تساهل و تسامح از منظر دین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
این مقاله در صدد یافتن نظرگاه
دین در خصوص
تساهل و تسامح است. آیا در
تفکر دینی،
تساهل و تسامح پذیرفته شده است یا خیر؟ و در صورت پذیرش، آیا
تساهل مطلقا پذیرفته شده یا در موارد خاصی پذیرفته شده است؟ شروط و ملاکهای پذیرش
تساهل و تسامح در
دین چیست؟ پیش از هر چیز، باید دید
تساهل و تسامح از منظر
دین چه معنایی دارد، سپس به دقت
تساهل و
تسامح مورد نظر و نیز موارد و شرایط جواز آن را بررسی کرد.
سهل گیری و تحمل مبتنی بر آموزههای
دینی نسبت به باورها و رفتارهای مخالف، به خصوص باورها و رفتارهای
دین مخالف را «
تساهل دینی» و سخت گیری و عدم تحمل برخاسته از آموزههای
دینی نسبت به باورها و رفتارهای مخالف، به ویژه باورها و رفتاری
دینی مخالف را «عدم
تساهل دینی» گویند.
بنابر تعریف مزبور، در تفکر
دینی،
تساهل در اصل پذیرش
دین وجود دارد؛ یعنی انسان در اصل انتخاب و پذیرش نوع
دین آزاد و مختار است؛ زیرا
فلسفه و
حکمت آفرینش انسان، رشد، تعالی و کمال انسان بر مبنای
اختیار و
آزادی است و چون هدف
خلقت انسان، پیمودن راه کمال از طریق امور اختیاری بوده و انسان برای کسب این مقام، افزون بر
قدرت و اختیار، نیازمند آگاهی و شناخت است و هر چند انسان از ناحیه قدرت و اختیار هیچ نقصی ندارد، اما ابزار شناخت ـ یعنی
حس و
شهود و
عقل ـ وی برای شناخت کمال واقعی و راه سعادت کامل نیست و او با این ابزارها قادر نیست مسیر کمال را بپیماید و
حق را از
باطل تمییز دهد، از این رو،
خداوند متعال ابزار شناخت انسان را از طریق
وحی و
ارسال رسل و
تشریع شرایع و
احکام دینی و راهنمایی و هدایت توسط
پیامبران (علیهمالسّلام) تکمیل نموده و زمینه شناخت کامل وی را فراهم آورده است. بنابراین، انسان با عنایت به ابزارهای شناخت خویش و نیز به کمک وحی و هدایت رسولان الهی (علیهمالسّلام) و با آزادی و اختیار کامل، میتواند مسیر
هدایت و رستگاری را بپیماید. بنابراین، در
اسلام، انسان در اصل پذیرش و انتخاب
دین، مختار و آزاد است و هیچ گونه
اکراه و اجباری در پذیرش
دین برای وی وجود ندارد. («لااکراه فی
الدین قد تبین الرشد من الغی»
) «انا هدینا السبیل اما شاکرا و اما کفورا»
یعنی ما راه هدایت و سعادت را نشان دادیم، مردم در انتخاب آن آزادند. «قل الحق من ربک فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر».
البته، روشن است که آزادی افراد در انتخاب
دین و نیز عدم
اجبار و اکراه در پذیرش
دین، هرگز به معنای عدم بازخواست افراد در
قیامت نیست. چه، عدم اجبار در پذیرش
دین، غیر از لزوم تبعیت از
دین حق است. بنابراین، در این خصوص، مقتضای
دین،
تساهل و
تسامح به معنای
سهل و آسان گیری است و
دین از انعطاف لازم برخوردار میباشد.
