تدمر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تَدْمُر، شهری کهن در شمال بادیة الشام با ۰۸۶، ۵۳ تن جمعیت (۱۳۸۵ش/۲۰۰۶م) در °۳۴ و´۳۲ عرض شمالی و °۳۸ و ´ ۱۷ طول شرقی در فاصلۀ حدود ۲۱۰ کیلومتری شمال شرقی
دمشق واقع است و یکی از شهرهای
استان حمص در
سوریه بهشمار میآید.
نام این شهر در آثار جغرافیدانان اسلامی عموماً به صورت تَدْمُر آمده است
این نام در نوشتههای هیروگلیفی متعلق به دورۀ
حمورابی (سدۀ ۱۸قم) تَدمِر،
و در اسناد دورۀ تیگلات پیلسر اول، پادشاه آشور (۱۱۱۲-۱۰۷۴قم) بهعنوان شهری در قلمرو اموریان، بهصورت تَ ـ اَد ـ مُر آمده است.
وجه تسمیۀ این شهر به درستی شناخته نیست. ظاهراً این نام برگرفته از لفظ عربی تَمْر (به عبری تامار) به معنای نخل (خرما) است.
این نام در دورههای بعدی توسط یونانیان و رومیان به
پالمیرا (احتمالاً با توجه به معنای ظاهری و برگرفته از پالمای نانی و لاتین، به معنی نخل خرما) تغییر یافت
که عیناً ترجمۀ نام اصلی آن بود.
براساس خبر یوسفوس (سدۀ ۱م)، حتی پس از تغییر نام شهر، ساکنان بومی ناحیه آنرا به همان نام پیشین ــ تدمر ــ میخواندند.
از آنجا که در محل این شهر اصولاً
نخل (خرما) نمیروید، احتمال دادهاند که با امکان جایگزینی «پ» به «ت» در
یونانی در بخش اول این نام، بخش دوم پالمیرا (میرا) نیز همان قسمت دوم نام شهر (مُر) باشد.
علاوه بر این، معنای نام تدمر را با توجه به ویرانهها و مقابر فراوان در محل و با تکیه بر تلفظ محلی آن، تَتْمُر (دفن کردن)، به لفظ دمار (و نیز تدمیر در عربی) مربوط دانستهاند.
این شهر در زمان
هادریانوس (نیمۀ نخست سدۀ ۲م) ظاهراً مدت کوتاهی، هادریانا
و پالمیرا (ی) هادریانوس خوانده میشد. نام امروزین این محل تدموره (تدمورا) است.
آثار برجای مانده از دوره نوسنگی در ناحیۀ بیابانی تدمر،
دیرینگی سکنای
انسان در آنجا را به حدود هزارۀ ۷قم میرساند
باستانشناختی در معبد بل (بعل)، این شهر از اوایل عصر برنز (ح هزارۀ ۲قم) پیوسته مسکون بوده است. ظاهراً هستۀ نخستین شهر تدمر توسط اعراب بیابانگردی که عهدهدار راهنمایی و هدایت کاروانهایی بودند که از بادیة الشام میگذشتند و به مبادلۀ کالاهای بازرگانی میپرداختند، در اطراف چشمهای پر آب موسوم به اِفقی بنیاد نهاده شد.
این اعراب که نخستین ساکنان تدمر بودند، به تدریج با
آرامیان درآمیختند و
زبان و خط آنان را پذیرفتند.
سپس اموریان از طوایف سامی غربی، در آنجا نفوذ کردند و با مردم شهر درآمیختند.
موقعیت مناسب جغرافیایی و واقع بودن تدمر در محل تلاقی راههای کاروانروی که
بینالنهرین را به
سوریه و از سویی دیگر
آسیای صغیر در شمال را به نواحی جنوبی آن مرتبط میساخت، سبب شد تا این شهر در اواخر هزارۀ ۲قم به عنوان منزلگاهی مهم اهمیت یابد و به تدریج جایگزین شهر ماری که در آن روزگار یکی از منزلگاههای مهم بر سر راههای ارتباطی بین النهرین بود، گردد.
