• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تراژدی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تراژدی یا غم‌نامه یا سوگ‌رنج‌نامه یا سوگ‌نامه یا سوگ‌نوشت، یکی از شکل‌های نمایش است که ریشه در مناسک مذهبی یونان باستان دارد.




تراژدی (terazedi)، نوعی نوشته یا نمایشی است که موضوعی غم‌انگیز دارد و غالباً بدبختی‌ها، شکنجه‌های جسمی و روحی و خیانت را نشان می‌دهد.


دهخدا آن را مأخوذ از واژۀ «تراگودیا»ی یونانی ‌دانسته و می‌گوید: منظور از آن، اشعار حزن‌انگیزی است که به‌طور‌کلی اساس داستان آن بر افسانه‌ها یا حوادث تاریخی قرار دارد.


قهرمانان داستان‌های مذکور از اشخاص نام‌دار و مشهور انتخاب می‌شوند و حادثۀ مهمی ابداع می‌گردد که آن حادثه اعم از اینکه عشقی یا جنگی باشد، غالباً دارای نتایج تأثّرانگیز و دردناکی است و صحنه‌های داستان به نحوی طراحی می‌شود که انعکاس بدبختی‌ها و رنج‌های آن، روح خواننده را به شدت منقلب می‌سازد.


تراژدی نخست به وسیلۀ مردم یونان و پس از حماسه‌سرایی و اشعار غنایی به وجود آمد. اصولاً تراژدی از مراسم مذهبی دیونیسوس ناشی گشت؛ زیرا نیایش و پرستش خدا در این مذهب چنان بود که مطالب و شیوه‌های تازه و جالبی در اشعار غنایی وارد می‌شد که از آن جمله: ستایش و تهییج احساسات و تناوب در ناله‌ها و آوازهای سرورانگیز است.


تراژدی یا غم‌نامه، نمایش اعمال مهم و جدیّی است که در مجموع به ضرر قهرمان اصلی تمام می‌شوند؛ یعنی هستۀ داستان ( plot) جدی، به فاجعه منتهی می‌شود. این فاجعه معمولاً مرگ جان‌گداز قهرمان تراژدی است. مرگی که البته اتفاقی نیست؛ بلکه نتیجۀ منطقی و مستقیم حوادث و سیر داستان است.


ارسطو در کتاب فن شعر در تعریف تراژدی چنین می‌آورد:

«تراژدی تقلید و محاکات است از یک عمل جدی و تمام، دارای اندازه‌ای معلوم و معین که خود به خود کامل باشد و در سخن به وسیلۀ آرایش‌های کلام دل‌پذیر گردد و آن آرایش‌ها به تناسب در اجزای مختلف اثر به کار رود؛ و از آنجا که تراژدی داستانی است که در صحنه به نمایش درمی‌آید، ناگزیر صحنه‌آرایی باید نخستین قسمت آن باشد و آواز و گفتار دومین قسمت؛ که این دو در تراژدی وسائل تقلیدند».
[۱] دیوید دیچز، ۱۳۷۹، ص۶۰.

«در تراژدی معمولاً قهرمان می‌میرد و این مرگ دل‌خراش باعث "کاتارسیس" می‌شود. "کاتارسیس" را می‌توان "سبک شدگی" هم ترجمه کرد؛ زیرا غرض از آن، این است که بیننده بعد از دیدن تراژدی از اینکه خود دچار چنان سرنوشت فجیعی نشده است، احساس سبکی می‌کند».
[۲] شمیسا، ۱۳۸۱، ص۱۵۱.



قهرمان تراژدی بر اثر بخت‌برگشتگی ناگاه از اوج سعادت به ورطۀ شقاوت فرو می‌افتد و تغییر سرنوشت، نتیجۀ فعل خطایی است که از قهرمان سرزده است. به عبات دیگر قهرمان، بر اثر نقطه ضعفی که دارد، مرتکب اشتباه می‌شود.


یکی از رایج‌ترین انواع نقطه ضعف در تراژدی‌های یونانی «هوبریس» (Hubris) به معنی غرور است. از خود راضی بودن و اعتماد به نفس بیش از حد باعث می‌شود قهرمان تراژدی به نداها و اخطارها و علایم درونی و قلبی و آسمانی توجه نکند.


