تشبیه و تنزیه (علوم قرآنی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تنزیه و تشبیه، اصطلاحی برگرفته از
آیات قرآن است.
قرآن کریم درباره
خداوند از دو واژه
تشبیه و
تنزیه استفاده نکرده است؛ ولی این اصطلاح برگرفته از
آیات قرآناند.
تنزیه،
مصدر باب تفعیل از ریشه «
ن ز ه» و به معنای دور ساختن چیزی، از امور ناپسند و
قبیح است.
تشبیه نیز مصدر باب تفعیل از ریشه «ش ب ه» و به معنای مانند کردن چیزی به چیزی در اوصاف و کیفیات است.
در
اصطلاح متکلمان مراد از تنزیه، دور دانستن
خداوند از اوصاف خلق، به ویژه
انسان ، و مراد از تشبیه، مانند کردن
خدا به
خلق، و عمدتا انسان در اوصاف و کیفیات
است.
عارفان برخی مراتب تنزیه خدا را «
تسبیح» و برخی مراتب را «
تقدیس» نامیده اند.
تنزیه و تشبیه به صورت
ترکیب عطفی، اصطلاحی عرفانی است که بر جمع میان تنزیه و تشبیه در باب
معرفت الهی تأکید میورزد و
تنزیه صِرف را مانند تشبیه صِرف مردود میداند.
در این مقاله به تنزیه و تشبیه بر اساس همین اصطلاح توجه میشود.
قرآن کریم درباره
خداوند از دو واژه تشبیه و تنزیه استفاده نکرده است؛ ولی این اصطلاح برگرفته از
قرآن اند، زیرا دسته ای از
آیات با تعابیری چون «
سُبحانَ» و «
تعالی» و «
قدّوس»: «سُبحنَهُ وتَعلی عَمّا یَصِفون»،
«سُبحنَهُ وتَعلی عَمّا یَقولونَ عُلُوًّا کَبیرا»،
«سُبحنَ اللّهِ عَمّا یَصِفون»
و نیز
، «هُوَ اللّهُ الَّذی لا اِلهَ اِلاّ هُوَ المَلِکُ القُدّوسُ»
و نیز
و...
خدا را از هر گونه نقص،
کمال محدود و اوصافی که
مشرکان و دیگر انسان های محجوب و محدود برای او قائلاند دور دانستهاند و در عین حال دسته ای دیگر از
آیات اوصافی را که برای انسانها نیز به کار برده، برای وی اثبات کرده است؛ مانند
قدرت :«و هُوَ عَلی کُلِّ شَی ءٍ قَدیر»،
علم :«و هُوَ بِکُلِّ شَی ءٍ عَلیم»،
اراده :«فَعّالٌ لِما یُرید»،
سمع :«لَقَد سَمِعَ اللّهُ»،
بصر :«واللّهُ بَصیرٌ بِما یَعمَلون»،
تکلّم :«و کَلَّمَ اللّهُ موسی تَکلیما»
و
حیات :«اللّهُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الحَیُّ القَیُّومُ».
اهل معرفت به اقتضای
ادله عقلی و
نقلی که تشبیه را نفی و تنزیه را ثابت میکنند بر این باورند که نه خداوند شبیه چیزی است و نه چیزی شبیه خداوند؛ ولی
علم به خداوند مقتضی جمع بین تنزیه و تشبیه است و تنزیه صِرف و تشبیه صِرف خداوند، تحدید اوست
، زیرا تنزیه یا تنها از
نقایص امکانی است یا از نقایصِ امکانی و کمالات انسانی هر دو و هر یک از این دو مستلزم
تحدید و
تقیید خداست، چون شخص تنزیه کننده،
حق را از جمیع
موجودات بهطور
مطلق ممتاز دانسته،
ظهور وی را در بعضی از مراتب که مقتضی تنزیه اند، مانند
عقول و
مجردات، پذیرفته و در بعضی دیگر که مقتضی تشبیه اند، مانند
حیات،
علم،
قدرت،
سمع و
بصر، انکار میکند، در حالی که همه موجودات، در
ذات و
وجود و
کمالات، مظاهر حقاند و او در آنها ظاهر شده و برایشان تجلّی کرده است. او با همه است هرجا که باشند:«و هُوَ مَعَکُم اَینَ ما کُنتُم»،
بنابراین منزِّه صِرف، نسبت به واقع یا
جاهل است یا
عالم. در صورت نخست، جاهلانه
حق را در بعضی از مراتب مقید ساخته و در صورت
علمْ آنچه را که خدا و
رسولان وی برحسب مقام جمع و تفصیل ثابت کرده اند، نفی کرده است.
