه معنا ست.


۱. حکم فعلی نفسانی است که ذهن برای ایجاد تألیف و ترکیب میان مفردات و حکایت از امور واقعی، صورت می‌دهد
[۳۷] ابوالبرکات، هبةالله، المعتبر، ص۳۵.
[۳۹] قطب‌الدین رازی، محمد، شرح الشمسیة، ص۳۳.
.
۲. حکم حالتی نفسانی از مقولۀ انفعال، و به معنای اذعان و اعتراف به وقوع یا لاوقوع نسبت حکمیه است. مطابق این تعریف، الفاظی همچون ایقاع و انتزاع و ایجاب یا سلب هم که بر سبیل تسامح در توضیح آن به کار رفته‌اند، نباید به معنی فعلی بودن حکم گرفته شوند
[۴۰] قطب‌الدین رازی، محمد، شرح مطالع الانوار سراج‌الدین ارموی، ص۸.
.
غالب کسانی که منکر فعل بودن حکم شده‌اند، از جنس آن تعبیر به ادراک کرده‌اند و ادراکی بودن آن را نیز به ادراک وقوع نسبت یا لاوقوع آن تعبیر نموده‌اند
[۴۳] دوانی، جلال‌الدین، حاشیۀ شرح‌ الشمسیة، ج۲، ص۲۶۱-۲۶۲.
. اگر حکم را از مقولۀ ادراک بدانیم و ادراک را نیز با مقسم تصور و تصدیق یکسان بشماریم و آن را نیز از مقولۀ کیف نفسانی تلقی کنیم، حکم نیز از مقولۀ کیف خواهد بود، اما اگر صرفاً به حیثیت اثرپذیری نفس در تحقق حکم نظر داشته باشیم، آن را از مقولۀ انفعال به‌شمار خواهیم آورد، یا ادراک را کیف دانسته، انفعال نفس را لازمۀ آن خواهیم شمرد.


دربارۀ ارتباط تصدیق و حکم دو رأی عمده وجود دارد: نخست آنکه تصدیق عبارت از همان حکم است و تصورات سه‌گانۀ موضوع، محمول و نسبت حکمیه، شرایط تحقق آن به‌شمار می‌آیند، اما داخل در ذات آن نیستند که بر این اساس تصدیق امری بسیط است. از این رأی گاهی به عینیت تصدق و حکم
[۴۴] قطب‌الدین رازی، شرح مطالع الانوار سراج‌الدین ارموی، ص۹.
[۴۶] شهرزوری، محمد، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیة، ج۱، ص۴۱.
و گاهی به مقارنت و همراهی تصدیق و حکم تعبیر شده است
[۴۷] قطب‌الدین رازی، شرح مطالع الانوار سراج‌الدین ارموی، ص۷-۸.
. مطابق رأی دوم، تصدیق امری است مرکب از چند تصور به انضمام حکم و بر این اساس تصدیق امری مرکب است. این رأی منتسب به فخرالدین رازی است و در آثار او نیز به مرکب بودن تصدیق تصریح شده است
[۵۰] فخرالدین رازی، محمد، منطق الملخص، ص۷.
، اما دربارۀ اینکه اجزاء این مجموعۀ مرکب کدام‌اند، در آثاری که از وی در دسترس وجود دارد، تصریحی دیده نمی‌شود. بر همین اساس گروهی این ترکیب را عبارت از تصور موضوع و محمول و حکم دانسته‌اند
[۵۱] شهرزوری، محمد، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیة، ج۱، ص۴۰.
و گروهی آن را عبارت از تصور موضوع، تصور محمول، و تصور نسبت حکمیه و حکم
[۵۳] تعلیقات بر الحاشیة على تهذیب المنطق مولى عبدالله یزدی، ص۱۷۱.
.


کسانی که تصدیق را همان حکم می‌شمارند، بر این عقیده‌اند که اگر تصدیق امری مرکب از چند تصور به انضمام حکم باشد، در این صورت باید تصورات طرفین قضیه در تصدیقات بدیهی، همیشه بدیهی باشند، زیرا تصدیق بنا به تعریف مجموعۀ تصورات طرفین قضیه به انضمام حکم است و تصدیق بدیهی نیز همین حکم را دارد و باید مجموعۀ اجزاء آن که جمعاً یک واحد تصدیق را تشکیل می‌دهند، بدیهی باشند
[۵۴] شهرزوری، محمد، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیة، ج۱، ص۴۱.
.
اگر تصور را به صورت ذهنی مجرد از حکم، و تصدیق را به تصور مقید به حکم تعریف کنیم، آنگاه بنا به رأی فلاسفه در بسیط دانستن تصدیق، مشروط بودن شیء به نقیض خود و بنا به رأی فخرالدین رازی تقوّم شیء به نقیض خود پیش می‌آید. منطق‌دانان و فیلسوفان راه حل این مشکل را در این دیده‌اند که بگویند آنچه در پیدایی تصدیق مدخلیت دارد، مصداق تصور است و آنچه در این مقام ایجاد مشکل نموده، تعریف تصور است و روشن است که تعریف تصور نقشی در تحقق افراد و مصادیق تصدیق ندارد
[۵۵] قطب‌الدین رازی، محمد، شرح مطالع الانوار سراج‌الدین ارموی، ص۸.
.

