• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تداوم نهضت به رهبری امام سجاد

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




امام سجاد (علیه‌السّلام) و اهل بیت امام حسین (علیه‌السّلام)، پس از واقعه کربلا با بکارگیری روش‌هایی بـه ظاهر غیر سیاسی، در قالب حرکتی فرهنگی و معنوی، موجب شدند تا یاد و خاطره واقعه عاشورا و مصائب اهل بیت در تاریخ ثبت شود و راه و هدف امام حسین (علیه‌السّلام) از تحریف و وارونه سازی محفوظ بماند و پیام آن به درستی به جامعه منتقل شود. اگر اقدامات تبلیغی اهل بیت نبود، عاملان بنی امیه سعی می‌کردند تا اهداف نهضت حسینی را وارونه نمایش دهند؛ لذا اهل بیت برای تداوم مبارزه و پاسداشت نهضت حسینی، تلاش کردند و دست به فعالیتهایی زدند که مهم‌ترین آن اقدامات عبارتنداز: زنده نگاه داشتن یاد و خاطره شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش، موضع گیری منفی در مقابل دستگاه خلافت و ترویج فرهنگ اسلامی و دفاع از مکتب تشیع.



پس از واقعه عاشورا، اهل بیت و به ویژه امام سجاد (علیه‌السّلام) بار رسالتی بزرگ را به دوش می‌کشیدند. آنان می‌بایست نهضت عاشورا را زنده نگاه می‌داشتند و از زحمات و مصیبت‌هایی که در راه دفاع از مبانی اصیل اسلام، متحمـل شـده بودند، بهـره بـرداری می‌کردند. با توجه به خفقان شدیدی که پس از فاجعه عاشورا بر فضای جامعـه حـاکم بود و وحشتی که در دلهای مردم عراق و حجاز افتاده بود، هرگونه فعالیتی برای زنده نگاه داشتن یاد و خاطره آن قیام سترگ و به ثمر رساندن اهداف آن، کاری بس دشـوارمی نمود.
از این رو امام سجاد در کوفه، بر سرزنش کوفیان و توجه دادن آنان به بزرگی گناهی که مرتکب شده بودند، تکیه داشتند، تا وجـدان‌های خفته آنان را بیدار کنند. همچنین عواقب خیانت و پیمان شکنی کوفیان را یادآور شد.
همچنین امام سجاد (علیه‌السّلام) و اهـل بیـت در خطبـه‌هـای خـود در شام بیشتر به بیان انتسابشان بـا رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، فضایل امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) و فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) بیـان افتخـارات خانـدان خـویش در خـدمـت بـه اسلام پرداختند. و بر همین اساس ایشان پس از بازگشت به مدینه، با بهره گیری از شیوه‌های آرام و بی تنش، اما بنیادی، برای دستیابی به اهداف این قیام کوشیدند؛ با این حال، از اقداماتی که موجب حساسیت دستگاه خلافت می‌شد و بهانه‌ای برای محـو دستاوردهای نهضت حسینی و فرهنگ تشیع به دست آنان می‌داد، پرهیز می‌کردند. با دقت در سخنان نقل شده از امام سجاد در آستانه ورود به مدینه، می‌بینیم که‌ امـام اگر چـه مـصائب، دشواریها و غمهای وصف ناپذیر خود را با مردم در میان می‌گذارد و شهادت مظلومانه حسین (علیه‌السّلام) و اسارت غم انگیز خود و همراهانش را مطرح می‌کنـد، بـه صـراحت نامی از حکومت، و به ویژه یزید، به میان نمی‌آورد. با این حال مردم هم به روشنی در می‌یافتند که حکومت یزیـد عامـل اصلی فاجعه کربلا بوده است و بر امویان لعن و نفرین می‌فرستادند. بنابراین اهل بیت با روش‌هایی بـه ظاهر غیر سیاسی، در قالب حرکتی فرهنگی و معنوی، برای تداوم مبارزه و پاسداشت نهضت حسینی، تلاش کردند و دست به فعالیتهایی زدند که در ادامه به مهم‌ترین آن اقدامات اشاره می‌کنیم.


دستگاه خلافت اموی همواره می‌کوشید که قیام امام حسین را قیامی بر ضـد خلیفه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جلوه دهد که سرکوب آن، حق و وظیفه دستگاه خلافت بوده است؛ از این رو بعد از بازگشت اهل بیت به مدینه، امویان همه توان خود را به کار گرفتند تا این حماسه را، به دست فراموشی بسپارند. در مقابل، اهل بیت که به این نقشه شوم دشمن پی برده بودند، عزم خود را جزم کردند تا با تمام توان، قیام خونین حسینی را زنده نگاه دارند. یکی از راههای رسیدن به این هدف، برپایی مجالس سوگواری، عزاداری علنی و گریه بر شهدای کربلا بود که نوعی مبارزه منفی با حکومت یزید محسوب می‌شد. سوگواری و گریه در حقیقت نمودی خارجی از بیزاری درونی شیعیان از دشمنان امام حسین (علیه‌السّلام) بود
[۱۸] ر. ک: بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیة عن القرون الخالیة، ص۳۲۹.
که بیش از همه بازماندگان بنی‌هاشم، به ویژه امام سجاد (علیه‌السّلام)، به این امر مهم اهتمام داشتند. در اینجا به نمونه‌هایی از آن اشاره می‌کنیم:

۲.۱ - بیان حقیقت قیام

سعی و تلاش بنی‌امیه بر این قرار گرفته بود تا امام (علیه‌السلام) را فردی خارجی معرفی کنند که در عراق ضد خلیفه مسلمین ـ یزید ـ شورش کرده است و می‌خواهد مردم را به نافرمانی خلیفه وادار ساخته، امت اسلام را از هم پراکنده سازد؛ از‌این‌رو جهت رسوخ دادن این‌ اندیشه در اذهان عناصر نادان کوشیدند تا امام (علیه‌السلام) را فردی دروغ‌گو معرفی کنند.
امام سجاد (علیه‌السلام) و زنان اهل بیت (علیهم‌السلام) و دیگر اسرای اهل بیت، با اطلاع از این نقشه شوم دشمن، با تمام توان کوشیدند تا در سخن‌رانی‌ها و احتجاجات خود، از سویی حسین (علیه‌السلام) و حقیقت دین را به تمام ‌مردم بشناسانند و از سوی دیگر نقاب از چهره دروغین بنی‌امیه بردارند و به مردم ثابت کنند که حسین (علیه‌السلام) نه فردی شورشی و عصیانگر که برای متفرق کردن مسلمانان سر به طغیان نهاده، بلکه او پسر دختر رسول خداست اسرای اهل بیت در مواضع متعدد بارها انتساب خود را به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) اظهار می‌کردند و بدین طریق اذهان مردم را متوجه جایگاه رفیع خود می‌کردند. که برای امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح امت جدش قیام کرده است.

۲.۲ - گریه‌های امام سجاد

امام سجاد (علیه‌السّلام) هرگاه ظرف آبی را برای نوشیدن برمی داشت، چنان می‌گریست که اشک دیدگانش با آب آن ظرف می‌آمیخت و وقتی از علت آن می‌پرسیدند، می‌فرمود: «چگونه گریه نکنم، در حالی که پدرم از آبی منع شد که نوشیدن آن بـرای درندگان و حیوانات آزاد بود». امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرماید: علی بن الحسین (علیه‌السّلام) بیست سال بر مصیبت پدرش گریست و هر وقت غذا جلوی او می‌گذاشتند گریه می‌کرد. روزی یکی از غلامان به ایشان گفت: فدایت شوم‌ای فرزند رسول خدا! می‌ترسم از کثرت حزن و‌اندوه خود را هلاک کنی. فرمود: «از درد و‌اندوه خویش به خدا شکوه می‌کنم و چیزی از خدا می‌دانم که شـما نمی‌دانید. هرگاه کشته شدن فرزندان فاطمه را به یاد می‌آورم، بی اختیار بغض گلویم را می‌گیرد و اشکم جاری می‌شود».
بر اساس نقل سید بن‌ طاوس، از امام صادق (علیه‌السلام) روایت شده است که فرمود: حضرت زین‌العابدین (علیه‌السلام) برای پدرش چهل سال گریست، و این در حالی بود که این مدت روزها را روزه می‌گرفت و شب‌ها را به نماز می‌ایستاد. به موقع افطار می‌فرمود: فرزند رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در حالی که گرسنه بود کشته شد، فرزند رسول خدا در حالی که تشنه بود کشته شد!! پس این جملات را مکررا می‌فرمود و گریه می‌کرد تا غذای حضرت با اشک چشمشان مرطوب می‌گردید و آشامیدنی ایشان با آن ممزوج می‌شد. و این حال حضرت بود تا به لقاء خدای متعال واصل شد.
امام سجاد (علیه‌السّلام) در جواب فرد دیگری که گفت: ‌ای فرزند رسـول خـدا، آیا غم و‌ اندوه شما پایانی ندارد، فرمود: «وای بر تو! یعقوب دوازده فرزند داشت. خداوند یکی از آنان را ناپدید کرد. او آنقدر برای او گریه کرد که چشمانش سپید شد و از بسیاری حزن و نگرانی، موهایش سفید، و از کثرت غم و‌اندوه، کمرش خـم شـد؛ در حالی که فرزندش زنده و در دنیا بود. ولی من خود ناظر شهادت پدر، برادر، عمو و هفده نفر از خاندانم بودم که کشته‌های آنها در اطرافم پراکنده بودند. پس چگونـه حـزن و‌اندوهم پایان پذیرد و گریه‌ام کم شود؟!»
در همین ارتباط در امالی شیخ صدوق آمده است که امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: بکائین (زیاد گریه‌کنندگان) پنج نفر هستند: حضرت آدم، حضرت یعقوب و حضرت یوسف و فاطمه دختر محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و علی بن حسین (علیه‌السلام)، بعد تک تک را توضیح می‌دهند و در آخر می‌فرمایند: و اما علی بن حسین (علیه‌السلام) پس بر امام حسین (علیه‌السلام) به مدت بیست سال یا چهل سال گریست.
به یقین گریه‌های امام سجاد و اهل بیت ریشه‌های عاطفی داشت و شاهدان آن حادثه دردناک، هرگز آن را فراموش نمی‌کردند؛ اما این رفتار آنان و تکرار و استمرار آن، پیوسته یاد فاجعه کربلا و حماسه عاشورا را زنده نگاه می‌داشت و اجازه نمی‌داد که ظلم و جنایت حاکمان اموی فراموش شود.