البته علم به خداوند، تنها در صورتی مقتضی جمع بین تنزیه و تشبیه است که از ناحیه خود وی باشد (نه از ناحیه عقل و خیال)
و گرنه در
موطن عقل، تنزیه و در مقام تنزّل حق به
مرتبه خیال، تشبیه صورت میگیرد.
در آیه ۱۱
شوری پس از آنکه با جمله «لیس کمثله شی ء» با فرض زاید بودن «کاف» در «کمثله» خداوند از داشتن مثل تنزیه شده، بدون فاصله با جمله «و هُوَ السَّمیعُ البَصیر»، در داشتن سمع و بصر به
خلق تشبیه شده است. البته با فرض غیر زاید بودن «کاف»، جمله نخست تشبیه و جمله بعدی تنزیه است، زیرا در این صورت مفاد عبارت نخست آن است که مانند
مِثل خدا چیزی نیست، پس برای خدا مِثلی - که همان
انسان کامل و مظهر اتم
اسماء و
صفات خداست - اثبات و
وجود مثل از آن مثل نفی شده است و مفاد عبارت دوم با توجه به مقدّم شدن ضمیر «هُوَ» و همراهیِ خبر آن با الف و لام تعریف که حصر را میرساند، آن است که در حقیقت سمع و بصر فقط از آن خداست نه غیر او.
تشبیه در
آیه «فَاَینَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجهُ اللّه»
نیز تجلّی یافته است، زیرا «ثَمّ» ظرف و «
وجه الله» ذات و حقیقت خداست. نمونه این تشبیه در سخنان
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم هم آمده است؛ مانند اینکه فرمود:
خدا را به گونه ای
عبادت کن که گویا او را میبینی یا فرمود:خداوند در
قبله نمازگزار است.
البته بحث مذکور بر این مبناست که معانی الفاظ اطلاق شده بر
خالق و
مخلوقات، تفاوتی ندارند، چون از سوی
خداوند و
پیامبران آورنده این الفاظ شرحی مخالف با آن به ما نرسیده است و نباید در شرح آنها به
حمل الفاظ بر معانی غیر مفهومِ
اهل زبان روی آورد، که خود مصداق تحریف کلمات از موضع خود
و
تحریف کلام حق تعالی پس از فهمیدن آن
است.
برخی با اشاره به
آیه ۱۱
شوری و دیگر
نصوص گفته اند:
خداوند در
کتاب و
سنت درباره خویش از دو امر
متناقض خبر داده و در موضعی تشبیه و در موضعی تنزیه کرده و با این رویّه خواطر
اهل تشبیه (صِرف) را متفرّق و ذهنیات
اهل تنزیه (صِرف) را متشتّت ساخته است، پس نباید خدا را به گونه ای تنزیه کرد که از تشبیه خارج گردد، چنان که نباید او را به نحوی تشبیه کرد که از تنزیه بیرون رود، بنابراین او نه مطلق است و نه مقیّد، چون او از تقیّد جدا و ممتاز و در عین
اطلاقْ مقیّد است. او باتوجه به آنچه از
صفات جلال، خویش را بدان مقیّد ساخته مقیّد است و با عنایت به
اسمای کمال که خود را به آنها نامبردار کرده مطلق است، چنان که وی در عین
ظهور،
باطن و در عین
بطونْ ظاهر است
و به اعتبار اسمای تنزیهیش باطن و به اعتبار اسمای تشبیهیش ظاهر است.
او
واحد،
حق، آشکار و پنهان است و خدایی جز او که
بلند مرتبه و
بزرگ است وجود ندارد.
برخی از شارحان
اسمای الهی در شرح «سبحانک یا لا إله إلاّ انت»، «سبحانک» را تنزیه
ذات الهی و «یا لا إله إلاّ أنت» را تشبیه بعد از تنزیه دانسته اند، چون خداوند از دو حدّ تنزیه (صِرف) و تشبیه (صِرف) خارج و توحیدِ (حقیقی) معرفتِ منزلتِ بین دو منزلت (جمع بین تشبیه و تنزیه) است که از مو باریک تر و از شمشیر برنده تر است و در این گونه معرفت گویا شخص
عارف، بین
کثرت در عین وحدت و
وحدت در عین کثرت جمع کرده است.