از سوی دیگر، هر چند مقتضای
دین در پذیرش اصل
دین،
تساهل و
سهل گیری است، اما پس از پذیرش
دین، در حوزه
دینی، اصول و فروع ثابت و لایتغیری وجود دارد و به تعبیری،
دین در این خصوص
تساهل ناپذیر است و
مؤمن پس از پذیرش آزادانه
دین، باید بدون کم و کاست، به این اصول و به طور کلی، لوازم
دین معتقد و مقید باشد و هرگز
دین در این زمینه، انعطاف پذیر و اهل مداهنه و مدارا نیست، هر چند پس از پذیرش و اعتقاد به لوازم
دین، در نحوه اجرا و عمل و متناسب با شرایط زمان و مکان و نیز توان و قدرت عمل
مؤمنان از انعطاف لازم برخوردار است و اهل
مدارا و
مسامحه و
سهل گیری است. این نوع
سهل و آسان گیری و مدارای
دینی با
مؤمنان با هدف نیل به
سعادت و
رستگاری و در راستای تحقق
فلسفه آفرینش است. بنابراین، همان گونه که مقتضای
دین در اصل پذیرش بر
تساهل و مدارا و آسان گیری است، پس از پذیرش، در شیوه اجرا و عمل به فروع نیز دارای
تساهل و مداراست؛ مثلا، مؤمنی که توان گرفتن
روزه را ندارد، از گرفتن روزه ـ با شرایطی خاص ـ معاف میشود. همچنین است در سایر اعمال و
مناسک دینی.
البته، همان گونه که گذشت، حکمت و اقتضای فلسفه آفرینش و
تشریع دین و ارسال رسل، نیل به سعادت و
کمال انسانی است و لازمه تحقق چنین هدفی، علاوه بر برخورداری انسان از امکانات و ابزارهای لازم شناخت، فقدان موانع و شفاف بودن مسیر شناخت حق میباشد. به همین دلیل،
انبیا و رسولان الهی (علیهمالسّلام) هیچ گاه در
ابلاغ دین و پیام الهی، کوتاه نیامده و اهل مسامحه و مدارا نبوده و با هر عاملی که موجبات گمراهی مؤمنان و نیز تیره و تار کردن مسیر حق از باطل را فراهم میآورد، برخورد میکردند و این گونه موانع را از مسیر راه برمی داشتند. از این رو، پیامبران الهی (علیهمالسّلام) هرگز در اجرای وظیفه الهی خویش و نیز ابلاغ
دین، اهل مدارا و مسامحه نبوده و همیشه سازش ناپذیر و با مخالفان
دین الهی، اهل
پیکار و
مبارزه و
جهاد بودهاند؛ زیرا، در صورت مدارا و مسامحه در ابلاغ
وحی الهی، اساسا تحقق فلسفه خلقت و تکمیل ابزار شناخت انسان و رهنمونی انسان به سعادت و کمال بی معنا و غیرممکن مینمود. جنگهای پیامبران الهی (علیهمالسّلام) با فرعونیان زمان، جهاد پیوسته و مستمر
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
ائمه اطهار (علیهمالسّلام) در طول حیات خود با طاغوتیان زمان، گواه این مدعاست.
بنابراین، اسلام نیز مانند سایر
ادیان توحیدی، از یک سو، با
کفر و
شرک و
بت پرستی به شدت مبارزه نموده و هرگز اهل
مسامحه و
مدارا و تسامح نیست. در عین حال، در اصل پذیرش
دین و در شیوه عمل به
احکام دین و با شرایط خاصی، اهل مدارا و مسامحه و آسان گیری است. از سوی دیگر، روح غالب آموزههای
دینی و تعالیم وحیانی
سهل گیری و آسان گیری است، مگر در جایی که عفت و اخلاق عمومی در معرض تباهی قرار گرفته و مصلحت عمومی به خطر افتد و نرمش و ملاطفت کارساز نباشد. در آن جاست که به سخت گیری و مصالحه نکردن سفارش نموده است. در این زمینه،
قرآن کریم میفرماید: «ما جعل علیکم فی
الدین من حرج»
؛ خداوند در
دین سختی بر شما ننهاده است و نیز میفرماید: «ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج»
؛
خداوند نمیخواهد بر شما سخت گیری روا دارد. سخت گیری به عنوان یک اصل در تعالیم وحیانی وجود ندارد، بلکه به عنوان یک مسکن و درمان موقت است. در جای دیگری
قرآن میفرماید: «یرید الله بکم الیسر ولا یرید بکم العسر»
؛ خداوند آسانی را بر شما میخواهد و خواستار سخت گیری بر شما نیست. و نیز میفرماید: «یرید الله ان یخفف عنکم و خلق الانسان ضعیفا»
؛ خداوند میخواهد
تکلیف شما را آسان سازد؛ چه آدمی ناتوان و ضعیف آفریده شده است. اساسا جعل
احکام اسلامی متناسب با وضعیت زیست شناختی انسان و به بیان دیگر، متناسب با مقتضای فطری اوست.