۲.۳ - سوگواری‌های زنان اهل بیت

از اقدامات کارساز و بسیار تأثیرگذاری که پس از حادثه دل‌خراش کربلا از سوی زنان اهل بیت (علیهم‌السلام) انجام گرفت، اقامه مجالس عزا بود که تأثیر شگرف آن در بیداری عمومی ‌جوامع اسلامی ‌رخ نمود. این عزاداری‌ها که از آغازین دقائق شهادت امام (علیه‌السلام) و با حضور زنان اهل بیت (علیهم‌السلام) در کنار اجساد عزیزانشان آغاز شد، تا بازگشت اسرا به مدینه ادامه یافت. سوگواری‌های زنان اهل بیت آن چنان موثر بود که حتی در کاخ یزید، مجلس عزای حسینی به پا شد.
پس از بازگشت کاروان اسرای کربلا به مدینه نیز، بانوان بنی‌هاشم برای زنده نگاه داشتن یاد شهدای کربلا، پیوسته در ماتم و عزا بودند. حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) در عزای برادر و اهل بیت و فرزندان و اصحاب او مداوم گریه می‌کرد و هیچگاه اشک چشمانش خشک نشد و زمانی که به فرزند برادرش، حضرت زین‌العابدین (علیه‌السلام) می‌نگریست حزن او تجدید و‌ اندوهش زیاد می‌شد و این وضعیت برای ایشان بود تا پس از دو سال به ملکوت اعلی پیوست. از امام صادق (علیه‌السّلام) روایت کرده‌اند که بعد از واقعه کربلا، همسر امام حسین (علیه‌السّلام) برای آن حضرت ماتم به پا کرد و گریست و زنان و خادمان نیز آنقدر گریه کردند که اشکهایشان تمام شد. همچنین نقل کرده‌اند که وقتی پس از شهادت امام حسین (علیه‌السّلام)، اهـل بیـت بـه مدینه بازگشتند، بعضی از اشراف قریش، به خواستگاری ربـاب مـادر سکینه، همسر آن حضرت آمدند؛ اما او گفت: بعد از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کس دیگری را به عنوان پدرشوهر نمی‌پذیرم. او پس از واقعه کربلا هرگز زیر سقفی ننشست و بعد از یک سال، از شدت حـزن و‌ اندوه در گذشت. وی اشعاری نیز در رثای حضرت سرود که از جمله آن چنین است:
إنَّ الَّذي كانَ نورا يُستَضاءُ بِهِبِكَربَلاءَ قَتيلٌ غَيرُ مَدفونِ
سِبطَ النَّبِيِّ جَزاكَ اللّه ُصالِحَةً عَنّا وجُنِّبتَ خُسرانَ المَوازينِ
قَد كُنتَ لي جَبَلاً صَعبا ألوذُ بِهِوكُنتَ تَصحَبُنا بِالرُّحمِ وَالدّينِ
مَن لِليَتامى ومَن لِلسّائِلينَومَن يُغني ويَأوي إلَيهِ كُلُّ مِسكينِ
وَاللّه ِلا أبتَغي صِهرا بِصِهرِكُمُحَتّى اُغَيَّبَ بَينَ الرَّملِ وَالطّينِ