توسعه و
ثروت تدمر در این زمان، این شهر را در معرض تهاجمات اقوام بیابانگرد قرار داده بود.
تیگلات پیلسر اول خبر میدهد که ۲۸ بار طوایف اهلامو و آرامی را تعقیب کرده است و حتی دو بار در طول یک سال از
فرات گذشته، و آنان را از تدمر عقب رانده است.
این تهاجمات آسیبهای بسیاری بر تدمر وارد ساخت، به گونهای که تا مدتها پس از آن نامی از این شهر در نوشتهها دیده نمیشود؛ اما تدمر دوباره رونق گذشتۀ خود را بازیافت و در منابع سدۀ ۱قم از آن به عنوان شهری مهم یاد شده است.
این شهر آنقدر مهم بوده است که در
عهد عتیق بنیاد آن را به
سلیمان نبی نسبت دادهاند. این روایت که توسط برخی از مورخان دورۀ باستان و جغرافینویسان
مسلمان تکرار شده است،
پذیرفتنی نیست، زیرا شواهد حاکی از آن است که تدمر پیش از سلیمان بنیاد یافته است و احتمالاً او به سبب اهمیت بازرگانی تدمر به بازسازی آن پرداخته است
حتی برخی از محققان در دستیابی سلیمان بر تدمر هم تردید کردهاند و بر این باورند که چیرگی سلیمان بر دمشق ــ که لازمۀ دستیابی او بر تدمر بود ــ در آن زمان ناممکن بوده است و تدمر مذکور در
تورات را جایی دیگر و یکی از دژها و استحکامات سلیمان در جنوب سرزمین
فلسطین و در بیابان یهودیه دانستهاند.
تدمر همانند برخی دیگر از شهرهای منطقه، همچون حمص، دمشق و ادسا، از دیرباز توسط فرمانروایان محلی اداره میشد و دولتی کوچک، اما خودمختار بهشمار میرفت،
چنانکه به هنگام تشکیل ایالت رومی «
سوریه» توسط رومیان در ۶۳قم، تدمر جزو این ایالت به حساب نیامد و به صورت واحدی مستقل میان دو امپراتوری
روم و
ایران باقی ماند. به گزارش پلینی (۷۷م) واقع بودن تدمر میان دو امپراتوری روم و ایرانِ
اشکانی و
ساسانی اهمیت خاصی به این شهر بخشیده بود و میان آنها دست به دست میگشت.
پس از آنکه پترا، مرکز مهم پادشاهی
نبطیان و یکی از مراکز عمدۀ بازرگانی آن زمان، در ۱۰۶م به هنگام سلطنت ترایانوس (تراژان)، به دست رومیان افتاد، تدمر به سبب موقعیت مهم بازرگانی که به دست آورد، اهمیت بیشتری یافت.
با گسترش نفوذ رومیان در نواحی غربی فرات، با آنکه تدمر به صورت شهری خراجگزار زیر نظر فرمانده رومیِ ایالت ــ که در
انطاکیه به سر میبرد ــ اداره میشد، با این همه، استقلال نسبی خود را کم و بیش حفظ کرد. سنگنبشتههای سدۀ پایانی پیش از میلاد و سدۀ نخستین میلادی به رواج نوعی سازماندهی
یونانی با برخورداری از تشکیلات شهری آنان، همچون سنا و شورای شهر (Agora) اشاره دارند.
در دورۀ فرمانروایی هادریانوس (۱۱۷- ۱۳۸م) و ظاهراً پس از دیدار او از این شهر در ۱۲۹م، روابط تدمر با امپراتوری روم از نو تنظیم گردید.
