ترخیم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ترخیم،
مصدر باب تفعیل از مادهی "
رخم" و در لغت به معنای سهل و آسان گردانیدن است. (
رَخّمتُهُ ترخیماً، سَهّلتُهُ.)
در اصطلاح
نحو ترخیم عبارت است از حذف آخر لفظ به روش مخصوص؛ (از جمله اغراض
ترخیم میتوان به تخفیف، تملیح و استهزاء اشاره کرد.)
این معنا از
ترخیم عامّ بوده و شامل سه قسم میشود: "
ترخیم در
نداء "، "
ترخیم در ضرورت شعری" و "
ترخیم در تصغیر".
ترخیم در تصغیر از مجموعه مباحث باب "
تصغیر " بوده و در ضمن آن مورد بررسی قرار میگیرد؛ از این رو این نوشتار به بررسی دو قسم دیگر
ترخیم میپردازد.
با حذف آخر لفظ، از حروف آن کاسته شده و در این صورت آسانتر و سهلتر تلفظ میشود و در واقع در این حذف نوعی تسهیل و آسان گردانیدن وجود دارد. با این بیان روشن میشود که معنای لغوی
ترخیم (تسهیل) در معنای اصطلاحی آن لحاظ شده و به همین علت این نوع حذف را
ترخیم، نام نهادند.
ترخیم از ملحقات باب "نداء" است و به همین جهت در ادامهی مباحث نداء مورد بررسی قرار میگیرد. بعضی از
عالمان نحو (همچون
ابن حاجب در "
الکافیة ".) در ادامهی مباحث
مفعولبه ، مبحث وجوب حذف عامل مفعولبه، از باب "نداء" بحث کرده و در مقابل گروهی (همچون
ابن مالک در "
الفیة ".) "نداء" را بهطور مستقل بعد از باب "
توابع " مورد بررسی قرار دادهاند.
ترخیم در نداء به این صورت است که متکلم (منادِی) آخر مُنادَا را به جهت تخفیف و سبک کردن تلفظ آن حذف میکند.
مانند: «یا عامِ»؛ در این مثال "عامِ"، منادایی است که به جهت
ترخیم، حرف آخر آن (راء) حذف شده است؛ تقدیر عبارت قبل از
ترخیم "یاعامرُ" بوده است.
ترخیم در بعضی از اقسام منادا و با وجود شرائطی (در
ترخیم منادایی که به تاء تأنیث ختم نمیشود علاوه بر شرائط عمومی، شرائط اختصاصی نیز وجود دارد که در ادامه به آن اشاره میشود.) جایز است:
۱.
منادا ، معرفه باشد؛ (منظور از معرفه در اینجا عَلَم و نکرهی مقصوده است.)
از این رو
ترخیم در مثل قول شخص نابینا که میگوید: "یا إنْساناً خُذْ بیَدِی" صحیح نیست؛ زیرا "انساناً" منادای نکرهی محضه (غیر مقصوده) است.
۲. منادا، مستغاثبه نباشد؛ از این رو
ترخیم در مثل "یا لَصالحٍ" صحیح نیست؛ زیرا "صالح" مستغاثبه واقع شده است.
۳. منادا، مندوب نباشد؛ از این رو
ترخیم در مثال "وا حُسِینا" صحیح نیست؛ زیرا "حُسِینا" مندوب واقع شده است.
۴. منادا، مضاف نباشد؛ (
شبه مضاف نیز همین حکم را دارد)
از این رو
ترخیم در مثال "یا أهْلَ العِلْمِ" صحیح نیست؛ زیرا "أهْل" منادای مضاف و "العِلْم" مضافالیه آن است.
۵. منادا، مرکب اسنادی نباشد؛ از این رو
ترخیم در مثال "یا فَتَحَ الله" صحیح نیست؛ زیرا "فَتَحَ الله" منادا و مرکب اسنادی است.
در تحقق
ترخیم در منادایی که به تاء تأنیث ختم نمیشود علاوه بر شرائط عمومی
ترخیم، دو شرط اختصاصی دیگر لازم است:
۱. منادا، عَلَم باشد؛ از این رو در مثال "یا إنسانُ" که متکلم (منادِی)، فرد معینی از افراد انسان را قصد کرده،
ترخیم صحیح نیست؛ زیرا "
انسان " عَلَم نبوده اگر چه نکرهی مقصوده و به سبب نداء، معرفه است.
۲. منادا دارای چهار
حرف و بیشتر باشد؛ از این رو
ترخیم در "یا سعدُ" جایز نیست؛ زیرا با وجود اینکه "سعد" عَلَم و بدون تاء تأنیث است اما حروف آن کمتر از چهار حرف است.
در
ترخیم اسمهای سه حرفی اختلاف نظر هست: نحویان بصری
ترخیم این اسمها را جایز ندانسته، اما کوفیان جایز دانسته اند، به شرط آنکه دومین حرفِ اسم، متحرک باشد، مانند «یا عُنُ» به جای «عُنُق» و «یا کَتِ» به جای «کَتِف».
بیشتر علمای نحو،
ترخیم ترکیبهای اضافی و اِسنادی را جایز نمیدانند،
اما کوفیان
ترخیم را در ترکیبهای اضافی روا میدانند.
ابن مالک، به استناد گفتة
سیبویه ، آورده است که
ترخیم در ترکیبهای اسنادی گاه صورت میپذیرد.