علاوه بر
آیات مزبور، روایاتی نیز در این زمینه وارد شده است. در
حدیث نبوی مشهور،
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: «بعثت بالحنیفیة السمحة»؛
من بر آیین توحیدی
سهل و آسانی مبعوث شدهام. در حدیث نبوی مشهور دیگری به همین مضمون میفرماید: «لم یرسلنی الله بالرهبانیة و لکن بعثنی بالحنیفة السمحة.»
در خصوص
تساهل و تسامح دینی و
سهله و سمحه بودن
دین دو برداشت و تفسیر وجود دارد:
یکی، تفسیری انحرافی که چند صباحی است در جامعه علمی مطرح است، مبنی بر این که «
سهل گیری و
تساهل ذاتی
دین است.»
البته، معنای این سخن آن است که سخت گیری اساسا شایسته
دین نیست؛ زیرا چنین استدلال میکنند که ایمان خالصانه و صمیمانه است و عدم
تساهل مقتضی ریاکاری و ناخالصی است. پس
دین مقتضای
تساهل است. (هر چند اصل استدلال متعلق به جان لاک است، اما همه مدعیان به اصطلاح
تساهل این چنین استدلال میکنند. برای نمونه،
).
دیگری، تفسیر و برداشت صحیح از
تساهل دینی است:
احکام اسلام ـ فی حد ذاته ـ و در مقایسه با سایر
ادیان و در مجموع، بر
سهولت و آسانی استوار است. علاوه بر این، اسلام در پذیرش ابتدایی
دین و نیز در عمل به
احکام آن، اهل مدارا و
سهل گیری است. برداشت نادرست و انحرافی، که متاسفانه امروزه در جامعه علمی بدان دامن زده میشود و ارتباط نزدیکی با بحث
تساهل و تسامح دارد و در واقع، لازمه دیدگاه انحرافی اول است، این که نمیتوان یک فکر و اندیشه را عین
دین نامید، بلکه دیگر اندیشهها نیز بهرهای از حقیقت دارند. این تفکر انحرافی ناشی از تفکر
نسبیت گرایی و
پلورالیسم دینی میباشد که معتقد است همه
ادیان بر حق بوده و نمیتوان تنها یک
دین یا
تفکر و اندیشه را ناب و عین حقیقت دانست؛ زیرا در منظر نسبیت گراها، هیچ فکر و اندیشهای، اخلاق و فرهنگی، غالب، مسلط و مطلق مطرح نیست، بلکه همه اینها نسبی است؛ چرا که ملاک پذیرش رای مردم است و خواست مردم نیز به دلیل نوع علایق و سلایق آنها متفاوت است. از این رو، هیچ گروه یا صاحب فکر و اندیشه و حتی مکتبی نمیتواند مدعی بر حق بودن یا عین
دین بودن باشد. متاسفانه افراط بدان جا رسیده که برخی که حتی دستی در مسائل
دین هم دارند، تحت تاثیر این جریان، مدعیاند که ملاک اجرای
حکم خدا نیز رای و نظر مردم است! (یکی از شخصیتهای بزرگ در مخالفت با محکومیت فردی اظهار میداد که چون مردم میگویند فلانی آدم خوبی است، بنابراین نباید وی زندانی شود)
این گونه تفکرات، متاثر از تفکرات انحرافی پلورالیستی است که اعتقاد دارد سایر ادیان نیز بهرهای از حقیقت دارند و این سخنان که گروهها و احزاب و افراد باید نسبت به یکدیگر
تساهل و تسامح داشته باشند و یکدیگر را
تحمل کنند، دقیقا برگرفته از
تساهل دینی در جوامع غربی است. ژان ژاک روسو مینویسد: «باید نسبت به تمام مذاهبی که سخت گیر نیستند،
سهل انگار باشیم، به شرط آن که اصول آن بر خلاف وظایف اجتماعی و مدنی افراد ملت نباشد ولی آن که جرات میکند بگوید غیر از
دین من در هیچ
دینی رستگاری نیست، باید از کشور رانده شود.»