«آنکس که نور و روشنی بخش بود، در کربلا کشته شد و او را دفن نکردند. ای نوه پیامبر! خدای به تو جزای نیک دهد و امید که از هر زیانی در سنجش اعمال در روز رستاخیز دور باشی. تو برایم کوه استواری بودی که بر او تکیه می‌کردم. تو نسبت به ما با دین و عاطفه برخورد می‌کردی. اکنون یتیمان و فقیران و بیچارگان، چه کسی را دارند که به او پناه برند؟ به خدا هرگز در پی شوهر نخواهم بود تا آنکه زیر خاک بروم.»
هرچند پدران و مادران جوانان بنی‌هاشم، بیش از همه داغ دار‌ایـن مصیبت بودند، فرزندان شهید خود را بر شخص امام حسین (علیه‌السّلام) مقدم نمی‌داشتند. برای نمونه هنگامی که به عبدالله بن جعفر خبر رسید که دو پسرش، که همراه امام حسین (علیه‌السّلام) بودند، در کربلا کشته شده‌اند، مردم برای سرسلامتی او آمدند. در این هنگام یکی از غلامان وی وارد شد و گفت: این بلا از سوی حسین به ما رسیده است. عبدالله ناراحت شد و کفش خود را به طرف او پرت کرد و گفت: درباره حسین چنین می‌گویی؟! به خدا قسم اگر من هم در خدمت او بودم، دوست داشتم با او کشته شوم. آنچـه‌امـروز مـرا خـشنود می‌کند و موجب دل داری من در شهادت حسین (علیه‌السّلام) می‌شود، این است که دو پسرم در رکاب او جنگیده و کشته شده‌اند. اگر خود توفیق یاری او را نیافتم، خدا را شکر می‌کنم که فرزندانم عون و محمد چنین توفیقی پیدا کردند. شیخ مفید نام این غلام را «ابوالسلاسل» ذکر کرده است
‌ام البنین پس از واقعه عاشورا، در خانه‌اش با حضور زنان بنی‌هاشم مجلس سوگواری برپا می‌کرد. و هر روز با نوه‌اش عبیدالله، فرزند عباس، به بقیع می‌رفت و سروده‌هایی را که خود در رثای عباس سروده بود، می‌خواند و دردمندانه می‌گریست. مردم نزد او گرد می‌آمدند و با وی در گریستن هم‌نوا می‌شدند. گفته‌اند که حتی مروان بن حکم اموی، از دشمنان اهلبیت، نیز با شنیدن سروده‌های جانسوز او می‌گریست.

۲.۴ - دیگر اقدامات امام سجاد

امام سجاد (علیه‌السّلام) علاوه بر گریه و سوگواری، برای زنده نگاه داشتن یاد و خاطره عاشـورا، اقدامات دیگری نیز انجام می‌داد. برای مثال مردم را به گریه کردن و گریاندن برای امام حسین و مصائب اهل بیت تشویق می‌کرد و می‌فرمود: «هر مؤمنی که برای کشته شدن امام حسین (علیه‌السّلام) گریه کند، به طوری که اشک‌هایش بر گونه اش جاری شود، خداوند او را سالیان طولانی در غرفه‌های بهشت جای می‌دهد، و هرکس به سبب مصیبت‌هایی که دشمنان بر سر ما آورده انـد، اشک‌هایش بر گونه اش جاری شود، خداوند او را در جایگاه صدق و راستی مسکن می‌دهد، و هر مؤمنی که در راه ما رنجی بکشد و از تلخی و سختی آن رنج، اشکش بر گونه‌هایش جاری شود، خداوند رنج را از او دور می‌کند و در قیامت از خشم خود و آتش دوزخ ایمنش می‌کند.» بدین ترتیب امام، پیوندی روحی و معنوی میان مردم و اهل بیت برقرار می‌کرد تا همواره راه آنها را ادامه دهند.
امام سجاد (علیه‌السّلام) و همچنین مردم را برای زیارت امام حسین (علیه‌السّلام) تشویق می‌کرد. ابوحمزه ثمالی از امام سجاد (علیه‌السّلام) درباره زیارت مرقد مطهر‌ امام حسین (علیه‌السّلام) پرسید. ‌امـام در جواب او فرمود: «او را هر روز زیارت کن و اگر نمی‌توانی هر جمعه، و اگر نمـی تـوانی هر ماه، که اگر این کار را نکردی، حق رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را خوار و سبک شمرده‌ای».
امام سجاد (علیه‌السّلام) همچنین برای زنان بنی‌هاشم غذا فراهم می‌کرد تا بتوانند به سوگواری بپردازند. برقی با سند خود روایت کرده است که پس از شهادت امام حسین (علیه‌السّلام)، زنـان بنی‌هاشم لباس‌های سیاه و پشمینه پوشیدند و از سرما و گرما شکوه نمی‌کردند و‌امـام سجاد (علیه‌السّلام) در زمان سوگواریهایشان برای ایشان غذا تهیه می‌کرد.
شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) حتی به صورت شعار هم، روی نگین انگشتر امام سجاد نقش بسته بود. امام سجاد انگشتر پدرش را به دست داشت و روی انگشتر خود نیز این جمله را حک کرده بود: «قاتل حسین بن علی (علیه‌السّلام) بی آبرو و بدبخت است».