۸.۱ - نظر ملاصدرا

صدرالدین شیرازی در رسالۀ «تصور و تصدیق» خود ضمن اشاره به این اشکال و پاسخی که به آن داده شده است، اساس اشکال و پاسخ را ناصواب دانسته، و راه حل را در تحلیل درست مسئلۀ تقسیم علم به تصور و تصدیق جست‌وجو نموده است. به عقیدۀ او تصور و تصدیق هر دو از اقسام علم‌اند و علم و اقسام آن هر دو از جملۀ امور بسیط‌اند و اندراج در ذیل مفهوم علم همچون اندراج دو نوع بسیط در ذیل یک معنای جنسی است که در این سنخ امور، جنس جز به فصل خود هیچ‌گونه تحصلی ندارد و اساساً جنس و فصل در آنها به لحاظ جعل و تحصل، واحد و یگانه‌اند. بنابراین، مراد از همراهی تصور و حکم و تصدیق این نیست که هریک از آنها در عقل وجودی مستقل و منحاز از دیگری داشته باشد تا در مرتبۀ بعد این سؤال مطرح شود که آیا آنها نسبت به یکدیگر رابطۀ شرط و مشروط دارند و یا رابطۀ جزء و کل
[۵۶] صدرالدین شیرازی، محمد، التصور و التصدیق، ص۵۷.
. پس، اگر هم گفته شود که تصدیق عبارت از تصوری است که با حکم همراه است. مراد این خواهد بود که تصدیق عبارت از تصوری است که عیناً همان حکم است و تنها در مقام تحلیل ذهنی است که به دو معنا و مفهوم تحلیل می‌شود. هیچ‌گونه ترکیب و تعددی در واقع و نفس‌الامر وجود ندارد و سخن گفتن از شرط و یا جزء بودن تصور برای تصدیق، نمی‌تواند صحیح باشد
[۵۷] صدرالدین شیرازی، محمد، التصور و التصدیق، ص۵۷.
.
بر این اساس در برابر اشکال تقوم یا اشتراط شی ء به نقیض خود، این پاسخ نیز که آنچه در تعریف تصدیق مدخلیت دارد، مصداق تصور است نه مفهوم آن، موجه نیست، زیرا در مقام کسب مفهوم یا تعریف چیزی نمی‌توان از مصادیق آن استفاده کرد
[۵۸] صدرالدین شیرازی، محمد، التصور و التصدیق، ص۹۲.
بنابر این تفسیر، اگر در تعریف تصدیق گفته شود که تصدیق عبارت از حکم است و حکم نیز فعل نفس است، ممکن است مراد این باشد که تصدیق عبارت از تصوری است که اذعان و اقرار لازمۀ آن است و بنابراین، حکم نامیدن تصدیق، از باب تسمیۀ شی ء به اسم لازم آن است
[۵۹] صدرالدین شیرازی، محمد، التصور و التصدیق، ص۶۱.
، و اگر در تعریف آن گفته شود که تصدیق مجموع تصور محکومٌ‌علیه و محکومٌ‌به و حکم است، ممکن است مراد این باشد که تصدیق در ضمن این تصورات حاصل می‌شود
[۶۰] صدرالدین شیرازی، محمد، التصور و التصدیق، ص۶۱.
؛ و اگر گفته شود که تصدیق عبارت از تصور همراه با حکم است، ممکن است از تصور معنای جنسی آن مورد نظر باشد و تنها در ظرف تحلیل ذهنی بتوان آن را معروض حکم دانست، نه در وجود خارجی
[۶۱] صدرالدین شیرازی، محمد، التصور و التصدیق، ص۶۱.
.