در این دوره، تغییراتی در مقررات ادارۀ امور شهر داده شد که هر چند به قوانین
یونانی شهرهای قلمرو رومیان بسیار نزدیک بود، اما اختیاراتی نیز برای آن قائل بود.
بر این اساس، تدمر «شهر آزاد» خوانده شد و با واگذاری ادارۀ امور مالی و گمرکی شهر به سنا و شورای شهر، بار دیگر خودمختاری خود را بازیافت.
به این ترتیب، تدمر خارج از اتحادیههای گمرکی
سوریه، رأساً به دریافت
مالیات و عوارض گمرکی میپرداخت و گرچه بخشی از درآمدهای عمومی را به خزانۀ رومی ارسال میداشت، اما از نظر مالی از جایگاه ویژهای برخوردار بود.
در مقابل، حاکم تدمر مأموریت دفاع از مرزهای شرقی را برعهده داشت.
علاوه بر آن، حفاظت از کاروانها توسط سواران کماندار تدمری در مقابل بیابانگردان، راهنمایی آنها در گذر از
بیابان و نیز تعیین عوارض بر کالاهایی که وارد شهر میشد، برعهدۀ رؤسای شهر بود.
سنگنبشتهای از ۱۳۷م در نزدیکی ساختمان شورای شهر تدمر به دست آمده که حاوی جدول میزان مالیات و عوارض گمرکی تمام کالاهای بازرگانی است.
این سنگنبشته به عرض ۵ متر به زبانها و خطوط
یونانی و پالمیری، مشتمل بر بیش از ۴۰۰ سطر و مبتنی بر مصوبۀ سنا دربارۀ صورت قیمتها و عوارض گمرکی است. دو زبانی بودن این سنگنبشته مبیّن اهمیت و نقش ارتباطی آن میان شرق و غرب است.
در فهرست کالاهای این سنگنبشته، پیش از هر چیز به برده، و پس از آن به خشکبار،
خرما و انجیر خشک،
پشم، ظروف شیشهای، پنیر، عطریات، روغن زیتون، روغن حیوانی، ماهی نمک سود،
غلات، گوسفند و بز، پوست، کاه،
شراب،
گندم و مجسمههای برنزی اشاره شده است.
در این سنگنبشته مقررات قیمتگذاری برای استفاده از دو چشمۀ شهر نیز آمده است،
یعنی ضمن دریافت عوارض از کاروانها به سبب برخـورداری از تسهیـلات بارگیـری و باراندازی، از آب مصرفی نیز عوارض دریافت میشد.
یکی از مهمترین پیامدهای حضور رومیان در تدمر تأثیر هنر رومی در این شهر بود. نفوذ
یونانی ـ پارتی از
بابل و
سلوکیه در
دجله، جای خود را به نفوذ
یونانی ـ رومی از انطاکیه و غرب داد.
معبد بزرگ بعل که در ۳۲م برپا شد و معبد نبو متعلق به نیمۀ دوم سدۀ نخست میلادی، نمونههایی از تأثیرات هنر رومی در این شهر است.
در این دوره کلبههای گلین تدمر به تدریج به خانههای ساخته شده با سنگ بدل گشت و خیابانهای نسبتاً وسیعی طراحی و احداث شد که اصلیترین آنها به معبد بعل منتهی میشد. بدینسان، شهر کمکم چهرهای رومیـ
یونانی گرفت و در کنار گسترش
تجارت، صنعتگری و حتی کشاورزی رو به
رشد نهاد و به صورت یکی از ثروتمندترین شهرهای منطقه درآمد.
در این دوره فعالیتهای اقتصادی تدمر از طریق جادۀ ابریشم تا هندوستان و
چین در شرق، و تا
ایتالیا در غرب، گسترش یافت. ضمناً به وسعت معابد بعل، نبو، بعل شَمین و اَلّات افزوده شد و یا آن پرستشگاهها تعمیر و بازسازی شدند. قسمتهایی نیز به بنای شورای شهر افزوده شد و راستۀ خیابانی از وسط شهر، شرق و غرب تدمر را به یکدیگر متصل ساخت و بدینسان، چهرۀ شهر دگرگون شد.
