تشریح (پزشکی دوره اسلامی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تَشْریح، اصطلاحی در پزشکی دوره اسلامی است. این اصطلاح در منابع پزشکی اسلامی به دو معنی
کالبدشکافی و
کالبدشناسی به کار رفته است. فیلسوفان یونانی از نخستین کسانی هستند که به کالبدشکافی و کالبدشناسی انسان و حیوانات پرداختند. در مرحله بعد یونانیان و مسلمانان قرار دارند.
البته دانشمندان دوره اسلامی، بهویژه پس از آنکه در نیمه نخست سده ۳ق بسیاری از آثار یونانی، بهویژه آثار
جالینوس درباره تشریح به عربی ترجمه شد، در پژوهشهای خود از دیدگاههای یونانی تأثیر بسیار گرفتند. اما برخی آثار حاوی ملاحظات کالبدشناختی، کهنتر از آن است که بتوان آنها را نیز در این جمله به شمار آورد. بیشک ردپای محتوای این آثار را در دیگر حوزههای تمدنی سرزمینهای اسلامی و بهویژه
ایران میتوان جستوجو کرد.
چنیـن مـینماید که پزشکـان دوره اسلامی ــ که به دلیل حرمت شکافتن اجساد در
شریعت اسلام، آزادی عمل چندانی در این زمینه نداشتند ــ تا پیش از کشف گردش ریوی خون توسط
ابننفیس، در دانش کالبدشناسی به دستاورد چندان مهمی دست نیافته باشند، یا دستکم خبری از حاصل کار آنان به ما نرسیده است.
در واقع دانش تشریح
مسلمانان، همچون بسیاری از شاخههای دیگر پزشکی، عمدتاً تحت تأثیر دیدگاههای
جالینوس بود. در منابع اسلامی نیز به ندرت به اشاراتی حاکی از تلاش پزشکان این دوره در زمینه کالبدشکافی بر میخوریم.
دانشمندان دورۀ اسلامی، بهویژه پس از آنکه در نیمۀ نخست سدۀ ۳ق بسیاری از آثار یونانی، بهویژه آثار جالینوس دربارۀ تشریح به عربی ترجمه شد، در پژوهشهای خود از دیدگاههای یونانی تأثیر بسیار گرفتند. اما برخی آثار حاوی ملاحظات کالبدشناختی، کهنتر از آن است که بتوان آنها را نیز در این جمله به شمار آورد.
بیشک باید ردپای محتوای این آثار را در دیگر حوزههای تمدنی سرزمینهای اسلامی و بهویژه ایران باستان جستوجو کرد. مثلاً کتاب
خلق الانسان (دربارۀ اندامهای بدن انسان)
اصمعی (۱۲۵-۲۱۶ق) که بیشتر جنبۀ لغوی دارد، حاکی از آن است که مسلمانان در آن روزگار معلومات قابل توجهی دربارۀ کالبدشناسی انسان داشتهاند.
در بین پزشکان مسلمان پیش از روزگار
ابننفیس، احتمالاً
ابنماسویه بیش از دیگران به تشریح توجه داشته است. از میان آثار وی دو کتاب فی التشریح و ترکیب خلق الانسان به تشریح مربوط میشوند که متأسفانه نشانی از آنها در دست نیست؛ در نتیجه در مورد فعالیتهای یوحنا در زمینۀ تشریح تنها باید به دو حکایت که ابنابیاصیبعه و
قفطی از یوسف بن ابراهیم مشهور به
ابندایه نقل کردهاند، اشاره کرد.
بر اساس روایت نخست یوحنا در منزل
هارون بن سلیمان در حضور یوسف بن ابراهیم گفته بود که میخواهد فرزند کُندذهن (بلید) خود را که به نام جدش ماسویه نامیده شده بود، زنده زنده تشریح کند ــ همانگونه که جالینوس مردمان و بوزینگان را تشریح میکرد ــ تا بتواند علت کندذهنی او را دریابد و نتیجۀ این تشریح را در کتابی دربارۀ ترکیب بدن، رگها، وریدها و اعصاب بیاورد (شاید همان کتاب ترکیب خلق الانسان)، اما سلطان (
مأمون) وی را از این کار باز داشته است! چندی بعد این فرزند بیمار شد و یوحنا درست در آستانۀ سفر به
دمشق، بر خلاف نظر پزشکی طیفوری (جـد مادری ماسویه)، فـرزند خود را
فصد کرد و ماسـویه نیز ۳ روز بعد بر اثر اقدام نادرست پدر درگذشت؛
اما طیفوری و دو فرزندش ــ که پیشتر شنیده بودند که یوحنا میخواسته است با فرزندش چه کند ــ سوگند یاد کردند که وی فرزند خود را عمداً کشته است.
