تصور
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در دانش منطق، تشبیه
ذهن انسان به
آینه یکی از قدیمیترین مثالها در مباحث مربوط به شناخت است؛ این
تشبیه نه تنها به منطق دانان در توضیح بسیاری از
مفاهیم منطقی یاری رسانیده، بلکه احتمالا در تولید بعضی از این
مفاهیم نیز نقش داشته است.
استفاده از این تشبیه به دلیل وجود یک وجه مشترک مهم، میان آینه و ذهن است که در اصطلاح به آن "صورت برداری" میگویند؛ منطق دانان معتقدند ذهن آدمی مانند آینه از اشیائی که مقابلش قرار میگیرد و به آنها توجه میکند،
عکس بر میدارد و تصویر به وجود آمده در ذهن، مانند تصویر آینه، تمام آنچه را در شئ مقابلش وجود دارد به خوبی نمایش میدهد.
بر این اساس، صورتی که در آینه وجود دارد - و ما به آن "عکس شئ در آینه" میگوییم - بسیار شبیه تصویری است که در ذهن شکل میگیرد و منطق دانان به آن " تصور" یا "صورت ذهنی" میگویند.
از لحاظ لغوی کلمه "تصور" از ماده «صورت» گرفته شده که به معنای شکل و
هئیت اشیاء میباشد؛
در گفتگوهای رایج نیز اصطلاح تصور، برای
مفاهیمی همچون " نقش بستن" و" صورت پذیرفتن" به کار برده میشود؛ اما در دانش منطق، از لغت "تصور" برای تعریف سه
مفهوم متفاوت استفاده میشود:
اولین
مفهومی که منطق دانان در تعریف آن از معنای تصور استفاده میکنند، "علم" است؛ منطق دانان در تعریف
علم ، عبارت " الصورة الحاصله....... " را به کار میبرند که در آن به روشنی علم به وسیله "صورة" تعریف شده و این "صورة" همان ریشه کلمه "تصور" است.
بنابراین از دید منطق دانان علم نوعی تصور است؛ اما باید توجه داشت که هر تصوری علم نیست، بلکه تنها تصوراتی علم هستند که در آنها هیچ گونه شرطی همراه " تصور" در نظر گرفته نشده باشد.
به تعبیر دقیق تر باید گفت در تعریف علم، تصور به صورت
مطلق مورد توجه قرار گرفته است، بدون توجه به شرط داشتن یا شرط نداشتن آن؛ این نوع در نظر گرفتن را در منطق " لا بشرط مقسمی
" میگویند.
برای توضیح این حالت میتوان موقعیت شخصی را مثال زد که به مغازهای وارد میشود و برای خرید اجناس، هیچ گونه توجهی به استاندارد بودن یا نبودن آنها ندارد؛ در واقع موضوع
استاندارد بودن یا نبودن اجناس در ذهن او وجود نداشته و حتی به آن فکر هم نمیکند؛ در چنین حالتی منطق دانان میگویند: در نگاه این فرد خرید اجناس نسبت به استاندارد بودن یا نبودن آنها " لا بشرط مقسمی" است؛
بر طبق همین اصطلاح، تصوری که در تعریف علم به کار رفته است نیز "تصور لا بشرط مقسمی" است؛
دومین
مفهومی که در آن معنای تصور به کار میرود
مفهوم "
تصدیق" است؛ اکثر منطق دانان
تصدیق را به " تصور همراه با حکم" تعریف کردهاند، بنابراین در تعریف
تصدیق نیز از تصور استفاده میشود؛
البته تصور به کار رفته در این
مفهوم نیز یک ویژگی مهم و متفاوت دارد، در اینجا تصور به شرط وجود یک شئ خاص- که همان حکم باشد- در نظر گرفته شده است؛
این حالت را نیز میتوان به موقعیت کسی تشبیه کرد که وارد