هرچند
اقتصاد تدمر برپایۀ بازرگانی استوار بود، اما شواهد باستانشناختی مربوط به دورۀ رومیان نشان میدهد که کشاورزی و دامداری در اطراف این شهر از دیگر منابع اقتصادی آن به شمار میرفت. ضمناً در جنوب و شرق شهر تدمر کارگاههای استخراج
نمک نیز فعال بود که نمک مورد نیاز اهالی شهر و کوچندگان ناحیۀ پیرامونی را تأمین میکرد. بدینسان، برخلاف امروز، در دورۀ رومیان در قسمت غربی بادیة الشام جمعیت بیشتری زندگی میکرد و عرصۀ کشاورزی در این ناحیه گستردهتر بود.
با گسترش و توسعۀ راههای ارتباطی رومی که تدمر را به دمشق از یک سو، و شهرهای واقع در کرانههای فرات از دیگر سو مرتبط میساخت، بر شکوفایی و آبادانی این شهر افزوده شد.
تدمر در زمان فرمانروایی
سپتیمیوس سوروس (۱۹۳- ۲۱۱م) صحنۀ جنگهای امپراتوری روم با شرق بود.
او تدمر را به جایگاه یک کلنی (زیستگاه) رومی در ایالت
سوری ـ فنیقی، به مرکزیت حمص (امسا) که از بزرگترین شهرهای
سوریه (شام) به شمار میرفت،
ارتقا داد، و ساکنان آن را به عنوان «شهروندان رومی» که مجبور به پرداخت «عوارض ارضی» نبودند، به رسمیت شناخت.
پس از
مرگ سوروس ناآرامیهایی در امپراتوری روم پدید آمد؛ به سخن دیگر، امپراتوری روم طی سالهای ۲۳۵ تا ۲۸۵م شاهد حکمرانی ۲۶ امپراتور بود که تنها یکی از آنان به مرگ طبیعی از دنیا رفت.
در همین زمان، تدمر در معرض حمله و هجوم همسایگان، از جمله
ساسانیان قرار گرفت. والرین در اواسط تابستان ۲۶۰م، اسیر شاپور اول ساسانی، پادشاه ایران شد.
گالینوس، پسر و جانشین والرین، از آنجا که توان مقابله در برابر ایرانیان نداشت،
به اجبار از نو به تدمر استقلال کامل داد و در واقع آن را به حال خود رها کرد.
در این هنگام، حاکم شهر تدمر، سپتیمیوس حیران و پسر او اودناتوس (اذینه) که از اعراب ساکن ناحیۀ تدمر بودند،
به تثبیت
استقلال و گسترش نفوذ خود پرداختند.
اودناتوس به دستور گالینوس در حمص کالیستوس مدعی امپراتوری را شکست داد
و پس از آنکه در نزدیکی به ایران ناکام ماند، با سپاه ساسانی از در
جنگ درآمد و سپاه شاپور اول را که در قلمرو رومیان مناطق وسیعی را به تصرف خود درآورده بود، به کمک کمانداران و سواران خود به عقب راند.
از اینرو، گالینوس در ۲۶۲م به او عنوان فرمانده عالی نیروهای روم در شرق را داد.
از آن پس، اودناتوس نفوذ خود را تا
دریای سرخ گسترش داد و توانست بینالنهرین و
عربستان و بعد از آن
سوریه و کیلیکیه، تا کوههای توروس و بیشتر قسمتهای آسیای صغیر را بر قلمرو خود بیفزاید.
کار اودناتوس آنچنان بالا گرفت که او خود را حتی «شاه شاهان» خوانـد. دورۀ فرمانروایی او و جانشینانش به عصر طلایی امیران تدمـری (شاهان پالمیری) شهـرت دارد.
