تحلیل خطبههای امام سجاد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پس از
واقعه عاشورا و
اسارت امام سجاد (علیهالسّلام) و اهل بیت
حضرت سید الشهدا (علیهالسّلام)، حضرت
سجاد (علیهالسّلام) با بیان خطبههای روشنگر و تحولآفرین، ضمن بیان مصائب
امام حسین (علیهالسّلام) و خاندان
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، در هر شهر به تناسب اوضاع و احوال فرهنگی و اجتماعی آنجا، جنایات ضدانسانی
یزید و مزدوران او را به مردم گوشزد کردند و توانستند علاوه بر رسوایی یزیدیان، موجبات تحول و دگرگونی عجیبی را در بین مردم بوجود آورند به نحوی که زمینه انقلاب بر ضدّ حکومت شام را فراهم ساخت و پس از گذشت مدتی کوتاه، شهرهای
مدینه و
کوفه بر ضدّ یزید قیام کردند. با توجه به فرازهای سخنان
امام در این سه شهر، میتوان چنین نتیجه گرفت که تلاش اصلی
امام از ایراد خطبه در کوفه، یادآوری عواقب
خیانت و پیمان شکنی؛ و در
شام، شناساندن
فضائل و جایگاه اهلبیت عصمت و طهارت نسبت به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و در مدینه، بیـان عـمـق فاجعـه کربلا بوده است.
خطبه
امام سجاد در کوفه، یکی از خطبه های روشنگر ایشان در جریان اسارت است.
امام سجاد (علیهالسلام) در این خطبه بر سرزنش کوفیان و توجه دادن آنان به بزرگی گناهی که مرتکب شده بودند، تکیه داشتند، تا وجـدانهای خفته آنان را بیدار کنند.
امام زینالعابدین (علیهالسّلام) پس
حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود:
«ای مردم! هر کس مرا میشناسد که شناخته است؛ اما هر کس مرا نمیشناسد، بداند من علی بن حسین هستم. فرزند آن کس که سرش را در کنار
فرات بریدند، بیآنکه خونی ریخته باشد و یا قصاصی بر گردنش باشد. من پسر کسی هستم که حریمش هتک شد، داراییهایش به یغما رفت، و خاندانش به اسارت گرفته شد. من پسر کسی هستم که او را زجرش کردند و چه افتخاری بالاتر از این! ای مردم! شما را به
خدا سوگند آیا نمیدانید که به پدرم نامه نوشتید، ولی سرانجام به او نیرنگ زدید؟ با او پیمان بستید و
بیعت کردید، اما عاقبت با او جنگیدید و بییاورش گذاشتید؟! مرگتان باد از کار زشت و اندیشه ناروایی که برای خود پیش فرستادید. با چه چشمی به پیامبر خواهید نگریست آنگاه که به شما بگوید: عترتم را کشتید و حرمتم را شکستید. پس شما از امت من نیستید. راوی گوید: صدای مردم به گریه برخاست. یکدیگر را
نفرین میکردند و میگفتند: نابود شدید و خبر ندارید.»
امام سجاد (علیهالسّلام) در ادامه فرمود: «
رحمت خدا بر آنکه نصیحتم را بپذیرد و وصیت مرا درباره خدا و رسول و
اهل بیت او مراعات و حفظ کند. پیامبر خدا برای ما سرمشقی نیکوست». همه گفتند: ای پسر پیامبر، ما همه به گوش و مطیع فرمان و پایبند به پیمانیم. نه بیرغبتیم و نه از تو روی گردان. هرچه خواهی به ما امر کن. رحمت خدا بر تو باد که ما به جنگ تو در جنگیم و به
صلح تو در آشتی، پس انتقام شما و خود را از کسانی که به شما و ما ستم کردهاند، خواهیم گرفت.