از آنجا که تصدیقات در ظرف ادراک و یا در مقام بیان، در قالب قضیه ظاهر می‌شوند، گروهی پنداشته‌اند که میان قضیه و تصدیق به لحاظ مصادیق، نسبت تساوی برقرار است، به این معنا که هرجا تصدیقی وجود داشته باشد، قضیه‌ای وجود دارد و هرجا قضیه‌ای وجود داشته باشد، تصدیقی وجود خواهد داشت. اما اعتقاد به چنین تساویی ناصواب است، زیرا تصورات ما اعم از آنکه مفرد باشند یا مرکب، و واجد نسبت حکمیه باشند یا فاقد آن، مادام که نفس به مطابقت آن معنا با واقع و نفس‌الامر اذعان نکرده باشد،تصدیق حاصل نشده است
[۶۲] قطب‌الدین رازی، محمد، تحریر القواعد المنطقیة، ص۲۹۴.
[۶۳] قطب‌الدین رازی، محمد، الرسالة المعمولة، ص۹۹.
. چنان‌که اگر معنای قضیه‌ای تصور شود، ولی نسبت به آن شک یا وهم یا انکار وجود داشته باشد، قضیه تحقق یافته، ولی تصدیق واقع نشده است. تقدم تصور بر تصدیق و اینکه تا معنایی را تصور نکنیم، نوبت به تصدیق به آن معنا نخواهد رسید، منحصر به تصورات مفرد یا مرکب به ترکیب ناقص مثل ترکیبات وصفی و اضافی نیست، بلکه مرکبات تام نیز اعم از آنکه در قالب اِخبار باشند یا انشاء، مادام که مورد قبول و اذعان به مطابقت با واقع قرار نگرفته‌اند، همچنان در مقام تصور باقی می‌مانند
[۶۴] ابن ‌سینا، حسین بن عبدالله، الشفاء، منطق، مدخل، ص۹.
از این‌رو، گفته شده: قضیه اعم از آن است که مقبول باشد یا غیرمقبول. قضیۀ مقبول همان است که معروض تصدیق قرار می‌گیرد و تصدیق امر دیگری است که با معنای قضیه اقتران می‌یابد
[۶۵] قطب‌الدین رازی، محمد، الرسالة المعمولة، ص۹۹.
و تعبیر «تصور بلاتصدیق» نیز حاکی از همین معنا ست. به گفتۀ ابن سینا مثلاً کسی می‌تواند مفاد این قضیه را که «خلأ وجود دارد» تصور کند، ولی به آن تصدیق نکند . تفاوت قضیه و علم تصدیقی از اینجا نیز آشکار می‌شود که پرسش از قضیه بودن یک چیز عین پرسش از علم تصدیقی بودن آن نیست و پاسخ پرسش نخست هرچه باشد، به کار پرسش از علم تصدیقی بودن آن نمی‌آید
[۶۷] حائری یزدی، مهدی، جستارهای فلسفی، ص۲۶۸.
.


هریک از تصور و تصدیق را به دو قسم ضروری و نظری تقسیم کرده‌اند و به این ترتیب در مجموع ۴ قسم حاصل شده است: تصور ضروری، تصدیق ضروری، تصور نظری و تصدیق نظری. مراد از ضروری در این تقسیم‌بندی آن نوع از ادراک است که رسیدن به آن نیازمند فکر و طلب نباشد و به صرف التفات، علم به آن برای ذهن حاصل شود، مانند تصور سردی و گرمی، و مراد از نظری در این تقسیم آن نوع ادراک است که حصول آن نیازمند فکر و نظر باشد . اصطلاحات بدیهی، اولی و فطری نیز به جای ضروری در این بحث به کار رفته‌اند
[۶۹] قطب‌الدین رازی، محمد، تحریر القواعد المنطقیة، ص۵.
.

۱۰.۱ - دلایل تقسیم‌بندی

منطق‌دانان این‌ تقسیم‌بندی را برای هریک از تصور و تصدیق ناگزیر دانسته، و برای اثبات آن دلایلی آورده‌اند. مهم‌ترین این دلایل به بطلان دور و تسلسل بازمی‌گردد که بنا به آن اگر این تقسیم‌بندی پذیرفته نشود، ناگزیر هریک از این دو باید یا تماماً ضروری باشند یا تماماً نظری. اگر فرض نخست صحیح باشد، نباید در کسب هیچ‌گونه دانشی نیازمند نظر و استدلال باشیم و به مجرد التفات به امر مورد نظر، نسبت به آن آگاهی حاصل کنیم، حال آنکه به وجدان درمی‌یابیم که چنین نیست. در اینجا مبنای استدلال، ارجاع به شهود است
[۷۱] قطب‌الدین رازی، محمد، تحریر القواعد المنطقیة، ص۴۵-۴۶.
[۷۲] قطب‌الدین رازی، محمد، شرح مطالع الانوار سراج‌الدین ارموی، ص۱۱-۱۲.
[۷۳] ابن ترکه، علی، المناهج فی المنطق، ص۳.
[۷۴] قراملکی، احد فرامرز، مقدمه بر التنقیح فی المنطق صدرالدین شیرازی، ص۲۳.
. اگر فرض دوم صحیح باشد، باتوجه به تعریف علم نظری، هریک از علوم مکتسب ناگزیر یا در سلسله‌ای از علوم نظریِ مقدم بر خود، حاصل می‌آید و این مستلزم حصول علوم نامتناهی بالفعل برای تحصیل یک علم واحد است که به تسلسل باطل می‌انجامد، و یا در نهایت به تحصیل همین علم مطلوب موقوف می‌شود که حاصل آن دور باطل است
[۷۵] قطب‌الدین رازی، محمد، تحریر القواعد المنطقیة، ص۴۷.
.