سرانجام، اودناتوس و پسر بزرگش در ۲۶۷م به طرز مرموزی کشته شدند
و پسر کوچکتر او، وَهْباللات جانشین او شد، اما به سبب سن کم، مادرش زِنوبیا (بت زبای)، بیوۀ اودناتوس قدرت را در دست گرفت.
ملکه زنوبیا را نامورترین پادشاه تدمر به شمار آوردهاند. هرچند او برای حفظ استقلال تدمر تلاش فراوانی کرد،
اما شکست او در ۲۷۳م در نزدیکی حمص در مقابل آورلیانوس، امپراتور روم،
به عصر طلایی امیران تدمری پایان داد.
آورلیانوس با درهم شکستن سپاهیان زنوبیا، تدمر را تصرف، و در سال بعد
غارت کرد.
تلاش زنوبیا برای رسیدن به فرات و پایگاههای امن در قلمرو ساسانی به ناکامی انجامید و او به نشانۀ پیروزی آورلیانوس، به روم فرستاده شد.
بدینسان، تدمر به عنوان کانون اصلی تجارت شرق و غرب،
اهمیت خود را از دست داد.
فرهنگ ساکنان تدمر ترکیبی از عناصر
سوری،
یونانی و ایرانی بود.
زبان ساکنان تدمر دست کم از حدود سدۀ ۱قم آمیزهای از عربی و آرامی بود. بسیاری از سنگنبشتههای تدمری که از نظر زمانی به دورۀ امیران تدمری (۲۳۵ تا ۲۷۳م) بازمیگردد، از نظر زبانی نوعی از گویش و نوشتار آرامی است که شدیداً تحت تأثیر
زبان عربی قرار داشته است.
مذهب کهن ساکنان نیز دارای عناصری گوناگون، از جمله عربی، پارتی، بابلی،
سوری و
یونانی بود و خدایانی از جمله تثلیثی از بعل (همراه با الاهۀ بعل به عنوان فرستادۀ او)، یارهیبُل و اگلیبل موردپرستش بود
البته شِمِش، ایشتار و خدایانی دیگر نیز مورد احترام بودند.
از بزرگان
علم و ادب در دورۀ کهن این شهر، ذکری باقی نمانده است. تنها از
لونگینوس، فیلسوف و آموزگار بزرگ شهر که به دست آورلیانوس کشته شد و سمت مشاور ملکه زنوبیا را داشت، یاد کردهاند.
در پایان سدۀ ۵ و آغاز سدۀ ۶م غسانیان، از متحدان بیزانس بر بادیة الشام مسلط شدند و تدمر در قلمرو آنان قرار گرفت.
در این دوره، معابد بعل و بعل شمین به
کلیسا بدل شدند و از بقایای مصالح معابد، دو کلیسای جدید نیز در بخش غربی شهر برپا شد.
تدمر در ۱۳ق/۶۳۴م، در زمان
ابوبکر، توسط
خالد بن ولید به صلح گشوده شد.
با چیرگی عربها بر تدمر روزگار رونق آن هم به سرآمد.
خلفای
بنیامیه و اشراف عرب دلبستگی شدیدی به بادیهنشینی داشتند، از اینرو، هر خلیفه و به تبع او نزدیکان وی در دل بادیهها اقامتگاههایی برپا میکردند (همین دانشنامه، بادیه).
هشام بن عبدالملک (حک ۱۰۵- ۱۲۵ق) دو اقامتگاه موسوم به «قصر الحیر الغربی» و «قصر الحیر الشرقی» در نزدیکی تدمر بنا کرد و با این کار تدمر تا اندازهای اهمیت گذشتۀ خود را بازیافت
اما در ۱۲۷ق مردم تدمر بر
مروان حمار، آخرین خلیفۀ اموی شوریدند و او دستور داد تا دیوارهای شهر تدمر را ویران سازند.