امام سجاد (علیهالسّلام) در پاسخ مردم فرمود: «هیهات ای نیرنگبازان دغلکار! به خواستههایتان نمیرسید. میخواهید با من هم همان کنید که با پدرانم کردید؟ هرگز! شما را به پروردگار شترهای رونده (در مسیر
حج) از من دور شوید. هنوز زخممان بهبود نیافته است. دیروز پدرم و خاندانش که با او بودند، کشته شدند. هرگز داغ پیامبر و داغ پدرم و فرزندان پدرم و جدم از یادم نرفته و این جراحت حنجره مرا پاره کرده است و تلخی جان کاهش در کامم است و جرعههای اندوهش در سینهام باقی است. از شما میخواهم که نه با ما باشید، نه بر ضد ما.»
امام سجاد در کوفه، بر سرزنش کوفیان و توجه دادن آنان به بزرگی گناهی که مرتکب شده بودند، تکیه داشتند، تا وجـدانهای خفته آنان را بیدار کنند. در کوفه
امام سجاد (علیهالسّلام) با سخنان خود، جنایات ضدانسانی یزید و مزدوران او را به مردم گوشزد کرد، تا از جعل و تحریف حـوادث به نفع
بنی امیه در آینده جلوگیری کند. او همچنین عواقب خیانت و پیمان شکنی کوفیان را یادآور شد و چه بسا همین سخنان بود که کوفیان را بر آن داشت تا در سالهای بعـد بـا قیـام هـای
توابین و
مختار، همراه شوند. از آنجاکه بیشتر کوفیان
امام را میشناختند، نیازی به معرفی کردن اهـل بیـت نبود، و بدین جهـت
امـام سجاد (علیهالسّلام) هنگام معرفی خود به این جمله اکتفا کرد: «من علی فرزند حسین فرزند علی بن ابی طالب هستم».
خطبه
امام سجاد در دمشق، یکی از خطبههای کوبنده ایشان در جریان
اسارت است. بنا بر گزارش مورخان و مقتلنویسان،
امام سجاد (علیهالسلام) در مجلس
یزید، بالای
منبر رفته و خطبهای ایراد کرد که، چشمها را گریان، و قلبها را هراسان نمود و چنین فرمود:
«ای مردم شش چیز به ما عطا شده است و به هفت چیز بر دیگران فضیلت یافتهایم.
دانش،
بردباری،
بخشندگی،
فصاحت،
شجاعت و
محبت در دلهای مؤمنان، شش فضیلتی است که به ما عطا شده است؛ و اما هفت چیز که خداوند ما را بدان بر دیگر مخلوقات جهان برتری داد از این قرار است:
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) -محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)- از ماست. صدیق و راستگوی این امت (
علی (علیهالسّلام)) از ماست.
جعفر طیار از ماست. (
حمزه) شیر خدا و رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از ماست. سرور زنان عالم،
بتول (سلاماللهعلیها)، از ماست. دو سبط این امت و دو سرور جوانان بهشت، از ما هستند. پس هر کس مرا میشناسد که میشناسد و برای کسانی که مرا نمیشناسند حسب و نسب خویش را باز میگویم: منم فرزند
مکه و
منی، منم فرزند
زمزم و
صفا، منم فرزند آن که
حجرالاسود را با ردای خود حمل کرد (و آنرا در جایش قرار داد)، منم فرزند بهترین کسی که
پیراهن و ردا پوشید. منم فرزند بهترین کسی که
نعلین و کفش به پا کرد. منم فرزند بهترین کسی که
طواف و
سعی به جای آورد. منم فرزند بهترین کسی که
حج گزارد و
لبیک گفت. منم فرزند کسی که با
براق به
آسمان برده شد. منم فرزند کسی که از
مسجد الحرام به
مسجد الاقصی برده شد. منم فرزند کسی که
جبرئیل او را به