۱۰.۲ - نظر فخرالدین رازی

در میان منطق‌دانان مسلمان فخرالدین رازی این تقسیم‌بندی را دربارۀ تصورات نپذیرفته، و امکان تقسیم آنها به ضروری و نظری را منتفی دانسته است ، هرچند در کتاب منطق الملخص به رأی جمهور منطقیان رفته است
[۷۸] فخرالدین رازی، محمد، المحصل، ص۸۲.
. استدلال فخرالدین رازی بر لزوم ضروری یا بدیهی بودن کلیۀ تصورات بر این مبنا ست که اگر نسبت به چیزی شعور و آگاهی وجود نداشته باشد، طلب آن محال است، زیرا نفس نمی‌تواند طالب چیزی باشد که به آن آگاه نیست، و اگر مطلوب مورد شعور و آگاهی ذهن باشد، طلبِ آن، تحصیلِ حاصل و ناممکن است . فخرالدین رازی در اثبات ضروری بودن همۀ تصورات، دلیل دیگری نیز آورده، و در آن بر ناممکن بودن تعریف ماهیت (در اینجا تصور نظری) به خودش یا به اجزاء داخلی و یا امور خارجی و یا به ترکیبی از آن دو، استدلال کرده است .

۱۰.۳ - نظر خواجه طوسی

خواجه نصیرالدین طوسی در نقد المحصل با تفکیک میان آنچه مطلقاً مجهول است و آنچه به وجهی معلوم و به وجهی مجهول است و از همان جهتِ مجهول بودن مورد طلب واقع می‌شود، به استدلال نخست فخرالدین پاسخ داده، چنان‌که استدلال دوم را نیز ناتمام دانسته است . اما از آنچه همو در تعدیل المعیار
[۸۲] خواجه نصیرالدین طوسی، محمد، تعدیل المعیار، ص۱۴۳.
که نقد کتاب تنزیل الافکار اثیرالدین ابهری است، می‌آورد، دانسته می‌شود که پاسخ خواجه به فخرالدین رازی، رأی نهایی او نبوده است، زیرا در این کتاب امر مجهول را حقیقت ماهیتی می‌داند که به لحاظ برخی عوارض معلوم است، ولی به لحاظ حقیقت، مجهول .

۱۰.۴ - نظر جرجانی

جرجانی در شرح المواقف استدلالی را از شرف‌الدین مراغی در تأیید رأی فخرالدین رازی و با استفاده از عکس نقیض و عکس مستوی مدعیات او آورده، و خود نیز به دو وجه به آن پاسخ داده است . استدلال بر لزوم بازگشت نظریها به ضروریها در صورتی کامل است که اکتساب تصورات از تصدیقات و بالعکس صحیح نباشد، ولی اگر اکتساب همۀ تصورات نظری از یک تصدیق ضروری یا همۀ تصدیقات نظری از یک تصور ضروری ممکن باشد، این استدلال ناتمام است
[۸۵] جرجانی، علی، حاشیه بر شرح‌ مطالع الانوار، ص۱۳.
[۸۶] تعلیقات بر الحاشیة على تهذیب المنطق مولى عبدالله یزدی، ص۱۷۷.
.
ملاک ضروری بودن تصدیق یا نظری‌بودن آن از نظر جمهور حکما و منطق‌دانان صرفاً نحوۀ رسیدن به خود حکم است، بدون آنکه ضروری یا نظری بودن تصور موضوع و محمول مدخلیتی در آن داشته باشد، اما از نظر فخرالدین رازی ضروری یا نظری بودن به مجموع مرکب از ۴ امر (تصور موضوع، تصور محمول، نسبت حکمیه و حکم) بستگی دارد، به این معنا که تصدیق ضروری تصدیقی است که همۀ اجزاء آن ضروری باشند و تصدیق نظری تصدیقی است که همۀ اجزاء آن ضروری نباشند، اعم از آنکه همۀ اجزاء آن نظری باشند یا نه. از این‌رو می‌توان گفت که تصدیق ضروری از نظر حکما، اعم است از تصدیق ضروری به عقیدۀ فخرالدین رازی، و تصدیق نظری از دید وی اعم است از تصدیق نظری به عقیدۀ حکما
[۸۷] تعلیقات بر الحاشیة على تهذیب المنطق مولى عبدالله یزدی، ص۱۷۸.
.