امام خمینی در کتابهای عرفانی و اخلاقی خود به بحث تشبیه و تنزیه پرداخته، معتقد است تنزیه واقعی که تشبیه را هم به همراه دارد، مختص طایفه
شیعه اثنیعشری است که به برکت
اهلبیت (علیهمالسّلام) به آن دست یافته است، از اینرو میتوان روایات وارد شده در کتابهای
کافی و
توحید صدوق را شواهدی بر آن دانست. به اعتقاد ایشان چنین معارفی در
بشر سابقه نداشته و هیچکس مانند آنان
حق تعالی را تقدیس و تنزیه نکرده است.
امام خمینی طبق مبنای عرفانی خود، مذهب حق را جمع میان تشبیه و تنزیه میداند و تنزیه را به مرتبه هویت غیب حق نسبت داده، تشبیه را در مرتبهای غیر از مرتبه میداند. امام خمینی ضمن اشاره به مرتبه
هویت غیبیه و دسترسناپذیری آن، هرگونه ارتباط و مناسبتی میان این حقیقت و مخلوقات را ردّ میکند.
امام خمینی کلام متکلمان و فلاسفه را به سبب تنزیه صرف و نفی هرگونه ارتباط میان
خلق و
خالق مردود میشمارد و در این زمینه، اهل معرفت را جامع دو نظر میشمارد که در یک نظر ارتباط و تشبیه را میبینند و در نظری دیگر، ارتباط و کثرت را نفی میکنند.
امام خمینی
تنزیه محض را سبب تحدید و تقیید حق میداند؛ زیرا در تنزیه محض، خداوند از صفات امکانی منزه شمرده شده، از موجودات جدا تصور میشود و تنها در بعضی از مراتبش محدود میشود، در حالیکه موجودات از حیث ذات و کمالات خود، مظاهر حقاند و حق در آن موطن متجلی است، بنابراین چنین تنزیهی سبب تقیید و تحدید حق به بعضی از مراتب خلقی است، همچنانکه در تشبیه مطلق، حق تعالی و صفات امکانی متصف میگردد و این در حقیقت محدود کردن حق تعالی است.
به اعتقاد امام خمینی برخی
آیات الهی نظیر «لیس کمثله شیء و هو السمیع البصیر
» بر جمع میان تشبیه و تنزیه گواهی میدهند. این آیه در عینحال که برای حق تعالی مثل اثبات نموده که این «تشبیه» است، وجود نظیر و همانندی برای او را نفی نموده که این «تنزیه» است، بهعلاوه در عینحال که حق تعالی به سمیع و بصیر بودن متصف میشود (تشبیه) اما تمام سمع و بصر به قرینه لفظ «هو» در حق تعالی منحصر شده و از دیگران سلب شده است (تنزیه)، از اینرو نصف این آیه، اشاره به تنزیه و نصف دیگر آن اشاره به تشبیه دارد.
بیان السعاده، الجنابذی (م. ۱۳۲۷ ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۸ ق؛ التعریفات، علی بن محمد الجرجانی (م. ۸۱۶ ق.)، به کوشش ابراهیم الابیاری، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۵ ق؛ شرح الاسماء اَو شرح دعاء الجوشن الکبیر، هادی السبزواری (م. ۱۲۸۹ ق.)، به کوشش حبیبی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۵ ش؛ شرح فصوص الحکم، قیصری (م. ۷۵۱ ق.)، به کوشش آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵ ش؛ علم الیقین فی اصول الدین، الفیض کاشانی (م. ۱۰۹۱ ق.)، به کوشش بیدارفر، قم، بیدار، ۱۳۷۷ ش؛ الفتوحات المکیه، محیی الدین بن عربی (م. ۶۳۸ ق.)، بیروت، دار صادر؛ لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)، قم، ادب الحوزة، ۱۴۰۵ ق؛ الملل والنحل، الشهرستانی (م. ۵۴۸ ق.)، به کوشش سید گیلانی، بیروت، دار المعرفه.
•
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله تنزیه و تشبیه. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.