سدرة المنتهی رساند. منم فرزند کسی که نزدیک و نزدیکتر شد تا به قاب قوسین یا نزدیکتر رسید. منم فرزند کسی که با فرشتگان آسمان
نماز گزارد. منم فرزند کسی که خدای بزرگ بر او
وحی کرد. منم فرزند محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، منم فرزند علی مرتضی (علیهالسّلام)، منم فرزند کسی که با
مشرکان جنگید تا آنکه
لا اله الا الله را بر زبان جاری ساختند. منم فرزند کسی که روبهروی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با دو
شمشیر ضربت زد و با دو نیزه جنگید و دو بار
هجرت کرد و دو بار
بیعت نمود و به دو
قبله نماز گزارد، در
بدر و
حنین جنگید و به اندازه چشم بر هم زدنی به خداوند
کفر نورزید. منم فرزند شایستهترین مؤمنان، وارث پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، درهم کوبنده ملحدان، فرمانروای مسلمانان، نور مجاهدان، زینت عبادتگران، امیر گریه کنندگان، شکیباترین شکیبایان و برترین شب زندهداران آل یاسین و خاندان رسول رب العالمین. منم فرزند تایید شده توسط
جبرئیل و یاری شده توسط
میکائیل. منم فرزند حمایت کننده از حریم مسلمانان و کسی که با پیمانشکنان و ستمگران و
خوارج پیکار کرد و با دشمنان ناصبیاش جنگید، و پر افتخارترین فرد
قریش و نخستین کس از مؤمنان که خدا را لبیک گفت. پیشگامترین پیشگامان، درهم کوبنده تجاوزگران، بنیانکن مشرکان و تیری از تیرهای خدا بر ضد
منافقان، زبان حکمت عابدان، یاور دین خدا، ولی امر خدا، باغ حکمت خدا و ظرف
علم خدا، جوانمرد و بخشنده؛ بزرگوار و پاکیزهای از
سرزمین بطحا، راضی به
حکم خدا و مورد رضای پروردگار. پیش آهنگ، رادمرد، شکیبا و بسیار روزهدار، پاکیزه و استوار، دلاور و پربخشش. برکننده ریشه ستمگران؛ پراکندهساز احزاب. از همه مهربانتر، بخشندهتر و زبانآورتر، مصمم و سرسختتر. شیر ژیان، ابر پرباران که هر گاه در میدان جنگ شرکت میکرد، دشمنان را درهم میشکست و آنان را چونان آسیاب خرد میکرد و چون تند باد، دشمنان را به سان خار و خاشاک پراکنده میساخت. شیر حجاز، صاحب اعجاز، سپهسالار
عراق،
امام (علیهالسّلام) به نص و
استحقاق، مکی، مدنی، ابطحی، تهامی، خیفی، عقبی، بدری، احدی، شجری، مهاجری، سرور مردم عرب و شیر میدان کارزار، وارث
مشعر و منی، پدر دو سبط -
حسن (علیهالسّلام) و حسین (علیهالسّلام) - مظهر عجایب، پراکندهساز سپاههای زبده، برق جهنده، نور شتابنده، شیر پیروز خدا، خواسته هر جوینده و بر هر پیروزی پیروز. این جد من
علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) است. منم فرزند
فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها)، منم فرزند سرور زنان، منم فرزند پاکیزه بتول (سلاماللهعلیها)، منم فرزند پاره تن رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم).» گویند: او پیوسته «منم منم» گفت و خود را معرفی میکرد. تا آنکه صدای
گریه و زاری مردم بلند شد و یزید از بیم برخاستن
فتنه، به
مؤذن دستور داد که برخیزد و
اذان بگوید. پس سخن
امام (علیهالسّلام) قطع شد و حضرت (علیهالسّلام) خاموش گشت.