پرسش دیگری که دربارۀ تقسیم تصور و تصدیق به ضروری و نظری مطرح می‌شود، این است که آیا این تقسیم صرفاً امری معرفت‌شناختی است و عوامل روان‌شناختی در آن دخالتی ندارند، یا آنکه به لحاظ روان‌شناختی نیز در این تقسیم‌بندی تغییراتی صورت می‌گیرد و آنچه نسبت به کسی تصور یا تصدیق ضروری است، ممکن است برای دیگری تصور یا تصدیق نظری باشد و بالعکس؟ بیشتر حکما و منطق‌دانان در این‌باره چنان سخن گفته‌اند که گویا برای عوامل روان‌شناختی در این امر مدخلیتی قائل نبوده‌اند و مصادیق این تقسیم را همیشه و همه‌جا به نحو یکسانی در نظر گرفته‌اند، اما این حکم دربارۀ همۀ آنان صادق نیست. صدرالدین شیرازی در تعلیقه بر شرح حکمة الاشراق
[۸۸] صدرالدین شیرازی، محمد، تعلیقه بر شرح حکمة الاشـراق قطب‌الـدین رازی، ص۵۱.
می‌گوید که بدیهی بودن و اکتسابی بودن برحسب اختلاف نشآت و مراتبی که مدرِک در آن واقع است، تفاوت می‌یابد، چنان‌که برحسب درک اشخاص مختلف و اوقات مختلف ادراک نیز ممکن است تغییر پیدا کند.