در جواز
ترخیم اسمهای مرکّب مَزجی اختلاف نیست، مانند «یا مَعْدِی» به جای «مَعْدِی کَرِب» و «یا سِیبَ» به جای «سِیبَوَیه».
بعد از
ترخیم، حرف آخر منادا به دو طریق به کار برده میشود:
در این طریق که کاربرد بیشتری دارد، حرفی که بعد از
ترخیم، آخر کلمه واقع شده به همان صورتی که قبل از حذف بوده، در نظر گرفته میشود
و به عبارت دیگر آنچه حذف شده در نیت مذکور ملاحظه میشود؛ مانند: «یا حارِ»؛ در این مثال "حار" که منادای
مرخَّم و قبل از
ترخیم "حارث" بوده، با همان حرکت قبل از
ترخیم (کسره) به کار برده میشود.
در این طریق که کاربرد کمی دارد آنچه از منادا حذف شده ملاحظه نمیشود و منادای
مرخَّم رأسا یک اسم به حساب آمده و حکم منادای مستقل را پیدا میکند.
مانند: «یا عامُ»؛ در این مثال "عامُ" مبنی بر ضم و منادای
مرخّمی است که با عدم لحاظ حرف محذوف آن، رأسا یک اسم به حساب آمده و ازاینرو حکم منادای مفردِ عَلَم (بناء بر ضم)، را دارد؛ عبارت مذکور قبل از
ترخیم "یا عامِرُ" بوده است.
اسمهای مختوم به ة در بیشتر موارد از شکل اول تبعیت می کنند تا با منادای اسم مذکر مشتبه نشوند، مانند «مُسْلمَة » رجوع کنید به «یامُسْلمَ»
همانطور که در ابتدای بحث
ترخیم بیان شد یکی از اقسام
ترخیم آن است که به جهت ضرورت شعری آخر کلمه حذف شود. این حذف در صورتی در
شعر واقع میشود که کلمه، منادا نبوده اما صلاحیت منادا واقع شدن
را داشته باشد.
مانند:
«لَنِعمَ الفَتی تَعسو إلی ضَوْءِ نارِهِ طَریفُ بنُ مالٍ لَیْلَةَ الجوعِ و الخصر»؛ در مصراع دوم این شعر "مالٍ"، اسم
مرخَّم و قبل از
ترخیم "مالکٍ" بوده که حرف آخر آن حذف شده است.
۱. مانند
آیه ی "و نادَوْا یا مالِ"،
(آنها فریاد میکشند: ای مالک
دوزخ )؛ در این آیهی شریفه "مالِ" منادای
مرخّم و قبل از
ترخیم "مالک" بوده است. تحقق
ترخیم در این آیه بر طبق قراءت ابن مسعود است ازاینرو در قراءت مشهور (یا مالِکُ)
ترخیم محقق نشده است.
۲. مانند حدیث "فقالَ یا حارِ إنَّکَ نَظَرْتَ تَحْتَکَ و لَمْ تَنْظُرْ فَوْقَکَ"،
[
(
امیرالمؤمنین فرمودند: ای حارث همانا تو به پایین خود نظر میکنی و به بالای خود نظر و توجهی نداری)؛ در این
حدیث شریف "حارِ" منادای
مرخّم و قبل از
ترخیم "حارث" بوده است.
(۱) الفیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، بیروت،
دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ هـق، چاپ اول، ص ۱۷۷، مادهی "
رخم".
(۳) حسن، عباس، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، چاپ سوم.
(۴) الخضری، محمد، حاشیة الخضری علی شرح ابن عقیل علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۸ هـ ق.
(۵) الجامی، عبدالرحمن بن أحمد، الفوائد الضیائیة، بیروت،
دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ هـق، چاپ اول.
(۶) ابن هشام، عبدالله بن یوسف، أوضح المسالک إلی الفیة ابن مالک، مصر، شرکة القدس للتصدیر، ۱۴۲۸ هـ ق، چاپ اول.
(۷) الرضی، محمد بن الحسن الاسترآبادی، شرح الرضی علی کافیة ابن الحاجب، قم، دارالمجتبی، ۱۳۸۹ هـش، چاپ اول.
(۸) مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت، موسسه الوفاء، ۱۴۰۴ هـ ق، چاپ چهارم
(۹) ابن انباری، کتاب اسرار العربیة، چاپ محمد بهجة بیطار، دمشق ۱۳۷۷/۱۹۵۷.
(۱۰) ابن جنی، اللمع فی العربیة، چاپ حامد مؤمن، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۱۱) ابن عقیل، شرح ابن عقیل علی الفیة ابن مالک، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، (قاهره) ۱۳۸۴/ ۱۹۶۴، چاپ افست تهران (بی تا).
(۱۲) ابن هشام، أوضح المسالک الی الفیة ابن مالک، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره ۱۳۸۶/۱۹۶۷، چاپ افست قم ۱۳۶۶ ش.
(۱۳) محمودبن عمر زمخشری، المفصّل فی علم اللغة، چاپ محمد عزالدین سعیدی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۱۴) عمروبن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۳۸۵/ ۱۹۶۶)، چاپ افست بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱؛
سایت پژوهشکده باقرالعلوم دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «ترخیم»، شماره۳۴۵۰.