ارسطو معتقد است: هر تراژدی به‌طور‌کلی دارای شش جزء است که چگونگی آن را مشخص می‌سازد:
۱. هسته داستانی یا (Plot) که ترتیب منظم و منطقی حوادث و اعمال است.
۲. قهرمانان و اشخاص (eharacter) که بازی‌کنان نمایش‌نامه هستند.
۳. اندیشه‌ها که حرف‌های قهرمانان یا نتایج اعمال آنان است.
۴. بیان یا گفتار که نحوۀ کاربرد و تاثیر کلمات در تراژدی است و طرز بیان باید سنگین و موزون باشد.
۵. آوازگر؛ آوازه‌هایی است که دسته‌های هم‌سرایان در تراژدی می‌خوانند.
۶. وضع صحنه یا منظر نمایش که مربوط به صحنه‌آرایی و صحنه‌سازی است.
[۳] شمیسا، ۱۳۸۱، ص۱۵۳.



تراژدی واقع شدن در مقابل دو شر و نهایتاً انتخاب یکی از دو راه بد و بدتر است. در واقع هر دو گزینه شر است؛ منتهی یکی بد و دیگری بدتر. قهرمان تراژدی معمولاً راضی می‌شود که بد را برگزیند اما فاجعه او را به سوی بدتر می‌برد. اسفندیار یا باید دست رستم را ببندد (بد) یا او را بکشد (بدتر)؛ رستم یا باید بگذارد بر او بند بنهند (بد) و یا اسفندیار را از میان بردارد (بدتر).
[۴] شمیسا، ۱۳۸۱، ص۱۵۶.



یکی از مختصات تراژدی این است که مانند حماسه‌ها همیشه همراه با پیش‌گویی و پیش‌بینی است. در داستان رستم و اسفندیار پیش‌گویی بر عهدۀ جاماسب است و اوست که مرگ اسفندیار را به دست رستم پیش‌گویی می‌کند.

بخواند آن زمان شاه جاماسب را ••• همان فال گویان لهراسب را



تراژدی سنتی با داستان فرق دارد و مهم‌ترین فرق آن، این است که تراژدی جنبۀ نمایشی دارد؛ حال آنکه داستان روایی است؛ اما از آنجا که تراژدی‌های امروز معمولاً نمایشی نیستند و برخی داستان‌ها را می‌توان نمایشی کرد، بین داستان و تراژدی شباهت خواهد بود.


دیچز (نویسنده و منتقد معاصر انگلیسی) معتقد است که «حماسه شبیه رمان است و «در میان انواع ادبی جهان قدیم، حماسه نزدیک‌ترین انواع به رمان امروز است».


در ادبیات فارسی تراژدی به‌عنوان گونه‌ای مستقل وجود ندارد. در گذشته نیز در ایران، تراژدی چندان شناخته نبود؛ ازاین‌رو مترجمان عربی و فارسی در آثار ارسطو درک درستی از اصطلاح‌ تراگودیا نیافتند.
[۵] انوشه، ۱۳۷۶، ص۳۳۰.




۱. شیوه‌های نقد ادبی، محمدتقی صدقیانی و غلام‌حسین یوسفی، دیچز، دیوید؛ تهران، علمی، ۱۳۷۹ چاپ پنجم، ص۶۵ ـ ۶۰.
۲. انواع ادبی، تشمیسا، سیروس؛ هران، فردوس، ۱۳۸۱، چاپ نهم، ص ۱۵۲ تا ۱۶۰.
۳. لغت‌نامۀ دهخدا، دهخدا، علی‌اکبر؛ تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۲۸.
۴. فرهنگ فارسی، معین، محمد؛ تهران، نشر سرایش، ۱۳۸۰.
۵. گزیدۀ اصطلاحات مضامین و موضوعات ادب فارسی، دانش نامۀ ادب فارسی (۲)، انوشه، حسن؛ تهران، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۷۶، چاپ یکم، ص۳۳۰.


۱. دیوید دیچز، ۱۳۷۹، ص۶۰.
۲. شمیسا، ۱۳۸۱، ص۱۵۱.
۳. شمیسا، ۱۳۸۱، ص۱۵۳.
۴. شمیسا، ۱۳۸۱، ص۱۵۶.
۵. انوشه، ۱۳۷۶، ص۳۳۰.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «تراژدی».    




جعبه ابزار