در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است:
(۱) ابن باجه، محمد، «تعالیق علی البرهان» (نک‌: هم، فارابی).
(۲) ابن ترکه، علی، المناهج فی المنطق، به کوشش ابراهیم دیباجی، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۳) ابن رشد، محمد، فصل المقال، به کوشش جورج حورانی، لیدن، ۱۹۵۹م.
(۴) ابن سهلان ساوی، عمر، تبصره، به کوشش محمدتقی دانش پژوه، تهران، ۱۳۳۷ش.
(۵) ابن ‌سینا، حسین بن عبدالله، دانشنامه علایی، به کوشش محمد معین و محمد مشکوٰة، تهران، ۱۳۳۱ش.
(۶) ابن ‌سینا، حسین بن عبدالله، الشفاء، منطق، مدخل، به کوشش فؤاد اهوانی و دیگران، قاهره، ۱۳۷۱ق/ ۱۹۵۲م.
(۷) ابن ‌سینا، حسین بن عبدالله، منطق المشرقیین، قم، ۱۴۰۵ق.
(۸) ابن ‌سینا، حسین بن عبدالله، النجاة، قاهره، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸م.
(۹) ابوالبرکات، هبةالله، المعتبر، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷ق.
(۱۰) اثیرالدین ابهری، مفضل، «تنزیل الافکار»، ضمن «تعدیل المعیار» (نک‌: هم‌، نصیرالدین طوسی).
(۱۱) تعلیقات بر الحاشیة على تهذیب المنطق مولى عبدالله یزدی، قم، ۱۳۶۳ش.
(۱۲) تفتازانی، مسعود، شرح المقاصد، به کوشش صالح موسى شرف، بیروت، عالم الکتب.
(۱۳) جرجانی، علی، «حاشیۀ شرح الشمسیة»، شروح الشمسیة، بولاق، ۱۳۲۷ق.
(۱۴) جرجانی، علی، حاشیه بر شرح‌ مطالع الانوار (نک‌: هم‌، قطب‌الدین رازی).
(۱۵) جرجانی، علی، شرح المواقف، قاهره، ۱۳۲۵ق/ ۱۹۰۷م.
(۱۶) حائری یزدی، مهدی، جستارهای فلسفی، به‌کوشش عبدالله نصری، تهران، ۱۳۸۴ش.
(۱۷) حائری یزدی، مهدی، مقدمه بر آگاهی و گواهی، تهران، ۱۳۶۰ش.
(۱۸) دوانی، جلال‌الدین، «حاشیۀ شرح‌الشمسیة»، شروح الشمسیة، بولاق،۱۳۲۷ق.
(۱۹) سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه، به کوشش حسن حسن‌زادۀ آملی، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۲۰) سهروردی، یحیى، «التلویحات اللوحیة»، مجموعۀ مصنفات، تهران، ۱۳۵۳ش، ج۱.
(۲۱) سهروردی، یحیى، منطق التلویحات، به کوشش نجفقلی حبیبی، تهران، ۱۳۸۳ش.
(۲۲) شهرزوری، محمد، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیة، به کوشش نجفقلی حبیبی، تهران، ۱۳۸۳ش.
(۲۳) صدرالدین شیرازی، محمد، «التصور و التصدیق»، رسالتان فی التصور و التصدیق، به کـوشش مهدی شریعتـی، قم، ۱۴۱۶ق.
(۲۴) صدرالدین شیرازی، محمد، تعلیقه بر شرح حکمة الاشـراق قطب‌الـدین رازی، ۱۳۱۳ق.
(۲۵) طباطبایـی، محمدحسیـن، نهایةالحکمة، قـم، دارالتبلیغ اسلامی.
(۲۶) علامه حلی، حسن، القواعد الجلیة، به کوشش فارس حسون تبریزیان، قم، ۱۴۱۲ق.
(۲۷) غزالی، محمد، المستصفى، بولاق، ۱۳۲۲ق.
(۲۸) غزالی، محمد، مقاصدالفلاسفة، به کوشش سلیمان دنیا، قاهره، ۱۹۶۱م.
(۲۹) فارابی، «البرهان»، المنطق عندالفارابی، به کوشش ماجد فخری، بیروت، ۱۹۸۷م.
(۳۰) فخرالدین رازی، محمد، شرح عیون الحکمة، به کوشش احمد حجازی و احمد سقا، قاهره، ۱۴۰۰ق.
(۳۱) فخرالدین رازی، محمد، «المحصل»، ضمن تلخیص المحصل‌ (نک‌: هم‌، نصیرالدین طوسی).
(۳۲) فخرالدین رازی، محمد، منطق الملخص، به کوشش احد فرامرز قراملکی و آدینه اصغری‌نژاد، تهران، ۱۳۸۱ش.
(۳۳) قراملکی، احد فرامرز، مقدمه بر التنقیح فی المنطق صدرالدین شیرازی، به کوشش غلامرضا یاسی‌پور، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۳۴) قطب‌الدین رازی، محمد، تحریر القواعد المنطقیة، به کوشش بیدارفر، قم، ۱۳۸۴ش.
(۳۵) قطب‌الدین رازی، محمد، «الرسالة المعمولة»، رسالتان فی التصور و التصدیق، به کوشش مهدی شریعتی، قم، ۱۴۱۶ق.
(۳۶) قطب‌الدین رازی، محمد، شرح الشمسیة، تهران، ۱۳۰۱ق.
(۳۷) قطب‌الدین رازی، محمد، شرح مطالع الانوار سراج‌الدین ارموی، ۱۲۹۴ق.
(۳۸) قطب‌الدین شیرازی، محمود، درة التاج، به کوشش محمد مشکوٰة، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۳۹) نصیرالدین طوسی، محمد، اساس الاقتباس، به کوشش مدرس رضوی، تهران، ۱۳۶۱ش.
(۴۰) نصیرالدین طوسی، محمد، «تعدیل المعیار»، منطق و مباحث الفاظ، به کوشش مهدی محقق و توشیهیکو ایزوتسو، تهران، ۱۳۵۳ش.
(۴۱) نصیرالدین طوسی، محمد، تلخیص المحصل، به کوشش عبدالله نورانی، تهران، ۱۳۵۹ش.
(۴۲) ولفسن، ه‌ . ا.، «دو اصطلاح تصور و تصدیق در فلسفۀ اسلامی»، منطق و مباحث الفاظ، به کوشش مهدی محقق و توشیهیکو ایزوتسو، تهران، ۱۳۵۳ش.
(۴۳) .Aristotle، Analytica posteriora
(۴۴) .Aristotle، Peri Hermeneias
(۴۵) .Black، D. L.، Logic and Aritotle’s Rhetoric and Poetics in the Medieval Arabic Philosophy، Leiden، ۱۹۹۰