اگرچه امام سجاد (علیه‌السّلام) در مدینه از حرکتهای انقلابی و بهانه ساز به نفع خلافت پرهیز می‌کرد، هیچ گاه ظالمان را هم تایید نکرد و همواره تا جایی که می‌توانست در مقابـل حاکمان ستمگر مخالفت می‌نمود؛ چنانکه عزاداری و گریه آن حضرت، به نوعی حرکت سیاسی در مخالفت با حکومت اموی و افشاگری بر ضد آنها محسوب می‌شد؛ زیرا وقتی شخصی چون امام سجاد (علیه‌السّلام) با آن عظمت و مقام گریه می‌کرد، کسانی که شاهد آن گریه‌ها بودند و علت آن را می‌دانستند، طبعاً حادثه کربلا و مظلومیت اهل بیت و هتاکی و ستمگری خاندان اموی در خاطرشان تداعی می‌شد و اگر سبب آن را نمی‌دانستند، این پرسش مهم در ذهنشان نقش می‌بست که چرا علی بن الحسین (علیه‌السّلام) با این درجه و مقام، چنین گریه می‌کند؟ روشندلان آگاه، دیر یا زود به این نتیجه می‌رسیدند که او تنها برای از دست دادن عزیزانش گریه نمی‌کند؛ زیرا می‌داند مرگ حق است و رسیدن به مقام قرب الهی و در جوار حق بودن، آرزوی هر بنده صالح خداست. پس گریه او علاوه بر جنبه عاطفی، می‌تواند علت دیگری نیز داشته باشد و آن زنده نگاه داشتن حماسه‌ای بزرگ، برای دستیابی به هدفی بزرگ تر، یعنی احیای اسلام و اصلاح جامعه‌ای است که در بند انحرافات و اسیر حاکمان ناصالح و غاصب است؛ هدفی که حسین بن علی (علیه‌السّلام) برای آن به شهادت رسیده است.

۳.۱ - عدم همراهی با قیام مختار

هنگامی که مختار ثقفی در آغاز قیام خویش، از امام سجاد (علیه‌السّلام) درخواست همراهـی کرد، آن حضرت باصراحت به وی پاسخ مثبت نداد؛ زیرا در آن شرایط چنـان اقـدامی چه بسا به نابودی شیعه منجر می‌شد؛ اما با تایید کلی نهضت، رهبری آن را به عمویش محمد حنفیه واگذار کرد و فرمود: «عموجان! حتی اگر برده سیاهی به طرف داری از ما قیام کند، بر مردم واجب است که او را یاری و پشتیبانی کنند. مـن‌ایـن‌امـر را به تو واگذار می‌کنم؛ پس هرچه می‌خواهی کن». وقتی مردم این سخن را شنیدند از منزل آن حضرت خارج شدند، در حالی که می‌گفتند: اینک زین العابدین و محمد بن حنفیـه بـه مـا اذن داده‌اند. البته امام بعدها به طرق دیگری هم قیام مختار را تایید کرد؛ چنانکه وقتی سر عبیدالله بن زیاد را برای ایشان آوردند، سجده شکر به جا آورد و برای مختـار دعـا و طلب خیر کرد. با همه اینها برای آنکه بهانه‌ای به دست امویان نیفتد، امام گاهی هم از مختار اعلام بیزاری می‌نمود تا جاسوسان خبر مخالفت ایشان را با مختـار، بـه سـران حکومت برسانند.

۳.۲ - تشویق به امر به معروف و نهی از منکر

نمونه‌ای دیگر از موضع گیری‌های مخالفت جویانه امام سجاد (علیه‌السّلام)، تشویق مردم به امر به معروف و نهی از منکر در برابر حاکمان ستمگر، با رعایت شرایط تقیه، در مواقع لزوم است. این امر از سویی، جباریت حاکمان اموی و از دیگر سو، راهکار مخالفت با آنان را به مخاطبان می‌فهماند. امام سجاد (علیه‌السّلام) می‌فرمود: «کسی که امر به معروف و نهی از منکر را ترک کند، همانند کسی است که کتاب خدا ( قرآن) را پشت سر افکنـده است و بدان اعتقادی ندارد؛ مگر اینکه در شرایط تقیه ویژه‌ای به سر برد». گفتند: منظور از تقیه ویژه چیست؟ امام فرمود: «این است که جباری ستیزه جو، انسان را تهدید کند و یا عمل به وظیفه، موجب سرکشی آن جبار شود».
این مبارزه سیاسی زمانی آشکارتر می‌شود که امام با صراحت همکاری کنندگان با حاکمان ظالم را بی دین معرفی می‌کند و می‌فرماید: «وای بر ملتی که فرمان الهی را گردن ننهد و امر به معروف و نهی از منکر را ترک کند. کسی که شعار توحید را بر زبان آورد و لا اله الا الله بگوید، ادعا و اقرار او به آسمان راه نمی‌یابد، مگر زمانی که سخن و اقرار خود را با عمل شایسته کامل کند، و کسی که در خدمت و اطاعـت ظـالـم درآید، در حقیقت دین ندارد...».

