تراویح
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تَراویح، در اصطلاح به نمازهای مستحبی
ماه رمضان گفته میشود که
اهل سنت آن را به جماعت در مساجد اقامه میکنند، ولی
شیعیان به جماعت خواندن آن را طبق فرمایش
امامان معصوم،
بدعت و
حرام میدانند. طبق مدارک تاریخی
عمر بن خطاب دستور داد این نماز به جماعت خوانده شود، در حالیکه
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آن را بدعت و گمراهی اعلام کرده بود.
«تراویح» از ریشه «ر ـ و ـ ح» به معنای راحتی و از میان رفتن سختی
و مفرد آن «ترویحه» به معنای یک بار استراحت کردن است.
در اصطلاح منابع حدیثی و فقهی
اهل سنت، به نمازهای
مستحب ویژه
ماه رمضان، تراویح گفتهاند. این نمازها در شبهای ماه رمضان پس از
نماز عشا اقامه میگردد.
وجه کاربرد این واژه آن است که نمازگزار پس از هر دو نافله دو رکعتی، به استراحت میپردازد.
نیز این نماز در روایات و متون فقهی اهل سنت «قیام رمضان» یا «قیام شهر رمضان» نیز خوانده شده است.
در
روایات و متون فقهی
شیعه از آنها با تعبیر «نوافل شهر رمضان» یاد میشود.
با توجه به اهمیت موضوع نماز تراویح به جماعت که امامیان آن را بدعت و حرام و اهل سنت آن را مستحب اکید میدانند، چندین تکنگاری درباره آن در دست است؛ از جمله:
صلاة التراویح از
محمد ناصرالدین البانی،
التراویح اکثر من الف عام فی المسجد النبوی از
عطیة بن محمد سالم، و
صلاة التراویح بین السنة و البدعه از
نجم الدین طبسی و
صلاة التراویح بین السنة والبدعة از
جعفر سبحانی. امروزه نماز تراویح در ماه رمضان در دو مسجد بزرگ مسلمانان یعنی
مسجدالحرام در
مکه و
مسجدالنبی در
مدینه منوره، با استقبال فراوان اقامه میشود و انبوهی جمعیت در مسجد نبوی در شب بیست و نهم ماه رمضان بیشتر است.
فقیهان اهل سنت
و بیشتر فقیهان امامی به پشتوانه روایات، از جمله روایات حکایتگر اقامه این نمازها از جانب پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) و نیز ترغیب به آنها از سوی
امام صادق (علیهالسلام)،
اقامه آنها را
مشروع و مستحب شمردهاند.
در برابر،اندکی از فقیهان امامی به پشتوانه اصل عدم تشریع و برخی احادیث، بر آنند که در ماه رمضان جز نمازهای مستحب روزانه، نماز مستحبِ دیگر تعیین نشده است.
از جمله این روایات، حدیثی از امام صادق (علیه
السلام) است که نوافل اقامه شده در شبهای ماه رمضان و غیر رمضان از سوی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) را تنها ۱۳
رکعت شمرده شده که ۱۱ رکعت
نافله شب و دو رکعت
نافله صبح است.
دیگر فقیهان امامی بر آنند که مقصود امام صادق (علیه
السلام) در این حدیث، اقامه نکردن نماز نافله از سوی ایشان پس از
نماز عشا و نیز اقامه آنها به جماعت بوده است، نه به صورت فرادا. تاییدگر این سخن، حدیثی دیگر از امام صادق (علیه
السلام)
است که نهی پیامبر از اقامه نماز نافله به جماعت را حکایت دارد.
بیشتر فقیهان اهل سنت شمار این نمازها را در هر شب ۲۰ رکعت دانستهاند.
پشتوانه آنان،
سیره مسلمانان در روزگار
خلیفه دوم است که تراویح را ۲۰ رکعت اقامه میکردند. نیز به برخی گزارشها از صحابه استناد کردهاند.
تعداد رکعات این نافلهها را ۱۱، ۱۳، ۱۶، ۲۳، ۲۴، ۳۳، ۳۴، ۳۶، ۴۰، ۴۱، ۴۷، و ۴۹ رکعت نیز یاد کردهاند.
زمان اقامه این نمازها در باور بیشتر فقیهان اهل سنت، پس از
نماز عشا تا
طلوع فجر است
و در باور بعضی دیگر، میان نماز عشا و
نماز وتر است.