۱. ولفسن، ه‌ . ا.، «دو اصطلاح تصور و تصدیق در فلسفۀ اسلامی»، منطق و مباحث الفاظ، ص۴۴۸-۴۵۲.
۲. .گ۱۶b، سطر۴، Aristotle، Peri Hermeneias
۳. .گ۷۱a، سطرهای۱-۱۳، Aristotle، Peri Hermeneias
۴. .گ۷۱a، سطرهای۱-۱۳، Aristotle، Peri Hermeneias
۵. ولفسن، ه‌ . ا.، «دو اصطلاح تصور و تصدیق در فلسفۀ اسلامی»، منطق و مباحث الفاظ، ص۴۵۰.
۶. ولفسن، ه‌ . ا.، «دو اصطلاح تصور و تصدیق در فلسفۀ اسلامی»، منطق و مباحث الفاظ، ص۴۵۶.
۷. حائری یزدی، مهدی، مقدمه بر آگاهی و گواهی، ص۱۰.
۸. .Black، D. L.، Logic and Aritotle’s Rhetoric and Poetics in the Medieval Arabic Philosophy، p۷۴، Leiden، ۱۹۹۰
۹. سهروردی، یحیى، التلویحات اللوحیة، مجموعۀ مصنفات، ص۷۰-۷۲.
۱۰. صدرالدین شیرازی، محمد، التصور و التصدیق، ص۴۶-۴۷.
۱۱. طباطبایی، محمدحسین، نهایة الحکمة، ص۳۰۸-۳۰۹.    
۱۲. فارابی، ابونصر، البرهان، المنطق عندالفارابی، ص۱۹.
۱۳. ابن ‌سینا، حسین بن عبدالله، منطق المشرقیین، ص۹.
۱۴. ابن رشد، محمد، فصل المقال، ص۹.    
۱۵. خواجه نصیرالدین طوسی، محمد، اساس الاقتباس، ص۳.    
۱۶. جرجانی، علی، حاشیۀ شرح الشمسیة، شروح الشمسیة، ص۳۱.
۱۷. ابن باجه، محمد، تعالیق علی البرهان، ص۱۰۶.
۱۸. قطب‌الدین رازی، محمد، الرسالة المعمولة، رسالتان فی التصور و التصدیق، ص۹۴.
۱۹. اثیرالدین ابهری، مفضل، تنزیل الافکار، ص۱۳۹.
۲۰. غزالی، محمد، المستصفی، ج۱، ص۲۲.    
۲۱. طباطبایی، محمدحسین، نهایة الحکمة، ص۲۹۳.    
۲۲. ابن ترکه، علی، المناهج فی المنطق، ص۲.
۲۳. قطب‌الدین شیرازی، محمود، درة التاج، ص۲۹۴.
۲۴. صدرالدین شیرازی، محمد، التصور و التصدیق، ص۵۹.
۲۵. شهرزوری، محمد، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیة، ج۱، ص۴۰.
۲۶. غزالی، محمد، مقاصد الفلاسفة، ص۳۳.
۲۷. سهروردی، یحیى، منطق التلویحات، ص۱.
۲۸. ابن سهلان ساوی، عمر، تبصره، ص۴.
۲۹. قطب‌الدین رازی، محمد، الرسالة المعمولة، رسالتان فی التصور و التصدیق، ص۹۷.
۳۰. ابن ‌سینا، حسین بن عبدالله، الشفاء، منطق، مدخل، ص۱۷.
۳۱. اثیرالدین ابهری، مفضل، تنزیل الافکار، ص۱۴۰.
۳۲. ابوالبرکات، هبةالله، المعتبر، ص۳۵-۳۶.
۳۳. ابن ترکه، علی، المناهج فی المنطق، ص۲.
۳۴. خواجه نصیرالدین طوسی، محمد، اساس الاقتباس، ص۳-۴.    
۳۵. علامه حلی، حسن، القواعد الجلیة، ص۱۸۲.
۳۶. قطب‌الدین رازی، محمد، شرح مطالع الانوار سراج‌الدین ارموی، ص۷-۸.
۳۷. ابوالبرکات، هبةالله، المعتبر، ص۳۵.
۳۸. طباطبایی، محمدحسین، نهایة الحکمة، ص۳۱۰.    
۳۹. قطب‌الدین رازی، محمد، شرح الشمسیة، ص۳۳.
۴۰. قطب‌الدین رازی، محمد، شرح مطالع الانوار سراج‌الدین ارموی، ص۸.
۴۱. تفتازانی، مسعود، شرح المقاصد، ج۱، ص۱۹۹.    
۴۲. جرجانی، علی، شرح المواقف، ج۱، ص۸۹.    
۴۳. دوانی، جلال‌الدین، حاشیۀ شرح‌ الشمسیة، ج۲، ص۲۶۱-۲۶۲.
۴۴. قطب‌الدین رازی، شرح مطالع الانوار سراج‌الدین ارموی، ص۹.
۴۵. سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه، ج۱، ص۷۸-۷۹.    