خلفای عباسی به تدمر توجهی نشان ندادند
و از آن پس این شهر رو به افول نهاد.
تدمر در دورههای بعدی با وجود گذشتهای درخشان و آثار تاریخی درخور توجه، به صورت آبادی کوچک و کماهمیت درآمد. ابن فقیه از بناهای عجیب، دیوارها و مجسمههای موجود در شهر سخن میگوید و خبر میدهد که آثار کاخها و بناهای ساخته شده از سنگ یکپارچه در زمان او هنوز برجای بوده است.
تدمر در نیمۀ دوم سدۀ ۴ق از اعمال حمص
و از شهرهای کوچک (شهرک) حاشیۀ بادیه (بادیة الشام) به شمار میآمد.
این شهر ظاهراً در سدۀ ۸ق توسط سپاه
تیمور غارت شد.
تدمر در
دوره عثمانی (۱۲۹۹-۱۹۲۴م) به سرعت رو به افول نهاد و به زودی به صورت دهکدهای متعلق به بیابانگردان درآمد.
در پایان دهۀ ۱۸۵۰م سیاستهای عثمانی برای به انقیاد درآوردن عشایر بیابانگرد
سوریه و پس از آن استحکـام مرزهای آن به طـور جدی دنبال شد. در این زمان تدمر به صـورت دژی خالـی از سکنه درآمـده بود.
آثار برجای مانده در این شهر که نخست در سدۀ ۱۷م مورد توجه قرار گرفت، گویای طرح مشبک این شهر کهن است: در طول خیابانی شرقی ـ غربی، رواق دو طرفۀ مزین به نیلوفر آبی و به سمت جنوب، بنای شورا (آگورا) و تئاتر شهر قرار دارد. بقیۀ ویرانهها شامل مجموعهای وسیع است که قرارگاه دیوکلتیانوس (دیوکلسین) و معبد اصلی شهر تدمر خوانده میشود و به بل (بعل)، یارهیبل و اگلیبل اهدا شده است. از نظر معماری، شیوۀ
یونانی (کورینتی) تقریباً در تمامی بناها دیده میشود، اما تأثیرپذیری از معماری بینالنهرین و ایران نیز کاملاً مشهود است.
سنگنبشتههای تدمر عمدتاً در ۳ محل یافت شده که عبارتاند از خیابان همراه با ستونها و رواقهای واقع در مرکز، در محل قبرها و محل
معبد. از محل نخست که در طول شهر از جنوب شرقی به شمال غربی کشیده شده است، ردیف ستونهای جنوبی ـ جنوب غربی که حاوی بیشترین سنگنبشتهها هستند، بهتر برجای ماندهاند.
از بناهای جالب توجه بازمانده در تدمر میتوان از معبد چهارگوش بعل (الاهۀ خورشید)، آمفیتئاتر (مسرح)، بنای شورا، میدان بازار تدمر که اکنون آثار حجرهها و دکانهای آن باقیمانده، بنای
معبد بعل شمین (خدای آسمان)، باب النصر (طاق پیروزی) یکی از دروازههایی که به خیابان اصلی شهر تدمر متصل میشد، معبد نبو در کنار بابالنصر که حاوی ۴۰ کتیبه است، بنای حمامها و آثار دیوار و باروی شهر یاد کرد.
این آثار در ۱۹۸۰م به عنوان میراث جهانی به ثبت رسیده است.
تدمر امروزی، آبادی کوچکی است در محل تدمر باستان و این آبادی در کنار خط لولۀ نفت
کرکوک ـ
طرابلس و در محل اتصال راهها در شمال بادیة الشام قرار دارد و از طریق راه زمینی به حمص متصل است و از مراکز مهم گردشگری
سوریه به شمار میرود.
(۱) ابن خردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۸۳م.
(۲) ابن فقیه، احمد، مختصر کتاب البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۸۵م.