برخی اقامه آن را در آغاز
شب بهتر دانستهاند
؛ اما شماری بر آنند که تاخیر آن تا هنگام گذشتن یک سوم یا نصف شب بهتر است.
حتی بعضی اقامه آن را در پایان شب بهتر شمردهاند.
در باور مشهور فقیهان امامی، شمار رکعتهای نوافل رمضان در طول ماه رمضان هزار رکعت است
و درباره چگونگی اقامه آن دو دیدگاه در دست است: دیدگاه نخست آن است که از شب اول رمضان تا شب بیستم در هر شب ۲۰ رکعت و از شب بیستم تا پایان ماه هر شب ۳۰ رکعت اقامه میشود و در شبهایی که احتمال
شب قدر باشد، یعنی شبهای نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم، افزون بر اینها، ۱۰۰ رکعت دیگر هم خوانده میشود.
دیدگاه دیگر آن است که در هریک از شبهای سهگانه دارای احتمال قدر، تنها ۱۰۰رکعت خوانده میشود و ۸۰ رکعت باقیمانده در چهار جمعه این ماه اقامه میگردد؛ بدینسان که در هر جمعه ۲۰ رکعت نماز به نیت نمازهای
حضرت علی (علیهالسلام) و
حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) و
نماز جعفر طیار خوانده میشود.
پشتوانه هر دو دیدگاه، روایات است.
هنگام اقامه این نمازها در باور فقیهان امامی، پس از
نماز مغرب تا طلوع فجر است که هشت رکعت آنها میان نماز مغرب و عشا و باقیمانده پس از
نماز عشا خوانده میشود.
فقیهان امامی به جماعت خواندن نافلههای رمضان را بدعت و حرام شمردهاند. دلیل ایشان افزون بر
اجماع،
احادیث
است؛ از جمله حدیثی از امام صادق (علیه
السلام) که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) اقامه این نمازها را به جماعت، بدعت و معصیت شمرده و مسلمانان را از اقامه آنها به جماعت بازداشته است.
نیز در روایات گوناگون از امامان (علیهم
السلام) این کار نهی شده است.
همه فقیهان اهل سنت به جماعت خواندن نافلههای رمضان را مستحب دانستهاند.
البتهاندکی از آنان،
فرادا خواندن آن را بهتر شمردهاند.
از پشتوانههای دیدگاه اخیر، روایت
زید بن ثابت است که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) از خواندن این نماز به جماعت خودداری فرمود و اقامه نمازهای غیر واجب را در
خانه و به صورت فرادا بهترین نماز شمرد.
پشتوانه دیگر آن است که اقامه این نماز در نهان، بهتر است و این با جماعت خواندن سازگار نیست.
برخی نیز معتقدند برای حافظان
قرآن و کسانی که از کسالت بیم ندارند و نیز فرادا خواندن آنان خللی به جماعت در
مسجد وارد نمیکند، فرادا خواندن بهتر است و در غیر این صورت، جماعت خواندن سزاوارتر است.
در باور شماری از فقیهان اهل سنت، از جمله
حنفیان، به جماعت خواندن تراویح «سنت کفایی»
یا «
واجب کفایی»
است. از این رو، اگر برخی از اهل مسجد آن را به جماعت اقامه نمایند، از عهده دیگران برداشته میشود و در غیر این صورت، همه مرتکب
گناه شدهاند. برخی نیز به جماعت خواندن آن را بهگونه مطلق واجب دانستهاند.
اهل سنت برای نظر خود دلیلهایی را ذکر کردهاند
در گزارشی از
عایشه آمده که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) چند شب نوافل رمضان را اقامه کرد و مسلمانان هم این نماز را با ایشان خواندند. سپس تنها از بیم آنکه این نماز بر مسلمانان واجب شمرده شود، آن را رها کرد.
بر این اساس، با وفات ایشان، این علت منتفی شده است.
از
جابر هم نقل شده که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) هشت رکعت نوافل ماه رمضان را همراه با مسلمانان اقامه کرد.
در روایتی از
ابوهریره آمده که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) پس از مشاهده اقامه نماز تراویح به امامت
ابیّ بن کعب، نمازگزاران را ستود.
نیز در روایتی منسوب به
ابوذر یاد شده که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) پاداش اقامه نوافل رمضان با
امام جماعت را برابر با یک شب
تهجد دانسته است.