۳.۳ - افشاگری بر ضد حکومت در قالب دعا

امام سجاد (علیه‌السّلام) همچنین در قالب دعا و مناجات به افشاگری بر ضد حکومت طاغوت زمان می‌پرداخت. مثلاً در دعای پنجم صحیفه سجادیه، حضرت می‌فرماید: «بارخدایا! بر محمد و آل محمد درود فرست و به سود ما تدبیر فرما و به زیان ما کید منمـا و بـرای دشمنان ما مکر کن و با ما مکر مکن و ما را بر دشمنان دین پیروز گردان و آنها را بر ما پیروز نگردان...» . همچنین در دعای چهاردهم می‌فرماید: بارخدایا! بر محمد و آل محمد درود فرست و ستم کننـده و دشـمـن مـرا بـه قدرت خود از ستم بر من بازدار و با توانایی خود، بُرَندگی دشمنی او را از من بازدار و برای او کاری که درخور اوست قرار ده تا به آن مشغول شده و از من چشم بپوشد و او را در برابر کسی که با او دشمنی می‌کنـد نـاتوان گردان. بارخدایا! بر محمد و آل او درود فرست و او را به ستم کردن بـه مـن رخصت مده و مرا در تسلط بر او نیکو کمک فرما و از به جا آوردن کارهایی مانند کارهای او نگاه دار و در مانند حال او قرار مده. (مرا از ستم کردن به دیگران و متصف شدن به خوهای ناپسند حفظ فرما). امام سجاد (علیه‌السّلام) در این فرازها، در قالب دعا و مناجات، به شکلی بسیار زیرکانه صاحب منصبان و حاکمان زمان خویش را دارای خلق و خو و خصلتهای زشت معرفی می‌کند.


پس از واقعه کربلا، در پی اقدامات بنی امیه و ناآگاهی مردم از فرهنگ اصیل اسلامی، تشیع در آستانه نابودی قرار گرفته بود. از این رو امام سجاد (علیه‌السّلام) برای حفظ آن کمر همت بست و در پوشش تقیه، توانست هم خود و پیروان خود را حفظ کند، و هم به هدایت و رهبری شیعه بپردازد. او برای رسیدن به این هدف، دست به اقداماتی زد تا فرهنگ و‌ اندیشه اصیل اسلامی را تبیین کند و جامعه را از ورطه جهل و انحراف از مبانی دینی و اخلاقی نجات دهد. وی با تبیین فرهنگ اصیل اسلامی در قالبهای به ظاهر غیر سیاسی، اساس مکتب تشیع را در برابر طوفانهای سهمگین فکری و عقیدتی تقویت کرد.

۴.۱ - توجه دادن به آخرت و عذاب

‌امـام سجاد (علیه‌السّلام) برای ساختن جامعه دینی، مانند رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از صفر شروع کرد و فرهنگ تشیع را از اول پایه نهاد؛
[۱۱۲] ر. ک: عاملی، سیدجعفر مرتضی، دراسات و بحوث فی التاریخ و الاسلام، ج۱، ص۸۵-۸۶.
زیرا ناآگاهی از دین کاملاً فراگیر شده بود. با توجه به خفقان حاکم بر جامعه، ‌امـام سجاد (علیه‌السّلام) برای تبیین فرهنگ و‌اندیشه اسلامی، از روشهایی بهره برد که کمتر حساسیت بنی امیه را برانگیزد. پند و ارشـاد‌امـت و توجه دادن به آخرت و عذاب و مرگ زودرس، یکی از آن روش‌ها بود. ‌امـام بـه‌ایـن روش آنان را به زهد و بی اعتنایی به زخارف دنیا دعوت می‌کرد و بی اعتباری دنیا را تذکر می‌داد.
[۱۱۳] ر. ک: خامنه‌ای، سیدعلی، پیشوای صادق، ص۲۰-۲۳.


۴.۲ - تبیین معارف الهی در قالب دعا

روش دیگر امام سجاد (علیه‌السّلام) تبیین معارف الهی در قالب دعا بود. حضرت با این روش، مردم را از اعمال جباران ستمگر که از راه حق منحرف شده بودند و بر نابودی دین خدا اصرار می‌ورزیدند، آگاه می‌کرد. نمونه بارز آن، دعاهای امام سجاد است که در کنار راز و نیاز با معبود، سرشار از علوم و معارف اسلامی چون اصول اعتقادات، احکام و فروع دین و مسائل اجتماعی نیز هست.

۴.۳ - شناساندن مقام امامت

شناساندن مقام امامت و صاحبان اصلی آن به مردم، از دیگر اقدامات‌امـام سجاد (علیه‌السّلام) بود که در شرایط مناسب و قالـب هـای ویژه‌ای چون تفسیر قرآن و روایات، دعا و نیایش؛بیان مسائل فقهی؛ارائه کرامات مانند شهادت حجر الاسود به امامت ایشان و آگاهی ایشان به لغات دیگر و زبان حیوانات ؛ خبر دادن از‌ امـور غیبی مانند اخبار از ما فی الضمیر ابوخالد کابلی و اطلاع حضرت از نامه‌ حجاج بن یوسف به عبدالملک مروان بیان می‌شد.