بر اساس روایت دوم ــ که تنها ابنابیاصیبعه از آن یاد کرده است ــ یوحنا چندی بوزینهای در خانۀ خود میپرورد که سعایت برخی رقبای وی را در پی داشت. وی در ۲۲۱ق در حضور یوسف بن ابراهیم خطاب به فرستادۀ
معتصم که در پی تحقیق امر بود، گفت که بر آنم که این بوزینه را تشریح کنم و همچون جالینوس کتابی در تشریح بنویسم ... اما لاغری این بوزینه موجب نازکی رگها و عصبها و وریدهای آن بود، امید نداشتم که تشریح آن مانند تشریح بوزینۀ درشتاندام سودمند و روشنگر باشد.
بدین جهت او را نگه داشتم تا تنومند گردد و چون کار این بوزینه به ثمر رسد، امیرالمؤمنین بداند که برای وی کتابی نوشته باشم که در
اسلام بیمانند باشد.
یوسف بن ابراهیم میافزاید که یوحنا با توفیق در این کار، کتابی (احتمالاً فی التشریح) پدید آورد که دشمنانش بیش از دوستان زبان به آفرین وی گشودند.
تحقیقات ابنماسویه در جنینشناسی نیز حائز اهمیت است.
ابنماسویه در خصوص تشریح چشم نیز پژوهشهایی داشت. وی در رسالۀ دغل العین که یکی از کهنترین آثار چشمپزشکی دورۀ اسلامی به شمار میرود، از سنت چشمپزشکی جالینوسی پیروی نکرده است.
از آنجا که حنین ترجمۀ سریانی رسالۀ تشریح العین منسوب به جالینوس را که قبلاً ایوب رهاوی فراهم آورده بود، برای یوحنا اصلاح کرده بود،
میتوان گفت که عدول ابنماسویه از نظریۀ جالینوسی ساختمان چشم، آگاهانه بوده است؛ زیرا حتی اگر دغل العین پیش از اصلاح ترجمۀ سریانی تشریح العین نوشته شده باشد، باز هم نباید فراموش کرد که ابنماسویه که با زبان یونانی آشنا بود و بر سریانی نیز تسلط داشت، به احتمال قوی از روایت یونانی کتاب جالینوس و تأثیر آن بر آثار چشمپزشکی سریانیزبانان آگاهی داشته است. البته پروفر و مایرهُف این اثر را از دیدگاه چشمپزشکی اثری برجسته نمیدانند و بر آناند که این نوشته با آثار معاصر جوانتر وی، حنین، در همین موضوع و به طریق اولی با کتابهای درسی بسیار بهتر
عمار موصلی و
علی بن عیسی ــ که در قرنهای ۴ و ۵ ق ــ میزیستند، تا حدود زیادی از اعتبار افتاد.
مایرهُف میان دیدگاههای ابنماسویه در دغل العین و مطالب یک رسالۀ سریانی مجهول المؤلف (که باج در ۱۹۱۳م متن سریانی و ترجمۀ انگلیسی آنرا منتشر کرده است)، بهویژه دربارۀ تشریح و فیزیولوژی چشم شباهتهای قابل توجهی یافته، و معتقد است که این رسالۀ سریانی مأخذ ابنماسویه بوده است.
مایرهف بر آن است که ابنماسویه مسلماً از اینگونه ترجمههای سریانی از آثار پزشکان متأخر یونانی، مواد لازم را برای نوشتۀ تخصصی خود فراهم آورده است.
جابر بن حیان (ظاهراً در کتاب التشریح که
ابنندیم، از آن یاد کرده است)
و حنین بن اسحاق هر دو همان اصطلاحات جالینوسی را دربارۀ ساختمان چشم به کار بردهاند، اما ابنماسویه مستقیماً از یک اثر سریانی.
ابنماسویه در دغل العین از کناش اهرن نیز بهره برده است.
اما این احتمال شاید نگارندۀ ناشناس رسالۀ سریانی خود ابنماسویه باشد که تاکنون بررسی نشده است؛ زیرا چه بسا ابنماسویه نخست این رساله را به سریانی نوشته، و سپس با تفصیل بیشتر به عربی درآورده باشد.