بر پایه برخی روایات،
عمر بن خطاب هم خود، نماز تراویح را به جماعت اقامه کرد
و هم با منصوب کردن ابیّ
بن کعب و
سلیمان بن ابیحتمه به امامت جماعت نمازهای تراویح، مسلمانان را به این کار فراخواند.
برخی محدثان اهل سنت، روایاتی
در تایید نماز تراویح به جماعت از سوی
امام علی (علیهالسلام) آوردهاند که مورد استناد فقیهان قرار گرفته است.
دانشمندان و فقیهان امامی با رد دلیلهای اهل سنت، به پاسخ آنها پرداختهاند. مهمترین پشتوانههای آنان چنین است:
سیره پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) خواندن نوافل رمضان به صورت فرادا بوده است.
به تصریح فقیهان اهل سنت، این سیره در دوران خلافت
ابوبکر و تا مدتی از خلافت عمر نیز ادامه یافت. عمر بر خلاف سیره نبوی دستور داد که این نوافل به جماعت اقامه گردد.
از گزارشهای سیره پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) در این زمینه میتوان دریافت که اقامه نماز نافله به جماعت در دو یا سه شب یاد شده، به دستور و ترغیب پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) نبوده است؛ بلکه خود مسلمانان پشت سر ایشان به نماز ایستادند و سپس ایشان از اقامه این نماز به صورت جماعت خودداری فرمود. روایت جابر نیز نشان میدهد که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) تنها هشت رکعت از نوافل را با مسلمانان اقامت کرده است؛ در حالی که تعداد نوافل ماه رمضان در باور هیچ یک از فقیهان امامی و اهل سنت هشت رکعت نیست. وانگهی از روایات عایشه و دیگر احادیث در این زمینه
برمیآید که سیره ایشان اقامه نافلههای ماه رمضان در خانه و به صورت فرادا بوده است.
همه تاریخنگاران اهل سنت
و شماری از فقیهان آنان
تصریح کردهاند که اقامه نماز تراویح به جماعت، هرگز سنّت پیامبر نبوده و حتی سالها بعد نیز این نوافل به صورت فرادا اقامه میشده است؛ ولی عمر به سال چهاردهم ق. دستور داد تا این نماز به صورت جماعت برپا شود. از اینرو، شماری از دانشوران اهل سنت، از جمله
شافعی، به پشتوانه دلایلی از جمله سیره
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، اقامه این نماز را در خانه و به صورت فرادا بهتر دانستهاند.
روایات مورد استناد درباره خواندن نماز تراویح به صورت جماعت نیز درخور خدشه است. برای نمونه، روایت ابوهریره به سبب وجود شخصی چون
مسلم بن خالد در سند آن، ضعیف شمرده شده است.
وانگهی از این روایت برنمیآید که این نماز به جماعت خوانده شود. افزون بر این، بر پایه نقلهای گوناگون دیگر،
ابیّ بن کعب در دوران خلیفه دوم به امامت تروایح منصوب شد، نه در روزگار پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله
وسلم).
روایات ابوذر و عایشه نیز ضعیف به شمار میآیند؛ زیرا در سند آنها،
مسلم بن علقمه و
یحیی بن بکیر جای دارند که دانشوران رجالشناس اهل سنت، آنان را ضعیف دانستهاند.
احکام الهی پیرو خواست و رغبت مردم نیست تا با رغبت مردم به یک کار و انجام دادن پیوسته آن، واجب یا مستحب گردد؛ بلکه احکام الهی پیرو مصالح و مفاسد واقعی است که تنها خداوند آنها را میداند. چگونه ممکن است اهتمام مردم به یک رفتار مستحب موجب شود که خداوند آن کار مستحب را بر مردم واجب سازد و پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) برای پیشگیری از وجوب آن کار، مردم را از انجام دادن آن بازدارد؟ اگر این استدلال درست باشد، باید ایشان مردم را از گزاردن نوافل روزانه و نماز شب نیز نهی میفرمود تا مبادا واجب گردد؛ زیرا این نمازها نیز مورد اهتمام و رغبت مردم بود.
روایات یاد شده با احادیث دیگر از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) و امامان (علیهم
السلام)
تعارض دارد و از اینرو، درخور استناد نیست.
