تربیت کودک (حقوق)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
طبق
قانون مدنی ابوین
مکلّف هستند که در حدود توانایی خود به
تربیت اطفال خویش بر حسب مقتضی اقدام کنند و نباید آنها را مهمل بگذارند و باید هر دو در تربیت اولاد خود با یکدیگر معاضدت نمایند و این امر
واجب کفایی میباشد، از اینرو هریک که
تکلیف خود را انجام دهد، تکلیف دیگری ساقط میگردد.
تربیت در
لغت از ماده «ربا» به معنی «زاد و نما»؛ افزایش یافت، نمّو کرد، گرفته شده است.
در
لسان العرب، مینویسد: «ربا
الشیئ یربو ربواً و رباءً: ای زاد و نما».
همچنین تربیت از کلمه «ربّ» به معنی مالک، سید و مربّی اشتقاق مییابد و اینگونه معنی میشود: انجام وظیفه کردن به شیوه نیکو و پسندیده.
«ربّ ولده و الصبی یربّه ربًا»،
یعنی کودکِ خود را نیکو تربیت کرد و برای او به نحو شایسته انجام وظیفه نمود.
در اصطلاح حقوقی تربیت به معنای پرورش روحی و اخلاقی اطفال بهکار رفته است.
یکی از صاحبنظران در
حقوق مدنی آنرا اینگونه تعریف مینماید: «تربیت طفل عبارت است از آموختن آداب اجتماعی و
اخلاق متناسب با محیط خانوادگی او و همچنین کوشش در فراگرفتن علم یا
صنعت یا حرفه متناسب با زمان و وضعیت اجتماعی خانوادگی که بعداً بتواند بهوسیله بهدست آوردن عایدات کافی، زندگانی خود را به رفاه بگذارند».
این تعریف شامل تعلیم نیز میباشد.
گذشته از نگهداری و تامین معاش
کودک،
تربیت او نیز بهعهده
پدر و
مادر و یا کسی است که
دادگاه حضانت را به او میسپارد. پدر و مادر باید
فرزند خویش را آماده زندگی اجتماعی سازند و بر رفتار و معاشرتها و تحصیل او نظارت مستمر داشته باشند و سنن ملّی و مذهبی را به او بیاموزند. این وظیفه اخلاقی را به دشواری میتوان در
حقوق تضمین کرد، با وجود این، قانون به ایجاد
حق و
تکلیف پدر و مادر در این باب بیاعتنا نمانده است.
ماده ۱۱۷۸
قانون مدنی در مقام قاعده کلّی تکلیف پدر و مادر، مقرّر میدارد: «ابوین مکلّف هستند که در حدود توانایی خود به
تربیت اطفال خویش بر حسب مقتضی اقدام کنند و نباید آنها را مهمل بگذارند».
همچنین طبق ماده ۱۱۰۴
قانون مدنی والدین باید هر دو در تربیت اولاد خود با یکدیگر معاضدت نمایند و این امر
واجب کفایی میباشد، از اینرو هریک که تکلیف خود را انجام دهد، تکلیف دیگری ساقط میگردد،
ماده مزبور چنین مقرّر میدارد: «زوجین باید در تشیید مبانی
خانواده و تربیت اولاد خود بهیکدیگر معاضدت نمایند».
اصل دوّم اعلامیه جهانی حقوق کودک مقرّر میدارد: «کودک باید از حمایت ویژه برخوردار شود و امکانات و وسایل ضروری جهت پرورش بدنی، فکری، اخلاقی و اجتماعی وی به نحوی که سالم و طبیعی و در محیطی آزاد و محترم، توسط قانون یا مرجع ذی ربط در اختیار وی قرار گیرد، در وضع قوانینی بدینمنظور، منافع کودکان باید بالاترین اولویت را داشته باشد».
و در اصل چهارم اعلامیه مزبور آمده است: «کودک باید از
امنیت اجتماعی بهرهمند گردد، در محیطی سالم پرورش یابد و بدینمنظور کودکان و مادران باید از مراقبت و حمایت خاص (که شامل توجه کافی، پیش و بعد از تولد میشود) بهرهمند شوند،
کودک باید امکان برخورداری از
تغذیه،
مسکن، تفریحات و خدمات پزشکی مناسب را داشته باشد».
همچنین در موادّی از کنوانسیون حقوق کودک به این مساله اشاره شده، از جمله ماده ۱۸ آن آمده است: «دولتهای عضو، حداکثر تلاش خود را بهکار خواهند بست تا رسمیت این اصل تضمین گردد که هر دوی والدین در پرورش و
رشد کودک مسئولیت مشترک دارند. والدین و یا بر حسب مورد سرپرستان قانونی، مسئولیت اصلی پرورش و رشد کودک را برعهده دارند و نگرانی اساسی آنان حفظ بیشترین منافع کودک است».
حامیان بین المللی حقوق کودک بعد از قرنها به این فکر افتادند که باید در جهت رشد صحیح و تکامل کودکان چارهاندیشی شود و نتیجه تلاش و کوشش آن، تصویب مواد ذکر شده میباشد که چکیده عمده آن چنین است: «باید مصالح کودک بیش از هر چیز دیگر مورد نظر قرار گیرد».