۴.۴ - مبارزه با انحراف‌های فکری و عقیدتی

امام سجاد (علیه‌السّلام) با انحراف‌های فکری و عقیدتی جامعه اسلامی که معلول فاصـله گرفتن از مکتب اهل بیت، با روی کار آمدن حکومتهای ضداسلامی بود، مقابلـه کرد. او با نظارت بر جریانهای فکری درون جامعه، به اصلاح و هدایت جریانهای انحرافی پرداخـت و مردم را از خطـر غالیان برحذر داشت؛ با جبرگرایی تشبیه، تصوف و زهدنمایی و عالمان درباری مانند نامه تند و توبیخ آمیز امام سجاد و به زُهَری، به مبارزه برخاست و با ارائه سیرهٔ عملی و احیای سنت رسول خدا و امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) زمینه انقلاب فرهنگی و علمی را برای دو امام بعدی فراهم کرد؛ زیرا مردم از دین فاصله گرفته و حتی از مسائل کلی اسلام نیز بی خبر بودند. از این رو حضرت با رعایت شرایط تقیه، به بیان مسائل کلی فقه پرداخت و بستر مناسب برای بیان جزئیات و تفاصیل احکام فقهی را در عصر امام باقر (علیه‌السّلام) و امام صادق (علیه‌السّلام) فراهم آورد.


۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۱۴۰.    
۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۱۴۱.    
۳. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۱-۳۲.    
۴. حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، ص۸۹-۹۰.    
۵. ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۱۸۶.    
۶. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۲۶۱.    
۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۳۲.    
۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۳۳.    
۹. کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۳۲ - ۱۳۳.    
۱۰. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، ج۲، ص۷۶.    
۱۱. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۹.    
۱۲. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۲۶۱.    
۱۳. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۴۰۲.    
۱۴. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۴۰۳.    
۱۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۴۸.    
۱۶. ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۱۶.    
۱۷. حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، ص۱۱۳.    
۱۸. ر. ک: بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیة عن القرون الخالیة، ص۳۲۹.
۱۹. صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ج۱، باب ۱۶۲، ص۲۲۵.    
۲۰. عاملی، سیدجعفر مرتضی، المواسم و المراسم، ص۸۴.    
۲۱. عاملی، سیدجعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج۵، ص۱۹۸.    
۲۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۷.    
۲۳. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۱۵.    
۲۴. کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۲۲.    
۲۵. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، ج۲، ص۴۷.    
۲۶. ابن اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۸۱.    
۲۷. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابه الطبقه الخامسه، ج۱، ص۴۸۸.    
۲۸. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۲۲۹.    
۲۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۷.    
۳۰. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۱۵.    
۳۱. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، ج۲، ص۴۷.    
۳۲. ابن اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۸۱.    
۳۳. ابن اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۸۶.    
۳۴. ابن طاوس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۹۴.    
۳۵. حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، ص۷۱.    
۳۶. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۶۶.    
۳۷. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۶۵.    
۳۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۴۹.    
۳۹. ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۲۱.    
۴۰. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۶۶.    
۴۱. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج۲، ص۵۱۸.    
۴۲. ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبداللّه، حلیة الاولیاء، ج۳، ص۱۳۸.    
۴۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۰۹.    
۴۴. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ج۱، ص۲۰۴.    
۴۵. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج۱، ص۲۷۲.    
۴۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۶.    
۴۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۶.    
۴۸. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، ج۲، ص۴۴.    
۴۹. حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، ص۶۴.    
۵۰. ابن طاوس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۴۹.    
۵۱. ابن طاوس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۱۴.    
۵۲. بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیه‌السلام)، ص۳۰۳.    
۵۳. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابه الطبقه الخامسه، ج۱، ص۴۸۹.    
۵۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۲.    
۵۵. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، ج۲، ص۸۱.    
۵۶. ابن اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۸۶.    
۵۷. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابه الطبقه الخامسه، ج۱، ص۴۸۹.    
۵۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۹۸.    
۵۹. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، باب مولد الحسین بن علی، ص۴۶۶.    
۶۰. ابن اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۸۸.    
۶۱. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۱۶، ص۳۶۲.    
۶۲. ابن اثیر،علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۸۸.    
۶۳. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۲۹.    
۶۴. امین، محسن، اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۴۹.    
۶۵. ابن‌ جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۹.    
۶۶. شافعی، ابن‌ عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۹، ص۱۲۰.    
۶۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۴۰۲.    
۶۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۴۰۳.    
۶۹. اصفهانی، ابوالفرج، کتاب الاغانی، ج۱۶، ص۳۶۲.    
۷۰. شبلنجی شافعی، مؤمن بن حسن، نور الابصار، ص۳۵۸.    
۷۱. شبر، جواد، ادب الطف، ج۱، ص۶۱.    
۷۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۶۶.    
۷۳. ابن اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۹۲.    
۷۴. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۲۴.    
۷۵. شبّر، جواد، ادب الطف، ص۷۴.    
۷۶. تمیمیّ المغربی، نعمان بن محمد، شرح الاخبار، ج۳، ص۱۸۶.    
۷۷. السماوی، محمد بن طاهر، ابصار العین، ص۶۴.    
۷۸. پورامینی، محمدامین، مع رکب الحسین، ج۶، ص۴۱۰.    
۷۹. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص۹۰.    
۸۰. تمیمیّ المغربی، نعمان بن محمد، شرح الاخبار، ج۳، ص۱۸۶.    
۸۱. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۴۰.    
۸۲. بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیه‌السلام)، ص۲۸۳.    
۸۳. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۲، ص۲۹۱-۲۹۲.    
۸۴. صدوق، محمد بن علی، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۸۳.    
۸۵. علوی شجری، محمد بن علی، فضل زیارة الحسین، ص۴۳.    
۸۶. برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ج۲، ص۴۲۰.    
۸۷. صدوق، محمد بن علی، الامالی، مجلس۷۰، ص۵۴۳، ح۵.    
۸۸. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۶، ص۷.    
۸۹. صدوق، محمد بن علی‌، عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج۲، ص۵۶.    
۹۰. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۴۷۴.    
۹۱. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۶۶.    
۹۲. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۶۵.    
۹۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۴۹.    
۹۴. ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۲۱.    
۹۵. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۶۶.    
۹۶. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج۲، ص۵۱۸.    
۹۷. ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبداللّه، حلیة الاولیاء، ج۳، ص۱۳۸.    
۹۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۰۹.    
۹۹. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ج۱، ص۲۰۴.    
۱۰۰. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج۱، ص۲۷۲.    
۱۰۱. حلی، ابن نما، ذوب النضار، ص۹۷.    
۱۰۲. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۳۶۵.    
۱۰۳. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۱۲۷.    
۱۰۴. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۱۲۶.    
۱۰۵. ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبداللّه، حلیة الاولیاء، ج۳، ص۱۴۰.    
۱۰۶. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج۲، ص۳۱۵.    
۱۰۷. سبط ابن جوزی، یوسف، تذکرة الخواص، ص۲۹۴.    
۱۰۸. مفید، محمد بن محمد، الامالی، مجلس۲۳، ص۱۸۴، ح۷.    
۱۰۹. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۸، ص۱۵۲.    
۱۱۰. امام سجاد (علیه‌السّلام)، علی بن الحسین، صحیفه سجادیه، ترجمه سید علی نقی فیض الاسلام، ص۶۵، دعای پنجم، فراز۸.    
۱۱۱. امام سجاد (علیه‌السّلام)، علی بن الحسین، صحیفه سجادیه، ترجمه سید علی نقی فیض الاسلام، ص۱۰۷، دعای چهاردهم، فراز۶-۷.    
۱۱۲. ر. ک: عاملی، سیدجعفر مرتضی، دراسات و بحوث فی التاریخ و الاسلام، ج۱، ص۸۵-۸۶.
۱۱۳. ر. ک: خامنه‌ای، سیدعلی، پیشوای صادق، ص۲۰-۲۳.
۱۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، الاحتجاج، ج۲، ص۵۰.    
۱۱۵. امام سجاد (علیه‌السّلام)، علی بن الحسین، صحیفه سجادیه، ترجمه سید علی نقی فیض الاسلام، ص۳۳۶.    
۱۱۶. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ص۳۲۴.    
۱۱۷. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۴۸، ح۵.    
۱۱۸. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۳۱۶.    
۱۱۹. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۱۱.    
۱۲۰. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۱۲.    
۱۲۱. صفار قمی، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ج۱، ص۵۰۲.    
۱۲۲. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۸۸.    
۱۲۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۷۰، ح۴۷.    
۱۲۴. صفار قمی، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ج۱، ص۳۳۸.    
۱۲۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۷۲.    
۱۲۶. راوندی، قطب‌الدین، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۷۵۴.    
۱۲۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۲۳.    
۱۲۸. صفار قمی، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ج۱، ص۳۴۱.    
۱۲۹. مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، ص۲۹۳.    
۱۳۰. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۲۳-۲۴.    
۱۳۱. صفار قمی، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ج۱، ص۳۴۳.    
۱۳۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۳۵.    
۱۳۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۴۵.    
۱۳۴. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۴۵.    
۱۳۵. طوسی، محمد بن حسن، رجال کشی، ص۳۳۷.    
۱۳۶. راوندی، قطب‌الدین، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۶۱.    
۱۳۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۲۸.    
۱۳۸. راوندی، قطب‌الدین، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۵۶.    
۱۳۹. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۴۴.    
۱۴۰. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۲، ص۳۲۳.    
۱۴۱. صفار قمی، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۹۷.    
۱۴۲. مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، ص۳۱۴.    
۱۴۳. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۱۲۰، ص۱۹۱.    
۱۴۴. ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۲۰۲.    
۱۴۵. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۵۲.    
۱۴۶. حرانی، ابن شعبه، تحف العقول، ص۲۷۴-۲۷۶.    



• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۲، ص۱۶۹-۱۸۰.






جعبه ابزار