مغازه میشود و برای خرید اجناس نه تنها موضوع استاندارد بودن یا نبودن اجناس در ذهنش وجود دارد، بلکه تاکید دارد که اجناس استاندارد باشند؛ به عبارت دیگر شرط خرید یک جنس در نظر این شخص استاندارد بودنش است؛ این نوع در نظر گرفتن را منطق دانان با اصطلاح "بشرط شئ" بیان میکنند؛ بنابراین تصوری که در تعریف
تصدیق به کار رفته است نیز "تصور بشرط حکم" است و با تصور به کار رفته در تعریف علم تفاوت دارد؛
آخرین و اصلیترین
مفهوم منطقی که در آن از کلمه تصور استفاده میشود، خود اصطلاح "تصور" است؛
"تصورات" در منطق، شاخهای از علوم هستند که در مقابل "
تصدیقات" به کار میروند و بیشتر بزرگان
منطق ، آنها را به " ادراکات خالی از حکم"
تعریف کردهاند؛
اما این تعریف و تعریفهای مشابه آن، باعث به وجود آمدن اختلافهایی در میان منطق دانان شد؛
گروهی معتقد شدند تصور در این تعریف به صورت "بشرط لا" مورد توجه است،
یعنی برای به وجود آمدن "تصور"، نبود یک شئ خاص- که همان
حکم باشد- شرط شده است؛
این حالت نیز مانند موقعیت کسی است که برای خرید یک جنس به مغازه میرود و بر استاندارد نبودن آن جنس تاکید میکند؛ به عبارت دیگر در نظر این شخص خرید جنس مشروط به استاندارد نبودن آن است؛ یعنی نبودن یک شئ خاص، برای خرید شرط شده است؛ منطق دانان برای چنین خرید کردنی، اصطلاح "بشرط لا" را به کار میبرند؛
در مقابل گروهی که مخالف این
نظریه بودند، ایرادات سنگینی را بر آن وارد ساختند و ادعا کردند: "تصور"در این تعریف به صورت "لابشرط قسمی" در نظر گرفته شده است
؛
"لا بشرط قسمی" حالتی است که در آن، شرط دار بودن یا نبودن یک
مفهوم مورد توجه است، اما تاکید میشود که آن
مفهوم، هیچ شرط خاصی ندارد؛
برای این حالت نیز میتوان شرایط کسی را مثال زد که برای خرید به مغازه میرود و موضوع استاندارد بودن یا نبودن اجناس نیز در ذهنش وجود دارد و کاملا روی این موضوع فکر کرده است، اما تاکید میکند که این موضوع امر مهمی نیست و نباید آن را در خرید دخالت داد؛ بنابراین در نظر این شخص خرید یک
جنس ، مشروط به هیچ شرطی نیست و به اصطلاح منطق دانان خرید در نظرش " لابشرط قسمی" است؛
بر اساس ادعای این گروه از منطق دانان، برای تعریف تصور نیز هیچ شرطی در نظر گرفته نشده و در این تعریف، تنها بیان میشود که حکم همراه تصور نیست؛ اما نه بودن حکم با آن شرط شده است و نه نبودن آن؛ این اختلاف بر سر "بشرط لا"بودن یا "لابشرط"بودن "تصور"باعث شد، عدهای از منطق دانان تعریفهای جدیدی برای تصور ارائه کنند و این بحث تا آنجا ادامه یافت که اختلاف در تعریف تصور را تاکنون نیز میتوان در میان منطق دانان مشاهده کرد؛ اضافه بر این، در سالهای اخیر دغدغههای جدیدی نیز در تعریف تصور مورد توجه قرار گرفته و تعریفهای کامل تری از تصور ارائه شده است؛
تعریف زیر، شاید یکی از جامعترین تعریفاتی باشد که در این سالها برای اصطلاح تصور ارائه شده است: طبق یکی از تعاریف ارائه شده، تصور "پدیده ذهنی سادهای است که شان حکایت از ماورای خود را داشته باشد
"؛
این تعریف اگر چه مورد قبول همه منطق دانان و
فلاسفه نیست، اما به طور کلی نشان دهنده بیشتر دغدغههای متفکران گذشته و کنونی در تعریف "تصور" است.