درباره سیره خلیفه دوم باید گفت که فرمان وی بر اقامه این نماز به جماعت، نمیتواند دلیل مشروعیت آن باشد؛ زیرا وی نه
شارع بوده و نه چنین اختیاری از جانب شارع داشته است. بر همین اساس، فرزند عمر در پاسخ فردی که از او درباره سبب مخالفت وی با حکم پدرش در زمینه تحریم
متعه حج پرسید، پاسخ داد: «نباید به سبب مخالفت پدرم، حلال رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) را رها کرد.»
افزون بر این، همینکه عمر این نماز را
بدعت خوانده،
نشان میدهد که چنین کاری از سوی
خدا و بر زبان پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) تشریع نشده و خود وی آن را برای مسلمانان برنهاده است. بیشتر دانشمندان اهل سنت با اعتراف به بدعت عمر، برای توجیه و رفع حرمت آن کوشیدهاند. بدین منظور، بدعت را به خوب و بد یا
واجب،
حرام،
مکروه،
مستحب و
مباح تقسیم کردهاند.
روشن است که کار حرام همواره ممنوع است و عنوانی دیگر نخواهد یافت. پیامبر
اسلام (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) به روشنی هرگونه بدعت را در دین، گمراهی و حرام دانسته است.
بر این اساس، چنین توجیهاتی درخور پذیرش نیست.
از اینرو، شماری از فقیهان اهل سنت کوشیدهاند که انتساب بدعت تراویح را به خلیفه دوم انکار کنند.
از این گذشته، خلیفه دوم، خود، نماز تراویح را به جماعت اقامه نمیکرد؛ بلکه آن را به صورت فرادا میخواند. دلیل آن، روایات نصب امام جماعت تراویح از سوی عمر است؛ زیرا او به عنوان خلیفه به
امام جماعت اقتدا نمیکرد
؛ همچنان که شماری از فقیهان اهل سنت تصریح کردهاند.
درباره روایات از امیرمؤمنان (علیه
السلام) باید گفت: این روایات از جهت
سند ضعیف هستند؛ زیرا بسیاری از دانشمندان رجالشناس اهل سنت برخی راویان آنها را ضعیف شمردهاند. برخی از این روایات
مرسل هستند. حتی یکی از این راویان هنگام زندگانی ایشان هنوز به دنیا نیامده بوده است.
وانگهی این روایات برخلاف احادیث امامان
شیعه است که این کار را حرام شمرده و از آن نهی کردهاند.
همچنین این روایات بر خلاف دیگر احادیث حکایتگر از سیره و گفتار خود
امام علی (علیهالسلام) است. در یکی از همین احادیث، از اعتراض مردم به ایشان درباره ترک سنت عمر سخن رفته است.
دیدگاه فقیهان اهل سنت درباره مقدار
تلاوت قرآن در نمازهای تراویح متفاوت است. برخی گفتهاند امام جماعت بهاندازهای قرآن تلاوت کند که سبب
مشقت مردم نشود.
برخی به پشتوانه روایتی از
ابوذر و سیره مسلمانان، برآنند که در صورت تحمل مردم، بهتر است قرائت
قرآن به درازا کشد. شماری دیگر گفتهاند که بهتر است امام جماعت یک بار قرآن را در نمازهای این ماه ختم نماید تا مردم همه قرآن را بشنوند و کمتر از آن استحباب ندارد؛ همچنان که نباید بیش از یک بار قرآن ختم گردد؛ زیرا ممکن است دیگران به مشقت بیفتند.
شماری بر آنند که امام جماعت در هر رکعت ۲۰ تا ۳۰ آیه تلاوت کند.
ابوحنیفه قرائت ۱۰
آیه را در هر
رکعت مستحب شمرده است. برخی در توجیه آن گفتهاند که شمار نمازهای تراویح ۶۰۰ رکعت است و با توجه به شمار آیات قرآن که در حدود ۶۰۰۰ آیه است، نمازگزار با تلاوت ۱۰ آیه در هر رکعت میتواند قرآن را ختم کند.
نظر دیگر آن است که بهتر است در هر ۱۰ روز یک بار قرآن ختم شود.
برخی گفتهاند تلاوت قرآن باید به گونهای باشدکه در شب بیست و هفتم که در باور فقیهان اهل سنت
شب قدر است،
قرآن ختم شود.
