پوزیتیویسم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پوزیتیویسم، از POSITIVE به معنای واقعی،
مثبت، صریح، تحقیقی، تحصّلگرایی و اثباتگرایی میباشد.
پوزیتیویسم اصطلاحی فلسفی است که بر اساس آن، تنها روش معتبر
تحقیق و
شناخت، روش علمی تجربی دانسته میشود. روشی که بر پایه
تجربه است.
اولین بار در تاریخ علوم، این اصطلاح را
آگوست کنت فیلسوف و
جامعهشناسی فرانسوی به کار برد.
آگوست کنت برای فکر بشر ۳ مرحله قایل بود:
نخست: مرحله الهی و دینی که علل پیدایش و وقوع حوادث به علل ماورایی و الهی نسبت داده میشود؛
دوم: مرحله فلسفی که علت حوادث را در جوهر نامرئی و طبیعت اشیاء مثل نیروهای مشاهدهناپذیر مادی و ذرات نادیدنی نهفته میدانست؛
سوم: مرحله علمی که به جای جستجو از چرایی پدیدهها به چگونگی پیدایش پدیدهها و روابط آنها با یکدیگر میپردازد؛ مرحله سوم را همان مرحله اثباتی و تحقیقی میدانست.
از نظر کنت، میتوان از علوم طبیعی الگوهای نظری و روشهای مطالعه را فرا گرفته و در علوم اجتماعی به کار بست. بدین معنا که روش تحقیق و رویکرد به مسایل علوم اجتماعی متفاوت از علوم طبیعی و ریاضی نیست و در علوم اجتماعی هم به مثابه علوم طبیعی باید از
کشف و شهود و قضاوتهای ارزشی و هنجاری پرهیز کرد.
ریشههای فکری پوزیتویسم را میباید در تحولات عصر روشنگری قرن ۱۸ میلادی در
اروپا جستجو کرد که شاهد پیدایش
ایمان به
عقل انسان بود یعنی همان انتظاراتی را که عصر ایمان نسبت به
وحی الهی (به صورت فراگیر و جهانی) داشت، در فلاسفه عصر روشنگری، نسبت به عقل انسان تجلی یافت.
در طول تاریخ انتقادات بسیاری نسبت به پوزیتیویسم وارد شد. مارکس و مارکسیستها از یکسو و فیلسوفان مهم اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ آلمان مثل پارنه و لیپست و
ماکس وبر از سوی دیگر مهمترین منتقدان آن بودهاند. نکته اصلی این انتقادات تفاوت ماهوی موضوع علم اجتماعی از موضوع علم طبیعی و ریاضی است.
در برابر این انتقادات دستهای دیگر از اندیشمندان هم به حمایت از پوزیتیویسم و اصلاح آن در جهت پاسخ به منتقدان پرداختهاند. مهمترین آنها گروهی از فلاسفه آلمانی و انگلیسی بودند که در دهه ۱۹۲۰ تحقیقات وسیعی را در رابطه با روش علم و شناخت جهان انجام میدادند و معروفترین آنها
کارل پوپر بود. آنها برای آن که خود را از پوزیتیویستهای فرانسوی متمایز کنند نگرش خود را حلقه وین یا پوزیتیویسم منطقی نامیدند و فایگل (یکی از اعضای این گروه تحقیقاتی) نام تجربه گرایی منطقی را بر حاصل پژوهشهایشان نهاد. پوزیتیویستهای منطقی، پوزیتیویسم را از گرایشهای اخلاقی و متافیزیکی رها کردند و معیار صحت عبارات و جملات را در امکان تجربه و آزمایش آنها قرار دادند و از این زاویه به نقد فرضیات متافیزیک الهیاتی پرداختند. از نظر آنها «تحقیق پذیری» فرضیات که مختص به علوم طبیعی است تنها روش درست علمی است که علم واقعی را از علم دروغین متمایز میکند و هر چه تحقیق پذیر نباشد، معتبر هم نمیباشد.
اساس دادههای مکتب پوزیتیویسم بر دادههای بیواسطه حواس متکی بود. و نقطه مقابل
ایدهالیسم بشمار میرفت.
کنت در ادعای خود تا آنجا پیش رفت که حتی مفاهیم انتزاعی علوم را که از مشاهده مستقیم بدست نمیآید، متافیزیکی و غیر علمی میشمرد و کار را به جایی رساند که اصولاً قضایای متافیزیکی را الفاظی پوچ و بیمعنا به حساب میآورد.
نکته شگفتآور در حیات آگوست کنت این است که او سرانجام به
ضرورت دین برای
بشر اعتراف کرد ولی معبود آن را انسانیت قرار داد و خودش عهدهدار رسالت این آئین شد و مراسمی برای پرستش فردی و گروهی مشخص نمود. و آئین انسانپرستی او که نمونه کامل
اومانسیم بود در در آمریکای شمالی و کانادا و در آمریکای جنوبی و در کشورهای سوئد، فرانسه، انگلیس و... پیروانی برای خود پیدا کرد که آنها معابدی را برای پرستش انسان بنا نهادند.
اثباتگرایی بر دو گونه اثباتگرایی کلاسیک و اثباتگرایی منطقی تقسیم میشود.
هر دو گونه اثباتگرایی کلاسیک و منطقی اساساً مبتنی بر تعمیم روش علوم طبیعی در علوم اجتماعی هستند.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «پوزیتیویسم»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۴/۳.