چون مؤذن گفت: «الله اکبر» علی بن الحسین (علیهالسّلام) گفت: «بزرگی را بزرگ شمردی که هیچ کس را با او
قیاس نتوان کرد و با حواس درک نگردد. هیچ چیز از خداوند بزرگتر نیست.» مؤذن گفت: «اشهد ان لا اله الا الله» علی بن الحسین (علیهالسّلام) گفت: «مویم و پوستم و گوشتم و خونم و مغزم و استخوانم به آن
گواهی میدهد.» هنگامی که گفت: «اشهد ان محمدا رسول الله» علی بن الحسین (علیهالسّلام) از بالای منبر رو به یزید کرد و گفت: «ای یزید آیا این جد توست یا
جد من؟ اگر بگویی که جد توست، دروغ گفتهای و اگر بگویی که جد من است، پس چرا خاندانش را کشتی؟»
شامیان اهـل بیـت را نمیشناختند؛ آنـان نـه میدانستند حسین (علیهالسّلام) کیست و نه از جایگاه والای امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) آگاهی داشتند. ازایـن رو
امام سجاد (علیهالسّلام) و اهـل بیـت در خطبـههـای خـود بیشتر به بیان انتسابشان بـا رسـول خـدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،
فضایل امیر مؤمنان (علیهالسّلام) و فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) بیـان افتخـارات خانـدان خـویش در خـدمـت بـه
اسلام، و آن گاه گوشزد کـردن خیانتها و گذشته بد یزید و اجـدادش میپرداختند؛ از این روست که میبینیم بیش از نیمی از خطبـه
امـام سـجاد (علیهالسّلام) در شـام، بیان
فضایل امیر مؤمنان (علیهالسّلام) اسـت. پس از شنیدن این سخنان بـود کـه شـامیان فهمیدنـدایـن اسیران، خویشاوندان رسـول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، اهل
قبله و متعهـد بـه اسـلام، و برترین مسلماناناند و کشتن آنهـا هـیـچ دلیـل موجهی نداشته است. در حقیقت
امام سجاد (علیهالسّلام) با سخنان خود، پردههای
تزویر و فریب بنی امیه را، کـه سـالهـا بـرای استحکام حکومت خود در شام کشیده بودند، کنار زد و تبلیغات آنان را نقش بر آب کرد و رهبران واقعی را به مردم شناساند.
خطبه
امام سجاد در مدینه، یکی از خطبههای جانسوز و آتشین،
امام سجاد (علیهالسّلام) است که در بدو ورود کاروان اهل بیت به مدینه ایراد فرمودند و زمینهساز تحولی عظیم در مردم مدینه نسبت به امویان ایجاد کرد به نحوی که پس از گذشت مدتی کوتاه شهر مدینه در «واقعه حرّه» بر ضدّ یزید قیام کرد. بنابر گزارش مورخان، کاروان کربلا به فرمان
امام سجاد (علیهالسلام) در نزدیکی شهر مدینه، توقف نمود و فرستاده
امام خبر رسیدن کاروان کربلا و شهادت حضرت ابا عبدالله (علیهالسّلام) را اعلام کرد که در اثر آن مردم با حالت عزاداری، فوج فوج به سمت خارج شهر و محل خیمهگاه کاروان به حرکت درآمدند.
امام سجاد در همان محل برای مردم خطبهای خواندند که در آن از مظالم دستگاه اموی پرده برداشته و عمق فاجعه را برای مردم بیان کرده
و چنین فرمودند:
«حمد و سپاس
خداوند را سزاست که پروردگار عالمیان است. او مالک روز جزا و آفریننده همه خلایق است. همان خدایی که هم آنچنان مقامش بلند و رفیع است که در آسمانهای بلند مرتبه، رفعت گرفته است و هم آنچنان به ما نزدیک است که شاهد زمزمهها بوده، آنها را میشنود. ما او را در سختیهای بزرگ و آسیبهای روزگار و درد و رنج حوادث ناگوار و مصائب دلخراش و بلاهای جانسوز و مصیبتهای بزرگ، سخت، رنجآور و بنیانسوز سپاس میگزاریم. ای مردم! خداوند متعال - که جمیع مراتب حمد مخصوص اوست - ما را به مصیبتهای بزرگ مبتلا فرمود و در اسلام شکافی بس بزرگ پدید آمد. آری