به باور فقیهان اهل سنت، گزاردن طواف مستحب میان هر ترویحه از نماز تراویح و پس از آن جایز است.
آنان خواندن نماز مستحب پس از نماز تراویح را نیز جایز دانستهاند
؛ ولی برخی از ایشان خواندن نماز مستحب میان نماز تراویح را مکروه میدانند.
فقیهان امامی درباره مقدار تلاوت قرآن در نوافل ماه رمضان توضیحی ندادهاند؛ جز اینکه در برخی روایات اهل بیت، فراوان خواندن
سوره قدر در ۱۰۰ رکعت نوافل شب قدر یا در شب قدر
و نیز تلاوت ۱۰ بار سوره «قل هو الله احد» در هر یک از ۱۰۰ رکعت نمازهای شبهای قدر
سفارش شده است. همچنین در برخی روایات آمده که در همه رکعات این نمازها سوره توحید ۱۰ مرتبه تلاوت شود.
۱. اعانة الطالبین: سید بکری دمیاطی (م۱۳۱۰ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۸ق.
۲. الاقناع: شربینی (م۹۷۷ق)، بیروت، دار المعرفه.
۳. الانتصار: سید مرتضی (م۴۳۶ق)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۵ق.
۴. الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف: مرداوی (م۸۸۵ق)، به کوشش الفقی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۷۷ق.
۵. بحار الانوار: مجلسی (م۱۱۱۰ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
۶. البحر الرائق: ابونجیم مصری (م۹۷۰ق)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
۷. بدائع الصنائع: علاء الدین کاسانی (م۵۸۷ق)، پاکستان، المکتبة الحبیبیه، ۱۴۰۹ق.
۸. تاج العروس: زبیدی (م۱۲۰۵ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
۹. تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): طبری (م۳۱۰ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ق.
۱۰. التراویح اکثر من الف عام فی المسجد النبوی: عطیة
بن محمد
سالم، مدینه، مجلة الجامعة الاسلامیه.
۱۱. التمهید: ابن عبدالبر (م۴۶۳ق)، به کوشش مصطفی و محمد عبدالکبیر، وزارة الاوقاف و الشؤون الاسلامیه، ۱۳۸۷ق.
۱۲. تهذیب الاحکام: طوسی (م۴۶۰ق)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش.
۱۳. تهذیب الکمال: مزی (م۷۴۲ق)، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرساله، ۱۴۱۵ق.
۱۴. جامع احادیث الشیعه: اسماعیل معزی ملایری، قم، المطبعة العلمیه، ۱۳۹۹ق.
۱۵. الجرح و التعدیل: ابن ابیحاتم رازی (م۳۲۷ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۳۷۲ق.
۱۶. جواهر الکلام: نجفی (م۱۲۶۶ق)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۱۷. حاشیة رد المحتار: ابن عابدین (م۱۲۵۲ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
۱۸. الحدائق الناضره: یوسف بحرانی (م۱۱۸۶ق)، به کوشش آخوندی، قم، نشر
اسلامی، ۱۳۶۳ش.
۱۹. حواشی الشروانی و العبادی: شروانی (م۱۳۰۱ق) و عبادی (م. ۹۹۴ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۲۰. الخلاف: طوسی (م۴۶۰ق)، به کوشش خراسانی و دیگران، قم، نشر
اسلامی، ۱۴۰۷ق.
۲۱. دراسات فقهیة فی مسائل خلافیه: نجم الدین طبسی، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۸۰ش.
۲۲. سبل
السلام: کحلانی (م۱۱۸۲ق)، مصر، مصطفی بابی، ۱۳۷۹ق.
۲۳. سلسلة المسائل الفقهیه: جعفر سبحانی، قم.
۲۴. سنن ابن ماجه: ابن ماجه (م۲۷۵ق)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۵ق.
۲۵. سنن ابیداود: سجستانی (م۲۷۵ق)، به کوشش سعید لحام، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
۲۶. سنن الترمذی: ترمذی (م۲۷۹ق)، به کوشش عبدالوهاب، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۲ق.
۲۷. السنن الکبری: بیهقی (م۴۵۸ق)، بیروت، دار الفکر.
۲۸. شرح الزرقانی: زرقانی (م۱۱۲۲ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق.
۲۹. الشرح الکبیر: ابوالبرکات (م۱۲۰۱ق)، مصر، دار احیاء الکتب العربیه.