این گونه تفکرات اساسا با روح آموزههای
دینی مغایر است. البته روشن است که منظور از
پلورالیسم، تحمل و مدارا با سایر گروهها و جریانات فکری است، نه تایید حقانیت آنان. این تفسیر که سایر ادیان نیز بر حق است و هیچ
دینی یا صاحب مسلکی نمیتواند مدعی شود که
رستگاری و
نجات و
سعادت نزد اوست، بلکه همه افراد، گروهها و ادیان نیز از حقیقت بهرهای دارند، این نفی انحصارگرایی و یا نفی انحصار حقانیت نزد یک
دین یا گروه یا فرقهای خاص و دقیقا چیزی است که با روح تفکر ناب
دین ناسازگار است: «ان
الدین عندالله الاسلام»؛
انحصارا تنها
دین و تنها راه سعادت و نجات در
اسلام است. و یا
آیه شریفه «فمن یبتغ غیر الاسلام
دینا فلن یقبل منه و هو فی الآخرة من الخاسرین»
اگر کسی غیر از اسلام،
دینی اختیار کند، هرگز از او پذیرفته نیست و او در
آخرت از زیان کاران است.
بنابراین، این تفکر که هیچ
دینی یا گروهی نمیتواند ادعا کند که تنها راه سعادت و رستگاری نزد اوست و تفکر او تفکری ناب و حقیقی است، با روح آموزههای
دینی سازگار نیست. در عین حال، همان گونه که گذشت،
رحمت و
مدارا و رافت داشتن اسلام هرگز به معنای بی مبالاتی، بی توجهی، سستی و کاهلی و نیز تحمل او به معنای حقانیت قایل شدن برای سایران نیست. با وجود این،
پلورالیسم سیاسی به معنای تسالم و حسن هم جواری و تفاهم و هم زیستی مشترک از اصول بنیانی و روح آموزههای
دین است؛ بدین معنا که گروهها، احزاب و جریانات سیاسی، فرهنگی،
دینی و اجتماعی با روح هم کاری و هم زیستی مشترک و مسالمت آمیز برای تحقق اهداف و آرمانهای مشترک جامعه اسلامی تلاش میکنند. «تسامح» در این باب، به معنای تحمل یکدیگر است و این که از اختلافات پرهیز نموده، برای تحقق اهداف مشترک تلاش نمایند. اینها همه روح آموزههای
دینی، بلکه عین سفارش
دین است. حتی در
جامعه اسلامی،
کفار ذمی نیز میتوانند در کنار
مسلمانان آزادانه فعالیت نموده، برای حفظ
امنیت و
آرامش و برای سعادت و آبادانی و پیشرفت جامعه تلاش کنند. ولی معنای این سخن هرگز حقانیت داشتن آنان نیست.
بنابراین، اساسا اسلام
دین رافت و رحمت است، در عین حال، در مواردی که جامعه اسلامی دچار
انحراف شود و مصالح مردم و جامعه اسلامی و
اخلاق و
عفت عمومی به خطر افتد، بر همان اصل، اسلام
دین غلظت و شدت خواهد بود و اهل مدارا و مسامحه و معامله و سازش نخواهد بود.