در این تعریف دو قید مهم وجود دارد که هر قید، دستهای از پدیدههای ذهنی مشابه تصور را از دایره "تصور" خارج میکند؛
اول اینکه تصور یک پدیده ساده ذهنی است، در این تعریف کلمه "ساده"به دلیل تفاوت میان تصور و
تصدیق قرار داده شده است؛ این
قید تاکید میکند که پدیده ذهنی "تصور"، نباید مرکب باشد، بنابراین "تصور همراه با حکم" از دائره "تصور" خارج میشود
؛
قید دومی که در تعریف فوق وجود دارد "شانیت حکایت از ماورای خود"است، این قید از قید اول قابل توجه تر و بحث انگیز تر است و متفکران جدید بیشتر به این قید توجه کردهاند؛ از این قید میتوان دو نکته را به خوبی متوجه شد:
اول اینکه تصور از جنس معرفتهایی است که در آنها
ذهن با خارج ازخود ارتباط برقرار میکند، یعنی تصور از جنس "علوم حصولی" است؛ بنابراین تصورات به طور کلی بیرون از محدوده "علوم حضوری" قرار میگیرند
؛
نکته دومی که در قید فوق وجود دارد، بر آمده از کلمه «شان حکایت» است؛ این کلمه به ما میفهماند، تصور به خودی خود از ماورایش حکایت نمیکند، بلکه تنها امکان حکایت کردن از "عالم خارج"در تصور وجود دارد؛ به تعبیر دقیق تر، بر اساس تعریف گفته شده، تصور "فعلیت" حکایت گری از عالم خارج را ندارد، بلکه تنها شانیت حکایت گری در او وجود دارد.
البته این موضوع یکی از اختلافهای مهم و پردامنه در مورد تصور است و نتایج مهمی را نیز با خود به همراه میآورد؛ به طور نمونه فلاسفه گذشته معتقد بودند تصور،
صدق یا
کذب بردار نیست؛ زیرا تصور با خود حکمی به همراه ندارد که قابل
تصدیق یا تکذیب باشد.
در این تعریف نیز مانند نظر گذشتگان، تصور
صدق یا کذب بردار نیست؛ اما اگر کسی تصور را دارای فعلیت حکایت از خارج بداند، در درون "تصور" نوعی حکم قرار داده است و این یعنی تصورات نیز به نوبه خود صحیح و غلط خواهند داشت؛
به هر صورت اختلاف بر سر این موضوعات تاکنون نیز میان بزرگانی از منطق دانان و فلاسفه وجود دارد و هریک از آنان دیدگاه خاصی در این باره اتخاذ کردهاند.
با توجه به اینکه تصورات شاخهای از "علم حصولی"به حساب میآیند، تمام تقسیماتی که برای
علم مطرح میشود در مورد تصور نیز کارایی دارد؛ اما درباره آن تقسیمات در مدخلهای مربوطه به طور مفصل بحث خواهد شد و در این بخش تنها دسته بندی مطرح میشود که مخصوص تصور است؛ این دسته بندی بر اساس تقسیمات شئ تصور شده یا "متصور"میباشد و بیانگر این است که تصورات از چهار دسته خارج نیستند:
تصور مفرد به تصوراتی گفته میشود که تنها یک کلمه به آنها نسبت داده میشود؛ و میدانیم که کلمات از سه گروه اسم و فعل و حرف خارج نیستند بنابراین تصور مفرد تصوری است که یا شامل یک اسم یا یک
حرف یا یک
فعل باشد؛ به طور مثال تصورات:
امام خمینی و نشستن و درون چیزی بودن، همگی تصورات مفرد هستند
تصور" نسبت خبریه" تصوری است که پس از شنیدن یک جمله خبری و پیش از آنکه جمله را
تصدیق یا تکذیب کنیم، در
ذهن ما به وجود میآید؛ یعنی ممکن است
صدق یا کذب جمله خبری گفته شده را ندانیم اما باز هم تصور نسبت خبریه جمله در ذهن ما شکل میگیرد؛ به طور مثال اگر به شخصی که در اتاقش خوابیده است بگوییم " برف میآید" ممکن است باور کند یا باور نکند اما به هر حال تصویر
برف در حال باریدن در ذهنش به وجود میآید.
این نوع تصور پس از شنیدن یک جمله "انشائی" در ذهن ما پدید میآید، به طور مثال وقتی کسی
آرزو میکند و میگوید "کاش یک موتور داشتم" تصویر موتور داشتن به صورت یک آرزو در ذهنش شکل میگیرد؛ این نوع تصور تمام نسبتهای انشائی مانند
امر و
نهی و
استفهام و... را شامل میشود.
این دسته از تصورات، شامل تمام نسبتهایی میشود که به خودی خود یک
مفهوم کامل را نمیرسانند اما در
مفاهیم مفرد نیز قرار نمیگیرند؛ مانند نسبتهای مضاف و مضاف الیه و صله و موصول و.... بنابراین تصورات "در خانه ما " یا تصور "مردی که دیروز از کوچه رد شد" همگی تصورات
مرکب ناقص هستند.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله«تصور».