۳۰. صحیح البخاری: بخاری (م۲۵۶ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق.
۳۱. صحیح
مسلم بشرح نووی: النووی (م۶۷۶ق)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
۳۲. صحیح
مسلم:
مسلم (م۲۶۱ق)، بیروت، دار الفکر.
۳۳. الطبقات الکبری: ابن سعد (م۲۳۰ق)، بیروت، دار صادر.
۳۴. عمدة القاری: عینی (م۸۵۵ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۳۵. عون المعبود: عظیمآبادی (م۱۳۲۹ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
۳۶. فتح الباری: ابن حجر عسقلانی (م۸۵۲ق)، بیروت، دار المعرفه.
۳۷. فتح العزیز: عبدالکریم
بن محمد رافعی (م۶۲۳ق)، دار الفکر.
۳۸. الفقه الاسلامی و ادلته: وهبة زحیلی، دمشق، دار الفکر، ۱۴۱۸ق.
۳۹. الکافی: کلینی (م۳۲۹ق)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش.
۴۰. الکامل فی التاریخ: علی ابن اثیر (م۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
۴۱. کشاف القناع: منصور بهوتی (م۱۰۵۱ق)، به کوشش محمد حسن، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
۴۲. کنز العمال: متقی هندی (م۹۷۵ق)، به کوشش السقاء، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.
۴۳. لسان العرب: ابن منظور (م۷۱۱ق)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
۴۴. المبسوط: سرخسی (م۴۸۳ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
۴۵. مجمع البحرین: طریحی (م۱۰۸۵ق)، به کوشش الحسینی، تهران، فرهنگ
اسلامی، ۱۴۰۸ق.
۴۶. مجمع الفائدة و البرهان: محقق اردبیلی (م۹۹۳ق)، به کوشش عراقی و دیگران، قم، انتشارات
اسلامی، ۱۴۱۶ق.
۴۷. المجموع شرح المهذب: نووی (م۶۷۶ق)، دار الفکر.
۴۸. مختلف الشیعه: علامه حلی (م۷۲۶ق)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۲ق.
۴۹. المدونة الکبری: مالک
بن انس (م۱۷۹ق)، مصر، مطبعة السعاده.
۵۰. مستدرک الوسائل: نوری (م۱۳۲۰ق)، بیروت، آل البیت:، ۱۴۰۸ق.
۵۱. المستدرک علی الصحیحین: حاکم نیشابوری (م۴۰۵ق)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
۵۲. مسند احمد: احمد
بن حنبل (م۲۴۱ق)، بیروت، دار صادر.
۵۳. المعتبر: محقق حلی (م۶۷۶ق)، مؤسسه سید الشهداء، ۱۳۶۳ش.
۵۴. معجم لغة الفقهاء: محمد قلعهجی، بیروت، دار النفائس، ۱۴۰۸ق.
۵۵. معجم مقاییس اللغه: ابن فارس (م۳۹۵ق)، به کوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ق.
۵۶. مغنی المحتاج: محمد شربینی (م۹۷۷ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۷۷ق.
۵۷. المغنی: عبدالله
بن قدامه (م۶۲۰ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه.
۵۸. مفتاح الکرامه: سید محمد جواد عاملی (م۱۲۲۶ق)، به کوشش خالصی، قم، نشر
اسلامی، ۱۴۱۹ق.
۵۹. من لا یحضره الفقیه: صدوق (م۳۸۱ق)، به کوشش غفاری، قم، نشر
اسلامی، ۱۴۰۴ق.
۶۰. منتهی المطلب: علامه حلی (م۷۲۶ق)، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۴۱۲ق.
۶۱. مواهب الجلیل: حطاب رعینی (م۹۵۴ق)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۶ق.
۶۲. میزان الاعتدال فی نقد الرجال: ذهبی (م۷۴۸ق)، به کوشش بجاوی، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۸۲ق.
۶۳. النهایه: مبارک ابن اثیر (م۶۰۶ق)، به کوشش زاوی و طناحی، قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۷ش.
۶۴. نیل الاوطار: شوکانی (م۱۲۵۵ق)، بیروت، دار الجیل، ۱۹۷۳م.
۶۵. وسائل الشیعه: حر عاملی (م۱۱۰۴ق)، قم، آل البیت:، ۱۴۱۲ق.
سید جعفر صادقی فدکی، دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله «تراویح»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۱/۳/۹.