این جمله بسیار پُر مغز است، در این جمله تنها اصلی که مورد توجّه قرار گرفته مصالح عالی کودک است؛ در برابر مصالح کودک، همه چیز بیمصلحت میشود. تامین مصالح کودکان یعنی تامین زندگی،
اخلاق و
ایمان، عمران و
آبادی،
علم و
صنعت و
تمدّن،
دمکراسی و
آزادی، پیشرفت و ترقّی، سرافرازی و ...، زیرا کودکان هستند که اگر در محیط سالم رشد کنند و تحت تربیت صحیح قرار گیرند و از نظر قوانین و تامین وسایل، بهدقت مورد توجه باشند، جامعهای سالم و مترقّی و پیشرو و سرافراز را خواهند ساخت.
دقت بیشتر در آنچه که ذکر شد نشان، میدهد که باید همهچیز و همهکس در راه پیریزی اساس خوشبختی کودکان بهکار بیفتد. پدر و مادر،
معلّم، جراید، دستگاههای تبلیغاتی، قانونگذار، زمامدار، همه و همه مصلحتشان پایینتر از مصالح کودکان است.
خلاصه اینکه، مواد ذکر شده در اعلامیه جهانی حقوق کودک و کنوانسیون مزبور، مترقّی و متکامل است و اگر بهدرستی بدان عمل گردد، گامهای مؤثر در جهت تربیت رشد و پویایی کودکان برداشته خواهد شد، ولی بسیاری از دولتها و چهبسا برخی از افرادی که این مواد را تصویب کردند، خود بدان عمل ننمودند.
این در حالی است که
پیشوایان اسلام، قرنها پیش به این امر مهم توجّه داشته و انجام آنرا به
مسلمانان سفارش نمودهاند و در
سیره عملی خود به آن عمل نمودهاند.
علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) که هم از لحاظ قدرت ظاهری و هم از جهت فضیلت و دانش و
معنویت، بعد از
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شخص اوّل دنیای اسلام شمرده میشود و آن حضرت او را به امر
خداوند متعال برای رهبری جامعه مسلمین برگزیده است، در برابر چند کودک یتیم، زانو میزند و خود لقمه بر دهانشان مینهد و از آنها خواهش میکند که او را به لطف و صفای خود ببخشایند و از اینکه موقعیت طوری پیش آمده که از حال آنان غفلت شده است، او را
عفو کنند و در پیشگاه الهی او را به
محاکمه نکشانند.
و پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خود به
کودکان سلام میکرد و آنها را مورد
احترام قرار میداد و از اینکه در مورد ایشان رعایت مساوات نشود به سختی نارحت میشد؛ روزی شخصی در حضور آن حضرت یکی از فرزندان خود را بوسید و دیگری را نبوسید، حضرت فرمود: چرا نسبت به آنان به مساوات رفتار نکردی؟ «فَهَلاّ ساوَیتُ بَینَهُما؟».
و نیز میفرمود: پنج چیز را تا زندهام ترک نمیکنم... و سلام کردن بر اطفال، تا بعد از من، این روش در میان مردم معمول گردد.
و گاه میشد برخی از افراد،
طفل شیرخوار خود را خدمت او میبردند تا دربارهاش
دعا کند یا او را
نامگذاری کند،
طفل را بهمنظور احترام و تجلیل از کسانش، در آغوش میگرفت و مورد
محبّت قرار میداد، گاهی هم اتفاق میافتاد که طفل در دامن پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ادرار میکرد و صدای اعتراض اطرافیان بلند میشد، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آنان را از اینکه با بچّه دُرشتی و تند خویی کنند منع مینمود و بچّه را آزاد میگذارد تا ادرارش تمام کند آنگاه درباره طفل دعا میکرد و یا اینکه نامی برای او انتخاب مینمود، کسان طفل در نهایت
شادی، او را از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میگرفتند، بدون اینکه احساس کنند رهبر عالیقدر اسلام از اینکه طفل او را آلوده کرده است، ناراحت شده باشد و همین که آنها میرفتند، لباس خود را شستشو میداد.
زندگی رهبر عالیقدر اسلام و
ائمّه اطهار (علیهمالسّلام) پُر است از اینگونه برخوردهای عملی که در جهت تربیت کودکان و نقش مؤثر آنها تفسیر و تبیین میگردد و با دقّت در آنها، روشن میگردد
بشر هراندازه در مسائل حقوقی و تربیتی پیشرفت کند، سخنی فراتر و بالاتر از
اسلام نخواهد گفت و روشی متکاملتر از برنامه عملی اولیای دین نمیتواند بهدیگران عرضه کند.
انصاری، قدرتالله، احکام و حقوق کودکان در اسلام، ج۱، ص۴۹۸-۵۰۱، برگرفته از بخش «گفتار دوّم:حق تعلیم و تربیت»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۱۰/۲۸.