حضرت اباعبدالله حسین (علیهالسلام) و عترتش کشته شدند!! اهل حرم، زنان و اطفال او اسیر گردیدند و سر او را بر سر نیزه زدند و در شهرها به گردش در آوردند و این مصیبتی است که همانند ندارد. ای مردم! کدام مرد شما بعد از قتل حضرتش شادی میکند؟ یا کدامین چشم از شما، اشک خود را نگه میدارد و از ریختن آن بخل میورزد؟ آری آسمانهای هفتگانه در قتل او گریستند!! و دریاها با امواج خود بر او زاری نمودند و آسمانها نیز با همه ارکان وجودی خویش، در عزای او ماتم گرفتند. زمین از همه جوانب خود و درختان با تمامی شاخهها و ماهیها و تمام لجههای دریاها و ملائکه مقرب الهی و تمام اهل آسمانها برای او گریستند. ای مردم!! کدامین قلب است که در شهادت حضرت از هم نگسلد؟ یا کدامین دل است که برای او ناله نکند؟ یا کدامین گوش است که این شکاف که در اسلام وارد شد را بشنود و آرام بگیرد؟!! ای مردم!! ما بهسان فرزند ترک و کابل، حالمان چنان شد که رانده شده، از هم پراکنده، بدون حمایت و از وطن خود دور افتاده بودیم و این همه در حالی بود که نه جرمی مرتکب شده بودیم و نه کار زشت و مکروهی از ما سر زده بود و نه شکستی شکافی در اسلام وارد کرده بودیم. آری، هرگز بمانند این را در روزگار پدران پیشین خود نشنیده بودیم و این یک امر نوظهور و بدعتی جدید بود. قسم به خدای سبحان!! اگر پیامبر به اینان به هماناندازه که سفارش ما را کرد و ما را وصی خود قرار داد، توصیه جنگ و قتال با ما میکرد، از آنچه با ما کردند، بیشتر نمیتوانستند بکنند!!! انا لله و انا الیه راجعون؛ چه مصیبت بزرگی و چه فاجعه دلسوز و دردناک و رنجدهنده و ناگوار و تلخ و جانسوزی!!! ما، این همه را که به ما رسید به حساب خدا منظور میکنیم چرا که او شکستناپذیر و انتقامگیر است.»در میان منابع موجـود،
الملهوف علی قتلی الطفوف و
مثیر الاحزان قدیمی ترین منابعی هستند که اولی به صورت کامل و دومی به صورت خلاصه، این خطبه را نقل کردهاند.
پس از پایان خطبه حضرت که حاوی نکات بسیار ارزشمند و حیات آفرین است فرزند
صعصعة بن صوحان که پدرش از یاران صمیمی و بلند مرتبه حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بود، برخاست و به خاطر مشکلی که در پاهای او بود، از حضرت
سجاد (علیهالسلام) عذرخواهی نمود و حضرت عذر او را پذیرفته و
حسن ظن خود را به او ابراز نموده و از او تشکر نموده و برای پدرش از خداوند طلب رحمت فرمود.
در مدینه نیز مانند کوفه، مـردم بـه انـدازه کافی با اهـل بیـت آشـنا و به
فضایل آنان آگاه بودند. از این رو
امام در خطبه مدینه، نیازی به معرفی خویش، خاندان و بیان
فضایل نداشت و مستقیم به سراغ بیـان عـمـق فاجعـه رفت؛ فاجعهای که باید در سینهها ثبت میشد تا غم واندوه آن فرامـوش نشود.
امـام بـا بیـان زیبا و مؤثر خـود، اهـل مدینه را به برپایی عـزا و ماتم فراخواند. آنان هرچند اصل جنایت کربلا را بـه اجـمـال شنیده بودند، هنـوز بـه عمق فاجعه و جزئیات آن پی نبرده بودند؛ از این رو لازم بود عمق فاجعـه برای آنها شکافته شود. پس از ایرادایـن خطبـه،
امـام زین العابدین (علیهالسّلام) به همراه خانـدان خـود، وارد شهر مدینه شد و سرانجام سفر مصیبت بار کربلا پایان یافت.
• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۲، ص۱۶۱-۱۶۴.