علی بن ربن نیز در
فردوس الحکمه، توجه اندکی به تشریح داشته است. اما آنچه وی دربارۀ چشمپزشکی آورده، از لحاظ تاریخ این رشته حائز اهمیت است، زیرا ظاهراً او نیز از کتاب سریانی مجهول المؤلفی که پیش از این در شمار مآخذ ابنماسویه از آن یاد شد، بهره برده است.
رازی، پزشک پرآوازۀ ایرانی، چند تکنگاری دربارۀ کالبدشناسی اعضای بدن داشته است: از جمله: فی هیئة الکبد، فی هیئة القلب، فی هیئة الانثیین، فی هیئة الصماخ و نیز هیئة العین.
علی بن عباس مجوسی اهوازی (ه م) در کامل الصناعه دربارۀ شبکۀ سرخرگها و سیاهرگها، تقسیم آنها به «رگهای بسیار باریک همچون موی» (مویرگها)، ساختار قلب و کارکرد ۳ دریچۀ آن به تفصیل سخن گفته است.
ابنسینا گرچه بخش مهمی از کتاب نخست
قانون خود را به تشریح تکتک اعضا اختصاص داده بود، اما به نظر میرسد که پژوهشی در این باب نداشته است. شگفت آنکه وی چندان تحت تأثیر
ارسطو بود که در مورد اینکه مغز یا قلب کدام یک عضو رئیسه است، آورده: اما حکیم فاضل ارسطو بر آن است که مبدأ همۀ این نیروها قلب است... همان گونه که مبدأ حس نزد پزشکان، مغز است... اما چون جستوجو و پژوهش شود، معلوم میشود که امر آن چنان است که ارسطو دیده است.
وی در آثار دیگر خود نیز بارها به گرایش خود به دیدگاه ارسطو اشاره کرده است، از جمله در کتاب الحیوان
طبیعیات الشفاء:
«اما ما هرچند معتقدیم که خاستگاه همۀ نیروهای نفسانی قلب است، اما اصرار زیادی نداریم که مبدأ این آلات را ناگزیر در قلب قرار دهیم، هر چند به این امر بیشتر گرایش داریم».
امروزه ثابت شده که برخلاف تصور پیشین پژوهشگران تاریخ پزشکی، گردش ریوی خون نه توسط سروتوس یا کلمبو، که توسط دانشمند نامدار مسلمان، ابننفیس کشف شده است. بر اساس یکی از دستنویسهای شرح تشریح القانون ابننفیس، وی حداکثر تا ۱۲۴۲م گردش ریوی خون را کشف کرده است.
این نظریه در شرحی که سدیدالدین
محمد بن مسعود کازرونی بر کتاب نخست ابنسینا نوشته بود (تألیف: ۱۳۴۴م) و نیز شرح
علی بن عبدالله زینالعرب مصری (تألیف: ۱۳۵۰م) که از شرح تشریح القانون و شرح القانون ابننفیس نیز بهره برده، تکرار شده است. امروزه پژوهشگران بر این باورند که نظریۀ ابننفیس توسط آندرئاس آلپاگوس (د ح۱۵۲۰م)، مترجم نامدار عربی به لاتینی، به صورت شفاهی یا به واسطۀ برخی آثار منتشرنشدۀ وی به غرب لاتینی راه یافته و بعدها سروتوس و کلمبو به ترتیب در ۱۵۵۳ و ۱۵۵۹م این نظریه را تکرار کردهاند.
از جمله آثار مشهور فارسی که دربارۀ تشریح نوشته شده است، میتوان به
تشریح الابدان اشاره کرد که
منصور بن محمد بن الیاس شیرازی (د ۸۰۹ ق) تألیف کرده است. این رساله مشتمل بر یک مقدمه، ۵ مقاله و یک خاتمه است. مقدمه در تعریف و اقسام اعضا، مقالۀ اول در ذکر عظام و آنچه متعلق است بدو، مقالۀ دوم در ذکر عصب و اقسام او، مقالۀ سوم در ذکر اعضا و کیفیت حدوث او، مقالۀ چهارم در بحث اورده (سیاهرگها) و شعب او، مقالۀ پنجم در شرایین و انواع او، و خاتمه در اعضای مرکبه و کیفیت تولد جنین. این اثر بارها چاپ شده است.
(۱) ابنابیاصیبعه، احمد، عیون الانباء، به کوشش آوگوست مولر، قاهره، ۱۲۹۹ق.
(۲) ابنسینا، حسین بن عبدالله، الشفاء، طبیعیات، الحیوان، قاهره، ۱۹۷۰م.
(۳) ابنسینا، حسین بن عبدالله، القانون، بولاق، ۱۲۹۴ق.