(۳) اشکال العالم، منسوب به ابوالقاسم جیهانی، ترجمۀ علی بن عبدالسلام کاتب، به کوشش فیروز منصوری، مشهد، ۱۳۶۸ش.
(۴) اصطخری، ابراهیم، مسالکالممالک، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۹۲۷م.
(۵) بلاذری، احمد، فتوحالبلدان، به کوشش دخویه، لیـدن، ۱۸۶۵م.
(۶) حدودالعالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۷) دینوری، احمد، الاخبارالطوال، بهکوشش عبدالمنعم عامر و جمالالدین شیال، قاهره، ۱۹۶۰م.
(۸) طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری.
(۹) عباس، احسان، تاریخ بلاد الشام، عمان، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.
(۱۰) عهدعتیق.
(۱۱) قائدان، اصغر، تاریخ و اماکنزیارتی و سیاحتی
سوریه، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۱۲) هاکس، قاموس کتاب مقدس، تهران، ۱۳۷۷ش.
(۱۳) حموی، یاقوت، بلدان.
(۱۴) یعقوبی، احمد، «البلدان»، همراه الاعلاق النفیسۀ ابن رسته، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۱م.
(۱۵) یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
(۱۶) Bounni، A and Kh Al-As‘ad، Palmyra، History، Monuments and Museum.
(۱۷) Britannica.
(۱۸) Britannica Atlas، Chicago، ۱۹۹۶.
(۱۹) Brockhaus.
(۲۰) Christensen، A، L'Iran sous les Sassanides، Copenhagen، ۱۹۴۴.
(۲۱) Cook، SA، The Religion of Ancient Palestine in the Light of Archaeology، London، ۱۹۲۵.
(۲۲) Downey، G، A History of Antioch in Syria، Princeton، ۱۹۶۱.
(۲۳) EI۲.
(۲۴) Elston، R، Palestine and Syria، ۱۹۲۹.
(۲۵) Encyclopedia of the Orient، lexicorientcom.
(۲۶) Finegay، J، The Archeology of World Religions، Princeton، ۱۹۵۲.
(۲۷) Harris، RL، Exploring the World of the Bible Lands، London، ۱۹۹۵.
(۲۸) High Beam، wwwencyclopediacom.
(۲۹) Hitti، PhK، Syria، a Short History، London، ۱۹۵۹.
(۳۰) Josephus، F، Antiquities of the Jews، tr W Whiston، Philadelphia، ۱۸۶۱.
(۳۱) Judaica.
(۳۲) Klengel، H، The Art of Ancient Syria، London، ۱۹۷۲.
(۳۳) Ma'oz، M، Ottoman reform in Syria and Palestine (۱۸۴۰-۱۸۶۱)، Oxford، ۱۹۶۸.
(۳۴) Musil، A، Arabia Deserta، New York، ۱۹۲۷.
(۳۵) Nöldeke، Th،» Beiträge zur Kenntniss der aramäischen Dialecte «، ZDMG، ۱۸۷۰، vol XXIV.
(۳۶) Noth، M، Die Welt des alten Testaments، Berlin، ۱۹۶۲.
(۳۷) Pauly.
(۳۸) Pliny، Natural History، tr H Rackham، London، ۱۹۷۷.
(۳۹) Pritchard، JB، Ancient Near Eastern Texts، Princeton، ۱۹۵۵.
(۴۰) Rostovtzeff، M، A History of the Ancient World، Oxford، ۱۹۴۵.
(۴۱) Sachau، E،» Palmyrenische Inschriften «، ZDMG، ۱۸۸۱، vol XXXV.
(۴۲) Smith، GA، The Historical Geography of the Holy Land، London، ۱۹۷۴.
(۴۳) Starr، ChG، A History of the Ancient World، Oxford، ۱۹۶۵.
(۴۴) The World Gazetteer، wwwworld-gazetteercom.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تدمر»، شماره۵۸۳۳.