تبعیض در جاهلیت (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از
آداب و رسوم عصر جاهلیت تبعیض قائل بین
فرزند پسر و
دختر و بین
زن و
مرد بود.
در
عصر جاهلیت بین
فرزند پسر و
دختر تبعیض قائل میشدند و پسر را بر دختر ترجیح میدادند.
واذا بشر احدهم بالانثی ظـل وجهه مسودا وهو کظیم• یتوری من القوم من سوء ما بشر به ایمسکه علی هونام یدسه فی التراب الا ساء ما یحکمون• ویجعلون لله ما یکرهون وتصف السنتهم الکذب ان لهم الحسنی لا جرم ان لهم النار وانهم مفرطون. «در حالی که هر گاه به یکی از آنها بشارت دهند دختر نصیب تو شده، صورتش (از فرط ناراحتی) سیاه می شود و به شدت خشمگین می گردد... • بخاطر بشارت بدی که به او داده شده، از
قوم و
قبیله خود متواری می گردد (و نمی داند) آیا او را با قبول ننگ نگهدارد، یا در
خاک پنهانش کند؟! چه بد حکم می کنند. • .... . • آنها برای
خدا چیزهایی قرار می دهند که خودشان از آن کراهت دارند (فرزندان دختر) با این حال زبانشان به
دروغ می گوید سرانجام نیکی دارند! از این رو برای آنان
آتش است و آنها از پیشگامان (دوزخ) اند.»
افاصفـکم ربکم بالبنین واتخذ من الملــئکة انـثـا انکم لتقولون قولا عظیمـا. «آیا پروردگارتان فرزندان پسر را مخصوص شما ساخته، و خودش دخترانی از فرشتگان برگزیده است؟! شما سخن بزرگ (و بسیار زشتی) می گویید!»
فاستفتهم الربک البنات ولهم البنون. «از آنان بپرس: آیا پروردگارت دخترانی دارد و پسران از آن آنهاست؟»
ام اتخذ مما یخلق بنات واصفـکم بالبنین• واذا بشر احدهم بما ضرب للرحمـن مثلا ظـل وجهه مسودا وهو کظیم. «آیا از میان مخلوقاتش
دختران را برای خود انتخاب کرده و
پسران را برای شما برگزیده است؟! • در حالی که هر گاه یکی از آنها را به همان چیزی که برای
خداوند رحمان شبیه قرار داده (به تولد دختر) بشارت دهند، صورتش (از فرط ناراحتی) سیاه می شود و خشمگین می گردد!»
ام له البنـت ولکم البنون. «آیا سهم خدا دختران است و سهم شما پسران (که فرشتگان را دختران خدا می نامید).»
الکم الذکر وله الانثی. «آیا سهم شما پسر است و سهم او دختر؟! (در حالی که بزعم شما دختران کم ارزش ترند!).»
قرآن افکار منحط و خرافی آنها را به باد
استهزاء می گیرد که شما از یک سو دختران را زنده به گور می کنید و عیب و ننگ می دانید، و از سوی دیگر فرشتگان را دختران خدا می دانید، نه تنها خودشان را می پرستید که مجسمه های بی روح آنها نیز به صورت بتها در نظر شما اینهمه
احترام دارد، در برابر آن
سجده می کنید، در مشکلات به آنها پناه می برید، و حاجات خود را از آنها می خواهید، راستی مسخره است و شرم آور! و از اینجا روشن می شود که حداقل بسیاری از بتهای سنگی و چوبی که مورد
پرستش عرب واقع می شد به زعم آنها مجسمه های
فرشتگان بود فرشتگانی که آنها را "رب النوع" و مدیر و مدبر عالم هستی می دانستند و نسبت آنها را با خدا نسبت دختر و پدر می پنداشتند.
هنگامی که این خرافات در برابر خرافه دیگری که درباره دختران داشتند قرار داده می شود تضاد عجیب آن خود بهترین گواه بر بی پایه بودن
عقاید و افکار آنهاست، و چه جالب است که در چند جمله کوتاه بر همه آنها خط بطلان کشیده، و
مسخره بودن آنها را آشکار می سازد.
و از اینجا معلوم می شود که قرآن هرگز نمی خواهد اعتقاد
عرب جاهلی را در مورد تفاوت دختر و پسر بپذیرد، بلکه می خواهد مسلمات طرف را به رخ او بکشد که در اصطلاح منطق آن را "جدل" می گویند، و الا نه دختر و پسر در
منطق اسلام از نظر ارزش انسانی تفاوتی دارند، و نه فرشتگان دختر و پسر دارند و نه اصلا آنها فرزندان خدا هستند، و نه خدا اصولا فرزندی دارد، اینها فرضیاتی است بی پایه بر اساس فرضیه های بی پایه دیگر، اما برای اثبات ضعف
فکر و
منطق این خرافه پرستان بهترین پاسخ است.
"ا لکم الذکر و له الانثی تلک اذا
قسمة ضیزی " (آیا راستی پسران از شما و دختران از خدایند، در این صورت چه
تقسیمی ظالمانه دارید)
استفهام در
آیه انکاری و آمیخته با استهزاء است، و "
قسمة ضیزی" به معنای
قسمت جائرانه و غیر عادلانه است.
و معنای آیه این است که: وقتی مطلب از این قرار باشد، و ارباب این بتها یعنی
ملائکه دختران خدا باشند، با اینکه خود شما دختر را برای خود نمی پسندید و جز به پسر رضایت نمی دهید، آیا این
قسمت درست است که پسران مال شما و دختران مال خدا باشد؟ چه
قسمتی جائرانه و غیر عادلانه (البته فراموش نشود که گفتیم اساس این استفهام استهزاء است، و گرنه خدا نه پسر دارد و نه دختر).
در عصر جاهلیت بین مرد و زن،
تبعیض قائل میشدند.
وقالوا ما فی بطون هـذه الانعـم خالصة لذکورنا ومحرم علی ازوجنا وان یکن میتة فهم فیه شرکاء سیجزیهم وصفهم انه حکیم علیم. «و گفتند: «آنچه (از بچه) در
شکم این
حیوانات است، مخصوص مردان ماست و بر همسران ما
حرام است! اما اگر مرده باشد (مرده متولد شود)، همگی در آن شریکند.» بزودی (خدا) کیفر این توصیف (و احکام دروغین) آنها را می دهد او
حکیم و داناست.»
مقصود از "ما فی بطون" بچه هایی است که در شکم
بحیره و
سائبه باشد، مشرکین آنها را اگر زنده به
دنیا می آمدند بر مردان
حلال و بر زنان
حرام می دانستند، و اگر مرده به دنیا می آمدند هم مردان از آن می خوردند و هم
زنان. بعضی گفته اند مقصود از "ما فی بطون"
شیر آن حیوانات. و بعضی دیگر گفته اند: مقصود هم شیر آنها و هم
جنین آنان است.
این حکم اولا هیچگونه فلسفه و دلیلی نداشت و ثانیا در مورد جنینی که مرده متولد می شد، بسیار زشت و زننده بود، زیرا
گوشت چنین حیوانی غالبا فاسد و زیانبخش است و ثالثا یک نوع تبعیض آشکار میان جنس مرد و زن بود زیرا آنچه خوب بود، مخصوص مردان، آنچه بد بود به زنان هم از آن سهمی داده می شد.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۹، ص۴۴۸، برگرفته از مقاله «تبعیض در جاهلیت».