ترور شخصیت هود (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قوم عاد در برابر هدایتهای
حضرت هود علیهالسلام وی را
سفیه و دروغگو خطاب کردند.
افترای
سفاهت و دروغگو بودن از سوی
قوم عاد، با
هدف ترور شخصیت
هود علیهالسلام بود:
والی عاد اخاهم
هودا... • قال الملا الذین کفروا من قومه انا لنرک فی سفاهة وانا لنظنک من الکـذبین.
و به سوی قوم عاد، برادرشان «
هود» را (فرستادیم)... .
اشراف
کافر قوم او گفتند: «ما تو را در سفاهت (و نادانی و سبک مغزی) میبینیم، و ما مسلما تو را از دروغگویان میدانیم!»
در تعقیب ذکر
رسالت نوح و درسهای عبرتی که در آن نهفته بود، به سرگذشت یکی دیگر از
پیامبران بزرگ یعنی
هود و درگیریهای او با قوم و ملتش میپردازد.
این جریان در سورههای دیگری از
قرآن مجید از جمله
سوره شعراء و سورهای که به نام
هود در
قرآن نامگذاری شده مشروحتر آمده است، در آیات مورد بحث تنها فشردهای از گفتگوهای
هود و مخالفانش و سرانجام زندگی آنها بازگو شده است.
نخست میفرماید: ما به سوی
جمعیت عاد، برادرشان
هود را فرستادیم (و الی عاد اخاهم
هودا). قوم عاد مردمی بودند که در سرزمین
یمن زندگی میکردند، از نظر
قدرت جسمانی و
ثروت سرشاری که از طریق
کشاورزی و
دامداری به آنها میرسید، ملتی نیرومند و قوی بودند، ولی انحرافات عقیدهای مخصوصا بت پرستی و
مفاسد اخلاقی در میان آنها غوغا میکرد.
هود که از آنان بود و با آنها خویشاوندی داشت، از طرف پروردگار مامور
دعوت آنها به سوی حق و مبارزه با فساد گردید، و شاید تعبیر به اخاهم (برادرشان) اشاره به همین پیوند نسبی باشد که در میان
هود و قوم عاد بود. این احتمال نیز وجود دارد که تعبیر به
برادر در مورد حضرت
هود و همچنین در مورد چند نفر دیگر از پیامبران الهی مانند نوح
و
صالح و
لوط و
شعیب به خاطر این باشد که آنها در نهایت دلسوزی و
مهربانی، همچون یک برادر، با قوم و
جمعیت خود رفتار میکردند، و از هیچ
کوشش و تلاشی برای
هدایت آنها فروگذار نکردند، این تعبیر در مورد کسانی که نهایت دلسوزی درباره فرد یا جمعیتی به خرج میدهند گفته میشود، به علاوه این تعبیر حاکی از یک نوع برابری و نفی هر گونه تفوق طلبی و ریاست طلبی است، یعنی این
مردان خدا هیچگونه داعیهای در زمینه هدایت آنها در سر نداشتند، بلکه صرفا به خاطر نجات آنان از گرداب بدبختی دست و پا میکردند.
در هر حال روشن است که تعبیر اخاهم هرگز اشاره به برادری دینی نیست، زیرا این اقوام غالبا به دعوت اصلاح طلبانه پیامبرانشان پاسخ مثبت ندادند. سپس میگوید:
هود دعوت خود را از مساله
توحید و مبارزه با
شرک و بت پرستی شروع کرد و به آنها گفت: ای قوم من! خداوند یگانه را بپرستید که هیچ معبودی برای شما غیر او نیست، آیا پرهیزگاری را پیشه نمیکنید؟ (قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من اله غیره ا فلا تتقون).
ولی این جمعیت خودخواه و
متکبر، مخصوصا ثروتمندان از خود راضی که
قرآن از آنها تعبیر به ملا کرده است، یعنی ظاهر آنها
چشم پرکن بود، به
هود همان گفتند که قوم نوح به نوح گفته بودند، بلکه نسبت سفاهت نیز به او دادند، گفتند ما تو را در سفاهت و سبک مغزی میبینیم و
گمان میکنیم تو از دروغگویان باشی! (قال الملا الذین کفروا من قومه انا لنراک فی سفاهة و انا لنظنک من الکاذبین). سفاهت و سبک مغزی از نظر آنها این بود که انسانی بر خلاف سنتهای محیط هر چند غلط و نادرست باشد بپاخیزد، و حتی
جان خود را در این
راه به خطر افکند، سفاهت در
منطق آنان این بود که کسی همرنگ محیط نشود و
نان را به نرخ روز نخورد و برای
سنت شکنی بپاخیزد و هر گونه ناراحتی و دردسری را برای خود بخرد.