قرآن نتیجه نرم خویی و مدارا را ایجاد زمینه کمال و ایمان آوردن و جذب مردم برشمرده، بدخلقی و درشت خویی را بستر مناسبی برای پراکنده شدن
مؤمنان از پیروان
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قلم داد میکند و میفرماید: «فبما رحمة من الله لنت لهم ولوکنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفرلهم...»؛
به لطف و
رحمت الهی، با آنان نرم خویی کردی و اگر درشت خویی سخت دل بودی، بی شک، از گردت پراکنده میشدند. پس از ایشان درگذر و برایشان درخواست بخشش نما.... همچنین راه موفقیت
حضرت موسی (علیهالسّلام) و
هارون (علیهالسّلام) را بر
فرعون و
فرعونیان نرم خویی و سخن لین شمرده، میفرماید: «اذهبا الی فرعون انه طغی فقولا له قولا لینا لعله یتذکر او یخشی...»،
به سوی فرعون بروید که او سر به طغیان برداشته است و با او سخن نرم بگویید باشد که پند گیرد و با
خشوع و
خشیت گردد. البته، روشن است که این شیوه تحمل، خود نیز دارای معیار و میزانی است و اگر از حد
اعتدال خارج شود و به حد
افراط برسد کاری مذموم خواهد بود. از این رو، قرآن از کسانی که از
اخلاق حسنه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
صبر و
تحمل بسیار آن حضرت سوء استفاده کرده و گاه و بی گاه مزاحم اوقات شریف آن حضرت میشدند و ایشان را با اسم و در کمال بی ادبی، بلند صدا میکردند و در سخن گفتن با آن حضرت رعایت
ادب و
احترام را نمینمودند، برخورد کرده و به چنین مردم بی فرهنگی ادب میآموزد.
این نوع رفتار به تعبیری، میان «خودیها» و آموزش ادب به آنان است، ولی برخورد با «غیرخودیها» به گونهای دیگر و شدیدتر میباشد.
فرهنگ دینی در برخورد با غیرخودیها، هرگز مدارا و ملاطفت و تحمل را نمیپذیرد.
دین هر چند به برخورد توام با مهربانی و ملاطفت و مدارا میان خودیها توصیه کرده، میفرماید:
محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیامبر الهی است و کسانی که با او هستند بر
کافران سخت گیر و با خودشان مهرباناند»،
هرگز ملاطفت و مهربانی و تحمل و مدارا با دشمنان خدا و غیرخودیها را نمیپذیرد و فرمان سخت گیری شدید و انقلابی میدهد؛ میفرماید: «ای پیامبر، با کافران و
منافقان جهاد کن و با آنان درشتی نما که سرانجام آنان
جهنم است و بد جایگاهی است.»
باز میفرماید: با
کفار بجنگید تا در شما درشتی و صلابت ببینند.
بدانید که خداوند دارای
عقاب و کیفری سخت و شدید است
و باز میفرماید: اما کسانی که
کفر ورزیدند، آنان را در
دنیا و آخرت به شدت عذاب میکنم و هیچ یاوری هم نخواهند داشت
پس از جنگ سربازان اسلام با مردم
یمن که بدون اذن
حضرت علی (علیهالسّلام) غنایم را تقسیم کرده بودند و حضرت دستور برگرداندن آن را دادند لشکریان هنگام شرفیابی نزد
رسول خدا زبان به اعتراض علی (علیهالسّلام) گشودند. پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آنان را جمع نموده و در مقام و شان علی (علیهالسّلام) فرمودند: ای مردم زبان از
شکایت و گله
علی بن ابیطالب بردارید، چون او با شدت از خدا و حریم حق دفاع میکند و در دفاع از حق و
دین اهل سستی و
مسامحه نیست.
پیامبر میفرمایند: «غیر مداهن فی
دینه» یعنی علی (علیهالسّلام) اهل سستی و
مداهنه در
دین خدا نیست.
برآیند
آیات و
روایات این است که اسلام در مجموع،
دین رحمت، رافت، ملایمت و نرم خویی است، مگر در جایی که این کار موجب سوء استفاده دیگران شده و
جامعه اسلامی را با خطر انحراف مواجه سازد. مؤید این سخن علاوه بر جعل و وضع آسان احکام
دین اسلام و نیز
سیره پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، منابع فقهی و احکام عملی اسلام است که بر
سهولت استوار است. در ابواب گوناگون
فقه و در جای جای آن، این مساله به چشم میخورد؛
تیمم به جای
وضو و یا
غسل در شرایط خاص، اعتماد به
ظن در پیدا کردن
قبله با شرایط ویژه، سفارش به اقامه نماز به صورت نشسته و حتی خوابیده در صورت اضطرار و درباب
نماز و
روزه، مراعات حال
زنان در
عادات ماهانه یا ایام
شیردهی و
بارداری یا در باب
حج، وجود
استطاعت که از جمله شرایط
وجوب حج شمرده شده و نیز رفع وجوب جهاد برای زنان از جمله این موارد است.