۴۶. شهرزوری، محمد، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیة، ج۱، ص۴۱.
۴۷. قطب‌الدین رازی، شرح مطالع الانوار سراج‌الدین ارموی، ص۷-۸.
۴۸. تفتازانی، مسعود، شرح المقاصد، ج۱، ص۱۹۹.    
۴۹. فخرالدین رازی، محمد، شرح عیون الحکمة، ج۱، ص۴۳.    
۵۰. فخرالدین رازی، محمد، منطق الملخص، ص۷.
۵۱. شهرزوری، محمد، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیة، ج۱، ص۴۰.
۵۲. سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه، ج۱، ص۸۴.    
۵۳. تعلیقات بر الحاشیة على تهذیب المنطق مولى عبدالله یزدی، ص۱۷۱.
۵۴. شهرزوری، محمد، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیة، ج۱، ص۴۱.
۵۵. قطب‌الدین رازی، محمد، شرح مطالع الانوار سراج‌الدین ارموی، ص۸.
۵۶. صدرالدین شیرازی، محمد، التصور و التصدیق، ص۵۷.
۵۷. صدرالدین شیرازی، محمد، التصور و التصدیق، ص۵۷.
۵۸. صدرالدین شیرازی، محمد، التصور و التصدیق، ص۹۲.
۵۹. صدرالدین شیرازی، محمد، التصور و التصدیق، ص۶۱.
۶۰. صدرالدین شیرازی، محمد، التصور و التصدیق، ص۶۱.
۶۱. صدرالدین شیرازی، محمد، التصور و التصدیق، ص۶۱.
۶۲. قطب‌الدین رازی، محمد، تحریر القواعد المنطقیة، ص۲۹۴.
۶۳. قطب‌الدین رازی، محمد، الرسالة المعمولة، ص۹۹.
۶۴. ابن ‌سینا، حسین بن عبدالله، الشفاء، منطق، مدخل، ص۹.
۶۵. قطب‌الدین رازی، محمد، الرسالة المعمولة، ص۹۹.
۶۶. ابن ‌سینا، حسین بن عبدالله، النجاة، ص۱۱۲.    
۶۷. حائری یزدی، مهدی، جستارهای فلسفی، ص۲۶۸.
۶۸. ابن ‌سینا، حسین بن عبدالله، منطق، دانشنامه علایی، ص۵-۷.    
۶۹. قطب‌الدین رازی، محمد، تحریر القواعد المنطقیة، ص۵.
۷۰. غزالی، محمد، المستصفی، ج۱، ص۱۱-۱۲.    
۷۱. قطب‌الدین رازی، محمد، تحریر القواعد المنطقیة، ص۴۵-۴۶.
۷۲. قطب‌الدین رازی، محمد، شرح مطالع الانوار سراج‌الدین ارموی، ص۱۱-۱۲.
۷۳. ابن ترکه، علی، المناهج فی المنطق، ص۳.
۷۴. قراملکی، احد فرامرز، مقدمه بر التنقیح فی المنطق صدرالدین شیرازی، ص۲۳.
۷۵. قطب‌الدین رازی، محمد، تحریر القواعد المنطقیة، ص۴۷.
۷۶. فخرالدین رازی، محمد، شرح عیون الحکمة، ص۴۳-۴۴.    
۷۷. فخرالدین رازی، محمد، المحصل، ص۸۱-۸۲.    
۷۸. فخرالدین رازی، محمد، المحصل، ص۸۲.
۷۹. فخرالدین رازی، محمد، المحصل، ص۸۱.    
۸۰. فخرالدین رازی، محمد، المحصل، ص۸۲.    
۸۱. خواجه نصیرالدین طوسی، محمد، تلخیص المحصل، ص۷-۸.    
۸۲. خواجه نصیرالدین طوسی، محمد، تعدیل المعیار، ص۱۴۳.
۸۳. جرجانی، علی، شرح المواقف، ج۱، ص۱۰۵-۱۰۶.    
۸۴. جرجانی، علی، شرح المواقف، ج۱، ص۱۰۶-۱۰۸.    
۸۵. جرجانی، علی، حاشیه بر شرح‌ مطالع الانوار، ص۱۳.
۸۶. تعلیقات بر الحاشیة على تهذیب المنطق مولى عبدالله یزدی، ص۱۷۷.
۸۷. تعلیقات بر الحاشیة على تهذیب المنطق مولى عبدالله یزدی، ص۱۷۸.
۸۸. صدرالدین شیرازی، محمد، تعلیقه بر شرح حکمة الاشـراق قطب‌الـدین رازی، ص۵۱.



محمود یوسف ثانی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تصور و تصدیق».    






جعبه ابزار