و الی عاد اخاهم
هودا قال یا قوم اعبدوا الله...، اخ که اصلش اخو است به معنای برادر است، حال یا برادر تکوینی یعنی آن کسی که در
ولادت از
پدر یا
مادر و یا هر دو با
انسان شریک است، یا
برادر رضاعی که
شرع او را برادر دانسته، و یا برادرخواندگی، که بعضی از اجتماعات آن را معتبر شمردهاند، این معنای اصلی کلمه مزبور است، ولیکن بطور
استعاره به هر کسی که با قومی یا شهری، یا صنعتی و سجیهای نسبت داشته باشد نیز برادر آن چیز اطلاق میکنند مثلا میگویند: اخو بنی تمیم برادر
قبیله بنی تمیم و یا اخو یثرب برادر
یثرب و یا اخو الحیاکة برادر پشم بافی و یا اخو الکرم برادر
کرامت.
در آیه مورد بحث: و الی عاد اخاهم
هودا برادر به همین معنای استعاری است.
حرفهایی که در پیرامون جمله قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من اله غیره، باید زده شود همان حرفهایی است که در ذیل همین جمله در داستان قبلی زده شد، تنها تفاوتی که جمله مورد بحث با جمله مشابهش در داستان نوح علیهالسّلام دارد این است که در آنجا داشت: فقال...، و در اینجا دارد قال، و جای این هست که کسی بپرسد چرا در آنجا حرف عطف (فاء) بر سر جمله در آمد و در اینجا در نیامد؟ جوابش همانطوری که
زمخشری نیز در
کشاف گفته این است که: در آیه مورد بحث سؤالی در تقدیر است، گویا پس از آنکه فرمود: و الی عاد اخاهم
هودا و
هود را فرستادیم به سوی قوم عاد کسی پرسیده است: از کلام نوح با
خبر شدیم، اینک بفرما ببینیم
هود به قوم چه گفت؟ در جواب فرمود: قال یا قوم... . و این
سؤال و جواب در داستان نوح علیهالسّلام تصور ندارد، برای اینکه داستان مزبور، اولین داستانی است که در این آیات ایراد شده است.
قال الملا الذین کفروا من قومه...، بطوری که از داستان
هود و قومش که به زودی آن را نقل میکنیم بر میآید عدهای از قوم وی
ایمان داشته و از
ترس سایرین ایمان خود را پنهان میداشتند، بخلاف
قوم نوح که یا هیچ یک از آنها ایمان نداشتند، یا اگر داشتند ایمانشان را پنهان نمیکردند، و به داشتن ایمان، معروف و انگشت نما بودهاند، لذا در آیه مربوط به قوم نوح فرمود: قال الملا من قومه همه بزرگان قومش گفتند...، ولیکن در خصوص داستان
هود فرمود: قال الملا الذین کفروا من قومه گروهی که از بزرگان قوم وی که
کافر بودند، گفتند... . زمخشری نیز در وجه فرق بین این دو تعبیر همین معنا را ذکر کرده است.
انا لنراک فی سفاهة و انا لنظنک من الکاذبین، قوم
هود از آنجایی که بر سنت بت پرستی خو کرده بودند، و بتها در دلهایشان، مقدس و محترم بود، و با این حال کسی جرات نداشت سنت غلط آنان را مورد اعتراض قرار دهد لذا از کلام
هود خیلی تعجب کرده، با تاکید هر چه بیشتر (یعنی با بکار بردن لام در لنراک، و استعمال لفظ ان در انا و لام در لنظنک) اولا او را مردی سفیه و کم
عقل، و رای او را رایی غلط خوانده، و ثانیا او را به
ظن بسیار قوی از دروغگویان پنداشتند.
از لفظ کاذبین و همچنین از لفظ رسل، که در جمله و تلک عاد جحدوا بآیات ربهم و عصوا رسله، بر میآید که قوم
هود غیر از آن جناب، پیغمبران دیگری را هم
تکذیب و نافرمانی کردهاند.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۷، ص۵۳۴، برگرفته از مقاله «ترور شخصیت هود».