بنابراین،
تساهل و تسامح در اسلام تنها بدین معنا پذیرفته است که
احکام دینی و وضع و
تشریع آن در مقایسه با سایر ادیان، بسیار
سهل و آسان است. در عین حال، در مواردی، همین
دین اهل مدارا و مسامحه نیست، بلکه به شدت بر عدم مدارا توصیه میکند. پذیرش مطلق
تساهل توسط برخی روشن فکران و نیز متدینان متاثر از فرهنگ غربی، که
دین اسلام را به
دینی ذاتا اهل مسامحه و
مدارا و
تساهل و تسامح تفسیر و توجیه میکنند و مطلقا شدت و سختی را در آن نفی میکنند، برداشتی انحرافی و متاثر از تفکر غربی است.
مواردی که اسلام
دین مدارا و مسامحه نیست و به شدت بر عدم مدارا توصیه میکند و اهل مداهنه نیست، اجرای
حدود الهی است. ابن سعد از قول
عایشه مینویسد: هیچ گاه
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میان دو کار اختیار نمیکرد، مگر آن که آسانترین را برمی گزید تا جایی که گناهی در میان نباشد. و اگر گناهی به میان میآمد، از همه مردم نسبت بدان
گناه دورتر بود و هرگز پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای ظلمی که به خودش شده بود، از کسی
انتقام نمیگرفت، مگر زمانی که احترام
نواهی خداوند از میان میرفت، در آن صورت، برای خدا انتقام میگرفت.
این
حدیث شریف بیانگر آن است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هر چند در حقوق شخصی خود، اهل مدارا و ملایمت بود، اما هرگز در اجرای حدود الهی، اهل مداهنه نبود. سیره عملی ایشان که بین آشنا و غریب و
فقیر و
غنی در اجرای حدود الهی تفاوتی نمیگذاشت نیز مبین همین نکته است.
در جایی که مدارا و مسامحه موجب گناه یا مستلزم ظلمی به دیگران شود نیز اسلام
دین شدت و
تساهل ناپذیر است. تبعیض، بی حرمتی و بی احترامی در اجرای حدود الهی،
بدعت در
دین و بازی با احکام آن به شرکورزی در احکام
دینی و مانند آن از جمله اموری است که مدارا و مداهنه هرگز در آن پذیرفته نیست. بدعت گذاری در
دین نیز شدیدا مورد
تنفر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بوده و میفرمود: «کل بدعة ضلالة و کل ضلالة فی النار»؛
هرگونه بدعت گزاری در
دین گم راهی است و هر نوع گم راهی به آتش میانجامد. علاوه بر بدعت در
دین،
شرک و
غلو نیز همواره مورد
سرزنش پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بوده «لاترفعونی فوق حقی فان الله اتخذنی عبدا قبل ان یتخذنی نبیا»؛
مرا از آنچه حق من است بالاتر نبرید که خداوند پیش از آن که مرا به پیامبری برگزیند، به بندگی انتخاب کرده است.
از جمله مواردی که در آن،
دین اسلام اهل مسامحه و مداهنه نیست، معامله و سازش بر سر اصول است؛ یعنی در ابلاغ
وحی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ذرهای کوتاه نیامده و اهل مداهنه و مدارا و سازش نبوده است؛ میفرماید: «لااعبد ما تعبدون و لاانتم عابدون ما اعبد.»
بنابراین، مراد از
تساهل و تسامح
دینی آن است که خداوند در جعل قوانین شرعی، بندگان را به سختی نینداخته و تکالیف طاقت فرسا نیز مقرر نکرده است. خود پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز میفرمایند: «من به ابلاغ
دینی که
سهل و آسان است، برانگیخته شدهام
و هرگز مراد از
تساهل اعطای حقانیت نیست و تحمل و مدارا و تسامح با سایر گروهها و فرقههای سیاسی و اجتماعی نیز ـ همان گونه که بیان شد ـ عین توصیه
دینی است.
دانشنامه موضوعی قرآن کریم، برگرفته از مقاله «تساهل و تسامح از منظر دین».