(۴) ابنندیم، الفهرست، به کوشش فلوگل، لایپزیگ، ۱۸۷۱-۱۸۷۲م.
(۵) بیرونی، ابوریحان، فهرست کتب محمد بن زکریاء الرازی، به کوشش پاول کراوس، پاریس، ۱۹۳۶م.
(۶) حنین بن اسحاق، رسالة الی علی بن یحیی فی ذکر ماترجم من کتب جالینوس، به کوشش برگشترسر (نک : مل، برگشترسر).
(۷) قفطی، علی، تاریخ الحکماء، اختصار زوزنی، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیگ، ۱۹۰۳م.
(۸) منزوی، احمد، فهرست نسخههای عکسی کتابخانۀ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران، ۱۳۸۲ش.
(۹)» De l’Anatomie» , Oeuvres complètes d'Hippocrate, tr E Littré, Paris, ۱۸۵۳, vol VIII.
(۱۰) Balme, D M,» Aristotle: Natural History and Zoology» , Dictionary of Scientific Biography, ed Ch C Gillispie, New York, ۱۹۷۰, vol I.
(۱۱) Bergsträsser, G, Hunain ibn Ish¬āq über die syrischen und arabischen Galen-Übersetzungen, Leipzig, ۱۹۲۵.
(۱۲) Burnet, J, Early Greek Philosophy, London، ۱۹۲۰.
(۱۳)» Du Coeur» , Oeuvres complètes d'Hippocrate, tr E Littré, Paris, ۱۸۶۱, vol IX.
(۱۴) Dannenfeldt, K H, «Diocles of Carystus» , Dictionary of Scientific Biography, ed Ch C Gillispie, New York, ۱۹۷۱, vol IV.
(۱۵) Diogenes Laertius, Lives of Eminent Philosophers, tr R D Hicks, Cambridge etc, ۱۹۷۲.
(۱۶) GAS.
(۱۷) Hamarneh, S, «Al-Maj¬ūsī» , Dictionary of Scientific Biography, ed Ch C Gillispie, New York, ۱۹۷۴, vol IX.
(۱۸) Hippocrates ,» The Sacred Disease «, (works of) Hippocrates, tr WHS Jones, Cambridge etc, ۱۹۶۷.
(۱۹) Iskandar, «Ibn al-Nafīs» , Dictionary of Scientific Biography, ed Ch C Gillispie, New York, ۱۹۷۴, vol IX.
(۲۰) Jones, W H S, tr (works of) Hippocrates, Cambridge etc, ۱۹۶۷.
(۲۱) Littré, E, introd and tr Oeuvres complètes d'Hippocrate, Paris, ۱۸۴۱, vol III.
(۲۲) Lloyd, G E R,» Alcmaeon and the Early History of Dissection «, Sudhoffs Archive für Geschichte der Medizin und Naturwissenschaften, ۱۹۷۵, vol LIX.
(۲۳) Longrigg, J, Greek Rational Medicine: Philosophy and Medicine from Alcmaeon to the Alexandrians, London/New York, ۱۹۹۳.
(۲۴) id,» Praxagoras of Cos «, Dictionary of Scientific Biography, ed Ch C Gillispie, New York, ۱۹۷۵, vol XI.
(۲۵) Magner, L N, A History of Medicine, New York/ Basel, ۱۹۹۲.
(۲۶) Meyerhof, M,» ªAlī ibn Rabban aŧ-Ŧabarī, ein persischer Arzt «, ZDMG, ۱۹۳۱, vol LXXV.
(۲۷) Meyerhof, Die Augenheilkunde in der von Budge herausgegebenen syrischen arztlichen Handschrift «, Der Islam, ۱۹۱۵-۱۹۱۶, vol VI.
(۲۸) O’Malley, C D , «Nemesius» , Dictionary of Scientific Biography, ed Ch C Gillispie, New York, ۱۹۷۴, vol X.
(۲۹) Prüfer, C and M Meyerhof, «Die Augenheilkunde des Jûhannâ b Mâsawaih» , Der Islam, ۱۹۱۵-۱۹۱۶, vol VI.
(۳۰) Sarton, G, Introduction to the History of Science, Baltimore, ۱۹۲۷.
(۳۱) Weisser, U,» The Embryology of Yuhanna ibn Masawaih «, Journal for the History of Arabic Science, Aleppo، ۱۹۸۰, vol IV (۱).
(۳۲) Wilson, L G,» Aristotle: Anathomy and Physiology «, Dictionary of Scientific Biography, ed Ch C Gillispie, New York, ۱۹۷۰, vol I.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تشریح»، شماره۵۹۴۱.